• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : انتخابات 3- نسبت جمهوريّت و دموکراسي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سينا 

    + سينا 
    ملتي که نداند و نداند که چرا نداند-در بندگي و بردگي ابدالدهر بماند.
    سپاس از حوصله اي که در پاسخگويي به خرج داديد
    + سينا 
    با عرض پوزش! از پاسخ مبهم شما چيزي سردرنياوردم!
    روشن تر بگوييد اگر به درستي نخواسته ايم چرا نخواسته ايم؟ اگر خواسته ايم و دورمان زده اند، چرا فريب خورده ايم؟ اگر آگاهي نداريم چرا نداريم؟ اگر شجاعت مطالبه خواسته هايمان را نداريم چرا نداريم؟
    پاسخ

    با عرض پوزش متقابل، پاسخ تان را در چند قسمت کوتاه عرض مي کنم: 1- پاسخ هاي من به پرسش هاي قبلي تان اصلاً مبهم نبود؛ بلکه شما اين بار پرسش هاي ديگري مطرح فرموده ايد که جواب ديگري را مي طلبد و مرا معذور بداريد اگر نمي توانم به جزء جزء پرسش هاي شما پاسخ دهم. 2- آگاهي عنصر بسيار مؤثر و تعيين کننده اي است که شما با چشم باز بدانيد چه مي خواهيد، آيا به خواسته هاي تان رسيده ايد يا نه، اگر نرسيده ايد، چه عواملي در نرسيدن تان دخيل بوده و چه کساني يا جريان هايي از نرسيدن به خواسته هاي تان منتفع مي شوند. 3- ابزارهاي آگاهي ما امروز بيست و چند شبکه ي تلويزيوني، چند شبکه ي راديويي دولتي و چند روزنامه است که فقط يک صداي يک جانبه از آن هابر مي خيزد. بي شک اين فضا براي شکل گيري فرايند آگاهي کافي نيست. کسب آگاهي خلاصه ترين و بي دردسر ترين جوابي است که مي توانم به پرسش هاي حضرتعالي بدهم. 4- جامعه ي امروز ما از ناآگاه ترين جوامعي است که اطلاعات لازم در زمينه ي مهارت هاي زندگي، قوانين مورد نياز، وضعيت زندگي در جوامع وملل ديگر و بسياري از مسائل ديگر را ندارد. تا اين عنصر در مردم ايجاد نشود، چرخ ما به همين منوال خواهد چرخيد.
    + سينا 
    به نظر شما چرا ما هر چه بيشتر آن را مي خواهيم از ما دورتر و دورتر مي شود؟ جمهوري را مي گويم! دموکراسي را مي گويم!

    پاسخ

    به نظر بنده - که شايد نتواند يک نظر تخصّصي و کارشناسي شده باشد- اين است که: اولاً ما چه خواسته ايم و خواست ما در کجا متجلّي شده است؟ما فکر مي کنيم که «مي خواهيم»؛ اما چيزي که ما براي به دست آوردنش تلاش مي کنيم، دقيقاً همان چيزي نيست که مي خواهيم؛ بلکه در زميني بازي مي کنيم که براي ما تدارک ديده شده و به حسابي واريز مي کنيم که انتهايش به کيف و جيب ديگران ختم مي شود. ثانياً ما مشکل را بايد در چند جا جستجو کنيم: قانون اساسي، قوانين و مقررات فرعي غير شفاف، قوانين شفاف؛ اما دست و پا گير، ساز و کارهاي اجرايي و مسؤولاني که در مقام مديريت استراتژيک و تصميم گيري و سياستگزاري نشسته اند. البته اين اشکالات برطرف نمي شود؛ مگر با آگاهي هر چه بيشتر مردم، مطالبه ي شجاعانه ي خخواسته ها و تغيير نگرش مسؤولان يا تغيير خودشان(در صورتي که با خواست مردم مخالفت کنند).