سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

حکایتی از عبید زاکانی

شخصی چنین حکایت همی کند که؛ خواب دیدم قیامت شده است!

هرقومی را داخل چاله‏ ای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ی ایرانیان.

خود را به عبید زاکانی رساندم و خوشحال پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده اند؟»

گفت: «می دانند که ماها به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»

خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و بفهد و عزم بالا رفتن کند...»

نپرسیده گفت: «گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند و بخواهد بالا بیاید، خود ما بهتر از هر نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!

حال با یک دید جامعه شناسی فرهنگی و مردمی به این قضیه نگاه کنیم! چرا اینگونه است؟ جالب اینجاست که این نوع روحیه و عمل ما ایرانی ها در همه ی زمینه هم تسری پیدا کرده! در سیاست و حکومت گرفته تا اقتصاد و فرهنگ، حتی مسائل و مشکلات خانوادگی! یک جناح و حزب سیاسی و یک رئیس جمهور و همکارانش، حال به دلایل رویکرد مردمی و بین المللی و وضعیت خاص زمانی، یک سری موفقیت هایی را کسب می کنه! وضعیت و سطح سیاسی و اجتماعی و عزت جهانی و... مملکت و نظام را بالا برده و وجهه ای به دست می یاره! اما چون از هم فکران و هم گروه و حزب ما نیست، پس باید بحران سازی کرد، هفته ای یک بحران و مشکل تا... باید مانع کارش شد تا... و هزاران مثال و مورد که در زمان های مختلف و به نوعی در همه ی دولت ها مشاهده شده، بخصوص در دولت های پیشین! چرا؟

به دنبال مشکل و دشمن خارجی و استکبار نریم که دیگه خریدار نداره! زمینه و مشکل استبداد زدگی ایرانی هم قبول داریم ولی نه اینقدر که نتیجه اش این باشه! من فکر می کنم مشکل اصلی در نوع اعتقادات دینی و مذهبی ما ایرانی هاست! نه در اعتقادات اصیل اسلامی و مذهب تشیع! نه! بلکه در نوع برداشت و تفکر و عمل مذهبی ما ایرانی ها! چرا که همه را یا سیاه می بینیم، یا سفید! قانون یا همه یا هیچ! یا من و با من، یا هیچ! با هم نداریم! یا من یا تو! نظر و عمل من حقه، تو نه! دین و مذهب من بهترینه، مال تو نه! من بهشتی ام، تو نه! نماز و روزه و ... درسته، مال تو نه! همه کافرند و من... و هزاران مورد دیگر! اصلاً حاضر به قبول دیگران نیستیم!

به نظر شما خواننده چطور؟

منبع: وبلاگ کنج درون




تاریخ : چهارشنبه 91/3/31 | 12:10 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

تابستان سال گذشته که توفیق الهی شامل حالم شد و به زیارت خانه خدا مشرف شدم، چند روزی را که در مدینه بودیم، هر روز صبح به قبرستان بقیع رفته و ائمه مدفون در آن جا را زیارت می کردیم. اما متأسفانه اقامت در مدینه برای بسیاری از شیعیان، همراه با آلام و آزارهای روحی و فکری شدیدی است که از سوی نظام سیاسی و مذهبی حاکم بر عربستان وارد می شود. منتها خیلی از این فشارها را می توان بازتاب و عکس العمل آنان در قبال رفتار و حرکاتی دانست که از سوی شیعیان متعصب بروز می کند. به ویژه نقش برخی مداحان افراطی و روحانیون در تحریک شیعیان بر علیه فرهنگ و باورهای اهل سنت، در این مسأله خیلی پررنگ است.

عجیب است با آن که این همه در مورد تلاش امامان معصوم برای حفظ اساس و کیان جامعه اسلامی گفته و نوشته شده است، و به ویژه اقدامات عملی امام علی (علیه السلام) در تعامل با خلفای حاکم بر جامعه اسلامی در این زمینه کاملا مشهور است، اما نمی دانم چرا برخی از مسلمانان که نام شیعه بر خود نهاده اند، از راه تعیین شده توسط امامان معصوم خارج شده، و اقدامات و حرکاتی را نشان می دهند که در تقابل کامل با دیدگاه ائمه (علیهم السلام) قرار دارد. عجیب تر هم آن است که خیال می کنند چنین حرکاتی برای جلب رضایت ائمه و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صورت می گیرد. و تازه انتظار ثواب و اجر جزیل هم از خدا دارند.

در قرآن کریم آمده است که «و لکل وجهة هو مولیها، فاستبقوا الخیرات...» (بقره: 148)؛ در این آیه شریفه، قرآن به این واقعیت اجتماعی اشاره می کند که قبله گاه هر جماعتی از انسان ها متفاوت است، اما آن چه مهم است آن است که بر اساس باورهای حاکم بر زندگی، به رقابت و سبقت در نیکوکاری اقدام نمایید. به عبارت دیگر، به جای شعار دادن و پرداختن به ظواهر، تلاش کنید تا در عمل، نیکوکار بوده، و در این زمینه پیشگام باشید. بر این اساس، اگر بنا باشد که میان گروه های مختلف فکری و مذهبی در جامعه اسلامی، تقابل و رقابتی باشد باید در نیکوکاری و عمل به وظایف رفتاری مبتنی بر آموزه های اسلامی باشد. مثلا خوب است که مسلمانان ایرانی به عنوان نمادی از جامعه شیعیان، در هنگام سفر به سرزمین وحی: الف) اهتمام خود به نماز جماعت و نماز اول وقت را نشان دهند، نه آن که پشت دربهای فروشگاه های بزرگ مکه و مدینه صف بکشند تا بعد از نماز به داخل فروشگاه هجوم ببرند؛ ب) زنان ایرانی تعبد و تعهد ایمانی خود را با رعایت حجاب اسلامی به تمام گروه ها و قومیت های مسلمان نشان دهند، نه آن که بدحجابی بعضی از آنان به جایی برسد که فریاد اعتراض وهابی ها را در پی داشته باشد؛ ج) مردان ایرانی بکوشند تا با غیرت و همت خود زیور و زینت شایسته ای برای اهل بیت و خصوصاً امام علی (علیه السلام) باشند، نه آن که برخی از ایشان در مجاری ورودی عربستان، به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده و اعتبار جامعه شیعی را تنزل دهند.

به راستی اگر بخواهیم شیعه باشیم و از مرام و مسلک اهل بیت دفاع کنیم، آیا باید به خواسته امامان معصوم خود عمل کنیم و با رفتار خود مذهب تشیع را تقویت کنیم، یا آن که بی توجه به آموزه های دینی، تنها به متلک پرانی نسبت به مذاهب اهل سنت، و بی احترامی به مقدسات آنان بپردازیم. آیا تاکنون فکر کرده اید که چنین حرکاتی چقدر در ریختن خون شیعیان جهان توسط سنی هایی که از بی احترامی شیعیان به ستوه می آیند اثرگذار است؟ و البته این مسأله مختص زمانه ما که وهابیت به مدد پول نفت کمر راست کرده، نیست؛ بلکه در چهارده قرن گذشته، چنین تقابلی وجود داشته است.

بگذریم. شقشقه ای که بروز کرد، به بهانه خواندن سخنان آیت الله مکارم شیرازی بود که روز گذشته خطاب به رئیس سازمان حج و زیارت بیان کرده است (کلیک کنید). ایشان با اشاره به سخنان مخالف برخی از مداحان در مکه و مدینه اظهار داشتند: ‌برخی از مداحان و خطبا فکر می‌کنند اگر آنجا نغمه ‌ای مخالف بزنند، خدمت به اهل بیت‌ (علیهم السلام) است اما باید این فکر را از ذهنشان بیرون کنند. سخنان اهانت آمیز نسبت به اعتقادات اهل سنت، مخصوصا در شرایط فعلی، خلاف دستورات ائمه اطهار ‌(علیهم السلام) است و این بزرگواران فرموده‌اند که این کار را نکنید. چه بسا نغمه‌های مخالف، سبب ریختن خون شیعیان است. به مداحان و خطبا تفهیم کنید که اگر وارد خط قرمز آنان شوید، فتاوای شدید و سختی دارند، و بدانند که نه اعدام آنجا شهادت محسوب می‌شود، و نه زندان جزو ذخیره آخرت آنها محسوب می‌شود، مکررا این را اعلام کنید تا از این ناحیه مشکلی ایجاد نشود.




تاریخ : پنج شنبه 91/3/25 | 10:28 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

 چوپانی هر روز گله ی روستاییان را برای چِرا به کوه و دشت می برد. روزی یک گرگ گرسنه به گله حمله کرد...

بقیه رادر این جا BEKHANID




تاریخ : دوشنبه 91/3/22 | 2:1 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

چه شباهتی است بین آن دو؟ در بروز و ظهور یا در حاصل و نتیجه؟

فیس بوک نوشته های جوانان انقلابی مصر را دقت کنید! چقدر جملات و کلمات و محتوا، با کمی بالا و پایین، برای ما ایرانیانی که در جریان انقلاب خودمان بودیم و هستیم، آشناست!

نوع شباهت و تحلیل محتوایی با خودشما! بالاخره هر کس برداشت خودش را داره!

اما بعضی از آن نوشتجات؛

«دیگر دارم حس می کنم که مشکل در نظام مبارک نبود، مشکل در مردم است.»

«سی سال می گفتیم که مشکل از مبارک نیست بلکه از اطرافیانش است، اما مبارک را ساقط کردیم و به اطرافیانش رأی دادیم.»

«حالا باید بین دو شیطان انتخاب کنیم که یکی شان انقلاب را خرید و خلاف وعده اش عمل کرد (اخوان المسلمین) و دیگری، نظامی ای که که در قتل شهدا شرکت داشت (احمد شفیق).»

«اگر باران ببارد، دیگر باران عادی نیست، بلکه شهدای انقلابند که بر ما تف می کنند.»

«شهدا، متأسفیم.»

«باز هم مصریها باید بین حزب وطنی (حزب حاکم در زمان حسنی مبارک) و اخوان المسلمین یکی را انتخاب کنند، یکی شان انقلاب را دزدید (اخوان المسلمین) و دیگری کمر به قتل انقلاب بست (احمد شفیق).»

«لطفاً یکی به من بگه که آزمایشهای پزشکی نشون نداده که 25 درصد مردم (کسانی که به احمد شفیق رأی دادند) قبل از رأی دادن ملوخیه (نوعی غذای مصری) مخلوط با ترامادول (از داروهای روانگردان) خورده بودن.»

و...




تاریخ : سه شنبه 91/3/16 | 7:2 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

شیخ شومبول!

در جوامع استبداد زده و حکومت های دیکتاتور منش، مردم برای ابراز مخالفت های سیاسی و اجتماعی و اعتراضات مدنی، دست به ابتکارات جالبی زده و از روش ها و منش های خاصی استفاده می کنند. ابراز تنفر و انزجار نسبت به کار و عملی یا نظر و عقیده ای  نشانه های خاص خود را پیدا می کند. چراکه ابراز و اظهار آن به طور طبیعی عواقب و نتایج سنگینی در پی خواهد داشت.

لذا با کنایه و ایما و اشاره سخن گفتن کم کم باب شده و مخالفت و تنفر در لفافه و در قالب طنز، لطیفه (جُک) و شعر و... ظهور می کند. در اصل مردم اعتراض و ندای فرو خورده ی خویش را اینگونه بروز می دهند. هنگامی که:

چرخ چو لاله به دل در خفقان رفته صعب          دهر چو نرگس به چشم در یرقان مانده زار.

علاوه بر آن، یکی دیگر از راه های اظهار تنفر و انزجار، نسبت دادن صفات معنادار و القاب کش دار و زشت و نام گذاری های مضحک و خنده دار نسبت به عوامل و دست اندرکاران حکومت است. به ویژه بین مردم عوام جامعه. از آن جمله هست حکایت امروز!

در بعضی کتب آورده اند در دوره ی پهلوی دوم، شیخی بود درباری، از عمله و عکره و مجیز گوی دربار محمدرضا پهلوی! در مراسمات رسمی و غیر رسمی دربار شرکت کرده و آسمان و ریسمان بافته و بر دشمنان سایه ی خدا (شاه) و... تاخته و آبروی نداشته ی خود را به حراج گذاشته و می گفت آنچه را که نباید می گفت و تعریف و تمجید می نمود آن کس را که لیاقتش نبود.

سال ها سپری شد. تا اینکه محمدرضا شاه، صاحب ولیعهدی شد و جهت نشان و اعلام مسلمانی خویش، مراسم رسمی «ختنه سوران» ولیعهد را در کاخ صاحبقرانیه با حضور دریاریان و لشگریان و... از جمله این شیخ دربار برگزار می کند. جلسه با دعای مخصوص شیخ همراه می شود و...

از آن به بعد مردم خوش ذوق کوچه و بازار و عوام ایران لقب «شیخ شمول» را برازنده ی آن شیخ درباری دانسته و این لقب دهان به دهان می چرخد و...

نتیجه آن که؛

ـ اگر در جامعه ای ناهنجاری های این چنینی بروز نماید، و جُک و لطیفه از هر نوعش رواج پیدا کند، به ویژه از نوع سیاسی آن، این یکی از نشانه های فضای استبداد و دیکتاتوری است.

ـ مردم، ولو بی سواد و عوام، دوستدار آزادی و مخالف فضای بسته و استبدادند.

ـ مردم، چه دیندار و غیر دیندارش، دوست دارند نهاد روحانیت که متولی دین و ایمان مردم و ... هستند، مجیزگویی و چاپلوسی هیچ حکومت و دستگاه دولتی و... نباشند.




تاریخ : شنبه 91/3/13 | 7:29 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

دیر است ولی خواندنی...

«خانم ها و آقایان! می دانید امروز چه روزی است»؟ این پرسشی بود که دکتر جلیلی مسئول تیم هسته ای کشورمان در آغاز یکی از نشست های کاری اجلاس بغداد از نمایندگان 1+5 پرسید. سوال غیرمنتظره بود و اعضا و نمایندگان تیم های مذاکره کننده 1+5 که نمی دانستند این سوال چه ربطی به موضوع مذاکرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 می 2012 است» و دکتر جلیلی گفت « و سوم خرداد، یعنی دقیقا همان روزی که 30 سال پیش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد کردیم» و سپس توضیح داد که چگونه در آن جنگ 8 ساله کشورهای متبوع گروه 1+5 و همه قدرت های ریز و درشت در دنیای بلوک بندی شده آن روزها، با تمامی تجهیزات و ماشین های جنگی و سیاسی و تبلیغاتی خود به حمایت از صدام وارد کارزار شده بودند، تانک های لئو پارد آلمانی، چیفتن های انگلیسی، موشک های اگزوسه و جنگنده های میراژ و سوپراتاندارد فرانسوی، هواپیماهای میگ و موشک های اسکادبی روسی، بمب های شیمیایی آلمانی و انگلیسی، موشک های سایدبایندر و هواپیماهای آواکس آمریکایی، دلارهای سعودی و کویتی و اماراتی و... در اختیار رژیم بعثی صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهای تنها بودیم ولی می بینید که آن عقبه سخت و نفس گیر را با پیروزی پشت سر گذاشته ایم و امروزه صدام کجاست؟ و ما در کدام نقطه ایستاده ایم؟... امروز در سالروز آزادی مقتدرانه خرمشهر و درحالی که حاکمیت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژیک ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاکره نشسته ایم» دکتر جلیلی در ادامه می گوید؛ « آن روزها که همه دنیا در یکسو و ایران اسلامی در سوی دیگر ایستاده بود، تسلیم زورگویان غربی و شرقی و حامیان منطقه ای آنها نشدیم بنابراین نباید انتظار داشته باشید امروز که در اوج اقتدار هستیم به کسی باج بدهیم و در مقابل خواسته های غیرقانونی و زورگویانه آنان تسلیم شویم- نقل به مضمون»
به نقل از کیهان




تاریخ : سه شنبه 91/3/9 | 1:42 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

دوم خرداد آمد و گذشت ولی ما اصلاً متوجه نشدیم. شاید ویروس بی خیالی رسانه های داخلی در این مورد به ما هم سرایت کرده؛ اما درهرحال وجیزه ای در موضوع «اشکالات آقای خاتمی» تهیه کرده و تقدیم دوستان می کنیم تا خیلی هم خالی از عریضه نباشد.

ادامه ی مطلب




تاریخ : شنبه 91/3/6 | 1:56 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

مثل کدامیک؟

خود پیش بینی کنید؟ البته می دانید که هر خواستنی، توانستن است!

سه عکس نخست، سرویس مدارس کشور (بی دین و لامذهب و...) ژاپن است. کشوری که حتی برای دفاع از خودش هم نیروی نظامی و ارتش ندارد! بمب اتم پیش کش!

taknaz.ir at site
taknaz.ir at site
taknaz.ir at site

ـ عکس پسین هم سرویس مدارس، جمهوری اسلامی پاکستان!

کشوری مسلمان و دارای بمب اتم. نیاز به توضیح بیشتر نیست. خود عکس گویاست. و ضعیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ... پاکستان رو هم که می دانید و می شناسید! اگر نه! پس چند روزی اخبار را پیگیری کنید متوجه می شوید.

 

ظاهراً ما قرار بود مثل ژاپنی ها بشیم، البته از نوع اسلامیش. متأسفانه نشدیم. شکر خدا به حد جمهوری اسلامی پاکستان هم نرسیدیم، لکن اگر دیر بجنبیم و... پاکستان را پشت سر گذاشته و مثل عهد قجر سرویسمان می شود جناب خر...




تاریخ : شنبه 91/3/6 | 10:14 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

بالاخره بعد از گذشت دو ماه از آغاز سال جدید، بودجه آن با همت وصف ناشدنی مجلسیان تصویب شد. شورای نگهبان خیلی سریع تأیید کرد. و رئیس جمهور هم با کمی ناز و ادای دو سه روزه، آن را ابلاغ کرد (کلیک کنید). و البته مثل همیشه هم گلایه مند بود که نمی گذارن من کار کنم، و این بودجه هم که با کلی تغییر، تصویب شده بیشتر به طرح نمایندگان شبیه است تا لایحه دولت.

خوب روند بودجه نویسی دولت و بررسی آن در مجلس هم از اون دسته حکایتهایی است که مثنوی هفتاد من کاغذ می خواهد. اما امروز حکایت عجیب تری را خوندم که نشان می دهد، تصویب بودجه فقط برای دلخوشی است و بس. راستی تا حالا به واردات کشور توجه کردین؟ درسته که پول مفت نفت، کمی راحت تر مصرف می شه و پاسخ گویی چندانی هم لازم نداره. اما گزارشی تو سایت خبری فرارو دیدم که حاکی از عمق یک فاجعه فرهنگی در کشوری است که می خواهد الگوی منطقه باشه. راستی کی به کیه؟ کی باید اعتراض کنه؟ کی باید جواب بده؟ اگر وضعیت همین طور ادامه پیدا کنه (که ظاهرا با تخصیص بودجه های میلیاردی برای واردات، ادامه هم خواهد داشت) ما بناست در این سال حمایت از تولید ملی به کجا برسیم؟ خودتون این گزارش واردات به کشور رو بخونین:

اقلام وارداتی به کشور در سالهای اخیر: واردات توت واقعا فرنگی در فصل تولید توت فرنگی داخلی / عسل چینی / تخم مرغ هندی/ پیاز پاکستانی / گوجه فرنگی/  چای کنیا / گردوی چینی (با این که ایران چهارمین تولید کننده گردو در جهان است) / بادام چینی/ سیر چینی/ خربزه امارات / هلو ترکیه / سیب شیلی / انگور از آفریقای جنوبی / گلابی از آندورا و زیمبابوه / موز موزامبیک، سریلانکا و اندونزی / زغال اخته امارات و آذربایجان / لیمو خشک سومالی و مصر / ذرت برزیل / مربا یونان / زیتون یونان / شکر سوئیس و برزیل / برنج هندی / گوشت بوفالو هندی / کروکودیل پرورشی / گوشت خوک (البته این یکی بناست ترانزیت بشه) / سیگار از سوئیس / صنایع دستی چینی در طرقبه و لالجین / قرآن چینی/ سنگ قبر چینی با حکاکی آیات قرآن/ دسته بیل از اندونزی/

جالب تر آن است که برخی از اسامی کشورهای دنیا را که شاید کمتر شنیده باشیم در لیست کشورهای صادرکننده به ایران می توان دید. موناکو، مالاوی آندورا، سیشل، رینیون، آمریکن ساموآ، ترینیداوتوباگو، کالودینا جدید، سوازیلند، تونگا، جزیره من، پورتوریکو، سرزمین انگلیسی اقیانوس هند و جیبوتی جزء کشورهایی بوده‌اند که محصولات خود را به ایران صادر کرده‌اند.

اگر می خواهید بدانید که این کشورها چه چیزی برای صادرات به ایران دارند، بهتر است به این لیست هم نگاهی بیندازید: تیغه برف پاک‌کن، بطری، شبرنگ، دکمه، شلنگ پلاستیکی، میخ، شال و دستمال گردن، چنگک کشاورزی، بند شلوار، تیغ سلمانی، دستکش جراحی و حبوبات از جمله این واردات هستند.

راستی کی بود اون قدیما می گفت ما باید آفتابه رو هم وارد کنیم؟ شاید اون روز به حرفش می خندیدن و جدی نمی گرفتن. اما امروز باید به این وضعیت گریه کرد. شاید به خود آمدیم و در سال تولید ملی آدم شدیم. کسی چه می داند شاید...




تاریخ : پنج شنبه 91/3/4 | 12:18 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

جهل و بدبختی !

می گویند روزی رضاشاه با هیأت همراه با ماشین جیپ در حال حرکت به سوی جنوب بوده که سر راه در حال عبور از یزد می بیند مردم در جایی جمع شده اند. رضا شاه می پرسد که چه خبر شده؟ در پاسخ می گویند: آخوند فلان مسجد دعایی خوانده و یک کور مادرزاد را شفا داده است . رضا شاه می گوید: آخوند و فرد شفا یافته را بیاورید تا من هم ببینم.  چند دقیقه پس از آن ، آخوند را به همراه یک نفر دیگر که لباس دهاتی به تن داشت و شال سبزی به کمر بسته بود ، نزد رضاشاه می برند. رضا شاه رو به شفا یافته می کنه و میگه: تو واقعاً کور بود؟ یارو میگه: بله اعلیحضرت . رضاشاه می پرسد: یعنی هیچی نمی دیدی و با عنایت این آخوند بینایی خود را بدست آوردی؟ یارو میگه : بله اعلیحضرت. رضاشاه میگه: آفرین… آفرین… خب این شال قرمز رو برای چی به کمرت بستی؟ یارو میگه: قربان… این شال که قرمز نیست… این سبز رنگ هست. بلافاصله رضاشاه شلاق رو به دست میگیره و میافته به جون اون شفایافته و آخوند و سیاه و کبودشون میکنه و میگه: قرمساق کثافت پوفیوز بی همه چیز… تو دو دقیقه نیست که بینایی به دست آوردی بگو ببینم فرق سبز و قرمز رو از کجا فهمیدی؟

این مدیر رضا شاه باشه یا دیگری فرقی نمی کند.  حقیقتی که باقی میماند ، نادانی مردم عوام است و استعمار از این اتفاق ها فهمید که مردم عوام را چگونه استثمار کند.

به قول دکتر شریعتی معضل جوامع جهان سومی نه استعمار و نه استثمار که استحمار است که آن دو را به دنبال دارد.




تاریخ : چهارشنبه 91/3/3 | 7:18 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر