نقد دیدگاه قرآنیان شیعه
گرچه آیات قرآن در برخی از موضوعات اعتقادی همچون توحید، نبوت و اصل معاد، محکم، صریح و روشن است اما در برخی از موضوعات نیز همچون رؤیت خداوند، کرسی، جبر و اختیار، قضا و قدر و برخی از صفات خداوند، متشابه است؛ و این موضوع خود سبب ایجاد اختلافات و مذاهب مختلف عقیدتی از قبیل مجسمه، مشبهه، جبریه، قدریه و... در بین مسلمانان گردیده و وجود این اختلافات عقیدتی خود بهترین شاهد بر متشابه بودن آیات و نیاز آن به سنت است.
ممکن است گفته شود که اختلاف روایات در این موضوعات، باعث بروز اختلافات عقیدتی گردیده است. در پاسخ به این اشکال میتوان گفت: این سخن در صورتی قابل بررسی است که بین خود قرآنیان در موضوعات عقیدتی اختلافی وجود نداشته باشد؛ بنابراین، وجود اختلافات عقیدتی در بین قرآنیان- که تنها منبع عقیدتی خود را قرآن میدانند- بهترین دلیل است بر اینکه علت بروز اختلافات عقیدتی تنها به اختلاف روایات باز نمیگردد بلکه اختلاف سلیقهها در برداشت از قرآن نیز میتواند به بروز آن منجر شود.
قرآنیان شیعه نیز که در برخی از مسائل اعتقادی از قبییل: اصل امامت، مهدویت، شفاعت، عزاداری و زیارت با شیعیان اختلاف دارند، در بین خودشان هم در این مسائل وحدت نظری وجود ندارد و خود نیز در این زمینه گرفتار اختلاف شدهاند؛ بهعنوان نمونه، برخی از آنها عزاداری را از مظاهر شرک میدانند درحالی که برخی دیگر، همان مراسم عزاداری را بهترین وسیله برای گسترش جهان اسلام و شیوعممقانی، شیخ اسدالله، مسلک الامام، صص 45-44) بنابراین وجود چنین اختلافاتی در عقاید قرآنیان، که تنها منبع عقیدتی خود را قرآن میدانند، خود بهترین دلیل است بر این که قرآن در بخش اعتقادات هم به سنت نیازمند است.
اشکال دیگری که به قرآنیان شیعه در این زمینه (کفایت قرآن در بخش اعتقادات) وارد است این که: به چه دلیل در بهرهگیری از روایات، قرآن را به دو بخش احکام و اعتقادات تقسیم کرده و در بخش اول آن را نیازمند سنت و در بخش دوم بینیاز از آن دانستهاند؟ آیا خود قرآن چنین تقسیمبندی را به ایشان آموخته است یا اثری از آن در روایات یافتهاند؟ یا این که احساس کردهاند که تمام آیات اعتقادی قرآن ساده و برای همه قابلفهم است و نیازی به توضیح و تفسیر روایی ندارد؟ اگر چنین است پس اینهمه انشعابات و اختلافات مذهبی از کجا پدید آمده است؟ و چرا خود قرآنیان هم در این زمینهها باهم اختلاف دارند؟ چطور قرآنیان شیعه، سنت را در بخش احکام و مجملات میپذیرند و در بخش اعتقادات کنار میگذارند؟ در حالی که منبع صدور همه این روایات یکی است؟ آیا واقعاً مباحث توحیدی مطرح شده در سنت پیامبر(ص) و خطبههای علی(ع) چیزی به ایمان مؤمنان نمیافزاید؟ قطعاً خطبههای پیامبر گرامی اسلام(ص) و امام علی مرتضی(ع) در بالا بردن سطح ایمان افراد، بسیار مؤثر بوده است. بهعنوان نمونه ابن ابیالحدید معتزلی در شرح نهجالبلاغه میگوید: «من به همه آنچه امتها به آن سوگند یاد میکنند، سوگند میخورم که از پنجاه سال پیش تا کنون بیش از هزار بار این خطبه را خواندهام(نهج البلاغه، خطبه 221.) و هرگز نشده آن را بخوانم مگر آن که در درونم لرزش و ترس و موعظهای تازه پیدا شده است. این کلمات به شدت در دل و جانم تأثیر گذاشته و اعضا و جوارحم را به لرزه افکنده است...». او همچنین در رابطه با یکی دیگر از خطبههای نهجالبلاغه گفته است: «این خطبهنهج البلاغه، خطبه 109، ص 338) به گونهای است که اگر بر کافر زندیقی که سخت منکر رستاخیز و قیامت است، خوانده شود، قلب او را به لرزه درمیآو
البته آنچه مسلم است این که آیات هدایتی قرآن برای ایجاد حداقل ایمان در دل افراد، بدون نیاز به سنت، کافی و اثرگذار است؛ اما نقش مکمل سنت در تفسیر همین دسته از آیات و توانایی آن در بالا بردن درجات ایمان افراد را به هیچ وجه نباید نادیده گرفت.
نقد عملکرد قرآنیان شیعه
لازمه دیدگاه کفایت قرآن (در بخش اعتقادات) این است که: ادامه مطلب...
نقدِ دیدگاه و عملکرد جریان "قرآنیان شیعه"
درآمد
در نیمه دوم قرن سیزده هجری و در رویارویی با پیشرفتهای خیرهکننده غرب و تهاجم همهجانبه استعمار به کشورهای اسلامی جریانهایی در ایران شکل گرفت که برخی دینی؛ (ایران در دوره سلطنت قاجار، ص 265؛ تاریخ اجتماعی ایران، ج 8، ص 536) و برخی غیردینی (سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ص 1104) بودند.
یکی از این جریانها که با هدف اتحاد امت اسلامی و با شعار بازگشت به قرآن و دوران طلایی چهل سال اول اسلام شکل گرفت؛ «جریان قرآنیان شیعه» بود. قرآنیان نامی است که از همان زمانها بر این گروه اطلاق میشده است و به نظر میرسد که خودشان این نام را بر خود اطلاق کرده باشند؛ بهعنوانمثال، کسروی، در یکی از کتابهای خود، از دستههایی به نام قرآنیان نام برده است که به نظر او پیروان محمد بن عبد الوهاب هستند. (نک: کسروی، احمد، در پیرامون اسلام، ص 32) است. طرفداران این جریان که قرآن را در بخش اعتقادات کافی و بینیاز از سنت میدانستند (تقوی، سید صادق، یک روش جدید و علمی برای از بین بردن کلیه اختلافات جزئی مسلمانان، صص 4 - 7؛ سنگلجی، محمدحسن (شریعت)، کلید فهم قرآن، صص 40 - 41؛ فرید تنکابنی، عبدالوهاب، اسلام چنان که بود، ص 15؛ شعار، یوسف، تفسیر آیات مشکله، مجلس تفسیر قرآن، ص 8؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، قرآن برای همه، صص 46 - 51؛ و تابشی از قرآن، ج 1 ص 19) چشم خود را بر روی بخش وسیعی از روایات بستند و سنت را بهطور جدی مورد نقد قرار دادند. از آنجا که یکی از مهمترین اهداف شکلگیری این جریان، دعوت امت اسلامی به اتحاد (یک روش جدید و علمی برای از بین بردن کلیه اختلافات جزئی مسلمانان، صص 4-7) و در نتیجه بازگشت به شوکت اولیه اسلام (محو الموهوم و صحو المعلوم، صص 17-16 و 35-34) و بهترین وسیله برای تحقق این امر، بازگشت به قرآن بود؛ همان، صص 18 و 19) انتقاد ایشان بیشتر به آن بخش از عقاید و شعائر شیعه باز میگشت که از نظر ایشان برای تحقق امر وحدت زیانبار به نظر میرسید. به همین علت عقایدی مانند امامت، شفاعت، توسل، رجعت و شعائری مانند عزاداری، زیارت و ساخت حرم و گلدسته و گنبد و روایاتی که در این زمینه وارد شده بود به شدت از سوی ایشان مورد انتقاد قرار گرفت. در این مجال ضمن معرفی کوتاه قرآنیان شیعه، شعار کفایت قرآن از سوی ایشان مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
مهمترین چهرههای قرآنیان شیعه
سید اسدالله میراسلامی معروف به خرقانی اولین کسی است که با شعار بازگشت به قرآن، شکلگیری جریان قرآنیان شیعه را در ایران رقم زد. پس از او چهرههای دیگری همچون: محمدحسن شریعتسنگلجی، علیاکبر حکمیزاده، میرزا یوسف شعار تبریزی، عبدالوهاب فرید تنکابنی، سید ابوالفضل برقعی، حیدرعلی قلمداران، دکتر سید صادق تقوی و سید مصطفی حسینی طباطبایی این راه را پی گرفتند.
کفایت قرآن از دیدگاه قرآنیان
یکی از عمدهترین علل نامیده شدن قرآنیان غیر شیعه به این نام، دیدگاه آنان در مورد کفایت قرآن با شعار «حسبنا کتاب الله» و بینیازی آن از سنت است. از دیدگاه آنان هر آنچه از امور دینی مورد نیاز انسان است در قرآن ذکر شده و چیزی از آن فروگذار نشده است؛ بنابراین جایی برای سنت باقی نمیماند و نیازی به آن نیست. این دیدگاه در بین قرآنیان مصر، پاکستان، هند و اصولاً قرآنیان غیر شیعه به یک اصل ثابت و اساسی تبدیل شده است و تقریباً همه آنان با اندکی اختلاف به این اصل پایبندند. (القرآنیون و شبهاتهم حول السنه، ص 265) اما دیدگاه قرآنیان شیعه در این زمینه، تا حدودی متفاوت است و به جرأت میتوان گفت در بین قرآنیان شیعه، کسی که به کفایت قرآن به طور مطلق و بینیازی کلی آن از سنت اعتقاد داشته باشد، وجود ندارد.
با بررسی مجموع نظرات قرآنیان شیعه در این زمینه میتوان به این نتیجه رسید که از دیدگاه آنان: بیان قرآن در بخش اعتقادات کافی است و نیازی به سنت ندارد و در بخش فروع و احکام نیز برخی از احکام مانند وضو بهطور مفصل در قرآن ذکر شده است و نیازی به سنت ندارد و برخی مانند نماز به صورت مجمل ذکر گردیده که تفصیل آن را باید از سنت آموخت. این دیدگاه را که سید صادق تقوی بهعنوان راهکاری برای اتحاد امت اسلامی بیان کرده است، دیگر قرآنیان شیعه نیز به مضامین مشابه (از جمله: سنگلجی، محمدحسن (شریعت)، کلید فهم قرآن، صص 40 و 41؛ فرید تنکابنی، عبدالوهاب، اسلام چنانکه بود، ص 15؛ شعار، یوسف، تفسیر آیات مشکله ص 8؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، قرآن برای همه، صص 46 و 51؛ برقعی قمی، سید ابوالفضل، تابشی از قرآن، ج 1، ص 19.) ذکر کردهاند.
بنابراین، برخلاف دیگر قرآنیان که قرآن را به طور کامل بینیاز از سنت میدانند و در تفسیرشان بیشتر بر روش تفسیری قرآن به قرآن و تفسیر لغوی و تأویل، تکیه میکنند؛ قرآنیان شیعه تنها قرآن را در بخش اعتقادات کافی، قابل فهم و بینیاز از سنت میدانند و آن را در بخش احکام و مجملات نیازمند به سنت میشمارند. لذا، دیدگاه کفایت قرآن از نظر قرآنیان شیعه کلیت ندارد و تنها شامل آیات اعتقادی میگردد و بر همین اساس در تفاسیر ایشان علاوه بر روشهای فوق از سنت و اقوال صحابه و تابعین نیز استفاده شده است.
ادامه دارد...
نوشتاری از دکتر ناصر فکوهی (انسانشناس و دانشیار دانشگاه تهران)؛ تاریخ انتشار : شنبه 13تیر 1394ساعت 10:13 در روزنامه شهروند
اگر به مثابه یک آسیبشناس، قرار بود بزرگترین آسیب زمانه و پهنهای را که در آن زندگی میکنیم، به بیان درآوریم، شاید در نخستین نگاه با توجه به آسیبهای بیشماری که در اطرافمان میگذرد، نیاز داشتیم تردید زیادی به خود راه دهیم. شاید، همچون برخی از تاریخدانان، بهسراغ پیشینههای طولانی تمدنی در این کشور میرفتیم و گمان میبردیم پاسخ را باید از یونانیانباستان دریافت کنیم و استبدادزدگی و نبود زمینههای آزاداندیشی را بزرگترین آسیب میدانستیم، یا مثل گروهی از مارکسیستهای کلاسیک، نظریههای قدیمی و ازکارافتادهای همچون «آبسالاری» را مثل کارل ویتفوگل پیش میکشیدیم و موقعیتهای مشکل خود را ناشی از آسیبهای اقلیمی و محیطی میپنداشتیم .
شاید هم به راهحلهای راحتتری متوسل میشدیم و براساس اندیشه موسوم به «داییجان ناپلئونی» تصور میکردیم که دلیل تمام مشکلات را میتوان در «یک توطئه بزرگ» یافت و با گرهگشایی از آن توطئه، مشکلات و آسیبهایمان یک به یک حل میشوند .
اندیشمندان سیاسی و متخصصان علوم حکومتی و مدیریتی معمولا بسیار تمایل دارند که مشکلات و آسیبها را در این حوزهها بیابند و گمانشان بر آن است که کمبود مدیران برجسته و کاردان همهچیز را بر باد میدهد و با روی کار آمدن مدیران جدید میتوان پنداشت که آسیبها از میان میروند. متخصصان علوم آموزشی نیز گمانشان آن است که همهچیز را میتوان با آموزشدادن مناسب و با «تربیت» کردن حل کرد و جامعهای بدون مشکل و آسیب داشت. اما گمان تحلیلگران علوم اجتماعی و انسانی چنین نیست و مسائل را از دریچه دید پیچیدهتری میبینند و روشن است به همان اندازه که مسائل را پیچیده ببینیم از ارایه راهحلهای ساده برای آنها نیز ناتوان خواهیم بود بدون آنکه البته بر آن باشیم که راهحلی وجود نداشته باشد .
با توجه به آنچه گفته شد، نخستین رویکرد ما همواره آن بوده است که بر پیچیدگیهای روابط اجتماعی، کنشگران اجتماعی و مسائل اجتماعی بهعنوان جایی که باید به سراغ آسیبها رفت انگشت بگذاریم و از اینکه تلاش کنیم مشکلات را با فرافکنیشان به نقاط در دسترستر، به نظر خود سادهتر کنیم، پرهیز داشته باشیم .
نظامهای اجتماعی، نظامهای پیچیدهای هستند و در عین حال نظامهایی که در آنها ساختارها و عاملیتها با یکدیگر روابطی تنگانگ ایجاد کردهاند که در طول صدها و بلکه هزاران سال هرچه بیشتر و بیشتر درهم گرهخوردهاند. اما آیا این استدلال بدین معناست که باید پیچیدگی را بهانهای برای آن قرار دهیم که آسیبها را حلناشدنی یا بسیار سختتر از هرگونه راهحل کوتاه و میانمدت بپنداریم و صرفا چشماندازهای درازمدت را مطرح کنیم که برای بسیاری از افراد معنایی ندارند؟ بهنظر ما چنین نیست.
پاسخ نسبتا روشن اما نه قاطعانهای که به سوال نخست این یادداشت میتوان داد، آن است که بزرگترین آسیب دستکم نیمقرن اخیر در کشور ما، ادامه مطلب...
به نام خدا
بحث مذاکرات هسته ای از آن مباحث داغی است که از مدت ها پیش ذهن بچه شلوغ را هم مانند ذهن بسیاری از ایرانی ها، به خودش معطوف و مشغول کرده بود. مشارالیه همیشه به دنبال این بود که از ته و توی قضیه ی مذاکرات سر در بیاورد. در قدم اول به وبلاگ ها و وبسایت ها مراجعه نمود، اما چیزی دستگیرش نشد. سری به روزنامه ها زد، اما چیز دندانگیری عایدش نگردید. بعداز مدت ها سر و کله زدن با انواع رسانه ها، به فکرش رسید خبرها را از رسانه ی ملی – که به راستگویی و انصاف و امانتداری مشهور است- پیگیری کند؛ اما آن طفلکی ها هم چیز زیادی برای گفتن نداشتند و اعلام کردند که طرف های مذاکره کننده توافق نموده اند جزئیات مذاکرات را تا قبل از توافق فاش نکنند. بچه شلوغ که عطش دانستن در او به شدت گُر گرفته بود و با آب این اطلاعات ناچیز خاموش نمی شد، تصمیم گرفت خودش را به سوئیس برساند. در اولین فرصت به شهر لوزان و نزدیکی هتل محل اقامت مذاکره کننده گان رفت. اول سعی کرد از اهالی محل و بچه هایی که در کوچه های اطراف مشغول فوتبال گل کوچک بودند اطلاعاتی دریافت کند، اما بی فایده بود. تا این که یک روز وقتی از مغازه ی کنار هتل کیک و نوشابه ای گرفته و مشغول خوردن بود، چشمش به آقایان ظریف و کری افتاد که در خیابان مشغول قدم زدن بودند و با هم صحبت می کردند. بچه شلوغ با خودش گفت: «بهتر از این نمی شود». کیک و نوشابه را به یک دستش گرفت و گوشی اش را روشن کرد تا بلکه بتواند گفتگوی آن ها را ضبط کند. آنچه در زیر می خوانید همان گفتگوی جنجال برانگیز است: ادامه مطلب...
یک جریان مهم و خطرناکی که از قرون گذشته در عالم تشیع ظهور کرده و به تناسب زمانی، گاه اوج گرفته و موج ایجاد کرده و گاه رو به افول نهاده و به گوشه ای خزیده، جریان اخباریگری (اخباریان) است. گروهی که صرفاً از اخبار و احادیث ائمه پیروی کرده و مخالف اجتهاد و اصول و عقل و عقل گرایی بودند.
برای درک بهتر جمود و تحجر اخباریان به چند مورد از دیدگاه آنان توجه کنید:
آیت الله وحید بهبهانی می گوید: جمود اخباریها به این حد است که اگر فرضاً مریضی رفته باشد پیش یکی از ائمه و آن امام به او فرموده باشد آب سرد بخور، اخباریها به همه مریضهای دنیا خواهند گفت هر وقت مریض شدید و هر مرضی پیدا کردید علاجش آب سرد است، فکر نمی کنند که این دستور مخصوص حال آن مریض بوده نه همه مریضها. ایضاً معروف است که بعضی اخباریها دستور می دادند که به کفن میّت به این شکل شهادتین بنویسند: «اسماعیلُ یَشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ» یعنی اسماعیل شهادت می دهد به وحدانیت خدا. حال چرا شهادت را به نام اسماعیل بنویسند، زیرا در حدیث وارد شده که حضرت صادق(ع) در کفن فرزندشان اسماعیل به این عبارت نوشته بودند. اخباریین می گفتند نباید تغییر داد چرا که اینها اجتهاد و اعمال نظر و اتکاء به عقل است. ما اهل تعبد و تسلیم و قال الباقر و قال الصادق می باشیم، از پیش خود دخالت نمی کنیم.
یا در تاریخ اسلام آمده است که پیامبر(ص) به دلیل نقض عهد بنی قریظه، تصمیم گرفت، هر چه زودتر آنها را محاصره کند؛ از این رو هنگام نماز ظهر اعلام کرد که نماز عصر را در محله بنی قریظه می خوانیم. این سخن به این معنا بود که صحابه و مجاهدان اطراف پیامبر، خود را به سرعت به محله بنی قریظه برسانند و غزوه را به تأخیر نیندازند. یاران پیامبر به راه افتادند، ولی پیش از رسیدن به محله بنی قریظه، نسبت به اقامه نماز عصر در محله بنی قریظه دو برداشت شد. عده ای گفتند: خواندن نماز عصر در محله بنی قریظه، نص سخن پیامبر است و نباید از آن تخطی کرد، بنابراین اگر نمازمان قضا هم بشود، پیش از رسیدن به بنی قریظه نماز نمی خوانیم تا به نص سخن پیامبر(ص) عمل کنیم.
عده ای هم گفتند: منظور پیامبر از این سخن این بود که برای رسیدن به محله بنی قریظه شتاب کنید. حال که ما نتوانستیم به موقع خود را به آنجا برسانیم و از طرفی نماز عصرمان هم قضا می شود، نماز عصر را این نزدیکی ها می خوانیم سپس خود را به بنی قریظه می رسانیم.
می بینیم که از این سخن پیامبر، دو برداشت کاملا مختلف به عمل آمد: برداشت نخست، متن محور و ناظر به ظاهر و نص سخن پیامبر است؛ بی آنکه مجالی برای استنباط و اجتهاد باقی بگذارد (اخباریگری) و برداشت دیگر استنباطی و اجتهادی و عقل محور است.
همین نگاه افراطی و جمود و پاسخ گو نبودن به نیازهای زمانه، الآن هم ادامه دارد. اگر در گذشته فقط نسبت به متن مقدس دین و مذهب بود، متأسفانه امروزه نسبت به دیگر معارف و مسائل و نظرات بزرگان دینی و رهبران مذهبی و گاه سیاسی هم کشیده شده است. نمونه اش استناد گروه های سیاسی کشور به نظرات و بیانات امام خمینی است. عده ای با توسل به جمله ای از امام که با توجه به شرایط زمانی و مکانی خاصی اظهار شده، یا مذاکرات را زیر سؤال می برند و یا دشمن تراشی کرده و افراطی گری را رواج می دهند و یا ... حال این سؤال پیش می آید که اگر امام خمینی در حال حاضر بودند نسبت به برخی اقدامات و سیاستها چه پاسخی می دادند؟ الآن که حضور ندارند چه باید کرد؟
دیدگاه ها مختلف است؛ شاید برخی، دوره امام را تمام شده تلقی کنند و بگویند کاری به نظرات ایشان نداریم و هرچه بوده، گذشته و...؛ یعنی طرد مطلق و اینکه که مکتب امام واقعه ای تاریخی و مربوط به زمان خودش بود. در مقابل گروهی هم برای هر پرسش و مسئله جدید به دنبال پاسخ از پیش داده شده در سخنان امام بگردند و مثلاً بگویند امام نسبت به غرب و آمریکا و مذاکرات و... اینها را فرموده و نباید از آن تخطی کرد. هر چه در صحیفه امام آمده، ملاک ماست! این می شود نگاه اخباری و سلفی که در گذشته درجا زدن و پیش نرفتن است. طبعاً یکی از آفتهای این تفکر جمود و در خود تنیدگی است و ممکن است فی حد نفسه طرفداران پاک و مخلصی هم داشته باشد، اما معمولاً این قضایا مدافعانی پیدا می کند که نان به نرخ روز خور هستند و کاسه داغتر از آش می شوند و شروع می کنند شعارهای مهمتر از متن دادن! با این وضعیت هر دو راه ناقص و اشتباه و به نوعی افراط و تفریط می باشد.
شکل سومی که راه میانه و عقلانی است، اجتهاد در متون و اندیشه امام برای یافتن پاسخ صحیح است. این اجتهاد به معنی نقد و نفی گذشته نیست بلکه به معنای استخراج پاسخ های جدید برای سوالهای جدید از مبانی قدیم است. کسانی که فکر می کنند مسائل و سوالهای جدید جوابهای از پیش تعیین شده دارد، در گذشته مانده اند چرا که سوال جدید جواب جدید نیاز دارد. از طرفی اگر کسی برای یافتن پاسخ جدید، خود را از تمام گذشته بی نیاز بداند این به معنای تجدیدنظر است. اما اگر به دنبال پاسخی باشد که ریشه های عمیق اصولی در مبانی اندیشه اسلامی داشته باشد به معنی اجتهاد خواهد بود.
البته این به معنای نقد و زیر سؤال بردن دیدگاه حضرت امام نیست. اجتهاد فراتر و متفاوت از نقد است. در ضمن با این نگاه باید حق اجتهادهای مختلف را به رسمیت شناخت، در حالی که ممکن است همه برداشت ها مطابق با واقع هم نباشد.
برای اجتهاد در اندیشه و سیره امام نیز باید محکمات و متشابهات اندیشه ایشان را شناخت. بین قضایای حقیقیه و خارجیه تفکیک قائل شد. باید تسلط به مبانی امام داشت. کسی که یک یا دو بار امام را دیده و یا فقط از دور حمایتی از امام و انقلاب کرده، نمی تواند موجی از مبانی را از امام نقل کند و دیدگاه امام را نسبت به مسائل جدید بیان نماید.
برای اجتهاد در اندیشه و عمل امام و یافتن پاسخ پرسش های امروزی، باید یک نگاه جامع و همه جانبه داشت، نه یک نگاه کاریکاتوری، زیرا تناسب ها در نگاه کاریکاتوری به هم ریخته می شود. برای اجتهاد تمام ارکان اعتقادی را در کنار هم باید دید. اجتهاد یعنی این که ارکان را به اندازه خودش بها بدهیم نه این که به یک رکن اهمیت داده و آن را علم کرده و دیگر ارکان فکری امام غافل باشیم. مثلاً توجه به ولایت فقیه بکنیم، اما توجه به آزادی نکنیم، این می شود نگاه یک کاریکاتوری. و...
ملعونین در قرآن
پیشگفتار
تاریخ اسلام و به ویژه مسلمانان، سرگذشت عجیبی دارد؛ از طرفی چیزهایی را برنمی تابیم، در حالی که نص صریح کتاب الهی است و سیره خدا و اولیائش. و از سوئی اموری را بر خود فرض می گیریم که هیچ ردّ پائی در دین ما و کتاب خدا ندارد.
یکی از چیزهائی که با اندک تأملی در آیات نورانی قرآن به وفور و به کرّات یافت می شود، مسأله لعن است. آیا قرآن در قبال این مسأله موضع انفعالی داشته است؟ اساساً لعن به چه معنا است؟ و چرا برخی با حساسیت های بی مورد، این مسأله را تا بدین حد بزرگ و مهم و خطیر کرده اند؟
با مراجعه به کتب لغت، برای واژه لَعن و عناوین هم خانواده، چند معنا آورده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از: منفور(نفرین شده)، کریه، بدریخت، زشت، رانده شده، مطرود، دور شده(از رحمت الهی) و ...
مقدمه
خداوند تبارک و تعالی در لابلای آیات رحمانی خود، هر جا که لازم دیده است تا از باب تنبیه متمرّدان، از حربه خشونت بیانی و لسانی استفاده کند تا عمق خباثت آنان و اوج ناراحتی خود را از آنان نشان دهد، با آن که خود، امت اسلامی را از دشنام پرهیز داده است (لاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ -أنعام:108- آنهایى را که جز خدا مى خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد) بی محابا و با عریانی تمام به این امر مبادرت ورزیده است. به آیات زیر التفات کنید:
1 - إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ(کوثر:3) دشمنت خود بى تبار خواهد بود.
2 - ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیدًا(مُدَّثِّر:11) مرا با آن کس (ولید بن مُغَیره) که [او را] تنها آفریدم، واگذار.
3 - إِنَّهُ فَکَّرَ وَقَدَّرَ. فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ. ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ(مُدَّثِّر:18 – 20) –ولید بن مغیره- فکر و اندیشه بدی کرد. خدایش (او را) بکشد، چه بد اندیشید! باز خدایش او را بکشد، چه فکر غلطی دارد!!
4 - تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ(مَسَد:1) بریده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد.
5 - قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ(عبَس:17) کشته باد انسان! چه ناسپاس است!؟
6 - قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ. غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ(مائده:64) یهود گفتند دست خدا بسته است. دست هاى خودشان بسته باد و به [سزاى ] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند.
7 - إنَّما نحن مُستَهزِئون. اللهُ یَستَهزِءُ بهم(بقره:14 - 15) (منافقان:) ما آن ها را دست انداخته و مسخره می کنیم. (بلکه) خدا آن ها را مسخره می کند.
پس از این مقدمه به ذی المقدمه بپردازیم.
در قرآن کریم نزدیک به بیست گروه(چه اشخاص حقیقی و چه حقوقی) مورد لعن واقع شده اند که جهت پرهیز از تطویل و اطناب مُمِلّ، اجمالاً بدانها اشاره می کنم: ادامه مطلب...
خلق متعادل 2
درادامه به تاثیرخنده وشادی، گریه وغم درتثبیت خلق افراداشاره ای می نماییم .
خنده سطح هورمون های استرس زارا کم می کند، سطح ایمونوگلوبین ها و آنتی بادی ها را بالا می برد(موجب تقویت سیستم ایمنی دربدن) و فشار خون را پایین می آورد، باروفشارمضاعف برقلب راکاهش داده واعصاب صورت و ماهیچه های شکم و پشت را آرام می کند، وفردتسکین دردوکاهش اضطراب واسترس رادرک خواهدکرد .
مطالعه ای که در مرکز پزشکی دانشگاه نیویورک انجام شده، نشان داده است که بیشترین علت حملات آسمی، خنده است، که البته خنده طوفانی(بمب خنده) بدون کنترل که به ریه ها فرصت دم وبازدم عمیق نمی دهد، ولی خنده ای که به موقع وکنترل شده وباایجادمقدمات خوشحالی همراه باشد تاثیردرمانی خواهدداشت .
خنده سفارشی که روزی سه نوبت قبل یابعدازغذادربرخی مکاتب یاکلوپ های خنده آنهم افسارگسیخته وبدون درک موقعیت توصیه می شود، خودمی تواندباعث دلتنگی بعدازخنده وسوء ظن های اجتماعی وتبدیل این تعمت بزرگ آرام بخش به ناهنجاری اجتماعی وهتک حرمت افرادوخودفرد گردد .
خنده تمام عضلات ارادی وحتی تاحدود زیادی غیرارادی بدن راازحالت اسپام که معمولادرفراینددردواضطراب ومواقع تنش ایجادمی شود،خارج وباعث راحتی واستراحت وریلکس عضلات می گردد .
سه نوع اشک داریم:
1- ترشح مدام اشک که موجب می شود تاچشم ها همیشه مرطوب باشندوسبب کاهش خستگی وخشگی چشم درکارروزانه شوند.
2- اشک غیرارادی که در اثر یک ماده محرک مانند دود، فلفل یا پیاز ایجاد می شودوهمان تاثیرشستشوی چشم رادارد، البته شدیدترازنوع اول که گاهی شدت آن اثرالتهابی ومنفی خواهدداشت .
3- اشکی ازسر احساس وسوزدل یا اشک روان: انسان تنها مخلوقی است که این گونه اشک می ریزد، هرچند به نظر می رسد که فیل ها و میمون ها هم گریه می کنندالبته نه درحدسیستم رشدیافته ومتکامل انسان، یاسایر پستاندارن هم گریه غیرارادی دارند، مثل اشک تمساح به علت اینکه خودش را از شر آب و نمک اضافه خلاص کند، گریه می کند .
دربرسی بیوشیمی دریافتند که اشک احساسی نسبت به گریه غیرارادی 24 درصد پروتئین بیشتردارد، و اشک ها فقط آب و نمک نیستندبلکه حاوی لئوسین انکفالین، آندرفینی که درد را کم می کند و هورمون هایی مانند پرولاکتین و آدرنوکورتیکوتروپین( هورمون که در زمان استرس تولید می شوند) .
بنابراین اشک می تواند عکس العمل طبیعی بدن برای بیرون ریختن هورمون های استرس زاوتولیدهورمونهای آرام بخش باشد .
هورمون پرولاکتین(هورمون تولیدشیر) غدد اشک را تحریک می کند و به نظر می رسد علت گریه باشد، به طور متوسط در خانم ها پنج برابر بیشتر از آقایان است، ودریک خانم 18 ساله طبیعی است که بیشتر از جنس مخالف گریه کند، چون در سن 18 سالگی پرولاکتین خون خانم ها 60 درصد بیشتر از آقایان است .
احساسات و هیجاناتی که اشک آدم را درمی آورند، لازم نیست حتما ناراحت کننده باشند، برای بیرون ریختن و دور کردن احساساتی مانند ناامیدی، عصبانیت و حتی شادی و آرامش می توان گریه کرد، برای مثال، بعضی ها هنگام تجربه های زیبایی مانند تولد، ازدواج، یانشستن دریک محفل ومجلس معنوی که رضایت خداوندرادرآن می بینند، یا رسیدن به آرزویی که به نظرشان خیلی دور بوده گریه می کنند .
همه ما می دانیم که گریه کردن، آن هم از نوع احساسی اش موجب می شود دیگران بیشتر به ما توجه کنند. ما از بچگی یاد می گیریم که توجه دیگران را با گریه کردن به خودمان جلب کنیم و هرچه بلندتر گریه کنیم، توجه بیشتری دریافت می کنیم. به عقیده دکتر سیمون مور، استاد گروه روان شناسی دانشگاه متروپولیتن لندن، اشک ابزاری اجتماعی است اما اگر اشک فقط یک ابزار اجتماعی بود، هیچ کس در تنهایی و در خلوت خودش گریه نمی کرد، بنابراین به نظر می رسد اشک ریختن و گریه کردن فواید طبیعی و جسمی دیگری هم داشته باشد .
حضرت امیر(ع)دردعای شریف کمیل اشک رابه سلاح وابزاروسازه نیزتشبیه می فرمایندمثل : ابزارتوبه، شکستن دل وایجادزمینه خودسازی وتقرب به خداوند، وگاهی سلاحی تیزوبرنده درمبارزه برابرظلم وستم ورسوایی حاکمان جبارتاریخ .
در فرهنگ های گوناگون وروانشناسی شخصیت های شرقی وغربی راه های ابراز احساسات متفاوت است، در انگلستان افراد خودشان را به طور کامل کنترل می کنند و سعی می کنند احساسات شان را در جمع بروز ندهند(شخصیت غربی)، اما در عوض چشم بادامی ها تا دل تان بخواهد در حضور هم اشک می ریزند(شخصیت شرقی) .
درژاپن برای رفع خستگی پس از یک روز کاری به جای اینکه بیشتربه باشگاه کاراته بروند، به کلوپ گریه می روند ودور هم می نشسته و یک فیلم غمناک تماشا می کنند، وکتاب ها و نمایشنامه های درام و هر چیزی که قابلیت سرازیر کردن اشک را داشته باشد هم در این کشور طرفدارن زیادی دارد .
تحقیقات نشان می دهد افرادی که در موقعیت های پرتنش و پر استرس دچار بیماری هایی مانند زخم معده وکولیت می شوند، اغلب رفتارهای مثبتی مانند گریه کردن برای رفع استرس ندارند، که در این موارد می توان گفت که گریه مانند سوپاپ اطمینان عمل می کند و استرس و فشار را بیرون می ریزد، پس بهتر است وقتی بغض گلویتان را گرفته و دلتان می خواهد گریه کنید، به خودتان فشار نیاورید و اجازه بدهید تا اشک هایتان جاری شود .
البته افراط درگریه وگریه های مداوم وطولانی شدن دوره غم بعدازیک واقعه غم انگیزمی تواندنشانه افسردگی باشد که گاهی نیازبه درمان اورژانسی فردمبتلاداریم، ویاعزاداری های پرسروصداهمراه بارفتارهای کنترل نشده ونامتعادل می تواندنشانه ناهنجاری های اجتماعی وعدم بلوغ عقلی وضعف فرهنگی باشد .
بااستفاده ازمقالات جام جم انلاین وگروه سلامت پرشین پرشیا ودرسنامه روانپزشکی .
خلق متعادل 1
قرار نیست هر کسی به طور دقیق بداند چقدر در طول روز می خندد یا چقدر ممکن است گریه کند، اما همین که هر فرد بتواند به موقع ناراحت و به موقع هم شاد باشد، یعنی از سلامت روانی برخوردار است .
ناراحت شدن اگر درست و به موقع باشد، خوب است و می تواند تبعات مثبتی داشته باشد . افرادی که می گویند گریه کردن و غمگین بودن نشانه بیماری و اختلالات روانی است هم باید بدانندکه عدم بروزناراحتی وغمگینی وحتی گریه درمواقع خاص، می تواندنشانه بیماری فردباشد،همانطورکه بروزخنده وشادی وخوشحالی به موقع نشان سلامتی انسان است .
فردی که همیشه شاد و خوشحال باشد و در هیچ شرایطی به فکر ناراحتی های خودنباشد، ویادائم پرانرژی وخیلی سرحال وخندان است، این شادی های بی دلیل و دائم هم نه تنها خوب نیست و ویژگی مثبتی به حساب نمی آید که حتی می تواند نشانه ای از یک بیماری روانی مانندبیماری دوقطبی درفازمانیک(سرخوشی) باشد .
گاهی افراداصراردارندکه درهمه حال وانمودنمایند،خوشحال وپرانرژی وخیلی شادابندکه دراین افرادمعمولارفتاروگفتارپارادوکس ودوگانه دیده شده ویک واکنشی است درمقابل کنش غمگین وافسرده آنها .
گاهی افراط درشادی وغم درجامعه سبب تغییرات اساسی دررفتارهای اجتماعی شده وموجب نابودی تعادل رفتاری وسوق جامعه به سمت رفتارهای هنجارشکن، پیش بینی نشده وغیرمترقبه ونامتعادل خواهدشد .
چه بخواهیم و چه نخواهیم، غم وشادی بخشی از زندگی همه ما انسان هاست و در مواقعی حضور خود را نشان می دهد .
بنابراین انکار غم و غصه وشادی وخوشحالی نه تنها کاری عاقلانه نیست بلکه حتی گاهی غیرممکن است وبایددرهردوحالت رفتارافرادوجامعه باکنترل مرکزعالی قشرمغز،بروزوظهورداشته باشد .
یکی ازروانشناسان بنام دکتر ابراهیمی مقدم می گوید: انسان سالم، انسانی است که از عاطفه ای انعطاف پذیر، متناسب و در عین حال متعادل برخوردار باشد .
به عبارت دیگر، انسان باید در برابر عوامل مختلفی که در دنیای اطرافش وجود دارد؛ مانند غم ها، شادی ها، استرس ها و هیجانات دیگر، واکنش های خاص و متناسب آنها را بروز دهد .
خیلی ها گریه کردن را کار نادرستی می دانند. خیلی ها می گویند باید محکم بود و در برابر مشکلات و ناآرامی های زندگی محکم ایستاد، ومی خواهند غصه ها را به تنهایی تحمل کنند و دم نزنندتا در این زندگی فولاد آبدیده شوند .
در برابر ناراحتی ها واکنشی نشان نمی دهند و در مصیبت ها و شرایط سخت زندگی فقط سکوت می کنند، اما همه اینها به چه قیمتی است وچه چیزهای دیگری را از دست خواهند داد؟
دکتر ابراهیمی مقدم در این باره خاطرنشان می کند: درست است که شادی و خنده در زندگی همه انسان ها ضروری است، اما این موضوع هم نباید نادیده گرفته شود که یک انسان سالم هنگام رویارویی با موقعیت های ناخوشایند و سوگواری ها نیز باید رفتارهای خاص آن موقعیت ها را از خود نشان دهد. به همین دلیل هم در چنین حالاتی گریه کردن، عزاداری، مویه و شیون و... رفتار و واکنشی طبیعی محسوب می شود .
مسلما سکوت کردن و فروخوردن ناراحتی ها و احساسات منفی هم شیوه مناسبی نیست و عواقب این روش، اگر امروز کاری به کارتان نداشته باشد، در آینده ای نه چندان دور شما را درگیرخودخواهدکرد .
شاید یکی از دلایلی که طول عمر خانم ها 10تا 15سال بیشتر از طول عمر آقایان است، اینکه خانم ها راحت تر از آقایان گریه می کنند و راحت تر هم می خندند، در حالی که اغلب آقایان به اشتباه فکر می کنند گریه کردن عاملی است که می تواند ارزش شان را از نظر دیگران کم کند و جایگاهشان را تغییر دهد.
در مراسم سوگواریها شاهدیم خانم ها گریه و زاری بیشتری می کنند و پس از آن هم به کارهای دیگری مانند پذیرایی از مهمانان می رسند، اما در چنین مراسمی آقایان خیلی گریه نمی کنند که متاسفانه بعدها ممکن است دچار مشکلات جدی تری مانند بیماری های قلبی و... شوند .
تجربه درددل کردن با دوستان وافرادمشاورو آرام شدن پس از آن، تجربه احساس آرامش پس از خلوت کردن با خدا و اشک ریختن، تجربه احساس سبکی و آسایش پس از گفت وگویی دوستانه درباره مشکلات، در فرآیند بهبود حالات روانی فرد نیز تاثیر بسزایی خواهد داشت .
ادامه دارد ...
با روزهداری میتوان سختی زندگی بینوایان را بهتر درک نمود.
خداوند در اموال ما، حقی را برای نیازمندان و تهیدستان قرار داده است.
یکی از مصادیق مهم تحریف مکتب امام خمینی (سلام الله علیه)، انحراف افکار عمومی از هدف ایشان از نهضت و پنهان کردن آن آرمان شهری است که انقلاب و نظام منبعث از آن باید به آن برسد! امام خمینی برای مقابله با این تحریف محتوایی انقلاب در فحوای تمام سخنان خویش همه را متوجه این امر مهم می کردند که نظام اسلامی و رکن رکین آن یعنی «ولی فقیه» ساختاری مجزا از امام عصر علیه السلام نیست و هیچ استقلالی از خود ندارند.
امام خمینی در یکی از آخرین پیام های عمر شریفشان که گویا نگران نفوذ شیطان در مسئولین بودند، غفلت آنان از زمینه سازی ظهور را «خیانتی سهمگین » دانستند:
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت -ارواحنافداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند. » صحیفه نور ج21 ص 327
امام راحل در راستای تذکر حضور ولی عصر ارواحنا فداه در پیامی به مناسبت نیمه شعبان مردم را آماده باش برای درک حضور حضرت علیه السلام می دادن :
«من امیدوارم که در این عید سعید مردم به تمام معنا جشن بگیرند و خودشان را مهیا کنند از براى زیارت امام زمان- سلام اللَّه علیه-» صحیفه نور ج12 484
امام راحل یکی از خصوصیات منحرفین از امام زمان علیه السلام را که اتفاقاً شاخصه ی اصلی حجتیه ها و ولایتی های بی ولایت است همین بی تفاوت کردن مردم در قبال امر حیاتی ظهور می دانند که درباره انحراف این گروه می فرمودند:
«یک دسته دیگرى بودند که انتظار فرج را مىگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهاى خودمان را عمل مىکنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه، درست مىکنند؛ دیگر ما تکلیفى نداریم ، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کارى به کار آنچه در دنیا مىگذرد یا در مملکت خودمان مىگذرد، نداشته باشیم. …» صحیفه نور، ج21، ص 14 تا 16
ایشان به شدّت از سخن انقلابی نمایانی که کشور را مستقل از امام زمان علیه السلام می دانستند برافروخته می شدند:
« استقلالى که تو [ى] آن امام زمان نیست، آزادى که تو [ى] آن قرآن نیست، آزادى که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را مىخواهد؟ خونش را داد براى این؟ » صحیفه نور ج7 461
و اشاره های دیگری از ایشان در سخنرانی های مختلف....
-
«اینجا مملکت امام عصر- سلام اللَّه علیه- است ؛ باید اجانب در او دست نداشته باشند؛ باید کسانى که پیوند با امام عصر- سلام اللَّه علیه- ندارند کنار بروند.» صحیفه نور ج6 81
-
«انقلاب کلى اش با ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- است ولى خوب، ما تکلیف داریم. این درست است، اما ما تکلیف داریم تکلیف این است که ما جدّیت کنیم در اینکه هرچه مىتوانیم قوّه هایمان را سر هم بگذاریم که جلو بگیریم از این مسائل. ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلى فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید براى آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید.ان شاء اللَّه ظهور مىکند ایشان.» صحیفه نور ج18 صص 268 و 269
-
«آن وقتى که ما به نهایت برسیم؛ به پیروزى نهایى که عبارت از رفتن همه قواى شیطانى و جانشین شدن قواى رحمانى در مملکتى که تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد .» صحیفه نور ج6 82
به تعبیر دیگر اگر یاران امام عصر علیه السلام حاکم نباشند جنود شیطان حاکمند !
-
«من به نیابت حضرت ولى عصر امام زمان به همه مسلمانان جهان مصیبت چهارم شوال سال 98 ه.ق (17شهریور) را خاصه به خانوادههاى داغدار تسلیت مىگویم، و در عین حال تبریک. » صحیفه نور ج3 462
-
«در این موقع حساس که سرنوشت ملت ما باید تعیین شود، هرکس در هر مقامى که هست، اگر سستى کند و از پشتیبانى نهضت شانه خالى کند، مطرود پیشواى عظیم ما، امام عصر- عجل اللَّه فرجه الشریف- است و بر ملت لازم است او را طرد کنند و عذرى از او نپذیرند.» صحیفه نور ج5 154
-
«شماها از جنود اسلامى هستید. لشکر اسلام هستید. شما کارمند اسلام و کارمند امام زمان هستید. توجه کنید که نبادا یک وقتى یک خطایى بکنید برخلاف مسیر اسلام.» صحیفه نور ج11 249
-
«قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم مىترسند! شما بدانید که اگر امام زمان- سلام اللَّه علیه- حالا بیاید، باز این قلم ها مخالفاند با او.» صحیفه نور ج10 308
خداوند همه ما را از محبین و رهروان و شیعیان حضرت حجت ابن الحسن(عج) قرار دهد ان شاء الله.
.: Weblog Themes By Pichak :.