تابستان سال گذشته که توفیق الهی شامل حالم شد و به زیارت خانه خدا مشرف شدم، چند روزی را که در مدینه بودیم، هر روز صبح به قبرستان بقیع رفته و ائمه مدفون در آن جا را زیارت می کردیم. اما متأسفانه اقامت در مدینه برای بسیاری از شیعیان، همراه با آلام و آزارهای روحی و فکری شدیدی است که از سوی نظام سیاسی و مذهبی حاکم بر عربستان وارد می شود. منتها خیلی از این فشارها را می توان بازتاب و عکس العمل آنان در قبال رفتار و حرکاتی دانست که از سوی شیعیان متعصب بروز می کند. به ویژه نقش برخی مداحان افراطی و روحانیون در تحریک شیعیان بر علیه فرهنگ و باورهای اهل سنت، در این مسأله خیلی پررنگ است.

عجیب است با آن که این همه در مورد تلاش امامان معصوم برای حفظ اساس و کیان جامعه اسلامی گفته و نوشته شده است، و به ویژه اقدامات عملی امام علی (علیه السلام) در تعامل با خلفای حاکم بر جامعه اسلامی در این زمینه کاملا مشهور است، اما نمی دانم چرا برخی از مسلمانان که نام شیعه بر خود نهاده اند، از راه تعیین شده توسط امامان معصوم خارج شده، و اقدامات و حرکاتی را نشان می دهند که در تقابل کامل با دیدگاه ائمه (علیهم السلام) قرار دارد. عجیب تر هم آن است که خیال می کنند چنین حرکاتی برای جلب رضایت ائمه و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صورت می گیرد. و تازه انتظار ثواب و اجر جزیل هم از خدا دارند.

در قرآن کریم آمده است که «و لکل وجهة هو مولیها، فاستبقوا الخیرات...» (بقره: 148)؛ در این آیه شریفه، قرآن به این واقعیت اجتماعی اشاره می کند که قبله گاه هر جماعتی از انسان ها متفاوت است، اما آن چه مهم است آن است که بر اساس باورهای حاکم بر زندگی، به رقابت و سبقت در نیکوکاری اقدام نمایید. به عبارت دیگر، به جای شعار دادن و پرداختن به ظواهر، تلاش کنید تا در عمل، نیکوکار بوده، و در این زمینه پیشگام باشید. بر این اساس، اگر بنا باشد که میان گروه های مختلف فکری و مذهبی در جامعه اسلامی، تقابل و رقابتی باشد باید در نیکوکاری و عمل به وظایف رفتاری مبتنی بر آموزه های اسلامی باشد. مثلا خوب است که مسلمانان ایرانی به عنوان نمادی از جامعه شیعیان، در هنگام سفر به سرزمین وحی: الف) اهتمام خود به نماز جماعت و نماز اول وقت را نشان دهند، نه آن که پشت دربهای فروشگاه های بزرگ مکه و مدینه صف بکشند تا بعد از نماز به داخل فروشگاه هجوم ببرند؛ ب) زنان ایرانی تعبد و تعهد ایمانی خود را با رعایت حجاب اسلامی به تمام گروه ها و قومیت های مسلمان نشان دهند، نه آن که بدحجابی بعضی از آنان به جایی برسد که فریاد اعتراض وهابی ها را در پی داشته باشد؛ ج) مردان ایرانی بکوشند تا با غیرت و همت خود زیور و زینت شایسته ای برای اهل بیت و خصوصاً امام علی (علیه السلام) باشند، نه آن که برخی از ایشان در مجاری ورودی عربستان، به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده و اعتبار جامعه شیعی را تنزل دهند.

به راستی اگر بخواهیم شیعه باشیم و از مرام و مسلک اهل بیت دفاع کنیم، آیا باید به خواسته امامان معصوم خود عمل کنیم و با رفتار خود مذهب تشیع را تقویت کنیم، یا آن که بی توجه به آموزه های دینی، تنها به متلک پرانی نسبت به مذاهب اهل سنت، و بی احترامی به مقدسات آنان بپردازیم. آیا تاکنون فکر کرده اید که چنین حرکاتی چقدر در ریختن خون شیعیان جهان توسط سنی هایی که از بی احترامی شیعیان به ستوه می آیند اثرگذار است؟ و البته این مسأله مختص زمانه ما که وهابیت به مدد پول نفت کمر راست کرده، نیست؛ بلکه در چهارده قرن گذشته، چنین تقابلی وجود داشته است.

بگذریم. شقشقه ای که بروز کرد، به بهانه خواندن سخنان آیت الله مکارم شیرازی بود که روز گذشته خطاب به رئیس سازمان حج و زیارت بیان کرده است (کلیک کنید). ایشان با اشاره به سخنان مخالف برخی از مداحان در مکه و مدینه اظهار داشتند: ‌برخی از مداحان و خطبا فکر می‌کنند اگر آنجا نغمه ‌ای مخالف بزنند، خدمت به اهل بیت‌ (علیهم السلام) است اما باید این فکر را از ذهنشان بیرون کنند. سخنان اهانت آمیز نسبت به اعتقادات اهل سنت، مخصوصا در شرایط فعلی، خلاف دستورات ائمه اطهار ‌(علیهم السلام) است و این بزرگواران فرموده‌اند که این کار را نکنید. چه بسا نغمه‌های مخالف، سبب ریختن خون شیعیان است. به مداحان و خطبا تفهیم کنید که اگر وارد خط قرمز آنان شوید، فتاوای شدید و سختی دارند، و بدانند که نه اعدام آنجا شهادت محسوب می‌شود، و نه زندان جزو ذخیره آخرت آنها محسوب می‌شود، مکررا این را اعلام کنید تا از این ناحیه مشکلی ایجاد نشود.




تاریخ : پنج شنبه 91/3/25 | 10:28 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

بالاخره بعد از گذشت دو ماه از آغاز سال جدید، بودجه آن با همت وصف ناشدنی مجلسیان تصویب شد. شورای نگهبان خیلی سریع تأیید کرد. و رئیس جمهور هم با کمی ناز و ادای دو سه روزه، آن را ابلاغ کرد (کلیک کنید). و البته مثل همیشه هم گلایه مند بود که نمی گذارن من کار کنم، و این بودجه هم که با کلی تغییر، تصویب شده بیشتر به طرح نمایندگان شبیه است تا لایحه دولت.

خوب روند بودجه نویسی دولت و بررسی آن در مجلس هم از اون دسته حکایتهایی است که مثنوی هفتاد من کاغذ می خواهد. اما امروز حکایت عجیب تری را خوندم که نشان می دهد، تصویب بودجه فقط برای دلخوشی است و بس. راستی تا حالا به واردات کشور توجه کردین؟ درسته که پول مفت نفت، کمی راحت تر مصرف می شه و پاسخ گویی چندانی هم لازم نداره. اما گزارشی تو سایت خبری فرارو دیدم که حاکی از عمق یک فاجعه فرهنگی در کشوری است که می خواهد الگوی منطقه باشه. راستی کی به کیه؟ کی باید اعتراض کنه؟ کی باید جواب بده؟ اگر وضعیت همین طور ادامه پیدا کنه (که ظاهرا با تخصیص بودجه های میلیاردی برای واردات، ادامه هم خواهد داشت) ما بناست در این سال حمایت از تولید ملی به کجا برسیم؟ خودتون این گزارش واردات به کشور رو بخونین:

اقلام وارداتی به کشور در سالهای اخیر: واردات توت واقعا فرنگی در فصل تولید توت فرنگی داخلی / عسل چینی / تخم مرغ هندی/ پیاز پاکستانی / گوجه فرنگی/  چای کنیا / گردوی چینی (با این که ایران چهارمین تولید کننده گردو در جهان است) / بادام چینی/ سیر چینی/ خربزه امارات / هلو ترکیه / سیب شیلی / انگور از آفریقای جنوبی / گلابی از آندورا و زیمبابوه / موز موزامبیک، سریلانکا و اندونزی / زغال اخته امارات و آذربایجان / لیمو خشک سومالی و مصر / ذرت برزیل / مربا یونان / زیتون یونان / شکر سوئیس و برزیل / برنج هندی / گوشت بوفالو هندی / کروکودیل پرورشی / گوشت خوک (البته این یکی بناست ترانزیت بشه) / سیگار از سوئیس / صنایع دستی چینی در طرقبه و لالجین / قرآن چینی/ سنگ قبر چینی با حکاکی آیات قرآن/ دسته بیل از اندونزی/

جالب تر آن است که برخی از اسامی کشورهای دنیا را که شاید کمتر شنیده باشیم در لیست کشورهای صادرکننده به ایران می توان دید. موناکو، مالاوی آندورا، سیشل، رینیون، آمریکن ساموآ، ترینیداوتوباگو، کالودینا جدید، سوازیلند، تونگا، جزیره من، پورتوریکو، سرزمین انگلیسی اقیانوس هند و جیبوتی جزء کشورهایی بوده‌اند که محصولات خود را به ایران صادر کرده‌اند.

اگر می خواهید بدانید که این کشورها چه چیزی برای صادرات به ایران دارند، بهتر است به این لیست هم نگاهی بیندازید: تیغه برف پاک‌کن، بطری، شبرنگ، دکمه، شلنگ پلاستیکی، میخ، شال و دستمال گردن، چنگک کشاورزی، بند شلوار، تیغ سلمانی، دستکش جراحی و حبوبات از جمله این واردات هستند.

راستی کی بود اون قدیما می گفت ما باید آفتابه رو هم وارد کنیم؟ شاید اون روز به حرفش می خندیدن و جدی نمی گرفتن. اما امروز باید به این وضعیت گریه کرد. شاید به خود آمدیم و در سال تولید ملی آدم شدیم. کسی چه می داند شاید...




تاریخ : پنج شنبه 91/3/4 | 12:18 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

در سایتهای خبری خواندم که روز گذشته، در یک کشور کافر غیرمسلمان (بد بد بد)، انتخاباتی برگزار شد و مردم خیلی راحت (و بدون حاشیه) رئیس قبلی را کنار گذاشته و رئیس جدیدی را انتخاب کردند. نتیجه انتخاب مردم خیلی زود (تنها چند دقیقه پس از پایان رأی گیری) اعلام شد (چه کافرای بد اما زبلی!). رقیب شکست خورده، خوب به صورت طبیعی ناراحت بود اما پس از پایان رقابت، اخلاق را زیرپا نگذاشت و در یک تماس تلفنی با رقیب پیروز، برای او در زمان «چالش‌های سخت»، آروزی موفقیت کرد. او همچنین بلافاصله در میان هواداران خود حاضر شد و با لحنی مغموم گفت: «مردم فرانسه تصمیم خود را گرفته‌اند. از شما می‌خواهم به آنچه باید بگویم گوش دهید. این یک انتخاب دمکراتیک و مبتنی بر اصول جمهوری بود. فرانسوا اولاند رئیس‌جمهور فرانسه است و این امر باید مورد احترام قرار گیرد».

پیروز انتخابات هم در جمع طرفدارانش طی سخنانی، از رقیب انتخاباتی خود تقدیر کرد و وی را شایسته احترام دانست. سپس گفت که من این جا هستم تا به کشورم خدمت کنم؛ من به خود می‌بالم که می‌توانم بار دیگر به شما امید بدهم.

و اما مهمتر از همه اینها، می توان به این نکته اشاره کرد که رئیس جدید، با اشاره به کسانی که در انتخابات طرفدار وی نبوده‌اند، گفت: «من رئیس جمهور همه خواهم بود... تنها یک فرانسه و یک ملت وجود دارد که برای یک سرنوشت مشترک متحد شده است». وی ادامه داد: «در فرانسه با همه به مساوات رفتار خواهد شد. هیچ یک از فرزندان جمهوری به حاشیه رانده نخواهد شد، ترک نخواهد شد و مورد تبعیض قرار نخواهد گرفت. نخستین چیزی که رئیس‌جمهور باید انجام دهد، گرد آوردن و دور هم جمع کردن مردم، برای چالش‌هایی است که پیش روی داریم».

به راستی اگر در هر جامعه ای و در پی هر انتخابی، پایان رقابتها تبدیل به آغاز رفاقتهایی برای پیشبرد اهداف کلان جامعه می شد، بهتر و با موازین و آموزه های اسلام سازگارتر نبود؟ کاش به مرحله ای از بلوغ فرهنگی و سیاسی برسیم که طرفداران رقیب شکست خورده در انتخابات، نگران آینده شغلی و سیاسی و اجتماعی خود نباشند؛ و برندگان انتخابات هم برای طرف مقابل، خط و نشان نکشند. راستی به این فکر کنیم که فلسفه انتخابات در جامعه، چیست؟




تاریخ : دوشنبه 91/2/18 | 10:39 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ‌ (بقره: 40)

ترجمه: ای بنی اسرائیل، به یاد آرید نعمتهایی که به شما عطا کردم، و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم، و تنها از من بر حذر باشید.

از این آیه تا بیش از صد آیه دیگر، خداوند قوم یهود را به عنوان نمادی از گروه­های گوناگون جامعه بشری که مورد الطاف متعدد الهی بوده، و مسلمانان مدینه نیز با آنان آشنایی و مراوده داشته ­اند، مورد خطاب قرار می­دهد. اصطلاح قرآنی «بنی اسرائیل» ناظر به غلبه انتساب این قوم به حضرت یعقوب (علیه السلام) است. اما توجه و اهتمام قرآن به ذکر نام «اسرائیل» نشان­گر اهمیت آن است. «اسرائیل» ترکیبی از دو واژه «أسر» به معنای بنده، و «إیل» به معنای خدا است (مجمع البیان، ج1، ص206). بدین ترتیب اسرائیل در زبان عبری، معادل عبدالله در زبان عربی خواهد بود. و بر این اساس می­توان گفت که شاید یعقوب به پاس مقام شامخ بندگی خدا، بدین امتیاز مفتخر گردیده که نامش در قرآن بارها تکرار گردد. این نام­ گزاری ترویج یکی از الگوهای سبک زندگی دینی هم به­ شمار می ­رود. پس از یک سو قرآن می­ خواهد، نمادها و تفاخرات قومی جوامع بشری را هم به سوی نظام معنایی توحیدی هدایت کند؛ و از سوی دیگر، این معنا را القا می­ کند که اسطوره­ های تاریخی جوامع و امت ­ها نیز باید از میان اسوه­ ها و الگوهای توحیدی و قهرمانان نظام توحیدی برگزیده شوند؛ به­ علاوه همان­ گونه که قرآن بارها این نمادهای توحیدی را در آیات متعدد تکرار کرده است، در جامعه مطلوب اسلامی نیز، باید نمادها و شعارهای توحیدی همواره دارای ظهور و بروز روشن و چشم­گیر اجتماعی باشد. این مهم را می­ توان در مصادیقی همچون فرهنگ نام­ گزاری فرزندان و حتی گروه­ های مختلف اجتماعی، تندیس­ های قرار گرفته در مراکز مهم شهری و اجتماعی، مناسبت­ ها و آئین­ های فرهنگی و اجتماعی، جلوه­ گر نمود.

از عبارت «اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» می ­توان دریافت که هرگاه عهد و پیمان الهی در جامعه­ ای مورد توجه بوده و محور فعالیت­ های اجتماعی باشد، آن جامعه حتما سعادت­مند گردیده و سرنوشت و فرجامی نیکو خواهد داشت. این آیه اگرچه ناظر به عهد و پیمان قوم یهود با خدا و همچنین وعده بهشت برای آنان است؛ اما با الغاء خصوصیت می­ توان آن را به تمامی انتظارات خدا از انسان، که فطرتاً آن را می­ یابد، و همچنین به خوشبختی و نیک­ فرجامی در این جهان نیز تسرّی داد. بنابر این، می­توان این موضوع را بیان دیگری از همان رهنمود و قاعده کلی دانست که در آیات پیشین (38 و 39) و هنگام هبوط آدم به او تذکر داده شده است، که اگر می­ خواهد همواره در آرامش و امنیت باشد، باید فقط در مسیر هدایت الهی گام بردارد. نکته دیگری که از این عبارت و عبارت «إیای فارهبون» استفاده می­ شود، تأکید چندین باره قرآن بر آزادی و اختیار انسان در انجام افعال خود می­باشد.




تاریخ : جمعه 91/2/8 | 11:2 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

الف) استفاده از ماهواره فعلا بر اساس قوانین موجود در نظام جمهوری اسلامی ایران، و همچنین فتاوای بسیاری از مراجع دینی معاصر، ممنوع است.

ب) نیروی انتظامی در شرایط کنونی، مسئول اجرای قانون منع استفاده از تجهیزات ماهواره ای در ایران است.

نیروی انتظامی

نیروی انتظامی

نیروی انتظامی

ج) این بندگان خدا وظیفه ای را که قانون به عهده ایشان نهاده اجرا می کنند. حالا کار به درستی یا نقص قانون  در این زمینه نداریم. اما آیا چالشهای  فرهنگی جامعه را می توان تنها با تکیه بر قوه قهریه علاج کرد. متولیان فرهنگ جامعه از حوزه گرفته تا حکومت و رسانه ملی، چه راه حلی و چه برنامه ای تدارک دیده اند. اصلا، دین مداران جامعه ما تا چه میزان به وظیفه و تکلیف عملی خود در زمینه حل چالشهای فرهنگی پیرامون خود باور و اعتقاد دارند؟

ماهواره

ماهواره

د) حکایتی را از مرحوم سیدمهدی قوام در این زمینه مناسب یافتم، شاید الگویی باشد برای همه کسانی که در جایگاه ایده پردازی و اجرای اقدامات فرهنگی هستند. این حکایت در منابع بسیاری نقل شده است، اما به اقتضای فرهنگ حاکم بر دنیای مجازی آن را از سایت "الف" نقل می کنم:

آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش. جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد. وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
ـ آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
ـ دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
ـ آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…
***
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد. زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود. دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…
***
ـ حاج مرشد!
ـ جانم آقا سید؟
ـ آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
ـ استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
سید انگار فکرش جای دیگری است…
ـ حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند: حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟ سبحان الله…
سید مکثی می‌کند.
ـ بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.
 ـ خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه می‌افتد.
حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!… زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
ـ دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
ـ حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد: این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است… تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…
سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…
***
چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مرد گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
ـ زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
ـ آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت… آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است…
***

این فرد از روحانی های اخلاقی دهه 40 تهران بود که برای چالشهای فرهنگی زمان خود، راه حل فرهنگی داشت و اقدام فرهنگی می کرد.

روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند،به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.
زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت




تاریخ : چهارشنبه 91/1/30 | 1:41 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از آن که قرآن کریم در آیات 21 تا 28 سوره بقره بر زندگی در نظام معنایی توحیدی تأکید نموده، و نقض عهد الهی و قطع پیوندهای اجتماعی را نوعی خروج از نظام معنایی توحیدی و موجب خسران معرفی می­کند؛ از آیه 29 تا آیه 39 بقره، به انسان و کرامت ذاتی او، و داستان خلقت او اشاره می کند. با توجه به آیه 29 (هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا...) می توان به کرامت ذاتی انسان ها پی برد؛ اما مهم آن است که انسان با بهره برداری از امکانات و منابع موجود در جهان، به کرامت اکتسابی دست یابد. نکته دیگری که از این آیه قابل استفاده است، اشاره غیرمستقیم به مسأله آزادی و اختیار انسان در شکل دهی به سرنوشت خود، و همچنین رویکرد تأییدی قرآن نسبت به مسأله تمدن سازی جوامع بشری است؛ البته تمدنی که جهت گیری آن در چارچوب نظام معنایی توحیدی باشد.

از آیه 35 (و قلنا یا آدم اسکن أنت و زوجک الجنة و کلا منها رغدا حیث شئتما و لا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین) می توان استفاده کرد که انسان ها برای سامان زندگی در دنیا باید بتوانند به چهار نیاز اولیه خود پاسخ بدهند؛ مسکن، همسر، غذا و قانون، نیازهای اولیه و ضروری هستند که باید برای شکل گیری یک زندگی حداقلی و بهنجار مورد توجه باشند. و باز هم مهم آن است که سبک زندگی در تأمین نیازهای اولیه باید برآمده از آموزه های وحیانی و الهی باشد. نتیجه این رویکرد نیز آن است که (فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون : 38). بر این اساس می توان گفت که ترس (منشأ اضطراب) و اندوه (منشأ افسردگی) در پرتو پذیرش هدایت الهی از بین رفته و بهداشت روانی انسان، ارمغان اتخاذ چنین رویکردی است. روشن است که هرگاه اعضای جامعه ای برخوردار از بهداشت روانی مناسب باشند، آن جامعه از آرامش و امنیت لازم بهره مند خواهد بود.




تاریخ : دوشنبه 91/1/28 | 11:5 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

متن آیات

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ‌ (8) یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ مَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ‌ (9) فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ‌ (10) وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ‌ (11) أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لاَ یَشْعُرُونَ‌ (12) وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَ نُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لکِنْ لاَ یَعْلَمُونَ‌ (13) وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ‌ (14)

ترجمه: و گروهی از مردم گویند: ما ایمان آورده‌ایم به خدا و به روز قیامت، و حال آنکه ایمان نیاورده‌اند. می‌خواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند و حال آنکه فریب ندهند مگر خود را، و این را نمی‌دانند. در دلهای ایشان بیماری است، خدا بر بیماری آنها بیفزاید، و برای ایشان است عذابی دردناک، به سبب آنکه پیوسته دروغ می‌گفتند. و چون آنان را گویند که فساد در زمین نکنید، گویند: تنها ما کار به صلاح کنیم. آگاه باشید آنها خود مفسدند ولی نمی‌دانند. و چون به ایشان گویند: ایمان آورید چنانکه دیگران ایمان آوردند؛ گویند: چگونه ایمان آوریم مانند بیخردان؟! آگاه باشید که ایشان خود بی‌خردند ولی نمی‌دانند. و چون به اهل ایمان برسند گویند: ما ایمان آوردیم؛ و وقتی با شیاطین خود خلوت کنند گویند: ما با شماییم، جز این نیست که مسخره می‌کنیم.

شرح آیات

پس از بیان ویژگی­های پرهیزگاران و کافران، قرآن کریم به گروه سومی از انسان ها اشاره می کند که به دلیل اهمیت نقش منفی آنان در جامعه و همچنین، ماهیت مبهم و مخفی آنان، سیزده آیه را به شرح خصوصیات ایشان اختصاص داده است.  این گروه را ما اصطلاحا منافق می نامیم، که در ظاهر و به طمع بهره مندی از مزایای اجتماعی موجود در جامعه دینی، ادعای دین مداری و ایمان دارند، اما در حقیقت هیچ بهره ای از ایمان ندارند. نفاق پیشگان با دو رویی و مخفی نگه داشتن عقاید واقعی خود، می توانند در جامعه از مزایای ویژه مؤمنان بهره مند گردند، و بدین ترتیب می پندارند که مؤمنان و حتی خدا را فریب داده اند، غافل از آن که با دور ماندن از نور ایمان، در حقیقت خود را می فریبند.

از نظر قرآن کریم، نفاق نوعی بیماری روحی است که در دل انسان پیشرفت می کند (فی قلوبهم مرض) و حتی می تواند آدمی را به مرحله ای بدون بازگشت برساند (فهم لایرجعون). بدین ترتیب، نفاق می تواند بهداشت روانی انسان و جامعه را به مخاطره بیفکند، و شیوع آن موجب گسترش فساد در جامعه خواهد شد (لاتفسدوا فی الارض). روشن است که چنین حالتی، وقتی بر جامعه انسانی مستولی گردد، اعتماد اجتماعی تضعیف می گردد، و در پی آن سرمایه اجتماعی نیز از بین خواهد رفت.

از ویژگی های منافقان آن است که به فعالیت های خود پوشش اسلامی و ظاهر دینی می دهند (قالوا آمنا)، و نزد خود چنین می پندارند که حق و حقیقت را به بازی گرفته اند (انما نحن مستهزؤون). اما دو رویی همیشگی آنان سبب می شود که هیچگاه در جامعه به احساس امنیت روانی لازم دست نیابند و زندگی آنان آکنده از هراس و همراه با اضطراب های دائمی است (آیات 19 و 20 بقره). ابزارهای معرفتی این گروه نیز در اثر عناد و تعصب، از کارآیی لازم برخوردار نبوده و نهایتا در بن بست فکری و معرفتی گرفتار می شوند (صم بکم  عمی فهم لا یرجعون).

شاید یکی از دلایل اتخاذ چنین رویه ای از سوی منافقان آن باشد که این گروه گرفتار نوعی خودبرتر بینی کاذب هستند (أنؤمن کما آمن السفهاء) و خود را مصلح اجتماعی می پندارند (إنما نحن مصلحون). همین امر نیز موجب می شود که مومنان را تحقیر کنند (السفهاء)، و سررشته اندیشه آنان با کافران گره می خورد (و إذا خلوا الی شیاطینهم)، و اصلاحات ذهنی خود را در فضایی بیگانه از واقعیات اجتماعی  موجود در جامعه دینی ترسیم می کنند.




تاریخ : جمعه 91/1/18 | 11:59 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

متن آیات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌ ـ الم‌ (1) ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌ (2) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ‌ (3) وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ‌ (4) أُولئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‌ (5)

ترجمه آیات

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر ـ الم؛ آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد، و مایه هدایت پرهیزکاران است؛ (پرهیزکاران) کسانی هستند که به غیب ایمان می‌آورند، و نماز را برپا می‌دارند، و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند؛ و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو نازل گردیده، ایمان می‌آورند، و به رستاخیز یقین دارند؛ آنان بر طریق هدایت پروردگارشان هستند؛ و آنان رستگارانند.

شرح آیات

در آغاز طولانی ترین سوره قرآن، انسان­ها به چندین گروه تقسیم گردیده، و مهم ترین ویژگیهای هر گروه ذکر می گردد. پرهیزگاران نخستین گروهی هستند، که خداوند بزرگ، وجود برخی خصوصیات در ایشان را موجب بهره گیری آنان از هدایت های قرآنی دانسته است. گو این که قرآن کتابی است که برای تذکر و تنبه تمام جهانیان فرستاده شده است (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ‌  ـ ص: 87؛ و تکویر: 27) اما در نهایت، این پرهیزگاران هستند که از هدایت های آن بهره می برند. مهم ترین ویژگی پرهیزگاران آن است که از ایمان و عمل صالح به صورت توأمان برخوردار هستند؛ همراهی ایمان و عمل صالح بارها در قرآن کریم مورد تأکید و توجه قرار گرفته است؛ و اصولا ایمانی که به عمل صالح نینجامد و همچنین، عمل صالحی که ریشه در ایمان حقیقی نداشته باشد، از نظر آموزه های اسلامی، کافی نبوده و وافی به مقصود نخواهد بود. از نظر قرآن، کسانی که به مناسک آئینی تظاهر کرده، و اعمال آن ها از روح ایمانی برخوردار نیست، در مرتبه ای از مراتب نفاق گرفتار هستند؛ همچنین آن انسان هایی که داعیه ایمان دارند، و به مناسک و اعمال دینی بی توجهی می کنند، در مراتب فسق سرگردان هستند. اما پرهیزگاران از ایمانی برخوردارند که آن ها را به سوی عمل صالح سوق می دهد، و تشبث ایشان به مناسک آئینی هم در چارچوب نظام معنایی دینی جلوه گر شده، و اعمالی تهی از روح ایمان نخواهد بود. بدین ترتیب از خطر فروغلتیدن در وادی خشکه مقدسی نیز به دور خواهند بود، و سبک زندگی آن ها، از پویایی و بالندگی لازم برخوردار خواهد بود. چنین انسان هایی در پرتو ایمان به غیب (الذین یؤمنون بالغیب)، و پذیرش وحی به عنوان یک منبع معرفتی مهم (و الذین یؤمنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک)، خط سیر درستی را برای زندگی خود یافته و از مبدأ تا غایت زندگی را نزد خود به درستی ترسیم می کنند (و بالاخره هم یوقنون)؛ اما در پرتو ایمان صحیح و کامل و خالص، حلقه های میانی زندگی را هم فراموش نکرده، و زندگی دنیایی و مادی خود را نیز در همین چارچوب ارتقا می دهند و معنا می بخشند. در این راستا قرآن به اقامه نماز به عنوان نمادی از مناسک آئینی اسلام اشاره می کند (یقیمون الصلوه). اقامه نماز به معنای ترویج اجتماعی آن از طریق سیره مستمره و تبلیغ و ترویج آن در جامعه است. مسئولیت پذیری و انفاق نیز مورد دیگری از مصادیق عمل صالح در پرتو ایمان است، که نشانه تعهد دینی فرد مسلمان شمرده شده و نقش اثر گذاری در همبستگی اجتماعی مؤمنان دارد. به  این نکته نیز باید توجه کرد که عبارت «مما رزقناهم ینفقون» معنا و گستره مصداقی وسیعی داشته و هرگونه نعمت و موهبتی که فرد یا جامعه انسانی از آن برخوردار باشد را در بر می گیرد.




تاریخ : جمعه 91/1/11 | 11:44 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

متن آیات:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌ (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ‌ (2) الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌ (3) مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ‌ (4) إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‌ (5) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ‌ (6) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ‌ (7)

ترجمه آیات:

به نام خداوند بخشنده مهربان؛ ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است. خدایی که بخشنده و مهربان است. مالک روز جزاست. (پروردگارا) تنها تو را می‌ پرستیم، و از تو یاری می‌ جوییم و بس. تو ما را به راه راست هدایت فرما. راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتی، و نه گمراهان.

شرح آیات:

در سوره حمد، می­ توان آموزش ادب سپاس گزاری و شیوه اظهار بندگی در برابر خدا را به روشنی مشاهده کرد. این سپاس گزاری نسبت به نعمتهای دریافت شده، و کمک خواهی نسبت به رحمتهای آینده است. این مجموعه از آیات همانند سایر آیات قرآن کریم، در چارچوب نظام معنایی توحیدی، تلاش می­کند تا معنایی سازنده به زندگی انسان ببخشد، و مشخصاً در این آیات نوعی جامعه­ پذیری دینی به مخاطب القا می شود که بر اساس آن بر اولویت نعمت های معنوی در زندگی انسان تأکید شده، و از راه معرفی گروه های مرجع، و در سایه الگوسازی و و ارائه اسوه های اجتماعی (صراط الذین انعمت علیهم)، به همراهی اجتماعی با نیکان جامعه توصیه شده است. برجسته سازی صفت رحمت الهی (الرحمن الرحیم)، و اشاره به حیات جاوید انسان و باز بودن راه تکامل نهایی او، دارای نقش تربیتی و هدایتی بسیار مؤثری بوده، و انگیزه افراد و جوامع بشری را برای تلاش و کوشش بیشتر تحریک می کند. همچنین در این سوره به تلاش برای شناخت راه حق و رسیدن به مقصد نهایی (اهدنا الصراط المستقیم) توصیه شده است (هدایت در برابر ضلالت، مربوط به راه است؛ و هدایت در برابر غوایت، مربوط به هدف است.)، بدین ترتیب می توان ادعا کرد که آموزه های دینی همواره انسان را به نوعی آینده نگری در تلاش های فردی و اجتماعی خود توصیه می کند.




تاریخ : پنج شنبه 91/1/3 | 9:12 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

خانه خدا

سوره ابراهیم: وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ‌ (35) رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‌ (36) رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ‌ (37)

ترجمه: (به یاد آورید) زمانی را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر [= مکّه‌] را شهر امنی قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار! پروردگارا! آنها [= بتها] بسیاری از مردم را گمراه ساختند! هر کس از من پیروی کند از من است؛ و هر کس نافرمانی من کند، تو بخشنده و مهربانی! پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی‌آب و علفی، در کنار خانه‌ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند؛ تو دلهای گروهی از مردم را متوجّه آنها ساز؛ و از ثمرات به آنها روزی ده؛ شاید آنان شکر تو را بجای آورند!




تاریخ : سه شنبه 90/12/16 | 6:24 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر