سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انتظار را وضع زندگی اجتماعی به وجود می­آورد. جوامع انسانی در طول تاریخ و در اعتراض به وضع موجود، همواره منتظر ظهور نجات­بخشی بوده­اند.

ـ در تاریخ بنی­اسرائیل، از یک قرن پیش از ظهور مسیح، روح انتظار چنان بر فکر و ذهن آنان حاکم شده بود، که تمام آثار ادبی و مذهبی و تاریخی آن قوم را سرشار از انتظار منجی ساخته بود... اما زمانی که عیسای بشارت­دهنده (علیه السلام) مبعوث شد، دیری نپایید که همین قوم منتظر، به مخالفت با او برخاسته و به صلیب آویختن او را خواستار شدند.

ـ اندکی پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، جامعه اسلامی چنان به قهقهرا رفت که مسلمانی آنان به خطر افتاد، و سررشته امور را از دست دادند. تنها 60 سال از تاریخ هجری گذشته بود، که جامعه اسلامی، نجات از وضع پیش آمده را آرزو کرد. نامه­های بسیاری برای نوه پیامبر فرستادند و او را به نزد خود خواندند تا سکان هدایت ایشان را به دست گیرد... اما زمانی که حسین بن علی (علیهما السلام) به سوی ایشان روانه شد، دیری نپایید که همین قوم منتظر، با او به مخالفت برخاسته، و سر او را بر فراز نیزه­ها منزل به منزل می­بردند.

ـ اکنون نیز قوم اسرائیل و مسیحیان، سال­هاست که با آمدن سالروز میلاد مسیح و عید کریسمس، آمدن دوباره مسیح را انتظار می­کشند. مسلمانان نیز سال­هاست که در انتظار منجی موعود خود به­سر می­برند. اگرچه بر اساس آموزه­های دینی، آخرین ذخیره الهی تا تحقق جامعه آرمانی از گزند حوادث اجتماعی به­دور خواهد بود، اما آیا برای منتظران او نیز تضمینی وجود دارد؟ ما در برابر منجی چه خواهیم کرد؟...




تاریخ : شنبه 89/10/4 | 9:29 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

جدیداً در استفتائی از رهبر انقلاب خواسته شد تا نظر خود را درباره "اهانت و استفاده از کلمات تحقیرآمیز، و توهین به همسر پیامبر اسلام ام­المومنین حضرت عایشه اعلام کنند." این درخواست صدور فتوا از سوی جمعی از علما و فرهیختگان شیعه منطقه احساء عربستان سعودی ارائه شد. استفتاء از آیت­الله خامنه­ای در پی توهین به عایشه توسط یاسر الحبیب، روحانی شیعه کویتی، صورت گرفت که با واکنش­ها و مخالفت­های بسیاری روبه­رو شد. در شدیدترین واکنش­، کابینه کویت این روحانی را سلب تابعیت کرد. این موضوع باعث شد تا شیعیان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس تحت فشارهای شدیدی قرار بگیرند. رهبر انقلاب در پاسخ به این استفتا اعلام کرد: "اهانت به نمادهای برادران اهل سنت، از جمله اتهام­زنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است. این موضوع شامل زنان همه پیامبران، و به­ویژه سیدالانبیاء پیامبر اعظم ـ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) ـ می­شود." خبرگزاری مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی اولین رسانه­ای بود که این فتوا را در بخش عربی خود منتشر کرده است.




تاریخ : یکشنبه 89/7/11 | 3:17 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

حافظ:
اگر آن ترک شیرازی به­دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی به­دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آن­کس چیز می­بخشد، ز مال خویش می­بخشد
نه چون حافظ که می­بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی به­دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آن­کس چیز می­بخشد بسان مرد می­بخشد
نه چون صائب که می­بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می­بخشند
نه بر آن ترک شیرازی، که برده جمله دل­ها را
محمد عیادزاده:
اگر آن ترک شیرازی به­دست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، به­دست آورد دنیا را
نه جان و روح می­بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال­ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پاها را
فقط می­خواستند این­ها، بگیرند وقت ماها را ..!!!




تاریخ : سه شنبه 89/2/21 | 7:55 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

امسال از سوی رهبر انقلاب به­عنوان سال همت و کار مضاعف نام­گذاری شده است. خوب، طبیعی است که مثل موارد قبلی، این مورد هم نیازمند فرهنگ­سازی است؛ وقتی هم که بحث فرهنگ پیش می­آید نمی­شود از یک سال شمسی انتظار معجزه داشت؛ یعنی این­که این نام­گذاری­ها در واقع آغازی است برای یک فرآیند طولانی­مدت. البته تجربه نشان داده که این فرآیندها در همان آغاز متوقف شده و خیلی زود فراموش می­شوند. زیرا انگیزه لازم در بدنه مدیریتی و سیاست­گذار کشور برای برنامه­ریزی و آینده­نگری وجود ندارد. و با این وضع، تعجبی ندارد اگر این آغازهای سالانه، انجام­های روشنی نیابند.

اما در خصوص نام­گذاری امسال، فعلا می­خواهم فقط به یک نکته اشاره نمایم؛ و آن هم حجم بالای تعطیلات رسمی در کشور ایران است. اگر تعداد روزهای تعطیل در ایران به مقدار منطقی کاهش یابد، همت و کار متعارف (و نه مضاعف) هم می­تواند گره از مشکلات متعدد جامعه بگشاید. در سال 1389 ما حدود 72 روز تعطیل رسمی خواهیم داشت که این به­معنای تعطیل بودن یک پنجم سال است؛ و البته این جدای از روزهای تعطیل غیرمترقبه و بین­التعطیلین و...  خواهد بود. حالا شما سهمیه مرخصی­های گوناگون که برای اقشار مختلف جامعه در نظر گرفته شده است را به این موارد اضافه کنید تا میزان واقعی فعالیت یک شهروند را در ایران دریابید.

حالا یک قدم جلوتر برویم؛ شما تا کنون فکر کرده­اید که اصلا چرا در مناسبت­های ملی و مذهبی باید کار و فعالیت را تعطیل کنیم و بیکاری را پیشه نماییم. یا اصلا چرا باید یک روز در هفته را از فعالیت دست بکشیم؟ چه ایرادی دارد اگر مناسبت­های گوناگون را در همان محل فعالیت رسمی خودمان گرامی بداریم و نماد گرامی­داشت ما کار و تلاش بیشتر باشد نه بیکاری. چه ایرادی دارد اگر به جای تعطیلی هفتگی، بکوشیم تا نظافت و نمازجمعه و دید و بازدید را به برنامه­های جاری روزانه خود بیفزاییم؟

در فرهنگ اسلامی هم تعطیلی و بیکاری توصیه نشده است؛ در سوره مبارکه جمعه، خدا به مسلمانان توصیه می­کند که در هنگام برگزاری نمازجمعه، از تجارت و خرید و فروش خودداری نموده، و یاد خدا و نماز را بر این امور مقدم بدارند، اما هرگز از تعطیلی کل روز جمعه و بیکاری سخن به­میان نمی­آید، و چنین فرهنگی در آموزه­های دینی ما جایی ندارد. آن­گونه که مستندات تاریخی ما نشان می­دهد علما و اندیشمندان مسلمان، به­منظور بزرگ­داشت مناسبت­هایی مثل سال­روز شهادت یک امام معصوم، در ابتدای فعالیت روزانه خود، با ذکر توسل مختصری، نسبت به مقام آن معصوم ابراز ارادت نموده و سپس به تلاش و فعالیت روزانه خود می­پرداختند چرا که رضای آن امام معصوم را در همت و کار مضاعف می­دیدند نه در تعطیلی و بیکاری یک جامعه.

با این توضیحات، اگر به شیوه سلف صالح عمل می­کردیم، آیا وضع فرهنگ و تمدن، و وضعیت ما در جهان امروزی، همان بود که الان هستیم؟ آیا آن­چه هستیم همان است که می­توانستیم باشیم؟؟؟




تاریخ : چهارشنبه 89/1/4 | 8:26 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر
  1. سال­ها پیش در یکی از ملاقات­های رهبر انقلاب، فردی از ایشان تقاضا نمود چفیه­ای که به گردن آویخته از باب تبرک به او هدیه نماید؛ خوب طبیعی است که ایشان هم با بزرگواری، و تبسم تقاضای او را پذیرفت. اما پخش چنین وقایعی از تلویزیون موجب گردید که رفته­رفته این­گونه از تقاضاها به رفتاری متداول میان مردم تبدیل شود و بسیاری از آنان در دیدار با رهبری یا چنین تقاضایی را به زبان آورند و یا آن­که در دل آرزو نمایند. گویا در دیدار با رهبری، هیچ منظور دیگری غیر از دریافت چفیه وجود ندارد ...
  2. از زمانی که خود را شناخته­ایم!!! در مجالس و محافل ما شیعیان!! هرگاه ذکری از اهل­بیت و معصومین که پیشوایان مذهبی ما هستند به میان می­آید، به صورت تلقینی، به یاد حوایج و آرزوهای خود می­افتیم، حتی در ایام مصیبت آن بزرگواران، ذاکران و مداحان، نشانه قبولی عزاداری ما را برآورده شدن حاجات می­دانند. گویی امامان ما فقط برای برآوردن احتیاجات آفریده شده­اند؛ به ویژه­برنامه­های مذهبی تلویزیون نگاه کنید، تله­فیلم­هایی که تنها دست­مایه آن­ها برای تدوین فیلم­نامه، ارائه معجزه از سوی امام­زادگان گمنام روستاهای دوردست می­باشد اکنون به رویه­ای معمول و متداول تبدیل شده­اند و ...
  3. خداوند، قرآن را "تبیاناً لکلّ شیء" دانسته است؛ خوب طبیعی است که این تبیان بودن در راستای هدف از نزول کتاب آسمانی است که همانا سعادت انسان است. اما در برداشتی سطحی و نادرست، حتی بسیاری از عالمان (و به قول استاد ما جناب آقای وحید خراسانی) این "عوام از خواص"، مدعی شدند که تمام علوم در قرآن وجود دارد، و در این راه کوشیدند تا به استخراج علوم از قرآن بپردازند و ...

می­بینید که چه آسان راه گم می­شود و چراغ­های افروخته­ای که راهنمای بشر هستند به جای آن­که برای ادامه دادن راه استفاده شوند، توسط انسان­ها، و در اثر جهل و خرافه­گرایی، تبدیل به متاعی برای درجا زدن و توقف می­گردند و ...




تاریخ : دوشنبه 88/11/26 | 9:54 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

«حسین بیش از آن­که تشنه آب باشد، تشنه­ی لبیک بود؛ اما افسوس که به جای افکارش، زخم­های تنش را نشانمان دادند و بزرگ­ترین درد او را بی­آبی نامیدند».

این جمله­ای است از دکتر شریعتی که معمولا در ایام عاشورا و اربعین، میان قشر روشن­فکر به صورت پیامک مبادله می­شود. اصل این کلام، مانند بسیاری از دیگر سخنان دکتر شریعتی، درست و منطقی است؛ اما نتیجه­ای که از سوی این افراد بر آن مترتب می­شود درست و منطقی نیست. ثمره این نوع مغالطه­ها نیز این می­شود که برخی از متدینین ما ضمن مخالفت با مجالس عزاداری، افاضه می­فرمایند که: «امام حسین قیام نکرد که ما بعد از گذشت n سال، زندگیمون رو تعطیل کنیم و فقط گریه کنیم.» خوب البته این حرف هم درسته اما...

واقعیت این است که دو سر این طیف را افراط و تفریط در بر گرفته است و هر کدام، نیمه خالی لیوان طرف مقابل را می­بیند. شاید در تاریخ، انسان­های زیادی با لب تشنه و یا زخم­های بسیار، جان داده باشند، و طبیعی است که این موضوع، به خودی خود، شاخص برتری نخواهد بود اما مردانی در تاریخ بوده­اند که بر سر عقیده و ایمان خود از جان گذشته­اند و در فرازهایی از تاریخ این از جان­گذشتگی موجب نثبیت دین حق و تمایز باطل گردیده است. و حسین را هم افکار و عقایدش، و آزادگی و حقانیتش به مسلخگاه عشق کشانید.

حدیث زخم و عطش و شهادت و اسارت و در یک جمله "داستان کربلا"، همگی نشانه­هایی است برای آن­که «ره گم نکنیم» و چه زیبا در کلام آن فرزانه جلوه­گر شده است که فرمود: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». روشن است که مجالس عزاداری امام حسین (علیه­السلام) تا زمانی ارزش­مند است که فلسفه وجودی آن، یعنی همین احیاگری دینی و زندگی­بخشی اجتماعی، حفظ شود؛ اما اگر خود گریه و سفره، به­عنوان اصل قرار بگیرند، آن­وقت راه برای تحریف ماجرای عاشورا باز می­شود؛ داستان­های دروغ، علم و زنجیر، شخصیت­های تخیلی و ... همگی زاییده­ی این "گمراهی" است؛ زاییده این توقف در اشک و گریه، و بازماندن از هدف اصلی است. و سخن گفتن در این وادی، بسیار سخت است چرا که بازار تعصب و غلو گرم است، و تشنگان حقیقت اندک.

اربعین شهادت امام حسین (علیه­السلام)، تسلیت باد




تاریخ : جمعه 88/11/16 | 10:6 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

این روزها، خبر تولید یا ورود مخدرهای جدید و داروهای موسوم به هورمونی، که در برخی موارد اثری هم‌اندازه مخدرهای جدید دارند، به یکی از داغ‌ترین سوژه‌ها‌ تبدیل شده است. چندی پیش محموله­ی بزرگی در کشور توقیف، و اقلام خطرناک زیر در آن کشف شد: هفتاد هزار آمپول در دو نوع «ارجیکو» و «جیسرانجکشن»، 156 کیلوگرم قرص‌ با مارک Cearle و چند میلیون قرص proviron که به صورت ماهرانه‌ای جاسازی شده بود. این در حالی است که مضرات این مواد در بروز بیماری­های حاد استخوانی و عصبی، غیرقابل انکار است. اما چرا این مواد در کشور ما از سوی جوانان مورد استقبال شدید قرار می­گیرد؟ بدنسازانی که با استفاده از آمپول‌های اینچنینی، هیکل­های آنچنانی درست می‌کنند و جوانان را فریب می‌دهند تا آنان نیز این­گونه رفتار کنند، از سوی چه مراکز و نهادهایی حمایت می­شوند؟ به راستی فکر کرده­اید که برگزاری مسابقات مردان آهنین در تعطیلات نوروزی که چند سالی است از رسانه­ی ملی پخش می­شود چه تاثیرات بدی بر جوانان ما و انگیزه­های آنان دارد؟ اصلا به ماهیت چنین مسابقاتی توجه شده است؟ آوردن چند نفر غول­پیکر که فقط هیکل بزرگی دارند و تنها هنرشان بلند کردن چند وزنه و سنگ و لاستیک تراکتور است، به راستی مروج کدام ارزش والای انسانی است که از بیت­المال برای آن هزینه می­شود و بهترین ساعات و اوقات جوانان ما را در رسانه­ی ملی اشغال می­کند؟




تاریخ : سه شنبه 87/9/12 | 6:21 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

صدور حکم قصاص پسری که در اتفاقی هولناک به صورت دختر مورد علاقه‌اش، اسید پاشیده بود ـ دختری که تقاضای ازدواج او را رد کرده بود ـ تلنگر محکمی بر وجدان‌های بیدار جامعه و مسئولان و خانواده‌ها بود. این دختر که از داشتن بینایی محروم شده و تمامی صورت و قیافه‌اش را به فجیع‌ترین شکل ممکن از دست داده است، در دادگاهی که پس از چهار سال برگزار شد، حکم قصاص پسری را شنید که در کمال آرامش از کارش دفاع کرده و در نهایت محکوم به کور شدن چشم‌هایش شد.  اما مطالعه­ی مباحث دادگاه، ابهامات جدی در ساختار قضایی و انگاره­های اجتماعی و فرهنگی جامعه­ی ما را آشکار می­سازد که گویی برای تمام افراد این جامعه به صورت امری عادی درآمده است؛ شما خود قضاوت کنید:

جلسه­ی دادگاه: اولین جمله­ی قربانی پس از حضور در جایگاه این بود: «ازشما می‌خواهم او را که من را به این روز انداخته، به زندگی مثل من دچار کنید». قاضی از وی پرسید آیا می‌خواهی همانطور که او به‌ صورت تو اسید پاشید، به ‌صورتش اسید پاشیده شود، دختر جوان پاسخ داد: این کار وحشیانه و غیرممکن است، فقط بیست قطره اسید در چشمانش بریزید تا بفهمد من چه زجری را تحمل می‌کنم. دختر جوان در تشریح حادثه می­گوید: پس از مزاحمت­های پیاپی این جوان، با مراجعه به کلانتری موضوع را گزارش دادم، اما در کلانتری گفتند تا حادثه‌ای اتفاق نیفتاده ما نمی‌توانیم کاری کنیم. دو روز پس از آن، زمانی که از محل کارم به خانه برمی‌گشتم یک دفعه سوزش شدیدی را در صورتم احساس کردم و آخرین تصویری که دیدم مرد جوان بود که در حال فرار بود.

سپس متهم به جایگاه فراخوانده شد و  گفت: جرم اسیدپاشی را می­پذیرم اما من قصد انتقام نداشتم بلکه قصد ازدواج داشتم و تحت فشار دوستانم که می‌گفتند چرا این دختر برای تو کلاس می‌گذارد این کار را کردم. چرا با کسانی که بعد از من جرم اسیدپاشی را مرتکب شدند، این‌گونه برخورد نشد و فقط برای من جنجال ایجاد شد؟ الان چهار سال است که روزنامه‌ها از من می‌نویسند.

و اما ابهامات موجود را هم بررسی کنیم: 1. گذشت 4 سال برای اعلام رای یک دادگاه! آن هم جرمی که احساسات تمام جامعه را جریحه­دار کرده بود؛  2. دقت کردید قربانی چه گفت: "اما در کلانتری گفتند تا حادثه‌ای اتفاق نیفتاده ما نمی‌توانیم کاری کنیم". پس پیش­گیری از جرم چه می­شود؟ حالا که "اتفاقی افتاده" کلانتری چکار می­تواند بکند!  3. متهم گفت "برای من جنجال ایجاد شد"، و به راحتی، تباه کردن زندگی یک دختر جوان را نمی­بیند؛ تا وقتی که جرم در کشور ما به خوبی تبیین نشده باشد هر لحظه باید منتظر چنین حوادثی باشیم؛  4. چرا ابعاد اجتماعی جرایم در کشور ما مغفول مانده و نگاه تک­بعدی بر نظام قضایی ما حاکم است؟ اگر به این بعد توجه می­شد دیگر نیروی انتظامی نمی­توانست بگوید تا حادثه رخ ندهد ما کاری نمی­کنیم، مضافا بر این­که اطلاع­رسانی نسبت به سرانجام چنین جرایمی، نقش مهمی در پیش­گیری از جرایم مشابه خواهد داشت؛ 5. روابط خارج از ضابطه­های شرعی و اخلاقی، همواره رابطه معناداری با وقوع چنین جرایمی دارد، آگاهی خانواده­ها از چنین مسایلی و نیز توجه آنان به دوستی­های فرزندان­شان، بسیار کارساز است.




تاریخ : جمعه 87/9/8 | 8:47 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

به مناسبت سال نوآوری و شکوفائی، مطلب زیر را که مربوط به امام موسی صدر می­باشد به صورت تلخیص شده از سایت بازتاب (علیه الرحمه) انتخاب کرده­ام. مطلب بسیار زیبائی است و در آن به نکات بسیار جالبی توجه شده است. عجیب آن­که برخی از نوآوری­های این سید روحانی، پس از گذشت 30 سال هنوز هم تازگی خود را حفظ نموده، و غریب آن­که در غیاب آن سید مظلوم، این ایده­ها هنوز به شکوفائی نرسیده­اند؛ حال آن­که دل­مشغولی­های ایشان همچنان دارای اهمیت بوده و باید دغدغه اصلی نخبگان و اندیشمندان جهان اسلام و خصوصا تشیع باشد.

فقیهی که برای مسیحیان موعظه می‌خواند

هر کجا می‌رفت، او را می‌شناختند؛ اما فقط قد بلند، صورت بشاش و رفتار آرام او نام «سیدموسی صدر» را از دیگران متمایز نمی‌کرد، بلکه سلوک و نظرات نادر، آن هم در میدان فقه و فقاهت گواهی دیگر بر این نام بود. در جولانگاه تبادل آرا، دیدگاه او بسیار متفاوت به نظر می‌رسید؛ به گونه‌ای که روزی دانشجویی در بیروت به او گفته بود: «حرف‌های شما بسیار عالی است ولی از کجا که از اسلام باشد؟ ما چنین چیزی تا حال نشنیده‌ایم.» او فرزند حوزه‌های علمیه بود ... ولی نظراتش متفاوت با دیگر آموزش‌یافتگان این مراکز مطرح می‌شد؛ به نوعی فرزند حوزه این بار ادامه مطلب...


تاریخ : دوشنبه 87/1/19 | 6:55 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر