نگاهی به سیاست امام در مقابل خلفاء
اگر این سخن درست باشد که در حیات رسول خدا (ص) دو جریان سیاسى مختلف در میان مهاجران وجود داشته و کسانى براى به دست آوردن خلافت تلاش میکرده اند باید پذیرفت که میان امام و شیخین از همان زمان، مناسبات خوبى نبوده است . در اخبار سیره چیزى که شاهد نزاع بین اینان باشد دیده نشده، اما هیچ خاطره اى نیز که نشان دهنده رفاقت آنها با یکدیگر باشد وجود ندارد . دشمنی هاى عایشه با امام على (ع) که به اعتراف خودش از همان زمان پیامبر(ص) وجود داشته، میتواند شاهدى بر اختلاف آل ابى بکر با آل على تلقى شود . گفته اند زمانى که فاطمه (س) رحلت کرد، همه زنان پیامبر(ص) در عزاى بنى هاشم شرکت کردند، اما عایشه خود را به مریضى زد و نیامد و حتى براى على (ع) مطلبی نقل کردند که گویا عایشه اظهار سرور کرده بود . هر چه بود، بلافاصله پس از خلافت ابوبکر، و اصرار امام بر اثبات حقانیت خود نسبت به خلافت، سبب بروز مشکلاتى در روابط آنان شد .
حمله به خانه امام و حالت قهر حضرت فاطمه(س) و عدم اجازه براى حضور شیخین بر جنازه آن حضرت، اختلاف را عمیق تر کرد. از آن پس امام گوشه گیر شد و به سراغ زندگى شخصى رفت. حکومت انتظار داشت که امام، همانطور که بیعت کرده، دست از ادعاى حقانیت خود نیز بردارد و شمشیر به دست براى تحکیم پایه هاى قدرت آنان با مخالفانشان از مرتدان بجنگد. امام این درخواست را رد کرد. با چنین موضعى، طبیعى بود که حکومت باید او را در دیدگان مردم تحقیر کند. این سیاست میتوانست به انزواى بیشتر آن حضرت بیانجامد . امام در نفرین به قریش فرمود: خدایا! من از تو بر قریش و آن که قریش را کمک کند یارى میخواهم . ادامه مطلب...
انتخاب صالح: حضرت علی (ع) در سیره حکومتی خویش بسیار مراقب بودند تا افراد صالح و شایسته را برای اداره امور انتخاب کنند و کسانی را که لیاقت، شایستگی و برتری بیشتری نسبت به سایرین دارند، برای انجام مسئولیت برگزینند. آن حضرت هرگز اجازه نمی دادند والیان ناشایست بر مردم حکومت کنند؛ چنان که همه افرادی را که عثمان بر سر کار آورده بود، از کار برکنار نمودند، زیرا آنان پست و مقام خود را یا به سبب اشرافیت و یا بازیهای سیاسی به دست آورده بودند .
حتی خود معاویه را نیز که از سران قبیله قریش بود، از کار برکنار نمودند. امام نه تنها عدالت را فدای امیال و حکومت خویش نکرد، بلکه خود و حکومتش را فدای حق و عدالت کرد.
حضرت علی (ع) در مورد انتخاب فرد شایسته برای حکومت و ویژگی او چنین می فرمایند: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه، و اعلمهم بامرالله فیه؛ ای مردم سزاوارترین کس به حکومت، قوی ترین مردم نسبت به آن و داناترین آنان به فرمان خداوند در مورد آن است.» (خطبه 173)
مردم داری و مهرورزی: حکومت ها طبق روشهای مادی و دنیامدارانه، سعی می کنند از هر ابزاری برای جلب توجه مردم بهره ببرند، بدون اینکه در حقیقت مردم را به حساب آورند . اما روش حکومت امام علی (ع) مهربانی و مهرورزی عاطفی و معنوی با مردم، توجه به نیازها و مشکلات آنان و تلاش برای خدمت به خلق خدا بود؛ چنان که در نامه خود به مالک اشتر چنین نوشت: «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة والمحبة لهم واللطف بهم ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم؛ دلت را برای رعیت پر از مهر و محبت و لطف کن و بر آنها درنده آزار دهنده ای مباش که خوردن آنان را غنیمت شماری.»
از نظر حضرت علی (ع) مهربانی و محبت با مردم در جذب دلها و اداره کردن انسانها نقش ارزنده ای دارد و باعث می شود زمامدار بر قلوب مردم حکومت کند . این یک اصل اسلامی است که امام سخت به آن وفادار بود و به آن به عنوان یک اصل مهم در حکومت می نگریست.
توجه خاص به ضعفا و ستمدیدگان:در هر جامعه ای کسانی هستند که دچار محرومیت یا ضعف شده اند و به گرفتاری و یا ستمی دچار شده اند. در چنین جامعه ای عدالت اقتضا می کند که حاکم همه انسانها را به یک چشم بنگرد و در بین آنان تساوی حقوق و امکانات فراهم آورد. امام علی (ع) در روش حکومتی خویش همیشه این اصل مهم را مدنظر داشته و بر آن تأکید می ورزیدند.
در توصیه هایی که آن بزرگوار به کارگزاران خود داشته اند، چنین آمده است: ثم الله الله فی الطبقة السفلی من الذین لا حیلة لهم من المساکین والمحتاجین واهل البؤسی و الزمنی؛ سپس خدا را خدا را در طبقه پایین از مردم، آنان که راه چاره ندارند؛ از تهی دستان و نیازمندان و گرفتاران و کسانی که به خاطر بیماری زمین گیر شده اند مراقب باش.» (نامه 53)
انتقادپذیری: امیرالمؤمنین (ع) به صراحت کلام حق را برای مسئولان جامعه بیان می کرد و در عین حال تأکید می ورزید که این سنگینی کلام حق را باید پذیرفت؛ چراکه اگر کلام حق برای کسی سنگین باشد، عمل به آن برایش دشوارتر خواهد بود. حضرت علی (ع) از مردم می خواهد که حرف حق را در هرحال به او یادآوری کنند و او را بی نیاز از مشورت و نصیحت ندانند: "فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ء ولا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی؛ پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت آمیز خودداری نکنید؛ زیرا خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است."
البته، اگرچه حضرت انتقاد خیرخواهانه را سازنده می داند، اما هشدار می دهد که این نقد و انتقاد و عیب نمایی افراد از زمامداران خویش، نباید به مخالفت و تمرد و عدم اطاعت از حاکمان حق و عادل منجر شود؛ زیرا نتیجه مخالفت بی اساس و انتقاد مغرضانه، فساد جامعه و عدم توانایی حاکم عادل بر مدیریت صحیح و رشد جامعه است؛ چنان که فرموده است: "آفة الرعیة مخالفة القاده؛ آفت مردم مخالفت با زمامداران است."
حضرت با توجه به اینکه نقد سازنده می تواند بسیاری از انحرافهای زمامداران را اصلاح کند و جامعه را به سوی ترقی و تکامل پیش برد، تأکید فراوانی بر انتقاد سازنده دارد. در سیره امام علی (ع) راه انتقاد و نصیحت باز بود و خود حضرت در دوران 25 ساله زمامداری خلفای سه گانه بارها به آنها پند می داد و نسبت به کارهای خلافشان به شدت انتقاد می کرد و راه خیر و صلاح را به آنها نشان می داد.
برابری در حقوق: امیرالمؤمنین علی (ع) به صراحت می فرماید: "لی مالکم و علی ما علیکم؛ برای من است آنچه که برای شماست و بر من است آنچه که بر شماست."
این حدیث، برابری همگان در برخورداری از امکانات جامعه و لزوم پاسخ گویی ایشان در برابر وظایف را روشن ساخته است. البته، از سایر فرموده های مولا استفاده می شود که حاکم جامعه اسلامی هرچند در حقوق با دیگران برابر است و زیاده از دیگران حقی بر خود قائل نیست، از نظر تکلیف، خود را بیش از دیگران برای خدمت به جامعه و اعلای کلمه حق و اقامه عدل مسئول و مکلف می داند. به همین دلیل است که از استانداران می خواهد که زندگی خود را با ضعفای جامعه بسنجند، نه با مرفهان و برخورداران .
ادامه دارد ...
تهیه وتنظیم : ریحانه سادات حسینی
ویژگیهای حکومت الهی و علوی:
1-بیعت آزادانه و آگاهانه: امام در خطبه136 می فرماید: بیعت شما مردم با من بی مطالعه و ناگهانی نبود، و کار من و شما یکسان نیست، من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید. ای مردم برای اصلاح خودتان مرا یاری کنید، به خدا سوگند! که داد ستمدیده را از ظالم ستمگر بستانم، و مهار ستمگر را بگیرم و به آبشخور حق وارد سازم اگرچه تمایل نداشته باشد. امام در خطبه شقشقیه(خطبه3)می فرماید: بیعت، فراوانی مردم چون یال های پر پُشت کَفْتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین لگد مال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد، ودر خطبه229می فرماید:
دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم، سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید، تا آن که بند کفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد، و افراد ناتوان پایمال گردیدند، آنچنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان، و پیران برای بیعت کردن لرزان به راه افتادند، بیماران بر دوش خویشان سوار، و دختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند.
2-تحمیل نکردن حکومت بر مردم: امام بر اساس روایتی که سید ابن طاووس در کتاب کشف المحجه لثمره المهجه آورده است فرمودند:رسول خدا(ص)مرا متعهد پیمانی کرده و فرمود:ای پسر ابی طالب! ولایت امتم(پس از من)حق توست.اگر به درستی و عافیت تو را ولی خود کردند و با رضایت درباره تو به وحدت نظر رسیدند امرشان را بر عهده بگیر و بپذیر، اما اگر درباره تو به اختلاف افتادند آنان را به خواست خود واگذار، زیرا خدا راه گشایشی به روی تو باز خواهد کرد.
امام(ع) در هنگام بیعت مردم در مسجد مدینه فرمود:ای مردم!این امر(حکومت) امر شماست. هیچ کس جز آن که شما او را امیر خود گردانید حق حکومت بر شما را ندارد، ما دیروز هنگامی از هم جدا شدیم که من پذیرش ولایت شما را ناخوشایند داشتم ولی شما این را نپذیرفتید و جز به اینکه من تشکیل حکومت دهم رضایت ندادید.آگاه باشید که من کسی جز کلیددار شما نیستم و نمی توانم حتی یک درهم به ناروا از بیت المال برگیرم .
اصول سیاست از نظر امام علی علیه السلام
اصول سیاست از منظر امام علی (ع) عبارت است از:
صداقت و راستگویی: بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که می توانند به مردم وعده های دروغ و بی پایه و اساس می دهند تا بتوانند آرای مردم را جمع آوری نموده و به قدرت برسند. از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید. امام علی (ع) در همان شورای شش نفره (که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از پیامبر اکرم (ص) تشکیل شده بود) با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد . حتی در زمان بیعت مردم با او نیز با صراحت بیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت واز صراط حق منحرف نخواهم گشت.
حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفت های بسیاری را بر می انگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحت آمیز نیز نگفت. حضرت در بیانی می فرماید: «لولا التقی لکنت ادهی العرب؛ اگر تقوای الهی مانعم نبود از همه اعراب، زیرک تر و سیاست مدارتر بودم.»
حق محوری و باطل ستیزی: علی (ع) از همان اوان زندگی در همه حال بر محور حق و حقیقت تلاش می کرد و در راه حق قدم بر می داشت و سعی در احقاق حق داشت؛ چنان که پیامبر در این مورد فرموده است: «الحق مع علی این ما مال؛ حق با علی (ع) است به هر طرفی که میل پیدا کند.» حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی شخصی و حکومتی خود بر احقاق آن می پرداخت؛ چنان که می فرماید: «ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جر الیه فائده و زاده؛ بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوست داشتنی تر از باطل باشد، اگر چه این طرفداری از حق و عمل به آن موجب نقصان و حادثه ای برایش شود و اگر چه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود.»
باز گرداندن اموال غصب شده بیت المال و بر کنار نمودن فرماندارانی که عثمان آنان را به باطل به کار گماشته بود و اجرای حدود الهی حتی بر نزدیکان، نمونه ای از کارهای حضرت علی (ع) و سیره عملی آن حضرت بر حق مداری حکومت می توان شمرد .
قانون گرایی: یکی از اموری که حضرت علی (ع) به آن اهتمام تمام می ورزیدند، قانون مدار بودن و اجرای قانون الهی به معنای واقعی کلمه بود. اگر کسی بر خلاف قانون عملی می کرد، بدون در نظر گرفتن موقعیت و مقام وی، حدود الهی و قانونی را بر وی اجرا می کرد و هیچ واسطه و شفاعتی را نمی پذیرفت و در این مورد دقیق عمل می کرد
از امام باقر(ع) روایتی نقل شده است که حضرت علی (ع) مردی از بنی اسد را که مرتکب خلافی شده بود، دستگیر کرد. گروهی از خویشاوندان وی جمع شدند و از امام حسن(ع) خواستند تا با آنان نزد علی (ع) برود و از مرد اسدی شفاعت کند، اما امام حسن (ع) که پدر خود و التزام وی به قانون را به خوبی می شناخت، به آنان فرمود: خود نزد علی (ع) بروید، چون وی شما را به خوبی می شناسد.
پس آنان علی (ع) را دیدار کردند و از وی خواستند تا از حد زدن مرد اسدی صرف نظر کند. حضرت در پاسخ فرمود: اگر چیزی را از من بخواهید که خود مالک آن باشم، به شما خواهم داد. آن گروه که گمان می کردند علی (ع) به آنان پاسخ مثبت داده، از نزد وی بیرون آمدند. امام حسن (ع) از آنان پرسید: چه کردید؟ گفتند: قول مساعد داد و سخنانی را که بین علی (ع) و خودشان مطرح شده بود، نقل کردند.
امام حسن (ع) که منظور پدر را خوب فهمیده بود، به آنان فرمود: دوستتان تازیانه خواهد خورد. علی (ع) مرد اسدی را بیرون آورد و تازیانه زد، سپس فرمود: به خدا سوگند من مالک این امر نبودم که وی را ببخشم.
انضباط کاری: همه کارهای حضرت امیر (ع) از نظم و انضباط خاصی برخوردار بود، ولی این انضباط در امور حکومتی از نمود بیشتری برخوردار بود. حتی آن حضرت همیشه به فرمانداران و مأموران خویش دستور می فرمودند که در کارهایشان منظم باشند و برنامه دقیق داشته باشند و از بی برنامه گی بپرهیزند.
آن حضرت در عهدنامه ای که برای مالک اشتر می نویسد، چنین می فرماید: و ایاک والعجلة بالامور قبل اوانها، او التسقط فیها عند امکانها، او اللجاجة فیها اذا تنکرت، او الوهن عنها اذا استوضحت، فضع کل امر موضعه و اوقع کل عمل موقعه؛ از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است یا سستی در کارها هنگامی که آشکار است، بر حذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده . (نامه 53)
حتی زمانی که مأمورانی را برای گرفتن مالیات گسیل می دارد، به آنان نیز سفارشاتی در داشتن نظم و انضباط در امور می کند؛ چنان که می فرماید: از تأخیر در کار و دور ساختن خیر بپرهیزید، زیرا موجب پشیمانی می شود . ادامه دارد...
تهیه وتنظیم : ریحانه سادات حسینی
خسارت جبران ناپذیر
تروما: ضربه ای که دراثرسانحه یا حادثه ای وارد شده وسبب صدمه جسمی وروانی و یا مرگ ومیر درانسان می شود .
ترومادرمجموع دومین ویا سومین عامل مرگ ومیر، ودرزیر 40 سال اولین عامل مرگ دردنیاست .
اولین علت تروما درکشورماسوانح راهنمایی ورانندگی ودومین علت نزاع ودرگیری ها وسومین علت مهم: مصرف موادروانگردان، الکل ومصرف خودسرو بی رویه داروهای آرامبخش است .
90درصدعلت تصادف درایران فرهنگ ناهنجاررانندگی وعامل اصلی مرگ درتصادفات، وسیله نقلیه بی کیفیت ونامطمئن درکشورماست .
درسال 1380آمارتلفات رانندگی درایران حدود19700نفربوده که درسال 1384به اوج خودرسید، یعنی حدود 27000نفر، که ازاین سال به بعداین آمارروبه کاهش داشته و درسال 1385با کاهش 10درصدی بیشترین نرخ کاهش را درتلفات رانندگی تجربه کرده ایم .
باادامه روندکاهش آمارمرگ ومیردرتصادفات رانندگی این رقم درسال 1392به حدود17000نفررسیده که امید است این روندبا سرعت بیشتری ادامه یابد .
درکشوری مثل آلمان با اجرای چندبرنامه موفق آمارتلفات که روزی بیشترازایران بود(تعداداتومبیل دراین کشورنیزبیشترازایران است) امروزه به حدود3000 رسیده است .
علت کاهش چشمگیر آمارمرگ ومیردررانندگی عبارتنداز:
1- احساس نگرانی دولتمردان وتوجه بیشتر به این امرتاجایی که رئیس دولت درجلسات هیئت دولت ازافراد مرتبط باراهنمایی ورانندگی وامداد ونجات وراهوردرخواست شرکت درجلسه را نموده وباتوجه به رشته تحصیلی رئیس جمهوروقف ایشان به شکل جدی درگیر این مسئله می شوند.
2- وضع قوانین سختگیرانه درتخلفات رانندگی واجبارمردم به بعضی قوانین مانندبستن کمربندایمنی .
3-تقویت سیستم امداد ونجات وتربیت نیروهای درمانی مثل متخصصین طب اورژانس درکشور .
4-تجهیزنیروهای راهورناجا به تجهیزات کنترل ونظارتی پیشرفته .
5- رشدنسبی تبلیغ فرهنگ مناسب رانندگی وتوجه دادن عموم به مقررات راهنمایی ورانندگی ازطریق کارفرهنگی ونظارت واجبارمجریان قانون .
آمارخسارتهای مادی وارده به اقتصاد کشوردرتصادفات سرسام آورونجومی است، که البته خسارت جانی ومعنوی آن هرگزقابل تصوروجبران نخواهدبود .
برای موفقیت بیشترلازم است که ابتدادرفرهنگ سازی ترافیک ورانندگی همه دلسوزان فرهنگی کشورکمرهمت ببندند، وسازندگان خودرو اجازه کسب منافع نجومی رابه قیمت جان ومال مردم نداشته باشند وبازارخودروایران ازاین فضای بسته ویکه تازانه به بازار سالم رقابت سوق داده شود وقوانین ترافیک باهوشمندی اصلاح وباقاطعیت به اجرا درآید .
گزیده ای ازمباحث اولین کنگره ملی تروما درتهران که توسط دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله برگزارومورداستفاده قرارگرفت .
اخلاق حاکم: امام علی (ع) نمونه و اسوه ی حاکم نیکو خلق و سرمشق برخورد های محبت آمیز و دوستانه با مردم بودند. امام اغماض و عفو را بر کیفر و مجازات مقدم می دانند و سوء ظن را روا نمی دارند و از حکام می خواهند که به مردم اعتماد کنند و از تجسس و کشف عیوب و افشاگری مردم پرهیز نمایند.
الف)محبت حاکم نسبت به مردم
دل خود را مالامال از علاقه و محبت و رحمت نسبت به مردم کن، مبادا نسبت به آنان همچون درنده های وحشی باشی و رحمت حکومت را برای خود مغتنم شماری! آخر آنان یا برادران دینی تواند یا لااقل در آفرینش، احساسات و نیاز ها و خیلی چیزهای دیگر شبیه خودت. لغزش و اشتباه زیاد دارند و عوامل فراوانی روی آنان اثر می گذاردکه از جاده حق بیرون روند(با عمد یا خطا). بنابراین همانگونه که خودت مایلی خداوند تورا مشمول عفو و اغماض خود نماید، نسبت به آن ها عفو و گذشت و اغماض داشته باش.
ب)بد رفتاری و کینه توزی
خویشتن خویش را در معرض جنگ با خدا قرار مده زیرا نه قدرتی داری که خود را از کیفر و عذاب الهی برهانی ونه بی نیاز از عفو و رحمت الهی هستی. هیچ گاه از عفوی که نموده ای پشیمان و از عقوبتی که کرده ای خشنود مباش...در مواردی که امکان عفو و بخشش فراهم است، در کیفر و عذاب تعجیل مکن. در رابطه با خدا و مردم از یک طرف و خودت و بستگانت از سوی دیگر مراعات و انصاف نما و اگر منصف نباشی،وخودمحور باشی ظالم خواهی شد و کسی که به بندگان خدا ظلم و ستم روا دارد، خداوند خصم اوست. وکسی که گرفتار خصم الهی گردد، برای عمل خویش هیچ دلیل و حجت موجهی نخواهد داشت و تا توبه نکرده و دست از ظلم بر ندارد،در میدان جنگ با خداست و هیچ چیز بیش تر از اصرار بر ظلم و ستم موجب تغییر نعمت خدا و شتاب عقوبت حق نیست و خداوند صدای استغاثه ی مظلوم را می شنود ودر کمین ستمکاران است.
احترام به سنت ها: امام علی(ع) برای حفظ و احترام به افکار عمومی و احساسات مردم به مالک اشتر دستور می دهد که نسبت به سنت های جامعه ی اسلامی که ضرری متوجه مردم نمی کنداحترام بگذارد و بدون دلیل در صدد تغییر آنان بر نیاید.
البته به طور کلی نظر اسلام در مورد سنت ها این است که سنن مضر و بی محتوا که مناسب با جامعه ی اسلامی نیست باید حذف شود و سنت های مفید باید تثبیت گردد. نه تعصبی علیه سنن جوامع تاریخ گذشته است و نه اصراری بر احترام و ابقای سنن قدیمی بدون توجه به محتوا و آثار آن ها .امام در این باره به مالک می فرمایند: سنن درست و صالحی که گذشتگان و پیش تازان متشخص این امت پذیرفته اند و به آنان عمل کرده اند نقض نکن، سنت هایی که باعث الفت و اتحاد و هماهنگی مردم و مفید سازنده برای امت است.
و مبادا رسوم و سنن جدیدی ابداع کنی که اینگونه سنت هارا مخدوش کند. اگر چنین کنی، اجر و نفع آن سنت هارا مبتکرانشان می برند و تو باید متحمل گناه و ضرر و زیان نفی و نقض این سنن گردی.
انتخاب کار گزاران: در کار وضع کار کنان دولت دقت و مطالعه کن. با آزمایش و بر اساس صلاحیت کارمند انتخاب کن نه بر اساس دوستی و ترجیح بی جهت(ضابطه را مراعات کن نه رابطه را) پس از استخدام مواظب و مراقب عملکردشان باش و جاسوسانی با صداقت و وفادار و با تقوی داشته باش که آن ها ناظر کارهای ایشان باشند. زیرا اگر در سر و خفی کار هایشان را زیر نظر داشته باشی آنان وادار به مراعات امانت داری و انجام وظایف و مدارای با مردم می گردند
اگر ماموران پیگیر و چشمان مراقب تو در مورد خیانت کار گزاری متفق شدند حجت قاطعی برای توست که کارگزار خاطی را کیفر دهی. در این صورت قاطعیت به خرج بده. اورا تنبیه جسمی و روحی کنو از کار برکنارش کن و تحقیر و خوارش نما و او را به عنوان خائن معرفی کن تا با ننگ خیانت و اتهام در جامعه انگشت نما و مشخص گردد.
ویژگی حکومتهای طاغوتی و الهی در نهج البلاغه
ابتدا ویژگی حکومت های طاغوتی از منظر امام:
1- تکبر و خودخواهی و دیکتاتوری: امام در خطبه192(معروف به قاصعه)می فرماید:"از حالات زندگی فرزندان« یعقوب » فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل عبرت گیرید. براستی چقدر حالات ملّتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است. در احوالات آنها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره های دجله و فرات، و از محیطهای سرسبز و خرّم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه، و بی آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمینهایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکان های نامناسب، مسکین و فقیر، هم نشین شتران ساختند، خانه هاشان پست ترین خانه ملّت ها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابانها بود، نه دعوت حقّی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند، و نه سایه ألفتی وجود داشت که در عزّت آن زندگی کنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراکنده، و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش می کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود."
آری این اثر حکومتهای دیکتاتور و خودکامه است که ملت خویش را رو به انحطاط و بدبختی می برند.
2-انحصار طلبی: از وِیژگیهای یک حکومت طاغوتی انحصارطلبی است. یعنی همه چیز را برای خود می خواهند و هیچ حقی برای مردم قایل نیستند.در حکمت160 نهج البلاغه می فرماید: مَنْ مَلِکَ اسْتَئْأْثَرَ. یعنی:هر کس به قدرت و حکومت می رسد انحصارطلبی پیشه می کند. بالطبع انحصارطلبی باعث تعدی و تجاوز به حقوق دیگران می شود. یعنی باعث می شود که حاکم هیچ حقی را برای مردم قایل نباشد. امام علی در خطبه 164 خطاب به عثمان می فرماید: پس بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او رهبر عادل است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت کند. سنت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند. سنت ها روشن و نشانه هایش اشکار است. بدعت ها اشکار و نشانه های ان برپاست. و بدترین مردم نزد خدا رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند. من از پیامبر خدا شنیدم که گفت: روز قیامت رهبر ستمگر را بیاورند که نه یاوری دارد و نه کسی از او پوزش خواهی می کند. پس او را در آتش جهنم افکنند و در آن چنان می چرخد که سنگ آسیاب. تا به قعر دوزخ رسیده به زنجیر کشیده شود.
3-خودبزرگ بینی: خود بزرگ بینی مانع نزدیکی به مردم و ایجاد رابطه صحیح با آنان می شود. خدا در قرآن درباره حکومت فرعون می فرماید: انَّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائف? منهم. همانا فرعون در زمین تکبر و گردنکشی کرد و بین اهل آن تفرقه و اختلاف انداخت.و در آیه ای دیگر می فرماید: فاستخفّ قومه فاطاعوه. یعنی:فرعون با تبلیغات دروغ و باطل قومش را ذلیل و زبون ساخت تا همه مطیع فرمان او شدند.
امام علی در خطبه قاصعه می فرماید:
آگاه باشید! زنهار! زنهار! از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و نسب خود می نازند، و خود را بالاتر از آن چه که هستند می پندارند، و کارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند، و نعمت های گسترده خدا را انکار می کنند، تا با خواسته های پروردگاری مبارزه کنند، و نعمت های او را نادیده انگارند، آنان شالوده تعصّب جاهلی، و ستونهای فتنه، و شمشیرهای تفاخر جاهلیّت هستند. پس، از خدا پروا کنید، و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید، و به فضل و بخشش او حسادت نورزید، و از فرومایگان اطاعت نکنید، آنان که تیرگی شان را با صفای خود نوشیدید، و بیماری شان را با سلامت خود در هم آمیخته اید، و باطل آنان را با حق خویش مخلوط کرده اید، در حالی که آنان ریشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند، شیطان آنها را برای گمراه کردن مردم،مرکبهای رام قرار داد، و از آنان لشگری برای هجوم به مردم ساخت، و برای دزدیدن عقلهای شما آنان را سخنگوی خود برگزید، که شما را هدف تیرهای خویش، و پایمال قدمهای خود، و دستاویز وسوسه های خود قرار داد. ادامه دارد...
تهیه وتنظیم: ریحانه سادات حسینی
اعلان خطر 4
خونریزی گوارشی
یکی ازازعلل شایع مراجعین به اورژانس ها، خونریزی حاد گوارشی( Gastrointestinal Bleeding) است و میزان مرگ و میر آن به 5 تا 10 درصد می رسد که خودبه دو نوع تقسیم می شود:
الف - خونریزی گوارشی فوقانی که مسئول 65 تا 75درصد خونریزی گوارشی بوده .
ب - خونریزی گوارشی تحتانی که میزان و شدت آن کمتر می باشد .
وجوددردهای منتشرشکم، تهوع واستفراغ خونی، مدفوع سیاه وقیری رنگ ویا مدفوع باخون روشن، ایجادسرگیجه وعدم تعادل وسردشدن ابتدایی درپوست به دنبال افت فشار خون که می تواندمقدمه شوک باشد، ازنشانه های خونریزی گوارشی می باشند.
سابقه بیماریهای گوارشی مانندگاستریت(التهاب مخاط معده)، اولسرپپتیک(زخم معده)،کولیت(التهاب روده)، کولیت اولسر(زخم روده)، اختلالات انعقادی، سابقه مصرف الکل، واریس مری وسیروزکبد، وجودبدخیمی هاوسابقه مصرف الکل ومصرف مداوم وطولانی تعدادی ازداروها می تواندعلت اصلی یا تشدید کننده خونریزی گوارشی باشد .
مواردی که سبب افزایش میزان مرگ ومیر درخونریزی های گوارشی می شوند عبارتنداز:
- بروزخونریزی گوارشی درسن بیش از60 سال .
- وجودبیماریهای جدی همراه با خونریزی گوارشی .
- تشخیص ودرمان دیرهنگام بطوری که شواهدی ازرفتن بیماربه سمت شوک بروزنماید .
- خونریزی شدید به شکلی که بیش از1/5 لیترخون بدن ازدست رفته ویا هموگلوبین به کمتراز8 رسیده باشد .
- وجوداختلالات انعقادی همراه بامشکلات ایجادشده دراوج خونریزی گوارشی .
- زخم هایی به اندازه یا بیشتراز2 سانتیمتر ویا زخم گوارشی با خونریزی فعال .
- تکرار خونریزی درطی 72ساعت .
- خونریزی هایی که نیاز به جراحی اورژانسی دارند .
- خونریزی ازواریس مری بدنبال سیروزکبدی، که درآن بدن آسیب های جدی ازنظرسیستم انعقادی وکاهش سطح سیستم ایمنی ... پیدا نموده است .
در سایه اداره کشور است که اموال عمومی جمع، حفظ و مصرف می شود، دشمن دفع می گردد و راه ها امن و حق ضعفا از زور مندان گرفته می شود و خوبان از شر فجار در امان می دارند.
رابطه حکومت با مردم:
در این بخش از نهج البلاغه مطالب راهنما و سودمندی وجود دارد که تجربه روزگار چیزی بهتر و مفید تر از آنان را عرضه نکرده است. این راهنمایی ها از سویی اعتبار و نفوذ و محبوبیت حکومت را تامین می کند و از سویی دیگر منافع و مصالح رشد و نشاط و دلگرمی خلق را فراهم می آورد.
امام علی (ع) نحوه ی ارتباط با توده مردم، با اقلیت مرفه، با محرومان، با کارمندان، قضات، نظامیان، مخالفان، با دانشمندان و اهل حرفه و فن را هر یک با ذکر دلیل، اثر و نتیجه بیان می کند.
در این جا نمونه هایی از دستورات امام نسبت به گروه های مختلف را می آوریم:
تکیه بر توده مردم: باید محبوب ترین کار ها نزد تو اموری باشد که از نظر حق و عدل، وسعت و شمول بیش تری داشته باشد و در جلب توده ها اثر فزونتری داشته باشد.
زیرا خشم اقلیت های مرفه را می شود با رضایت توده بی اثر کرد، ولی با خشم و نارضایتی اکثریت و توده مردم رضایت و خشنودی اقلیت بی اثر است...بی شک فقط توده های مردمند که ستون فقرات جامعه ی دینی و تکیه گاه مکتب و وسیله ی شکست دشمنان می باشند.تو با آن ها باش و برآنها تکیه زن و به خواست و نیاز آنان توجه کن .
اولویت منافع توده مردم نسبت به اقلیت: و آن جا که می خواهد دستور جلوگیری از احتکار را بدهد می فرماید: از این رهگذر اکثریت ملت زیان می بینند و اعتبار حکومت مخدوش می گردد. پس جلوی احتکار را بگیر.
ارتباط با مردم: امام از مالک اشتر می خواهد که با مردم رابطه برقرار کند و از آن ها فاصله نگیرد و احتجاب حاکم از مردم را باعث گمراهی و بی اطلاعی او از حقایق جامعه و ایجاد شک و تردید و بی اعتمادی در جامعه می داند. امروزه نیز در جوامع استبدادی و دموکراتیک جهان این مطلب تجربه شده، هر جا که حکام با مردم در ارتباطند، حکومت ها و جو جوامع سالم تر و قوی ترند و هر جا که این رابطه ضعیف تر است، حرکت جامعه ضعیف و رابطه مردم و حکام سرد و تیره است. امام در این باره به مالک اشتر می فرماید: مبادا مدت طولانی از مردم فاصله بگیری زیرا دوری حکام از مردم نوعی تنگنا و باعث بی اطلاعی از حقایق است و باعث بی اطلاعی مردم از واقعیت جریان کارها می شود و این حالت عدم اگاهی موجب آمیختگی حق و باطل و کوچک جلوه یافتن امور بزرگ و بزرگ جلوه گر شدن مطالب نا چیز و کوچک می گردد.
حاکم انسانی بیش نیست و حقایق را بدون ارتباط و مشاهده نمی تواند درک کند و واقعیت ها هم علامت مخصوصی روی آن ها نصب نشده که راست و دروغ و صحت و سقم آن هارا مشخص کند. تو با اینکه مرد عمل به حق هستی و از اعطاء حق دریغ نداری، در این صورت چرا از مردم فاصله می گیری؟ ویا حاضر نیستی حق را ادا کنی و در این صورت مردم به سرعت از تو مایوس می شوند و چیزی از تو نمی خواهند با اینکه برآوردن خواسته ایشان کار مشکلی نیست.
صحت وجدان جمعی توده مردم: خرد عمومی اشتباه نمی کند
امام درباره صحت قضاوت افکار عمومی می فرماید:
مردم همانگونه که تو ناظر حکام قبل از خود بودی بر کار تو نظارت دارند و همانند تو در باره کارهایت قضاوت می نمایندو سند صلاح و خلوص حکام صالح همان چیزی است که خداوند به عنوان قضاوت بر زبان مردم صالح جاری می نماید.
امام علی(ع)در این سخنان اظهار نظر درباره حکومت را اراده خداوند می دانند و زبان قضاوت صالحان را زبان قضاوت خداوند بر می شمارند و از مالک اشتر می خواهند با حسن رفتار و محبت و رفاقت با مردم دل و قلب مردم را با حاکم و عهده دار حکومت صاف کند و تمام عوامل انزوای حکومت را از افکار عمومی بزداید. امام در این باره به مالک اشتر می فرماید:
از مردم عوامل کینه و عقده هارا دور کن و همه ی اسباب انزوایت را ریشه کن نما.
اخلاق حاکم: امام علی (ع) نمونه و اسوه ی حاکم نیکو خلق و سرمشق برخورد های محبت آمیز و دوستانه با مردم بودند. امام اغماض و عفو را بر کیفر و مجازات مقدم می دانند و سوء ظن را روا نمی دارند و از حکام می خواهند که به مردم اعتماد کنند و از تجسس و کشف عیوب و افشاگری مردم پرهیز نمایند . ادامه دارد...
تهیه وتنظیم:ریحانه سادات حسینی
در نوشته های بعضی از مخالفان شیعه و احیانا موافقان، این اظهار نظر به چشم می خورد که علی (ع) با همه فضائل و کمالات، آگاهی از علم سیاست و ریزه کاری های کشورداری نداشتند و مشکلات دوران نزدیک به پنج سال حکومت ایشان ناشی از نپختگی و عدم سیاست مداری ایشان می شد.جنگ بصره با فوت و فن سیاسی قابل پیشگیری بود و مشکل معاویه ودر نتیجه جنگ صفین هم معلول سر سختی غیر سیاست مآبانه ی علی(ع) بود و غائله خوارج و جنگ نهروان و حتی شهادت ایشان هم همین طور.
عجبا که حیله های معاویه و عمروعاص و هم چنین طلحه و زبیر را هر چند با زیر پاگذاشتن اصول و حقوق و حدود انسانی باشد، به حساب سیاستمداری می گذارند و قاطعیت علی(ع) در عزل چند والی نا صالح و قطع مستمری زورمندان و سران عشایر از بیت المال و عدم خشونت و پرهیز از قصاص قبل از جنایت نسبت به سیه دلان و مخالفان در معرض جرم را به حساب ندانم کاری و خامی و بی سیاستی می گذارند.
علم امامت و تعلیمات خاص پیامبر(ص) و هوش و نبوغ و سرعت عمل امیرمومنان و حضور فعال ایشان از دوران طفولیت تا دوران کهولت در متن حوادث و جریانات سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور نو بنیاد اسلامی، سندی قانع کننده برای هر متفکر منصفی است که علی(ع) با این شرایط و خصوصیات عصاره سیاست و متبحر در رموز و فنون کشور داری است.
حتی در زمان خود امام هم بودند افرادی که ایشان را متهم به بی سیاستی می کردند و معاویه را به عنوان سیاست مدار می ستودند. امام در این خصوص می فرماید: والله ما معاویه بادهی منا و لکنه یغدر و یفجر و لو لاکراهیه الغدر لکن من ادهی الناس و لکن کل غدره فجره و کل فجره کفره و لکن غادر لواء یصرف به یوم القیامه.والله ما استعفل باالمکیده واستغمزه بالشّدیده. به خدا قسم که معاویه از من زیرک تر و سیاست مدارتر نیست، ولی او حیله باز و فاجر است و اگر از حیله گری و مکاری نفرت نداشتم زیرک ترین مردم بودم. ولی هر مکری همراه با فسق و فجور است و فسق و فجور هم کفر را همراه خود دارد. و هر خائن مکاری روز قیامت همراه خود پرچم و نشانی دارد که با آن شناخته می شود. قسم به خدا که مکار ها نمی توانند مرا غافلگیر کنند و فریب بدهند و قدرتمندان نمی توانند مرا تحت فشار و در حال ضعف قرار دهند... در این جملات، امام پایبندی به دین را مانع از روی آوردن به حیله گری و سیاست بازی به معنای متداول روز می دانندو در عین حال بیان می کنند که راه ها و روش های حیله گری های سیاست کاران را می شناسند، بنابراین مرعوب و مقهور انان نخواهند شد.
علی و سیاست
به نهج البلاغه علی (ع) که مراجعه کنیم از متن خطبه ها و نامه و کلمات امام با این حقیقت آشنا می شویم که امام علی (ع) هم سیاست مدار بود و هم مجری سیاست صحیح . ریزه کاری های سیاسی و کشور داری و سردمداری را به خوبی می دانست،بیان می کرد و به دیگران تعلیم می داد. امام آن ها را از متن اسلام و معارف قرآن بیرون می کشید وبا تکیه بر اصول و مبانی اسلامی و انسانی، دستور العمل برخورد سیاسی صادر می نمود.
در اینجا به چند مورد ازاصول و دستورات و تعلیمات سیاسی امام که در نهج البلاغه آمده اشاره می کنیم:
ضرورت حکومت و نظام حکومتی:
در زمان امام علی (ع) فکر آنارشیسم(به معنای نظام اجتماعی بدون دولت و به طور کلی جامعه ای فاقد هر گونه ساختار طبقاتی یا حکومتی است)به وسیله خوارج ترویج می شد .
آنان در جریان حکمیت در جنگ صفین که اثر نامطلوبی بر جای گذاشت، سوء استفاده کردند و اصل ولایت، حکومت و نظام حاکم را محکوم کردند و با شعار (لا حکم الا لله)-که در جای خود مطلبی درست است-خواستار نفی و القای اصل حکومت شدند. امام(ع)در جواب این سفسطه و مغالطه چنین فرمود: کلمه حقی است که مضمون باطل و نادرست از ان نتیجه می گیرند. آری حکم مخصوص خداست ولی اینان می خواهند بگویند اداره سیاست کشور و مردم هم با خداست و کسی حق مدیریت ندارد. اما حق آن است که جامعه انسانی باید امیری و مدیری داشته باشد، گر چه ممکن است این مدیر صالح یا ناصالح باشد. اگر مدیر صالح بود افراد صالح و مومن مسئولیت های کشور را بر عهده می گیرند و اگر مدیر ناصالح و فاجر بود، وسیله ی بهره گیری کفار خواهد شد . ادامه دارد...
تهیه وتنظیم: ریحانه ساذات حسینی
پیشگفتار
واژه"سیاست" به مسائل جاری بین حکومت و جامعه که ماهیت اقتصادی و سیاسی در مفهوم علمی دارند اشاره می کند. بنابراین تعریف در نهج البلاغه با مبحث سیاست مکرر مواجه می شویم. به عنوان مثال امام در خطبه3(معروف به خطبه شقشقیه) می فرماید: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمی کردندو اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران، و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رها می نمودم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم.
در سیاست بازی های متداول جهان امروز و از ابتدای تاریخ بشر همواره باطل را حق جلوه دادن و حق را باطل جلوه دادن بسیار معمول و معروف بوده است. اساس سیاست های غیر توحیدی بر همین وارونه کردن حق و باطل در نزد مردم و جامعه تحت حکومت بنا شده است. امام در خطبه50 به این نکته به شکل ظریفی اشاره می فرمایند: همواره آغاز پدید آمدن فتنه ها، هواپرستی، و بدعت گذاری در احکام آسمانی است، نوآوری هایی که قرآن با آن مخالف است، و گروهی (با دو انحراف یاد شده) بر گروه دیگر سلطه و ولایت یابند، که بر خلاف دین خداست. پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، بر طالبان حق پوشیده نمی ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید. امّا قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.
اما در سیاست ارزش محور علوی، هیچ مصلحتی فراتر از اجرای حق و مقابله با باطل نیست. اساسا حکومت هم در راستای اقامه ارزشهای الهی و انسانی واجد ارزش است وگرنه از لنگه کفشی پاره هم بی ارزش تر است. عبد الله ابن عباس می گوید: در ذی قار(پیش از جنگ جمل) نزد امیر مومنان رفتم. آن حضرت مشغول پینه زدن کفش خود بود. چون مرا دید گفت:"ما قیمه هذا النعل؟"بهای این کفش چقدر است؟ گفتم:"لا قیمه لها"بهایی ندارد! فرمود:"والله لهی احب الی امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا"به خدا سوگند این کفش بی ارزش نزد من محبوبتر است از حکومت بر شما مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را براندازم(نهج البلاغه.ذیل خطبه33) .
در خطبه131فرمود: خدایا! تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.
سیاست با حکومت و قدرت رابطه ای ناگسستنی دارد. بقول دیوید سینگر از متفکران روابط بین الملل:"قدرت در عرصه سیاست بین المللی مانند پول در عرصه اقتصاد است."یعنی همانگونه که پول مهم ترین ابزار تاثیرگذاری در فرایندهای اقتصادی است در فرایندهای سیاسی هم عنصر قدرت مهم ترین ابزار محسوب می شود. در اندیشه سیاسی اسلام وجود حکومت امری ضروری است.
در بحارالانوار ج75.ص359 آمده است: اسد حطوم خیر من سلطان ظلوم و سلطان ظلوم خیر فتن تدوم...شیر درنده از حاکم ستمگر بهتر است و حاکم ستمگر از فتنه طولانی(کنایه از هرج و مرج و بی قانونی) بهتر است.
اما در عین حال بر تربیت نفس و خودسازی حاکم تاکید می ورزد. در حکمت73می فرماید: کسی که خود را رهبر مردم قرار داد باید پیش از آنکه به تعلیم دیگران بپردازد خود را بسازد و پیش از آنکه با گفتار تربیت کند با کردار تعلیم دهد. زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آنکه دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد. ادامه دارد ...
تهیه وتنظیم :ریحانه سادات حسینی
اعلان خطر-3
5- اغتشاش فکریاتغییرات شخصیت:تغییرشخصیت به شکل ناگهانی یکی ازموارداعلان خطر درافراد می باشد که باید به شکل عاجل علت آن شناسایی ودرمان آغاز گردد .
شخصیت هرفرد به ترکیب تفکیک ناپذیرکلیه ویژگیهای روانی ورفتاری دیرپا، که اوراازدیگران متمایز می کند اطلاق می شود که سه جزء دارد:
1-مزاج که به جنبه ارثی وزیست شناختی فرد بستگی دارد .
2-منش یاکاراکتر که به جنبه فرهنگی واجتمایی یا همان شخصیت اکتسابی فرد اطلاق می شود .
3-هوش که هماهنگ کننده دوجزء مزاج ومنش فرد بوده وخوداز دوجزء ارثی واکتسابی تشکیل شده است .
اختلال شخصیت به دوشکل درافراد مبتلا دیده می شود :
1- اختلالات شخصیت دیرپا که به صورت آرام وبطئی شکل گرفته وعلل مختلف زیستی واجتمایی وفرهنگی دربروزآن نقش دارند ودرمان آن نیزبا لحاظ جوانب ذکرشده مقدور است .
2- اختلالات شخصیتی ناگهانی : دراین اختلال فرد به سرعت دچارتغییر شخصیت شده که ابتدابرای اطرافیان غیرقابل باوروپذیرش است ودرمواردی نیزنیاز به مداخلات درمانی وکنترلی اورژانسی می باشد مثل : پرخاشگری وتهاجم ، اقدام به خودکشی، رفتارهای کاتوتونیا(بهت، تهییج، مومی شدن وبی ارادگی، ماندن دریک وضعیت عجیب به مدت طولانی وپژواکهای کلامی ورفتاری)،دلیریوم یا اختلال درتوجه وسطح هوشیاری به شکل، وروانپریشی های حادکه با اختلال شدید درقضاوت مشخص می گرددوبا هذیان وتوهم ورفتار وگفتارآشفته خودرا نشان می دهد .
در ایجاد اختلالات شخصیتی ناگهانی عوامل مختلفی وجوددارندکه موارد عمده آن عبارتند از :
الف- عوامل جسمی وزیستی: مانندکم خونی های شدید، عفونت های حاد به خصوص عفونت منتشره درمغز وخون، افت شدید قندیا قندخون بسیار بالا که درشرف شوک یا کما می باشند، جراحیهای سخت وطولانی، بی آبی طولانی بدن(دهیدراتاسیون شدید) بدنبال خونریزی ها ویااسهال واستفراغ طولانی مدت، تومورهای مغزی ویاتومورهای بدخیم دیگرنواحی بدن که به مغزمنتشرشده اند(متاستازبه مغز)ویاضربات واره به سر وخونریزیهای داخل جمجمه ...
ب- عوامل روانشناختی : مانندافسردگی وناامیدی شدید، رفتارهای تکانه ای وخشم غیر قابل کنترل، عدم یادگیری فرد دربرخورد وحل مشکلات وموانع سخت زندگی ونپذیرفتن کمک دیگران درمواقع بحران ...
ج- عوامل اجتمایی :مانند وضعیت شغلی نابسامان وبحران بیکاری که امروزه ازمعضلات بزرگ اجتمایی ماست، انزوا وتنهازندگی کردن که ازسوغات فرهنگ جوامع غربی بوده ودرجامعه ما نیزروبه گسترش است، جنس مذکربیشتردرمعرض اختلالات شخصیتی ناگهانی می باشد(قابل توجه خانمها)، طلاق وبیوه شدن وزندگی مجردی .
د- عوامل اعتقادی ومعنوی : دربرسیهای علمی متعدددرجوامع مختلف این واقعیت به اثبات رسیده که وجوددین واعتقاد به مبداهستی وپایبندی به ارزشهای دینی یکی ازعوامل مهم محافظت انسان درمقابل آسیب های اجتمایی وبیماریهای اعصاب وروان واختلات شخصیت می باشد .
6 - وجودلکه های نورانی روشن یا شرار نور درمیدان بینایی که قبل ازشروع بعضی ازانواع سردرد های میگرنی دیده می شود وگاهی نیز می تواندنشانه آسیب شبکیه چشم باشد، نیاز به مداخله اورژانسی دارد .
دوبینی وکاهش بدون درد وناگهانی بینایی نیزازمواردی است که باید به سرعت ارزیابی وتشخیص داده شود . ادامه دارد...
بااستفاده ازدرسنامه پزشگی وعلوم رفتاری دکترقلعه بندی وهفته نامه پزشکی روزوکلیات چشم پزشکی ووگان
.: Weblog Themes By Pichak :.