دیدار از موستار و دیگر شهرهای همجوار
پنج شنبه 28 آبان به سمت شهر «موستار» و بندر «نئوم» و چند شهر کوچک دیگر حرکت کردیم. قبل از موستار روستای «شونیا» و شهر «کنیتس» بسیار جلب توجه می کرد. همچنین شهر «یابلانیتسا» که صبحانه را در آن جا خوردیم. در شهر کوچک و زیبای «یابلانیتسا» پل فلزی معروف جنگ دوم جهانی (پل پیروزی) و توپ و لوکوموتیو آلمانی ها به یادگار نگه داری می شوند. پلی در وسط شهر که در جنگ جهانی به دستور ژنرال تیتو منهدم شد تا آلمانها نتوانند وارد شهر شوند و این موجب پیروزی و حفظ یوگسلاوی گردید.
دو عکس ذیل از پل و قطار
حفظ یادها و یادمانها و آثارِ از خودگذشتگی و شجاعت و... یک ملت، برای نسلهای بعدی امر پسندیده ای است. یک نوع حفظ تاریخ است. بیشتر کشورهای جهان این کار را انجام می دهند، اما بعید می دانم در دیگر کشورها یک گروه و طیفی این آثار معنوی و مادی ملی را مصادره به مطلوب کنند! از آن ابزاری بسازند برای رسیدن به اهداف سیاسی و حفظ شوکت و قدرت خویش، در بوسنی هم اینگونه بود. یعنی وقتی از شجاعتها و ایثار دوران جنگ صحبت می کردند، یک نگاه فرا گروهی و قومیتی داشتند؛ ارتش و نیروهای مردمی و رزمندگان را متعلق به قومیت و دین خاصی نمی دانستند. آیا در ایران هم اینگونه است؟!
بگذریم! به طرف بندر «نئوم» رفتیم. تنها ساحل کشور بوسنی که بیشتر از حدود 20 کیلومتر نیست. دریایی با مناظر زیبا که اکثراً ساکنان آن کروات بودند. جایی که دریای آدریاتیک با جزایر خود خودنمایی می کند. ساحلی بسیار تمییز و زیبا و خلوت، تنها منطقه ای که بوسنی به دریای آزاد راه دارد.
دو عکس از بندر نئوم
در آنجا حفظ تمییزی و پاکی ساحل برای ساکنین و جهانگردان یک فرهنگ بود. به قدری آب دریا تمیز بود که می شد آب آن را نوشید. چون هوا پاییزی بود و کمی سرد، از خیر شنا کردن گذشتیم، ولی پایی به آب زدیم.
بعد از ساعتی استراحت، به سمت شهر بلاگای حرکت کردیم تا از خانقاه دراویش نقشبندیه که در کنار رودخانه بسیار پر آب و زیبایی قرار داشت دیدن کنیم. جایی که به نوعی مرکز استقرار دراویش است. اطراف آن پر از تاکستان انگور و دیگر میو ها در جوار چشمه ای عظیم که خود به تنهایی رودخانه شهر را شکل داده و از زیر کوه بیرون آمده و فوران می کند همراه با آبشاری بزرگ و دیوار مرگ (دیوار صخره به قدری بلند و پر شیب بود که اگر می خواستی بلندای آن را ببینی، سر را به قدری باید بالا می بردی که ممکن بود از پشت سر بیفتی) و تکیه دراویش در قلب این طبیعت واقع شده است.
این تکیه دراویش واقعاً دیدنی و فضای عرفانی داشت. بسیار نورانی و با صفا بود و اسم ائمه شیعه و بزرگان اقطاب صوفیه در تابلویی نوشته شده بود. در خانقاه اتاق هایی برای ذکر و وضوخانه قرار داشت و وقتی از مستخدم آن در باره جلسه دراویش پرسیدم، وی گفت که هر شب بعد از نماز مغرب و عشا دارای جلسه ذکر هستند که ما متاسفانه به جهت نداشتن وقت نتوانستیم در جلسه آنان حضور داشته باشیم. نماز ظهر و عصر را همانجا خواندیم.
فرشهای دست بافت تکیه، مرا یاد فرشهای دست بافت عشایر خودمان در ایران انداخت. چه ارتباطی است نمی دانم. ولی اگر ریشه یابی شود قطعاً یک ارتباطی باید باشد. اصلاً خود این که تکایا و خانقاه های متصوفه و دراویش در دل طبیعت و کنار آبشارها و چشمه ها ساخته شده، جای تأمل دارد. با اینکه دل کندن بسی سخت بود، اما پس از ساعتی ناگزیر به سمت شهر موستار حرکت کردیم.
این شهر تاریخی و دارای آثار باستانی است. به ویژه پل قدیمی که حلقه اتصال دو بخش شهر بوده است. در این شهر عسل، گیاهان داروئی و لبنیات مثل سایر شهرها به وفور یافت می شود، با طعمی کاملاً طبیعی و قیمتی مناسب؛ بیشترین و بهترین مشتریهای عسل و لبنیات آن اعراب حوزه خلیج فارس هستند که خریداری کرده و با خود می برند.
رودخانه، این شهر را به دو بخش شرقی (مسلمان نشین) و غربی (کروات نشین) تقسم کرده است. مساجد آن سابقه دیرینه دارد. اگر ترکیب جمعیت را بهم نمی زدند، حدود 80 درصد آن مثل قبل از جنگ، باید مسلمان می بودند. موستار محله تاریخی ای به نام «بوچی تل» دارد با برجی بلند و مسلط بر اطراف؛ شبیه ماسوله و از زمان عثمانیها مانده است. ورودیهای آن سنگ فرش و باستانی است. صنایع دستی به وفور دیده می شود. گفته می شود در سال 6 میلیون توریست از آثار باستانی و مناظر طبیعی آن دیدن می کنند. مسجدها، باغهای شهر، زمین سنگفرش آن، برج های سنگی، رودخانه قشنگ و معماریهای دوران عثمانی و محل شیرجه در اوج پل، بخشی از دیدنیهای این محل به حساب می آید. همچنین دیدار از محل یادبود شهید نواب (یکی از برادران شهید ایرانی در جنگ بوسنی) را هم فراموش نکردیم.
شهر موستار دارای دانشگاه و... هم بود. بازار شهر پر از سنگ فرش و قلوه سنگ، بسیار سنتی و زیبا که قدم زدن در آنجا برای ما بسیار دلنشین بود. مغازه ها سنتی و پر از وسایل دستی...
از ویژگی های مردم بوسنی این بود که بر خلاف مردم ایران پیچیده و چند لایه نیستند. بسیار ساده رفتار می کنند، به طوری که با چند روز ارتباط داشتن با آنها به راحتی می توان شخصیت و رفتار آنان را تشخیص داد. این امر بسیار نقطه مهمی در شخصیت مردم بوسنی است و به نظرم از آنان چهره ای معصوم و پاک به تصویر می کشد. بعد از دیدن شهر و خرید کردن به سمت شهر «کوئینیت» و سارایوو حرکت کردیم و در مسیر در یک رستوران غذا خوردیم. موقع صرف شام یکی از بزرگترین خوانندگان مسلمان بوسنی را دیدیم که دوستان با او عکس گرفتند و با او احوال پرسی کوتاهی داشتیم. در شهر کوئینیت در پل سنتی دوره عثمانی آن توقف کوتاهی کردیم. این پل متعلق به دوره عثمانی و بسیار زیبا و قدیمی بود که در وسط این پل محرابی قرار داشت که برای نماز خواندن پل بان ساخته شده بود و دارای بافت قدیمی بود و دوستان در آنجا عکس هایی یادگاری انداختند.
خواننده مسلمان بوسنی
آنگاه که دفن پایان یافت و دستها را از خاک قبر تکان داد، اندوه چون سیلی بر او هجوم آورد و اشکها بر صورت مبارک فرو ریخت، ناچار به قبر پیامبر(ص) روی کرده، همه دردی که بر دلش میگذاشت را با ایشان در میان نهاد و گفت:
یا رسولالله! سلام من و سلام دخترت فاطمه بر تو باد؛ همان دخترت که حبیبه و نور خوابیده است و خداوند خواست که به سرعت به تو ملحق شد .
یا رسولالله ! از فراق دختر برگزیده تو صبر و شکیبایی بر مصیبت، سنت بازمانده از خود شماست
من تو را به دست خود به قبر نهاده و به خاک سپردم در حالی که سر شما بر روی سینه من بود، جان سپردی کهدر قرآن بهترین سخن آمده: " انالله و انا الیه راجعون "
یا رسولالله! آن امانتی که به من سپرده شده بود، باز پس گرفته شد و زهرا از دست من رفت و نزد تو آرمید .
یا رسولالله! چقدر این آسمان نیلگون و زمین تیره در نظر من زشت شده است. غم و اندوه من، ابدی و ماندگار شده است و شب من با بیخوابی میگذرد.
این غم از قلب من خارج نمیشود تا زمانی که خداوند مرا در آن خانهای که تو در آن هستی، وارد نماید.
در دلم دردی است که گویی زخمی چرکین دارد و اندوهی دارم که مانند آتش برافروخته است، چه زود بود که بین ما جدایی افتد، از این فراق تنها به خدا شکایت میبرم .
دخترت به زودی تو را از اینکه امت تو پشت به پشت هم دادند تا حق او را پایمال نمایند، آگاه خواهد کرد! سرگذشت او را با اصرار جویا شو و گزارش حال را از وی بخواه! زیرا چه بسیار غم وغصههایی که در دل او جمع شده بودند و او در دنیا راهی برای گفتن آن نیافت، اما او آنها را برای تو خواهد گفت و خداوند که بهترین حکمکنندگان است، داوری خواهد کرد .
سلام من بر شما باد، سلامی برای وداع، نه از سر خستگی و ملامت! اگر بروم، از ملامت و خستگی نیست و اگر بمانم به علت بدگمانی «به وعدههای الهی» نیست که به یقین میدانم خدا به صابرین وعده ثواب داده است .
آنگاه آهی از سر درد کشید و بعد اضافه فرمود: ناگزیر صبر و شکیبایی مبارکتر و نیکوتر است. به راستی اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود و قبر تو آشکار نمیشد، در کنار قبر تو برای همیشه میماندم و برای این مصیبت بزرگ، نظیر مادری داغ دیده، ناله و فریاد میکردم .
بعد باز هم با رسول خدا (ص) سخن گفت: خداوند میبیند که دختر تو مخفیانه دفن میشود! حق وی را به زور خوردند و او را از ارثش باز داشتند، در صورتی که از زمان و تا به حال چندان مدتی نگذشته و یاد تو کهنه نشده است .
یا رسولالله! صلوات خدا بر تو و سلام و خشنودی خدا بر فاطمه اطهر باد.)
مدائنی هم گفته است: چون امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع) از دفن دختر پیامبر (ص) فراغت یافت، بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد: « لکل اجتماع من خلیلین فرقة وکل الذی دون الفراق قلیل / و انّ افتقادی فاطمه بعد احمد دلیل علی ان لا یدوم خلیل» .
یعنی برای هر دوستی جدایی و فراقی است و این دوریها و فراق است که پایان ناپذیر است. فقدان فاطمه بعد از رحلت پیامبر(ص) تنها دلیل برای کوتاه بودن دوستی ها است .
پی نوشت :
1- کافی، کلینی، محمدبن یعقوب، ج 1، ص 58، امالی مفید
2- الاخبار الموفقیات، زبیر بن بکار ص 194
منبع: کتاب دختر پیامبر نوشته محمدعلی جاودان
گزارشی از سفر به کشور بوسنی؛ اورشلیم اروپا(5)
باز هم دیدار از سارایو
روز چهارشنبه 27 آبان، در سارایوو به منطقه «کواچی»، آرامگاه شهدای این شهر و محل دفن و موزه علی عزت بگوویچ رفتیم؛ محل نگهداری و نمایش وسایل شخصی او که در دروازه قدیمی شهر سارایوو قرار داشت. عزت بگوویچ نخستین رئیس جمهور بوسنی پس از آزادی و استقلال این کشور بود که شخصیت ایشان بسیار محبوب و مورد علاقه مسلمانان بوسنی است. پس از دیدار از این موزه و موزه جنگ که در کنار آن قرار داشت، بر سر قبر ایشان حاضر شده و ضمن ادای احترام، فاتحه ای نیز قرائت کردیم.
"
علی عزت در رشته حقوق درس خوانده بود. دو دختر و یک پسر دارد که پسرش «باقر» هم اکنون رئیس جمهور بوسنی است. در این موزه بسیاری از وسایل شخصی او نگهداری می شود؛ به همراه عکسهای متعدد خانوادگی و بخش هایی از وصیت او که بر دیوارهای راهرو اتصالی به موزه بعدی نصب شده دیده می شود. موزه بعدی که متصل به این موزه است، موزه آثار جنگی است. از تیر و فشنگ و اسلحه تا ابزارها و وسایل یادگاری رزمندگان و شهدای جنگ. همچنین اولین پرچم کشور بوسنی از سال 1540 باقی مانده در آن نگهداری می شود. در جلوی موزه آمفی تئاتری است که در فضای باز ساخته شده و قابلیت اجرای برنامه های گسترده را در آن فضای مطبوع دارد.
"
ویژگی خاص این موزه، معماری سنتی ساختمان آن بود که جذابیت خاصی داشت. همچنین تصاویر دیدارهای علی عزت با سران کشورهای دیگر که خود گویای تاریخ سیاسی بوسنی و مقام و منزلت این رئیس جمهور مسلمان یک کشور اروپایی بود. از ایران فقط دو سه عکس بود که در دیوار موزه جلوه گری می کرد و باعث افتخار هر ایرانی می شد، به ویژه با جملاتی که ذیل آن درج شده بود؛ تصاویری از رئیس جمهور دوره اصلاحات، جناب آقای سید محمد خاتمی.
از ویژگی دیگر این محل سادگی بسیار زیاد محل دفن «علی عزت» بود! بیرون از محوطه موزه و در کنار شهدای بوسنی، زیر یک چهار تاقی، در محله ای متوسط.
"
پس از بازدید از این محل به سمت تونل معروف دوران جنگ سارایوو که در کنار فرودگاه این شهر قرار داشت، حرکت کردیم. از این تونل که به طول هشت صد متر است و در زمان محاصره سارایوو توسط صربها، تنها راه ارتباطی با جهان بوده، دیدن کردیم. تونلی که از آنجا غذا، دارو و صلاح وارد شهر می شد، لذا از آن به تونل «امید و زندگی» یاد می کنند و خاطرات زیادی را برای مردم تداعی می کند. یکی از فرماندهان جنگ که در زمان ساخت این تونل حضور داشت، برای ما توضیحاتی در این باره داد و ویژگی ها و کیفیت ساخته شدن آن را شرح داد. به نظر او اگر این تونل حفر نمی شد ارتباط رزمندگان در دو طرف شهر از هم قطع می شد و دیگر امکان مقاومت نبود. این تونل هم با نظر پارتیزانهای ایرانی حفر شد و 4 ماه طول کشید. با وجود همین تونل بود که حصر شهر شکسته شد. وی معتقد بود که در زمان جنگ بوسنی با صربها، ایران بدون چشم داشت، به ما کمک می کرد و به ما سلاح داد و بر خلاف روسیه که از صربها حمایت می کرد، ایران از مسلمانان حمایت می کرد. در جنگ بوسنی، ایران و آمریکا در یک جبهه و در صدد دفاع از مسلمانان بوسنی بودند، اما روسها بر عکس، حامی صربها بودند و ضربه های زیادی به مسلمانان بوسنی زد.
"
پس از بازدید از این تونل به منطقه «بوتمیر» رفتیم. روستایی در بالای شهر. در مسجد «حازم افندی» و به امامت ایشان اقامه جماعت کردیم. وی که تحصیل کرده قاهره بود، توضیحات مبسوط و خوبی از شرایط کشور بوسنی و نقش و تأثیر انقلاب ایران و امام خمینی در جهان دادند. بعد از نماز ظهر به سرچشمه رودخانه بوسنی که در پارک جنگلی بسیار بزرگی بود، رفتیم؛ مناظر فوقالعاده طبیعی و سحرانگیز و عرفانی داشت. این روز را با رفتن به یکی از فروشگاهای سارایوو به پایان رساندیم.
خبرآنلاین: مقاله حسین موسویان در نشریه آمریکایی هافینگتون پست در مورد انتخابات ایران
سیدحسین موسویان، عضو تیم پیشین هسته ای و معاون اسبق سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی ایران و استاد فعلی دانشگاه پرینستون آمریکا در مقاله ای در نشریه هافینگتون پست، به تشریح ابعاد و زوایای مختلف انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان پرداخته است :
26 فوریه دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره انتخابات خبرگان برگزار شد. برای مجلس شورای اسلامی 12067 ثبت نام، 6372 نفر تایید صلاحیت شدند ونهایتا حدود 5000 نفر ماندند و برای 290 کرسی رقابت کردند. در مورد مجلس خبرگان که وظیفه تعیین مقام رهبری، عالیترین مقام جمهوری اسلامی را بعهده دارد، 795 نفر داوطلب ثبت نام کردند که نهایتا 166 نفر برای 88 کرسی رقابت کردند.حدود 55میلیون نفرواجد شرایط رای وجود داشتند که وزارت کشور ایران در55000 شعبه اخذ رای تامین کرد .
اما ده نکته در مورد انتخابات اخیر ایران
1- درسال 2015 توافق هسته ای قدرتهای جهانی با ایران تنها خبر مثبت و امیدوار کننده خاورمیانه بود زیرا تنها بحران مهم منطقه بود که با دیپلماسی حل شد، و در اوایل 2016 نیز درحالیکه خاورمیانه در آتش جنگ و ترور میسوزد و به اعتقاد وزیر دفاع اسراییل دچار جنگ جهانی سوم است، باز هم انتخابات اخیر ایران تنها نوری است که در تاریکخانه سیاست و امنیت خاورمیانه دیده شد .
2- رهبری ایران اولین مقامی بود که از مردم حتی مخالفان نظام خواست که در انتخابات شرکت کنند و تا آخرین لحظه بر آن پای فشرد. استقبال پرشور مردم ایران از انتخابات با مشارکت 62% یک پیروزی برای نظام جمهوری اسلامی را به ثبت رساند. در عین حال این انتخابات که با سلامت و امنیت کامل برگزار شد، نشانه ای از ثبات، اقتدار و دمکراسی در ایران بود چیزی که در خاورمیانه کمیاب است.
3- با وجودی که نیروهای حامی دولت پیروزیهای چشمگیر و غیر قابل انتظاری بدست آوردند، اما در سطح رسانه های جهانی در مورد پیروزی اصلاح طلبان اغراق شده است. نتیجه واقع بینانه انتخابات مجلس شورای اسلامی این است که مجلس آینده ایران به سه جناح اصولگرا، اعتدالگرا- اصلاح طلب و نیروهای مستقل تقسیم شده که هرکدام تقریبا سهمی مساوی در مجلس دارند .
عموما در هر دوره از مجالس گذشته یک جناح سیاسی اکثریت قدرتمندی داشته است و در مجلس فعلی که آخرین ماههای خود را میگذراند، اصولگرایان اکثریت مطلق را دارند. اما با انتخابات جدید شاید برای اولین بار بعد از انقلاب است که بالانس عادلانه ای برقرار شده و دوجناح اصلی کشور فراکسیونهای قدرتمندی در مجلس آتی خواهند داشت و این امر موجب تقویت دمکراسی در ایران خواهد شد .
4- بالغ بر 66% از اعضاء مجلس فعلی تغییر کرده اند اما پدیده بی سابقه ای که رخ داده، حضور قدرتمند جناح سومی بنام نیروهای مستقل سیاسی در مجلس جدید ایران است. در حقیقت عملکرد این جناح سوم تعیین کننده سرنوشت تصمیمات اینده مجلس ایران خواهد بود.
5- بسیاری از نماینده گان مخالف برجام رای نیاوردند به ویژه نمایندگانی که با دکتر ظریف وزیر خارجه و دکتر صالحی رییس سازمان انرژی اتمی برخورد اهانت آمیز کردند. این نشانه روشنی است که مردم ایران از برجام حمایت میکنند و اکثریت نماینده گان جدید حامی اجرای برجام خواهند بود و برجام در ایران دچار چالش نخواهد شد .
6- در ترکیب مجلس خبرگان نیز تغییراتی ایجاد شد.47% از لیست مشترک دو نهاد بزرگ روحانیت در قم وتهران به نمایندگی از جناح اصولگرا و 19% از لیست نیروهای اعتدالگرا/اصلاح طلب و مابقی نیز کاندیداهای مشترک درطرف بودند. آیت الله لاریجانی رییس قوه قضاییه در بیانیه خود از رأی نیاوردن برخی از بزرگان روحانی اصولگرا ابراز ناخرسندی کرد. منظور ایشان شکست چهره هایی مثل آیت الله یزدی، رییس جامعه مدرسین قم و رییس مجلس خبرگان فعلی وآیت الله مصباح یزدی روحانی برجسته ای که به پدرخوانده حزب جبهه پایداری ،حامی دکتر احمدی نژاد است ، میباشد که این خود نکته قابل توجهی است .
7- در تهران پایتخت سیاسی ایران، جناح اعتدالگرا/اصلاح طلب پیروزی روشنی بدست آورد اما در شهرستانها نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی حاکی از نتیجه بالانس جناح اصولگرا و اعتدالگرا-اصلاح طلب میباشد.هرچند آیت الله شجونی روحانی اصولگرا گفته که :" تهران پایگاه اصلی ضدیت با انقلاب و ولایت فقیه است و رای آوری این افراد نیز نشان دهنده همین مساله است" و حسین مرعشی از اصلاح طلبان گفته: اکنون میتوان شاخص توسعه سیاسی ایران در تهران را 100، در مراکز استانها 50 و در شهرستانها 30 در نظر گرفت"،اما بنظر من هردو اشتباه میکنند. رای تهران بیشتر تحت تاثیر برجام بود چون بیشترین مخالفان برجام و دولت روحانی از حوزه تهران بودند که در انتخابات شکست خوردند.مقام رهبری ایران هم اصلی ترین مدافع برجام بود و همواره از دولت روحانی حمایت کرده است .
8- مردم ایران معمولا در انتخابات بعد از انقلاب اسلامی 1979 رفتاری غیر قابل پیش بینی از خود نشان داده و سیاستمداران داخلی و جهانی را همواره شوکه کرده اند. در این انتخابات هم موارد شوک آور کم نبود. آیت الله یزدی رییس مجلس خبرگان فعلی رای نیاورد. دکتر حداد عادل رییس فراکسیون اصولگرایان در مجلس شورای اسلامی فعلی رأی نیاورد. دکتر عارف رییس ستاد اصلاح طلبان کشور در تهران رای اول را آورد. حجته الاسلام ذالنور از نماینده گان حزب جبهه پایداری، حزب موسوم به طرفدار دکتر احمدی نژاد رییس جمهور سابق، در شهر قم پایگاه مذهبی ایران، آورد و آیت الله هاشمی رفسنجانی برای مجلس خبره گان در تهران رای اول را آوردکه همه یک معنی دارد و آن اینکه مردم ایران خود انتخاب میکنند و در انتخابات آزادند.
9- با ترکیب فعلی مجلس جدید میتوان با اعتماد گفت که تقریبا تمامی نماینده گان مجلس جدید وفادار به مقام رهبری ایران هستند. با شناختی که از بسیاری از نماینده گان مستقل موجود است، آنها عمدتا عملگرا و واقع بین هستند و لذا به راحتی میتوان گفت که اکثریت مجلس جدید حامی دولت خواهند بود و از اقدامات دولت در بهبود روابط خارجی ایران، توسعه صنعت و اقتصاد وخصوصی سازی در ایران حمایت خواهند کرد.
10- در مقطعی که نهایت اینکه خاورمیانه بی ثبات ترین تاریخ معاصر تجربه می کند، ایران وزنه غیر قابل انکار ثبات خاورمیانه است. انتخابات ریاست جمهوری 2013، نهایی شدن توافق هسته ای در 2015، آزادی ملوانان آمریکایی در 2016، تبادل زندانیان آمریکایی و ایرانی در 2016، پیشرفتهای حاصله در مذاکرات صلح سوریه بعد از حضور ایران در مذاکرات در 2015، انتخابات اخیر دومجلس مهم ایران، نشانه های روشنی است بر اهمیت سیاست تعامل و همکاری با ایران و اینکه قدرتهای جهانی نیازمند رویکرد جدید در کار با ایران هستند. مردم با حضور گسترده درانتخابات دو مجلس اخیر ایران نشان دادند که بعد از 10 سال کشنده ترین تحریمها و سخت ترین فشارهای اقتصادی قدرتمندانه در صحنه سیاسی کشور حضور دارند و تسلیم زور و فشار نخواهند شد .
پیام انتخابات اخیر ایران به قدرتهای جهانی این است آنها باید به سمت احترام بجای تهدید حرکت کنند و از ایران هراسی دست بردارند. دولت و کنگره آمریکا شامل رییس جمهور بعدی نیز درسیاستهای اجرائی جدید بعد از برجام به سمت کاهش فشارها و تحریم ها و ایجاد یک چشم انداز جدید حرکت نماید. والا کسانی که در پای صندوق های رای آمده اند، بی تفاوت بودن غرب نسبت به وجود دموکراسی و انتخابات در ایران را لمس خواهند کرد و هرگونه ادعای غرب در باره احترام به مشارکت عمومی در ایران رنگ خواهد باخت بویژه اینکه مردم ایران شاهدند که بسیاری از متحدین غرب در منطقه ازدمکراسی صفر برخوردارند .
خدمت برادربزرگوارم جناب آقای سید حسن حسینی دامت توفیقاته
آنچه مشوق بنده می شودتادرخصوص مطلب انتخابات شماعرایضی بعنوان نقدتقدیم نمایم این است که، احساس می کنم لازم است زوایای بیشتری ازاین موضوع راکه مغفول مانده برای خودودوستان روشن نمایم ودیگراستفاده بیشترازمحضرحضرتعالی دراین خصوص است .
بزعم حقیردرسلسله مطالب شما دونکته قابل نقد وجودداردکه روی سخنم ازابتدانیزمتوجه آن بوده :
1-شما درسلسله مطالب خودیک موضوع علمی فراملیتی وبین المللی رابانگاه زاویه داری که بیشترمعطوف به یک حزب ویافرداست پیگیری فرموده واین نگاه راازاول تاانتهاء حفظ نموده اید.
2- دربررسی دموکراسی که جان کلام آن "حکومت مردم برمردم است"برداشت بنده راغیرعلمی دانسته درحالی که من دموکراسی راتعریف نکردم بلکه برداشت خودراازدموکراسی ازآنچه بایدباشد وآنچه بایدباشدوآنچه درجامعه امروزوجودداردارائه دادم وشماباید درشروع مطلب یک تعریف علمی جامع ومانع ومستندارائه می فرمودید وباذکرانواع دموکراسی حدودوثغورش رامشخص می فرمودید واین ایرادی راکه به بنده واردنموده ایدمتوجه حضرتعالی است .
اگرکسی ازغربیان درنقداسلام سخن براند، آیاشمادرابتدانمی پرسیدکدام اسلام رامی گویید تابتوانید پاسخ اورابطورمشخص بدهید؟
دموکراسی یک تعریف کلی است بابرداشتهای متنوع :
- ارسطوبهترین نوع دمو کراسی را آن می داندکه ثروتمندان وفقیران درحکومت بایک چشم دیده شوند .
- ازدموکراسی تعابیری چون حکومت اکثریت، حکومت قانون وتعدد گروهای قدرت نیزمی شود .
- درلیبرال دموکراسی نیز: جمهوری برمبنای قانون، پادشاهی مشروطه، نظام پارلمانی و جمهوری- پارلمانی ... رانظام دموکراتیک می دانند .
بنده بامثالهای بدل دموکراسی شما که ذکرفرموده ایدموافقم وهرگزازاین مدل دفاع نکردم ولی ظاهرشمابناداریدازدموکراسی بیچاره برای رسیدن به یک نتیجه پیش فرض استفاده کنیدتانتیجه بگیریدکه یک حزب ویایک فردموردنظرشمادراین کره خاکی تنهاموردغیردموکراتیک است .
وقتی شماازیک موضوع جهانی صحبت می فرمایی نمی توانیدنتیجه منطقه ای دلخواه خودرابدون ذکرمحاسن ومعایب گسترده ترموجودبه خواننده خودتحمیل نمایید .
حتی اگرازمیان همه نظرات دموکراسی شرقی وغربی ودینی وغیردینی شمالیبرال دموکراسی راپسندیده باشید، بازنگرش ورفتارجامعه لیبرال دموکراسی باآرمانهای ترسیمی آن تفاوت ماهوی داردویک دموکراسی کاملامسخ شده است که درقسمتهای قبل بدان اشاره شد .
قبل ازطرح دموکراسی درادبیات سیاسی نیزمصائب کنونی وفجایع درجهان وجودداشته ولی آنچه بایدروشنفکران آزاداندیش ومدافعان دموکراسی چون حضرتعالی، برای حفظ حریم دموکراسی تلاش کننداین است که اجازه ندهندبنام دموکراسی همان فجایع تکرارشود، همانگونه که بنام دین بت های جدید تری پرستیده می شود .
این کشورانگلستانی راکه شماباعربستان مقایسه فرموده اید، همانگونه که می تواندبانام دموکراسی سالهاطولانی نیمی ازکره زمین رامستعمره خودنماید، این قدرت رانیزداردکه باساخت وترویج دین ومذاهب انحرافی سالهامسلمانان رابفریبدویاکشوری چون عربستان رابانسخه بدلی دین بلای جان مسلمانان بنمایدوهرگزیک کشوربی هویت نه می تواندازدین بهره مندباشد ونه ازدموکراسی ونه قادرخواهدبوددرمقابل فرهنگ بی گانه حرفی برای گفتن داشته باشد .
بنده غرب رامساوی دموکراسی نمی دانم بلکه غربیان رابزرگترین سوءاستفاده کننده ازدموکراسی می دانم زیرا:آمارپایین مشارکت مردمی، عدم حضورطبقه متوسط وضعیف دربدنه قدرت، بی تفاوتی عموم جامعه ازاتفاقات پیرامون ، فقدان قدرت تحلیل سیاسی واجتماعی دراکثریت این جوامع وتقسیم قدرت بین ثروتمندان وزورمندان نشان ازاین سوء استفاده بزرگ، حتی درجوامع واضعان این دموکراسی جعلی دارد .
اگرآنهااین نسخه بدلی رافقط درمرزهای خودبکارمی بردندسخن شماقابل پذیرش بودکه دموکراسی روابط حاکمان غرب بامردمش راتعریف می کند، ولی امروزه بااین نسخه به اصطلاح نجات بخش قوانین بین المللی تصویب می کنندونقشه های جغرافیایی وسیاسی برای همه ملل ترسیم وماملزمیم تا آنرابه پذیریم .
آنروزکه شورای قدرت حکومتی بانقشه ازپیش تعیین شده وبعدازسالهاحکومت رابه علی(ع) پیشنهادمی کندوآنحضرت شرط می گذارددلیل براین نیست که ایشان حکومت راحق خودنمی داندوتنهاخودراسزاوارترازدیگران پنداشته است، بلکه شورااوراامام نمی داندبلکه مجبوراست به روش گذشتگانی گردن گذاردکه قابل مقایسه بااونیستندوبایک حرکت کودتاگونه ریل حرکت اسلام رامنحرف کرده اندواین شرط نیزازپیش تعیین شده بودچون می دانستند که علی(ع) آنرانمی پذیرد .
این سخن شمایعنی اینکه سقیفه نشینان ترک اولی کردندونه گناهی بزرگ واگرجسارت نباشداین همان اعتقادبرادران اهل سنت وحتی کمی عقب ترازآنان است زیرا بیشترازآن ابن ابی الحدید معتزلی نیز درشرح نهج البلاغه می فرماید: "سپاس می کنم خدایی راکه مفضول رابرفاضل مقدم داشت" وجالبتر اینکه این عالم سنی معتزلی به یکباره اشعری می شود، واین نگاه شمایعنی پذیرفتن همان خلافتی که بعدازعثمان نیزازسرناچاری مردم به اصرارازاوخواستندودرادامه آن خلفای بعدی را...
صرف نظرازمباحث اعتقادی نقلی به نظرشما، آنکس که باوجوداطمینان کامل ازوجودفردی اصلح ترازخودمسئولیتی رابپذیردبه خودوجامعه خودوآیندگانش خیانت نکرده؟ ونکنداین خیانت بزرگ تاریخی رابه فراموشی بسپاریم .
بامراجعه به اتفاقات تاریخی آن زمان وسخنان وسیره آنحضرت ویاران وهمسرش فاطمه (س) وسیره وسخنان پیامبر(ص) می توان حقیقت رادریافت وبنده طرح این بحث را به دوستان صاحب نظردراین فضاپیشنهادمی کنم.
خدمت اخوی گرامی جناب آقای دکتر حسینی
با عرض سلام مجدد، پاسخ نقد وثیق تان در هنگامه ی تبلیغات انتخاباتی –کوتاه- داده شد، اما گویا، گویایی لازم را نداشت و نقد دوم تان را نیز به دنبال آورد. اینک که از هیاهوی انتخاباتی فارغ شده ایم، برآن شدم تا مطلب کوتاهی را که برای یادداشت مطلب تان فراهم کرده بودم، مبسوط و به عنوان مطلب مستقل به حضور حضرتعالی و مخاطبان گرامی تقدیم نمایم:
1- شما در مطلع نوشته ی دوم تان فرموده اید: «آنچه بنده در نقدسلسله مطالب حضرتعالی عرض نمودم نقد دموکراسی به مفهوم عام نبود بلکه همان بدل دموکراسی بود که متاسفانه در جوامع امروز اقبال بیشتری دارد و...». در این مورد باید عرض شود اولاً دموکراسی یک تعریف بیشتر ندارد و آن «حکومت مردم بر خودشان است». ثانیاً شما در دو مطلب انتقادی تان، تعریف خودساخته ای از دموکراسی ارائه نموده اید که در هیچ کتاب و مرجع علمی نیامده است. ثالثاً بدل دموکراسی، آن نیست که شما در ادامه ی مطلب تان آورده اید؛ بلکه آن است که در قسمت دوم مطلب انتخابات با عنوان «نسبت جمهوری با دموکراسی» به آن پرداخته شده. بدل دموکراسی آن شکل از حکومت است که به نام دموکراسی، انتخابات برگزار می کند، اما:
- رئیس جمهور یا مسؤولی در آن، مادام العمر و ذی نفوذ است.
- نمایندگان اصلی مردم در میان کاندیداها حضور ندارند.
- مردم، انتخابات را عرصه ای برای لجبازی یا دفع افسد با فاسد می دانند.
- آن چه از صندوق های رأی بیرون می آید، نظر مردم نیست؛ بلکه نظر کسانی است که خود را متولیّان مردم قلمداد می کنند.
اصول گرایی قرار بود یک مرام و هدف باشد؛ اما به تدریج یک صفت و عنوان شد برای ماندن خود و راندن غیر. از آن آرمان، اکنون فقط قبیله بازی در عرصه سیاست باقی مانده است. هیچ ضرورتی ندارد که بلافاصله و برای فرافکنی جناح رقیب را نشانه بگیریم و بگوییم آنها هم این گونه هستند یا آنها بدتر هستند و ...؛ آنها که چنین ادعایی ندارند و اتفاقا شعار اصلاح سر می دهند؛ اما مدعی اصول گرایی باید تکلیفش را با خودش روشن کند که آیا به دنبال اصول است یا گرفتار رسوب است و با مشتی فسیل بازی می کند. انتخابات 7 اسفند بهانه خوبی برای بررسی این موضوع است. رسانه های مدعی اصول گرایی تیتر زده اند که هرچند در تهران، فهرست امید پیشگام است اما در مجموع حوزه های انتخابی کشور، نامزدهای اصول گرا انتخاب شده اند؛ همین رویکرد نشان می دهد که جریان اصول گرایی از مواجهه با واقعیت جامعه و مطالبه اجتماعی مردم هراسان است. اگر نخواهند سر خود را زیر برف فرو ببرند و اگر چشمها را بشویند آنگاه می بینند که جامعه جور دیگری است. واقعیت این است که جامعه مدتهاست دچار تغییر و تحولات آشکاری شده و جریان اصول گرایی خیلی از آن عقب مانده است. فهم این موضوع خیلی سخت نیست که آرای مردم تهران، کاملا سلبی است و اگر در شهرهای دیگر هم موقعیت مناسبی برای عرض اندام اجتماعی فراهم می شد همین واقعیت تکرار می شد: واکنش های منفی به برخی شخصیت ها، ردصلاحیت ها، خبرسازی ها، حساسیت ها و مواضع.
برای کسی که دل در گرو نظام اسلامی دارد، این موضوع اصلا نشانه خوبی نیست؛ در تحلیل رفتار اجتماعی، این انتخابات و کنشهای اجتماعی همسان، یک دالّ است، دالّ مرکزی؛ و بررسی مدلول آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. به دلایل گوناگون، امروزه اصول گرایی مساوی با نظام دانسته می شود: به ائمه جمعه، نمایندگان ولی فقیه، متولیان و مسئولین نهادها و سازمان های انقلابی و بسیاری از شخصیت های حوزوی و دینی و سیاسی بنگرید، رفتار و گفتار آنها، مواضع رسمی حکومتی تلقی می شود. و شکست و پیروزی آنها، شکست و پیروزی نظام و حاکمیت تعبیر می شود؛ و متأسفانه رسانه های مدعی اصول گرایی نیز به غلط، همین پندار را تبلیغ می کنند. عقب ماندگی جریان اصول گرایی هم از این جا ثابت می شود که آنها چنین موضوعی را تبلیغ می کنند اما در واقعیت، بسیاری از بدنه جامعه از این آدمها رویگردانند و دیگر استقبال چندانی از آنها نمی شود و بلکه نگاهی سلبی به آنها وجود دارد و محبوبیت این شخصیت ها در جامعه و در میان مردم کاهش یافته است. حتی بسیاری از جوانهای متمایل به جریان حزب اللهی و اصولگرایی هم تنها از سر ناچاری به این افراد رأی می دهند زیرا می دانند که رأی ندادن به اینها مساوی است با پیروزی منتقدان. چرا چنین اتفاقی رخ داده؟ چرا علاوه بر مردم عادی، بسیاری از اصولگراها هم به بزرگان خود علاقه و رغبت چندانی ندارند؟ آیا موارد زیر، پاسخ مناسبی نیست:
- فاصله عمیق فکری و ذهنی اصولگرایان با جامعه و مردم
- نگاه حق به جانب، ارباب رعیتی و از بالا به پایین!
- نظرات خاص و بسته درباره مسائل فرهنگی و هنری و اجتماعی
- نگاه هیاتی و سنتی به سیاست
- نگاه امنیتی در همه مسائل و عدم توجه به شرایط و مقتضیات
اگر پیشتر، مردم معمولا به روحانیان مراجعه می کردند؛ اینک گروه های مرجع جدیدی پدید آمده است. زیرا اصول گرایی به تغییرات اجتماعی بی توجه است و به همین دلیل از نیاز سنجی اجتماعی درست عقب می مانند؛ و این گونه است که نظرات خاص این افراد در جایگاه های مختلف دینی و سیاسی، با واکنش منفی مردم و جوانان مخصوصا در فرصت انتخابات مواجه می شود.
اصول گرایی باید شجاعانه به اصلاح روی آورد؛ از یکی دانستن خود با نظام بپرهیزد، وبپذیرد که نظام و حکومت، مجموعه و ساختاری بسیار بزرگتر و پیچیده تر از یک سلیقه و جریان سیاسی است و به همه طیف های سیاسی متعلق است و اعتراف کند که آنها پدرخوانده این انقلاب نیستند. سیاست، امروز کاملا اجتماعی شده و دیگر در پشت درهای بسته و جمع های محدود و با ریش سفیدی و نگاه هیاتی نمی توان برای مردم تصمیم گرفت. تا زمانی که نگاه هیاتی و مقدس مابانه به سیاست در تشکل های پدرخوانده اصولگرا وجود داشته باشد فاصله ها هر روز بیشتر می شود. بزرگان اصول گرایی نیز اگر برای خود شأنیت و صلاحیتی برای ورود به سیاست قائل هستند باید لوازم آن را هم بپذیرند؛ مهم ترین لازمه کار سیاسی آن است که ظرفیت نقد از سوی جامعه را هم داشته باشند و مسئولیت و عواقب اشتباهات خود را بپذیرند و پاسخگو باشند؛ نه آن که تصمیمات خود را در هاله ای از قداست و نورانیت بر دیگران تحمیل کنند.
عزیزانی که سلسله مطالب انتخابات را – هرچند که ناقص و کوتاه بوده- تا این شماره دنبال کرده اند، بی شک به لزوم شرکت در انتخابات پی برده اند؛ اما علاوه بر مطالب گذشته نکات دیگری نیز وجود دارد که در زیر به آن ها اشاره می شود.
در بحث انتخابات، حداقل سه پیش فرض وجود دارد که طرح آن ها برای نتیجه گیری نهایی بسیار مهم است:
1- انتخابات- چه شرکت در آن حداقلّی یا حداکثری باشد و چه توسط گروه ها یا افرادی تحریم بشود یا نشود- بالاخره در موعد مقرّر برگزار می شود.
2- انتخابات یک مسابقه است. هر فرد و جناحی که در آن شرکت نکند، میدان را برای پیروزی آسان تر رقیب خالی کرده است.
3- گروه ها و جناح هایی که اقبال مردمی کمتری دارند، از بی تفاوتی سیاسی مردم و تحریم انتخابات سود بیشتری می برند.
با عنایت به پیش فرض های بالا می توان نتیجه گرفت که شرکت نکردن در انتخابات و تحریم آن به معنای وانهادن میدان به حریف و حذف شدن از عرصه ی بازی سیاسی است. شما عزیزان نباید دوره ی قبل را فراموش کرده باشید که به دلیل تحریم انتخابات توسط یکی از گروه های سیاسی، گروه رقیب برنده ی علی الاطلاق انتخابات شد و نمایندگان گروه مذکور در شهری مانند تهران فقط با 250 تا 300 هزار رأی راهی مجلس شدند. جای تأسف این که حضورشان در پست نمایندگی باعث شد قدر مجلس به قدر خودشان تنزل یابد تا کسان دیگری هم جرأت نمایند مجلس را از رأس بودن به زیر بکشانند و خود را از قیود شرع و قانون برهانند.
چند سالی است که توصیه و تبلیغ می شود تا همه ی ایرانیان با هرنگاه و مذهب و مشرب سیاسی در انتخابات شرکت کنند. این که مخالفان نظام باید با چه هدف و انگیزه ای در انتخابات شرکت کنند و چرا باید باعث تقویت نظامی شوند که قبولش ندارند، جای حرف و مناقشه دارد؛ اما کسانی که معتقد به انقلاب و نظامند و قلب شان برای اصلاح و ارتقای این ملک و مملکت می تپد، باید:
- فعّالانه در انتخابات شرکت کنند.
- با شرکت در انتخابات به کسانی که مدام دم از مردم می زنند، هنگام انتخابات حسّ مردم نوازی شان بیشتر گل می کند و خود را مدافع حق مردم معرفی می کنند، بفهمانند که اگر عرصه تنگ نباشد، برای گفتن سخن خود نیازی به سخنگو و متولّی ندارند.
- مهار کشور را به دست انسان های مؤمن، متعهّد، فهیم، متعادل، معتدل، دلسوز، تحصیل کرده، قانونمند، اخلاق گرا، مدیر و برنامه ریز بسپارند و بذر شکوفایی را در زمین مستعد اندیشه های پویا بکارند.
در کشورهای دموکراتیک و شبه دموکراتیک، انتخابات تنها ابزار یا مستمسک ایجاد تغییر است. برگه های رأی است که تعیین می کند چه کسی باید ردای ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس را به تن نماید. جای خالی آرای یک حزب یا گروه و یا اندیشه ی سیاسی، امتیاز کاندیدای او را می کاهد و جناح رقیب را به سکوی پیروزی می فرستد. لذا در دنیای دموکراسی - به ویژه در کشور ما- یک برگ رأی نه تنها یک امتیاز، بلکه یک پیام است؛ پیامی که خطّ و مشی رأی دهندگان را در سیاست داخلی و خارجی تبیین و اعلام می کند. انتخابات در کشور ما علاوه بر جنبه ی گزینش، جنبه ی رفراندوم هم دارد. با عنایت به وضعیت مزمن سیاسی کشور، «آری» گفتن به یک جناح، «نه» گفتن به جناح و نگاهی است که ده ها سال است از سوی مردم سخن می گوید و از جانب آن ها تصمیم می گیرد.
نکته ی پایانی: آن ها که چراغ خانه ی خویش به مسجد می دهند و نان خود به سفره ی همسایه می نهند، الزاماً قابل ستایش نیستند. ستایش سزاوار کسانی است که خداوند عقل دیپلماسی و قدرت درک اولویّت ها را به آن ها داده و - جالب این که- اختیار و انتخابشان را به خلق وانهاده است؛ باشد که مردم، نام چه کسانی را در برگه های رأی بنگارند و زمام امور خویش به دست چه کسانی بسپارند، که «انّ الله لایُغیّر ما بِقوم ٍحتّی یُغیّروا ما بِاَنفسهم» (قرآن کریم- رعد-11).
در روزگاران گذشته و پس از شکل گرفتن قدرت های مرکزی، قلمرو هر حکومت به میزان قدرتش بستگی داشت. هیچ مرز ثابتی برای مناطق تحت سیطره ی حکومت ها وجود نداشت و با کم یا زیاد شدن قدرت، محدود یا گسترده می شد. جنگ های طولانی و خانمان سوز، کشتار وحشیانه، ناامنی، روحیه ی جنگ طلبی، عقب ماندگی و... از ویژگی های آن دوران بود. با توجه به این که زندگی فردی و اجتماعی انسان ها به خاطر پویایی اندیشه های شان، هیچگاه بر یک مدار نمی چرخد؛ لذا دوران پر تلاطم گذشته با ارائه ی نظریه ی «دولت-کشور» و البته با کشمکش های سخت و طولانی به ثبات نسبی رسید.
«دولت-کشور» یا «دولتِ ملی» یا «دولت-ملت» (Nation-State): دولت ویژه ی جهان مدرن است که در آن یک دستگاه سیاسی در قلمرو ارضی معیّنی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را با قدرت نظامی پشتیبانی کند. در این نوع دولت، جمعیت کشور، شهروند محسوب میشوند. (برداشت آزاد از ویکی پدیا به نقل از کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز).
از تعریف های بالا می توان نتیجه گرفت که:
1- هر کشور با داشتن مرز جغرافیایی، قانون اساسی، پرچم و سیستم خاص سیاسی، مستقل شناخته می شود.
2- هیچ کشوری حق ندارد مشروعیت کشور دیگر را زیر سؤال ببرد و یا در امور داخلی آن دخالت نماید.
3- مرزهای جغرافیایی و سیستم سیاسی هر کشور باید از گزند کشورهای دیگر در امان باشد.
بنابر این، ادعاهای مرزی علیه یک کشور، اعلام مبارزه با کشور خاص یا از بین بردن یک کشور از صفحه ی روزگار، خلاف قوانین و کنوانسیون های بین المللی و هرگونه اقدام عملی در این زمینه ها به معنای اعلان جنگ با آن کشور است. البته مبارزه با تفکراتی مانند امپریالیسم، استعمار، استکبار، دیکتاتوری، آپارتاید و... یک گرایش کاملاً انسانی است که اولاً با موضوع مبارزه با یک کشور خاص – حتی اگر آن کشور سردمدار تفکّرات یاد شده در بالا باشد- متفاوت است. ثانیاً این اندیشه در میان نخبگان و آزاداندیشان تمام کشورهای دنیا وجود دارد و محدود به یک کشور خاص نیست. ثالثاً مبارزه با یک اندیشه فقط از راه اندیشه ورزی و کار فرهنگی امکان پذیر است و دوران دخالت های نظامی- آن هم به شکل مستقیم- به سر آمده است. رابعاً مبارزه با پدیده های یاد شده – چه به صورت فرهنگی یا احیاناً نظامی – نه در توان یک کشور و نه از وظایف آن است. این مبارزه باید به صورت جمعی و تحت لوای مراکز بین المللی انجام پذیرد. وظیفه ی اصلی و اختیارات مسؤولان یک کشور فقط محدود به مسائلی است که در داخل مرزهای جغرافیایی کشورشان قرار دارد.
در مقابل نظریه ی «دولت – کشور» عده ی اندکی از معتقدان مذاهب مختلف نیز نظریه ی «امّت» را مطرح می کنند و عقیده دارند که هر جا امتی واحد؛ مانند یهودی، مسیحی یا مسلمان زندگی می کند باید زیر چتر ولایت و نظارت آن ها در آید. این یک نگاه کاملاً ارتجاعی است که علاوه بر داشتن معایب گوناگون- هزینه های فراوانی را برای مدّعیان و مردم کشورشان داشته و خواهد داشت. این که چنین نگاهی چقدر مورد استقبال شهروندان یک کشور قرار گیرد به میزان آگاهی شان بستگی دارد. مردم کشورها باید با آگاهی از مقتضیات و قوانین بین المللی، دیدگاه های مطرح در کشور خود را بشناسند و ضمن آگاهی بخشی به مردم خود از راه تشکیل تشکّل های مدنی، هنگام برگزاری انتخابات، به دیدگاهی رأی دهند که:
یک) عنصر انقلابی گری را با جوهر دیپلماسی آمیخته باشد.
دو) به زبان دنیا و زمانی که در آن زندگی می کند آشنایی داشته باشد.
سه) به قوانین بین المللی و کنوانسیون ها و پروتوکل هایی که خود عضو آن ها شده پایبند باشد.
چهار) فراموش نکند که وظیفه ی او فقط حفظ آرامش و ایجاد آسایش و امنیت پایدار در کشور خود است.
پنج) اهتمام به امور همکیشان خود در نقاط دیگر دنیا را از مجاری و مراکز بین المللی پیگیری نماید.
شش) شیرِ طفل خود را نذر نوزاد به دنیا نیامده ی دیگران نکند.
جناب آقای سید حسن حسینی باسلامی دوباره وعرض احترام خدمت انورمنورتان
آنچه بنده درنقدسلسله مطالب حضرتعالی عرض نمودم نقددموکراسی به مفهوم عام نبودبلکه همان بدل دموکراسی بودکه متاسفانه درجوامع امروزاقبال بیشتری داردودرسلسله مطالب شمانیزبیشترمدنظربود .
دموکراسی به مفهوم توجه به آراء ونظریات دیگران حتی نظرمخالف، وایجادزمینه حضورفکری وعملی جریانها وعموم مردم درتعیین سرنوشتشان، بارعایت اخلاق سیاسی رابنده نقدنکردم وحتی درشاهدمثال آخرم آنراباریشه های اعتقادی وفرهنگی خودگره زدم.
شمادرتمام قسمتهای مطلب خودبه بهانه انتخابات، بیشترتفکری راتحکیم می فرمودید که دموکراسی ازنوع لیبرال دموکراسی حاکم براکثرجومع وقوانین بشری امروزبوده وخودیک فضای استبدادفکری وعملی رابرای بشربه ارمغان آورده وتفکرات ونگاههای غیرازاین نوع اندیشه رابرنتافته وباآن سرجنگ ومقابله دارد .
دموکراسی که وسیله ای برای قدرتمندان جهان برای تسویه حساب باهرنوع فکرواندیشه جوامع واقوام دیگرشده و شماآثارش راسالهاست به نظاره نشسته اید .
نگاهی که سیاست راازاخلاق جدامی داند، نه تنهادرعمل بلکه درتئوری وتدوین اصول و محکماتش .
همین نگاه ابزاری سبب شده که حضرتعالی نیزمجبوریدبه ثمره این دموکراسی دوگانه درجهان اولی وسومی اقراروناخواسته آنراتوجیه فرمایید، ومعتقدباشید که دموکراسی بایدبرای شهروندان واضعان دموکراسی مفیدباشدوبقیه مردم دنیالابدمتوحش وقوانینشان ضدبشری وسابقه ای نیزدرتمدن بشرنداشته وامنیت رفاه وآزادی رانیزخداونددرجهان برای این قوم برتروبرگزیده خلق فرموده .
احکام ده گانه توماس نیکولاماکیاولی برای تعیین نوع حکومت نیست واگردقت فرموده باشیددر حال تبیین شیوه حکومت کردن است که درآن شیوه:
حکومت برای نیل به قدرت وحفظ وبقای خودمجازاست به هرعملی ازقبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب، و... دست زده وهرگونه روشی حتی منافی اخلاق وشرف وعدالت رابرای رسیدن به هدفش روامی داند .
به نظرشما این نوع تفکر، امروزدرلیبرال دموکراسی غرب که درهزارالفاظ فریبنده باتوجیهات دانشمندان وفلاسفه غربی تزیین شده رانمی توان دید؟!
تفکرات ماکیاولی می توانددرحکومتهای لیبرال دموکراسی وهم استبدادفردی به شکل رسمی وغیررسمی، محورحکومت باشد وبه یقین اگرحکومت دینی براین مدارقرارگیردازهراستبدادی خطرناک ترومخرب ترخواهدشد .
چگونه شمامتوقعیددراین نوع دموکراسی که هدف وسیله راتوجیه می کندوخودمبلغ افکارماکیاولیستی است بتوان باماکیاولیسم مذهبی مقابله کرد .
امروزدموکراسی درغرب نه درخدمت منافع عموم جامعه ونه پایبندبه معیارهای اخلاقی ونه نگران استبدادحکومتی است بلکه ابزاری است دردست صاحبان قدرت مادی برای فریب افکارعمومی و وضع قوانین درچهارچوب ومعیارهایی که منافعشان رادرهمه دنیا تضمین نمایند .
دراین دموکراسی تنهانگاه قابل احترام وپذیرفته شده که جامعه بشربایدآنرابپذیردنگاه تنگ ومستبدانه ومصلحت جویانه غرب است واگرکسی بدان گردن ننهادمحکومی است که حق حیات ندارد .
دراین دموکراسی یک حکومت مستبدخاورمیانه بایدبه هروسیله ای حتی به قیمت نابودی نیمی ازکره زمین بدست گروهی خونخوارمتوحش برچیده شودوحکومت مستبدتردیگری درهمان حوالی بایدبه هروسیله براریکه قدرت باقی بماند .
دردموکراسی که زدوبندهای پشت پرده باندهای مافیایی ثروت وقدرت، برای رسیدن به حکومت حاضرنیستندذره برمدارمعیارهای اخلاقی وارزشهای اجتماعی وفاداربمانندوبنده معتقدم هرچه به این شیوه حکومتی نزدیک ترشویم به همان میزان ازمشروعیت ومقبولیت فاصله گرفته ایم .
فرموده ایدمطالب بنده "شعارهایی است که عطرخوش رسانه ملی رابه خودگرفته است" که البته ملالی نیست واین برداشت حضرتعالی نشان می دهدکه همان ابتداازاین عطردل انگیز سرمست شده ودیگرشوقی درقدم زدن بامادرکوچه های تنگ مباحثه نداریدونسخه ماراپیچیده اید .
معتقدم که نبایددرهای کسب آگاهی رابرروی خودببندیم، وهمانگونه که رسانه ملی ازجهات زیادی تابع وناشرهمین دموکراسی غربی است ولی درمواردزیادی نیزدرکسب آگاهی می تواندمفیدفایده باشدوبه هرحال قهرکردن باآن راه اصلاح جامعه نیست زیرا رسانه های مهربانتری درانتظارماننشسته والبته آنهانیزمی تواننددریافتن حقیقت مارایاری دهندامانبایدشالوده فکری مارابسازند .
.: Weblog Themes By Pichak :.