سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ریش ها و سبیل های بی ارزش!

نوع پوشش و آرایش ظاهری آدمی می تواند بیانگر نظام فکری و جهان بینی و ارزشها و افق های فکری حاکم بر او؛ همچنین حاکی از شخصیت آدمی و خط فکری او باشد. همواره ظاهر آدمی تا حدود زیادی برگرفته و حاکی از باطن او دارد. ظاهر جذاب، شیک، آراسته، نظیف و ... می تواند حکایت از درونی آرام، منظم و فاقد هرگونه آشفتگی باشد و...

داشتن ریش و سبیل نیز در گذشته در میان عوام و گاه خواص دارای اهمیت و حرمت بسیار زیادی بوده است، تا آنجا که در میان مردم، یک تار موی ریش یا سبیل بیشتر از صد قباله و بنجاق و هزاران ضامن و متعهد ارزش داشته است و اصطلاح «ریش خود را گرو گذاشتن» یا «تار سبیل» نیز که به معنای ضمانت کردن برای چیزی یا کسی است، از همین جاست. از این رو در مقاطعی از تاریخ اجتماعی ایرانیان داشتن سبیل نشانه عظمت و شوکت و جوانمردی بوده، مثل دوره ساسانیان که بدون ریش و با سبیل های بلند بودند و یا دوره صفویه نیز همچنین؛ یا این که در مقطعی ریش جزو امتیازات بزرگ مردان بوده و پدید آمدن واژه «محاسن» برای ریش نیز به دلیل همین حسن و امتیاز آن بوده است. مثل دوره پس از اسلام که ریش ها را بلند و سبیل ها را کوتاه می کردند. بالاخره هر کدام در زمان خود ارزش و حرمت ویژه  و حساب شده ای داشت. به حدی که در میان ایرانیان برای صاحب ریش هیچ بلا و مصیبتی بالاتر از این نبوده است که کسی از روی دشمنی یا در مقام تنبیه به زور ریش او را بتراشد و از این رو دادن ریش و قیچی به دست آرایشگر و سلمانی «ریش و قیچی دست شماست» نشانه اعتماد و اطمینان کاملی بود که مردان به آرایشگر نشان می دادند که ریش آنان را نه ار بیخ و بن، بلکه در حد آرایش کوتاه کند.

هم سن و سال های ما که تا حدودی دهه های پنجاه و شصت را به یاد دارند، به احتمال فراموش نکرده اند که در آن زمان هم «ریش و سبیل» هر کدام جایگاه خاص و عزت و احترام ویژه خود را داشت. هر یک شخصیت اجتماعی و فرهنگی و مذهبی دارنده آن را نمایان می کرد. معمولاً خود طرف، متناسب با شخصیت درونی و جایگاهش، ظاهر بیرونی اش را آرایش و در جامعه ظاهر می شد. یعنی هر چیز سر جای خودش بود و هر کس تکلیف خود را می دانست و احاد ملت نیز نسبت به هم عزت و احترام و اعتماد داشتند. اما در دهه های اخیر متأسفانه همه چیز به هم خورده و هیچ چیز در جایگاه خودش نیست! ریش دارهای بی ریشه و مردان سبیل دار نامرد، الی ماشاءالله! از همه سلب اعتماد شده، جایگاه ها عوض شده! ریش و سبیل نشانه عزت و ارزش درونی و وجودی افراد نیست، بلکه ابزار و  وسیله ای شدند برای کسب شخصیت های کاذب و جایگاه های دروغین. آلتی شدند جهت ریا و دروغ و نیرنگ و دغل! البته این مشکل فقط در مسائل و نمادهای اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه در سیاست و اقتصاد و... نیز اینگونه است.

پس اگر خودآرایی و آراستگی ظاهری، توأم با رسیدگی باطنی فرد باشد و فرد، همزمان با آراستگی ظاهری، اصلاح و آراستگی درونی را هم داشته باشد، این امر موجب تعادل شخصیت آدمی، یک رنگی ظاهر و باطن او خواهد شده در نتیجه اعتماد و یک رنگی و پرهیز از دورویی و ریا و عدم تعادل در اجتماع را نیز به دنبال خواهد داشت.

 




تاریخ : یکشنبه 94/11/18 | 12:45 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

حضرت علی(ع) – آن یگانه ی عرصه ی سیاست و اخلاق و عرفان – وقتی مورد اقبال مردم برای پذیرش حکومت و مسؤولیت قرار گرفت، فرمود: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران، حجّت را بر من تمام نمی‏کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته و رهایش می‏ساختم و آخر خلافت را به کاسه ی اوّل آن سیراب می‏کردم. آنگاه می‏دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‏‌ای بی ارزش‏تر است»- (نهج البلاغه، خطبه 3). و چون به خلافت دست یافت، قدرت را به لنگه کفشی کهنه و وصله دار تشبیه نمود. ما مدعیان باید به این رفتار و گفتار گوشزد می شدیم که قدرت (البته با تعریف علوی آن):

- جز مشقت و مسؤولیت چیز دیگری به دنبال ندارد.

- اصلاً نمی تواند عنصری شیرین و خواستنی باشد.

- احتمال فساد قدرتمندان را به شدت افزایش می دهد.

- تنها زمانی به کار می آید که موجب آرایش و تمشیت امور مملکت شود، حق مظلوم را از ظالم بستاند ودرّه های عمیق و هولناک فقر را با کوه های سر به فلک کشیده ی ثروت های نامشروع و بادآورده پر کند.

مردمی که شیعه ی علی هستند و چتر حکومت اسلامی را هم بر سر خویش گسترده می بینند، ممکن است با توجه به اوضاع کنونی، چند سؤال ساده در ذهن شان رسوخ کرده باشند؛ که چرا بعضی مسؤولان:

- چنان صنم قدرت را در آغوش می فشارند که گویی به جان شان بسته است.

- به هر دری می زنند، به هر وسیله ای متوسل می شوند و به هزینه های میلیاردی، زدو بندهای سیاسی، تخریب رقیب، عوام فریبی و ... روی می آورند تا شاهد همای قدرت بر شانه های ناتوان خود باشند؟

- در مدت چهار سال مسؤولیت و نمایندگی، خود را به جایی می رسانند که می توانند تا چهار نسل خود را تأمین و اداره کنند.

- برای ماندن در قدرت و خذف رقیب، به مباهته، مشاجره، مبالغه، دروغ و فحاشی مشروعیت می بخشند.

- قدرتی که به ذائقه ی علی(ع) این همه تلخ می آمد برای آن ها از عسل شیرین است.

به نظر نگارنده، ولع سیری ناپذیر بعضی ها برای رسیدن به قدرت و ماندن در آن، بیشتر از دو دلیل نمی تواند دشته باشد: یا از سنگینی بار مسؤولیت و عواقب اخروی آن درک و شناخت کافی ندارند و یا دارند؛ اما قدرت، یکی از اهداف آن ها است تا به اهداف مادی و دنیایی دیگر خود نایل شوند. در این میان تنها چیزی که می تواند به این پدیده ی شوم پایانی خوش ببخشد، نظارت دقیق و مطالبه ی شجاعانه ی مردم است.

 

در زمان های گذشته که قدرت موروثی و مادام العمر بود، اگر شخصی به آسیب های قدرت دچار می شد، دیگر سلب قدرت از او به سادگی ممکن نبود؛ مگر این که قدرت برتری ظهور نماید و او را از اریکه به زیر بکشاند. اما امروز به یُمن مردمسالاری، «رعیّت» به «شهروند» و «سلطان» به «نماینده ی مردم» تبدیل شده است. اگر بگذارند سازوکارهای دموکراسی فراهم و سبد کاندیداها پر و متنوع باشد، مردم می توانند نماینده ی خود را در پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس، به دلخواه خود برگزینند و در صورت از بین رفتن صلاحیت شان، سُکّان قدرت را از او باز ستانند و به دیگری بسپارند. با این وجود بدانیم هرگاه بازار ناکارآمدی رواج یابد، آسیب های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی رو به سوی فلک بگذارد، نان به آجر و آب به سراب بدل گردد، خوبان و شایستگان به سنگ های بسته و لجّاره های دنیای سیاست و اقتصاد به سگ های باز بدل شوند، بی شک در انتخاب مان اشتباه کرده ایم و باید تاوان آن را بپردازیم. هشدار که تا نور آگاهی و بیداری بر جان مان نتابد و تا نتوانیم سره را از ناسره بازشناسیم، همین آش خواهد بود و همین کاسه.




تاریخ : پنج شنبه 94/11/15 | 5:36 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم مِّن قَبْلِ أَن یَأْتِیَکُمُ العَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ?زمر– آیه 55?

و نیکوترین چیزى را که از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل آمده است پیروى کنید، پیش از آنکه به طور ناگهانى و در حالى که حدس نمى‏زنید شما را عذاب دررسد.

شنیده ایم که می گویند این حکم، حکم خوبی در اسلام نیست یا قدیمی است و مدتش گذشته است و از این دست تفاسیر. و یا آیاتی که شبهه افکنان یا شک کنندگان مطرح می کنند و جوابی از سوی مراکز علمی خودمان شنیده نمی شود و یا جواب قانع کننده ای داده نمی شود.

احکامی مانند قصاص، ازدواج موقت و مجدد، گرفتن کنیز، ارتداد و...

در عصری که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، جامعه اسلامی را تحویل گرفتند و مسئولیت هدایت جامعه جاهلی عرب را بر عهده داشتند، سطح فرهنگی و معرفتی و اجتماعی مردم در کمترین سطح ممکن بود و این جامعه می بایست از کف دره ای که در آن سقوط کرده بود به قله بندگی و معارف اسلامی و انسانی می رسید. در این زمینه و شاهد این سیر صعود و حرکت دادن جامعه، آیاتی هم وجود دارد. مثلاً در مورد حکم حرمت خمر و شراب که در سه مرحله بر پیامبر نازل شد و به مردم تفهیم گردید. لذا به آیاتی موضوعات فوق نیز با همین زاویه و نگاه می تواند قابل بررسی باشد.

(1) آیه قصاص: اعراب در زمان جاهلی با خوی تعصب و جنگ طلبی خود بارها زمینه ساز جنگ های خونینی بوده اند که نمونه ای از آن جنگ قبیله دو برادر به نام های اوس و خزرج است. کشتن یک نفر و دعوای دو نفر به راحتی زمینه را برای قتل و کشتار و دعواهای قبیله ای فراهم می نمود. لذا پیامبر گرامی اسلام از سوی خداوند رحمان وظیفه کنترل و هدایت این انحراف بزرگ را با آیه قصاص بر عهده گرفت. با اشاره به آیه قصاص نکاتی را گذرا در مورد آن عرض می نمایم:

ای افرادی که ایمان آورده‏اید! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر کسی از ناحیه برادر (دینی) خود مورد عفو قرار گیرد، باید از راه پسندیده پیروی کند و قاتل نیز به نیکی دیه را به ولی مقتول بپردازد. این تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما و کسی که بعد از آن تجاوز کند عذاب دردناکی خواهد داشت(178).

نکته1) در آیه، ولی دم برادر قاتل(فمن افی من اخیه شئ) شمرده شده است و این اشاره لطیف نشان از این دارد که مبنای آیه نه تنها دوری از کشتار و رعایت حد قصاص است بلکه بر مبنای گذشت نیز بنا نهاده شده است و بلافاصله پس از توصیه به قصاص آمده است.

نکته2) در آیه بعد اشاره به حیات بودن قصاص اشاره می شود. قطعاً برای مردمی که به جای یک نفر چندین نفر را می شکند این حکم حیات است.

نکته3) مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا. لذا گذشت از قاتل مانند این است که همه مردم را زنده گردانیده است. و با فرض مبنای گذشت، با کشتن قاتل، گویی همه مردم را کشته است.

نکته3) شنیده ایم که حضرت امیرالمومنین صلوات الله عیله قاتل خویش را قصاص کرد، ولی چنانچه در نهج البلاغه مروری داشته باشیم ایشان در وصیتی که به امام حسن علیه السلام داشته اند سفارش به گذشت می کنند (نامه23- اگر زنده بمانم خود ولی خون خویشم و اگر بمیرم مرگ میعاد و قرارگاه من است . اگر عفو کنم عفو برای من موجب تقرب به خدا است و برای شما نیکی و حسنه است بنا براین عفو کنید آیا دوست ندارید خدا شما را مشمول عفو و آمرزش خویش قرار دهد؟)، لکن در نامه ای(نامه 47) فرزندان ابی طالب را خطاب قرار می دهد که دست به کشتار نزنید و یک ضربه را با یک ضربه جواب دهید و...

نکته4) «علیکم بالدرایات لا بالروایات همت السّفهاء الروایة و همت العلماء الدرایة»(کنزالفوائد 2/31) «اذا حدثتم بحدیث فاسندوه الی الذی حَدَّثکم فِان کان حقاً فلکم و ان کان کذباً فَعلیه»(کافی 1/52).

پ ن) حقیر هیچ ادعایی در فهم بالای آیات و روایات ندارم و فقط برداشت ها و یافته ها و شنیده های خود را منعکس می کنم که آنها را قبول کرده ام.

ادامه دارد... 




تاریخ : سه شنبه 94/11/13 | 5:47 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

 

چماق تکفیر چرا؟

بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز           در دلم دردیست بی آرام و هستی سوز

راز سرگردانی این روح عاصی را           با تو خواهم در میان بگذاردن، امروز (1)

با کمی دقت در اخبار و مباحث و حوادث سیاسی و اجتماعی و فرهنگی روز، خواهیم دید، عده ای با اندک مسئله و اتفاقی چماق تکفیر گرفته و بی تأمل و تحمل، صرفاً بر اساس گزارش و خبر دیگران و بولتن سازان، هر مخالف فکری و سلیقه ای خویش را تکفیر و تحدید و تهدید کرده و با تهمت و افترا و دروغ، آبرو و حثیت و شخصیت طرف را لگد مال می کنند، آن هم به خیال صواب و ثواب! به نام حفظ اسلام و نظام! تازه قیافه حق به جانب گرفته که چرا دیگران آنها را همراهی و همفکری نمی کنند؟! به وبژه کسانی که در جایگاه و مقامی هستند که انتظاری غیر از این می رود! شخصیت هایی که ملبس به لباس عالمان دینی و اساتید اخلاق و گاه از ائمه جمعه می باشند! حال پرسشی دارم از...

ز اهل دانش و ارباب معنی          سؤالی دارم اندر باب معنی (2)

چطور این آقایان پیش از رسیدن به این جایگاه و پست و مقام، بارها فرموده و الآن نیز گاه می فرمایند که: به سیره عالمان و بزرگان دین توجه کنید و آنها را الگو سازید تا در دنیا و آخرت سعادتمند شوید! حال خود چرا به آن عمل نمی کنند؟!

یکی از بزرگان و عالمان عامل و تأثیرگذار در تاریخ تشیع در دو قرن اخیر، شیخ الطایفه، «شیخ مرتضی انصاری» است. او که در دوره ناصرالدین شاه قاجار و صدراعظم با کفایتش امیرکبیر می زیست و در اوج غائله «بابیت»، مرجعیت تمام و کمال شیعیان را بر عهده داشت؛ حتی به اعتراف اهل نظر و فن، دامنه مرجعیتش بیشتر و بالاتر از آیت الله بروجردی بوده است. عالمی که هنوز آثار گرانقدرش محور درس و بحث حوزه های علمیه می باشد.

دوره شیخ مرتضی انصاری، اوج شکوه و عزت مرجعیت شیعه بود. همه از او حساب می بردند! شاه و وزیر و وکیل تا مردم کوچه و بازار و عوام! ولی زندگی او در کمال زهد و تقوی بود. آلوده و مجذوب جاه و مقام دنیایی نشد. به اسم دفاع از اسلام و قرآن و... کسی را تکفیر و تفسیق نکرد. حتی وقتی برای فتوای ارتداد «سید علی محمد باب» به او مراجعه کردند، حاضر نشد او را مرتد اعلام کند و گفت: «من به احوال و گفته های او آشنا نیستم» چگونه او را خوب نشناخته و نیازموده تکفیرش کنم و حکم ارتداد دهم؟!

حال چگونه است، بعضی از مدعیان به اندک سود و منفعت شخصی و جناحی و گروهی، حکم ارتداد و تهمت و دروغ به یک مسلمان و شیعه، نه! انسان دیگر جاری می کنند؟!

کتاب فقه ندانند در مدارس ما          دریغ عمر که شد صرف در اصول و فروع

فقیه شرع که ما را همی کند تکفیر          به عمر خویش نکردست سجده‌ای به خضوع (3)

ـــــــــــــــــــــــــ

1) فروغ فرخزاد

2) شبستری

3) دهلوی

 




تاریخ : یکشنبه 94/11/11 | 10:38 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

شاید وقتی در میان انسان های اولیه، چند نفر به شکار می رفتند و یک نفرشان با تفوّق بر دیگران، مدیریت کار را بر عهده می گرفت، موضوع لیاقت هم مطرح بوده است؛ اما زمانی این موضوع قوّت بیشتری یافت که - با تأسیس ساختار اداری- گرفتن پست و منصب با برخوردها و برخورداری ها همراه گردید.

موضوع تناسب پست و صاحب پست – که در کشور ما به «شایسته سالاری» مشهور است- در همه ی عرصه های مدیریّتی موضوعیّت و جای سخن دارد؛ اما با عنایت به رسیدن فصل انتخابات، این نوشته بر آن است تا به تناسب فصل، داد سخن بدهد.

اصولاً و منطقاً نامزدهای انتخاباتی و کسانی که در نهایت انتخاب می شوند، باید دارای سطح خاصّی از شایستگی عمومی و اختصاصی باشند. مجلس جای بزرگی برای قانونگذاری و اتخاذ تصمیم های بزرگ و ملّی است. بنابر این باید جایگاه بزرگانی باشد که در تحصیلات، تجربه، تخصّص، از سرآمدان روزگار خود- یا حدّاقلّ حوزه ی انتخابیه ی خود- باشند و حضورشان در مجلس باعث رفعت جایگاه نمایندگی و شوکت کشور و ملت گردد. صرفاً مهندس و معلم و روحانی و ... بودن ملاک خوبی برای شایستگی و دلیل مناسبی برای اعلام آمادگی در انتخابات نیست. حتی انتخاب افراد از آن حیث که با ما نسبت فامیلی یا آشنایی یا همشهری و یا هم حزبی دارند، نه تنها با مصالح و منافع ملّی منافات دارد؛ بلکه با مشکل شرعی نیز مواجه است.

امروز تعدادی از نمایندگان مجلس ما یا منبری اند یا فرد متنفّذی هستند که با لابی و کمی پول به مجلس راه یافته اند و یا برندگان دعواهای حزبی، لجبازی هواداران و قهر سیاسی و تحریم انتخاباتند که با رأی اندک به مجلس راه یافته اند. همانگونه که نوع انتخاب دوستان ما نشان دهنده ی شخصیّت ما است، نوع انتخاب نمایندگان ما نیز نشانه ی شخصیت، دیدگاه و اعتقادات ما است. از سوی دیگر بافت و ترکیب نمایندگان انتخاب شده در مجلس آیینه ی تمام نمای سطح فرهنگ، میزان آگاهی و شخصیت عمومی یک ملت است. نمایندگانی که هیچ تخصّصی در زمینه ی امور کشور ندارند یا رأی شان تابع رأی اکثریت است یا تحت تأثیر لابی ها رأی می دهند یا درک درستی از فضای کشور و جهان ندارند و یا صحبت کردن معمولی شان عربده کشیدن و فحاشی است، توسط ما مردم انتخاب شده اند. اگر بر این انتخاب خود اصرار داریم، سخنی نیست. اما اگر فرهنگ و خواست و شخصیت خود را فراتر از آنچه امروز و دیروز اتفاق افتاده می دانیم، باید به صورت جدی آستین بالا بزنیم و با هر شکل قانونی که شده، طرحی دیگر در اندازیم.

وضعیّت نابه سامانی که امروز در کشور با آن روبه رو هستیم، حاصل عدم تناسب جایگاه منصب و صاحب منصب در همه ی سطوح است. در این وانفسا نهادهای نظارتی ترجیح می دهند شیشه ی نازک خواب خوش شان ترک بر ندارد. مردم نیز می اندیشند که وظیفه ی خود را با شرکت در انتخابات به انجام رسانده اند و تا پیش آمدن انتخابات بعدی هیچ وظیفه ای در زمینه ی نظارت و بازخواست ندارند. جالب این که بحث های روز و شب ما با دیگران بر سر شایسته سالاری - و این که چه کسی شایسته ی چه منصبی هست یا نیست- می گذرد؛ اما وقتی کاری در این امر به ما واگذار می شود، حاضر نیستیم– چه در مقام انتخاب شونده یا انتخاب کننده- به قامت شعارهای مان جامه ی عمل بپوشانیم. وقتی مردمی نزدیک به چهار دهه، افرادی را برای پست های ریاست جمهوی و نمایندگی مجلس انتخاب می کنند که بعضی از آن ها در قدّو قواره ی پست مورد نظر نیستند، نباید برای رسیدن به آنچه خود را لایق آن می دانند، انتظار معجزه داشته باشند.

 

هشدار که: «چهل سال برای بیدار شدن فرصت بسیار زیادی است!!»




تاریخ : شنبه 94/11/10 | 5:14 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

حزب سیاسی تشکّلی است منسجم، هدف دار و دارای اساسنامه و مرامنامه که با هدف انجام فعّالیّت سیاسی تشکیل و از ارگان ذی ربط در هر کشور مجور فعّالیّت دریافت می نماید.

بعضی از کارکردهای حزب در هر کشور:

یک- نقد قدرت    دو- فعّالیّت برای ایجاد تحوّل    سه- جلوگیری از ایجاد فساد در قدرت حاکم    چهار- طرح ایده های جدید در زمینه های مختلف برای مدیریّت کشور    پنج- ایجاد آگاهی سیاسی و اجتماعی در میان اقشار مختلف مردم

ایران یکی از کشورهایی است که احزاب سیاسی موجود در آن – یا به دلیل نداشتن میدان عمل و یا عدم توانایی در استفاده از همان میدان تنگ و تاریک - از تأثیر گذاری لازم در عرصه های سیاسی برخوردار نبوده اند. آن چه پس از پیروزی انقلاب تا کنون نقش احزاب در ایران را بازی کرده، دیدگاه ها و گروه های غیر رسمی و غیر تخصّصی در عرصه ی سیاسی بوده است؛ گروه هایی مانند چپ و راست یا اصولگرا و اصلاح طلب. مردم ایران - با عنایت به تحمل تجربه ی طولانی حکومت های سلطنتی و یا نفوذ کاریزماتیک علمای عظام در افکار عمومی- به جای این که نگاه شان در عرصه ی دین و سیاست به اندیشه ها و دیدگاه ها باشد، به اشخاص بوده است؛ حال آن  که در فعالیت های حزبی، نگاه ها به سوی اندیشه است و اشخاص جایگاه تعیین کننده ی آن چنانی در جهت دهی افکار عمومی ندارند؛ لذا جامعه ی ایران هنوز – نه در سطح مسؤولان و نه در سطح عموم مردم- آمادگی لازم را برای گرایش به تشکّل و تحزّب ندارد. هنوز بسیاری از مردم، گروه های سیاسی کشور خود مانند اصول گرا و اصلاح طلب را – نه به نوع افکار و اندیشه ها، بلکه – به سردمداران و رهبران آن می شناسند و این پدیده آنقدر شدید است که رهبران این گروه ها و نخبگان این روش ها نیز از تعریف دقیق گروه خود و اصول و مبانی آن غافل شده و چه بسا عاجزند.

نبود تحزّب در کشور دارای آسیب های فراوان است که یکی از آن ها پیدا شدن افراد کمنام، آلت دست، بدون پیشینه ی کافی و فاقد پشتوانه ی سیاسی در پست های حساس است؛ افرادی که با حضور خود در پست های کلیدی و انجام رفتارهای سلیقه ای و غیر علمی، کشور را به ورطه ی عقب ماندگی و درگیری های منطقه ای می کشانند و چون می روند، هیچ شخص و گروهی مسؤولیت آمدن، رفتن و عملکردشان را نه تنها نمی پذیرد؛ بلکه بانیان این رفتار غیر مسؤولانه با فرار به جلو از مردم و گروه های سیاسی مخالف، طلبکار هم می شوند. در صورتی که احزاب سیاسی برای محبوبیت و ماندگاری مداوم خود در عرصه ی فعّالیّت ها و مسؤولیّت ها، سعی می کنند: اولاً به جذب نخبگان و متخصّصان همفکر خود بپردازند. ثانیاً از نقدهای نافذ و ایده های کارآمد برخوردار باشند. ثالثاً برنامه های خُرد و کلان خود را برای مدیریت کشور به مردم ارائه کنند. رابعاً بهترین و کارآمد ترین مهره های مدیریتّی خود را برای کاندیداتوری معرفی نمایند.

در صورت شایع شدن فرهنگ تحزّب در جامعه، مردم حزب مورد نظر خود را به کیفیّت برنامه ها و کارآمدی کاندیداهایش می شناسند و در صورت عدم توفیق حزب شان، به نقد و بازخواست آن می پردازند؛ تا جایی که ممکن است از هواداری دوباره از آن امتناع ورزند و این خود شکست بزرگی برای حزب مذکور است.

 

نکته ی نهایی و قابل توجه این که: هرچند تحزب برای حاکمیّت ها دست و پاگیر است، اما وجود آن در جامعه از عوامل مهم استقرار دموکراسی و آگاهی بیشتر مردم محسوب می شود.




تاریخ : سه شنبه 94/11/6 | 11:5 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر


شرایط نامزدهای نمایندگی مجلس؛ مقایسه ایران و دیگر کشورها!

آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان،آفریقای جنوبی و اردن 

به استناد ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخاب شوندگانهنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند:

1- اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران

2- تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران

3- ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه

4- داشتن مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد یا معادل آن

5- نداشتن سوء شهرت در حوزه انتخابیه

6- سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی

7- حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام

تبصره 1- داوطلبان نمایندگی اقلیت های دینی مصرح در قانون اساسی ازالتزام عملی به اسلام، مذکور در بند (1) مستثنی بوده و باید در دین خودثابت العقیده باشند.

تبصره 3 هر دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی معادل یک مقطع تحصیلی فقطبرای شرکت در انتخابات محسوب می شود.

بر همین اساس به سراغ 6کشور آمریکایی، اروپایی، آفریقایی و آسیایی رفتیمتا روند نامزد شدن شهروندان این کشورها در انتخابات را بررسی کنیم.

آمریکا

برای نامزدی در مجلس نمایندگان امریکا داشتن 25 سال سن، تابعیت هفت سالامریکا و اقامت در ایالت مربوطه لازم می‌باشد.

بخش 2 بند2 اصل1 قانون اساسی امریکا : «هیچکس تازمانی که سن 25 سالگینرسد و هفت سال تبعه ایالات متحد نباشد و در زمان انتخابات مقیم ایالتیکه از آنجا انتخاب می گردد نباشد نمی تواند نماینده (مجلس) شود.»

شرایط نامزدی درمجلس سنا نیز داشتن 30 سال سن، تابعیت امریکا از 9 سالقبل و سابقه سکونت درحوزه انتخابیه مربوطه میباشد.

انگلستان

براساس قانون نمایندگی مصوب 1985 کسانی که داوطلب عضویت در مجلس عوامهستند باید جهت ثبت نام یک ودیعه به مبلغ 500 پوند بسپارند. چنانچهداوطلب بتواند پنج درصد آراء را بدست آورد این ودیعه به وی مسترد خواهدشد، درغیر این صورت سپرده را از دست خواهد داد.

برای سپردن ودیعه محاسن و معایبی ذکر شده است، از آن جمله ممانعت از ورودافراد سبکسر و غیرجدی را از محاسن آن می دانند و برخی نیز آن را مانعیبرای احزاب سیاسی جدید که خواهان شرکت در جداول سیاسی هستند تلقی میکنند.

علاوه بر سپردن ودیعه داوطلب باید 10 نفر از کسانی که حق رأی دارند فرمثبت نام داوطلب را امضاء نمایند، بعلاوه کاندیدا باید یک فرم را که مصدقو تایید کننده رضایت وی برای ثبت نام باشد را تکمیل کنند.

شرط اصلی عبارت است از دارابودن تابعیت بریتانیایی یا ایرلندی یا سرزمینهای مشترک المنافع. همچنین افرادی که بالای 21 سال سن دارند می‌توانندکاندیدا شوند.

افراد ذیل نمی‌توانند کاندیدای نمایندگی مجلس عوام شوند:

1ـ بیماران روحی و روانی

2ـ اعضای مجلس لردان

3ـ روحانیون کلیساهای انگلیس و ایرلند که توسط اسقف‌ها تعیین شدهباشند، کشیش های کلیساهای اسکاتلند و همچنین روحانیون کاتولیک رومن.

4ـ بدهکاران ورشکسته تا 5 سال پس از تصفیه مگر اینکه در جریان تصفیهمشخص شود که ورشکستگی به دلیل رفتار سوء شخص ورشکسته نبوده است.

5ـ افرادی که به خاطر ارتکاب جرایم انتخاباتی ( رویه های فاسد وغیرقانونی ) محکوم شده اند .

6ـ افرادی که به جرم خیانت محکوم شده اند مادام که دوره محکومیت خود رانگذرانده باشند یا مورد عفو قرار نگرفته باشند.

7ـ افرادی که به خاطر ارتکاب جرم به بیش از یکسال زندان محکوم شده باشند.

8ـ افرادی که به موجب قانون مجلس عوام مصوب 1975 به دلیل شاغل بودن درمشاغل خاص محروم شده اند. عمده این افراد عبارتند از: قضات تمام وقت،کارمندان اعضای دائمی ارتش، اعضای پلیس (به استثنای پلیس های ویژه نظیرپلیس راه آهن)، افرادی که در مجالس قانونگذاری کشورهای خارجی عضویتدارند، مقاطعه‌کاران و کارپردازان دولتی و ماموران اجرایی دادگاه‌ها.

فرانسه

داوطلبین نمایندگی مجلس ملی باید قبل از شروع انتخابات، مبلغ ده هزارفرانک به عنوان ضمانت بپردازند تا بتوانند در مبارزه انتخاباتی شرکتکنند.

در صورتی که داوطلب در دور اول یا دور دوم کمتر از پنج درصد آرای کسانیکه اسامی شان در لیست انتخاباتی ثبت شده، کسب کند مبلغ مذکور به وی مستردنخواهد شد. سن رای دهندگان 18سال تمام می باشد. کاندیدا هم باید 33 سال تمام داشته باشد. اتباع خارجی با کسب تابعیت فرانسه بعد از پنج سالتابعیت می توانند رای بدهند و پس از ده سال تابعیت می توانند کاندیداشوند.

آلمان

واجدین شرایط برای کاندیداتوری نمایندگی مجلس شامل کلیه افرادی است کهتبعه آلمان برای حداقل یکسال بوده و حداقل 18 سال تمام سن داشته باشند وبراساس مقررات و قوانین خاص مصوب در این کشور سلب صلاحیت نشده باشند.

کاندیداها ممکن است بوسیله احزاب سیاسی و افرادی که حق شرکت در انتخاباترا دارند معرفی شوند. افرادی که عضو حزب نیستند می توانند تنها برایانتخابات در یک حوزه انتخابیه کاندید شوند، به عبارت دیگر آنها نمی توانند در فهرست Landها (یا ناحیه ها یا سرزمین ها) قرار بگیرند. تنهااحزاب از چنین حقی برخورده‌اند، در عمل تنها احزاب هستند که کاندیداها رادر انتخابات فدرال و ایالتی معرفی می‌کنند.

نامزدهایی از حوزه انتخابیه که عضو حزب نیستند باید از حمایت حداقل 200نفر که حق شرکت در انتخابات در آن حوزه انتخابیه را دارند برخوردار باشندو این افراد باید کاندیداتوری نامزدها را امضاء نمایند. این امر در خصوصاحزابی که در پارلمان نماینده ندارند نیز صدق می کند. به منظور پذیرشفهرست Land ها این احزاب باید از سوی بیش از 2000 نفر افراد واجد شرایطشرکت در انتخابات در ایالت متبوع تایید شوند. حوزه انتخابیه حزب و فهرستکاندیداها از طریق رأی گیری مخفی و بوسیله اعضاء یا نمایندگان انتخاب شدهاز سوی اعضاء برگزیده می‌شوند.

آفریقای جنوبی

جمهوری آفریقای جنوبی کشوری در جنوب آفریقا و در سواحل دو اقیانوس اطلس و

هند است. این کشور سه پایتخت متفاوت دارد. قوه? مجریه در پرتوریا،پارلمان در کیپ تاون و قوه? قضائیه در بلوم فونتین مستقر است.پرجمعیت‌ترین شهر آن نیز ژوهانسبورگ است.

شرایط انتخاب شوندگان:

18 سال

شهروند آفریقای جنوبی

اقامت در حوزه انتخابیه ایی که از آنجا کاندید شده است

اردن

اردن یک کشور پادشاهی است که در کرانه خاوری رود اردن واقع شده‌است.جمعیت این کشور 6?5 میلیون نفر است و 98 درصد مردم آن عرب هستند. نوعفرمانروایی آن پادشاهی مشروطه و پادشاه کنونی آن ملک عبدالله دوم است.

قانون انتخابات اردن در سال 1986 وضع و آخرین بار درسال 1993 اصلاح شدهاست. 200 حوزه انتخاباتی چند عضوی دارد.

شرایط رأی دهندگان:

شهروند اردنی

18 سال سن

اقامت روزانه در حوزه انتخابیه

***

به نقل از سایت عصر ایران

* حال، مقایسه، تحلیل و بررسی آنها با خود شما!





تاریخ : دوشنبه 94/11/5 | 8:24 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

سیستم های سیاسی امروز دنیا در دو گروه «سلطنتی» و «جمهوری» قرار دارند. اغلب کشورهای جهان به شکل جمهوری اداره می شوند که بعضی با پسوندهایی مانند «دموکراتیک»، «فدرال» و «اسلامی» همراهند. حکومت های جمهوری از نظر ماهیّت و ساختار به دو گروه تقسیم شده اند:

الف) حکومت هایی که بعضی مسؤولان ارشد کشورشان از راه انتخابات و برای مدت محدود تعیین می شوند.

ب) حکومت هایی که رئیس جمهور یا یکی از پست های مهم وکلیدی شان مادام العمری است.

نظریه ها و اندیشه های سیاسی رایج در دنیا، حکومت های موصوف در بند«ب» را جمهوری و دموکراتیک نمی دانند. آن ها معتقدند حکومت های مذکور فقط در اسم سلطنتی نیستند، اما تمام  ویژگی های حکومت های سلطنتی را دارند.

اگر بخواهیم حکومت های مبتنی بر جمهوری و سلطنتی را بر اساس میزان پایبندی شان به اصول دموکراسی از هم متمایز کنیم، باید بپذیریم که بعضی از حکومت های جمهوری موجود در دنیا نسبتی با دموکراسی ندارند؛ زیرا در آن ها قدرت بالا دستی مادام العمری حضور دارد که از راه های گوناگون و با اهرم هایی که در اختیار اوست، بر تصمیم نمایندگان مردم تأثیر می گذارد. با این اوصاف می توانیم در یک تقسیم بندی جدید، حکومت های موجود دنیا را به سه دسته تقسیم نماییم: یک) حکومت های سلطنتی   دو) حکومت های جمهوری شبه سلطنتی     سه) حکومت های جمهوری دموکراتیک

هرچه سیستم حکومتی کشورها بیشتر به سوی دموکراسی میل می کند، نقش مردم در انتخاب مسؤولان شان واقعی تر و پر رنگ تر می شود. البته برعکس این روند نیز صادق است؛ به این معنی که هر چه نقش مردم در تمام امور و در انتخاب تمام مسؤولان ارشد کشور بیشتر باشد، حضور دموکراسی ملموس تر خواهد بود.

تذکر اول: تعداد زیاد شرکت کنندگان در انتخابات، الزاماً به معنای سلامت کامل آن و نقش کامل مردم در انتخاب مسؤول مورد نظر نیست. سلامت هر انتخابات به حضور آزادانه ی همه ی دیدگاه ها در انتخابات و سلامت برگزاری آن است.

 

تذکر دوم: مطلب حاضر فقط به توصیف ساختار حکومت ها پرداخته و کاری به آنچه در عمل اتفاق می افتد ندارد. با توجه به این که نخبگان و احزاب سیاسی هر جامعه و رسانه هایی که در اختیار آن ها است، به افکار عمومی جهت می دهند و بر آن ها تأثیر می گذارند؛ بنابراین می توان گفت دموکراسی واقعی در جایی از این جهان یافت نمی شود، اما تفاوت حکومت های جمهوری شبه سلطنتی با جمهوری دموکراتیک از نظر میزان تطابق شان با دموکراسی در این است که: اولاً در جمهوری های دموکراتیک، نخبگان و سیاستمداران جامعه اصل را بر مصالح ملی می گذارند. ثانیاً احزاب و جناح های مختلف دارای روزنامه یا شبکه ی تلویزیونی خصوصی برای بیان دیدگاه های خود در چهارچوب قانون کشور خود هستند؛ اما در حکومت های شبه جمهوری، اولاً غالب نخبگان و سیاستمداران شان، مصالح جناحی و شخصی را بر مصالح عمومی و ملی ترجیح می دهند. ثانیاً خط قرمزهای در این حکومت ها فراوان و پررنگ است و عبور از آن با خشن ترین شیوه و در خارج از چهارچوب های قانونی همان کشورها پاسخ داده می شود. ثالثاً احزاب و جناح ها یا فاقد تریبون برای بیان دیدگاه های خود هستند و یا به شدّت در بند سانسور و خود سانسوری گرفتارند.




تاریخ : شنبه 94/11/3 | 11:23 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

 

خدا من


پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان
نقش  روی دامن او  کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره توفنده اش

دگمه پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه میپرسیدم از خود از خدا
از زمین از اسمان از ابر ها

زود  می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم ، کورت می کند
تا شدی نزدیک ، دورت میکند

کج گشودی دست ، سنگت می کند
کج نهادی پای ، لنگت می کند

تا خطا کردی ، عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده خشم خدا ...

نیت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود...

مثل تمرین  حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه


سخت مثل حل صدها مسأله
تلخ مثل خنده ای بی حوصله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادیم به قصد یک سفر

در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود  پرسیدم پدر اینجا کجاست؟
گفت اینجا خانه خوب خداست

گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

با وضویی دست ورویی تازه کرد

با دل خود گفتگویی تازه کرد


گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا در زمین؟

گفت : آری خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام  او نور و نشانش روشنی

خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد

هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهر او هم یک نشان از دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود

می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست ، پاک و بی ریا

می توان با این خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد

می توان درباره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چکه چکه  مثل باران  راز گفت
با دو قطره صد هزاران  راز گفت

می توان  با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند

می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان در باره هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان و آشنا

(قیصر امین پور)

 




تاریخ : پنج شنبه 94/11/1 | 3:38 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

جهان از دیرباز با سیستم های سیاسی پادشاهی، خاقانی، فرعونی، سلطانی و خلیفه ای اداره می شد. اصول حاکم بر این حکومت ها  به این قرار بود:

الف) منشأ حکومت، قدرت و زور بود.     ب) مردم در ایجاد و تداوم آن هیچ نقشی نداشتند.    پ) قدرت موروثی بود.    ت) مدت حضور رئیس حکومت در قدرت مادام العمری بود.    ث) آن که در رأس حکومت بود اختیار مطلقه داشت، حرف ها و خواسته های او به قانون و گفتمان رایج تبدیل می شد و کشور با استناد به گفته ها و اوامر او اداره می گردید.

این روند با شدت و ضعف در همه ی دنیا ادامه داشت تا این که اولین بارقه ی حکومت دموکراسی در قرن پنجم قبل از میلاد با تأسیس «دولت شهرها»در یونان درخشید. این بنیان پس از مدتی با ظهور حکومت کلیسا، سر در گریبان افول برد، ولی پس از ظهور رنسانس، باز سر برآورد و تا به امروز که به تدریج پخته تر و کامل تر شده است.

دموکراسی در اصل واژه‌ای یونانی است که از دو واژه ی «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده است. «دموس» به معنای «توده ی عوام» و یا «قشرهای فرودست» بکار رود و «کراتوس» می‌تواند هم به معنای «قدرت» و هم به معنای «قانون» باشد. (برداشت آزاد از: ویکی‌پدیا، دانشنامه ی آزاد)

طبق اصول دموکراسی:

یک- منشأ حکومت مردمند و حکومت حق آن ها است.     دو- مسؤولان کشور در حقیقت نمایندگان مردمند نه صاحب قدرت و کشور.     سه- قدرت موروثی نیست.    چهار- هیچ مسؤولیتی نباید مادام العمری باشد.

از مزایای سیستم دموکراسی نسبت به سیستم های دیگر: یکم) جامعه را از حالت کاست (Caste) یا نظام طبقاتی خارج می کند.    دویم) آپارتاید و انحصار قدرت در دست یک خاندان یا یک طبقه را می شکند.    سه یم) از بروز فساد مزمن در قدرت جلوگیری می کند.    چهارم) با پیش بینی انتخابات، امکان تغییر شرایط سیاسی کشور را به دست مردم فراهم می آورد.

هرچند سیستم سیاسی لیبرال دموکراسی به لحاظ جهان بینی و ایده ئولوژی نواقصی دارد؛ اما به دلیل مزایای زیادی که بر آن مترتب است و در اصل مردم را به عنوان صاحب اصلی حکومت به رسمیت می شناسد، مورد اقبال جامعه ی جهانی – از مذاهب و مسالک مختلف- قرار گرفته است.

 

ورود به فضای دموکراسی، تنها یک در دارد و آن هم برگزاری انتخابات به معنای واقعی است. انتخابات است که می تواند اصول حاکم بر دموکراسی را در جامعه تحقق بخشد و قدرت را از دست قشر و خانواده ی خاص بستاند و به مردم باز گرداند.




تاریخ : سه شنبه 94/10/29 | 9:26 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر