این روزها سخن از «آشتی ملی» است. بی شک دوستانی که این طرح را پیشنهاد کرده اند نیّت شان خیر بوده؛ اما باید از این عزیزان پرسید منظورشان از آشتی ملی چیست و چه تعریفی از آن دارند؟اگر تلاش آن ها ایجاد همگرایی و وحدت در مردم برای رسیدن به اهداف ملی است؛ که البته تحصیل حاصل است؛ زیرا مردم علیرغم داشتن تفاوت های قومی، نژادی و زبانی و نیز اختلافات سیاسی، در همه جا با هم و با مسؤولان شان همراه بوده اند؛ از دوران سخت و توانفرسای انقلاب و جنگ تا انواع انتخابات ها، راهپیمایی ها، تحریم ها، کمبودها و نارسایی هایی که از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون انیس شب ها و روزهای شان بوده است. بنابر این اگر منظور از "آشتی ملی"، آشتی مردم با هم است، همانطور که رهبری انقلاب فرمودند، مردم با هم قهر نیستند که بخواهند آشتی کنند.

شاید تحمل این سخن برای بعضی مسؤولان و عده ای از مردم گران باشد، اما حقیقت این است که مشکل اصلی کشور از سیستم و مسؤولانی است که در آن به کار مشغولند؛ سیستمی که:

- فقط یک جناح در آن از امنیت و انواع امکانات برخوردار است و بقیه ی جناح ها یا باید همسو باشند یا ساکت بمانند و یا فاتحه ی آبرو و حیثیت خود را بخوانند.

- هنوز نتوانسته بین مسؤولینش وحدت و همگرایی ایجاد کند.

- انقلابی ترین انقلابیون و مسؤولان ارشد و بلندپایه ی خود را فقط به لحاظ منتقد بودن باانواع برچسب های ناروا از قطار انقلاب و قدرت به بیرون پرت می کند.

- از بیرون راندن مغزهای علمی، دینی، سیاسی، فرهنگی و هنری اش به بیرون از کشور ابایی ندارد.

- مجالس سخنرانی مسؤرولان کشوری خود را تعطیل یا به آشوب می کشاند.

- مسؤولانش مدام در مناظره ها و سخنرانی ها با هم دعوا دارند و عده ای از مردم ناآگاه و بی خبر از مسائل سیاسی و پشت پرده هایش را به دنبال خود می کشانند.

- تاب تحمل تجمع ها و  - حتی - کنسرت قانونی هنرمندان خود را ندارد.

- پس از سی و اندی سال هنوز نتوانسته پاسخگوی اولین نیاز مردمش - که رفاه و آسایش است -باشد.

- هر روز فساد جدیدی از مسؤلانش در رسانه ها منتشر می شود.

- رکورددار انواع فسادها و آسیب های اجتماعی در دنیا است.

- هنوز پس از چهاردهه نتوانسته با دنیا آشتی کند. حتی همسایگانش از او می ترسند.

بنابراین به نظر می رسد به جای «آشتی ملی» باید طرح «آشتی مسؤولان باهم، بامردم و بادنیا» در دستور کار بزرگان کشور قرار گیرد و تجدید نظر جدّی در این سیستم ناکارآمد داشته باشند. در این صورت مطمئن باشند که مردم - همچون گذشته - به دنبال شان حرکت خواهند کرد. البته تحمّل و همراهی مردم هم حدّی دارد. آن ها با هیچ کس عقد اخوت نبسته اند. مسؤولان باید از روزی بترسند که مردم به این نتیجه برسند برای حل معضلات شان – به قول امام (ره) – باید یوم الله دیگری بیافرینند.

(28/11/95)




تاریخ : شنبه 95/11/30 | 7:16 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

همه ی شما عزیزان با پدیده ای به نام "سرعتگیر" در کوچه ها، خیابان ها، ورودی تقاطع ها، میدان ها، ورودی شهرها و روستاهای کنار جاده های اصلی و... برخورد کرده اید. وجود آن ها به دو معنا است. معنای اول این که مسؤولان مربوطه تشخیص داده اند باید برای جلو گیری از وقوع تصادف، در محل های حادثه خیز سرعتگیر احداث کنند.

و اما معنای دوم...

من معنای دومش را نمی گویم. خوهش می کنم شما بفرمایید وقتی راننده ای علائم رسیدن به تقاطع، فلکه، دوربرگردان، شهر، روستا و... و نیز علائم تنظیم سرعت مجاز در هر مکان را می بیند، اما – علیرغم آموزش های کتبی و شفاهی- هیچ توجهی به آن نمی کند، اسم این راننده را چه می توان گذاشت و رفتارش چه معنایی می تواند داشته باشد؟

وقتی همه ی علائم و هشدارها برای همه ی مراحل رانندگی در خیابان ها و جاده ها نصب شده، احداث سرعتگیر در کنار علائم مذکور معنای خوبی نمی تواند داشته باشد.

شما را نمی دانم، اما من وقتی در کوچه و خیابان و جاده به "سرعتگیر" ها برمی خورم، احساس می کنم همه ی آن ها دراز کشیده اند و به منِ راننده فحش می دهند.

(مورخه10/9/95)

------------------------------------------------------

منبع: کانال پنجره   https://telegram.me/panjare95




تاریخ : یکشنبه 95/10/5 | 7:19 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

در باب "حبس" و "توقیف" کتاب ها و مقالات بسیاری نگاشته شده که علاقه مندان می توانند برای افزایش آگاهی خود به آن ها مراجعه نمایند، اما نگارنده در این مختصر بر آن است تا برگی موجز از آن کتاب بسیط را فقط جهت اطلاع عزیزان تقدیم نماید.

اصل22 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر داشته: «حیثیت،‌ جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند». در اصل32 قانون اساسی آمده است: «هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد؛ مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند. درصورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده ی مقدماتی به مراجع صالحه ی قضایی ارسال و مقدمات محاکمه در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود». در اصل 33 نیز تبعید افراد یا اجبار آن ها به ترک یک محل یا زندگی در محل خاص، بدون نظر قانون جرم تلقی شده است. آن چه از این سه اصل قانونی برداشت می شود این است:

ادامه مطلب...


تاریخ : یکشنبه 95/9/28 | 6:8 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

همه ی ما افسانه های رابین هود (Robin Hood)، زورو (Zorro) و داستان هایی در باره ی عیاران ایران را شنیده ایم و بارها فیلم های زندگی "رابین هود" و "زورو" را به شکل های مختلف دیده ایم. در همه ی این افسانه ها یک وجه مشترک وجود دارد و آن، تلاش برای یاری رساندن به فقرا و محرومین و احقاق حق مظلوم از ظالم است.

همه می دانیم که داستان ها و افسانه های قدیمی، یا ماجرای زندگی شخصیت های واقعی بوده اند که به آن ها پر و بال بیشتری داده شده و یا در بستر واقعیت های جامعه ی زمان خود ساخته شده اند. در حقیقت می توان آن ها را آینه ی آرزوهای جامعه ی زمان شان دانست. توجه به زندگی قهرمانانی مانند عیاران ایرانی، رابین هود انگلیسی و زوروی اسپانیایی ما را به این واقعیت می رساند که آن ها در زمانی زندگی می کرده اند که:

1- فقر و فلاکت شایع بود.

2- قدرت مرکزی قوی و قدرتمندی وجود نداشته تا بتواند بر همه ی امور فائق آید.

3- قدرتمندان و کارگزاران شان به جای رفع ستم از توده ی مردم، خود عامل ستم بودند و – حتی- حامیان مردم را مورد تعقیب قرار می دادند.

بنابر این زورگویان، گردن کلفتان، گردنه بگیران و طراران در خلأ یک حکومت قدرتمند و قانون همه گیر، به راحتی بر جان و مال و ناموس مردم می تاختند و امنیت را از جامعه سلب می کردند. در چنین شرایطی بود که افراد یا گروه هایی بر آن می شدند تا در حد توان خود، به کمک مردم بی چاره و فقیر بشتابند و از حق مظلومان در برابر ظالمان دفاع کنند. مردم نیز داستان قهرمانی ها و جوانمردی هاشان را با آب و تاب نقل می کردند و سینه به سینه به نسل های بعد منتقل می نمودند. با عنایت به این که ادبیات و هنر هر جامعه آینه ی شرایط اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی آن است، لذا ادبیات آن دوران، داستان های فراوانی از قهرمانان و پهلوانان مردمی شان را در خود جای داده است.

شرایطی که در بالا برشمرده شد، با گذشت زمان و پیش آمدن تحولات بنیادین سیاسی و اجتماعی، رشد فرهنگی، تصویب قوانین عام و... به افسانه ها پیوست. امروز قدرت های مرکزی به نام دولت شکل گرفته که وظیفه دارند با مدیریت منابع داخلی، امور کشور را به سامان کنند. رفاه و اشتغال و امنیت جای خود را بیش از پیش در مدیریت کلان کشورها باز کرده است. اگر گروه های مدنی نیز به فعالیت می پردازند، جهت دادن ایده و نظارت مردمی بر کار دولت ها است.

با توجه به آن چه که در بالا آمد و نیز با عنایت به تحول جوامع به سوی تمدن و پیدایش دولت های مقتدر مرکزی، به یکباره افراد و گروه هایی در کشور ایران به نام "شرّخَر"، "دادستان خصوصی" و "گروه های جهادی" پیدا می شوند.

* "شرّخَر" کسی است که چک وصول نشده ی ای را از دارنده ی چک به مبلغ بسیار پایین تر از مبلغ اصلی می خرد و خودش با انواع حیله هایی که می داند، به وصول آن از بدهکار اقدام می کند.

** "دادستان خصوصی" کسی است که طلبکار او را استخدام می کند تا با وارد کردن انواع فشارهای فیزیکی، روانی، ناموسی، و... به بدهکار، طلبش را وصول نماید.

*** "گروه های جهادی" - که بر عکس دو مورد بالا، اهداف خیرخواهانه را دنبال می کنند- از گروه های تخصصی و غیر تخصصی تشکیل شده و با هدف کمک به مردم مناطق محروم استان های حاشیه ای و مرزی، به صورت موقت به آن جا سفر می کنند.

با دقت در ماهیت کار افراد و گروه های بالا متوجه خواهید شد که آن ها همان کاری را می کنند که قرار بوده نظام و دولت به انجام آن اقدام نماید. مثلاً اگر شخصی چک یا طلبی از کسی دارد، شیوه ی قانونی، بی دردسر و متداول آن این است که به مراجع قضایی مراجعه نماید. اما چرا او ترجیح می دهد به جای مراجعه به مراجع مذکور، خود رأساً اقدام کند؟ اگر بخواهیم صرف نظر از ماهیت ناپسند کار- به چرایی آن، نه از راه علمی و جامعه شناختی، بلکه عامیانه و سرانگشتی بپردازیم، متوجه می شویم در جامعه ای که:

الف) سیستم پولی و مالی، امنیت لازم را برای تعاملات اقتصادی شهروندان ندارد.

ب) راه های تخلف چنان باز است که در مدت کوتاهی، پرونده های قضایی بر روی هم انباشته می شود.

پ) مراکز نظارتی به هر دلیل- وظایف خود را به انجام نمی رسانند.

ت) ساختار قضایی، ضعیف و ناکارآمد است و شهروندان امیدی به دادخواهی از طریق طرح شکایت و طی راه های قانونی برای احقاق حق خود ندارند.

ث) مدیریت کلان به شدت لنگ است و شایسته سالاری محلی از اعراب ندارد.

ج) مسؤولان به جای پرداختن به وظایف اصلی خود و مسائل ضروری کشور، به منازعات داخلی بین خود و موضوعات غیر لازم و تنش زای بین المللی سرگرمند.

چ) قانون از سوی مسؤلان بالا مورد تطاول و دست اندازی قرار می گیرد.

همه ی این ها باعث شده تا افراد به جای سال ها سرگردانی در پیچ و خم کوچه های تنگ بروکراسی اداری و قضایی، پرداخت هزینه های هنگفت و در نهایت نرسیدن به نتیجه ی مطلوب، خود به ستاندن داد خودشان اقدام کنند.

در مورد گروه های جهادی نیز وضع به همین منوال است. ماهیت کار این گروه ها از سر نیکخواهی، دلسوزی و دردمندی است. آن ها به این نتیجه رسیده اند که نباید به انتظار ارگان های دولتی بنشینند. باید کاری بکنند و به صورت خود جوش و مردمی مرهمی هر چند کوچک بر دردهای بزرگ عده ای بگذارند که در تمام عمر، هیچ طبیبی را بر بالین خود نیافته اند و به معاینه ی بیماری های حاد و مزمین و گاهی لاعلاج بیمارانی بپردازند که اگر آگاهی برای پیشگیری و حداقل امکان برای درمان وجود داشت، کار بیمار و بیماری به چنان روزی نمی کشید. مدت ها است که نظام و دولت به تبلیغ کار گروه های جهادی در رسانه ی ملی می پردازد و دیگران را تشویق می کند که به انجام چنین کارهایی اقدام کنند؛ اما روی دیگر سکه ی گروه های جهادی، افرادشرّخر و دادستان های خصوصی، همانا سوء مدیریت، ناکارآمدی، مسؤولیت ناپذیری و بی تفاوتی مسؤولانی است که از وظایف خود در مقابل شهروندان غافلند و یا آگاهی و مطالبات مردمی چنان نیست که آن ها وظایف محوله را بر خود بپذیرند. البته ظاهراً اصراری هم ندارند خود را با این مسائل جزئی و پیش پا افتاده در گیر کنند.

ساختن درمانگاه و مدرسه، تأمین آب آشامیدنی، رسیدگی به وضع کشاورزی، ساختن جاده و پل برای مناطق دور افتاده و فرستادن حداقل - یک پزشک عمومی کم سابقه که بتواند سرماخوردگی مردم محروم را درمان کند، چیزهایی نیست که نتوان از یک نظام و حکومت توقع داشت. وقتی یک گروه جهادی به التیام زخم های افراد فقیر اقدام می کند و وقتی افرادی با نادیده گرفتن وجود دولت، خود به احقاق حق خود می پردازند، انسان احساس می کند دوران اسطوره ها باز زنده شده است و کمک به محرومان و مظلومان و ستاندن حق، نیازمند قهرمانانی است که روزی به افسانه ها پیوسته بودند.


آدرماه سال 95




تاریخ : چهارشنبه 95/9/3 | 7:34 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

منبع: سایت تابناک

 وقتی متن زیر را می‌خوانید از نفهمیدن بعضی کلمات احساس شرم نکنید، زیرا این از بی سوادی شما نیست، بلکه زبان فارسی جدید است که فرهنگستان ادب و زبان فارسی مخترع آن است. خود حقیر هم که خالق این اثر بدیع ادبی(!) هستم وقتی حتی برای بار دهم می‌خواهم آن را بخوانم مجبورم نشانه‌گر ماوس (ببخشید موش) را روی کلمه‌های عجیب‏ و‏ غریبش نگه‌ دارم تا معنای آن روی صفحه و البته از دریچه‏ غیب به نمایش درآید و اگر موش‌واره‌مان کمک نکرد به پاورقی رجوع می‌کنم که معانی قدیمی این واژه‌ها را درک کنم.

 

دیروز در دانشگاه یک فراهمایی(1) در زمینه‏‌ی زورافزایی(2) و ورزش مشت‌زنی(3) برگزار شده بود. من هم که راتبه‌‏گیر(4) سازمان تربیت بدنی در همین دانشگاه هستم، تصمیم گرفتم شرکت کنم. موقع خروج از توقفگاه(5) منزل، دورفرمان(6) در عمل نکرد. من هم آدم سالمی نیستم که پیاده شوم و خودم در را باز کنم. به‌ خاطر همین وقتی رسیدم که سالن پر بود و به‌ناچار در راهرو از طریق دورسخنی(7) از مباحث بهره ‌بردم. بعد از جلسه می‌خواستم استاد سخنران را ببینم.
گفتند به کوشک(8) در طبقه‌ی شانزدهم می‌رود. به آسان‌بَر(9) که رسیدم متصدی آن اجازه‌ی سوار شدن نداد و گفت: این برای حمل افراد است و چون تو دارای چرخک(10) هستی باید از بالابر(11) استفاده کنی... در کوشک منتظر استاد نشسته بودم و داشتم دفترک(12) یک شرکت لوازم خانگی را نگاه می‌کردم. آخر مدتی است یخ‌زنمان(13) خراب شده... می‌بایست به فن‌‌ورز(14) مربوطه زنگ می‌زدم که موقع آمدن به خانه، پالایه‌ی(15) تصفیه‌ی آب، پوشن(16) آن و همین طور چراغک (17) یادش نرود...

...ناگهان استاد با عصبانیت وارد شد و داد زد: در خارجه روابط استاد و دانشگاه از احترامی متقابل و سازمند(18) برخوردار است؛ آن وقت این ها برای پرداخت پژوهانه(19) و آموزانه‌ی(20) من، جلویم جوهرگین(21) می‌گذارند که انگشت بزنم. در خارج استاد را با جان‌پاس(22) هم‌سانه‌پوش(23) همرُوی(24) می‌کنند و این جا نمانویس(25) دستور می‌دهد که امتحانات باید آزمونه‌ای(26) باشد نه تشریحی...
...در خارجه حمام کاشانه‌ی(27) بزرگ و چوب‌فرش (28) شده‌ی ما آب‌زَن (29) دارد و اینجا سراچه‌ای(30) به من داده‌اند که حتی آب‌شویه‌اش(31) هم کار نمی‌کند. تنها همبَر(32) آشپزخانه‌ی ما به اندازه‌ی سراچه‌ی فرشینه(33) شده‌ی اینجاست. تاوَن(34) و تندپز(35) و هوابَر(36) و هیمه‌سوز(37) توی سرشان بخورد، حتی گازکشی ندارد و من باید زود به‌‏زود استوانک(38) بگیرم و با اجاقکی(39) گرم بشوم که بندآور(40) هم ندارد.

استاد عصبانی ما آوابَر(41) را فشار داد و به کاروَر(42) دستور داد که یک تاکسی خبر کنند و آن‌وقت با عجله رفت سراغ پروَنجا(43) و یک پروَندان(44) درآورد و برگه‌هایی برداشت. او همین‌طور داد می‌زد که این کارنامک(45) من است؛ باید بدانند من کی هستم‌. باید بدانند با کی طرف هستند. باید به ایشان زنهاره(46) بدهم که هرگز در پیرابندهای(47) من‌ درآوردی‌شان نخواهم ‌گنجید.

من چایی‌ای را که مستخدم از دمابان(48) برایم ریخته بود نخورده و یواشکی از کوشک زدم بیرون. برای رفتن به طبقه‌ی همکف و خروج از ساختمان نمی‌خواستم سوار بالابر بشوم چون می‌ترسیدم فقط بالا ببرد. خوشبختانه چون مأمور راهروها نبود که مخالفت کند سوار آسان‌بر شدم، پایین آمدم و به طرف چارباغ(49) کشاورز راه افتادم. باآرایه‌گر(50) برای آرایه‌ی(51) نورخان(52) منزل قرار داشتم.

او روی یک تخته‌ی تزیین شده با پوش‌برگ(53)، نمونک(54) زیبایی طراحی کرده بود که از اجناسی مانند چینی‌جا(55)، نورتاب(56)، دیوارک(57)، پردینه(58)، آب‌زی‌دان(59)، گلشَنه(60)، پرداویز(61)، فراتاب(62) و مرغابی آکنده‌شده(63) تشکیل می‌شد. این عالی‌جناب روی اجناسش هم بهانما(64) نصب نکرده بود و همه‌ی قیمت‌ها را شفاهی اعلام می‌کرد و چون من به گرانی اجناس اعتراض کردم ‌گفت: اینها مال من نیست؛ من می‌فروشم و درصدانه‌ی(65) معینی برمی‌دارم.

در راه برگشت، بانوی مکرمه زنگ زد و خبر داد که وروجکمان از مانَک(66) برگشته و اصرار دارد که برای جشن تولدش یک دستگاه پخش همراه(67) چندآوایی(68) به انضمام صدابر(69) و دوگوشی(70) بخریم... به شدت عصبانی شده بودم. داشتم در ذهنم هزینه‌های این ماه را سیاهه(71) می‌کردم و اقلام بزرگ را با پیکانه(72) علامت می‌گذاشتم. یاد مأمور قرائت شمارگر(73) برق افتادم که اول صبحی با او دعوایم شده بود. یاد استاد و عصبانیت امروزش افتادم. یاد همه‌ی بدبختی‌ها افتاده بودم که ناگاه به پاس‌گان(74) وسط خیابان برخورد کردم... با سری خونین منتظر پاس‌بان بودم و در همین حال داشتم فکر می‌کردم که در زبان فارسی جدید به کروکی پلیس چه می‌گویند...».

---------------------------------------------------

پاورقی:

1 ـ کنفرانس                                              2 ـ دوپینگ

3 ـ بوکس                                                 4 ـ بورسیه

5 ـ پارگینگ                                                6 ـ ریموت کنترل

7 ـ ویدیو کنفرانس          8 ـ پاویون ـ محل استقرار میهمانان رسمی

9 ـ آسانسور ویژه‌ی حمل افراد                     10 ـ ویلچر

11 ـ آسانسور ویژه‌ی حمل بار                      12 ـ بروشور
13 ـ فریزر                                               14 ـ تکنیسین
15 ـ فیلتر                                               16 ـ کاور
17 ـ وارمر ـ چراغ هشدار دهنده                    18 ـ ارگانیزه
19 ـ حق التحقیق                                     20 ـ حق التدریس
21 ـ استامپ                                         22 ـ بادیگارد ـ محافظ
23 ـ اونیفورم                                           24 ـ اسکورت
25 ـ اندیکاتور نویس                                   26 ـ تست ـ پرسش چند گزینه‌ای
27 ـ آپارتمان                                           28 ـ پارکت
29 ـ سیفون ـ فلاش تانک                           30 ـ سوئیت
31 ـ سیفون                                          32 ـ ساید بای ساید
33 ـ موکت                                             34 ـ اجاق گاز
35 ـ ماکروویو                                           36 ـ هود
37 ـ شومینه                                           38 ـ کپسول گاز
39 ـ هیتر                                               40 ـ ترموکوبل
41 ـ آیفون                                              42 ـ اپراتور
43 ـ فایل                                               44 ـ زونکن
45 ـ رزومه                                              46 ـ التیماتوم
47 ـ کادر ـ چارچوب                                   48 ـ فلاسک
49 ـ بلوار                                               50 ـ دکوراتور
51 ـ دکور ـ تزئین                                      52 ـ پاسیو
53 ـ فویل آلمینیومی                                 54 ـ ماکت
55 ـ بوفه                                               56 ـ آباژور
57 ـ پارتیشن                                          58 ـ پاراوان
59 ـ آکواریوم                                          60 ـ فلاور باکس ـ جعبه‌ی گل
61 ـ لوردراپه                                          62 ـ پرژکتور
63 ـ تاکسیدرمی شده                              64 ـ اتیکت
65 ـ پورسانت                                         66 ـ پارک
67 ـ واکمن                                            68 ـ استریوفونیک
69 ـ میکروفون                                        70 ـ هدفون
71 ـ لیست                                           72 ـ فلش
73 ـ کنتور                                             74 ـ گارد ریل




تاریخ : چهارشنبه 95/8/26 | 8:1 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

موسیقی از دو قالب یا قسمت "سازی" و "آوازی" تشکیل  شده است. در موسیقیِ سازی، گاهی یک قطعه ی موسیقی با یک ساز نواخته می شود که به آن "تک نوازی" می گویند و گاهی با چند ساز مشابه یا متفاوت نواخته می شود که به "همنوازی" مشهور است. با این که درهمنوازی ها، چند ساز با هم نواخته می شود، به آن موسیقی "تک صدایی" می گویند؛ زیرا همه ی آن ها به صورت همنوا، فقط نت های یک قطعه را با هم اجرا می کنند و صدای هماهنگ و مشابه از آن می سازند. در مقابل این موسیقی، موسیقی "چندصدایی" وجود دارد و آن زمانی است که گروهی از نوازندگان در یک ارکستر سمفونیک، یک قطعه ی موسیقیایی را – همانند موسیقی تک صدایی - با هم اجرا می کنند؛ با این تفاوت که آهنگساز، نت هایی را برای بعضی از سازها می نویسد که با نت سازهای دیگر متفاوت و البته در دستگاه همان قطعه ی موسیقی است. با این که در موسیقی های ارکسترال، نت های بعضی سازها متفاوت با بقیه نواخته می شود و صداهای به ظاهر متفاوتی در فضای ارکستر به هم می آمیزد، اما نسبت به موسیقی های "تک صدایی" پیشرفته تر و گوشنواز تراست؛ زیرا همه ی سازها و نت ها – علی رغم تفاوت های ظاهری- یک قطعه ی موسیقیایی را به زیبایی اجرا می کنند و همه در خدمت یک هدف و اجرای یک آهنگ هستند. بنابر این ممکن است همه ی سازها با هم همنوا نباشند؛ اما هم آهنگ – و به تعبیر عامیانه - هماهنگ اند.

مقدمه ی بالا برای بیان این مطلب آورده شد که:

یک- بعضی می اندیشند وجود چند "صدا" به معنای "چندصدایی" است. مثلاً اگر بیست و چند شبکه با هم برنامه اجرا می کنند یا اگر چند مجله و روزنامه در یک کشور منتشر می شود، یا اگر صدها همایش و نمایش به اجرا در می آید و یا اگر صدها دانشگاه به صورت هماهنگ سرفصل هایی را از دروس مختلف تدریس می کنند به این معنا است که چند صدایی تحقق پیدا کرده است. مؤلفه های فضای چندصدایی عبارت است از:

الف) وجود چند صدا در یک فضا و ساختار خاص: مثلاً اگر در یک ساختار اقتصادی، کسی از چند مفهوم نامتجانس؛ مانند مفاهیم و موضوعات حقوقی یا اجتماعی و... سخن بگوید، پدیده ی چندصدایی ایجاد نشده است؛ اما اگر مثلاً در کنار اقتصاد سرمایه داری، مفاهیمی از اقتصاد سوسیالیستی و اقتصاد اسلامی (که البته هنوز در حد لفظ باقی مانده و هیچ متن علمی قابل عمل در این خصوص وجود ندارد) میدانی برای طرح و بحث داشته باشد، مقوله ی چندصدایی در اقتصاد محقق شده است. این سخن در مورد حوزه های دیگر علمی نیز صادق است. یکی از این حوزه ها، حوزه ی دین است. تصور کنید در یک جامعه ی دینی یا جنبه ی دینی یک جامعه، در مورد موضوعاتی مانند وحدانیت خداوند، ارسال رسل، معاد و حساب روز قیامت کتاب ها و نشریاتی منتشر می شود و همایش ها آراسته می کردد؛ اما چون همه، یک چیز می گویند، این پدیده – علیرغم وجود صداهای متعدد- عین تک صدایی است. حال اگر در این میدان، مجالی برای طرح مباحث متناقض و متضاد درون دینی و برون دینی پیش آید، در حقیقت، در این حوزه ی خاص موضوع چندصدایی رخ نموده است.

ب) متفاوت و متضاد بودن صداها: وقتی یک صدا از چند مجرا بیرون می آید مثل صدایی است که از یک میکروفون گرفته شده و همزمان از چند بلندگو پخش می شود. اگر در یک حوزه ی خاص، چند میکروفون و بلند گو صدای چند صدای مخالف را پخش کند، در حقیقت پدیده ی "چندصدایی شکل گرفته است.

دو- آن چه در بالا آمد برای فضاهای عمومی و ژورنالیستی نیست. این مهم بر عهده ی متخصصین فن و در محافل علمی قابل اجرا است و ایجاد چنین فضاهایی از وظایف حکومت ها است که اگر ایجاد و مطالبه نشود، فرصت جبرانی برای آن وجود ندارد.

سه- وجود فضای چندصدایی از حقوق مردم و مطالبات به حق نخبگان است که باید ایجاد شود و وجود آن از نشانه های آزادی و توسعه یافتگی است.

 

(7/6/95)




تاریخ : شنبه 95/7/24 | 9:49 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

این روزها موضوع برگزاری کنسرت در استان خراسان – به ویژه درشهر مشهد – نقل محافل عمومی، علمی و رسانه ای است. لغو کنسرت ها در استان مذکور – که اخیراً به استان های دیگر نیز سرایت نموده - با توجیهات گوناگونی از سوی مخالفان برگزاری کنسرت همراه شده است که به بعضی از آن ها در زیر اشاره می شود:
الف) مخالفان می گویند چون در قم – که یک شهر مذهبی است – کنسرت برگزار نمی شود، پس در شهر مشهد هم نباید برگزار شود. در این مورد به عرض می رساند:

ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 95/6/26 | 2:20 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

روزه داران خداجو!

به پایان ماه مبارک رمضان رسیده ایم. شما عزیزان یک ماه به آن چه شارع مقدس گفته بود عمل کردید. از خواسته ها و گرایش های نفسانی خود دست کشیدید. این که دور از چشم دیگران و در خلوت خود به قانون شرع پاینبد بودید، یعنی:

1- به خداوند ایمان راسخ دارید.

2- حضور خداوند را باور دارید و از او حیا می  کنید.

3- روزه را فقط به خاطر او گرفته اید.

4- قدرت آن را دارید که از دستورهای دیگر الهی و رفتارهای ناپسندی که احیاناً در مسیرتان قرار می گیرد بپرهیزید.

پس بیایید به لطف و رحمت خداوند و ایمان خود به آن ذات مهربان امیدوار باشیم و با عبادت خالصانه و اطاعت آگاهانه، پیوند دوستی مان را با او محکم تر کنیم؛ باشد که همواره به او نزدیک تر شویم. آمین!




تاریخ : سه شنبه 95/4/15 | 2:3 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

این مطلب در بهمن ماه سال 94 نوشته شده بود که به دلیل گریز از اتهام تضعیف شورای محترم نگهبان در آستانه ی انتخابات، از انتشار آن خودداری گردید و اینک با کمی ویرایش به حضورتان تقدیم می شود. این یک نوشته ی سیاسی نیست.

شورای محترم نگهبان ضامن اسلامیت نظام سیاسی ایران و طرح محقق شده ی مشروطه ی مشروعه است که در زمان مشروطیت ناکام مانده بود. قانون اساسی طی اصول نود و یک تا نود و نُه، جایگاه رفیع شورای نگهبان را ترسیم و وظایف آن را بر شمرده است.

بر اساس اصل98 قانون اساسی،تفسیر این قانون به عهده ی شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم اعضای آن انجام می گیرد. علاوه بر این، بر اساس اصل 99 قانون اساسی،شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را بر عهده دارد.

شورای محترم نگهبان در سال 1370 بر اساس اصول یادشده ی بالا، تفسیری از اصل 99 ارائه نمود که حرف ها و حدیث هایی را به دنبال داشت. در آن سال آقای غلامرضا رضوانی (یکی از اعضای وقت شورای نگهبان و رئیس هیأت مرکزی نظارت آن شورای بر انتخابات) برای اولین بار نظر تفسیری شورای نگهبان در مورد اصل99 را جویا شد و مرحوم آیت الله محمد محمدی گیلانی (دبیر وقت شورای نگهبان) در پاسخ گفت: «نظارت مذکور در اصل 99 قانون اساسی استصوابی است و شامل تمام مراحل اجرایی انتخابات از جمله تأیید و ردّ صلاحیت کاندیداها می‌شود».

آنچه در اصول 98 و 99 قانون اساسی آمده و نیز تفسیر ارائه شده ی شورای نگهبان از اصل 99 کاملاً روشن، قانونی و برای همه لازم الاتباع است؛ اما در مورد اصطلاح «نظارت استصوابی» مطالب و نقطه نظرهایی وجود داشته و دارد که طرح آن از باب توجه و تذکر، خالی از لطف نیست:

ادامه مطلب...


تاریخ : جمعه 95/3/21 | 10:50 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

 

این نوشته در تاریخ 1/8/94 نگاشته شده و نگارنده به دلایل شخصی قصد انتشار آن را نداشت، اما با عنایت به حملات شدید و جدید مخالفان برجام، اینک به شما خوبان تقدیم می کردد.

 

مذاکرات هسته ای بین ایران و کشورهای 1+5 – بالاخره- پس از 12 سال به نتیجه ی قانع کننده ای برای طرفین- البته بر روی کاغذ- رسید و در داخل و خارج کشور موافقان و مخالفان خاص خود را داشته و دارد.

قضاوت در مورد ماهیت برجام و تحلیل افکار موافق و مخالف نه در حوصله ی این بحث است و نه تخصص نگارنده اجازه ی ورود به آن را می دهد. هدف از این نوشته فقط یادآوری چند نکته ی برجسته در حاشیه ی مذاکرات است. نوشته ی پیش رو بر آن نیست که به تطهیر اشتباهات دولت آقای روحانی در عرصه های مختلف و نقاط ضعف و ابهام متن برجام بپردازد و یا قدرت های جهانی را دوستانی ارجمند و بره هایی رام و آرام جلوه دهد. مخاطبان این نوشته بعضی مسؤولان نظام و رسانه های متنفّذند. به عبارت دیگر خطاب این نوشته به مردم نیست؛ چون آن ها نقشی در موضوع هسته ای نداشتند و این در حالی بود که به جرأت می توان ادعا نمود رفتار، برخورد و فهم مردم در موضوع هسته ای به مراتب بهتر، معقول تر، منطقی تر و اخلاقی تر از عده ای از مسؤولان رده های بالا بود. کاش برای مردم هم تریبونی در جامعه وجود داشته باشد تا بتوانند طبق قانون اساسی سخن و نظر خود را در مواقعی چنین حساس و سرنوشت ساز به گوش مسؤولان برسانند.

و اما حاشیه های مربوط به توافق هسته ای:

ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 95/2/13 | 10:22 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر