سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرحله دوم تثبیت احکام حجاب :

درقبل ازظهوراسلام بی بندوباری وخودفروشی وفحشاء به اوج خودرسیده بودوحتی زنان بدکاره بابیرق هایی که بربام ودرخانه خودمی افراشتنداین عمل راجارمی زدندندوبدان افتخارنیزمی نمودندوحتی بعضی ازاین زنان گاهی موسم حج به شکل زننده ای واردمسجدالحرام می شدند .

وجودچنین جوآلوده درکنارپوشش ناقص وگاهی محرک برخی زنان، جوانان هرزه راتحریک مى نموده تابر سر راه آنها قرار گریرند و به آزار و اذیت آنان بپردازند وبنابر این وقایع، آیه 59 سواحزاب نازل شد:                                                                                        

اى پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمن بگو: جلباب های خود را ... (درقبل اشاره شد)

سیوطى در تفسیر الدر المنثور چنین مى گوید:

زنان پیامبربرای رفع نیازخودازمنزل خارج می شدندکه گروهی ازمنافقین موجب آزارشان رافراهم کرده ودرمقابل اعتراض می گفتندمافکرمی کردیم اینهاکنیزند .

خداوند از یک سوبقیه زنان رانیز تشویق به حفظ حجاب کرد، تاشناخته شوندواعلام نمایندکه پاکدامن واهل عفاف بوده وازسوی دیگرباعث تحریک جوانان نگردند و از طرفى منافقان و فاسقان را تهدید به تبعیدازمدینه یاجنگ نمود .   سوره احزاب آیه 60 

بنابراین، پس از این، اگر منافقان و آنان که در دلهاشان مرض و ناپاکى است و هم آنان که شایعه مى افکنند، دست از این زشت کارى برندارند، تو را علیه آنان برانگیزیم ...

همچنین پس از وجوب حجاب بر زنان پیامبر(ص)که شرافت و امتیازى بود و هم تکلیف و وظیفه، که این تکلیف و امتیاز، به دیگر زنان مؤمن هم بخشیده شد .

با نزول این آیه، دستور الهى به سرعت فراگیر شد و زنان مقنعه و چادرهاى سیاه بر تن کردند.

مرحله سوم تثبیت احکام حجاب:

اگرچه آیات سوره احزاب نازل شده بود اما باز هم زنانى بودند که پاى بندحجاب خودنبودندو به همان شیوه عصر جاهلى رفتار مى کردند، از این روخداوند در سوره مبارکه نورآیه 31 حجاب رابر همه زنان واجب نمود .    

در شأن نزول این آیه از قول امام باقر: در مدینه، جوانى از انصار با خانمى روبه رو شدکه البته زنان در آن زمان مقنعه ها را پشت گوش ها مى انداختند .

جوان نگاهش را به آن زن دوخت تا آن زن از برابر وى ردشد، اما بازبه زن نگاه مى کرد و براه خود را ادامه مى داد، تا داخل کوچه اى شد (حضرت نام کوچه را ذکر کرده) و همچنان که نگاه مى کرد، استخوان، یا شیشه اى که در دیوار بودصورتش را پاره کرد، هنگامى که زن از جلو چشمش ناپدید شد، به خود آمد، دید خون بر لباس و سینه اش جاریست .

 پیش خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدامى روم و او را از این واقعه آگاه مى کنم و هنگامى که نزد پیامبر آمد و حضرت او را به آن حالت دید، فرمود: این چه حالتى است؟ جوان داستان را براى حضرت تعریف کردکه آیه 29 سوره نوربر پیامبر نازل شد: اى رسول ما، به مردان مؤمن بگو: چشمهاى خود را فرو نهندو عورت هاى خود را حفظ کنند...

برابر ترتیب نزول سوره ها، سوره احزاب، هشتاد و هشتمین، یا هشتاد و نهمین ویا نودمین سوره نازل شده بر رسول خداست، ولى سوره نور نود وششمین تا یک صدودومین سوره نازل شده بر رسول خداست .    محمدرامیان ص674

شأن نزول، یا اسباب نزول هایى که براى سوره ها، یا پاره اى از آیات بیان شده نیز،

بیانگرهمین نکته اند، مثلا درسوره احزاب پیش ازنازل شدن آیات حجاب، سخن از جنگ

احزاب و داستان زیدوزینب و غزوه بنى قریظه بوده که همگى در سال پنجم هجرى و آغاز

سال ششم هجرى رخ داده است .

در سوره نور، سخن ازداستان إفک (اتهام به یکی اززنان پیامبر(ص)) به میان آمده که مربوط به غزوه بنى المصطلق و پس از نازل شدن آیه حجاب بوده است .   تفسیرمجمع البیان ج 7 ص 130

بنابراین در این سه مرحله و به صورت تدریجى حجاب بر زنان جامعه اسلامى واجب گشت .

مباحثی مانندعفاف وپوشش درمردان، نوع پوشش وحد وحدودآن درزنان، نوع وجوب حجاب(وجوب اجتماعی وحکومتی یاوجوب فردی)وعواقب دنیوی واخروی ترک حجاب وتاثیرات فرهنگ، عرف وفعالیت اجتماعی زنان درانتخاب وشکل حجاب مباحثی می باشندکه درپیرامون حجاب مطرح بوده وهرکدام درجای خودنیازمندبررسی می باشند . 

برای علاقمندانی که مایلنداطلاعات بیشتری ازحجاب ازمنظرحدیث وروایت داشته باشند، مطالعه کتاب وسائل الشیعه جلد14پیشنهاد می شود . 

دراین نوشتارعلاوه برمنابعی که بشکل نقل قول درمتن آمده ازمنابع دیگری نیزاستفاده شده که عبارتنداز :

1- فرهنگ معاصرعربی- فارسی جناب آقای آذرتاش آذرنوش وفرهنگ فارسی عمید .

 2- کتاب حجاب وحقوق زن دراندیشه وایمان، تالیف مهدی طیب .

3- پندهای امام صادق نوشته محمدتقی مصباح یزدی .

4- حجاب وپوشش درادیان زرتشت ویهود نوشته مهنازومحمدمهدی علیمردی .

5- مقاله حجاب علی اصغرساطحی .

6- مقاله مهدی احمدی طبسی درجمع بندی پایانی .

7- زنان پرده نشین ونخبگان جوشن پوش نوشته فاطمه مرنیسی (البته ایشان حجاب راغلبه روح نفاق وتجاوزدرجامعه اسلامی دراواخرعمرپیامبر(ص) برآزادی وحضورزنان درجامعه می دانندکه عمربیشترطرفداراین رویه بوده وقابلیت درک بینش پیامبررادراین خصوص پیدانکرده است؟!) .




تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 11:0 صبح | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

 6- عیاشی درتفسیرخودذکرمی کندکه فاطمه دخترپیامبردرجریان سقیفه بعدازاتمام حجت دست حسن وحسین راگرفت وبه سمت قبرپیامبرحرکت کردوتهدیدنمودکه موی پریشان و نفرین خواهدنمود،  ویا زنان بنی هاشم بعدازشنیدن خبرشهادت امام علی(ع) سربرهنه وموی پریشان نمودند، که دراین خصوص بایدبه چندنکته توجه نمود:

الف – ذکراینکه فاطمه(س) وزنان بنی هاشم چنین گفته وچنان کرده اندخودموید این مطلب است که آنهاحجابی داشته وموی سرنیزپوشده داشته اندکه دراین مواقع اضطرارویاازخودبیخودشدن درمصایب موی پریشان نموده اند .

ب- جامه دریدن وموی پریشان نمودن درمواقع مصائب بزرگ درجوامع به خصوص درجامعه عربی یکی ازرفتارهای فرهنگی ناخودآگاه بوده وهرگزنمی تواندملاک باورهای فرهنگی واجتمایی باشد .

مثل اینکه شمابه سروصورت زدن نزدیکان ویابی تابی وبی حوصلگی افرادرادراینگونه حوادث که به ندرت درزندگی فردی دیده می شود، معیارسنجش شخصیت افراد قراردهید، که البته کمی بیانگرروح هیجانی فردمی  تواندباشد، ولی هرگزملاک کامل وجامع برای قضاوت شخصیت فرهنگی واجتماعی افراد نخواهدبود .

ج _ بعدازخطبه فدکیه این سخن ازفاطمه(س) که رفتارش سنت است ومنادی بزرگ عفاف وحجاب درجامعه تازه مسلمان شده می باشدنقل شده، ولی هرگزکسی عمل به آن راذکرننموده وحتی اگرچنین بود، فاطمه ای که برای انجام این ماموریت بزرگ تاریخی همه تدابیررادرجهت رعایت حجاب وعفاف نموده بود، به یقین موی پریشان نمودن ونفرینش نیزباحفظ تمام جوانب انجام می شد.

 یادمان نرودکه مردم هنوزازیادنبرده اند، فاطمه(س)وپدرش وهمسروفرزندانش تنهاشفیعان درگاه خداوندبرای استجابت دعای روزمباهله اند، دعایی که عالمان مسیحیت به جایگاه بلند وعظمت پیامبروهمراهانش درنزدخداوندپی برده وتسلیم وخاشع دربرابراسلام می شوندوفاطمه(س)نیزبخوبی به این نگاه اجتماعی آگاه است ومی خواهدازآن دراین موقعیت سرنوشت سازبهره گیرد .

د – برای رسیدن به نظریات یک مکتب آنهم اصول ومحکمات دینی نمی توان درکتب حدیث گشت وباپیدانمودن یک سخن آنهم شاذ(کمیاب ومنفرد)یک حقیقت رااثبات یاردنمود، که بی شک اگرکسی بخواهدبرای اثبات نظرات شرم آورنویسنده کتاب آیات شیطانی نیزحدیث یا سخنی بیابد، می تواندازمیان احادیث به خصوص منابع برادران اهل سنت شاهدمثال پیدانماید .

سیره علمای بزرگ این بوده که درتاییداعتبارسخنی، بایدابتداازقرآن وبعدسنت ودرآخربه حدیث مراجعه، آنهم بااطمینان ازسندحدیث  واینکه حدیث مخالف قرآن وسنت ومحکمات پذیرفته شده عقلی نباشد .

متاسفانه همواره افرادی بوده اندکه برای ابرازوجودواثبات جامعیت علمی خودازاین شیوه عالمانه علمای خلف عدول نموده اند .

گروهی مدعیندکه پوشش خودیکی ازراهای تهییج میل وغریزه مردان بوده، چنانکه در سینمای هند از حجاب بعنوان نوعی وسیله برای تهییج جنس مخالف استفاده می‌شود، که باید گفت: آنچه باعث تهییج درمیل جنسی مردان می شودپوششی است که درعموم سینماوبسیاری ازجوامع امروزوجوددارد، نه حجاب توام باعفاف وپوشیدگی بدون تبرج که طبق دستورقرآن کریم  خواسته شده .

 حجابی که امروزدرخدمت جذب مخاطبان سینما وتلویزیون وتبلیغات فروش شرکت های سرمایه داری درآمده، بسیارحساب شده ودقیق وباروانشناسی تهییج وبرانگیختن بیشترطراحی شده ومتاسفانه دانسته وندانسته درجامعه مانیزرواج یافته است .

یکی از مواردی که در بحث "حجاب به طور کامل" بایدبه آن پرداخت، بحث صدا و صوت زن است که در سوره احزاب آیه 32 ،‌می فرماید که:  فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا متوجه می شویم که محتوای گفتار خانم ها باید معروف و مالوف باشد و نباید از سخنانی که شکل ومحتوای تحریک کننده دارد استفاده شود .

 فَیطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ تا کسی که در قلبش مرض وبیماریست به طمع وتحریک دچارنشود، ودرقسمتی که می فرماید:  وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ  صدای زینت و صدای آن چیزی که به پایتان بسته اید مثل خلخال نبایدتحریک کننده باشد .

البته مسائلی مثل صحبت درروابط اجتمایی ویا آوازخواندن زنان مباحثی است که درذیل این بحث وباتوجه به سئوالات مطرح شده دراحادیث بیان شده که نیازمندمباحث تخصصی اهل نظرمی باشد .

درمقاله مهدی احمدی طبسی که یکی ازتاریخ پژوهان رشته تاریخ اسلام است، نزول آیات حجاب اینگونه مطرح شده که می تواندیک نتیجه گیری کلی به بحث حجاب ازمنظرقرآن کریم وباتوجه به سیرتکاملی حجاب وشان نزول آیات باشد که به اختصار(تلخیص)تقدیم میشود: 

  مرحله اول

تا پیش از نزول آیات حجاب، زنان مسلمان با همان لباس معمول و مرسوم آن زمان، درجامعه حاضر مى شدند(عدم استفاده مناسب ازپوشش ونه برهنگی) وبا مردان  بی محاباسخن مى گفتندو با آنان بر سر یک سفره مى نشستند واز یک ظرف غذا مى خوردند، تا این که در سال پنجم هجرى آیات 32و33سوره احزاب برپیامبرنازل شد .

(گاهی ضعف فرهنگی شدیدوعدم رعایت حداقل آداب وشئون اجتماعی درمیان اعراب تازه مسلمان شده ونداشتن حد وحدود درروابط فردی واجتماعی سبب سختی وآزردگی پیامبروخانواده اش می شد واین آیات برای اصلاح رفتارمردم باخانواده پیامبربه عنوان الگوی جامعه وهم شیوه معاشرت همسران پیامبربا مردم مسلمان بود .)

دراین آیات شأن و منزلت زنان پیامبررا درصورت رعایت کردن تقواى الهى ازدیگر زنان برتر دانسته شده : از حجره ها خارج نشوید، مگر براى انجام کارهاى ضرورى، و با نازوکرشمه با مردان سخن نگویید و هماننددوران جاهلیت خود را آرایش نکنید ...

ودرآیه 54 سوره احزاب شیوه وارد شدن به خانه وشکل ارتباط باهمسران پیامبربیان شده است .

بانزول این آیه پرسش هایی درذهن مردم جامعه شکل می گیرد، وآن شکل وحدودرابطه برادران وپدران واقوام وزنان مومن ومسلمان بازنان پیامبراست .

با وجود این شبهات، آیه 55 سوره احزاب بر رسول خدانازل شدکه در حقیقت اولین مرحله وجوب حجاب بر همه زنان بود، زیرا امکان وجوب دفعى حجاب میسرنبود، لذا ابتدا زنان پیامبرحجاب بر آنان واجب گشت تا زمینه براى اقدامات بعدى فراهم گردد.

 

ادامه دارد ...




تاریخ : دوشنبه 94/6/2 | 11:10 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

علی(ع) به اقتضای جامعه ودستور پیغمبر(ص)ملزم به سکوت و فاطمه‌‌ی زهرا(س) مکلّف به سخن گفتن است،در این شرایط  فاطمه‌‌ی زهرا (س) ازخانه خمار بر سر کرده، و جلباب بر تن(باستروپوشش) وباتنی چنداززنان بنی هاشم که برگردش حلقهزده اند به مسجدبرای تظلم خواهی ودفاع ازحق می روند .                                                                                                      

 وقت سخن گفتن نبز از پشت پرده شروع به صحبت می نمایند(بارعایت حجاب)، که بنام خطبه فدکیه مشهوراست وادبای بزرگ تاریخ رامسحورقدرت ومنطق کلام خویش نموده است.

فاطمه(س)برای حفظ ورعایت ستروحجاب یک سفارش مهم حتی برای بعدازمرگ خویش نموده  تا "تابوتی" بسازندکه اندامشان هنگام تشییع برای نامحرم مکشوف نباشد .

ستروحجاب وعفاف ازملزومات حیاء بوده وحیاء نیزتلازم باایمان داشته ودرصورتی که حیاازانسان سلب گرددایمان نیزخواهدرفت، که

درآیه 25سوره قصص که خداوندبرآن تاکیددارد،حیادخترشعیب است هنگام اعلام امرپدرش به حضرت موسی .

وامام باقرنیز می فرماید: حیاوایمان قرین یکدیگرند، پس هرگاه یکی بروددیگری نیزخواهدرفت .  بحار ج 78باب 22روایت 5

خداونددرقرآن کریم به صراحت ودرسالهای آخرعمرپیامبرنظرخودرادراین خصوص بیان فرموده واینکه چراهمه چیزرابه ریزذکرننموده، به همان علت که دردیگرامورمهم نیزبه بیان کلیات مسئله بسنده نموده واگربنابودکه به همه جزئیات: عبادات واحکام وحقوق واخلاق وداستان پیشینیان می پرداخت، باید امروزقرآنی بیش ازصدهاجلدداشته باشیم وپیامبری که بایدهزاران سال درمیان مردم زندگی کند.

 فرقه‌های اهل سنّت، (حَنبَلی، شافعی، حَنَفی، مالکی) و گروه‌های شیعه، در امر حجاب اختلاف نظری ندارندوحجاب طبق نظرفقهای بزرگ جزو ضروریّات دین است . 

وجودستروحجاب درانسان یک امرفطری بوده که درنهادانسان به ودیعه گذاشته شده ودرآیه 22 سوره اعراف، آنجاکه آدم وحوامیوه ممنوعه راچشیدند، ستروپوشش آنها فروریخت که آنهابدون هیچ درنگ وگرفتن دستوری باهرچه که دردسترسشان بود(برگ) مشغول پوشاندن شرمگاه خودشدند .

البته برای فروج تعابیرمتعددی ذکرشده مانندعیوب ظاهری وباطنی، ناموس ویاتمام جسم زن  که پایه وحداقل تعبیرآن شرمگاه وعورت است .

یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهدکه زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران بوده‌اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباس‌ها، داشته‌اند. این حجاب در دوران سلسله‌های مختلف پارس‌ها نیز معمول بوده است ودر زمان زرتشت و قبل و بعد از آن نیز زنان ایرانی از حجابی کامل برخورداربوده وتصویر به جا مانده بر روی تخته سنگهای دوره هخامنشی ونقوشی که روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و آنرا مربوط به ایران در دوران هخامنشی می‌دانند این مطلب را تصدیق می‌کند، زیرا زنانی راکه بر روی این فرش نقش کرده‌اند، پوششی سرتاپا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته‌اند .

قانون سخت حجاب زنان یهودی، به اعتراف مورخان، غیر قابل انکار است واصیل ترین کتاب فقهی یهودیان که "تلمود "نام دارد، بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سکوت زن و پرهیز از هرگونه آرایش وپرهیز از نگاه زن به مردان بیگانه، اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم‏ و لزوم پرهیز از هر امر تحریک‏ آمیزتأکید شده است .

در مسیحیت  همانند ادیان زردشت و یهود، حجاب امری معمول و مورد تأیید است که مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه از آن قدم فراتر نهاد، زیرا در شریعت یهود تشکیل خانواده و ازدواج امری مقدس شمرده می‌شد اما در مسیحیت به افراط گراییده  وتجرد مقدس شمرده شد، ودرانجیل بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اعمال شهوت انگیز و حفظ عفاف فراخوانده است .

شهیدمرتضی مطهری حجاب راامری می‌داند که در زمان پیامبر اسلام واجب و فراگیر شد و از عایشه همسر پیامبر اسلام نقل می‌کند که گفته بود: «مرحبا به زنان انصار، همین که آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مثل سابق بیرون بیاید، وسر خود را با روسری‌های مشکی می‌پوشاندندکه گویی کلاغ روی سرشان نشسته است .

عایشه درجایی دیگرنقل می کندکه پیامبردربرخوردبا یکی ازنزدیکان عایشه که دخترتازه بالغی بودوپوشش مناسب نداشت، روی برگرداندودرجواب این رفتارحدودحجاب را متذکرشدند، وشایدگواه این مطلب باشد که پیامبربه تدریج درحال تحکیم حجاب مورداشاره قرآن درجامعه بوده ونمی خواست تااین وجوب به انتخاب جامعه به هرشکلی تعریف شود .

  نظرات وعقایددرخصوص حجاب

دروجود حجاب تقریبا یک اتفاق نظر وجودداردوآنچه اختلاف است دروجوب اختیاری واجباری ومیزان وحدپوشش است که ازسترعورت گرفته تادرع(پوشش سخت)، خمار، ازار(روبندونقاب) وجلباب متفاوت است .

 - "نبیل فیاض" یکی ازمخالفان حجاب برای نشان دادن اهمیت نقش طبقاتی حجاب به روایاتی استناد می‌کند که مطابق آنها خلیفه دوم عمر ابن خطاب کنیزان را از پوشیدن روسری منع می‌کردوکنیزی رانیزبدان سبب تنبیه نمود .

 متذکرشدیم که یکی ازدلایل حجاب شناساندن زن به عنوان فردصاحب اندیشه است که بایدبراساس شخصیت خوددرجامعه نقش ایفانماید، نه جنسیت خود، واین کارخلیفه نیزمی تواندمویدسخن باشد .

البته وجودکنیزوغلام درقبل ازاسلام وبعدازظهوراسلام یک امرگسترده وپذیرفته شده اجتماعی بود، که بنای پیامبروبزرگان مایک روش اخلاقی درمحواین تفکربوده وخریدغلام وکنیزودادن شخصیت واعتمادبه نفس وموقعیت اجتماعی وسپس آزادکردن آنهادرسیره پیامبروامامان معصوم امری اعجاب انگیزاست که برای حضرت امیر(ع) آزادی تاهزاربنده راازاموال شخصی خودشان ذکرنموده اند، وتربیت بعضی مثل فضه،قنبرومیثم تمارکه بعدازآزادی نیزحاضربه ترک مولای خودنشدند وهرکدام درفکرواندیشه وعرفان نابغه ای بزرگ بشمارمی روندشاهداین مدعاست .

عده ای ازمخالفین بااین استدلال که چرا زنان باید جور ناتوانی کنترل شهوت مردان رابکشند، ولذا حجاب قانونی ازجانب مردان برای مردان است، که درابتدا بحث به تفاوت زن ومرد ودلیل تفاوت قوانین اشاره شد .

در بحثِ پوششِ بانوان با استناد به آیات 31 سوره نور و 59 سوره احزاب، ازطرف بعضی صاحب نظران یا غیرِ‌صاحب نظر مطرح شده که در قرآن اشاره ای به مسئله مو نشده است، وتوجیهاتی در این زمینه گفته شده مثل: اینکه به لفظ مودراشاره ای نشده ویا موی سرجزء بدن نمی باشد، که درجواب به چندمطلب اشاره می شود:

1- اینکه زن عرب در عصر نزول قرآن با خِمار و جلباب آشنا بوده وازآن استفاده می کرده، به صراحت ازشکل بیان وکلام قرآن کریم اسنتباط می گردد، وفقط استفاد ‌صحیح از آن نمی‌کرده، وقرآن همان چیزی را که در فرهنگ آنها وجود داشته، گرفته و تصحیح نموده است که جلباب را بهم نزدیک کنند، و مقنعه‌هایشان را به جیب ها وگریبان هایشان بزنند تا گریبان و سروسینه شان پیدا نباشد .

2-  جلباب و خمار را کجا استفاده می‌کنند؟ جز اینکه روی سر می اندازند وجایش از سر تا پا است و بنابراین مو را دربر می گیرد و پوشش مو بدون اینکه لازم باشد اسمش آورده شودبیان شده است .

 3- درقرآن دستورداده شده زینت هارا آشکار نکنند، که یکی اززینت های مهم به خصوص برای زنان موی سر است وکسی نمی تواندمنکرآن شودمگرآنکه دردرک لذت وزیبایی بدلیل بیماری روح عاجز، ویادررهبانیت مذموم گرفتارشده باشد .

شهید مطهری هم در مسئله حجابشان مطرح کرده اند. از امام صادق (ع) سوال شد مقصود خدای تعالی از عبارت إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا چیست؟ می‌فرماید  عبارت از سرمه و انگشتر، یعنی سرمه و انگشتر را استثناء می‌کنند واز امام باقر (ع) آمده که زینت ظاهری عبارت از لباس است، چون لباس را دیگر نمی‌شود پوشاند ویافخر رازی می گوید مقصود از زینت آشکار چهره و دو دست زن تا مچ است .

4-افرادی که موراجزءبدن نمی داننددلیل قابل توجهی دراین خصوص ارائه ننموده اند وطبق علم فیزیولوزی وآناتومی بدن موکاملاخصوصیات بدن هرفرد رادارد: رشددائمی تاموقع حیات داشته وازبدن تغذیه می نماید، وازنظررنگ، قوام، شکل، رشد ورویش وریزش تابع ژنتیک همان فرد است .

5- مگردرقرآن پوشش دیگر قسمتها مثل شکم وباسن وبازوان و... به صراحت گفته شده؟ واینکه بایدشنونده عاقل باشد، ودیگراینکه سنت وحدیث منظورآیه راتفسیرمی نمایندواگربنابوددرهمین بحث پوشش قرآن واردجزئیات شودبایددهامورد رایک به یک شمارش می کرد، ازسرتاپا .

 ادامه دارد ...




تاریخ : جمعه 94/5/30 | 1:28 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

خداوند می‌فرماید: یا اَیُّهَا النَّبِیُّ قُل ِلاَزواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نساءِ المُؤمِنینَ یُدنینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلابیبِهِنَّ ... تاآخرآیه  

ای پیامبر به همسران و دختران خود و به همسران مؤمنان بگوجلباب‌های خود را به هم نزدیک کنند .       سوره احزاب آیه 59

جَلابیب جمع جلباب است که جلباب در کتب لغت به معنای روپوش بلندی است شبیه عبا، ولذا در قرآن به واژه‌‌ی جلباب(لباس بلندکه روی لباس می پوشند) اشاره شده است که فراتر از روسری و مقنعه (خِمار) است .

ای پیامبر، به همسران، دختران خود و به بانوان مؤمنان بگو که لبه‌‌ی پوشش بلندخود را به هم نزدیک کنند، یعنی موضوعی بنام پوشش بلندوجودداشته وپذیرفته شده که درآیه می خواهددآنرابهم نزدیک کنند .

 وچگونه می توان حجاب رابه نقل بعضی فقط محدودبه سترعورت(نواحی تناسلی دانست که البته برای عورت نیزتفاسیری ذکرشده) ، گویی تازمان نزول این آیه همه مردان وزنان درانظارلخت وبرهنه ترددمی نمودند(که حتی درسواحل واماکن آزادکه مخصوص عیاشی برپاشده در این زمان نیزاینگونه نیست) وحالا دستورداده شده که حداقل عورت رابپوشانید .

 درحالی که قبل ازپوشش جلباب وبعدازآن نیزتکمله بحث حجاب ذکرشده ودرتکمیل استفاده ازجلباب شکل استفاده ازآن رانیزذکرنموده است .

گاهی خانمها پوشش بلندی برتن دارند اما دو سرآن رها شده است و پیکروتن پوشیده نیست، مانندنجیب زادگانی که ازشنل یالباس بلندبرای جلوه گری وزینت استفاده می نمایندیادرجوامع ماچادروپوشش هایی که نشان می دهدفردبه هردلیلی به اجبار واکراه برسرنموده وبدین گونه مخالفت خودرا به نمایش می گذارد .

 ذلِکَ اَدنی اَن یُعرَفنَ؛ اگر چنین کاری کنند، یعنی لبه‌‌‌های چادر خود را به هم نزدیک کنند تا بدن و جذّابیّت‌های جسمی‌شان دیده نشود، این نزدیکتر به این است که آنها شناخته شوند .

پوشش در اسلام برای این نیست که زن دیده نشود، اتّفاقاً برای این است که بیشتروبجادیده شود، وجسم وبدن زن درنگاه ابتدایی مردان مانع از این است که شخصّیت انسانی زن مورد توجّه قرار گرفته و دیده شود.

بدن مَرکَبی برای روح واندیشه انسان است وخودِاصلی فردنیست،  حامل اندیشه‌، روحیّه، خلق وخو، عقاید، افکار و کمالات باطنی و حقیقت انسانی، ووقتی بدن عرضه می‌شودچشم به سمت جسم متوجه و خود زن یعنی شخصیّت انسانی او، پشت این ظاهرگم می‌شود .

نکته‌‌ی بسیار ظریفی در ذلِکَ اَدنی اَن یُعرَفنَ وجود دارد، پس حجاب برای شناخته شدن زن است، نه برای ناشناس ماندن، به تعبیر دیگری هم که در تفاسیر آمده است، این نزدیکتر به این است که زن به عنوان یک انسان اصیل و نجیب شناخته شود.

 زنی که خود را می‌پوشاند، مردهای هوسباز می‌فهمند که نمی‌توانند او را بازیچه‌‌ی لذّت‌جویی‌های خود قرار دهند، ویک قطع طمع نسبی درنگاه هوسبازان وچشم وقلوب بیماردلان ایجادمی شود،  ودرمکتب ادیان تلاش براین است که نگاه انسانها به یکدیگردرمعاشرت وقضاوت وتصمیم گیری بیشتر معطوف به شخصیت آنها باشدتابه ظاهرشان  .  

فَلا یُؤذَینَ: " اینکه لبه‌های چادرشان را به هم ببندند نزدیکتر به این است که مورد اذیّت و آزار قرار نگیرند"،  از امنّیت زن در بحث حکمت‌های حجاب سخن گفته شده، و زنی که حجاب را بر می‌گزیندخود رادر امنیّت قرار می دهد.

حضرت امیر(ع) درنامه شماره31درتوصیه شماره 17نهج البلاغه: سخت گیری درپوشش وحجاب را عامل سلامت واستواری زنان بر می شمارند .

در سوره‌‌ی احزاب آیه 28تا34، خداوندمطالبی را به پیغمبر اکرم (ص) فرمود که تابه زن‌های خود ابلاغ کند، که کلام الهی این‌طور شروع می‌شود: یا نساءَ النَّبیِّ: ای همسران پیغمبر! و نکته‌هایی را به آنها خطاب می‌کند؛ از جمله در سی و سومین آیه می‌فرماید: وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهلیَّةِ الاُولی؛ و همسران پیامبر مثل خودآرایی‌ها و خودنمایی‌های دوران جاهلیّت نخستین، خودنمایی نکنند .

 تبرّج از ریشه‌‌ی برج است ودرلغت عربی به معنای "نشان دادن وبه جلوه درآوردن زیبایی های خود" ودر زبان فارسی هم به ساختمان مرتفعی که چشم‌ها را خیره می‌کند بُرج می‌گویند.

 تبرج می تواندنمایش دادن زیبایی های طبیعی زنان وزیور آلاتی باشدکه موجب تحریک مردان شده ودرنگاه ظریف تر، فخرفروشی راکه زنان درجلوه گری های خودبانشان دادن زیورآلات ولباس های غیرمتعارف بروز می نمایدرانیزدلالت کند.

در سوره‌‌ی نور  آیه 59: به پیرزن‌هایی که چنان پیر شده‌اند که امیدبه ازدواج ندارند( دیگر جذّابیّت و حالت تحریک کنندگی نداشته و نگاه کردن به آنها برای جنس مخالف محرک نیست)، ودر امر حجاب تخفیف‌هایی به آنهاداده شده است .

 آنجایی که این تخفیف‌ها را می‌دهد اشاره می‌کند: غَیرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ ... حتّی این زنان هم اگر می‌خواهندحجابشان را کم کنند، نباید طوری باشد که زینت‌های خود را عرضه کنند و در معرض دید قرار دهند، یعنی خود را زینت کنند، بیارایند، و جسم را در معرض نگاه قرار دهند .

اینکه به این زنان درخصوص کنارگذاشتن پوشش گناهی متوجه نیست نشان ازاصل پذیرفته شده پوشش واستتارازنگاه نامحرم چه درزیبایی های طبیعی وچه زیورآلات دارد وآنهانیزدرصورت نداشتن قصد نمایش وتبرج گناهی درکنارگذاشتن پوشش ندارند، که البته به نظرهمان خماروجلباب باید باشدودرکمترازآن درهمه جوامع منع عقلی وعرفی وجوددارد(حتی درجوامع واماکنی که شرم را خورده وحیا راقی کرده اند)، ودرادامه آیه عفت وپاکدامنی رابه این زنان گوشزد می نماید .  

بنابراین همان‌طور که گذشت، در سه آیه از آیات قرآن کریم به مسئله‌‌ی پوشش وحجاب بانوان تصریح شده است، در یک آیه بحث استفاده از روسری و مقنعه‌ای(خمار) است که به گریبان بسته می‌شود و گردن و سینه و برجستگی‌های سینه را می‌پوشاند، ودر آیه‌‌ی دیگر به مسئله‌‌ی  روپوش بلنددرروی لباس(جلباب)که هنگام پوشش، لبه‌هایش به هم نزدیک می‌شود، تصریح شده، ودرجای دیگر به نهی از خودنمای وتبرج تصریح شده است .

درتفسیر المیزان علاّمه طباطبایی، تفسیر صافی فیض کاشانی، تفسیر تبیان شیخ طوسی، تفسیر مجمع‌البیان شیخ طبرسی. در تفسیر قرطبی اهل سنّت نیز این مسئله مطرح شده است .

پیغمبراکرم (ص)درسفارشی که به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودنداشاره به بحث تبرج ونشان دادن زیبایی هاوزیورآلات خودکه زمینه سازگناه درجامعه می باشد به دخترشان گوشزد می فرمایند : یا فاطمةُ! ما مِن اِمرأَةٍ تَزَیَّنَت حُسنَها وَ خَرَجَت مِن بَیِتها بِأَحسَنِ مَلبوسٍ حَتّی یَنظُرَ اِلَیهَا النّاسُ، اِلاّ لَعَنَها مَلائِکَةُ السَّمواتِ و الاَرَضینَ وَ کانَت فی غَضَبِ الله حَتّی تَموتَ وَ یُؤمَرُ بِها اِلَی النّار: ای فاطمه جان! هیچ زنی نیست که زیبایی‌ها و جمال خود را زینت کند و با زیباترین و نیکوترین جامه‌های خود از خانه خارج شود تا نگاه مردمان را به سوی خویشتن جلب کند، مگر اینکه همه‌‌ی ملائکه‌‌ی آسمان‌ها و زمین او را لعنت و نفرین خواهند کرد، وتازمان مرگ درغضب وخشم الهی خواهدبودوپس ازمرگ فرمان داده می شودتااورادرآتش بیفکند .    قائمی درمکتب فاطمه بخش 6 فصل 3

 

     ادامه دارد ...  




تاریخ : دوشنبه 94/5/26 | 7:56 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

تفاوت دربعضی ازقوانین زن ومردبه دلیل تفاوت درخلقت این دوجنس بوده که بعنوان مکمل یکدیگربرای ادامه بقاوحیات ونیل به تکامل ورشدوسعادت خودبدان نیازمندند.

میل به خود نمایى وخودآرایى درانسان یک میل طبیعی بوده که درزنان بسیارقویترازمردان جلوه می نماید.

 از نظر نیازبه تصاحب قلب‏ و دل‏ مردمطلوب است و زن طالب، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن مطلوب است است و مردطالب .

 میل زن به خود آرایى از حس نیازبه توجه بیشترناشى مى شود، وکمترسابقه دارد که مردان لباس‏هاى بدن نما و آرایش‏هاى تحریک کننده به کار ببرند(البته درجامعه ای که افرادطبق غریزه ذاتی رشدوپرورش یافته باشندومسخ شخصیت نشده اند) .

 این زن است که به حکم طبیعت خود، مى‏ خواهد دلبرى کند و مرد را دل باخته و در دام علاقه خود اسیر سازد، بنابراین تبرّج و میل به خودآرایی وزینت ونمایش آن درزنان بیشترمصداق پیدا می نمایدو دستور پوشش هم براى آنان درجهت حفظ روح اعتدال ونجات ازافراط وتفریط بیشترمقرر گردیده تاازعوارض جبران ناپذیرفردی واجتمایی این عدم تعادل پیشگیری شود.

زن موجودی عاطفی لطیف واحساسی ترودرعین حال شکننده وآسیب پذیرترازمردان درحوادث وروابط ناهنجاراجتماعی بوده وبیشتردرمعرض آسیب های جسمی وروحی وروانی قراردارد .

عده ای وجودپوشش رابه بهانه اینکه سبب نگاه جنسیتی به فرد می شود ویاموجب نمادوترویج اعتقاد درجامعه شده، مانع پیشرفت وانجام فعالیتهای اجتماعی افراددانسته وباآن مخالفند.

درحالی که افرادجامعه درعمل نمی توانندازنگاه جنسیتی به یکدیگرجداشده واین یک میل غریزی وودیعه ای بوده درنهادانسان که برای نیل به اهداف بالا تری نهاده شده وافرادمدعی یا خودرافریب می دهندویاقصدفریب دیگران رادارندوتجربه تاریخ بشرنیزگواه این سخن است .

"غریزه حیاتی جنسی" هرچه بیشتر ازحدنیازوتعادل اطاعت شود، سرکش‏ تر وهمچون آتشی که هر چه به آن بیشتر هیزم بدهند، شعله ورترخواهدشد، وخود را به صورت یک عطش روحى و خواست اشباع نشدنى درخواهد‏آورد، که وضعیت جهان معاصر و کشیده شدن عده ‏اى زیادی به رفتارهاواختلالات جنسی شاهد این مدعاست مانند: همجنس گرایی(هموسکچوآل)، هتروسکجوآل، مازوخیسم، سادیسم، پارافیلیاوپدوفیلیا ... که هرروزه درجهان گسترده ترشده ودرآمارهای جهانی حدود40درصدخانمها و30درصدآقایان به نوعی دچاریکی ازانواع اختلالات جنسی می باشند واین اختلالات بزرگترین آفت روابط جنسی سالم وپیوندهای خانوادگی واجتمایی می باشد .

دربعضی ازجوامع بعلت آلودگی درجامعه درمانگر وشیوع بالای اختلالات جنسی، ازآن دفاع علمی نیز می شودوهرروزبرتعدادومشتریان شبکه هایی که مشغول تهیه وپخش برنامه هایی که سکس محض، آنهم نه آموزش صحیح که ترویج انواع اختلالات جنسی بوده اضافه می شود .

رعایت نکردن پوشش که درگذشته درهمه جوامع نشانه شخصیت وتمدن وفرهنگ خانوادها بودوتبدیل آن به برهنگی به عنوان نمادتمدنف که این تغییرنه تنها از بین رفتن حساسیت مردان را به دنبال ندارد، بلکه موجب طغیان غریزه جنسى آنان نیز‏گردیده وسبب یک نوع تنوع طلبی خانمانسوزدرروابط جنسی و باعث دلزدگى و بى معنایى آن درارتباط سالم زوجهادرموارد زیادی شده است .

در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روان‏شناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّک‏هاى چشمىِ و صوتی حساس ترند، چون میدان واثربینایی، بیشترازحواس دیگربدن بوده آستانه تحریک پایین تری دارند .

واز سویی ترشّح هورمون‏ها در مردان صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّک‏هاى شهوانى قرار مى‏ گیرند، اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّک‏هاى حسى بیشترپاسخ مى‏ دهندوترشح هورمونی نیزدرزنان پریودیک وبا فرازوفرود همراه بوده که تحریکات جنسی رانیزتاحدودی تابع خودساخته است.

تفاوت زن ومردازنظرروحی وروانی وجسمی بسیارگسترده ترازاین است که دراین مقال بتوان حتی به اجمال ذکرنمودوبدین سبب دستوراتی راکه برای زن ومرددرقوانین الهی باتوجه به مسئولیت اجتمایی ونقش این دوجنس درنظر گرفته شده متفاوت بوده .

دردنیای امروزسعی درتغییراین نگرش با نام تساوی زن ومردودفاع ازحقوق زنان مطرح می شود، وجالب اینکه پشت صحنه این دفاع نیزبیشترمردانی پنهان شده اندکه زن رایک ابزازبرای درآمدبیشترولذت جویی وکامیابی آسانترمفروض داشته اند .

سفارش ادیان واسلام به "عفاف"(بازایستادن ازحرام وپارسایی) که مفهومی بسیارگسترده تراز"ستر"(پوشش)و"حجاب"(حایل ومانع دوچیز) دارد، برای حفظ حریم درروابط فردی واجتمایی جامعه بوده ورعایت آن هرچندممکن است محدودیتی ظاهری ایجادنموده ولی مصونیتی گسترده رابه همراه خواهدداشت .

حجاب وستروپوشش وقتی تاثیرگذاروبوده که درراستای هدف عفاف وپاکدامنی باشدونه یک عادت خانوادگی ویاترس وهمرنگ جماعت بودن، که البته ستروحجاب خودظاهری است برباطن والفبای " کتاب عفاف"  .

  حجاب وعفاف درقرآن  

خدای متعال به پیامبر اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم می‌فرماید: قُل لِلمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن اَبصارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها وَلیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ ...  سوره نورآیه 31 : ای پیامبر به زنان مؤمن بگو چشم‌های خود را از نگاه کردن به مردان نامحرم فرو پوشند، وخیره خیره به مردنامحرم نگاه نکنند.

 این علاوه بر معنای چشم ظاهری چشم باطن رانیزشامل می شود، یعنی از دل نسبت به مسئله بی‌اعتنا شوند و چشم‌پوشی کنند، و در ادامه می‌فرماید: دامن‌های خود را حفظ کنند(پاکدامنی پیشه سازند)  عورت خودراازدیدهاپوشانده وحفظ نمایند وزیبایی‌ها و زینت‌های خود را جز آنچه که به ناچار آشکار می‌شود، ظاهر نسازند .

وَلیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ. خِمار که جمع آن خُمُر است، در زبان عربی به معنی روسری یا مقنعه آمده است. بگو روسری یا مقنعه‌های خود به گریبان‌هایشان ببندند. طوری روسری و مقنعه بپوشند که گردن و سینه‌‌ی آنها دیده نشود .

خداوند در قرآن می فرماید «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ: بر زنان واجب است خمارهای خود را بر سینه‏ های خویشتن بیفکنند» و این وجوب از کلمه«لیضربن» استفاده می‏شود که صیغه امر غایب، دلالت بر "وجوب حجاب" دارد.

"وَ لا یَضرِبنَ بِاَرجُلِهِنَّ لِیُعلَمَ ما یُخفینَ مِن زینَتِهِنَّ " زن‌های عرب چیزی شبیه النگو به نام خلخال دارند که به پا می‌کنند، اگر متعدّد باشداین فلزها بهم خورده و صدا می‌دهد وتوجّه افراد را به سمت خود جلب می‌کند، ودرحرکت دست وپاتولید صدا می‌کند.

درادامه موارداستثناء رابه ریزبرمی شماردکه درمقابل چه کسانی حجاب لازم نیست که البته محدوده حفظ عورت دراستثناء متفاوت است(درتفسیرآیه فوق، دوستی حجاب رابدون توجه به همه مباحث ومقدمات پوشاندن شرمگاه ونه بیشترلازم می شمردند؟!) .

 قرآن می‌گوید: به زنان مؤمنه بگو که پاهای خود را آن‌گونه به زمین نکوبند که صدای خلخال‌هایی که زیر لباس‌هایشان پنهان است، آشکار شود و فرد را متوجّه زنی کند که خلخالی به پا دارد(امروزیکی ازمصادیق آن کفشهایی باشدکه صدای آن گاهی توجه جمیع موجودات حیاتی ونباتی رادرهروضعیتی به خودمعطوف می نمایدوگاهی بیشترارضاع شخصیت نمایشی فرداست، ودرمواردشدیدگاهی نشانه بیماری خواهدبود)، واین اصراربرای آن است که درجامعه وروابط اجتماعی نگاه جنسیتی مهارتا افرادبه  نگاه سالم شخصیتی یکدیگرتوجه نمایند .

ودرآخراین آیه می فرماید: وَ تُوبُوا اِلَی اللهِ جَمیعاً اَیُّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ.  ای مؤمنان همه‌‌ی شمادسته جمعی توبه کنید، شاید به رستگاری برسید .

 به عبارت دیگر دستور توبه‌ی دسته‌جمعی نشان می‌دهد که غالب کسانی که گمان می‌کنند حجاب را مراعات می‌کنند، ممکن است ضعف‌ها و کاستی‌هایی در میزان مراعات حجاب یا در چشم‌پوشی‌ خود از نامحرمان و امثال آن داشته باشند، که خداوندبه وسیله توبه روح امیدونجات را دربندگان زنده وتقویت می نماید .

 

       ادامه دارد ... 




تاریخ : جمعه 94/5/23 | 2:15 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

عمرابن خطاب بعلت زخمی که خورده دربسترمرگ است ومغیره ابن شعبه به اومی گویدای امیرالمومنین :خلافت رابرای پسرت عبدالله قرارده که خلیفه برسرش فریادمی زند: خداتورا بکشد! توبا این پیشنهاد هدفی جزبه پاکردن شرنداری، می خواهی خلافت رابرای کسی استوارسازم که حتی ازطلاق دادن همسرش نیزناتوان است ...

  تاریخ یعقوبی وطبری وهندی، کنزالعمال، طبقات وابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه(آدرس دقیق درکتاب ذکرشده)

عمراندکی قبل ازمرگش علی ابن ابیطالب، عثمان ابن عفان، سعدابن ابی وقاص، عبدالرحمن ابن عوف وزبیرابن عوام وطلحه ابن عبدالله رانزد خودخوانده وبه آنها می گوید: هرگاه ازدنیا رفتم صهیب ابن سنان( همان خدمتگذارعایشه ورابط اوبا طراحان سقیفه) امام جماعت مردم باشد وشما سه روزدرخصوص خلافت شورکنید، وچهارمین روزنمی آیدمگرازمیان خودخلیفه تعیین کنید، وعبدالله ابن عمرمشاورشماوطلحه نیزدراین کارشریکتان باشد .

به ابوطلحه انصاری دستورداد که 50نفرازشمشیرزنان انصارراانتخاب کند وبه مقداد ابن اسوددستورداد پس ازمرگم این شورا رادرخانه ای جمع تاخلیفه ازمیان خودبرگزینند، پس اگر5 نفر شخصی را انتخاب ویک نفرمخالفت کردگردنش را بزن واگردونفرمخالف کردندگردنشان را بزن واگرسه نفرمخالف وسه نفرموافق بودند، عبدالله ابن عمرداور شودواگرداوری اورا نپذیرفتندباگروهی باشید که عبدالرحمن ابن عوف درآن گروه است وهرکسی این را نپذیرفت اورا بکشید .

بعدازخروج علی ازخانه عمر، عباس عمویش بسوی اوآمده وازوقایع می پرسد وعلی می گوید: خلافت رادرمیان گروهی قراردادکه که گمان می برد من همسنگ آنانم وشرح ماجرا را به عباس می گوید .

عباس ازعلی می خواهدازشورا کناربکشدوعبدالله ابن عباس نیزرای پدررامی پسنددومی گوید با این چنین برنامه ای هرگزخلافت به تونمی رسد وعلی نیزرای آنان را تایید می کند.

درخطبه سوم نهج البلاغه : یکی ازآنها باکینه ای که ازمن داشت روی برتافت که منظورش طلحه است .

ومی دانست که سعدهیچ وقت پسرعمویش عوف را رهانمی کندومایل به امویان است، وازکینه طلحه وحسادتش نسبت به خودآگاه بود، ومی دانست که عبدالرحمن دامادعثمان است ومیل به اودارد، درعین حال درجواب عمویش گفت : من به آنچه شما می گوییدآگاهم ومی دانم، امادراین شورا با آنها خواهم بود، زیرا عمرتاکنون می گفت خلافت ونبوت دریک خاندان جمع نمی شوندولی الان مرا شایسته خلافت می داندودرشورا خواهم بود، تادورویی ودوگانگی میان حرف وکاراورا برمردم آشکارگردد .

  شیخ صدوق، ابن ابی الحدید، تاریخ طبری، ابن شبه .

عمردرآخرین دیدارخودبا شورا گفت که علت انخاب شما این است که پیامبرازشما راضی بوده ولی درادامه سخنش به زبیر می گوید دروقت خشم شیطان می شوی ... وبه طلحه می گویدوقتی که پیامبرازدنیا رفت بخاطرحرف توپس نزول آیه حجاب پیامبرازتوناراضی بود... وبعدازآنکه خصوصیات هرکدام ازشورارا به آنهاگوشزدکرده روبه علی کرده ومی گوید:سوگندبه خداکه خلافت توراسزاست، اگراین شوخ طبعی تونبود... (البته این سخنان پراست ازجملات متناقض ولی نشان می دهدکه خلیفه اشراف وشناخت خوبی ازافرادوقبایل وکشمکش های قومی که درسقیفه آنرازنده کرده انددارد)درحالی که خلیفه دردوران خلافت خودبارهابه جایگاه بی بدیل علی اعتراف واورادردشواری های وبن بست های حکومت منجی خودمی دانست .

دردوروزنخست، شورانتوانست به نتیجه برسدوابوطلحه که 50شمشیرزن درختیارداشت به شوراگوشزدکردکه که امروزآخرین روزاست وطلحه که رقابت را میان علی وعثمان می دیدبه نفع عثمان کنارکشیدوزبیربه نفع علی کناررفت وسعدنیزحق خودرا به عبدالرحمن داد.

عبدالرحمن شروطی را برای برای بیعت خودباخلیفه مطرح وخودراازکاندیدخلافت کنارکشیدوعلی نیزشروط راپذیرفت عبدالرحمن که غافلگیرشده بودمجلس راترک ودرگوشه ای باسعدابن ابی وقاص ومسورابن مخرمه که ازقبیله بنی زهره بودندبه شورنشست وعلی که پشت پرده ماجرارا میداندبه سعدتذکرمی دهدکه ازخداپروانمایدوبه نفع عثمان وبه پشتیبانی عبدالرحمن نباشد .

شورابعدازتنفس به جلسه بازمی گردندوسعداوضاع آشفته خارج جلسه که درحال تبدیل شدن به مشاجره ونزاع مسلمانات است رامتذکروبه عبدالرحمن می گویدقبل ازاینکه مردم خودرابکشندهرچه سریتر کارراتمام کن .

عبدالرحمن روبه علی کرده ومی گوید : من با توبیعت می کنم به شرطآنکه خلافت خودرابراساس کتاب خداوسنت پیامبروروش شیخین برقرارسازی ؟ وعلی درجواب می گوید: من براساس کتاب خداوسنت پیامبرعمل می کنم ودرامری که درکتاب خداوسنت پیامبرنیامده به رای خودعمل می کنم .

عبدالرحمن روبسوی عثمان این شرط را می گویدوعثمان به سرعت می پذیردواین اعلام شرط چندبارتکراروهربارعلی برموضع خوداستواروعثمان قبول می نمایدوعبدالرحمن باعثمان بیعت می کند.

نقشه ای که به پاداش سکوت عثمان وبنی امیه وبیعتشان باابوبکروجمله ابی بکربه عثمان که اگرعمرنبودتوشایسته ترین فردبرای خلافت بودی، درآنروزبه ثمرنشست وعثمان ابن عفان بعنوان جانشین پیامبر(ص)انتخاب شد .

تاریخ طبری ج3ص297ویعقوبی ج 2ص162 وابن اثیرج3ص 70 وابن ابی الحدیددرشرح نهج البلاغه ج 1ص 187وابن شبه ج3ص 926 وذهبی ج 3ص 303وجوهری  السقیفه وفدک ص86 وابن ربه العقدالفرید ج 5ص 37 .

                                      "باتلخیص ازکتاب اول مظلوم عالم دکترمحمدتیجانی تونسی"

 

دراین تعیین وانتخاب عجیب وبی سابقه ودرعین حال زیرکانه، تنهاپشتوانه ای که می تواندآنرا به منزل ومقصوددلخواه برساندخشونت وشمشیرعرب جاهلی می باشد .

درنقشه شوراهیچ روزنه ای برای خلافت انسانی چون علی که بابقیه افرادشوراهیچ تناسبی ازنظرموقیت اجتماعی وسیاسی وعلمی ... نداردباقی گذاشته نشده وعلی که ازابتدا نتیجه را می داند، تنهابا حضوردراین شوراپرده ازدوگانگی سخن خلیفه برداشته ومهربطلان برروش شیخین نهاده ونقشه ای که جانش رادرآن آشفته بازاربه خطر می اندازد رانیزخنثی نموده است .

باشروع خلافت علی(ع) نیزعواقب شورا درتحقیرعلی کارخودرا می کندوطلحه وزبیردربرخوردبامردم بصره خودرااهل شورا وهمردیف علی ومستحق خلافت می دانندومعاویه نیزدراین ترفندبرای براه انداختن غائله جمل وحتی درمکاتبات خودازاین حربه استفاده کرده واین دردبزرگی است که علی درنهج البلاغه ازآن شکایت می نماید .      




تاریخ : جمعه 94/5/16 | 1:1 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

خالدابن سعیدکه درجمع یاران علی نشسته بوددرجواب عمربرخاست وبرای جهاددرکاب علی اعلام آمادگی نمود ... که علی باتقدیرازاوخواست تاآرام گیرد، وخالدنشسته  وسلمان برمی خیزد وچنین می گوید: الله اکبر، من خودم ازرسول خداشنیدم که فرمود: می بینم روزی راکه برادروپسرعمویم باگروهی ازیاران درمسجد من نشسته اندوعده ای از... جهنمی به آنان یورش برده اندتاآنان را به قتل برسانند...

عمرازسرخشم به سلمان یورش می آوردکه علی لباس عمرراگرفته واورابرزمین می کوبدوسپس می گوید: ای پسرصهاک حبشی، اگرنبودکتابی ازخداوسفارشی ازرسول خداکه ازپیش به من داده شده همانابه تونشان می دادم که کدامیک ازمایارانی ضعیف ترویارانی کمتردارد .

سپس علی روبه همراهان کرده : خدا به شمارحم کند، بروید، قسم به خداکه به مسجدواردنشدم جزآنگونه که برادرانم موسی وهارون داخل شدندآنگاه که همراهانش به اوگفتند: فاذهب انت وربک فقاتلا ...        

تووپروردگارت بروید ونبرکنیدکه ماهمینجا خواهیم نشست   مائده آیه 24

سپس گفت قسم به خداکه جزبرای زیارت رسول خدایاقضاوت درامری به مسجدواردنخواهم شد، زیرا برای کسی که حجت خداتعیین می شودجایزنیست تامردم رادرسرگردانی رهاسازد .

            طبرسی دراحتجاج، مجلسی دربحار، عاملی درالدرالنظیم وابن جبردرنهج الایمان

پس ازآن عمرباجسارت بیشتردرمدینه برای بیعت بقیه مردم به هجومی همه جانبه دست زدکه

ابن ابی الحدیددرشرح نهج البلاغه ازبراء ابن عازب روایت می کندکه اوچنین گفت: من دیدم ابوبکروعمروابوعبیده به همراه گروه سقیفه نشینان درحالی که لنگ یمنی به کمربسته بودندباکسی روبرونمی شدندمگرآنکه اورابسوی بیعت می کشیدند وچه بخواهدوچه نخواهدحتی باکتک به بیعت ابوبکروامی داشتند .

ابوبکرقدرت رابه دست گرفت وعلی باتعدادی ازصحابه ازبیعت امتناع کردند، اماعلی هرگزدست به اقدام عملی علیه حکومت نزدوبه کسی نیزاجازه شورش نداد .

چندی نگذشت که صدای اعتراض واختلاف درحکومت به دیگربلادرسیدونشانه های سرکشی وتمردوخروج ازاسلام بالاگرفت .

 در"یمامه"، "مسیلمه" ازقوم بنی حنیفه و"طلیحه ابن خویلد"ازغطفان پرچم ارتدادبرافراشته شد، وقوم "اسد"، "طی" و"کنانه" نیزدست به شورش زدندومنافقین نیزفعال شده بودندتاازاین آشفته بازارانتقام گذشته رابگیرند .

همسرعلی فاطمه(س) نیزباقلبی پرخون وآکنده ازخشم ازسقیفه نشینان که به استنادعلماء ومورخان اهل سنت موردآزارواذیت فراوان قرارگرفته بود، وتاپای جان درمقابل انحراف حکومت پیامبرودفاع ازحق ولایت وحکومت علی ایستاده بودبدون بخشیدن سقیفه نشینان ازدنیارفت .

علی بعدازحدود 6ماه وبعدازرحلت حضرت فاطمه باابوبکربیعت می کندودربعت بااوچنین می گوید: ای ابوبکر!بیعت نکردن ما باتونه به خاطرحسادت ورقابت درامری بودکه می پنداری خداوندبرای توفراهم ساخت، بلکه خلافت حق مااهل بیت است ...

                               تاریخ طبری، صحیح بخاری، ابن کثیرحلبی درسیره الحلبیه، ابن عبدربه، ابن حبان درالتفات ابن قتییبه درامامه وااسیاسه

ودرنامه 62نهج البلاغه چنین می فرمایند: سوگندبه خدا، نه ازقلبم می گذشت ونه درخاطرم می آمدکه عرب پس ازرسول خداخلافت راازاهل بیت اودورکنندویاپس ازپیامبرآنرا ازمن بگیرند...

 پس ترسیدم که اگراسلام ومسلمانان رایاری نکنم، بایدشاهدشکست ویاویرانی آن باشم که دراین صورت مصیبت آن برمن بسیاربزرگترازرهاکردن ولایت برشماست، زیرا ولایت برشماکالای روزهای کم دنیاست وازبین رفتنی، همانندسرابی که ازبین میرودویامانندابرهایی که پراکنده می شوند، پس درمیان آن حوادث بپا خاستم تاآنگاه که باطل ازبین رفت ودین ماندگارشد وآرام یافت .

درخصوص دفاع فاطمه(س) ازخلافت علی آنچه یک مطالبه هوشمندانه وبااقتدارولی دلخراش درتاریخ ثبت شده اینکه فدک یک وسیله ای بودبرای رسوانمودن سقیفه نشینان ومحکوم نمودن غاصبانی که  درپیمان نامه خودقبل ازرحلت پیامبربرخلاف نص قرآن اصرارداشتندکه پیامبران ازخودارثی بجانمی گذارند، تازمینه دست اندازی به جانشینی علی ومصادره اموال این خاندان  که می توانست برای آنهامشکل سازشود را فراهم آورند، وگرنه فاطمه آنچه ازدرآمدفدک می گرفت رابه مستمندان می بخشید ووابستگی مادی به این ملک نداشت .

درروزجمعه ای فاطمه درحالی که جلبابی برسرانداخته که سرتاپاراپوشانده بود ودرمیان زنان حرکت می کردوارد مسجدپیامبرشدودرپشت پارچه سفید ونازکی قرارگرفت وبه نقل ازعبدالله ابن حسن( یکی ازمحدثین معروف  ونوه امام حسن(ع) می باشد) خطبه ای آغازکرد که درتاریخ خطبه فدک نامیده می شودودرشرح ابن ابی الحدید، الاحتجاج طبرسی، بحارمجلسی، السقیفه جوهری ... مشروح آن نوشته شده، خطبه ای کم نظیرکه که الگوی تمام عیاری درسخنوری، خداشناسی، حقوق، منطق وکلام  ودفاع ازحق ومحاکمه متعدیان به حق وساکتین جامعه است.

درادامه سخن زمانی که فاطمه روبسوی قبرپدرنمودواشعاری ازهنددختراثاثه را می خواندمردم آنچنان گریستندکه اینگونه گریستن را کسی به یادندارد .

سخنانش به اتمام نرسیده آثارشرم وپشیمانی درمردم ظاهروولوله ای درمسجدبرپاشدوابوبکرکه اوضاع راازدست رفته یافت برمنبررفت وسخنانی سخیف وناسزا گونه گفت که مورخان اهل سنت وقتی بدین مقال می رسندزبانشان بسته والکن است .   (شرح ابن ابی الحدید ج16 ص214) 

بعدازسخنان فاطمه عده زیادی به خصوص انصاررآماده دفاع ازعلی شدندوبیم جنگ وخونریزی برمدینه سایه افکندوبازعلی پابه میدان گذاشت ومردم راآرام ووازجنگ بزرگی که می توانست درخت نوپای اسلام را ریشه کن نمایدنجات داد.

ابوبکردرنهایت تسلیم فشارمردم وقدرت منطق وکلام فاطمه(س) شدوطی نوشته ای فدک رابه فاطمه بازگرداندکه بعضی معتقدندعمراجازه دادن دست نوشته به ابوبکرراندادوعده ای نیزمی گوینددست نوشته راعمردرمیانه راه ازفاطمه گرفت وپاره کرد.

آن حضرت درحالی که به شدت خشمگین بودبه خانه بازگشت وباعلی سخن گفت، آنچنانانکه علی احساس کردفاطمه ازاین وضع آزرده است، ودراین هنگام موذن اذان آغازکردوعلی برخواست وشمشیربرداشت وروبه فاطمه گفت: آیا خلافت وارث رامی خواهی یارسالت پدرت وماندگاری آنرا، وفاطمه پاسخ دادمرارسالت بس است .

درکتاب "اول مظلوم عالم"جهت خودداری ازاطاله کلام، مستندات بطورکامل ذکرنشده وخوانندگان می توانندبطوردقیق بامطالعه این کتاب آنراپیگیری نمایند .

نظریات دیگری نیزدرخصوص سقیفه بیان شده که به نظربنده این کتاب به شکل معتدل ترومستندبه آن پرداخته واکثرمطالب مطروحه راازمورخین وعلمای معتبر اهل سنت ذکرنموده است .

درادامه کتاب به روندانتخاب خلفای بعدازابوبکر، مثل عمروعثمان که هیچ ارتباط شکلی باسقیفه نداشته وازهیچ قاعده واسلوب اجتماعی وعقلی وشرعی تبعیت نمی کندنیزپرداخته، وبه ماجراهای دوران خلفاتاپایان خلافت امام علی(ع) پرداخته شده که مطالعه آنرا به علاقه مندان توصیه می نمایم .   




تاریخ : یکشنبه 94/5/4 | 8:53 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

درحالی که اهل بیت وعامه مردم برگرد پیکرپیامبرحلقه زده وبه سوگ نشسته اند، عمروابوبکر وابوعبیده آنجاراترک وبسوی هدف دیگری روان می شوند .

انصاربه زعامت سعدابن عباده بادیدن این حرکات واطلاعاتی که پیداکرده اندمتوجه نقشه عده ازمهاجروقریش برای انحراف ازسفارش پیامبرشده ودرسقیفه گردهم می آیند .

اگرقراراست بعدازپیامبرتعیین حکومت بادلایل قوم وقبیله گرایی وزدوبندهای پشت پرده صورت گیرد پس چراانصاربااین همه سابقه مجاهده وحق میزبانی منتظرتعیین سرنوشت عده ای ازمهاجربمانند، درحالی که یکی ازبزرگان انصاربنام زیدابن ارقم می گوید:اگرمردم علی رابرای خلافت برمی گزیدند، هیچ فردی ازانصارمخالفت نمی کرد.      ابن ابی الحدید، تاریخ یعقوبی

ابوبکر ویاران که خطررا درجای دیگرنیزمی بینندبا"گروه آماده خود" به سقیفه می آیند وابوبکر درآن جمع سخن می گوید: مامهاجران کسانی هستیم که زودترازشما مسلمان شدیم ونسب ماوالاتر، خانه یمان بزرگتروصورت هایمان زیباتراست وبه خویشاوندی رسول خدانزدیکتریم (آغازبازگشت به افکارجاهلی) .... ودرخاتمه نیزمی گوید من ازمیان ابو عبیده وعمرابن خطاب یکی را برشما پسندیده ام 

بشیرابن سعدخزرجی پسرعموی سعدابن عباده که برسعدحسادت می ورزدو سخن حباب ابن منذرانصاری درهمان مجلس مویداین مدعاست، پس ازسخنان ابوبکربرمی خیزدوحکومت راشایسته قریش وخویشاوندان پیامبر می داندوخودراتسلیم آنان می نماید .

درپی آن اختلاف بالا می گیرد ودوباره کینه های جاهلی اوس وخزرج زنده ومهاجرتهدیدبه اخراج ازمدینه می شوندوشمشیرهای تعدادی ازحاضران برای جرقه نبردوفتنه ازنیام خارج می شود .

ابوعبیده که برخلاف عمرمردی آرام است وقتی وضع راخطرناک می بیندبالحن وصدایی آرام خطبه ای دررسای انصارمی خواندوانصارراآرام می نماید، دراین لحظه عمربسوی ابوبکر رفته وباذکراوصافش دست خودرابرای بیعت دردست ابوبکر  می گذاردوابوعبیده نیزهمین کاررا می کند وبعدبشیرابن سعدازحقدپسرعموی خودوبدنبال اوگروهی ازخزرجیان بیعت ومردم حاضر برای بیعت برمی خیزندو اوسیان برای اینکه ازغافله عقب نماننددرمرحله آخربیعت می نمایند .

 طبق تاریخ شیعه وسنی وسخن حضرت علی که درمخالفت باخلافت احتجاج کرد، ابوبکربادواستدلال مهم درآن جمع جانشین رسول خدا می شود: 1- سبقت مهاجردرمسلمانی 2- خویشاوندی باپیامبر .

دلایل دیگرعمربرای لیاقت ابوبکر، سپردن فرماندهی سپاه درغزوه "سلاسل "و"خیبربود"که جالب است درهردوباشکست بازگشته ودرسپاه اسامه نیزچون سربازعادی ملزم به حضوردرسپاه می شود .

جمع حاضربه اتفاق ابوبکربراه می افتندودرراه عمرهرکس را که می بیند دستش رابه دست ابوبکرمی زندکه درمواردی برای بیعت متوسل به زورمی شود .

ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه می گوید: علی هیچ شکی درخلافت خودنداشت ووقتی عباس عموی پیامبربه او می گویددست ترا بده تابا توبیعت کنم می گوید: ای عمومگرغیرازمن کسی شایسته خلافت است ومن بیعت پنهانی را دوست ندارم ونمی خواهم .

علی بعدازاقامه نمازبربدن پیامبر ودفن رسول خدا به مسجدمی ررود، بنی هاشم به همراه زبیرابن عوام باورودعلی به گردش حلقه می زنندوبنی امیه نیزباعثمام وعبدالرحمن ابن عوف درگوشه ای جمع شده اند که عمروابوبکر وهمراهان وارد مسجد می شوند وعمربازبان خطاب که: چراهرکدام درگوشه ای نشسته اید، برخیزیدوبا ابوبکربیعت کنیدکه بنی امیه یکی یکی برخاسته وبیعت می نمایند ولی علی وبنی هاشم بدون بیعت ازمسجدخارج وهمراهان عمربدنبالشان تادرخانه علی باتهدیدمی روند ودراین لحظه زبیر آماده جنگ می شود که سلمه ابن اسلم شمشیر زبیر را گرفته وبه عمرمی دهدوهمراهان عمرکه قصد جنگ دارندوپی برده اندکه علی بسادگی دست به شمشیرنمی بردگردبنی هاشم را گرفته وبه اجباردستشان را به دست ابوبکر می رسانند اماعلی بیعت نمی کندومی گوید همان احتجاجی که شمابا انصارنمودید من با شما می کنم که من درآن ازشما سزاوارترم ...

عمرمی گوید نمی توانی بروی مگرآنکه به دلخواه یابه اجباربیعت کنی، که علی می گوید: شیری بدوش که برایت سهمی درآن باشد وبه بده وبستان عمرنیزاشاره ای می نماید...

ابوبکروابوعبیده وقتی پرخاش عمررامی بینندوازسوی علی احساس خطرمی نمایندازدرملاطفت درآمده واقراربه برتری ومقامش نموده(درتاریخ به تفصیل بیان شده) وجوانی علی رابهانه وابوعبیده می گوید :خداوندبه توعمری درازبخشدودرآینده خلافت رابه توخواهندسپرد وآنگاه کسی مخالفت نمی کند، وکینه های عرب درجنگ های اسلام رابه رخ علی می کشد .

احتجاج علی مسلمانان را به ولوله وبرخی را به اعتراض وامی دارد وصداهابالا می گیرد که عمرمجلس را به هم می ریزدولی 12نفردرکنارعلی می مانندازجمله سلمان، ابوذر، مقداد، خزیمه ابن ثابت(ذوشهادتین)، عماروابوایوب انصاری ...

گروه که باعلی بعدازآن همه ایجادرعب ووحشت مانده بودندتصمیم می گیرندموقع منبررفتن خلیفه درمسجداورا به زیرکشیده ومانع ادامه کارش گردند، امامصلحت درآن می بینند که قبل ازآن باعلی مشورت نمایند، ووقتی هدف خودراافشاء می نمایند علی می گوید:قسم به خدااگردست به چنین کاری می زدید، جزدشمنی وجنگ حاصلی نداشت، لیکن شما چون نمک غذا وسرمه دیدگان هستیدواگرآن کاررا می کردید وبعدپیش من می آمدیدکه شمشیرهایتان آماده جنگ وخونریزی بودودرآن هنگام نیزبه من می گفتندیا بیعت کن یا تورا می کشیم من چاره ای جزآنکه آن هارا ازخوددورسازم نداشتم واشاره به سفارش پیامبرنمودند که که خیانت مردم را به اوگوشزد کرده بودندودربرابرسئوال علی که درآن هنگام وظیفه اش چیست ؟ پیامبرفرموده اند: اگریاورانی داشتی شتاب کن وبه جهادبرخیز، واگرنداشتی دست نگه داروازخون خودمحافظت نماتامظلومانه به من ملحق شوی ... وسپس ازآنان می خواهدکه اکنون ساکت نباشید وروانه مسجدشوید وآنچه ازرسول خداشنیده ایدبه ابوبکریادآورشوید ...

درروزجمعه ای که ابوبکر برمنبررفت یاران علی به گردمنبرپیامبرحلقه زده وباابوبکراحتجاج نمودندکه اولین نفرخالدابن سعیدبن عاص بودکه درهنگام سخن باپرخاش وتوهین عمرمواجه ولی آنچنان باکلامش با اومحکم سخن گفت که عمرساکت شد .

آنگاه سلمان فارسی که یکبارنیزدرغائله بیعت برای بیعت نکردن کتک نیزخورده بودسخن آغازکرد:کردیدونکردید وندانیدچه کردید، وسپس ابوبکرراخطاب قرارداد که اگرباحادثه ای ناشناخته روبروشوی یاپرسشی راکه نمیدانی ازتوشودازچه کسی کمک می خواهی. 

تودرخلافت ازکسی پیشی گرفتی که ازتوداناتروبه رسول خدانزدیکتر(جواب احتجاج مهاجردرثقیفه) وبه تفسیرکتاب وسنت رسول خداآگاهتراست ... پیامبرمی خواست شمادرلشگراسامه باشیدتاازمثل آنچه امروزانجامی دهید جلوگری کند...

پس ازسلمان ابوذرغفاری سخن آغازکردوگفت :ای گروه قریش به کارزشتی دست زده ایدوخویشاوندی با رسول خدارارهاکردید، به خداقسم بااین کارجماعتی ازعرب به گذشته بازخواهندگشت ودردین سردرگم خواهندشد...

پس ازاحتجاج یاران علی ابوبکرازمنبرپایین آمدوبه منزل رفت وسه روزتمام درخانه ماند وبه مسجدنیزنیامد، پس ازسه روزخالدابن ولیدبا گروهی که شمشیرازنیام کشیده بودندبه گردخانه ابوبکرجمع شدندوخالدفریادزد:چرادرخانه نشسته ای، بخداقسم بنی هاشم به خلافت طمع کرده .

سالم بنده آزادشده حذیفه ومعاذابن جبل نیزباگروهی باشمشیر به آنان ملحق وابوبکررانیزازخانه خارج ودرحالی که عمرپیش قراول بودبه سوی مسجدپیامبرحرکت ووقتی به مسجدرسیدندعمرباصدای بلندفریادزد:ای همراهان علی امروزاگریک نفرازشما همان سخنی را بگویدکه پیش ازاین گفته، چشمانش را ازکاسه بیرون می آوریم .

ادامه دارد ...




تاریخ : جمعه 94/5/2 | 8:43 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

مطلبی که ارائه می شودازکتاب "اول مظلوم" دکترتیجانی برگرفته وتلخیص گردیده، موضوعی که درمیان مورخان وکارشناسان دنیای اسلام به اشکال گوناگون بیان وحتی درمیان مستشرقین نیزطرفدارانی دارد .

هدف ازطرح این مطلب ایجادانگیزه دردوستان صاحب قلم ونظربرای بررسی ومطالعه بیشتر پیرامون جریانی که الفبای اختلاف درمیان مسلمانان شدوشناخت کامل آن می تواندحقایق زیادی رابرای جویندگان حقیقت روشن نماید، وازجمع دوستان که دراین زمینه دارای تحصیلات مرتیط بوده، انتظارمی رودکه ازنگاه علمی وپژوهشی خودمارامحروم نفرمایند.

 آخرین حج پیامبر(ص) است ودر دردره ای میان مکه ومدینه درنزدیکی جحفه پیامبرماموربه ابلاغی می شودکه خداوندازاوخواسته است، خواسته ای که باید بدون ترس به پیروانش  برساند(پیامبرازچه چیزی نگران وهراسان بوده که خداوندمی فرماید"خداوندتوراازگزندمردم درپناه می گیرد) .

خلیفه اول ودوم ازنخستین کسانی بودن که گفتند: به به! تبریک تبریک به توای پسرابوطالب که صبح وشام رادرک نمودی درحالی که مولای من ومولا هرمرد وزن مومنی شدی  .

حسان ابن ثابت شاعرنامدارعرب  که درمیان مردم بود، ازپیامبراجازه خواست ودرهمانجاشعری سرود که ترجمه آن اینگونه است :

 " درروز غدیرخم پیامبر، مسلمانان راندادادوتوبشنو ازنبی ندایش را ...

پس گفت ای علی برخیززیرا من راضی شدم  که تورا پس ازخودامام وهدایت کننده گردانم .

پس هرکه من مولای اویم ، علی سرپرست اوست ، پس برای علی یاورودوستداران راستین باشید .

پیامبردعاکردکه :خدایا دوست بداردوستانش را ودشمن بداردشمن علی را "  .

پس پیامبرحسان رادعاکرد: ای حسان مادامی که بازبانت مارا یاری می دهی ، خداوندبه وسیله روح القدس توراتوفیق دهد .

وسپس آیه الیوم اکملت ... نازل شد .

  ابوالفداء سیره النبویه ج 4 ، الغدیرج اص9 ، تفسیرابن کثیر، تفسیرطبری ، سیوطی ، تفسیرروح المعانی ، الدرالمنشور ذیل آیه

نقشه ترورپیامبربه نقل ازمنابع شیعی( به نقل ازحذیفه)، بعدازحجه الوداع ومنابع اهل تسنن پس ازجنگ تبوک، که درمنابع تعدادآنها را14نفروباذکراسامی ثبت کرده اند .

بعدازشکست نقشه ترورپیامبرگروهی "بنام اصحاب پیغمبر"علی رغم سفارش آنحضرت به اینکه جمع خصوصی نداشته باشید گردهم می آیندوپیمان نامه ای امضاء می نمایندکه توسط سعیدابن عاص نوشته می شود که درآن : خداوندنصب خلافت را به صاحبان خردونیکوکاران سپرده، پیامبران چیزی ازخودبه ارث نمی گذارند ، وهرکس به جزاین مسلمین رادعوت کندخونش را مباح می شمرند .

این پیمان نامه درسال دهم هجرت نوشته وبه ابوعبیده جراح سپرده می شود .

پیامبرپس ازبازگشت ازحج آخرتایکماه درمنزل ام سلمه ماندند واعتراض عایشه وحفضه به نزد پدرانشان جهت علت این امرباتوصیه آنهابه مدارا با پیامبروآرام کردنشان همراه شد .

مدتی ازبازگشت پیامبر(ص) ازحجه الوداع نگذشته که پیامبرجوان 20 ساله ای بنام اسامه ابن زیدرابه حضورخواسته ومی فرمایند: سپاه بزرگی فراهم کن وبرای جهادبارومیان به قتلگاه پدرت(محلی بنام موته) روانه شو ...

پیامبرازهمه مهاجرین وانصار بجزعلی وافرادی که درجنگ عذرموجه دارندمی خواهندبه این سپاه بپیوندندازجمله ابوبکر وعمرولی طبق نقل ابن ابی الحدید ودربعضی اقوال شیعه وسنی ونقل بحارالانوارابوبکر وعمر وتعدادی به همراه آنهابه بهانه اینکه اسامه جوان است وخام وچرالشگربه اوسپرده شده، درجمع آوری لشگراختلال ایجادمی نمایند .

پیامبربه مسجدآمده ومی فرماید همان ایرادی که درانتخاب پدرش برمن گرفتید درانتخاب اونیز می گیرید، اماهمانطور که پدرش سزاواروشایسته بوداونیزسزاوارآن است وسپس فرمودسپاه اسامه راجمع کنیدوازمدینه خارج شوید، وخداوندکسی را که ازسپاه اسامه جابماندوخودراازآن عقب اندازدلعنت کند .

دراین اثناء پیامبربیمارمی شوند وصهیب خدمتگذارعایشه ازطرف عایشه خبررابه ابوبکر می رساند وطبق بعضی اقوال ازابوبکروعمروابوعبیده می خواهدکه شبانه برگردندزیراامیدی به حیات پیامبرنیست .

ابوبکراسامه را متقاعدکه مابرای سرکشی به مدینه بازگردیم وازحال پیامبر آگاه تاشمارانیز آگاه نماییم وبااجازه اسامه بازمی گردند، که پیامبرهمان شب می فرمایند: امشب درمدینه شری بزرگ واقع شدودرجواب سئوال ادامه می دهندبعضی ازدستورمن سرپیچی نمودندکه من ازآنهابیزاری می جویم وچندبارتکرارمی نمایند که سپاه اسامه راروانه کنید .

حال پیامبربه وخامت گراییده وتوان حرکت به سوی مسجدبرای ادای نمازصبح راندارندوعایشه متوجه مطلب شده وباقاصدی ازپدرش می خواهدبجای پیامبر به نمازبه ایستد.

 بااعتراض عده ای که توباید درسپاه اسامه باشی نه اینجا مانع نمازش می شوندوخبرازطریق بلال به پیامبر برای کسب تکلیف رسانده می شودوپیامبر باتن رنجوروبیمار درحالی که می فرمایند: قسم به کسی که جانم دردست اوست، فتنه بزرگ براسلام واردشده است باتکیه برعلی ابن ابیطالب وفضل ابن عباس به سختی خودرا به مسجدمی رسانندودر حالی که مردم منتظر جواب بلال بوده پیامبررابا چنین حال ناگواردرمسجدمی بینند.

پیامبرنمازرااقامه وسپس خطبه ای می خوانندکه درتارخ باتفاوت ذکرشده است .

باکارشکنی های فراوان اسامه موفق نمی شودسپاه راازلشگرگاه(جرف) مدینه خارج نمایدوپیامبررحلت می نمایند .

درروزهای آخرعمرپیامبرمی فرمایند: لوح ومرکبی بیاورید تاوصیتی کنم که هرگز گمراه نشوید .

عده ای بادرخواست پیامبرمخالفت وبیم فتنه بالا می گیرد که عمرمی گوید پیامبردرحالت تب بوده وهذیان می گوید .

راستی این جمله چه تاثیری دارد؟ اگرپیامبراصرارنمایدووصیتی بنویسد که باب میل عده ای نیست،  به همان دلیل تب وهذیان می توان آنرا بی تاثیرنمود، واگررنجیده شده وبیم فتنه نموده وساکت شوندبازاوضاع بروفق مراداست .

اندکی قبل ازرحلت، حال پیامبر بهبودیافته وبا تکیه بردوش علی وفضل ابن عباس به مسجد می آیند وباصدای بلند برای مردم سخن می گویند: ای مردم آتش فتنه شعله ورشده وفتنه هاهمچون پاره های شب تاریک روآورده اند... کهابن هشام درسیره ، بخاری درصحیح، احمدبن حنبل درمسندوابن سعددرالطبقات ... آنراذکرکرده اند .

ابوبکر قبل ازوفات ازپیامبراجازه خواستندتابه "سنخ" نزد خانواده خودبروند وپیامبرحالشان دوباره به وخامت می گراید ودرنهایت رسول خدابرسینه علی جان بجان آفرین تسلیم می نمایند .

باصدای شیون ازخانه پیامبرمردم پی به رحلت پامبربردندوبسوی خانه پیامبرهجوم آوردند.

عمرواردخانه شدوپارچه راکنارزدوبعدگفت: عده ای ازمردم منافق گمان کرده اندمحمدمرده است ولی به خداقسم اونمرده است،  بلکه چون موسی ابن عمران به ملاقات خدارفته وبازخواهدگشت وهرکسی که درمقابل عمرمی گفت پیامبرمرده عمراورا باغلاف شمشیرمی نواخت وبه مجازات تهدیدش می کردواین حال تامدتی ادامه داشت وموج دودلی درحیات وممات پیامبربرمردم مستولی شده بود .

عمرکه به اسامه می گوید ممکن است پیامبرازمیان مابروند ومادیگر اورا نبینیم وبربالین پیامبر می گوید پیامبرهذیان می گوید آیا به یقین می گوید پیامبرنمرده است ؟.

ابوبکر که بیرون مدینه بودباگروهی ازهمراهان ازراه می رسد وبربالین پیامبررفته واعلام می کند که محمدمرده است، مردم بااین سخن ازدودلی درآمده وعمرنیزکاملا تسلیم وساکت می شود .

ادامه دارد ...




تاریخ : پنج شنبه 94/5/1 | 8:49 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

این آن چیزی است که علی پسرابوطالب وصیت می کند: گواهی می دهدکه معبودی جزخدانیست که یگانه است وشریک ندارد، ونیزگواهی می دهدمی که محمد(ص)بنده وپیغمبراوست وخدااورافرستاده وبه این امرشده تادین خودرابردیگران ادیان غالب وبرترگرداندهرچندمشرکان آنرا ناخوش دارندوودرود وبرکات خدا براوباد .

همانانمازوپرستش وزندگی ومرگ من ازآن خداوندی است که پروردگارجهان ااست وشریکی برای اونیست وبدان مامورگشته ام، ومنم ازنخستین مسلمانان  .

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس که این نوشته من به او می رسد را توصیه و سفارش می کنم به:‎

- تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید .

- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبنای ایمان و خداشناسی متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید، پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو می کندفسادواختلاف است ونیرویی جزبه وسیله خدابزرگ نیست .‎

- ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خداوندآسان می کند .‎

- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند .

خدا را! خدا را! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم آنهارادرارث شریک می خواهند .‎

- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن به آن، بر شما پیشی گیرند .

- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست .

- خدا را! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد .

- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید .

- خدا را! خدا را! درباره زکات؛ زکات آتش خشم الهی را خاموش می کند .‎

- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند .

- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرده است .

- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهی دستان، آنها را در زندگی شریک خود سازید .

 - خدا را! خدا را! درباه بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره این‌ها بود .

-  در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید .

- با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید چنانکه قرآن دستور داده است .

- امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آنها برآورده نخواهدشد .

برشما باد که بر روابط دوستانه ما بین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکی کنید، از کناره گیری وقطع ارتباط و تشتت بپرهیزید .‎16-

- کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می شودبپرهیزید .‎

- از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است .

- خداوند همه شما را در کنف حمایت خود محفوظ بدارد و به امت پیغمبر توفیق دهد که احترام پیغمبر خود را پاس بدارند.

سلام ودرودحق برهمه شما، همه شما(اهل بیت) را به خدا می سپارم .

پی نوشت :

مقاتل الطالبین، صص 44 – 28،

ابن اثیر، ج 3، صص 197 – 194،

مروج الذهب، ج 2، صص ‍ 44 – 40




تاریخ : چهارشنبه 94/4/17 | 10:28 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر