سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیات شیطانی!!!؟

در 25 بهمن 1367 حضرت امام(ره) فتوای وجوب قتل سلمان رشدی را(از باب سابّ النبی بودن وی) به سبب نوشتن کتابی با عنوان آیات شیطانی صادر فرمودند. بی مناسبت نیست تا به همین بهانه، بررسی اجمالی از این قضیه که دست مایه رشدی و مستشرقان در وارد آوردن برخی اتهامات به پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) و مسلمانان شده است، داشته باشیم.  

دو سؤال اساسی

آیا پیامبر گرامی اسلام(ص) طی 23 سال رسالت خود، گرفتار القائات شیطانی شدند؟ برخی آیات را چگونه میتوان توجیه و تفسیر کرد؟

آیا داستان غرانیق، واقعیت دارد یا افسانه ای بیش نیست؟

در این مقاله به صحّت و سقم این دو مطلب خواهیم پرداخت.

مقدمه:

آیات 1 تا 5 سوره نجم:

والنجم إذا هَوی(قسم به ستاره – ثریای نبوت – زمانی که فرود آید.)

ما ضلّ صاحبُکم و ما غَوی(که هیچ گاه صاحب شما – محمد – در ضلالت و گمراهی نبوده و اغوا نشده است.)

و ما ینطق عن الهَوی(و هرگز از روی هوای نفس و میل باطنی سخن نمی گوید.)

إن هو إلّا وحیٌ یوحی(الّا این که آن سخن وحی الهی است که به او شده است.)

علَّمَه شدیدُ القُوی(به او جبرئیل آموخته و وحی را بدو القا کرده است.)

آیات 10 و 11 سوره نجم:

فأوحی إلی عبدِه ما أوحی(خدا به بنده اش آنچه را دیگران نمی توانستند درک کنند، وحی کرد.)

ما کذب الفؤادُ ما رأی(آن چنان چیزهائی که دلش هم آنها را کذب و خیال نپنداشت.)

آیات 19 و 20 سوره نجم:

أفرأیتم اللاتَ و العُزّی؟(آیا مشرکان – بی تأثیری – دو بت بزرگ خود؛ لات و عُزّی را دیدند؟)

و مَناتَ الثالثة الاُخری(و منات؛ بت دیگر و سوم)

آیا پس از دو آیه اخیر، شیطان دو فراز زیر را به پیامبر القا و از زبان او جاری کرده است؟

تلک الغَرانیقُ العُلی(اینان پرندگان بلند پروازی هستند.)

إنّ شفاعتَهُنّ لَتُرتَجی(که به شفاعت آنها امید هست!!!)

ابتداءً باید متذکر شد که آیات 19 و 20 سوره نجم در سال دوم بعثت نبوی و طبیعتاً در مکه نازل شده است و از نظر ترتیب نزول در رده 29 قرار دارد. و آیات 94 و 95 سوره حِجر در سال چهارم بعثت و باز قاعدتاً در مکه نازل شده است و از نظر ترتیب نزول در رده 67 قرار دارد. و آیات 73 تا 75 سوره إسراء در سال هشتم بعثت و در مکه نازل شده است و از نظر ترتیب نزول در رده 112 قرار دارد. و آخر الأمر این که آیات 52 و 53 سوره حجّ در سال دهم بعثت و در مکه نازل گشته و ترتیب نزولش نیز در رده 124 است.(ن.ک: سیر تحول قرآن، صص144 الی 149) این تذکر از آن باب داده شد که در ادامه مباحث، به آیاتش و بررسی و مقایسه زمان نزول این آیات، نیاز خواهد افتاد.

حال داستان چیست؟

میگویند: پس از بعثت نبوی و علنی شدن دعوت نبی مکرّم اسلام(ص) و اذیت و آزار و سختگیری های مشرکان قریش نسبت به مسلمانان، عده ای از مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند. پس از بازگشت پیامبر(ص) از معراج – که در سال آن اتفاق نظر نیست و برخی سال پنجم و بعضی سال هفتم و حتی عده ای سال دهم بعثت دانسته اند – آن حضرت همواره در این اندیشه بودند که چه خوب می شد شرایطی فراهم می گشت تا مشرکان دلشان به سمت اسلام متمایل می شد و دست از لجاجت و شکنجه و اذیت و آزار نومسلمانان بر می داشتند و بستری فراهم می گشت تا امر رسالت با سهولت بیشتری به انجام می رسید و در آرامش گسترش می یافت. از این جهت آرزو می کردند آیاتی نازل شود تا دل مشرکان نرم گشته و مناسباتش با آنان بهبود یابد.

(ادامه در قسمت بعد)




تاریخ : شنبه 93/11/25 | 1:25 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

 

دلایل ختم نبوت


 -توانائی حفظ کتاب آسمانی از خطر تحریف توسط بشر؛
-تدوین جامع و کامل برنامه تکاملی دین و تحویل آن به صورت یکجا به بشر؛
- بلوغ فکری و رشد اجتماعی‏ بشر که به او اجازه می‏ دهد ترویج و تبلیغ و اقامه دین را خود بر عهده بگیرد. انسان چنان رشد فکری یافته است که می ‏تواند در پرتو اجتهاد، کلیات وحی را تفسیر و توجیه کند و درشرایط مختلف مکانی و زمانی، هر موردی را به اصل مربوط ارجاع دهد. از این‏ رو، چیزهایی که از طریق وحی و الهام باید به بشر القا شود، ابلاغ شده است و دیگر راه نرفته و سخن نگفته ای باقی نمانده است؛ زیرا مسائلی که بشر از طریق وحی و الهام باید آنها را کشف کند، نامتناهی نیست؛ بلکه محدود است. وقتی آنچه در ظرفیت و استعداد بشر هست، بیان شد، دیگر مطلب ختم می‏ شود.( خاتمیت، ص 59)

- اسلام برای احتیاجات ثابت و دایم بشر، قوانین ثابت و لایتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی نیز، قوانین متغیری را پیش‏ بینی کرده است.(همان، ص 199)

 

ختام کلام

به نظر می رسد همه اندیشمندان دوره معاصر به دنبال اثبات یک چیز هستند اما با گویش های متفاوت.(همان نقل انگور است که در گویش های مختلف به آن یک چیز می گویند و یا فیل است و تاریکی که هر کس به قسمتی از بدن آن فیل دست می زند و نظرش را می گوید.) و آن، این مسأله است که بشریت  پس از رسالت نبی خاتم(ص) به مرحله ای از عقلانیت رسیده است که تا پیش از آن، از آن برخوردار نبوده است. لذا اختیار حفظ دین و کتاب آسمانی و احکام و تشریعیاتش به خود او محوّل شده است.

نکته پایانی این که در بحث از عهده دار شدن مسئولیت امر تبلیغ و اجرای دین و نیز تولیت شریعت بین علمای دین(روحانیت) و روشنفکران دینی اختلاف شدیدی وجود دارد و هر کدام خود را مسئول و متولی دین می داند. تا بدانجا که برای از صحنه بیرون راندن طرف مقابل از هیچ ترفندی فرو گذار نبوده و از همه ابزارها در این رابطه استفاده می کنند.(به آثار علامه اقبال لاهوری و دکتر شریعتی از یکسو و شهید مطهری از سوئی دیگر مراجعه کنید.)

به هر تقدیر آنچه که مسلّم است، دیگر دین جدیدی از سوی خدا برای بشر نخواهد آمد و بشریت باید با همین دین سر کند و هر تغییر و تبدیلی اگر بنا است انجام شود، باید با توجه و عنایت به همین دین و قالب ها و آموزه های همین شریعت انجام دهد؛ زیرا قواعد کلی و احکام اجمالی، گفته شده و انسان ها از طریق همین قواعد و احکام می توانند چراغ راه خود را روشن و به راه خود به سوی کمال نفسانی و تکامل اجتماعی ادامه دهند.

و خدا همواره پشتیبان دین خود است ...




تاریخ : شنبه 93/11/25 | 1:0 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

 

انتخاب صالح: حضرت علی (ع) در سیره حکومتی خویش بسیار مراقب بودند تا افراد صالح و شایسته را برای اداره امور انتخاب کنند و کسانی را که لیاقت، شایستگی و برتری بیشتری نسبت به سایرین دارند، برای انجام مسئولیت برگزینند. آن حضرت هرگز اجازه نمی دادند والیان ناشایست بر مردم حکومت کنند؛ چنان که همه افرادی را که عثمان بر سر کار آورده بود، از کار برکنار نمودند، زیرا آنان پست و مقام خود را یا به سبب اشرافیت و یا بازیهای سیاسی به دست آورده بودند  .
حتی خود معاویه را نیز که از سران قبیله قریش بود، از کار برکنار نمودند. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد.
حضرت علی (ع) در مورد انتخاب فرد شایسته برای حکومت و ویژگی او چنین می فرمایند: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه، و اعلمهم بامرالله فیه؛ ای مردم سزاوارترین کس به حکومت، قوی ترین مردم نسبت به آن و داناترین آنان به فرمان خداوند در مورد آن است.» (خطبه 173)

مردم داری و مهرورزی: حکومت ها طبق روشهای مادی و دنیامدارانه، سعی می کنند از هر ابزاری برای جلب توجه مردم بهره ببرند، بدون اینکه در حقیقت مردم را به حساب آورند . اما روش حکومت امام علی (ع) مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود؛ چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت: «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم؛ دلت را برای رعیت پر از مهر و محبت و لطف کن و بر آنها درنده آزار دهنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری.»
از نظر حضرت علی (ع) مهربانی و محبت با مردم در جذب دلها و اداره کردن انسانها نقش ارزنده ای دارد و باعث می شود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند  . این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکومت می نگریست.
توجه خاص به ضعفا و ستمدیدگان:در هر جامعه ای کسانی هستند که دچار محرومیت یا ضعف شده اند و به گرفتاری و یا ستمی دچار شده اند. در چنین جامعه ای عدالت اقتضا می کند که حاکم همه انسانها را به یک چشم بنگرد و در بین آنان تساوی حقوق و امکانات فراهم آورد. امام علی (ع) در روش حکومتی خویش همیشه این اصل مهم را مدنظر داشته و بر آن تأکید می ورزیدند.
در توصیه هایی که آن بزرگوار به کارگزاران خود داشته اند، چنین آمده است: ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین والمحتاجین واهل البؤسی و الزمنی؛ سپس خدا را خدا را در طبقه پایین از مردم، آنان که راه چاره ندارند؛ از تهی دستان و نیازمندان و گرفتاران و کسانی که به خاطر بیماری زمین گیر شده اند مراقب باش.»  (نامه 53)
انتقادپذیری: امیرالمؤمنین (ع) به صراحت کلام حق را برای مسئولان جامعه بیان می کرد و در عین حال تأکید می ورزید که این سنگینی کلام حق را باید پذیرفت؛ چراکه اگر کلام حق برای کسی سنگین باشد، عمل به آن برایش دشوارتر خواهد بود. حضرت علی (ع) از مردم می خواهد که حرف حق را در هرحال به او یادآوری کنند و او را بی نیاز از مشورت و نصیحت ندانند: "فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ء ولا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی؛ پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است."
البته، اگرچه حضرت انتقاد خیرخواهانه را سازنده می داند، اما هشدار می دهد که این نقد و انتقاد و عیب نمایی افراد از زمامداران خویش، نباید به مخالفت و تمرد و عدم اطاعت از حاکمان حق و عادل منجر شود؛ زیرا نتیجه مخالفت بی اساس و انتقاد مغرضانه، فساد جامعه و عدم توانایی حاکم عادل بر مدیریت صحیح و رشد جامعه است؛ چنان که فرموده است: "آفة الرعیة مخالفة القاده؛ آفت مردم مخالفت با زمامداران است."
حضرت با توجه به اینکه نقد سازنده می تواند بسیاری از انحرافهای زمامداران را اصلاح کند و جامعه را به سوی ترقی و تکامل پیش برد، تأکید فراوانی بر انتقاد سازنده دارد. در سیره امام علی (ع) راه انتقاد و نصیحت باز بود و خود حضرت در دوران 25 ساله زمامداری خلفای سه گانه بارها به آنها پند می داد و نسبت به کارهای خلافشان به شدت انتقاد می کرد و راه خیر و صلاح را به آنها نشان می داد.
برابری در حقوق: امیرالمؤمنین علی (ع) به صراحت می فرماید: "لی مالکم و علی ما علیکم؛ برای من است آنچه که برای شماست و بر من است آنچه که بر شماست."
این حدیث، برابری همگان در برخورداری از امکانات جامعه و لزوم پاسخ گویی ایشان در برابر وظایف را روشن ساخته است. البته، از سایر فرموده های مولا استفاده می شود که حاکم جامعه اسلامی هرچند در حقوق با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی بر خود قائل نیست، از نظر تکلیف، خود را بیش از دیگران برای خدمت به جامعه و اعلای کلمه حق و اقامه عدل مسئول و مکلف می داند. به همین دلیل است که از استانداران می خواهد که زندگی خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران
 .

 ادامه دارد ...                  

                 تهیه وتنظیم : ریحانه  سادات حسینی              

 




تاریخ : جمعه 93/11/24 | 7:24 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

 

شهید مرتضی مطهری

(1298 – 1358ه.ش) 

چرا در گذشته، نبوت‏ها تجدید می‏شد و پیامبران یکی پس از دیگری می‏ آمدند؟

پیامبران با همه اختلاف‏ های ظاهری در شیوه تبلیغ و نوعِ احکام و شرایعی که برای امت خود می آوردند، حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب (توحید) بوده‏ اند. ارکان این مکتب به تدریج و بنا بر فراخور استعداد جامعه انسانی عرضه می شد تا بشر به مرحله ‏ای از تکامل رسید که آن مکتب بتواند به صورت کامل و جامع عرضه گزدد و چون بدین نقطه رسید، سلسله أنبیاء پایان پذیرفت.

شهید مطهری درباره علل تجدید نبوت‏ ها معتقد است:
همیشه رابطه‏ ای میان هدایت غریزی و الهامی و هدایت عقلی و عقلانی وجود دارد. به هر اندازه‏ ای که موجود زنده از لحاظ رشد و بلوغ علمی و عقلی ضعیف باشد، خداوند از طریق الهامات فطری و غریزی او را هدایت می ‏کند و هر اندازه که در این ناحیه، نیرو و قدرت پیدا ‏کند، الهامات فطری و غریزی در آن ناحیه ضعیف می‏ شود؛ زیرا نیازش سلب می ‏گردد... پیغمبرانی که در ادوار گذشته بوده‏ اند، در ادواری آمده‏ اند که عقل و علم بشر قادر نبوده است تا مبلّغ شریعت باشد. بشر در دوره خاتمیت که دوره عقل و علم و تمدن است، از آموزه‏ های قرآنی الهام گرفت و سیر رشد و تکامل را پیمود؛ چون آیات قرآن سرشار از دعوت به علم و عقل است؛ نظیر آیات اول تا پنجم سوره علق. این آیات به طور تلویحی می‏ فهمانند که در عصر قرآن، وظیفه تعلیم و تبلیغ و حفظ آیات آسمانی به عالمان منتقل شده استو آنان از این نظر، جانشین پیامبران می‏ شوند. قرآن در سراسر آیاتش، بشر را به تعقّل و استدلال، مشاهده عینی و تجربی طبیعت، مطالعه تاریخ و تفقّه و فهم عمیق آن دعوت می‏ کند.(ختم نبوت، ص 174 و 175) نبودن انبیا در دوره اسلامی، خود، دلیل تکامل بشریت است؛ یعنی علم و عالم، فقیه و متفقّه، حکیم و فیلسوف، جانشین انبیایی می‏ شود که کارشان تبلیغ شرایع دیگران بود.(خاتمیت، ص 36) علمای امت در عصر خاتمیت که عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول کلی اسلام و شناخت شرایط زمان و مکان، آن کلیات را با شرایط و مقتضیّات زمانی و مکانی تطبیق دهند و حکم الهی را استخراج و استنباط کنند.(وحی و نبوت، ص 168 و 169)

از آنجا کهنبوت یک جریان به هم پیوسته است و پیام خدا؛ یعنی دین نیز یک حقیقت بیشتر نیست، لذا با توجه به این پیش فرض، شهید مطهری سه علت را به عنوان علل تجدید نبوت ها بر می شمارد:

الف) احتمال وقوع تحریف

یکی از عوامل تجدید رسالت و ظهور پیامبران جدید، تحریف و تبدیل‏ هایی است که در آموزه ‏ها و کتاب‏ های مقدس پیامبران رخ می‏ داد. بشر قدیم به علت نبود رشد و بلوغ فکری، قادر به حفظ کتاب آسمانی خود نبود. معمولاً کتاب‏ های آسمانی مورد تحریف و تبدیل قرار می‏ گرفت یا به کلی از میان می‏ رفت. از این‏ رو، لازم می‏ شد که این پیام تجدید شود. دوران نزول قرآن، دوره ‏ای است که بشریت، کودکی خود را پشت سر گذاشته و ‏توانست مواریث علمی و دینی خود را حفظ کند. از این‏ رو، در آخرین کتاب مقدس آسمانی؛ یعنی قرآن، تحریفی رخ ندادو یکی از علت‏ های اصلی تجدید پیامبری و ظهور پیامبر جدید، منتفی گشت.(وحی و نبوت، ص 184)

ب) نقص ادراکی بشر در فهم دین

بشر به دلیل عدم رشد و بلوغ عقلی نمی‏ توانست برنامه کلی و طرح جامع خود را دریافت و تدوین کند. اما با پیدایش این امکان و استعداد، طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت و علت دوم تجدید نبوت‏ ها و شریعت‏ ها نیز منتفی شد.(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 240 و 241)

ج) نیاز دین به تفسیر و تبلیغ

پیامبران دو وظیفه داشتند: اول - از سوی خدا برای بشر قانون و دستورالعمل می ‏آوردند. دوم - مردم را به اطاعت از خدا و عمل به دستورها و قوانین الهی آن عصر و زمان فرا می‏ خواندند. غالب پیامبران، پیامبر تبلیغی بوده ‏اند، نه تشریعی. و کار پیامبران تبلیغی، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بوده که حاکم بر زمان آن ها بوده است.( وحی و نبوت، ص 185) وظیفه اصلی نبوت، همان وظیفه اول است اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفه نیمه بشری و نیمه الهی است. رشد و بلوغ انسانیت، خود به خود به وحی تبلیغی خاتمه می‏ دهد و علما جانشین انبیا می‏ گردند.(ختم نبوت، ص 173 و 174)

 




تاریخ : جمعه 93/11/24 | 6:14 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

باید از الفاظ عبور کنیم
باید از همه ی سر و صدا ها گذشت...
به سکوت رسید.
در رنگ ها به نور !!!
از همه ی درخت ها به خاک
با همه ی میوه ها به آب.
به لهجه ی مشترک همه نوزادهای زمین !!
باید از همه ی سر و صدا ها گذشت.
منبر ستاره ها در شب
سخنرانی باران در رودخانه ..
فریاد دریاها در ساحل .
گاهی... بلند ترین فریاد ها در سکوت شنیده می شود .
زبان مشترک
زبان دندان ها، لب ها، موها، دست ها، زبان ژاکت ها، پالتوها، کلاه ها
گیپور دامن ها
زبان اخم ها، لبخند ها، اشک ها، زبان رنگ موها، رژ لب ها، زبان رقص
زبان زن !!!
باچشم ها هم میتوان شنید.
بعضی وقت ها باید ملیت ها را کنار گذاشت !!!
و نه ملت ها را ....
سیگار برگ
تلخی سرنوشت دختران کوبایی !!!
کمدی
مرثیه ی چارلی چاپلین برای کودکان مصنوعی مهد کودک ها ...
من
من
من به خداوند اعتقاد دارم
و به پیامبرانی که هیچ گاه جبرائیل را ندیده اند !!!!
به مورچه ها
پروانه ها
قورباغه ها
به برگ ها ... باد ها .......
به بینوایان ویکتور هوگو .
اگر با چشم های سیاه لقمان حکیم نگاه کنیم
حتی فرعون ها و نمرود ها پیامبرانی هستند
که آسیه پرورند!!!
ما همه از یک جا آمده ایم
در سفینه ی خاکی زمین مهمان درخت ها و رودخانه ها و دریا ها و آسمانهاشده ایم .
از چشمه هایش می نوشیم
سخاوتمندان به گله های آهو و گوزن حمله میکنیم !!!
درخت ها را به استثمار می کشیم
پرندگان را به قفس
اما...
همه این داستان
برای این بود که بیاندیشیم.

s.h.Aghamiri




تاریخ : یکشنبه 93/11/19 | 9:48 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

ویژگیهای حکومت الهی و علوی:

 1-بیعت آزادانه و آگاهانه: امام در خطبه136 می فرماید: بیعت شما مردم با من بی مطالعه و  ناگهانی نبود، و کار من و شما یکسان نیست، من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید. ای مردم برای اصلاح خودتان مرا یاری کنید، به خدا سوگند! که داد ستمدیده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم اگرچه تمایل نداشته باشد. امام در خطبه شقشقیه(خطبه3)می فرماید: بیعت، فراوانی مردم چون یال های پر پُشت کَفْتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین لگد مال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد، ودر خطبه229می فرماید:

دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم، سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید، تا آن که بند کفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد، و افراد ناتوان پایمال گردیدند، آنچنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان، و پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند، بیماران بر دوش خویشان سوار، و دختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند.

2-تحمیل نکردن حکومت بر مردم: امام بر اساس روایتی که سید ابن طاووس در کتاب کشف المحجه لثمره المهجه آورده است فرمودند:رسول خدا(ص)مرا متعهد پیمانی کرده و فرمود:ای پسر ابی طالب! ولایت امتم(پس از من)حق توست.اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود کردند و با رضایت درباره تو به وحدت نظر رسیدند امرشان را بر عهده بگیر و بپذیر، اما اگر درباره تو به اختلاف افتادند آنان را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایشی به روی تو باز خواهد کرد.

امام(ع) در هنگام بیعت مردم در مسجد مدینه فرمود:ای مردم!این امر(حکومت) امر شماست. هیچ کس جز آن که شما او را امیر خود گردانید حق حکومت بر شما را ندارد، ما دیروز هنگامی از هم جدا شدیم که من پذیرش ولایت شما را ناخوشایند داشتم ولی شما این را نپذیرفتید و جز به اینکه من تشکیل حکومت دهم رضایت ندادید.آگاه باشید که من کسی جز کلیددار شما نیستم و نمی توانم حتی یک درهم به ناروا از بیت المال برگیرم .

 اصول سیاست از نظر امام علی علیه السلام 

اصول سیاست از منظر امام علی (ع) عبارت است از:
صداقت و راستگویی: بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که می توانند به مردم وعده های دروغ و بی پایه و اساس می دهند تا بتوانند آرای مردم را جمع آوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید. امام علی (ع) در همان شورای شش نفره (که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از پیامبر اکرم (ص) تشکیل شده بود) با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد  . حتی در زمان بیعت مردم با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت واز صراط حق منحرف نخواهم گشت.   
حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفت های بسیاری را بر می انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت آمیز نیز نگفت. حضرت در بیانی می فرماید: «لولا التقی لکنت ادهی العرب؛ اگر تقوای الهی مانعم نبود از همه اعراب، زیرک تر و سیاست مدارتر بودم.»
حق محوری و باطل ستیزی: علی (ع) از همان اوان زندگی در همه حال بر محور حق و حقیقت تلاش می کرد و در راه حق قدم بر می داشت و سعی در احقاق حق داشت؛ چنان که پیامبر در این مورد فرموده است: «الحق مع علی این ما مال؛ حق با علی (ع) است به هر طرفی که میل پیدا کند.» حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی شخصی و حکومتی خود بر احقاق آن می پرداخت؛ چنان که می فرماید: «ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جر الیه فائده و زاده؛ بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوست داشتنی تر از باطل باشد، اگر چه این طرفداری از حق و عمل به آن موجب نقصان و حادثه ای برایش شود و اگر چه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود.»
باز گرداندن اموال غصب شده بیت المال و بر کنار نمودن فرماندارانی که عثمان آنان را به باطل به کار گماشته بود و اجرای حدود الهی حتی بر نزدیکان، نمونه ای از کارهای حضرت علی (ع) و سیره عملی آن حضرت بر حق مداری حکومت می توان شمرد .
قانون گرایی: یکی از اموری که حضرت علی (ع) به آن اهتمام تمام می ورزیدند، قانون مدار بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه بود. اگر کسی بر خلاف قانون عملی می کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی پذیرفت و در این مورد دقیق عمل می کرد
از امام باقر(ع) روایتی نقل شده است که حضرت علی (ع) مردی از بنی اسد را که مرتکب خلافی شده بود، دستگیر کرد. گروهی از خویشاوندان وی جمع شدند و از امام حسن(ع) خواستند تا با آنان نزد علی (ع) برود و از مرد اسدی شفاعت کند، اما امام حسن (ع) که پدر خود و التزام وی به قانون را به خوبی می شناخت، به آنان فرمود: خود نزد علی (ع) بروید، چون وی شما را به خوبی می شناسد.
پس آنان علی (ع) را دیدار کردند و از وی خواستند تا از حد زدن مرد اسدی صرف نظر کند. حضرت در پاسخ فرمود: اگر چیزی را از من بخواهید که خود مالک آن باشم، به شما خواهم داد. آن گروه که گمان می کردند علی (ع) به آنان پاسخ مثبت داده، از نزد وی بیرون آمدند. امام حسن (ع) از آنان پرسید: چه کردید؟ گفتند: قول مساعد داد و سخنانی را که بین علی (ع) و خودشان مطرح شده بود، نقل کردند.
امام حسن (ع) که منظور پدر را خوب فهمیده بود، به آنان فرمود: دوستتان تازیانه خواهد خورد. علی (ع) مرد اسدی را بیرون آورد و تازیانه زد، سپس فرمود: به خدا سوگند من مالک این امر نبودم که وی را ببخشم.
انضباط کاری: همه کارهای حضرت امیر (ع) از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود، ولی این انضباط در امور حکومتی از نمود بیشتری برخوردار بود. حتی آن حضرت همیشه به فرمانداران و مأموران خویش دستور می فرمودند که در کارهایشان منظم باشند و برنامه دقیق داشته باشند و از بی برنامه گی بپرهیزند.
آن حضرت در عهدنامه ای که برای مالک اشتر می نویسد، چنین می فرماید: و ایاک والعجلة بالامور قبل اوانها، او التسقط فیها عند امکانها، او اللجاجة فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت، فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه؛ از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است یا سستی در کارها هنگامی که آشکار است، بر حذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده . (نامه 53)
حتی زمانی که مأمورانی را برای گرفتن مالیات گسیل می دارد، به آنان نیز سفارشاتی در داشتن نظم و انضباط در امور می کند؛ چنان که می فرماید: از تأخیر در کار و دور ساختن خیر بپرهیزید، زیرا موجب پشیمانی می شود .
  ادامه دارد...

      تهیه وتنظیم : ریحانه سادات حسینی




تاریخ : پنج شنبه 93/11/16 | 12:2 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

تتمه مباحث مجتهد شبستری

آقای شبستری در مجموع عصر خاتمیت را فربه‏ تر شدن عقل تفسیر می‏ کند. یعنی عقل آنچنان فربه می‏ شود که قدرت نقادی آموزه‏ ها و ارزش‏ های پیشین را پیدا می‏ کند. او معتقد است خاتمیت تنها به معنای پایان یافتن وحی نیست؛ بلکه شامل پایان یافتن نقدناپذیری وحی هم می‏ شود. ایشان با اشاره به موضع اقبال و در تبیین آن چنین می‏ گوید: «در دوره‏ هایی از زندگی بشر، وحی فرمانروایی مطلق داشته است؛ ولی پس از به وجود آمدن عقل نقدکننده در زندگی بشر، این عقل باید وحی را بررسی و نقد کند. به نظر اقبال اندیشه خاتمیت نبوت در اسلام به این معنا است که فرمانروایی مطلق وحی، یعنی نقد نشدن آن به وسیله عقل پایان یافته است. پایان نبوت در اسلام به معنای پایان یافتن نقدناپذیری وحی است، نه (صرفاً) پایان یافتن خود وحی.»

 

مهندس مهدی بازرگان

(1286 – 1373ه.ش) 

 

یکی دیگر از نظریه ‏پردازان در مسأله خاتمیت، مهندس بازرگان است. او همانند همفکرانش فلسفه خاتمیت را در رشد و حلول بشریت به آخرین مرحله تکامل، یعنی حاکمیت عقل و علوم جدید می‏ داند. او می‏ گوید: «نبوت و رسالت یک طرفش خداست و طرف دیگرش بشر. خدا که مسلماً از زمان یک پیامبر به پیامبر دیگر عوض نشده است، ناچار باید گفت بشریت وارد دورانی می ‏شود که دیگر احتیاجی به پیامبر نداشته باشد؛ همان‏ طور که یک فرد در طی رشد خود، مدت ها متکی به پدر و مادر و محتاج به حمایت و هدایت آن ها و مربیان گوناگون بوده، بالاخره به مرحله‏ ای می‏ رسد که روی پای خود می‏ ایستد و به حال خود گذاشته می‏ شود. لازمه حلول بشریت به آخرین دوره تکامل، یعنی حاکمیت عقل و علم و آزادی و خودمختاری و دفاع از حقوق اجتماعی و بالاخره همان واگذاری به خود است و انعکاس آن در زمینه رسالت، خاتمیت است که به صراحت در قرآن کریم اعلام شده است.»

نقد:

عمده ‏ترین اشکال نظریه یاد شده، جانشینی و حاکمیت و تکامل عقل بشر و خودمختاری بشر در دفاع از حقوق اجتماعی است که نتیجه آن واگذاری انسان به حال خود است. رد این نظریه در نقد نظریه اقبال لاهوری گذشت و گفته شد که این نوعی ختم دیانت است نه ختم نبوت!!!

 




تاریخ : دوشنبه 93/11/13 | 10:56 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

خسارت جبران ناپذیر 

تروما: ضربه ای که دراثرسانحه یا حادثه ای وارد شده وسبب صدمه جسمی وروانی و یا مرگ ومیر درانسان می شود .

ترومادرمجموع دومین ویا سومین عامل مرگ ومیر، ودرزیر 40 سال اولین عامل مرگ دردنیاست .

اولین علت تروما درکشورماسوانح راهنمایی ورانندگی ودومین علت نزاع ودرگیری ها وسومین علت مهم: مصرف موادروانگردان، الکل ومصرف خودسرو بی رویه داروهای آرامبخش است .

90درصدعلت تصادف درایران فرهنگ ناهنجاررانندگی وعامل اصلی مرگ درتصادفات، وسیله نقلیه بی کیفیت ونامطمئن درکشورماست .

درسال 1380آمارتلفات رانندگی درایران حدود19700نفربوده که درسال 1384به اوج خودرسید، یعنی حدود 27000نفر، که ازاین سال به بعداین آمارروبه کاهش داشته و درسال  1385با کاهش 10درصدی  بیشترین نرخ کاهش را درتلفات رانندگی تجربه کرده ایم .

باادامه روندکاهش آمارمرگ ومیردرتصادفات رانندگی این رقم درسال 1392به حدود17000نفررسیده که امید است این روندبا سرعت بیشتری ادامه یابد .

درکشوری مثل آلمان با اجرای چندبرنامه موفق آمارتلفات که روزی بیشترازایران بود(تعداداتومبیل دراین کشورنیزبیشترازایران است) امروزه به حدود3000 رسیده است .

علت کاهش چشمگیر آمارمرگ ومیردررانندگی عبارتنداز:

1- احساس نگرانی دولتمردان وتوجه بیشتر به این امرتاجایی که رئیس دولت درجلسات هیئت دولت ازافراد مرتبط باراهنمایی ورانندگی وامداد ونجات وراهوردرخواست شرکت درجلسه را نموده وباتوجه به رشته تحصیلی رئیس جمهوروقف ایشان به شکل جدی درگیر این مسئله می شوند.

2- وضع قوانین سختگیرانه درتخلفات رانندگی واجبارمردم به بعضی قوانین مانندبستن کمربندایمنی .

3-تقویت سیستم امداد ونجات وتربیت نیروهای درمانی مثل متخصصین طب اورژانس درکشور .

4-تجهیزنیروهای راهورناجا به تجهیزات کنترل ونظارتی پیشرفته .

5- رشدنسبی تبلیغ فرهنگ مناسب رانندگی وتوجه دادن عموم به مقررات راهنمایی ورانندگی ازطریق کارفرهنگی ونظارت واجبارمجریان قانون .

آمارخسارتهای مادی وارده به اقتصاد کشوردرتصادفات سرسام آورونجومی است، که البته خسارت جانی ومعنوی آن هرگزقابل تصوروجبران نخواهدبود .

برای موفقیت بیشترلازم است که ابتدادرفرهنگ سازی ترافیک ورانندگی همه دلسوزان فرهنگی کشورکمرهمت ببندند، وسازندگان خودرو اجازه کسب منافع نجومی رابه قیمت جان ومال مردم نداشته باشند وبازارخودروایران ازاین فضای بسته ویکه تازانه به بازار سالم رقابت سوق داده شود وقوانین ترافیک باهوشمندی اصلاح وباقاطعیت به اجرا درآید .  

  گزیده ای ازمباحث اولین کنگره ملی تروما درتهران که توسط دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله برگزارومورداستفاده قرارگرفت  .




تاریخ : یکشنبه 93/11/12 | 2:45 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

.... و سرانجام، زمانی فرا رسید که اسرائیل اعلام کند حق واکنش در زمان و مکان مناسب را برای خود محفوظ می داریم!!، و آمریکا دعوت به خویشتنداری کند...
به فرموده الهی... عزت و اقتدار در همراهی و همقدمی با خدا و دوستان اوست...

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ
أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودى خدا گروهى [دیگر] را مى‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند. [اینان‏] با مؤمنان، فروتن، [و] بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسند. این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد مى‏دهد، و خدا گشایشگر داناست.

اسرائیل سست تر از خانه عنکبوت




تاریخ : پنج شنبه 93/11/9 | 10:2 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

 

اخلاق حاکم: امام علی (ع) نمونه و اسوه ی حاکم نیکو خلق و سرمشق برخورد های محبت آمیز و دوستانه با مردم بودند. امام اغماض و عفو را بر کیفر و مجازات مقدم می دانند و سوء ظن را روا نمی دارند و از حکام می خواهند که به مردم اعتماد کنند و از تجسس و کشف عیوب و افشاگری مردم پرهیز نمایند.

الف)محبت حاکم نسبت به مردم

دل خود را مالامال از علاقه و محبت و رحمت نسبت به مردم کن، مبادا نسبت به آنان همچون درنده های وحشی باشی و رحمت حکومت را برای خود مغتنم شماری! آخر آنان یا برادران دینی تواند یا لااقل در آفرینش، احساسات و نیاز ها و خیلی چیزهای دیگر شبیه خودت. لغزش و اشتباه زیاد دارند و عوامل فراوانی روی آنان اثر می گذاردکه از جاده حق بیرون روند(با عمد یا خطا). بنابراین همانگونه که خودت مایلی خداوند تورا مشمول عفو و اغماض خود نماید، نسبت به آن ها عفو و گذشت و اغماض داشته باش.

ب)بد رفتاری و کینه توزی

خویشتن خویش را در معرض جنگ با خدا قرار مده زیرا نه قدرتی داری که خود را از کیفر و عذاب الهی برهانی ونه بی نیاز از عفو و رحمت الهی هستی. هیچ گاه از عفوی که نموده ای پشیمان و از عقوبتی که کرده ای خشنود مباش...در مواردی که امکان عفو و بخشش فراهم است، در کیفر و عذاب تعجیل مکن. در رابطه با خدا و مردم از یک طرف و خودت و بستگانت از سوی دیگر مراعات و انصاف نما و اگر منصف نباشی،وخودمحور باشی ظالم خواهی شد و کسی که به بندگان خدا ظلم و ستم روا دارد، خداوند خصم اوست. وکسی که گرفتار خصم الهی گردد، برای عمل خویش هیچ دلیل و حجت موجهی نخواهد داشت و تا توبه نکرده و دست از ظلم بر ندارد،در میدان جنگ با خداست و هیچ چیز بیش تر از اصرار بر ظلم و ستم موجب تغییر نعمت خدا و شتاب عقوبت حق نیست و خداوند صدای استغاثه ی مظلوم را می شنود ودر کمین ستمکاران است.

احترام به سنت ها: امام علی(ع) برای حفظ و احترام به افکار عمومی و احساسات مردم به مالک اشتر دستور می دهد که نسبت به سنت های جامعه ی اسلامی  که ضرری متوجه مردم نمی کنداحترام بگذارد و بدون دلیل در صدد تغییر آنان بر نیاید.

البته به طور کلی نظر اسلام در مورد سنت ها این است که سنن مضر و بی محتوا که مناسب با جامعه ی اسلامی نیست باید حذف شود و سنت های مفید باید تثبیت گردد. نه تعصبی علیه سنن جوامع تاریخ گذشته است و نه اصراری بر احترام و ابقای سنن قدیمی بدون توجه به محتوا و آثار آن ها .امام در این باره به مالک می فرمایند: سنن درست و صالحی که گذشتگان و پیش تازان متشخص این امت پذیرفته اند و به آنان عمل کرده اند نقض نکن، سنت هایی که باعث الفت و اتحاد و هماهنگی مردم و مفید سازنده برای امت است.

و مبادا رسوم و سنن جدیدی ابداع کنی که اینگونه سنت هارا مخدوش کند. اگر چنین کنی، اجر و نفع آن سنت هارا مبتکرانشان می برند و تو باید متحمل گناه و ضرر و زیان نفی و نقض این سنن گردی.

انتخاب کار گزاران: در کار وضع کار کنان دولت دقت و مطالعه کن. با آزمایش و بر اساس صلاحیت کارمند انتخاب کن نه بر اساس دوستی و ترجیح بی جهت(ضابطه را مراعات کن نه رابطه را) پس از استخدام مواظب و مراقب عملکردشان باش و جاسوسانی با صداقت و وفادار و با تقوی داشته باش که آن ها ناظر کارهای ایشان باشند. زیرا اگر در سر و خفی کار هایشان را زیر نظر داشته باشی آنان وادار به مراعات امانت داری و انجام وظایف و مدارای با مردم می گردند

اگر ماموران پیگیر و چشمان مراقب تو در مورد خیانت کار گزاری متفق شدند حجت قاطعی برای توست که کارگزار خاطی را کیفر دهی. در این صورت قاطعیت به خرج بده. اورا تنبیه جسمی و روحی کنو از کار برکنارش کن و تحقیر و خوارش نما و او را به عنوان خائن معرفی کن تا با ننگ خیانت و اتهام در جامعه انگشت نما و مشخص گردد.

ویژگی حکومتهای طاغوتی و الهی در نهج البلاغه

ابتدا ویژگی حکومت های طاغوتی از منظر امام:

1- تکبر و خودخواهی و دیکتاتوری: امام در خطبه192(معروف به قاصعه)می فرماید:"از حالات زندگی فرزندان« یعقوب » فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل عبرت گیرید. براستی چقدر حالات ملّتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است. در احوالات آنها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره های دجله و فرات، و از محیطهای سرسبز و خرّم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه، و بی آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمینهایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکان های نامناسب، مسکین و فقیر، هم نشین شتران ساختند، خانه هاشان پست ترین خانه ملّت ها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابانها بود، نه دعوت حقّی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند، و نه سایه ألفتی وجود داشت که در عزّت آن زندگی کنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراکنده، و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش می کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود."

آری این اثر حکومتهای دیکتاتور و خودکامه است که ملت خویش را رو به انحطاط و بدبختی می برند.

2-انحصار طلبی: از وِیژگیهای یک حکومت طاغوتی انحصارطلبی است. یعنی همه چیز را برای خود می خواهند و هیچ حقی برای مردم قایل نیستند.در حکمت160 نهج البلاغه می فرماید: مَنْ مَلِکَ اسْتَئْأْثَرَ. یعنی:هر کس به قدرت و حکومت می رسد انحصارطلبی پیشه می کند. بالطبع انحصارطلبی باعث تعدی و تجاوز به حقوق دیگران می شود. یعنی باعث می شود که حاکم هیچ حقی را برای مردم قایل نباشد. امام علی در خطبه 164 خطاب به عثمان می فرماید: پس بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او رهبر عادل است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت کند. سنت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند. سنت ها روشن و نشانه هایش اشکار است. بدعت ها اشکار و نشانه های ان برپاست. و بدترین مردم نزد خدا رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند. من از پیامبر خدا شنیدم که گفت: روز قیامت رهبر ستمگر را بیاورند که نه یاوری دارد و نه کسی از او پوزش خواهی می کند. پس او را در آتش جهنم افکنند و در آن چنان می چرخد که سنگ آسیاب. تا به قعر دوزخ رسیده به زنجیر کشیده شود.

3-خودبزرگ بینی: خود بزرگ بینی مانع نزدیکی به مردم و ایجاد رابطه صحیح با آنان می شود. خدا در قرآن درباره حکومت فرعون می فرماید: انَّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائف? منهم. همانا فرعون در زمین تکبر و گردنکشی کرد و بین اهل آن تفرقه و اختلاف انداخت.و در آیه ای دیگر می فرماید: فاستخفّ قومه فاطاعوه. یعنی:فرعون با تبلیغات دروغ و باطل قومش را ذلیل و زبون ساخت تا همه مطیع فرمان او شدند.

امام علی در خطبه قاصعه می فرماید:

آگاه باشید! زنهار! زنهار! از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و نسب خود می نازند، و خود را بالاتر از آن چه که هستند می پندارند، و کارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند، و نعمت های گسترده خدا را انکار می کنند، تا با خواسته های پروردگاری مبارزه کنند، و نعمت های او را نادیده انگارند، آنان شالوده تعصّب جاهلی، و ستونهای فتنه، و شمشیرهای تفاخر جاهلیّت هستند. پس، از خدا پروا کنید، و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید، و به فضل و بخشش او حسادت نورزید، و از فرومایگان اطاعت نکنید، آنان که تیرگی شان را با صفای خود نوشیدید، و بیماری شان را با سلامت خود در هم آمیخته اید، و باطل آنان را با حق خویش مخلوط کرده اید، در حالی که آنان ریشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند، شیطان آنها را برای گمراه کردن مردم،مرکبهای رام قرار داد، و از آنان لشگری برای هجوم به مردم ساخت، و برای دزدیدن عقلهای شما آنان را سخنگوی خود برگزید، که شما را هدف تیرهای خویش، و پایمال قدمهای خود، و دستاویز وسوسه های خود قرار داد.    ادامه دارد...

    تهیه وتنظیم: ریحانه سادات حسینی

 




تاریخ : پنج شنبه 93/11/9 | 1:16 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر