در میان سالی و با گذشت اربعینی از عمر، بالاخره توفیق یار شد و سفر حج عمره میسر! با اینکه آمادگی روحی و معنوی لازم را نداشتم، لکن با شک و تردید، شاید هم از روی کنجکاوی و کسب تجربه و شناخت، آماده سفر شدم. - به فرمایش امام خمینی سفر به معبد عشق و مرقد معشوق- چراکه هر سفری و هجرتی مبنای بیداری است، یا دست کم زمینه شک که این خود مقدمه بیداری و شناخت و یقین!
بگذریم، قصد مقاله و سفرنامه یا گزارش نویسی ندارم. کاری هم به توشه و بُعد معنوی و روحی و جنبه الهی حج ندارم چون امری است شخصی بین عبد و معبود، اما در طول سفر یازده روزه، جالبترین و مهمترین چیزها برایم تطبیق شنیدنی ها و دانستنی های ذهنی خود از تاریخ صدر اسلام و اطلاعات و پیش داوری ها از وضعیت و مسائل فعلی عربستان سعودی (مکه و مدینه) بود. واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن! خلاصه با این دید، تجربیات و دانستنی های خوبی حاصل شد که بَد ندیدم عصاره این تأمل ها و تجربه ها بصورت دل نوشته های کوتاه خدمت دوستان و خوانندگان محترم ارائه شود تا با کسب نظرات و تجربیات آنان برداشت های خود را اصلاح یا تکمیل کنم.
قسمت نخست؛ «پوستین حج را نیز وارونه به تن کرده اند»!
گاه چه فاصله است میان حقیقت و واقعیت ها با شنیده ها و نوشته ها، میان آنچه بوده با آنچه شده، یا آنچه گفته و نوشته می شود با آنچه هست. گاه فاصله ای تا حد تناقض که به وارونگی می رسد. این وارونگی ها گاه در همه ابعاد اتفاق افتاده؛ در مورد خود حج و واقعیت های تاریخی آن، در مورد واقعیت ها و مسائل امروزی و جاری آن، چرا و به چه علت بماند که جای بحث آن نیست. اما یکی از وارونگی های حج که تا حدودی لمس و درک کردیم و همه جا بخصوص در کلاس ها و جلسات آموزشی و توضیحی و توجیهی کاروان، چه قبل و چه همگام با سفر بود. توجه و دقت بیش از حد به یکسری اعمال ظاهری و صوری حج و غفلت از فلسه و باطن و محتوای آن است. حج را خلاصه می کنند در اعمال و برنامه های ظاهری و تکلیفی و تقلیدی بی روح. مطالبی و احکامی که عیناً در کتب فقهی و یا ادعیه قابل دسترسی است. از فلسفه و هدف و روح حج خبری نیست، تفسیری نیست. گاه در این جلسات مطالب و توصیه ها و تأکیداتی با پیشداوری های ثابت و موضع گیری های یک جانبه و از پیش تعیین شده و تقلیدی و بعضا متعصبانه بیان می شود که با واقعیت های موجود سازگار نیست.
حج صرفا یکسری اعمال و وظایف تکلیفی نیست که بتوان در مناسک حج علما و رساله فقهی آنان جستجو نمود. حج خود یک رساله فکری است که باید تفسیر گردد و روح و بطن آن بیان شود. «حج یک عمل تشریفاتی قالبی و حکمی تعبدی، عبث، خالی، بی روح، بی حرف، بی نقش، قدیمی و تاریخی نیست»! حج همیشه زنده و تازه و جاری است، «حج تمام اسلام است.» که متأسفانه بجای اینکه به این بُعد حج بیشتر توجه شود بر عکس مغفول مانده و تنها به اعمال ظاهری و بیان احکام اکتفا می شود...
توصیه ام به کسانی که انشاءالله قصد سفر حج دارند این است که قبل سفر از مطالعه کتاب «حج» شادروان دکتر شریعتی و مختصری تاریخ صدر اسلام دریغ نکنند. کعبه آن سنگ نشانی است که ره گم نشود...
رسول گرامی اسلام _ صلّی الله علیه و آله _ دو میراث گرانبها در میان یاران خود بجا گذاردند: قرآن و عترت (خاندان پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ و به امت خویش فرمان دادند که بدانها تمسک کرده و هرگز از آنها جدا نشوند.
لیکن افراد جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ با توطئهای حساب شده، خاندان پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ را از متن جامعه طرد نموده و خانهنشین ساختند آنگاه به مقابله با سنّت و سخنان پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ که مانع بزرگی بر سر راه سیاست خلفاء بود پرداختند.[1] و با طرح شعارهای انحرافی و عوام پسند همچون «حسبنا کتاب الله، قرآن فقط برای ما بس است» توانستند بین قرآن و احادیث پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ که بیان کنندة مفاهیم قرآن بود جدایی افکنند و به همین هم بسنده نکردند و تصمیم گرفتند تمام احادیث پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ را محو نمایند. در این زمینه مرحوم علامة طباطبایی (ره) مینویسد: نوشتن احادیث پیامبر اکرم _ صلّی الله علیه و آله _ به کلی قدغن شد و اگر در جایی حدیث مکتوب کشف یا از کسی گرفته میشد آن را ضبط کرده و میسوزانیدند. و این ممنوعیت تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (سال 99 الی 102 هجری) استمرار داشت.[2]
و از آنجایی که موفق شدند با توطئههای گوناگون حاملین قرآن و مفسران واقعی قرآن را منزوی و مردم را از حول خاندان پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ جدا کنند؛ درصدد برآمدند که قرآن را بدون توجه به احادیث و نظر معصومین به سلیقه و نظر شخصی خود تفسیر کنند.
لذا احکام و دستوراتی را جعل نمودند که با احکام و دستوراتی که از جانب معصومین _ علیهم السّلام _ بیان میشد و حتی با سنّت پیامبر اکرم مقابله میکرد. از جمله، بدعت گذاردن در حج تمتع، نکاح متعه، قرائت نماز، منع حیّ علی خیر العمل در اذان و اقامه، اختلاف در وضو گرفتن، سه طلاقه کردن زن در مجلس واحد و... نمونههای از این قبیل است.[3]که ناشی از استنباط شخصی و تفسیر به رأی آنها از قرآن بود.
آیة شریفة مربوط به وضو عبارت است از «یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکعبین.»[4] گرچه پرداختن به توضیح و تفسیر این آیه نیاز به یک بحث ادبیاتی دارد که مفسرین، ذیل این آیة شریفه در کتب تفسیر بدان پرداختهاند و برای اطلاع بیشتر میتوانید به تفسیر نمونه یا المیزان مراجعه کنید:
اهل سنّت معتقدند که این آیه کیفیت وضو را بیان میکند، و از قید «الی المرافق» فهمیدهاند که ابتداء شستن دست ها از سر انگشتان است و انتهای آن مرفق دست میباشد لکن شیعه با استناد به احادیث معتقد است که آیة شریفه کیفیت وضو را بیان نکرده بلکه حد وضو را بیان میکند. یعنی قید الی المرافق برای این است که بفهماند شستن دست ها باید تا مرفق باشد. (چون اگر قید الی المرافق نبود ممکن است برخی تصور کنند کل دست را که تا کتف میباشد باید شست.) لذا کیفیت وضو که چگونه باید وضو گرفت؟ آیا از مرفق باید شست یا از نوک انگشتان بطرف مرفق؟ از احادیث و سخنان معصومین استفاده میشود، که اهل سنّت خود را بینیاز از آن میدانند و با استنباط و فهم خود چنین فتاوایی را صادر میکنند.[5]
در همین رابطه حدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که شخصی به نام هیثم میگوید از امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد آیة شریفة «فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق صورت و دستهایتان را تا مرفق بشویید.» سؤال کردم و آنگاه هیثم عملاً انجام میدهد که آیا منظور خدای تعالی این است که در وضو هنگام شستن دست ها از پایین به بالا شسته شود؟ امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: چنین نیست، آنگاه امام ـ علیه السلام ـ به طور عملی صورت صحیح وضو گرفتن و شستن دست ها را انجام دادند و هنگام شستن دستها از مرفق دست شروع کردند و تا سر انگشتان کشیدند.[6]
از آنچه گذشت منشاء اختلاف در اعمال و عبادات، بین شیعه و سنی معلوم گردید. اما در زمان کدامیک از خلفاء این بدعتها گذارده شد، از روایات استفاده میشود در هر زمان توسط خلفاء و حاکمان وقت این سنّت شکنیها اتفاق میافتاد. خصوصاً در مدت حکومت معاویة بن ابوسفیان که بازار جعل حدیث رونق بیشتر داشت. و خود او سوگند یاد کرد تا نام محمد _ صلّی الله علیه و آله _ را از روی زمین بر نیاندازم از پای نخواهم نشست.[7]
مرحوم کلینی (ره) حدیثی را نقل میکند از علی ـ علیه السلام ـ که وقتی حضرت بعد از 25 سال به خلافت رسیدند موقعیت زمان خویش را چنان بیان کردند، که فرازهایی از آن چنین است:
«خلفای پیش از من کارهایی انجام دادهاند که در آنها آگاهانه با رسول خدا _ صلّی الله علیه و آله _ مخالفت نمودهاند، پیمان وی را شکستند و سنتش را تغییر دادند... چه فکر میکنید؟ اگر فرمان دهم، مقام ابراهیم را به آنجا که پیامبر فرمان داده بود بازگردانند (مقام ابراهیم از جمله تغییراتی بود که بعد از پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ رخ داد)، زکات را از موارد اصلی آن و به اندازة صحیح بگیرم، وضو و غسل و نماز را به شکل اولیة آن بازگردانم و...
بخدا سوگند: هنگامی که به مسلمانان فرمان دادم که ماه رمضان جزء نمازهای واجب را به جماعت نخوانند و گفتم به جماعت خواندن نمازهای مستحب بدعت است، جمعی از سپاهیانم بانگ برداشتند «و سنة عمراه» ای مسلمانان علی میخواهد سنّت عمر را تغییر دهد. و ما را از خواندن نمازهای مستحب در ماه رمضان باز دارد و...»[8]
خداوند متعال عاقبت همه ما را ختم به سعادت دنیا و آخرت نماید انشاءالله.
منابع برای مطالعة بیشتر:
1. تفسیر نمونه، المیزان، ذیل آیة شریفة 6، سورة مبارکه مائده.
2. فلسفه و اسرار احکام، تألیف محمد وحیدی، ص 120.
3. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص 46.
4. شبهای پیشاور، سلطان الواعظین، ص 880.
[1] . مقدمة علامه سید مرتضی عسگری بر کتاب سیری در صحیحین تألیف محمد صادق نجفی، ص 9.
[2] . کتاب شیعه در اسلام تألیف علامه طباطبایی (ره) ، ص 43، انتشارات واریان، چاپ دوم، 1380.
[3] . همان.
[4] . سورة مائده، آیة 6.
[5] . آیت الله مکارم و دیگران، تلخیص از تفسیر نمونه، ج 4، ص 286، انتشارات دارالکتب، چاپ یازدهم، 1368.
[6] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 405، احیاء التراث ، 1409 قمری، چاپ اول.
[7] . مقدمة علامه عسگری در کتاب سیری در صحیحین، ص 14.
[8] . کلینی، محمد بن یعقوب، روضة کافی، ج 8، ص 61 الی 63.
خطبه شعبانیه پیامبر اکرم
عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ.
ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما رو کرده است.
ماهی که نزد خدا، بهترین ماههاست و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعتهایش بهترین ساعتهاست.
هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلَاوَةِ کِتَابِهِ.
ماهی که در آن شما را به مهمانی خدا دعوت کرده اند و شما در آن از اهل کرامت خدا شده اید. نفسهای شما در آن ثواب تسبیح و ذکر خدا دارد و خواب شما ثواب عبادت.
اعمال شما در آن پذیرفته است و دعاهای شما مستجاب، پس، از پروردگار خویش با نیت های راستین و دلهای پاک، بخواهید که توفیق روزه این ماه و تلاوت قرآن در آن را به شما عنایت فرماید.
فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَارْحَمُواصِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ.
پس شقی و بدبخت، آن کسی است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خدا بی بهره شود. در این ماه باگرسنگی و تشنگی خود، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را بیاد آورید. به فقیران و درماندگان کمک ویاری کنید.
به پیران و کهنسالان احترام و به کودکانتان ملاطفت و مهربانی نموده و با خویشاوندان رفت و آمد داشته باشید.
وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ النَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ.
زبان خود را از گفتار ناشایست نگاه دارید. دیدگان خود را از دیدن ناروا و حرام بپوشانید و گوشهای خود را از شنیدن آنچه نادرست است، باز دارید. با یتیمان مردم مهربانی کنید تا بعد از شما با یتیمان شما مهربانی کنند. از گناهان خود به سوی خدا توبه و بازگشت کنید.
وَ ارْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلَاتِکُمْفَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ یَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ.
در اوقات نماز، دستهای خود را به دعا بردارید، زیرا که وقت نماز بهترین ساعتهاست و در این اوقات، حق تعالی با رحمت، به بندگانش می نگرد و اگر با او مناجات کنند، پاسخشان دهد و چنانچه او را ندا کنند لبیکشان گوید و اگر از او بخواهند عطا کند و چون او را بخوانند مستجابشان گرداند.
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورَکُمْ ثَقِیلَةٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَ الْمُصَلِّینَ وَ السَّاجِدِینَ وَ أَنْ لَا یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ.
ای مردم! جانهایتان در گرو اعمال شماست. پس با طلب آمرزش از خدا، آنها را از گرو، خارج کنید. پشت شما از بار گناهان سنگین است، پس با طولانی کردن سجده ها، آن را سبک گردانید و بدانید که حق تعالی به عزت خود سوگند یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان در این ماه را عذاب نکند و در روز قیامت آنها را از آتش دوزخ در امان دارد.
أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا الشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ، قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ ص اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاء.ٍ
ای مردم! هرکه از شما روزه دار مؤمنی را در این ماه افطار دهد، نزد خدا پاداش بنده آزاد کردن و آمرزش گناهان گذشته اش را خواهد داشت.
برخی از اصحاب گفتند: یا رسول الله! همه ما قادر به انجام آن نیستیم. حضرت فرمود: با افطار دادن روزه داران، از آتش جهنم بپرهیزید اگرچه به نصف دانه خرما و یا به یک جرعه آب باشد.
أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ.
ای مردم! هرکس اخلاق خود را در این ماه نیکو کند، از صراط، آسان بگذرد، آن روز که قدمها، بر آن بلغزد. هرکس در این ماه کارهای غلامان و مستخدمان خود را سبک گرداند، خدا در قیامت حساب او را آسان کند.
هرکس در این ماه از آزار رساندن به مردم خودداری کند، حق تعالی، روز قیامت،خشم خود را از او بازدارد.
هرکس در این ماه یتیم بی پدری را گرامی دارد، خدا او را در قیامت عزیز گرداند.
وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلَاةٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِینَ فَرِیضَةً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ.
هرکس در این ماه صله رحم کند و با خویشان بپیوندد، خدا او را در قیامت به رحمت خود واصل گرداند و هرکس در این ماه رابطه اش را با خویشان خود قطع کند،خداوند در قیامت رحمت خود را از او دریغ نماید.
هرکس در این ماه نماز مستحبی بپا دارد، خداوند او را از آتش جهنم برهاند و کسی که نماز واجبی بجا آورد، خداوند ثواب هفتاد نماز واجب در ماههای دیگر را به او عطا کند.
وَ مَنْ أَکْثَرَ فِیهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِیزَانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِینُ وَ مَنْ تَلَا فِیهِ آیَةً مِنَ الْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ.
هرکس در این ماه بسیار بر من صلوات فرستد، خداوند کفه سبک اعمال او را سنگین گرداند.
وهرکس که در این ماه یک آیه از قرآن تلاوت کند، ثواب کسی را دارد که در ماههای دیگر قرآن را ختم کرده باشد.
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُغَلِّقَهَا عَنْکُمْ وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَالشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ.
ای مردم! درهای بهشت در این ماه گشوده است، از پروردگار خود بخواهید که آنها را بر روی شما نبندد.
و درهای جهنم در این ماه بسته است، از خدا بخواهید که آنها را بر روی شما نگشاید.
شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند. از خدا بخواهید که آنها را بر شما مسلط نگرداند.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ؟ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.
علی علیه السلام می فرماید: در این حال از جا برخاسته و عرض کردم، ای پیامبر خدا! برترین اعمال در این ماه چیست؟ حضرت فرمود: ای ابا الحسن! برترین اعمال در این ماه پرهیز از محرمات است.
اولین عروسی کی و چگونه؟
از میان انبوه سوالاتی که در باره حضرت آدم علیه السلام و فرزندانش وجود دارد جدی ترین سوال این است که زاد ولد، تکثیرو تولید نسل انسانی میان فرزندان آدم علیه السلام چگونه صورت گرفته است؟
در این خصوص احتمالاتی چند متصور است:
-1نخست اینکه فرزندان آدم با یکدیگر ازدواج کرده اند.
2- دیگراینکه فرزندان آدم با انسانهایی از نسل انسانهای پیشین ازدواج کرده اند چنانکه ظاهر پاره ای از روایات موید این مدعاست.
3- احتمال ضعیفتری نیز وجود دارد وآن اینکه فرزندان آدم با افرادی ازجنس جن یا ملک ازدواج کرده باشند چنانکه پاره ای دیگر
ازروایات این ادعا را تا اندازه ای تایید می کند.
اینک به بررسی احتمالات یاد شده می نشینیم.
با بررسی اقوال و آرای اندیشمندان اسلامی در می یابیم که عده ای از بزرگان احتمال اول و عده ای دیگر احتمال دوم را
پذیرفته اند. احتمال اخیر نیز به دلیل عدم قطعیت سند مردود است.
اکنون ببینیم کدامیک از این دو دیدگاه عمده بیشتر قابل دفاع است.
بررسی و تبیین دیدگاه اول:
اگر دیدگاه نخست را که می گفت: " پیدایش نسل انسانها در اثرازدواج فرزندان آدم علیه السلام با یکدیگر پدید آمده است" بپذیریم، آنگاه
- اولا: باید بتوانیم مساله حرمت شرعی نکاح میان خواهر و برادر را توجیه کنیم.
- ثانیا: باید ببینیم این امر مخالفتی با فطرت و سرشت انسانی دارد یا خیر؟
صاحب المیزان، علامه طباطبایی(ره) پیرامون مسأله نخست قایل به حلیّت شرعی نکاح میان محارم در زمان حضرت آدم علیه السلام می باشند. عین سخن ایشان در این باره چنین است:
" اینکه چنین ازدواجى در اسلام حرام است و بطورى که حکایتشده در سایرشرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمىزند، براى اینکه تحریم حکمى است تشریعى، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى(نظیر مستى آوردن شراب) و غیرقابل تغییر، و زمام تشریع هم به دستخداى سبحان است، او هر چه بخواهد مىکند و هرحکمى بخواهد مىراند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباحکند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چارهاى نیست تجویز کند ودر روزگارى دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى کهتجویزش باعثشیوع فحشا و جریحهدار شدن عفت عمومى نمىشود تجویز کند و در روزگارى دیگرکه باعث این محذور مىشود تحریم کند."(1)
مرحوم علامه طباطبایی همچنین سوال دوم را چنین پاسخ گفته اند:
" این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست نیست و فطرت چنین ازدواجى را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفىنمىکند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفى مىکند و اگر از آن تنفر دارد براى این است کهباعثشیوع فحشا و منکرات مىشود و باعث مىگردد غریزه عفتباطل گردد و عفتعمومى لکهدار شود. و پر واضح است که شیوع فحشا بوسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است کهجامعه گستردهاى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى که در تمامى روى زمین غیر ازچند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیتخداى تعالى تعلقگرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشابر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست. پس اگر انسان امروز از چنین تماس و چنین جماعى نفرت دارد به خاطر علتى است کهگفتیم، نه اینکه به حسب فطرت از آن متنفر باشد، به شهادت اینکه مىبینیم مجوسیان در قرنهائىطولانى(بطورى که تاریخ ذکر مىکند)ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع مىدانستند و از آنمتنفر نبودند و هم اکنون بطور قانونى در روسیه(بطورى که نقل شده)و نیز بطور غیر قانونى یعنىبه عنوان زنا در اروپا انجام مىشود."(2) که البته این سازگار با عفت جهانی نیست و مردود می باشد.
بنا بر آنچه گذشت تنفر فطرت انسانی از مسأله ازدواج با محارم به دلیل شیوع فحشاء و منکراتی است که در اثر چنین ازدواج هایی به تدریج در جوامع انسانی به وجود آمده است و چون در زمان فرزندان حضرت آدم هنوز فساد و منکرات شیوع نداشت لذا چنین ازدواجی با فطرت انسانی مخالف نبود.
بررسی و نقد دیدگاه دوم:
کسانی که احتمال دوم (ازدواج فرزندان آدم با انسان های ماقبل ) را پذیرفته اند می گویند:
" چون ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر ممکن نبوده، زیراازدواج با محارم یک عـمـل قـبـیح و زشت است، فرزندان آدم با دخترانى از نژاد و نسل دیگر که در روى زمین بودند ازدواج کـردنـد , بـعـدا کـه فرزندان آنها با هم پسر عموشدند زناشویى در میان خود آنان صورت پـذیـرفت و این نظر را نیز بعضى از روایات تایید مى کند , زیرا نسل آدم نخستین انسان روى زمین نبوده , بلکه پیش از او نیزانسانهایى در زمین زندگى مى کرده اند. حـاصل این که : ممکن است گفته شود که پسران آدم با بقایاى انسانهاى پیشین که قبل از خلقت آدم و حوا در روى زمین زندگى مى کردند , ازدواج کرده اند و از گفتگوى خدابا فرشتگان درباره آفرینش آدم(3) در روى زمین استفاده مى شود که قبل از آدم و حوا انسانهایى در روى زمین زندگى مى کردند و این حقیقت از روایات نیز استفاده مى شود. (4)
در پاسخ بدین نظریه باید گفت :
برخی از آیات قرآنی نافی این مدعاست؛ چنانکه می فرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا(5)
از ظاهر این آیه بر مىآید که در انتشار نسل بشر غیر از آدم و همسرش هیچ کس دیگرى دخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به این دو تن بوده و بس، نه هیچ زنى از غیر بشردخالت داشته، و نه هیچ مردى، چون قرآن کریم در انتشار این نسل تنها آدم و حوا را مبدأ دانسته، و اگر غیر از آدم و حوا مردى یا زنى از غیر بشر نیز دخالت مىداشت، مىفرمود: "و بثمنهما و من غیرهما"، و یا عبارتى دیگر نظیر این را مىآورد تا بفهماند که غیر از آدم و حواموجودى دیگر نیز دخالت داشته و معلوم است که منحصر بودن آدم و حوا در مبدایت انتشار نسل،اقتضا مىکند که در طبقه دوم ازدواج بین خواهر و برادر صورت گرفته باشد.
اما در پاسخ به اینکه گفته شد:
" از گفتگوى خدا با فرشتگان درباره آفرینش آدم در روى زمین استفاده مى شود که قبل از آدم و حوا انسانهایى در روى زمین زندگى مى کردند و این حقیقت از روایات نیز استفاده مى شود"
باید گفت:
اتفاقاً داستان خلقت آدم و گفتگوی خداوند با ملائک خود مؤیدی بر صحت ادعای ماست زیرا وقتی قبل از خلقت حضرت آدم خداوند فرمود :" انی خالق بشرا من طین"(6) و نیز فرمود: "انی جاعل فی الارض خلیفه"(7)
فرشتگان در اعتراض گفتند که این موجود خاکی در زمین دست به فساد وخونریزی خواهد زذ(8) وآگاهی فرشتگان از این مساله نه از آن روست که انسانهایی پیش از حضرت آدم در زمین زندگانی داشته اند بلکه بدین دلیل بود که می دانستند موجود زمینی از آن رو که مادی است قطعا مرکب از قوای غضبی و شهوانی است، از طرفی زمین نیز دارمحدودیت و تزاحم است لذا بقا در آن جز در سایه زندگی دسته جمعی سامان نمی یابد ومعلوم است که این نحوه زندگی به خونریزی و فساد خواهد انجامید.
از ظاهر آیه بر مىآید که در انتشار نسل بشر غیر از آدم و همسرش هیچ کس دیگرىدخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به این دو تن بوده و بس، نه هیچ زنى از غیر بشردخالت داشته، و نه هیچ مردى، چون قرآن کریم در انتشار این نسل تنها آدم و حوا را مبدأ دانسته اشکال دیگری نیز بر این مدعا وارد است و آن اینکه اگر ازدواج با محارم به حکم فطرت انسانی امری قبیح و ناپسند است عین همین اشکال درباره انسان های نخستین پیش از خلقت آدم نیز مطرح خواهد بود بدین معنا که آنها نیز نمی بایست با محارم خویش ازدواج می کردند که در این صورت هیچ انسانی به وجود نمی آمد. بنا براین هیچ گریزی از قبول ادعای ازدواج انسانهای نخستین (خواه فرزندان آدم؛ خواه اسنانهای ما قبل آدم)با محارم خویش وجود ندارد.
در خصوص روایات نیز باید باید بگوییم روایاتی وجود دارد که درستی ادعای ما را تایید می کند.در این زمینه به ذکر یک روایت بسنده می کنیم:
از ابوحمزه ثمالى نقل است که گفت : مى شنیدم حضرت على بن الحسین (ع) با یکى از مردان قریش سخن مى گفت و مى فرمود: چون خداوند توبه آدم را پذیرفت و او با همسرش حوّا از بهشت فرود آمدند از این دو چهل فرزند به وجود آمد : بیست پسر و بیست دختر ، بدین وجه که هر پسر و دخترى از یک بطن متولد شدند، نخستین شکم هابیل بود و دخترى به نام اقلیما ، و شکم دوم قابیل و دخترى به نام لوزا ، و لوزا از همه فرزندان آدم زیباتر بود ، چون فرزندان بزرگ شدند و به سن رشد رسیدند آدم ترسید مبادا به گناه بیفتند آنها را به حضور خواند و گفت : مى خواهم لوزا را به تو اى هابیل و اقلیما را به تو اى قابیل تزویج کنم . قابیل گفت : من به این ازدواج رضا ندهم چه لوزا که با من توأم است به من سزاوارتر است . آدم گفت : پس من قرعه مى زنم . هر دو به قرعه راضى شدند ، چون قرعه افکند لوزا توأم قابیل به نام هابیل درآمد و اقلیما توأم هابیل به نام قابیل ; آدم تزویج را برقرار نمود و از آن تاریخ (پس از تزویج فرزندان بلافصل آدم) خداوند نکاح خواهر با برادر را حرام کرد . ابوحمزه گوید: آن مرد قرشى به امام عرض کرد: آیا از این نسل فرزندانى هم به وجود آمدند؟ فرمود: آرى. قرشى گفت: مجوسیان نیز امروز همین کار را مى کنند. فرمود: مجوس این کار را پس از حرام شدنش مى کنند; سپس فرمود: چرا تعجب مى کنى ؟ مگر نه حوّا از خود آدم آفریده شده و در عین حال با وى ازدواج نموده؟! آرى این کار در آن زمان مشروع و مباح بوده و پس از آن حرام گشته . (9)
نتیجه گیری:
ازمجموع ادله نقلی و عقلی که گذشت احتمال نخست تعین می یابد و آن اینکه :
تولید، تکثیرو تزاید نسل بشری در روی زمین از طریق ازدواج فرزندان آدم با یکدیگر صورت گرفته است.
پی نوشت ها:
1- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج4، ص145-144
2- همان، ص145.
3- وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(بقره/30)
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روی زمین، جانشینی [= نمایندهای] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!»
آیا کسی را در آن قرار میدهی که فساد و خونریزی کند؟! (زیرا موجودات زمینی دیگر، که قبل از این آدم وجود داشتند نیز، به فساد و خونریزی آلوده
شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را بجا میآوریم، و تو را تقدیس میکنیم». پروردگار فرمود: «من حقایقی را
میدانم که شما نمیدانید.».
4- مکارم شیرازی، ناصر، پاسخ به پرسشهای دینی
5- نساء/1
6- صاد/71
7- بقره/30
8- همان
9- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج11، ص225
نقش فیتیش (استفاده و استمداد از قوه مخفی و مستور در رفتار جنسی) در زندگی و
لزوم رعایت پوشش و رفتار مناسب بانوان در اجتماع
با داغ شدن موضوع عفاف و حجاب و موضع گیری های مختلف در مورد چگونگی پوشش زن در اجتماع و نحوه برخورد با آن، بر آن شدم مطلبی در وبلاگ بگذارم که در زیر آمده است. مطلبی که کمتر در مورد آن بحث و فکر می شود! و به نظر بنده از علل اصلی خیلی از احکامی که در اسلام در مورد پوشش زن در اجتماع آمده می باشد. به هر تقدیر فیتیش که از اون بعنوان تابو و یا بت یاد شده چیزی در جنس مقابل هست که باعث میشه تا یک فرد چه مذکر و چه مونث بشدت تحریک بشه. برای همین هم از فیتیش میشود بعنوان محرک عاطفی و خصوصاً محرک جنسی شدید نام برد.
با عرض پوزش از بزرگ ترها!!!
خوب می دانید که بعضی از اعضا و قسمتهای بدن بعنوان یک فیتیش یا محرک میتوانند جنس مقابل را به تحریک وا دارند و گاهی هم چیزهای دیگری مانند رفتار و یا نوع لباس محرک شدیدی خواهند بود که میگوییم به اون موضوع فیتیش داریم.
بیشترین انواع فیتیش که شناخته شده هستند برخی از فیتیش هایی هستند که مردان به اعضای بدن زنها دارند. البته تمامی اعضای بدن زن ها میتوانند که دارای قدرت تحریک کنندگی باشند که در افراد متعدد فرق دارد و بستگی تمام و کمالی به تجربه هر فرد دارد. برخی از مردها حتی به ناخنها و یا شصت پا، رنگ مو، حالت چهره و جزئیات خاص غیر قابل درکی در وجود یک زن دارای فیتیش هستند که ممکن است، سابقه ای ذهنی این فیتیش رو در اون ها ایجاد کرده باشه. مثلا در روزگار نوجوانی که آمپر جنسی بدون دلیل همینطوری هم بالا می رود(گفته شده یک جوان زیر بیست سال برای eract یا نعوظ کامل تنها به 1ثانیه زمان نیاز دارد) یک نگاه کوچک به عضوی از بدن یک زن در مرد فیتیش بسیار شدیدی را ایجاد می کنه (یا بعبارت دقیقتر اون رو تا حدی شرطی می کنه) که در تمام عمر بار فیتیش را به دوش میکشه. از همین جاست که ممکن است یک عامل تحریک در یک فرد در فرد دیگر عامل تحریک نباشد و برای آن فرد حتی کاملا بی اهمیت باشد. بنابراین اصل اول این است که افراد مختلف فیتیش های متفاوتی دارند یا بعبارت دیگر با توجه به تجربیات نوع متفاوتی از فیتیش را در خود ایجاد نموده اند. مثلاً در فرهنگای پوشیده ای مانند ایران که دیدن اعضای حتی غیر جنسی بدن کمتر اتفاق می افتد دیدار سالی یکبار ساق پا در بسیاری افراد محرکی قوی است، اما همین عضو در فرهنگی اروپایی که کمترین جایی که به رویت عموم مردان می رسد ساق پاهای زنان است نقش ساق پا در بر انگیختن احساسات جنسی بسیار بسیار کمتر از ایران است. (عجله نکنید و نگویید که حالا ما بیاییم این تحریکات را مثل اروپایی هایی ها در جامعه کم کنیم، چون این رشته سر دراز دارد که در پایین قسمتی از آن آمده است...)
البته گاهی هم رابطه ای بین واقعیت و فیتیشهای معروف (دلایل منطقی) وجود دارند که باعث عمومیت یافتن آن فیتیش شده است مثلاً زنها به موهای فراوان سینه فیتیشی عجیب دارند که می توان گفت اینگونه مردان در سینه خود ابزاری برای ملاعبه و سرگرمی زن در زمان هم آغوشی دارند زیرا از یک سو موهای سینه مرد لقمه دندان گیری است برای زن و از سوی دیگر همین مو وقتی حتی اگر هم مرد عرضه نوازش زن را نداشته باشد نقش نوازشگرانه را بعهده می گیرد. همچنین مردان پر مو گرمی مزاج بیشتری دارند تا مردانی که موی زیادی در سر اما موی کمی در بدن خود دارند. بنا بر این موی سینه فیتیش بیشتری خواهد داشت از موی سر !!
یکی دیگر از نکات مهم در فیتیش این است که گاهی یک پوشش و یا حتی قسمتی از بدن جنس مقابل که تا دیروز محرک و فیتیش انگیز مهمی نبوده است تبدیل به محرکی قوی می گردد. لذا باید ریشه این گونه موارد جدیدالخلقه را در تصاویر ذهنی جمع قالب مردم جستجو نمود. شاید هنر پیشه ای و یا رقاصه معروفی که از آن قسمت به صورت برجسته ای برخوردار بوده و همچنین آن عضو را به نحو مناسبی به نمایش گذاشته است و یا حتی داستان و رمانی که خواننده زیادی یافته است که به نقطه محرک خاصی دائما اشاره گردیده و در ذهنهای مردم نقش بسته است سبب عمومیت یافتن آن فیتیش گردد. برای شاهد مثال به انتخاب رنگ سال اشاره میکنم که آن موضوع هم تنها یک قرارداد نیست و نقش تبلیغات و شرایط اجتماعی در انتخاب رنگ سال تاثیر بسزایی دارد. (حالا می توان تا حدود بسیار زیادی دلایل اسلام و حتی بعضی علمای متحجر!! را برای تأکید بر ندیدن و تحریم اینگونه تصاویر و فیلم ها و رعایت پوشش کامل فهمید.)
1) فیتیش بدنی:
طبیعی است که اعضای بدن دارای تاثیرات بسزایی بر روی جنس مقابل هستند و تاثیر پذیری هریک از ما انسان ها از عضو خاصی از بدن جنس مقابل ما را در مقابل آن آسیب پذیر می نماید . ریشه این تاثیر پذیری هم در تفاوت های جنسی و روانی و نیز تجربیات ما و یا حتی محدودیت های ما دارد. اما این فیتیش در مرد و زن تفاوتهای فاحشی دارد که به آنها می پردازیم.
مردان به قسمتهای زیادی از بدن زنها فیتیش دارند که از نوک سر تا نوک انگشتان پا را شامل می شوند و در راس همه خود آلت تناسلی است و از این جزء مهم که بگذریم سایر قسمت های بدن به ترتیب ازمهمترین قسمت تا قسمت های دارای اهمیت کمتر عبارتند: از سینه، باسن و مچ پا . کمر باریک در مواجهه با سینه و باسن است که نمود پیدا می کند زیرا کمر باریک تر باسن را چاق و چله تر و سینه را فراخ تر و زیباتر نمایان می کند، برای همین دختر کمرباریک در فرهنگ های مختلف تا این اندازه معروف گردیده است. اما برخورداری ازقد و قواره و هیکل مناسب در یک زن برای اغلب مردان تاثیرگذار است. با این حال برخی مردان به راحتی نمی توانند در مقابل زنان ریز نقش و یا بر عکس زنان بسیار چاق مقاومت کنند. اما از فیتیش که بگذریم بهره مندی یک فرد از قد و بالای بلند(چه زن و چه مرد) جذابیت عمومی جنسی را هم در حد بسیار بالایی نگاه می دارد.
از آنجایی که بسیاری از مردان به سطح مناسبی از انگیختگی جنسی نمی رسند و یا به محض رسیدن به سطح بالای انگیختگی فوراً انزال شده و و ارگاسم بسیار کوتاهی را تجربه خواهند کرد می توان گفت همواره مردان حریص بوده و به دنبال تنوع طلبی خود هستند، وفادار نبوده و به فوریت تحریک می شوند. در حالی که زنان عموماً در وضعیت بهتری برای بهره برداری لذتجویانه از روابط جنسی خود هستند و به فوریت تحریک نمی گردد. اگر چه همواره استثناهای در بین هردو جنس وجود دارند. اما این تفاوت ها باعث می گردد که مردان آسیب پذیر تر می باشند...
زنان نیز به اعضای زیادی از بدن آقایان فیتیش دارند که شاید به اندازه مردان نباشد اما بالاخره هر زنی حساسیت خاصی نسبت به برخی از بخشهای بدن مرد خود دارد. در راس آن اندام و عضلات نسبتاً قوی و یا قد بلند می باشد. برخی به عضلات ورزیده پاها و برخی هم به عضلات سینه یا بازو و یا گردن بها می دهند. بدن پر مو نیز از فیتیش های بسیار مهم و عمومی خانم ها می باشد. اشارات زیادی به این موضوع شده است که زنها هم بستری با مردی کم مو مانند یک زن را برنمی تابند.
2) فیتیش در پوشش
البسه و پوشش ها. البسه هم از آنجایی که همان اعضا و جوارح فوق الاشاره را می پوشانند مهم هستند و هم به این دلیل که اعضا و جوارح فوق را به صورت مناسبی می نمایانند اهمیت می یابند. بطور مثال در همین فرهنگ مانتویی ایران که نمایش سینه و یا شکاف میان آنها بدون گرفتاری های پلیسی شدنی نیست گاهی برخی خانم ها با استفاده از برگه یقه های خاصی که در مانتوهای خود تعبیه می کنند برجستگی و زیبایی سینه را بدون آنکه عریان شان کنند دوچندان می کنند. جالب اینجاست که برخی از آقایان هم زیبایی سینه را در خیابان (و هنگامی که دارای لفافه و پوشش مناسبی باشد) محرک قلمداد می کنند وگرنه خود این عضو را بصورت عریان چندان زیبا نمی دانند!!
مردان در راس همه پوششها و بر خلاف آنجا که راجع به اعضای بدن گفته شد (که مردان به سینه حساسیت خاصی دارند) فارغ از خود سینه زن و در باب پوشش، بیشترین حساسیت را به چکمه ها و به عبارت دیگر بوتهای ساق بلند ورنی دارند. از همین روی است که نیروی انتظامی هم در سال های گذشته پوشیدن چکمه را ممنوع نمود. دیگر موارد نیز کفش های خاص دارای پاشنه باریک و بلند و یا لباس های دارای براقی خاص هستند که بدن و پستی بلندی های آن را نمایان می کنند. همچنین برخی جواهرات و عینک هایی(مثل عینک های دودی که اخیراً بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد) که بسته به مد روز می توانند بسیار کوچک و یا بسیار بزرگتر (حتی بزرگتر از پهنای صورت) باشند.
زنان اما به نظر می رسد به لباس های زیادی در مردان فیتیش نداشته باشند با اینحال لباس های اسپرت و یا چسبان در راس لباس های محرکی هستند که برخی آقایان برای تاثیرگذاری استفاده می کنند. و چیزی که نباید فراموش شود آن است (بسیاری از مردان هم اشاره می کنند) که هرگونه لباسی در بدن یک مرد به شرطی نمود پیدا می کند که مرد با پرداختن به ورزش های مناسب و رژیم غذایی سالم بدن زیبایی را ساخته باشد(بادی بیلدینگ) لذا فخر یک لباس را در استفاده کننده آن می دانند و گرنه بهترین لباسها هم در بدن نازیبا هیچ ارزشی را ندارد.
3) فیتیش دررفتار و افکار
در این قسمت ها روانشناسی حرف اول و آخر را می زند. ممکن است زنی و حتی مردی پیدا شود که دارای افکار مازوخیستی بوده و از آزار دیدن در ابعاد کوچک (وگاه بزرگ مانند کتک خرد و درد کشیدن) لذت ببرد لذا نسبت به فحاشی و یا برخورد خشن جنس مقابل لذت وافری ببرد در حالی که همین برخورد خشن نه تنها سبب لذت دیگری نخواهد شد بلکه اسباب رنجش وی را فراهم می کند....
مردان: یک مرد درصورت برخورداری یک خانم از ویژگی های بارز زنانه (مانند خنده های باصدای زیر که سبب دلنشین شدن رفتار زن می گردد و در رأس همه اینها برخوردار بودن از صدای ملایم به شدت تحریک می شوند) به شدت در مقابل وی آسیب پذیر می گردد. برای همین است که برخی شرکت های خصوصی در زمان استخدام کارمند داشتن صدای زیبا برای منشی و علی الخصوص بازاریاب های تلفنی را از داشتن هوش و ذکاوت بالا هم مهمتر می دانند!!
زنان: جنس مرد یا جامعتر بگویم ((نر)) بعنوان جنس مسلط و به ظاهر قوی از آنجایی که در همه فرهنگ ها نقش حامی و بانی خانواده را بازی می کنند در صورت برخورداری از منش مقتدرانه تاثیر بسیار زیادی را بر روی زن هایی می گذارد که قصد دارند تا تمام زندگی خود را به مردی تکیه دهند. (حتی در فرهنگ های حیوانی مانند گوزن ها و...)
در پایان باید به این نکته اذعان کنم که اگر چه این مقاله به نکات مثبت جنسی و روابط زن و شوهری بیشتر اشاره داشته اما اگر این مسائل را در روابط پیش از ازدواج و روابط اجتماعی کنونی بسط دهیم به این موضوع خواهیم رسید که دقت نظر بیشتر در روابط و پوشش و دیگر مسائل مربوط با جنس مخالف علاوه بر به وجود آوردن جامعه ای سالم باعث استحکام و سلامت بیشتر خانواده ها نیز خواهد گردید و این میسّر نمی گردد مگر با پیاده نمودن دستورات ناب اسلامی، بدون کم و کاست ، افراط ها و تفریط ها و برخورد نا صحیح با اینگونه مسائل.
ولادت یگانه عدالتگستر جهان
بر عدالتجویان عالم
مبارک باد
پیرمردی میگفت: «حتّی وسط گندم هم خط دارد»
این سترگ آوایی است خفته در رؤیاها
و شعاری که به نشخوار بیان میگردد
دفتر فلسفه و شعر و سیاست مجلس وعظ و خطابه
همه باحال ستایش که: «عدالت زیباست»
اما...
کام خشکیدهی انسانیت انسانها
عمری است دهان بگشوده
تا مگر قطرهای از زمزم عدل
بر لب خشک و ترکخوردهی او بنشیند
جگر خاک پر از خون خدا
دستهای لابه بهسوی ابر اجابت بالا
و دو چشم بیسو بهسوی روزنی از نور امید
و گلو پر ز خروش که تو کی میآیی؟
«ای عدالت»
(1/9/1386) منبع:وبلاگ نیشترچند قطعه شعر به شوق مهدی درآستانه میلاد مهدی
قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است.
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است.
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است.
عرق شرم زمین است که سرباز کم است!
چه جمعهها که یک به یک غروب شد ، نیامدی.
چه بغضها که در گلو رسوب کرد ، نیامدی!
خلیل آتشین سخن؛ تبر به دوش بت شکن!
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد ، نیامدی!
تمام طول هفته را به انتظار جمعهام
دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد ، نیامدی!
امشب ز کَرَم ، حق گُهرى داد به نرجس وز برج ولایت ، قمرى داد به نرجس
خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس
توجه:
متذکر میشوم که در آثاری که به این موضوع پرداخته شده است تعداد اندیشمندان اهل سنت که بر ولادت امام مهدی صحه گذاشته اند از صد تجاوز میکند که جهت جلوگیری از اطالهء کلام ، طالبان را به کتب منتخب الأثر ج2 ص371 تا 393 و من هو المهدی ص427 تا 451 ارجاع میدهم.
اما نکتهء جالب که دریغم آمد ناگفته بگذارم این است که در میان قائلان به ولادت امام دوازدهم شیعیان از اهل سنت از هر قشر و صنف و طبقه ای (مورخ - مفسر – عارف – شاعر) به چشم میخورد. نظیر: ذهبی - مولوی - بیهقی -بلاذری - محی الدین ابن عربی - عطار نیشابوری - نقشبندی و ... مولوی
از خدای بزرگ میخواهم که امت اسلامی را در راه شناخت حقیقت یاری و از تعصبات کور دور بدارد.
میتوان به جرأت ادعا کرد که تمام اندیشمندان شیعه قائل به ولادت امام دوازدهم با نام محمد بن الحسن العسکری در پانزدهم شعبان 255 یا 256 هجری هستند. اما این دردی را دوا نمی کند زیرا آن که در موضع خصم است میتواند ادعا کند که چون شما ذی نفع هستید برای مهدی موعود روز و ماه و سال تولد ساخته اید. اما آنچه میتواند قابل اعتنا باشد این است که ما روز و ماه و سال تولد امام مهدی را از زبان خود خصم یعنی مخالفین فکری شیعه بیان کرده و ادعای خود را ثابت کنیم. لذا بر آنیم تا تولد امام مهدی را از آثار اندیشمندان اهل سنت بیاوریم تا جای شک و شبهه ای باقی نماند.
محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول ص89 چنین می گوید:
ابوالقاسم محمد بن الحسن در سال 258 در سامره متولد شد.نام پدرش حسن خالص است و حجت و خلف صالح و منتظر از القاب اوست. وی اکنون غائب است و بعداً ظاهر میشود.
محمد بن یوسف در کفایه الطالب ص312 چنین می گوید:
امام عسکری -ع- هنگام وفات فرزندی جز محمد نداشت و گفته شده او همان امام منتظر است.
ابن صباغ مالکی در فصول المهمه ص273 و 286 چنین می گوید:
فصل دوازدهم در احوال ابی القاسم محمد حجت خلف صالح فرزند ابی محمد حسن خالص است. آن جناب امام دوازدهم شیعیان است.
یوسف بن قز اوغلی در تذکره خواص الامه ص204 چنین می گوید:
نام فرزند امام عسکری محمد و کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است.اوست حجت و صاحب الزمان و قائم و منتظر. و امامت به وی ختم شده است.
مؤمن بن حسن شبلنجی در نور الأبصار ص168 چنین می گوید:
محمد فرزند حسن عسکری است.مادرش ام ولدی بوده به نام نرجس یا صیقل یا سوسن. کنیه اش ابو القاسم است. امامیه وی را حجت و مهدی و خلف صالح و قائم و منتظر و صاحب الزمان مینامند.
ابن حجر عسقلانی در الصواعق المحرقه ص206 چنین می گوید:
امام عسکری فرزندی جز ابو القاسم که محمد و حجت نامیده میشود باقی نگذاشت. آن کودک در هنگام وفات پدر پنج ساله بود. تذکر: ابن حَجَر از عنودترین مخالفان شیعیان است که این گونه چنین تصریحی دارد. قابل توجه برخی به اصطلاح روشنفکران که در نفی اعتقادات خود دست وهابیون را نیز از پشت بسته اند.
محمد امین بغدادی در سبائک الذهب ص78 چنین می گوید:
محمد که مهدی نیز نامیده میشود در هنگام وفات پدر پنج ساله بود.
ابن خلکان (م 681 ه) در وفیات الأعیان ج2 ص24 چنین می گوید:
ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری دوازدهمین امام از ائمهء دوازده گانهء شیعیان و لقب معروف وی حجت است. شیعیان عقیده دارند که وی همان منتظر و قائم و مهدی است. ولادت وی در روز جمعه نیمهء شعبان 255 هجری واقع گشته است.(در انتظار ققنوس ص162و163)
میر خواند در روضه الصفا ج3 ص؟ چنین می گوید:
محمد فرزند حسن بود. کنیه اش ابو القاسم است. امامیه او را حجت قائم و مهدی میدانند.(دادگستر جهان ص119)
عبد الوهاب بن احمد بن علی شعرانی در الیواقیت و الجواهر ج2 ص143 چنین می گوید:
مهدی فرزند امام حسن عسکری است که در نیمه شعبان سال 255 متولد شد. زنده و باقی است تا با عیسی ظهور کند. و اکنون که سنه 958 است 703 سال از عمر شریفش میگذرد.
محیی الدین ابن عربی در فتوحات مکیه ج2 ص49 چنین می گوید:
و اما ختم ولایت محمدیه متعلق است به مردی از عرب که بهترین اصل و نسب را دارا می باشد و او در زمان ما حیات دارد و او در سال 595 هجری به من شناسانده شد و من علامت و نشانهء مخصوصی را که حق تعالی از چشم بندگانش پنهان نموده بود در او دیدم و خداوند آن را برای من در شهر فاس منکشف کرد تا آنجا که خاتم ولایت را مشاهده کردم. و اوست خاتم نبوت مطلقه که بسیاری از مردم نمی دانند. همانا خداوند او را گرفتار نمود به اهل انکار که آن مراتب کمال و علمی که از طرف حق تعالی به او داده شده است را انکار نمودند.
وقتی که ظلم و جور زمین را فرا گرفت ، مهدی خروج می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند. آن جناب از اولاد رسول خدا و از نسل فاطمه است. جدش حسین و پدرش حسن عسکری فرزند علی النقی فرزند محمد التقی فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند زین العابدین فرزند حسین بن علی بن ابیطالب است.(باب 366 فتوحات مکیه)
خواجه پارسا در فصل الخطاب چنین می گوید:
محمد بن حسن عسکری در نیمهء شعبان 255 به دنیا آمد. نام مادرش نرجس بوده در سن پنج سالگی پدرش وفات نمود. از آن زمان تا حال غائب است. اوست امام منتظر شیعیان و وجودش نزد خواص اصحاب و ثقات اهلش به اثبات رسیده است. خداوند عمرش را مانند خضر و الیاس طولانی می گرداند.(منقول از ینابیع الموده ج2 ص126)
ابو الفلاح حنبلی در شذرات الذهب ج2 ص141 و ذهبی در العبر فی خبر من غبر ج2 ص31 چنین می گویند:
محمد بن حسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی می باشد. کنیه اش ابو القاسم است و شیعیان او را به نامهای خلف حجت مهدی منتظر و صاحب الزمان نامیده اند.
محمد بن علی حموی در تاریخ منصوری ص114 چنین می گوید:
ابو القاسم محمد منتظر در سال 259 در سامرا متولد شد.
ابن أثیر جزری (م630ه) در الکامل فی التاریخ ج7 ص274 در نقل حوادث سال 260 هجری چنین می گوید:
در این سال ابو محمد علوی عسکری وفات یافت.او یکی از ائمهء دوازده گانه بر طبق مذهب شیعی است و پدر محمدی است که شیعیان معتقدند وی منتظر موعود است.
ذهبی(م 748 ه) در سه کتاب خود به ولادت امام مهدی اذعان کرده است:
العبر فی خبر من غبر (ج3 ص31):
در این سال -256 - محمد بن حسن بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق علوی حسینی تولد یافت. وی همان ابو القاسمی است که رافضیان وی را خلف و حجت می خوانند و لقبش مهدی منتظر و صاحب الزمان است و همو پایان بخش ائمهء دوازده گانه است.
تاریخ دول الاسلام (ص113 حوادث سالهای 251 تا 260):
امام عسکری پدر منتظر رافضیان است. محمد بن الحسن که امامیه او را قائم و الخلف الحجه می نامند در سال 258 هجری تولد یافته البته 260 نیز گفته شده است.
سیر أعلام النبلاء (ج13 ص119):
منتظر شریف ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین الشهید بن الامام علی بن ابی طالب علوی حسینی بوده و پایان بخش سلسلهء آن دوازده سرور است.
ابن وردی(م 749 ه) در نور الأبصار ص186 چنین می گوید:
محمد بن حسن الخالص به سال 255 ولادت یافته است.
شبراوی شافعی(م 1171 ه) در الاتحاف بحب الأشراف ص68 چنین می گوید:
ولادت امام مهدی محمد بن حسن عسکری در نیمهء شعبان 255 بوده است.
خیر الدین زرکلی(م 1396 ه) در الأعلام ج6 ص80 چنین می گوید:
ابو القاسم محمد بن حسن عسکری خالص بن علی الهادی آخرین حلقه از سلسلهء دوازده امام شیعیان است. وی در شهر سامرا متولد گشت و هنگامی که پدرش از دنیا رفت پنج سال داشت. دربارهء تاریخ تولدش گفته شده که در شب نیمهء شعبان 255 به دنیا آمده است و تاریخ غیبت ایشان 265 ذکر شده است.
سؤال: آیا موعود منتظر در قید حیات است؟ آیا اصلاً به دنیا آمده است؟
مقدمه:
منجی موعود وعدهء همهء ادیان آسمانی و زمینی است و در هر یک به نامی مشهور است. در آئین زرتشت او را سوشیانس میخوانند که ایرانی است و پیرو زرتشت. در آئین یهود او را سرور میکائیلی می نامند که از بنی اسرائیل و پیرو موسی است. در آئین مسیح او همان مسیح موعود است. در آئین اسلام او مهدی منتظر است.. در آئین اسلام او دوازدهمین امام و جانشین پیامبر خاتم. در آئین هندو او را ویشنو می دانند. در آئین مجوس او هوشیدر است. بودائیان عقیده به بازگشت بودا دارند. اسپانیائی ها منتظر بازگشت رودریک هستند و مغولان نیز در انتظار بازگشت تموچین یا همان چنگیز هستند.(دادگستر جهان ص66 - در انتظار ققنوس ص43 - المهدیه فی الاسلام ص43 و 44 - الامامه و قائم القیامه ص270)
نکته:
موعود منتظر را میتوان از نژاد ایرانی به شمار آورد ؛ چون مادر امام سجاد -ع- بنا بر نقلی شهربانو دختر یزدگرد ساسانی است. و میتوان او را از بنی اسرائیل دانست ؛ چون بنی هاشم و بنی اسرائیل هر دو از نسل ابراهیم -ع- هستند. و از عیسویان محسوب کرد ؛ چون مادرش نرجس خاتون اصالت رومی و آئین مسیحی داشته است.(دادگستر جهان ص67) )
مهدی در آئینهء احادیث
در 91 حدیث اینگونه وارد شده که امامان دوازده نفرند اولشان علی بن ابی طالب و آخرشان مهدی است.
در 94 حدیث اینگونه آمده است که امامان دوازده نفرند و آخرشان مهدی است.
در 107 حدیث امامان دوازده نفر معرفی شده اند که 9 نفرشان از نسل حسین -ع- و نهمی آنان قائم -عج- است.
در 389 حدیث مهدی از عترت پیامبر معرفی شده است.
در 314 حدیث مهدی از اولاد علی -ع- دانسته شده است.
در 192 حدیث وی از اولاد فاطمه -س- برشمرده شده است.
در 185 حدیث آن حضرت از اولاد حسین -ع- معرفی شده است.
در 148 حدیث او را نهمین فرزند امام حسین -ع - دانسته اند.
در 103 حدیث او فرزند محمد بن علی الباقر -ع- دانسته شده است.
در 103 حدیث نیز فرزند جعفر بن محمد الصادق -ع- معرفی شده است.
در 101 حدیث وی فرزند موسی بن جعفر -ع- اعلام شده است.
در 99 حدیث مهدی ششمین فرزند امام صادق -ع- معرفی شده است.
در 98 حدیث او پنجمین فرزند امام کاظم -ع- معرفی شده است.
در 95 حدیث آن حضرت چهارمین فرزند امام هشتم دانسته شده است.
در 90 حدیث وی سومین فرزند امام جواد -ع- برشمرده شده است.
در 90 حدیث مهدی از اولاد امام هادی -ع- معرفی شده است.
در 145 حدیث او فرزند امام حسن عسکری -ع- معرفی شده است.
در 148 حدیث نام پدر امام مهدی -ع- حسن دانسته شده است.
در 47 حدیث مهدی همنام و هم کنیهء رسول خدا معرفی شده است.
.: Weblog Themes By Pichak :.