سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک جریان مهم و خطرناکی که از قرون گذشته در عالم تشیع ظهور کرده و به تناسب زمانی، گاه اوج گرفته و موج ایجاد کرده و گاه رو به افول نهاده و به گوشه ای خزیده، جریان اخباریگری (اخباریان) است. گروهی که صرفاً از اخبار و احادیث ائمه پیروی کرده و مخالف اجتهاد و اصول و عقل و عقل گرایی بودند.

برای درک بهتر جمود و تحجر اخباریان به چند مورد از دیدگاه آنان توجه کنید:

آیت الله وحید بهبهانی می گوید: جمود اخباریها به این حد است که اگر فرضاً مریضی رفته باشد پیش یکی از ائمه و آن امام به او فرموده باشد آب سرد بخور، اخباریها به همه مریضهای دنیا خواهند گفت هر وقت مریض شدید و هر مرضی پیدا کردید علاجش آب سرد است، فکر نمی کنند که این دستور مخصوص حال آن مریض بوده نه همه مریضها. ایضاً معروف است که بعضی اخباریها دستور می دادند که به کفن میّت به این شکل شهادتین بنویسند: «اسماعیلُ یَشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ» یعنی اسماعیل شهادت می دهد به وحدانیت خدا. حال چرا شهادت را به نام اسماعیل بنویسند، زیرا در حدیث وارد شده که حضرت صادق(ع) در کفن فرزندشان اسماعیل به این عبارت نوشته بودند. اخباریین می گفتند نباید تغییر داد چرا که اینها اجتهاد و اعمال نظر و اتکاء به عقل است. ما اهل تعبد و تسلیم و قال الباقر و قال الصادق می باشیم، از پیش خود دخالت نمی کنیم.

یا در تاریخ اسلام آمده است که پیامبر(ص) به دلیل نقض عهد بنی قریظه، تصمیم گرفت، هر چه زودتر آنها را محاصره کند؛ از این رو هنگام نماز ظهر اعلام کرد که نماز عصر را در محله بنی قریظه می خوانیم. این سخن به این معنا بود که صحابه و مجاهدان اطراف پیامبر، خود را به سرعت به محله بنی قریظه برسانند و غزوه را به تأخیر نیندازند. یاران پیامبر به راه افتادند، ولی پیش از رسیدن به محله بنی قریظه، نسبت به اقامه نماز عصر در محله بنی قریظه دو برداشت شد. عده ای گفتند: خواندن نماز عصر در محله بنی قریظه، نص سخن پیامبر است و نباید از آن تخطی کرد، بنابراین اگر نمازمان قضا هم بشود، پیش از رسیدن به بنی قریظه نماز نمی خوانیم تا به نص سخن پیامبر(ص) عمل کنیم.

عده ای هم گفتند: منظور پیامبر از این سخن این بود که برای رسیدن به محله بنی قریظه شتاب کنید. حال که ما نتوانستیم به موقع خود را به آنجا برسانیم و از طرفی نماز عصرمان هم قضا می شود، نماز عصر را این نزدیکی ها می خوانیم سپس خود را به بنی قریظه می رسانیم.

می بینیم که از این سخن پیامبر، دو برداشت کاملا مختلف به عمل آمد: برداشت نخست، متن محور و ناظر به ظاهر و نص سخن پیامبر است؛ بی آنکه مجالی برای استنباط و اجتهاد باقی بگذارد (اخباریگری) و برداشت دیگر استنباطی و اجتهادی و عقل محور است.

همین نگاه افراطی و جمود و پاسخ گو نبودن به نیازهای زمانه، الآن هم ادامه دارد. اگر در گذشته فقط نسبت به متن مقدس دین و مذهب بود، متأسفانه امروزه نسبت به دیگر معارف و مسائل و نظرات بزرگان دینی و رهبران مذهبی و گاه سیاسی هم کشیده شده است. نمونه اش استناد گروه های سیاسی کشور به نظرات و بیانات امام خمینی است. عده ای با توسل به جمله ای از امام که با توجه به شرایط زمانی و مکانی خاصی اظهار شده، یا مذاکرات را زیر سؤال می برند و یا دشمن تراشی کرده و افراطی گری را رواج می دهند و یا ... حال این سؤال پیش می آید که اگر امام خمینی در حال حاضر بودند نسبت به برخی اقدامات و سیاستها چه پاسخی می دادند؟ الآن که حضور ندارند چه باید کرد؟

دیدگاه ها مختلف است؛ شاید برخی، دوره امام را تمام شده تلقی کنند و بگویند کاری به نظرات ایشان نداریم و هرچه بوده، گذشته و...؛ یعنی طرد مطلق و اینکه که مکتب امام واقعه ای تاریخی و مربوط به زمان خودش بود. در مقابل گروهی هم برای هر پرسش و مسئله جدید به دنبال پاسخ از پیش داده شده در سخنان امام بگردند و مثلاً بگویند امام نسبت به غرب و آمریکا و مذاکرات و... اینها را فرموده و نباید از آن تخطی کرد. هر چه در صحیفه امام آمده، ملاک ماست! این می شود نگاه اخباری و سلفی که در گذشته درجا زدن و پیش نرفتن است. طبعاً یکی از آفتهای این تفکر جمود و در خود تنیدگی است و ممکن است فی حد نفسه طرفداران پاک و مخلصی هم داشته باشد، اما معمولاً این قضایا مدافعانی پیدا می کند که نان به نرخ روز خور هستند و کاسه داغتر از آش می شوند و شروع می کنند شعارهای مهمتر از متن دادن! با این وضعیت هر دو راه ناقص و اشتباه و به نوعی افراط و تفریط می باشد.

شکل سومی که راه میانه و عقلانی است، اجتهاد در متون و اندیشه امام برای یافتن پاسخ صحیح است. این اجتهاد به معنی نقد و نفی گذشته نیست بلکه به معنای استخراج پاسخ های جدید برای سوالهای جدید از مبانی قدیم است. کسانی که فکر می کنند مسائل و سوالهای جدید جوابهای از پیش تعیین شده دارد‌، در گذشته مانده اند چرا که سوال جدید جواب جدید نیاز دارد. از طرفی اگر کسی برای یافتن پاسخ جدید، خود را از تمام گذشته بی نیاز بداند این به معنای تجدیدنظر است. اما اگر به دنبال پاسخی باشد که ریشه های عمیق اصولی در مبانی اندیشه اسلامی داشته باشد به معنی اجتهاد خواهد بود.

البته این به معنای نقد و زیر سؤال بردن دیدگاه حضرت امام نیست. اجتهاد فراتر و متفاوت از نقد است. در ضمن با این نگاه باید حق اجتهادهای مختلف را به رسمیت شناخت، در حالی که ممکن است همه برداشت ها مطابق با واقع هم نباشد.

برای اجتهاد در اندیشه و سیره امام نیز باید محکمات و متشابهات اندیشه ایشان را شناخت. بین قضایای حقیقیه و خارجیه تفکیک قائل شد. باید تسلط به مبانی امام داشت. کسی که یک یا دو بار امام را دیده و یا فقط از دور حمایتی از امام و انقلاب کرده، نمی تواند موجی از مبانی را از امام نقل کند و دیدگاه امام را نسبت به مسائل جدید بیان نماید.

برای اجتهاد در اندیشه و عمل امام و یافتن پاسخ پرسش های امروزی، باید یک نگاه جامع و همه جانبه داشت، نه یک نگاه کاریکاتوری، زیرا تناسب ها در نگاه کاریکاتوری به هم ریخته می ‌شود. برای اجتهاد تمام ارکان اعتقادی را در کنار هم باید دید. اجتهاد یعنی این که ارکان را به اندازه خودش بها بدهیم نه این که به یک رکن اهمیت داده و آن را علم کرده و دیگر ارکان فکری امام غافل باشیم. مثلاً توجه به ولایت فقیه بکنیم، اما توجه به آزادی نکنیم، این می شود نگاه یک کاریکاتوری. و...




تاریخ : دوشنبه 94/4/8 | 2:8 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر