• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : نقدي برانتخابات
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي 
    باسلام و عرض ادب و احترام خدمت جناب اقاي حسيني عزيز
    منونم از پاسخگويي و روشنگري هاتون...
    مَخلص و لب کلام جمله آخر شماست و همانطور هم که رهبرمان هم فرمودند براي اصلاح امور بايد قانوني برخورد شود حتي براي اصلاح قانون و با حرکات احساسي و ژورناليستي و به قول اقايان پوپوليستي کار بهتر که نمي شود.. هيچ، بدتر و پيچيده تر هم خواهد شد...
    به نظرم بازگشت به سفارشات و منش و روش اهل بيت در امر حکومت داري مي تواند راهگشا باشد... اميدوارم در اين خصوص نيز کار تحقيقاتي انجام دهيد که حتماً خواندني و قابل استفاده است... مويد باشيد
    + سيدحسن حسيني 

    سلام بر علي آقاي عزيز! در مورد پرسش پاياني يادداشت تان بايد عرض کنم که تلاش بر کوتاه نوشتن مطالب انتخابات جهت نشر در شبکه هاي اجتماعي باعث نقص آن و برخي برداشت هاي ناصواب شده که قبلاً عذرخواهي بنده را در پي داشته است. توضيح اين که: بنده در قسمت دوم مطلب انتخابات، مطلبي در مورد انواع دموکراسي ها آورده و در نهايت نتيجه گرفته بودم که از ميان همه ي آن ها، ليبرال دموکراسي به دليل مزايايي که دارد مورد پذيرش اگثر کشورهاي دنيا قرار گرفته است. قاعدتاً در هنگام حذف آن مطلب، مي بايست تمام آن - از جمله فرازي که در مورد پذيرش ليبرال دموکراسي از سوي اکثر کشورهاي دنيا بود نيز- حذف مي شد که متأسفانه از قلم افتاده بود و همين نيز شائبه ي قبول (به قول شما، تلويحي) ليبرال دموکراسي از سوي بنده را تقويت کرد و سوء برداشت هاي بعضي عزيزان را نيز در پي داشت؛ در حالي که بنده نه اعتقاد دارم ليبرال دموکراسي بهترين است و نه آن را براي کشور خودمان تجويز مي کنم. در پاسخ يک از نقدها نيز گفته ام که خودم يکي از منتقدان ليبرال دموکراسي هستم.

    در مورد اين موضوع که چه کساني مي توانند در کشور ما کانديدا و صاحب منصب باشند، در قوانين ما بيان شده و بنده نيز مانند حضرتعالي و ديگران، مطيع آنم؛ اما بايد بپذيريم که در کشور ما، روند اقامه ي دموکراسي و بعضي قوانين مربوط به آن، داراي نواقصي است که بايد تصحيح گردد.

    پاسخ

    سلام وعرض احترام بنده ازطرح اين مبحث که براي خودم وشايدديگردوستان نيزآموزنده بودبايدازجنابعالي تشکرنمايم . از10شماره مطلب "انتخابات "حضرتعالي گزيده هايي راانتخاب تاشاهدي برمدعاي نقدخودنموده ودريک مطلب جداگانه تقديم نمايم که البته بايادداشت آخرتان که درجواب آقاي رضايي مرقوم داشته ايدلزومي درطرح مجدداين بحث احساس نمي کنم .حضرتعالي برنظريه "امت" که بنده بعنوان امت واحده بايدتعبيرکنم به استناداينکه عده اي آن راوسيله درنورديدن قوانين ومرزهاي جغرافيايي قرارداده اندتاخته ايدوبه اصل اعتقادآن که يک نگرش وحدت زاوهدفمندبرپايه عقايداسلامي است به شرط آنکه بااحترام به قوانين بين المللي باشداشاره بيشترنفرموده وآنرادرمقابل دولت ملي که مي تواندزيرمجموعه اين امت واحده باشدقرارداده ايدواگربحث سوء استفاده است که فعلاازهردونظريه وشيوه حکومتي دردنياي امروزمي شود .بنده درآخربايدمتذکرشوم که بنده بااصول دموکراسي هيچ مشکلي ندارم بلکه ازتعاريف بسته وگزينشي وسوء استفاده ازآن وازآن اهرمي براي فشاربرفرهنگ هاوملل ديگرووسيله اي براي فريب ملت خوآن هم درايام انتخابات مشکل دارم .امروزشمانيزشاهديدکه سياسيون کشورمانيزبامردم خودصادق نيستندودرسخنان خوددرانظارازاصول وسيستم حکومتي دفاع مي کنندکه درعمل ودرمحافل خصوص خودراملزم بدان نمي دانند.نه شهامت بيان اعتقادات قلبي خودرادارندونه حاضرنددست ازرياست وبازي باسياست بردارندوبامردم يک رنگ باشند .
    + علي 
    باسلام..
    عرض تشکر از جناب حسيني عزيز که صبورانه پاسخگوي سوالات ما هستند و اميدواريم الگويي باشد براي همه ما...
    در مورد قسمت دوم اشتباه از بنده بود.. چرا که متوجه کلمه "بعضي" در جمله: " الف) حکومت هايي که بعضي مسؤولان ارشد کشورشان از راه انتخابات و براي مدت محدود تعيين مي شوند". در بخش انتخابات3 نشدم.که عذرخواهي مي کنم...
    نمي دانم منظورتان از دموکراسي "واقعي" چيست.. ولي کشور ما بر مبناي جمهوريت از نوع اسلامي آن مي باشد و به قول امام اسلامي بودن خود به معناي دموکراتيک بودن هم هست. منتها در اسلام حکومت از ان خداست و مي بايست کساني زمام امور را در دست بگيرند که مستقيم و يا غيرمستقيم نمودي از الهي بودن را در خود داشته باشند وگرنه طاغوت هستند.
    اينکه چه ديدگاه هايي در امور کشور مي توانند صاحب منصب باشند را قانون تعيين کرده... لذا سکولارها جايي در آن ندارند..(با پرچم يا بدون پرچم) ولي به دليل اينکه سکولارها(کساني که معتقد به اسلامي سياسي نيستند و جدايي دين از حکومت را خواهانند اعم از ديندار و لائيک و..) با چهره تبعيت از قانون (قبول ولايت مطلقه فقيه) وارد امور کشوري و مناصب حکومتي و دولتي مي شوند (به هر دليلي) و اين ماسک و تظاهر، آن تناقضاتي که شما نگران آن هستيد و مصلحت انديشي ها را در بر دارد که بند7 شما هم شامل همين است که به مردم واگذار و توصيه مي شود. و يا بعداً که عملکردشان مشخص شد(بر عکس چهره قانونمدارشان)... ديگر بهانه اي براي تسامح و تساهل نسبت به آنان نيست... البته بنده هم هيچ وقت به طور مطلق عملکرد افراد را تأييد نمي کنم و قائل به اصلاح قانون (به جاي قبول نداشتن و تخريب قانون و نهادهاي قانوني و افراد زيرمجموعه آن) هستم...
    ضمناً در مورد قبول تلويحي حضرتعالي نسبت به سيستم ليبرال دموکراسي در مقايسه با بقيه سيستم هاي حکومتي هم خوشحال مي شديم توضيحات مبسوط تري مي فرموديد... چون نظر اسلام خلاف اين مي باشد... مويد و پاينده باشيد
    + سيدحسن حسيني 
    خدمت علي آقاي عزيز. سلام! چند مطلب در باره ي يادداشت شما:
    1- سيستم کلي انتخابات ما غلط نيست، بلکه سيستم جزئي آن مشکل دارد. اگر مطالب اين جانب غير از اين چيزي القا کرده، اشتباه کرده است.
    2- از کجاي مطلب من بر مي آيد که کشور ما غير دموکراتيک است؟
    3- کشورهاي شبه دموکراتيک مانند سوريه و عراق زمان صدام . کشور سوريه به دليل اين که رئيس جمهور آن مادام العمر و تأثيرگذار در تصميمات کشوري است، يک کشور شبه دموکراتيک است. ضمناً داشتن يک حکومت شبه دموکراتيک بر اساس قانون اساسي يک کشور و دم زدن به قانون در همان کشور چه مغايرتي با هم دارد؟
    4- در دموکراسي واقعي، لازم است همه ي مسؤولان لايه هاي رويين حکومتي توسط رأي مردم و به صورت مدت دارد انتخاب شوند.
    5- شما عملکرد مثبت يا منفي يک سيستم سياسي را بايد در داخل کشوري که داراي آن سيستم سياسي است ارزيابي کنيد نه بيرون از مرزهاي آن. شما هم ظاهراً دچار اشتباهي شده ايد که آقاي دکتر حسيني در مورد دموکراسي به آن دچارند.
    6- منظور من از حضور همه ي ديدگاه ها در انتخابات، قطعاً ديدگاه هاي معاند نبود. البته اگر انتخابات در دست بنده مي بود، به ديدگاه هاي سکولار – البته با پرچم خودشان، نه منافقانه و با چهره ي به ظاهر اسلامي – هم اجازه ي شرکت در رقابت هاي انتخاباتي را مي دادم؛ چون در نهايت مردمند که بايد انتخاب کنند. اگر مردمي پس از چهل سال زندگي در زير سايه ي حکومت اسلامي، ديدگاه سکولار را ترجيح دادند، جز ابراز تأسف کاري نمي توان کرد. مگر اين که معتقد باشيم مردم حق انتخاب هر ديدگاهي را ندارند. از انتخاباتي که کانديداهاي آن امکان ابراز افکار خود را ندارند و مجبورند خود را به رنگ حکومت در آورند، بايد نگران بود.
    7- البته ما نبايد از روندي انتظار دموکراسي واقعي داشته باشيم که کانديداها از صافي خاص جناحي عبور مي کنند و پس از گزينش نيز همين عده ي گزينش شده به انگليسي و وهابي و نفوذي به جامعه معرفي مي شوند و همان آقاي گزينش کننده نيز- ضمن زير سؤال بردن روند کار خودش- اعلام مي کند درست است که ما صلاحيت عده اي را تأييد کرده ايم، ولي شما مواظب باشيد به آن ها رأي ندهيد. به نظر شما بنده شفاف تر از اين چه بايد بگويم که نگفته ام؟
    + علي 
    باسلام و عرض ادب و تشکر از هر دو سيد بزرگوار که بسيار گرم به موضوع پرداختند...
    1- جناب اقاي حسيني عزيز... به نظرم در مطالب انتخاباتي شما به خواننده القا مي شد که سيستم کلي انتخابات ما غلط است (اشاره به سيستم هاي انتخاباتي موجود در جهان و قرار دادن تلويحي حکومت ما در بين حکومت هاي غير دموکراتيک و حتي سلطنتي و شبه سلطنتي!) و در عين حال بر قانون تاکيد داشتيد. که ايندو مغاير هم است...
    2- چرا در تعريف اصول حکومت دموکراسي آمده: موروثي نباشد و هيچ مسئوليتي نبايد مادام العمري باشد؟! و آيا لزومي دارد در حکومت دموکراسي يا دموکراتيک (مردم بر مردم يا منتخب مردم) مردم در تمام لايه هاي حکومتي با راي خود مسئولين را بر سر کار قرار دهند؟
    3- فرموده ايد: «سيستم سياسي ليبرال دموکراسي به لحاظ جهان بيني و ايده ئولوژي نواقصي دارد؛ اما به دليل مزاياي زيادي که بر آن مترتب است و در اصل مردم را به عنوان صاحب اصلي حکومت به رسميت مي شناسد{!!!}، مورد اقبال جامعه ي جهاني– از مذاهب و مسالک مختلف- قرار گرفته است». که به نظر مي رسد با عملکردي که ما از اين نظام سياسي ديده ايم (جناب آقاي سيدحسين حسيني به آن اشاراتي داشتند) تناقض دارد.
    4- فرموده ايد: "... سلامت هر انتخابات به حضور آزادانه ي همه ي ديدگاه ها در انتخابات و سلامت برگزاري آن است". آيا در حکومتي که شاکله ديني دارد مي توان از يک شخص لائيک يا سکولار در صدر مناصب حکومتي و مديريتي و دولتي استفاده کرد؟
    به نظرم اگر قرار است مطلب نقدي نوشته شود نبايد در لفافه و به کنايه بيان شود چرا که به نتايج متناقض و گاهاً بي ارتباط به هم خواهيم رسيد و در اخر کار آن نتيجه اي که گرفته شد که صداي جناب سيـــنا را هم درآمد! به هر حال به شخصه بسيار از مطالبتان استفاده کردم. مويد باشيد..

    + سيدحسن حسيني 
    سلام. ممنون از پاسخ هاي شما و وقت و حوصله اي که در مورد مطالب ناچيز اين جانب مبذول داشته ايد. همه ي فرمايش هاي شما پاسخ علمي و منطقي دارد؛ اما بنده جهت جلوگيري از اطاله ي کلام از همه ي آن ها مي گذرم، ولي يک خواهش از شما دارم. حضرتعالي در مورد مطالب بنده فرموده ايد: «... و دموکراسي را در ذهن خود تنها ليبرال دموکراسي فرض مي فرماييد و از همين ليبرال دموکراسي نيز مدلي که پذيرفته شده و مي تواند در خدمت سرمايه داري غرب باشد را معرفي مي فرماييد...». خواهشم از شما اين است که مستندات ادعاي خودتان را از ميان مطالبم جدا کرده و عيناً ارائه فرماييد تا خودم هم از دودلي خلاص شوم.
    + سيدحسن حسيني 
    (ادامه ي يادداشت قبلي)
    4) بنده در مطالب خود، دموکراسي را با ويژگي ها و کاربردهاي آن در يک سيستم دموکراتيک - به طور خلاصه- فهرست نموده ام. اين که دموکراسي در مناطق مختلف جهان چه وضعيتي دارد و چه برداشت هايي از آن مي شود ربطي به بنده ندارد و من نبايد جوابگوي آن باشم.
    5) اگر در نوشته هايم سبغه ي نقد دموکراسي در داخل کشور وجود دارد به اين خاطر است که اساساً اين مطالب در آستانه ي انتخابات و بر همين مبنا تنظيم شده است و کاري به کشورهاي ديگر ندارد. بنابر اين، در نوشته ي شما که آورده ايد «شمابنا داريد از دموکراسي بيچاره براي رسيدن به يک نتيجه پيش فرض استفاده کنيد تا نتيجه بگيريدکه...» اصلاً دور از ذهن نيست. هدف از نگارش مطلب «انتخابات» اين بود که مخاطبان با خواندن آن، دموکراسي را – درحد وسع زمان و قلم نگارنده- بشناسند و وضعيت کشور خود را با آن تطبيق دهند. در نهايت، خود دريابند که در يک کشور دموکراتيک يا شبه دموکراتيک زندگي مي کنند و چگونه و با چه ابزاري مي توانند به سوي دموکراتيک تر شدن قدم بردارند. بنده واقعاً نمي توانم متوجه شوم که شما با خلط مباحث بين المللي با موضوع دموکراسي و نيز گرداندن توجه مخاطبان از وضعيت دموکراسي کشور به وضعيت نامطلوب جهاني چه هدفي را دنبال مي کنيد. اگر شما را نمي شناختم، خيال مي کردم قصد تان سر سپردگي و توجيه وضعيت دموکراسي در کشور است.
    6) در مورد خلافت حضرت علي(ع) اين که: اولاً منظور بنده از صاحبان اصلي قدرت، مردم بودند که پس از عثمان، آن حضرت را به خلافت برگزيدند، نه آن شوراي گذايي. ثانياً مسأله ي قدرت و حکومت، يک موضوع کاملاً زمين است. هيچ سند قرآني واضحي مبني بر اختصاص آن به قشر خاص وجود ندارد و گره زدن زلف آن به زلف آسمان و ماوراء فقط راه را براي قدرت طلبي عده اي و نيز سيطره ي استبداد ديني هموار مي کند. ثالثاً در مورد خلافت و ولايت و سقيفه و... حرف ها فراوان و گاهي ضد و نقيض است و بنده را تواني و مجالي براي پرداختن در اين عرصه نيست؛ لذا آن را به اهلش وا مي گذارم.
    پاسخ

    سلام عليکم وعرض پوزش ازاطاله سخن دراين خصوص به يقين درعين حال که گوشم به شماست امابرنظرخودنيزمصرم وايندومنافاتي باهم ندارند .شماکه ازيک دموکراسي ذهني که سخن نمي گوييدونمي خواهيدکه نام دموکراسي باشدوکام ديگران .مصرم که شمابه بهانه انتخابات ازدموکراسي سخن مي رانيدونگاه جامعي نيزبه دموکراسي نداريد، ودموکراسي رادرذهن خودتنهاليبرال دموکراسي فرض مي فرماييدوازهمين ليبرال دموکراسي نيزمدلي که پذيرفته شده ومي توانددرخدمت سرمايه داري غرب باشدرامعرفي مي فرماييدآنهم ازنوعي که بانامش چه هاکه نمي کنندوبعدمي فرماييداين کارهاچه ارتباطي بادموکراسي دارد؟!البته آخرين جوابيه راخدمت شماتقديم مي کنم زيرا ازرنگ وبوي سخنانم باهمه شناختي که ازبنده داريديک موقع خيال سرسپردگي نفرماييدوبحث راخيلي جدي نگيريد؟!درخصوص مردمي که بسوي علي(ع) آمدندعرض کنم که ديرآمدندوازسرناچاري نه بادل بلکه ازروي هيجانات زودگذروازبراي آنکه اين لباس دوخته شده درسقيفه رابايدبالاخره برقامت کسي مي پوشاندند .بنده حکومت رابه آسماني وزميني تقسيم نمي کنم بلکه معتقدم شرايط حاکمان مدنظرخداونددرقران ومنابع ديني ماآمده(مشروعيت) ومقبوليتش رابه عهده مردم مي دانم وشماراارجاع مي دهم :سوره احزاب آيه 6، نساء 59 و54 وبقره 124و251 و خطبه نهج البلاغه خطبه 2 و6 و107ومحتواي خطبه فدکيه .آنانکه سرزلف حکومت راازآسمان بريدندمگرچه گلي برسردموکراسي وملت وجامعه زدند .سياست راازاخلاق جداوعلم راازدين سواوبشرراازفطرت وتنهانقطه اتکايش رهانمودند .
    + سيدحسن حسيني 
    خدمت آقاي دکتر حسيني. پس از سلام عرض و ارادت:
    1) شما ظاهراً از ابتدا، مطالب بنده را با پيش فرض ها و پيش زمينه هاي ذهني خود مطالعه فرموده ايد. لذا گوش تان به آن چه در مطالب مذکور و پاسخ به نقدهاي تان گفته شده بدهکار نيست و فقط بر برداشت هاي خود از مطالب مذکور اصرار داريد.
    2) اگر بنده در سلسله مطلب انتخابات – مشروحاً- به دموکراسي نپرداخته ام به دليل اين بوده که – اصلاً- موضوع بحثم دموکراسي نبوده است.
    3) به نظر مي رسد شما با خلط رفتارهاي سياستمداران يک کشور با شهروندان خود و رفتار آن ها با کشورهاي ديگر، در مورد معناي دموکراسي دچار سوء برداشت شده ايد. شاهد آن هم فرازهايي در نوشته هاي شما، مانند «فرامليتي وبين المللي» و «موضوع جهاني» و «...با اين نسخه به اصطلاح نجات بخش قوانين بين المللي تصويب مي کنند و نقشه هاي جغرافيايي و سياسي براي همه ملل ترسيم...» در باره ي مفهوم دموکراسي توسط شما است و اين که فلان کشورها به نام دموکراسي چه کارها که نمي کنند. باز هم با تأکيد عرض مي کنم: اگر کمي بيشتر در باره ي دموکراسي مطالعه بفرماييد متوجه مي شويد که اين ها هيچ ربطي به دموکراسي ندارد.