هفت بـاور غـلـط دربـاره سـیـگـار
کمتر کسی می تواند مایکل داگلاس، هنرپیشه معروف و دوست داشتنی هالیوود را بدون سیگارش تصور کند؛ سیگاری که اعتیاد به مصرف آن باعث سرطان حنجره اش شد
وقتی پزشکان به داگلاس گفتند سرطان حنجره اش در مرحله ششم قرار دارد، یک مصاحبه مطبوعاتی ترتیب داد و به همه خبرنگاران گفت: «من خیلی خوش بین هستم و می دانم که می توانم از پس این بیماری بربیایم». روحیه او ستودنی بود، اما هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که بعد از اتمام دوره های شیمی درمانی و رادیوتراپی، دوباره عکس داگلاس را سیگار به دست ببیند. پزشکان وی معتقدند که مایکل به مصرف سیگار اعتیاد فیزیکی پیدا کرده است و نه اعتیاد روانی. آنها می گویند که خود او نمی خواهد سیگارش را کنار بگذارد؛ حتی اگر به قیمت زندگی اش تمام شود
نظر خود داگلاس هم شنیدنی است: «زندگی من با سیگار عجین شده است و حتی اگر من بخواهم، سیگار نمی خواهد مرا ترک کند!» داگلاس باور دارد که دیگر نمی تواند سیگار را ترک کند و خیلی از سیگاری های دیگر هم باورهای عجیب و غریب زیادی درباره سیگار کشیدن دارند. باورهایی که ما 7مورد از رایج ترین آنها را در این بخش مورد بررسی قرار می دهیم
باور اول: چون من سالم زندگی می کنم، سیگار کشیدن مشکلی برایم به وجود نمی آورد
بعضی از سیگاری ها فکر می کنند خوردن 3وعده غذای سالم در روز و 30دقیقه ورزش، می تواند آثار مخرب سیگار را بر سلامت آنها از بین ببرد در حالی که تحقیقات جدید نشان می دهند ورزش و تغذیه سالم، نمی توانند عوارض ناشی از مصرف سیگار را در افراد سیگاری کاهش دهند. هر پکی که به سیگارتان می زنید، می تواند روی بندبند وجودتان تاثیر منفی بگذارد و اینکه شما فکر کنید، می توانید با ورزش و تغذیه مناسب، جلوی این تاثیر منفی را بگیرید، یک فکر کاملا آرمان گرایانه است
باور دوم: استفاده از سیگارهای «لایت» برای سلامت من ضرر ندارد
افرادی که سیگارهای لایت می کشند، احساس می کنند نیکوتین کافی به مغزشان نمی رسد و این کاهش مقدار نیکوتین سیگار را با افزایش تعداد سیگارهایی که در طول روز می کشند، جبران می کنند بنابراین با افزایش تعداد سیگارهای مصرفی، احتمال ابتلا به سرطان ریه، سکته و حمله قلبی در آنها به مراتب بالاتر می رود. به یاد داشته باشید که مصرف هیچ یک از انواع سیگارها، نمی تواند برای بدنتان بی ضرر باشد
باور سوم: مدت هاست که سیگار می کشم، اگر قرار بود بلایی سرم بیاید، تا حالا آمده بود
گاهی عوارض مصرف سیگار، خود را سریع و به راحتی نشان نمی دهند. این عوارض می توانند طول سالیان، روی هم انباشته شوند و یک دفعه خود را به شکل سرطان یا حمله قلبی نشان دهند آن هم درست وقتی که کار از کار گذشته و دیگر امیدی باقی نمانده است بنابراین اگر از هر سنی و در هر شرایطی، سیگار کشیدن را کنار بگذارید، می توانید مطمئن باشید که بُرد کرده اید. هر چقدر سیگار را زودتر ترک کنید، اجازه نفس کشیدن بیشتری به ریه هایتان می دهید و احتمال ابتلا به حمله قلبی هم تا 50درصد کاهش می یابد. متخصصان جامعه سرطان آمریکا می گویند اگر بتوانید عادت به سیگار کشیدن را قبل از 35سالگی کنار بگذارید، خطر ابتلا به ناراحتی های قلبی در شما تا 90درصد کاهش خواهد یافت
باور چهارم: اگر سیگار را ترک کنم، دچار استرس می شوم
درست است که ترک مصرف تنباکو می تواند باعث استرس شود، اما در هیچ کتاب و منبعی گفته نشده که این استرس برای مدت طولانی با فرد باقی می ماند و زندگی او را تحت تاثیر قرارمی دهد. تحقیقات نشان می دهند ترک سیگار می تواند افراد را تشویق به بهتر غذا خوردن، ورزش و بودن در کنار خانواده بکند که تمام این کارها، استرس او را تا حد قابل قبولی کاهش می دهند. شرکت در کلاس های یوگا و مدیتیشن هم می تواند برای افرادی که به تازگی سیگار را کنار گذاشته اند، مفید باشند
باور پنجم: با ترک سیگار دچار اضافه وزن می شوم و این از سیگار کشیدن، برایم مضرتر است
افرادی که سیگار را ترک می کنند، معمولا برای غلبه بر استرسشان به غذا خوردن روی می آورند. به همین دلیل ممکن است در ماه اول، با 5تا 7کیلوگرم اضافه وزن مواجه بشوند. بهتر است بدانید عوارض 7کیلوگرم افزایش وزن، به مراتب کمتر از عوارض دود سیگار است و این افزایش وزن را می توان به راحتی و با کمی ورزش از بین برد
باور ششم: برای حفظ سلامتم کافی است تعداد سیگارهایی که می کشم، کم کنم
کم کردن تعداد سیگارهای مصرفی در طول روز، اقدام خوبی است اما این یک راهکار موثر برای از بین بردن عوارض سیگار نیست. حتی اگر روزی یک نخ سیگار بکشید، باز هم سموم آن وارد بدنتان می شود و سلامتتان به خطر می افتد بنابراین بهتر است به طور کلی دور سیگار را خط بکشید و برای ترک تدریجی هم به جای کم کردن تعداد سیگارها، از چسب یا آدامس های نیکوتین دار کمک بگیرید
باور هفتم: دود سیگار و عوارض ناشی از آن، فقط گریبان خودم را می گیرد
به هیچ وجه این طور نیست. جامعه متخصصان بیماری های ریوی آمریکا اعلام کرده است که سالیانه 50هزار نفر در این کشور، به دلیل استنشاق دود سیگار اطرافیان خود به کام مرگ کشیده می شوند. متخصصان معتقدند سموم وارد شده به بدن اطرافیان یک فرد سیگاری به مراتب بیشتر از سم هایی است که با سیگار کشیدن، وارد بدن خود او می شود
عقیده پرستی بزرگترین رقیب خداپرستی
به قلم مصطفی ملکیان))
اریش فروم ؛ روانکاو و فیلسوف اجتماعی آلمانیتبار آمریکایی(1980-1900م) در کتاب روانکاوی و دین ، به حق معتقد است که ذات و لُبّ و لُباب بت پرستی چیزی نیست جز مطلق دانستن امور مقید و مشروط ، کامل انگاشتن جنبههای ناقص جهان و تسلیم شدن به آن امور و جنبههای به مقام خدایی رسیده. بر این اساس ، هر گاه موجود و پدیدهای را که در واقع مقید و مشروط و ناقص است ، مطلق و کامل تلقی کنیم و بالطبع و بالتبَع تسلیمش شویم ، بتپرست شدهایم و در این جهت فرقی نمیکند که آن موجود و پدیده چه چیزی باشد. چنین نیست که به مقام اطلاق و کمال فرا بردن پارهای از چیزها بتپرستی باشد ولی اگر همین معامله را با پارهای چیزهای دیگر داشته باشیم ، بتپرست نشده باشیم.
آنچه مرز بتپرستی را از نابتپرستی جدا میکند این است که چیزی که مطلق و کاملش میدانیم واقعاً مطلق و کامل هست یا نه؟ نه این که چیزی که میپرستیم چه هست یا چه نیست. شک نیست که امروزه کمتر کسی ستاره یا خورشید یا ماه یا مجسمهای فلزی یا چوبی را میپرستد. اما این بدان معنا نیست که بتپرستی امری منسوخ و متروک شده است بلکه میتواند فقط حاکی از این باشد که اَشکال و صوَری از بتپرستی جای خود را به اَشکال و صوَر دیگری سپردهاند. امروزه ، دیگر تندیس تراشیدهای را نمیپرستیم اما ممکن است پول یا قدرت یا موفقیت یا شهرت یا محبوبیت یا حیثیت اجتماعی یا لذت یا علم یا افکار عمومی یا گروهی سیاسی یا انسانی خاص یا رژیمی حکومتی یا ... را بپرستیم. از باب ذکر نمونه ، آلدوس هاکسلی رماننویس و نقّاد انگلیسی (1963-1894م) در کتاب فلسفه جاودانه در عین این که میگوید: «برای اشخاص فرهیخته ، اقسام ابتدائیتر بتپرستی جذابیت خود را از دست دادهاند» ، معتقد است که انواع عدیدهای از بتپرستی عالیرتبهتر وجود دارند که آن ها را «میتوان نخست به سه عنوان اصلی طبقهبندی کرد: بتپرستی فناورانه ، بتپرستی سیاسی و بتپرستی اخلاقی».
اما شاخصترین مصداق بتپرستی که شاید بتوان آن را علةالعلل سایر مصادیق بتپرستی نیز تلقی کرد ، عقیدهپرستی است. در عقیدهپرستی آدمی نخست شخص خود را به مقام اطلاق و کمال ؛ یعنی به جایگاه خدایی، فرا میبرد(=خودپرستی) سپس به گفته اریش فروم در کتاب دل آدمی به خودشیفتگی بدخیم دچار می شود ؛ یعنی خود را با آنچه دارد ، تعریف میکند ، نه با آنچه انجام میدهد. و سرانجام ، عقاید خود را جزو داشتهها و داراییهای خود به حساب میآورد.
فرآورده این فرآیند سه مرحلهای این می شود که عقاید خود را میپرستد ؛ یعنی:
اولاً: آنها را فراتر از زمان و مکان و اوضاع و احوال و غیر متأثر از عوامل تاریخی ، اجتماعی و فرهنگی ، به امری ماورائی و بدون ذرهای نقص و عیب میداند.
و ثانیاً: میخواهد که عالم و آدم خود را با این عقاید سازگار و موافق کنند و تسلیم آنها شوند و چون در اکثریت قریب به اتفاق موارد ، نشانی از این سازگاری و موافقت و تسلیم نمیبیند ، خود دستاندرکار ایجاد آن میشود و به ستیزه با همه چیز برمیخیزد.
عقیده پرستی بزرگترین رقیب خداپرستی است و کسانی که دغدغه خداپرستی دارند و میخواهند زندگی خداپسندانهای را سپری کنند ، باید کاملاً مراقب این رقیب باشند ؛ یعنی هیچ چیز را با خود خدا عوض نکنند ؛ حتی عقیده به وجود خدا را. حتی عقیده به وجود خدا ، خدا نیست و نباید پرستیده شود.
خدای واحد را باید پرستید ، نه کلمه التوحید را. معاملهای را که مؤمنان با خدای واحد میکنند نباید با کلمةالتوحید بکنند، بدین معنا که باید فقط خدا را مطلق ، کامل و مقدس بدانند و حتی عقیده خود را به وجود خدا و تصور خود را از خدا به جایگاه اطلاق ، کمال و تقدیس فرانکشند. جایی که عقیده به وجود و وحدت خدا نیز خود خدا نیست و نباید پرستیده شود ، معلوم است که وضع سایر عقاید بر چه منوال است. آیا خودِ باور به وحدت خدا مستلزم این نیست که غیر از همان خدای واحد هیچ چیز دیگری را به خدایی نگیریم؟ و مگر یکی از آن چیزهای دیگر ، عقاید ما نیستند؟
آنچه مایه اَسَف و موجب احساس خطر است این که: عقیده پرستی که خصم خداپرستی است ، عین خداپرستی انگاشته ویا قلمداد شود. کسی که یا خود به چنین توهم یکسانانگاریای دچار باشد و یا بخواهد دیگران را به چنین توهمی گرفتار سازد ، ساحت زندگی درونی و فردی و خصوصی خود را به شرک میآلاید و ساحت زندگی بیرونی و جمعی و عمومی دیگران را نیز به اصناف درد و رنج میآکند.
بر ای این که خود را از جهت ابتلاء یا عدم ابتلاء به بیماری عقیدهپرستی بیازماییم ، راهی نیست جز این که ببینیم که چه عقیدهای را و تا چه حدّ حاضریم در معرض نقد دیگران درآوریم و صدق و کذب و حقّانیّت و بطلان و اعتبار و عدم اعتبار آن را به ترازوی تفکر نقدی بسنجیم.
به محض این که احساس کنیم که خوش نداریم یکی از عقایدمان در بوته تفکر نقدی واقع شود و یا به ادلّه و براهین صاحبان عقاید مخالف آن گوش سپاریم ، یعنی به محض این که احساس کنیم که خوش داریم خود را نسبت به عقاید و اقوال دیگران کَر کنیم ، باید پی ببریم که در سنگلاخ عقیدهپرستی گام نهادهایم و از خداپرستی دور افتادهایم. فارغ از این که آن عقیدهای که دربارهاش تصمیم خود را گرفتهایم(«تصمیم» در عربی به معنای «کرکردن» است) چه عقیدهای باشد.
وقت آن است که هر یک از ما به خود بباوراند که:
الف) من ، مطلق، کامل و مقدس ؛ یعنی خدا ، نیستم؛
ب) من با داشتههایم تعریف نمیشوم بلکه با کردههایم تعریف میشوم؛
ج) عقاید من از آن سنخ داشتههایی نیستند که باید به هر قیمتی و با هر هزینهای برای خودم و دیگران نگهشان دارم بلکه تا زمانی و تا حدّی ارزش نگهداشتن دارند که نسبت به نقائصشان ، رجحان استدلالی و معرفتی داشته باشند.
و سخن آخر این که: خدا نداشتن ، به مراتب بهتر از چند خدا داشتن است
از کشورهایی که مورد بیشترین انتقاد رهبران ایران هستند، چه کسانی به تهران آمدند؟
وزیر امور خارجه بحرین و قائم مقام وزارت امور خارجه عربستان که در صدر هیات کشورشان در تهران حضور داشتند. همچنین وزیر امور خارجه برمه (کشوری که اخیرا آیت الله خامنه ای آن را متهم به نسل کشی مسلمانان کرده) در تهران حضور داشتند
آیا اعتراضی در حین برگزاری اجلاس سران روی داد؟
اعضای هیات سوریه که به سرپرستی نخست وزیر این کشور در تهران حضور داشتند، در اعتراض به انتقاد محمد مرسی، رئیس جمهور مصر از خونریزی ها در سوریه به دست حکومت بشار اسد، سالن اجلاس را در روز افتتاحیه ترک کردند. این هیات بعداً به محل استقرار خود بازگشت
موضع ایران در برابر رهبران فلسطینی در دعوت به تهران چه بود؟
در ابتدا اعلام شد که محمود عباس، رهبر تشکیلات خودگردان فلسطینی و اسماعیل هنیه، نخست وزیر حماس به اجلاس تهران دعوت شدهاند و به طور همزمان در ایران حضور خواهند داشت اما ساعاتی پس از تایید سفر همزمان این دو مقام های ایرانی گفتند از که از آقای هنیه برای شرکت در نشست غیرمتعهدها دعوت نکرده اند. آقای هنیه به عنوان رهبر حماس از پشتیبانی ایران برخوردار بوده اما در ماه های اخیر به دنبال اختلاف نظر دو طرف بر سر مسائل سوریه، به نظر می رسد که میزان حمایت ایران از حماس کاهش یافته است
مهمترین مهمانانی که انتظار می رفت در تهران باشند، چه کسانی بودند؟
بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و مهمترین متحد جمهوری اسلامی و هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا که روابط نزدیکی با رهبران ایران دارد. مقام های ایرانی پیشتر اعلام کرده بودند که آقای اسد در حال رهبری میدانی تحولات سوریه (درگیری های خونین میان مخالفان و طرفداران دولت) است و به احتمال زیاد به تهران نخواهد آمد. رئیس جمهور ونزوئلا و رئیس آینده جنبش عدم تعهد هم در ماه های اخیر تحت شیمیدرمانی قرار داشته است
آیا میز کشوری در اجلاس خالی بود؟
سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفته است که از 147 کشور عضو و ناظر این جنبش 141 کشور در اجلاس تهران شرکت کردند. به گفته مقامهای ایرانی 6 کشور به طور مطلق هیچ نماینده ای در اجلاس تهران نداشتند. علیرغم دعوت ایران از مقام های ترکیه به عنوان ناظر اجلاس، این کشور اعلام کرد که به دلیل مشکل گوشدرد رئیس جمهور، مسافرت نخست وزیر و برنامه فشرده کاری وزیر خارجه، امکان شرکت در نشست تهران را ندارد. میز ترکیه در سالن اجلاس سران در عکس هایی که از ایران مخابره شده خالی است و فقط پرچم ترکیه به عنوان نشانه این کشور روی آن قرار دارد
مهمترین مهمانانی که به دیدار رهبر ایران نرفتند، چه کسانی بودند؟
محمد مرسی رئیس جمهور مصر و محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی.
چه کشوری در پایین ترین سطح در اجلاس سران شرکت کرده بود؟
به غیر از شش کشوری که هیچ نمایندهای در اجلاس نداشتند و کرسی آنها خالی بود، قبرس در پایین ترین سطح در اجلاس رهبران کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها شرکت کرده بود. این کشور دبیر اول سفارت خود در تهران را به اجلاس رهبران فرستاده بود
(منبع: بنگاه خبر پراکنی بی بی سی)
اجلاس کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها به مدت پنج روز از پنجم تا دهم شهریور در سه سطح کارشناسان، وزاری خارجه و رهبران در تهران برگزار شد. این پرسش و پاسخ به برخی از نکات این نشست می پردازد
اجلاس تهران چندمین نشست سران غیر متعهدها بود و ایران چگونه میزبان شد؟
نشست تهران شانزدهمین دوره اجلاس رهبران کشورهای جنبش غیرمتعهدها بود که سه سال پیش در زمان میزبانی مصر از این نشست، منوچهر متکی وزیر امور خارجه وقت ایران، نامزدی کشورش را برای میزبانی دوره بعد اعلام کرد و این موضوع به تصویب نهایی رهبران کشورهای عضو رسید. در نشست تهران هم ونزوئلا رئیس و میزبان دوره بعدی شد
چند کشور در اجلاس پیشین غیرمتعهدها که در مصر بود شرکت کرده بودند؟
در اجلاس غیرمتعهدها به میزبانی مصر، بیش از 140 کشور از جمله 118 عضو جنبش و حدود 100 تن از سران و رهبران کشورها حضور داشتند
غیرمتعهدها در حال حاضر چند عضو دارد و چه تعدادی از سران و رهبران آنها در تهران شرکت کردند؟
اعضای جنبش غیرمتعهدها از سه سال پیش تاکنون به 120 عضو رسیده است. از 120 عضو جنبش و 21 عضو ناظر آن، مجموعا 85 کشور در سطح سران و رهبران در نشست تهران شرکت کردند. در حالی که سران همه کشورها به نشست تهران دعوت شده بودند و مقام های ایرانی پیش از آن گفته بودند که به عنوان میزبان نمی توانند رهبر کشوری را به ایران دعوت نکنند، جمعا 24 رئیس جمهوری، 3 پادشاه، 8 نخست وزیر و 50 وزیر خارجه به اجلاس تهران آمدند
هزینه برگزاری این اجلاس چقدر بود و چه کشوری آن را می پردازد؟
هزینه برگزاری نشست های بین المللی بر عهده میزبان است. مقام های ایرانی چند روز پیش از برگزاری شانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها هزینه آن را هزار میلیارد تومان اعلام کرده بودند
کوتاه ترین سفر را چه کسی به تهران داشت؟
محمد مرسی، رئیس جمهوری اسلامگرای مصر که به تازگی به این سمت انتخاب شده است، رکورددار کوتاه ترین سفر مقام های شرکت کننده در اجلاس تهران بود. آقای مرسی به عنوان رئیس وقت جنبش غیرمتعهدها سفری چهار ساعته به تهران داشت و بلافاصله پس از تحویل ریاست جنبش به تهران و گرفتن عکس یادگاری، ایران را ترک کرد. در زمان رقابت های انتخابات ریاست جمهوری مصر، مقام های ایرانی به شکل علنی از آقای مرسی حمایت کرده بودند. او بدون دیدار با آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی به سفر خود به ایران خاتمه داد
از میان رهبران حاضر چه کسی کوتاه ترین حضور را در سالن اجلاس داشت؟
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی کوتاه ترین حضور را در میان رهبران و سخنرانان در سالن داشت. او بلافاصله پس از سخنرانی خود، سالن اجلاس را ترک کرد. برخی از رهبران حاضر در نشست تهران که با رهبر ایران دیدار کرده اند، برای ملاقات به محل اقامت رسمی آیتالله خامنه ای مراجعه کرده اند
آیا از رهبرانی که مورد تحریم های بین المللی قرار گرفته اند، کسی در اجلاس تهران شرکت داشت؟
عمر البشیر، رئیس جمهور سودان که در ارتباط با کشتار دارفور تحت تحریم است و دیوان بینالمللی کیفری مستقر در لاهه در اقدامی بیسابقه حکم بازداشتش را به اتهام ارتکاب "جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت" صادر کرد، کیم یونگ نام، رئیس کشور و صدر هیات رئیسه مجمع عالی خلق کشور کره شمالی که کشورش به دلیل فعالیت های غیر صلح آمیز اتمی تحت تحریم قرار دارد، و رابرت موگابه، رهبر زیمبابوه که به دلیل سیاستهای اقتصادی و سرکوبی مخالفان سیاسیاش همواره تحت انتقاد محافل جهانی قرار داشته است، به تهران آمدند. هر سه این رهبران با آیتالله خامنهای دیدار کردند و او از کره شمالی و شخصیت رابرت موگابه رهبر زیمبابوه تمجید کرده است
جهل و بدبختی !
می گویند روزی رضاشاه با هیأت همراه با ماشین جیپ در حال حرکت به سوی جنوب بوده که سر راه در حال عبور از یزد می بیند مردم در جایی جمع شده اند. رضا شاه می پرسد که چه خبر شده؟ در پاسخ می گویند: آخوند فلان مسجد دعایی خوانده و یک کور مادرزاد را شفا داده است . رضا شاه می گوید: آخوند و فرد شفا یافته را بیاورید تا من هم ببینم. چند دقیقه پس از آن ، آخوند را به همراه یک نفر دیگر که لباس دهاتی به تن داشت و شال سبزی به کمر بسته بود ، نزد رضاشاه می برند. رضا شاه رو به شفا یافته می کنه و میگه: تو واقعاً کور بود؟ یارو میگه: بله اعلیحضرت . رضاشاه می پرسد: یعنی هیچی نمی دیدی و با عنایت این آخوند بینایی خود را بدست آوردی؟ یارو میگه : بله اعلیحضرت. رضاشاه میگه: آفرین… آفرین… خب این شال قرمز رو برای چی به کمرت بستی؟ یارو میگه: قربان… این شال که قرمز نیست… این سبز رنگ هست. بلافاصله رضاشاه شلاق رو به دست میگیره و میافته به جون اون شفایافته و آخوند و سیاه و کبودشون میکنه و میگه: قرمساق کثافت پوفیوز بی همه چیز… تو دو دقیقه نیست که بینایی به دست آوردی … بگو ببینم فرق سبز و قرمز رو از کجا فهمیدی؟
این مدیر رضا شاه باشه یا دیگری فرقی نمی کند. حقیقتی که باقی میماند ، نادانی مردم عوام است و استعمار از این اتفاق ها فهمید که مردم عوام را چگونه استثمار کند.
به قول دکتر شریعتی معضل جوامع جهان سومی نه استعمار و نه استثمار که استحمار است که آن دو را به دنبال دارد.
توافق 8 مادهای ایران و آمریکا
- ایران و آمریکا توافق می کنند که با توجه به عدم انعطاف پذیری در بعضی مواضع شان این توافق به صورت محرمانه بین دو کشور باشد و در نتیجه این توافق، هم دولت ایران بتواند ادعا کند که به خواست های هسته ای خود رسیده هم دولت آمریکا بتواند در برابر افکار عمومی و جامعه جهانی این ادعا را مطرح سازد که جلوی تهدید اتمی ایران را گرفته است.
- ایران غنی سازی بیست درصدی را متوقف می کند اما فعالیت سایت هسته ای فردو را بر خلاف خواست اسراییل متوقف نمی کند.
- ایران 110 کیلو اورانیوم غنی شده 20 درصدی اش را به یک کشور ثالث صادر می کند و در عوض میله های سوخت تحویل می گیرد.
- هیچ حد نصابی برای تولید اورانیوم با غنای 3.5 تا 5 درصد برای ایران تعیین نمی شود .( ایران تا هر میزان می تواند در این غنا اورانیوم داشته باشد)
- ایران پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای را امضا می کند و
با این کار فعالیت بازرسان آژانس در ایران گسترش می یابد.
- سایت های مخفیانه هسته ای ایران که واشنگتن هیچ اطلاعی از آنها ندارد کاملا خارج از دید ناظران بین المللی قرار می گیرد.
- آمریکا واروپا مرحله به مرحله تحریم ها علیه ایران را کاهش می دهند و اجازه می دهند کشورهایی چون چین ، روسیه و ترکیه به همکاری های مالی و بانکی خود با ایران ادامه دهند.
- آمریکا و اروپا تحریم نفتی را که قرار بوده از اول جولای سال جاری میلادی علیه ایران اعمال شود ، لغو می کنند.
شعر مادر
آسمان
را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
خاک
را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
این جهان را گفتم
هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم
آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم
روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم
صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظه ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خنده ی اوچشمه ی آن
من ازان محرومم
خنده ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده ی او
خنده ی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم
درپی عشق شدم
تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
نقد الحال
با اعتذار فراوان از دوستان به ویژه دوست بسیار عزیز و فرهیخته ام ؛ جناب آقای رجائی ، به نظرم آمد چند سطری را ، با توجه به رویکرد ایشان در باب نوشتن خاطرات و نیز برنتافتن 99% نقدهای وارده بر مطالبشان ، قلمی کنم.
به نظر میرسد مطالب مطروحه توسط جناب آقای رجائی از نوعی انقطاع و ناپیوستگی رنج میبرد ؛ یعنی ایشان در نقل مطالب خود کاری به این که آیا این سخن یا عمل ، قبل و بعدی هم دارد یا نه؟ و آیا این شخصیت یا آن رجل سیاسی یا فرهنگی یا اجتماعی رفتارها و اقذامات دیگری نیز داشته یا نه؟ ندارند و صرفاً به نقل یک خاطره و بعد نتیجه گیری یک یا یکسری اصول و قواعد اخلاقی و دینی و انقلابی مبادرت میکنند. مثلاً در مطلب اخیرشان از قول فرزند شهید مطهری مطلبی را نقل میکنند که ایشان با فلان فرد ملحد ساعتها در پارک قدم زده و بحث کرده و بعد نتیجه گیری کرده اند که بله باید از نظر اخلاق اسلامی و بر اساس مبانی دینی در مواجهه با مخالف و معارض ، این گونه بود. ولی ای کاش در کنار این مطلب ، اشاره ای هم به نامه کاملاً بی منطق شهید مطهری به امام در رابطه با دکتر شریعتی در سال 56 میکردند و بعد برای غنای بحثشان تحلیلی روانشناختی و انسان شناختی از این قبیل رفتارهای دوگانه از چنین شخصیت هائی ارائه میکردند. و این که چرا اصولاً ما به دلیل دیگر پرستی ، خودی ها را به سرحدّ کفر میرسانیم و کافران را عزیز و مکرّم میداریم و بعد پز میدهیم که بله ما اینیم! لااقل افراد این چنینی را مبنای اسوه و الگو بودن قرار نمی دادند.
راستی گفته اند تا آب هست چه نیازی است به تیمم؟! تا پیشوایان ما که قول و فعلشان همواره بر یک سیاق بوده است ، را داریم و در منظر و مرآی ما هستند چه نیازی به خاطره گوئیهای متزلزل از این و آنی داریم که با اندک تأملی میتوان متناقضات فراوانی را از زندگی آنها و رفتار و عمل آنها ارائه کرد؟!
هر چند بعید میدانم ایشان در چنین مواقعی دست از روحیه تسامح و مماشات و محافظه کاری و ملاحظه کاری برداشته و به نقد بیرحمانه دیگران بپردازد. چیزی که متأسفانه نوع غالب ما بدان گرفتاریم. (به قول دکتر شریعتی: خدایا! مگذار به خاطر مصلحت پرستی ، حقیقت را ذبح شرعی بکنم. که اتفاقاً ایشان بنا به تصریح خودشان ، حداقل در مورد برخی به آسانی حقیقت را فدای مصلحت های خودساخته میکنند.)
گر چه با توجه به رویکرد هرمنوتیکی ایشان در تحلیل مطالب که ظاهراً همین ایشان را به بررسی مُقطّع مُقطّع و بریده بریده وقایع و رویدادها و پدیده ها وادار کرده است ، نمیتوان بر ایشان خرده گرفت ولی به هر روی بررسی وقایع به ویژه شخصیتها مستلزم عنایت به یک سیر تاریخی و پروسه زمانی است و صرفاً با نقل خاطراتی از این و آن و دلخوش بودن به آن ، مشکلی را حل نمی کند و نمی توان قواعد اساسی اخلاقی را بر چنین تک رفتارها مبتنی و استنتاج کرد. مگر آن که نگرش ما به زندگی(جهان بینی) باری به هر جهتی باشد که در این صورت همه چیز و همه کار قابل توجیه و دفاع خواهد بود.(به قول آن اندیشمند: خدا را از زندگی بردارید ، همه چیز شدنی است!) که این هم با توجه به رویکرد ایشان در سیاست و دیانت ، حداقل آن چه که از نوشته ها و کامنت هایشان بر می آید ، پذیرفته نیست.
(باز هم پوزشی مکرر از دوستان)
به استقبال نوروز باستانی
می گویند بیش از سه هزار سال پیش از این، جم؛ چهارمین پادشاه پیشدادیان روز تحویل خورشید را در برج حَمَل (میش، بره نر)، نوروز نامید و از آن روزگاران تا به امروز این روز به عنوان روز تحویل سال و نو شدن روزگار گرامی داشته می شود. (شید به معنای شعاع خورشید بعدها به مناسبت انتساب و ابتکار نامگذاری نوروز ، به نام جم افزوده گشت و زان پس جمشید نامیده شد. وی به کاشف شراب نامبردار است و به دست ضحّاک ماردوش کشته شد.)
نوروز به مفهوم تحویل دو پدیده فَلَکی و مادی است ؛ تحویل آفتاب به برج حَمَل. اما اسلام پس از ظهورش با جهت دهی معقول به آئین نوروزی ، نه تنها با آن به مبارزه برنخاست که با تغییر رویکرد تحویل به تحوّل (دگرگونی در انسان ها ، رفتارها و جوامع)، نوع نگاه را در این مقوله نیز هدفمند و متعالی گردانید و آن را به آئینی معنوی تبدیل کرد.
تا پیش از اسلام ، بزرگداشت نوروز باستانی به گونه ای طبقاتی و تبعیض آمیز بود و عید فرودستان تنها یک روز و لی عید فرادستان به مدت شش روز بود. و نیز عید مختص حکّام و خوانین و فرماندهان بود و در چنین روزی کشاورزان و رعایا باید هدایائی را تحت عنوان هدایای نوروزی به خدمت صاحب منصبان مذکور می بردند.
اسلام از نوروز با عنوان تجدید حیات طبیعت، نقبی به حیات و ممات آدمی و بعث و انگیزش او در روز رستخیز عظیم میزند و به پیروانش توصیه می کند تا از این تغییرات و تحولات عبرت گرفته و به تحکیم باور ایمانی خود بپردازند.
چنان که گفته آمد، اسلام با جهت دهی صحیح به این آئین باستانی ، آن را از گرفتار آمدن در یکسری آداب غافلانه و کلیشه ای به در آورده و تبدیل به آئینی دینی کرده است و جزو مناسک قرار داده است تا نشان دهد در همه چیز به روح و محتوای آن کار دارد نه با ظواهر آن. لذا به مسلمانان در رابطه با نوروز دستوراتی را در زمینه های مختلف داده است که هم بیانگر جامعیت این دین در مواجهه با مقولاتی از این قبیل است و هم نشانگر روح اجتماعی این دین؛ زیرا غالب این دستورات نه جنبه فردی که جهات اجتماعی دارد. بنگرید:
1- دعای هنگام تحویل سال (یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللیل و النهار، یا محوِّل الحول و الأحوال، حوِّل حالَنا إلی أحسن الحال)
2- نوپوشی و تمیزپوشی و پیراستگی و نظافت (رعایت بهداشت)
3- دید و بازدید (صله رحم) و صلح و آشتی
4- مصافحه و معانقه (نکته: آنچه در اسلام توصیه شده است نه مواجهه به معنای صورت به صورت سائیدن و بوسیدن که غیر بهداشتی است بلکه مصافحه و معانقه است – دست دادن و گردن سائیدن – که کاملاً بهداشتی است.)
5- هدیه دادن
6- مسافرت رفتن
7- زیارت اهل قبور و یاد نمودن از کسانی که تا پیش از این ما را در این قبیل مناسبتها همراهی می کردند و اینک دستشان کوتاه شده است.
8- محاسبه نفس و محاسبه مال. کاری که بسیاری از کاسبان به عنوان سال خمسی خود مقرر داشته و به حساب اموال خود می پردازند.
اول:
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
دوم:
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین
آستین بر دست پوشید از بهار برگ شاخ
میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین
باد گلها را پریشان میکند هر صبحدم
زان پریشانی مگر در روی آب افتاده چین
نوبهار از غنچه بیرون شد به یک نو پیرهن
بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین
این نسیم خاک شیرازست یا مشک ختن
یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین
بامدادش بین که چشم از خواب نوشین برکند
گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین
گر سرش داری چو سعدی سر بنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین
سوم:
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
تا رباید کله قاقم برف از سر کوه
یزک تابش خورشید به یغما برخاست
طبق باغ پر از نقل و ریاحین کردند
شکر آن را که زمین از تب سرما برخاست
این چه بوییست که از ساحت خلخ بدمید؟
وین چه بادیست که از جانب یغما برخاست؟
چه هواییست که خلدش به تحسر بنشست؟
چه زمینیست که چرخش به تولا برخاست
طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت
بس که از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست
نوروز 91 مبارک
.: Weblog Themes By Pichak :.