آیا ما اصلا حق داریم به چیزی همچون حق مردم بر ولی فقیه بیندیشیم؟ آیا مردم می توانند ولی فقیه را به عنوان کسی که حاکم بر جامعه اسلامی است مورد سؤال قرار دهند؟ البته بدیهی است که ما بر اساس آموزه­ های اسلامی، و بر خلاف دیدگاه اشاعره، حق داریم که از عملکرد خداوند پرسش کنیم که مثلا چرا فلان کودک معلول به دنیا آمد؟ یا این که چرا در عالم، شر وجود دارد؟ این همه به خاطر آن است که «حُسن و قُبح» را جزء «مستقلات عقلیه» می دانیم، و معتقدیم که اگر خدا کاری را انجام می دهد، دلیلش آن است که آن کار حَسَن است؛ نه آن که چون خدا انجام داده، پس باید خوب باشد. ما همچنین بر اساس آموزه­ های مترقی دین اسلام، این حق را داریم که از عملکرد پیامبر(ص) پرسش کنیم، و مثلا بپرسیم که چرا حضرت، همسران متعدد داشتند؟ درباره عملکرد امامان معصوم نیز می توانیم پرسش کنیم که چرا امام حسن (ع) صلح کرد و چرا امام رضا (ع) ولایتعهدی مأمون را پذیرفت؟ و تا زمانی که عقلاً مجاب نشده باشیم می توانیم این تتبع و پرسش گری را ادامه دهیم. بدین ترتیب، شیعه به عنوان یک مکتب عقل گرا، به این پرسش‌ها افتخار کرده و هیچ گاه چنین رویکردی را موجب تضعیف الوهیت، نبوت و امامت نمی داند. اما از عجایب روزگار ما آن است که وقتی نوبت به بحث پیرامون ولایت فقیه می‌رسد، با رویکردی شبه تکفیری مواجه می شویم و افرادی را مشاهده می کنیم که خود را ملاک و معیار، معرفی کرده و  در قامت اسلام شناسان انحصاری وارد شده، و می گویند که باید فقط از اطاعت مطلقه حرف بزنید؛ بر این اساس، آنان طرح هر پرسشی را تضعیف جایگاه ولایت فقیه و بلکه ضدیت با آن معرفی می کنند!

برای تثبیت جایگاه قانونی ولایت فقیه در جامعه اسلامی، لازم است که با چنین رویکرد غالیانه ای با دقت و حساسیت مقابله شود؛ زیرا این رویه بسان "دوستی خاله خرسه" در درازمدت پایگاه اجتماعی ولایت فقیه را در جامعه متزلزل خواهد ساخت، و بدون شک ارتباط صمیمانه مردم با رهبری را مخدوش خواهد کرد. همچنین انتساب این پایگاه و نقش قانونی به شرع مقدس اسلام، آن را از حساسیت مضاعفی برخوردار می کند. و اگر به این رویکرد انحرافی میدان داده شود، جامعه اسلامی را به حالتی قهقرائی همچون وضعیت جوامع مسیحی در قرون وسطی خواهد کشانید که متولیان دین، خود را به جای دین، میزان و معیار حق معرفی کرده و امثال گالیله را به دلیل مخالفت با رسوبات فکری ایشان، به محکمه می کشاندند. این زنگ خطر مدتی است که به صدا در آمده، و کسانی همچون دکتر افروغ و دکتر علی مطهری نسبت به آن مواضع تندی را اتخاذ کرده اند. در این زمینه علی مطهری از مصلحت گرایی افراطی در مجلس هشتم به ستوه آمده، و بارها شاهد آن بوده که برای مطرح نشدن برخی طرح های نمایندگان در صحن علنی مجلس، بعضی از نمایندگان دائماً از رهبری هزینه کرده و نظر ایشان را مغایر آن طرح اعلام کرده اند؛ با وجود آن که رهبری صریحا چنین رویکردی را نکوهش کرده است. به همین دلیل مطهری فریاد بر می آورد که اگر رهبری لازم دیدند در مورد مسأله ای امر یا نهی کنند صد در صد اطاعت می‌کنیم. اما لزومی ندارد که ابتدا از نظر موافق رهبری اطمینان حاصل کنیم تا مجلس به یک موجود دست و پا بسته تبدیل شود. در غیر از مواردی که رهبری دارای حکم حکومتی است، هیچ ایرادی ندارد که کسی نظر مخالفی ابراز کند؛ و الا باید حتی مشاور عالی داشتن رهبری را امری ضد ولایت فقیه تلقی کنیم!

این دیدگاه در تاریخ اسلام نیز مؤیدات فراوانی دارد. مرحوم حجت الاسلام دکتر آیتی در کتاب تاریخ پیامبر اسلام نقل می کند که وقتی مسلمانان به جنگ بدر می رفتند، پیامبر(ص) به تشخیص خود لشکر اسلام را در نقطه ای فرود آورد. «حباب بن منذر گفت: ای رسول خدا! آیا خدا فرموده است که در اینجا منزل کنیم و پیش و پس نرویم، یا از نظر تدبیر جنگ هر جا که شایسته باشد می توان فرود آمد؟ رسول خدا فرمود: نه، امری در کار نیست، باید طبق تدبیر و سیاست جنگ رفتار کرد. حباب بن منذر گفت: اگر چنین است اینجا جای مناسبی نیست، بفرمای تا سپاه اسلامی پیش روند و در کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آیند.  رسول خدا پیشنهاد وی را پذیرفت و دستور داد تا سپاهیان اسلامی در کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آمدند» (تاریخ پیامبر اسلام، ص 259).

خود آیت الله خامنه ای در سفر به کرمانشاه با اشاره به مغالطه عده‌ای در تعبیر حضرت امام مبنی بر ولایت مطلقه فقیه، خاطرنشان کردند: «آنها سعی کردند نظر امام را به معنای بی‌اعتنایی ولایت فقیه به قوانین تفسیر کنند، اما امام بزرگوار ملت، ضمن تأکید بر ولایت مطلقه فقیه، خود بیشتر از همه به رعایت قوانین، اصول، مبانی و جزییات احکام شرعی مقید بود». جالب است که با وجود تأکید رهبر انقلاب بر التزام ولی فقیه به «قانون»، برخی از مروجان رویکرد انحرافی، ولایت را از عدالت هم بالاتر می دانند! که با دیدگاه عدلیه و از جمله شیعه در مورد حسن و قبح عقلی سازگار نبوده و مبین دیدگاه اشاعره و جبرگرایان است.

شاید بهتر باشم که بار دیگر به دیدگاه های شهید مطهری به عنوان تئوریسین مبانی انقلاب اسلامی بازگردیم و با دقت بیشتری آن را مورد توجه قرار دهیم، آن جا که محتوای استبدادی این رویکرد انحرافی را بر ملا نموده و می نویسد: «عده ای در استدلال‌های خود برای اینکه پشتوانه‌ای برای نظریات سیاسی استبداد مآبانه خود پیدا کنند به مسأله خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است ولی مردم در مقابل حکمران مسئولند و وظیفه دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده ای؟». (مجموعه آثار ج1، ص 553). و اکنون به وضوح می بینیم که دیدگاه مورد نکوهش شهید مطهری، چقدر راحت در جامعه ما ترویچ می شود. شهید مطهری در ادامه به کلام امیرالمؤمنین استناد می کند که فرموده است: «حق تعالی با حکومت من بر شما برای من حقی بر شما قرار داده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا بر عهده شماست. حق همواره دو طرفی است؛ کسی را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی است. و اگر کسی باشد که بر دیگران حق دارد و دیگران بر او حقی ندارند او تنها خداست و آفریدگانش را چنین مزیتی نیست، زیرا او بر بندگانش توانایی و قدرت دارد و قضای گوناگون او جز بر عدالت جاری نمی گردد» (نهج البلاغه، خطبه 207). از آخرین فراز فرمایش امام علی (ع) روشن می شود که کار خداوند هم در چهارچوب عدالت است و ایشان حتی در مورد خداوند و یا الوهیت نمی فرماید فوق عدالت است! چه رسد به ولایت معصوم، و چه رسد به ولایت فقیه غیرمعصوم.

شایسته است که تمام فرهیختگان و اندیشمندان در مقام پاسداری از ولایت فقیه و صیانت آن از انحرافات، تلاشی گسترده را آغاز نمایند، تا اندیشه های انحرافی نتوانند میدانی برای جولان پیدا کنند. و الا خدا و نسل های آینده ما را در قبال کوتاهی نسبت به وظایف اجتماعی مان، نخواهند بخشید.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین




تاریخ : دوشنبه 90/12/8 | 12:50 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

در فلسفه علوم اجتماعی گفته می شه که مشاهده برگرفته از نظریه است؛ خیلی نمی خوام این دیدگاه را بشکافم؛ اما شاید بشه این جوری خلاصشو گفت که ما نگاهمون از یک عقبه معرفتی برخورداره که بر اساس آن، دیدگاه های مختلف ما در زندگی شکل می گیره. حالا عامل این معرفت، خودش می تونه انواع مختلفی داشته باش، اما اجمالا می شه گفت که یک مقوله فرهنگیه. نوع نگاه هر جامعه ای به جنس زن هم از اون مقولاتیه که تفاوت های عجیب و غریبی داره؛ مثلا بعضیا زن رو بر اساس ذهنیت خودشون اینجوری می بینن:

نگاه به زن در جامعه

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 90/12/1 | 8:11 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

بر بلندای اندیشه




تاریخ : چهارشنبه 90/11/19 | 6:53 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر
تاریخ : سه شنبه 90/11/4 | 12:20 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

الف ـ 1) رهبر انقلاب اسلامی در نوزده دی 1390 با تأکید بر اینکه انتخابات موجب نشاط جدید و دمیده شدن خون تازه در پیکره نظام اسلامی خواهد شد، گفت: عرصه انتخابات در کنار این ویژگیهای برجسته و مهم، آفت هایی هم دارد که باید مراقب بود این آفت ها پیش نیایند. ... آیت الله خامنه ای با تأکید بر لزوم برگزاری انتخاباتی سالم و رقابتی خاطرنشان کردند: رقابت غیر از خصومت و تهمت زنی متقابل است، رقابت به معنای اثبات خود با نفی دیگران نیست.... ایشان افزودند: نامزدها باید با قصد خدمت وارد عرصه انتخابات شوند زیرا اگر کسانی با هدف قدرت طلبی و بدست آوردن ثروت و یا انگیزه های ناسالم دیگر وارد انتخابات شوند، به مردم و کشور خدمت نخواهند کرد...

الف ـ 2) پس از این بیانات، و در بی توجهی آشکار نسبت به آن، بولتنی به نام یکی از گروه‌های سیاسی اصولگرا و با شبکه عظیم توزیعی که قطعاً هزینه‌های هنگفتی صرف آن شده است، علیه گروه دیگری از اصولگرایان منتشر شده است. در این بولتن کسانی که آیت الله مصباح یزدی را پدر معنوی خود می دانند، تلاش کرده اند تا مطالبی تخریبی را علیه آیت الله مهدوی کنی و گروه سیاسی مورد حمایت ایشان ارائه کنند. جالب آن است که هر دو گروه با جدیت می کوشند تا خود را مورد تأیید رهبر انقلاب معرفی کنند. (کلیک کنید)

ب ـ 1)  رهبر انقلاب اسلامی در تاریخ 17 مهر 1386 در جمع دانشجویان گفتند: «مطالبه کردن با دشمنى کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم معارضه با مسئولان کشور نشود... این به معناى انتقاد نکردن نیست؛ به معناى مطالبه نکردن نیست؛ درباره رهبرى هم همینجور است... این برادر عزیزمان میگوید «ضد ولایت فقیه» را معرفى کنید. خوب، «ضد» معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنى پنجه در افکندن، دشمنى کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسى معتقد به کسى نیست... اعتراض به سیاستهاى اصل 44، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضدیت با رهبرى نیست. دشمنى، نباید کرد... ردکردن حرف، به معناى مخالفت کردن، به معناى ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. بنده از دولتها حمایت کرده ام، از این دولت هم حمایت میکنم؛ این به معناى این نیست که همه ى جزئیات کارهائى که انجام میگیرد، مورد تأیید من است، یا حتّى من از همه اش اطلاع دارم؛ نه، لازم نیست... بنابراین ما به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم.

ب ـ 2) پس از آن که علی مطهری، از نمایندگان منتقد دولت احمدی نژاد، از سوی هیأت های اجرایی وزارت کشور، برای نامزدی در انتخابات مجلس شورای اسلامی رد شد، دلیل آن با استناد به بند 1 و 3 ماده 28 قانون انتخابات، عدم اعتقاد به اسلام، قانون اساسی ایران و اصل ولایت فقیه عنوان شد. بر اساس قانون، علی مطهری اعتراض خود را به هیأت اجرایی اعلام کرد؛ در بخشی از این نامه اعتراضی آمده است که: «اینجانب برداشت امثال جبهه پایداری از ولایت فقیه را قبول ندارم. ولایت فقیه را همان طور که شهید آیت الله مطهری گفته اند ولایت مکتب و ایدئولوژی می دانم نه ولایت شخص، و به تعبیر آیت الله جوادی آملی ولایت فقه است و به تعبیر رهبر انقلاب «مرز التزام به ولایت فقیه احکام حکومتی است» یعنی در احکام حکومتی باید اطاعت محض باشد اما در سایر امور هر کس آزاد است که نظر خود را ابراز کند هر چند مخالف نظر رهبری باشد. در احکام حکومتی هم تا قبل از صدور حکم، هر کس مجاز است که نظر رهبری را تغییر دهد، آنچنان که شهید آیت الله مطهری در چند مورد امام خمینی (ره) را نسبت به نظر خود متقاعد کردند و امام(ره) نیز نه تنها ناراحت نمی شدند بلکه ایشان را حاصل عمر و پاره تن خویش نامیدند. علاوه بر این، ولی فقیه، انتقادپذیر و در مقابل مردم پاسخگوست همچنان که مقام رهبری بارها به انتقادات با روی باز پاسخ داده اند و از هرگونه بت سازی و تملق و چاپلوسی بیزارند... بالاتر این که امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود « از من در خفا و علن انتقاد کنید» و خود به انتقاد و حتی توهین منتقدین و معترضین با روی گشاده پاسخ می دادند. بنابراین اینجانب به ولایت مطلقه فقیه با برداشت درست از آن وفادارم و بخشی از مشکلات کشور را ناشی از برداشت غلط برخی دوستان نادان انقلاب از این اصل مترقی می دانم. البته وفاداری و التزام عملی اینجانب به اصل ولایت فقیه به آن شدت نیست که یازده روز در مقابل حکم ابقای وزیر اطلاعات مقاومت و خانه نشینی کنم و یا بر تعبیر «بیداری انسانی» در مقابل «بیداری اسلامی» درباره نهضتهای اجتماعی منطقه اصرار بورزم.» (کلیک کنید)

ب ـ 3) عماد افروغ جامعه شناس و نماینده مجلس هفتم، دوشنبه 26 دی 1390 در شبکه اول سیمای ملی به نکاتی درباره وضعیت نقد و انتقاد در جامعه، میزان نظارت پذیری حاکمیت، شرایط روشنفکری در کشور، نقش نظارتی حوزه های علمیه، حضور افراد موضوع شناس در مجلس خبرگان، و اولویت حقیقت بر مصلحت و مواردی از این دست اشاره کرد. عماد افروغ سابقه روشنی دارد. جامعه شناسی که سالها در حوزه تئوری پردازی و نقد سیاست بدور از هرگونه مصلحت سنجی های معطوف به قدرت، فعال بوده است و از این حیث از مردان نشان دار و مرجع جریانات دانشجوئی و گروه های عدالتخواه و رسانه های متدین و مذهبی بوده است. افروغ جامعه شناس و سیاست شناس و متفکری است که با نظام فکری روشن و منسجم در حوزه های مختلف، ضمن تاکید بر فقه اسلامی و جامعه مبتنی بر ولایت فقیه و مدل های بومی، علیه اسلامی سازی سرمایه داری، ماکیاولیسم مذهبی، کاسبان و دلالان سیاسی، مصلحت اندیشان قدرت طلب، هذیان گوئی مرتجعین و ویژه خواری خناسان نوشته و مصاحبه کرده وسخنها گفته است. اینکه چه میزان از این سخنان درست و چه بخشی قابل نقد است بماند برای اهلش. مهم این است که نظر متفاوت شنیدن را باید تمرین کرد. این همان چیزی است که رهبر انقلاب بارها در دیدار با دانشجویان و فعالان و متولیان فرهنگی درخواست کرده است. کسانی که با تنگ نظری اجازه طرح نظرات جدید و متفاوت را حتی به دوستداران انقلاب نمی دهند، بزرگترین مانع راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی و نظریه پردازی در کشور هستند. اظهارات افروغ مانند هر اظهارنظر دیگری می تواند مورد نقد عالمانه قرار گیرد. و البته نقد سازنده و دلسوزانه، بدور از تنگ نظری و هیاهو و سرو صدا و یقه دریدن است. (کلیک کنید)

ب ـ 4) امام جمعه مشهد، در انتقاد از سخنان افروغ که در سیمای جمهوری اسلامی مطرح شده بود، در نماز جمعه گفته است که: «نقد کردن نظام اسلامی به هیچ عنوان درست نیست...  امروز در روی کره زمین نظام اسلامی ایران موثر ترین نظام برای تامین عدالت است و نقد این نظام درست نیست و باید از آن پرهیز شود... نظام جمهوری اسلامی ایران نظامی است که امام زمان (عج) دستور تشکیل آن را داده و آن را به ما سپردند و توسط ولی فقیه و مجتهد جامع الشرایط به عنوان نائب آن امام همام رهبری می شود... هم اکنون امام زمان (عج) که زنده و ناظر این نظام هستند امکان ندارد که این نظام را به کسی بسپارند که با هواهای نفسش این نظام را ساقط کند... نقد از کارگزاران و مسوولان موردی ندارد و این نقد باید سازنده بوده و مخرب نباشد... نباید به عنوان نقد از کارگزاران و مسوولین، نظام را نقد کرد...». (کلیک کنید)

هرچند این بیانات ارزش چندانی برای پاسخ گویی ندارد اما برای تنویر افکار عمومی، دکتر عماد افروغ بلافاصله به آقای علم الهدی پاسخ داده است که: (کلیک کنید)




تاریخ : شنبه 90/11/1 | 11:5 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

خوب مدتیه که این اصطلاح بامزه مد شده، کتابشم اومده، اینم نوع تصویری اش که توی عکسها البته منبعش مشخصه.

ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 90/10/27 | 11:44 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

یادداشتی که سردار حسین علایی، مشاور ستاد کل نیروهای مسلح، عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین، و فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به مناسبت واقعه نوزده دی منتشر کرد، از سوی مغرضان و فتنه جویان مورد سوء استفاده قرار گرفت. شیوه کنایه آمیز این مطلب، قلب بسیاری از دلسوزان نظام و علاقمندان به حکومت جمهوری اسلامی را هم به درد آورد، و آن ها از این که بار دیگر یکی از خودی های انقلاب، ریزش کرده و بصیرت خود را از دست داده شدیدا ناراحت شدند. می خواستم نمایی کلی از روند واکنش ها در سه روز گذشته درباره نامه سردار علایی را در وبلاگ نشان بدهم. به همین دلیل تلاش کردم تا مواضع مخالفان و موافقان نامه آقای علایی را از اینترنت استخراج کرده و فهرست وار در وبلاگ نشان بدهم. اما با کمال خوشحالی متوجه شدم که تقریبا تمام مطالبی که موافق رویکرد سردار بود، فیلتر شده و از دسترس عمومی خارج گردیده است. البته کار درستی است زیرا وقتی به راحتی با فیلترشکن به آنها سر بزنید، خواهید دید که بیشتر آنها با ادبیات بدی نوشته شده و رسما خوشحالی خود را از مواضع آقای علایی اعلام کرده اند. به ناچار تنها به ذکر اصل نامه سردار علایی، تعداد اندکی از موضع مخالفان، از باب مشت نمونه خروار، و در آخر به واکنش خود سردار علایی اکتفا کرده ام.

الف) اصل نامه سردار علایی در روزنامه اطلاعات، دوشنبه 19 دی  1390 : کلیک کنید ...خوب این صفحه بالاخره فیلتر شد (یکشنبه 25 دی)

ب) واکنش سایت آهستان، به عنوان یکی از نخستین معترضان این نامه، که علایی را سردار کور، برخوردار از شعوری در سطح نوری زاد، تحریف کننده تاریخ و دروغگو معرفی کرده است: کلیک کنید

ج) جواب خانم زهره حسینی که در سایت های مختلفی ذکر شده و ما اینجا به نقل از رجانیوز آورده ایم. این خانم سردار علایی را همتراز داریوش همایون دانسته و نامه او را آلوده به هوسهای نامشروع معرفی کرده است: کلیک کنید

د) سایت بصیرنیوز هم این سردار را کفتار نامیده، و مطلب سردار را به جای منابع فراوان داخلی از سایت معاند و صهیونیستی بالاترین، ذکر کرده است. البته سایت بالاترین در ایران فیلتر شده و من نمی دانم که بصیرنیوز، چرا بصیرت خود را از دست داده و چطوری این سایت را باز کرده، و تازه از آن نقل قول هم کرده است: کلیک کنید

هـ) خیلی از وبلاگهای کوچولو هم در حد بضاعت مزجاه خودشان سعی کردند تا به این حرکت نادرست سردار واکنش نشان بدهند؛ از جمله این وبلاگ که علایی را سردار دیروز و خائن امروز نامیده، و به مناسبت این مسأله، دروغهای سردار درباره جنگ تحمیلی را هم افشا کرده است: کلیک کنید

و) البته سردار علایی از سوء استفاده و بهره برداری ضد انقلاب از نامه ایشان، ناخرسند است و واکنش نشان داده که در سایت شفاف منعکس شده است: کلیک کنید

در پایان از شما تقاضا می کنم که به هر کدام از این لینکها اگر سر زدید، لطف کنید و کامنت ها و پیغام های مخاطبان آن ها را نخوانید، چون اصلا از ادبیات مناسبی برخوردار نبوده و کلا نوعی از ضد فرهنگ را به جامعه القا می کنند.

تکمیلی: امروز شنبه، 24 دیماه، مطلب بسیار جدیدی را در سایت ویکی پدیا مشاهده کردم که مناسب است در اینجا مورد توجه قرار بگیرد: کلیک کنید

تکمیلی 2: امروز یکشنبه، 25 دی، سایت های خبری و روزنامه ها، از نامه اعتراضی 12 سردار سپاه به سردار علایی خبر دادند: کلیک کنید؛ کلیک کنید؛ و کلیک کنید.

راستی عکسهایی که در سایتهای خبری از سر در خانه سردار علایی چاپ شده جالب است و دل آدم رو خنک می کنه: کلیک کنید.

و بالاخره توبه نامه سردار علایی در سایت تابناک منتشر شد تا همه بفهمن که یک من ماست چقدر کره داره: کلیک کنید.




تاریخ : پنج شنبه 90/10/22 | 12:43 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

امروز کتاب آشنایی با ادیان بزرگ، نوشته استاد حسین توفیقی را مطالعه می کردم. واقعا کتاب جامعی است. و البته از مردان بزرگ، جز آثار فاخر و چنین کارهای ارزشمندی انتظار نمی رود. در انتهای مبحث مربوط به مسیحیت، گفتاری است با عنوان شوق بازگشت حضرت عیسی مسیح (علیه السلام). شباهت غریب آن چند سطری که در این گفتار آمده با حال و روز جامعه شیعه در حیطه انتظار منجی، به راستی آدمی را به شگفتی وا می دارد. نمی دانم که ما با این همه تأکیداتی که در روایات آمده است، چرا نمی خواهیم برداشت درستی از انتظار مهدی موعود داشته باشیم. خوب است چکیده ای از این گفتار را شما مخاطب گرامی نیز بخوانید. کسی چه می داند شاید...

«جمعی از مسیحیان به سبب علاقه شدید به بازگشت مسیح، دچار توهم شدند و تاریخ هایی را برای این رویداد پیشگویی می کردند. اما با عدم تحقق آنها، رهبران دینی مردم را از این کار بر حذر داشتند... گروهی در قرن شانزدهم برای آماده کردن زمینه سلطنت حضرت عیسی برخاستند و برخی از شهرها را برای مدتی در اختیار گرفتند... جمعی دیگر برای سرعت بخشیدن به ظهور آن حضرت، 12 حواری تعیین کردند، ولی آن حواریون هم یکی پس از دیگری از دنیا رفتند و عیسی نیامد... عده ای برای پذیرایی از حضرت عیسی و انبیای پیشین در آمریکا آپارتمان تهیه کردند. برخی از مسیحیان نیز مدتها پیش از بنیان گزاری صهیونیسم، عقیده داشتند که شرط بازگشت عیسی، در آخرالزمان این است که یهودیان به فلسطین برگردند.»

جالب است که مشابه این رویدادها در جامعه شیعی نیز در طول تاریخ، و البته با شتاب بیشتری در زمان ما، قابل مشاهده است. همه این کجروی ها به خاطر آن است که فلسفه انتظار را کج فهمیده ایم. برای همین است که به جای آماده سازی روح و جان و فکر و اندیشه خودمان، تنها به دنبال تهیه اسب و شمشیر هستیم. حتما شنیده اید حکایت آن مرد عرب را که در پاسخ به دعوت امام حسین علیه السلام، اسب خود را پیشکش او کرد. غافل از آن که امام، خود او را می خواست، نه اسب او را.

این همه به خاطر آن است که خشت اول را کج نهاده ایم. پس تا ثریا...




تاریخ : سه شنبه 90/10/20 | 9:0 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

یک سال از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها در ایران می گذرد. آغاز آن شجاعتی می طلبید که دولتهای پیش از احمدی نژاد نداشتند. اما استمرار آن هم درایتی می طلبد. آن­چه به صورت نقدی به مردم پرداخت می شود، در واقع اندوخته بیت المال است که پیش از این در برابر مصرف کالا پرداخت می شد، و طبیعتا هر کس که بیشتر مصرف می کرد، سهم بیشتری از بیت المال را دریافت می کرد، که البته ظالمانه بود. بر اساس طرح هدف مندی گفته شد که دولت، سهم هر کس را از بیت المال نقدا به خود او پرداخت می کند تا خودش مصرف شخصی را مدیریت کند. این منطق ساده، همه فهم و ابتدایی، حکم می کند که بیت المال بالسویه میان همگان تقسیم شود، و اگر کسی به آن احتیاج ندارد، خودش این سهم را به دیگران ببخشد، نه آن که دولت پیش دستی نموده و سهم او را حاتم بخشی کند. در یک سال گذشته نیز سعی می شد که لااقل در مقام شعار و ظاهر، این موضوع رعایت شود. اما اکنون مدتی است که آشکارا گفته می شود در مرحله بعدی، سهم بخشی از ثروتمندان جامعه به ایشان پرداخت نخواهد شد. به نظر می رسد که این اقدام با عدالت اقتصادی سازگار نیست. و اگر دولت با کمبود منابع برای تأمین سهم مردم از بیت المال روبرو شده، باید ببیند کجای کار و برنامه خودش ایراد داشته است؛ و نباید با استفاده از قدرت خود، سهم دو دهک از جامعه را حذف کند. مگر گفته نشد که از محل حذف یارانه کالاهای مصرفی، و تجمیع آن در بیت المال، به مردم پول می دهند؟ خوب اگر این کار درست انجام شده باشد، که نباید کمبودی پیش بیاید. مگر آن­که برنامه ریزان دولت، بر اساس برنامه مصوب مجلس عمل نکرده باشند، و خارج از توافقات صورت گرفته، خودسرانه عمل کرده باشند. در هر صورت، عدالت اقتصادی حکم می کند که  این مشکل را خود دولت حل نموده و نواقص آن را جبران کند، نه آن که مثل بسیاری از مشکلات دیگر، جور آن را مردم بکشند و تاوان اشتباهات یا بلندپروازی برخی از دست اندرکاران را بپردازند.




تاریخ : یکشنبه 90/10/11 | 11:48 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

فرقی نمی­ کند به چه کسی رأی داده­ ام؛ هرگاه احساس کنم که به دین من و نماد آن، یعنی نهضت حسینی، بی­ احترامی شده، به میدان می­ آیم و آرمان­ های دینی خود را فریاد می ­زنم. اگر هم به این نظام دل­خوش هستم، تا زمانی است که احساس کنم حکومتی دین­ مدار است و به آرمان­ های اسلامی پای­ بند است. پس:

الف) خروش من در روز نهم دی، برای دفاع از دین، و حکومتی است که باید دین­ مدار باشد.

ب) فریاد من در روز نهم دی، علیه کسانی است که حرمت دین را به بازی گرفته­ اند.

ج) اگر کسی را تأیید می ­کنم، تا زمانی است که او در چارچوب دین باشد.

د) در فتنه­ های اجتماعی، بصیرت را در سیرت علوی می­ جویم.

ه) قرآن بر فراز نیزه، آرمان حسین ... .

آیا شما غیر از این می­ گویید؟ غیر از این می ­جویید؟ و غیر از این انجام می­ دهید؟




تاریخ : پنج شنبه 90/10/8 | 10:11 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر