سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مدتی پیش درجراید خواندید که «پزشکی به نام یک چوپان در بانک حساب باز کرده بود».


وقتی من این خبر را شنیدم، اولاً به یاد خاطرات زمان جنگ افتادم که گاهی رزمنده ای فرمانده لشگر بود، اما خانواده اش از موقعیت او خبر نداشت؛ چون به آن ها گفته بود یک بسیجی ساده است. ثانیاً به مسؤولان فرهنگی کشور چندتا احسنت و مقداری هم بارک الله نثار کردم که توانسته اند همان روحیه ی ایثار و فداکاری و بی ریایی زمان انقلاب و جنگ را در کشور زنده نگه دارند؛ به طوری که یک پزشک درکمال تواضع خودش را چوپان معرفی می کند یا دکتری برای مشغول شدن در یک اداره، با مدرک دیپلم استخدام می شود و یا مسؤولان نظام؛ که خودشان را خدمتگزار مردم پابرهنه خطاب می کنند.


شاید بعضی ها تصور کنند آن پزشک برای فرار ازمالیات بوده که به عنوان چوپان حساب باز کرده، یا آن دکتر از روی استیصال و درماندگی، مدرکش را موقع استخدام رونکرده و یا مسؤولان نظام برای ماندن درقدرت و گرفتن رأی مردم از این حرف ها می زنند؛ ولی این فکرکاملاً اشتباه است. به حق همه ی این ها از هنر تربیتی مدیران و سیاستگزاران خرد و کلان ما  است که باعث شده آدم های مهم – عین خود مسؤولان ما - ترجیح بدهند گمنام و بی توقع باشند و درگمنامی به مردم خدمت کنند. به جرأت می توان ادعا کرد مدیران و پزشکان وسلبریتی های ما ازمتواضع ترین مردم ایران هستند وهنوز هم روحیه ی انقلابی در آن ها موج می زند و به اندازه ی چند متر بالا می رود.


آن هایی که برچسب های ناچسبی مثل ارتشاء و اختلاس و حقوق های نجومی و املاک نجومی و زندگی های اشرافی و داشتن بادیگارد و از این جور چیزها به این طفلکی ها می چسبانند، بدون تردید تحت تأثیر القائات استکبار جهانی هستند.

(4/11/96)




تاریخ : دوشنبه 96/11/16 | 10:24 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

   همان گونه که مستحضرید ما قبلاً مردم را به دسته هایی مانند «خودی و غیرخودی»، «بابصیرت و بی بصیرت»، «انقلابی و غیرانقلابی» و... تقسیم کرده بودیم و چقدر هم تقسیم بندی های خوب و سرگرم کننده ای بود و به شدت هم جواب داد. هرکدام از این تقسیم بندی ها توانست چندسال مردم را به خودشان مشغول و سرگرم کند. حالا برای سرگرمی بهتر و بیشتر مردم و جهت تحقق این هدف مقدس و البته درپی فتنه ی اخیر، پیشنهاد می شود این بار مردم را به دو گروه «مردم صبح 9 دی» و «مردم عصر 9 دی» تقسیم کنیم. به نظر می رسد چندتا حماسه ی دیگر هم بشود با این تقسیم بندی ایجاد و مردم را به خودشان مشغول کرد.




تاریخ : چهارشنبه 96/11/4 | 8:58 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

توهیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی

مرا برآتش سوزان نشاندی و ننشستی

بنای مهر نمودی که پایدار نماند

مرا به بند ببستی، خود از کمند برستی

 

فکر می کنید این بیت ها را چه کسی سروده؟

...جناب سعدی.

شاید فکر می کنید جناب سعدی این ها را برای معشوقش سروده، ولی اشتیاه فکر می کنید. آدم نه تنها برای چنین معشوق بی احساسی شعر نمی گوید، بلکه اگر دستش به او برسد، خفه اش می کند؛ بلادرنگ.

 

طبق گزارش های رسیده از منبع، مخاطب سعدی در این دوبیت، «آمریکا» است. این که چرا قرار بوده آمریکا و جناب سعدی باهم درآتش سوزان بنشینند، هیچ سند مستندی در دست نیست، اما از شواهد و قراین چنین برمی آید که آمریکا بر اساس خوی حیله گری اش جناب سعدی را طی مذاکرات طولانی گول می زند، او را درآتش سوزان می نشاند، بعد هم باکمند می بندد و خودش فرار می کند. می گویند جناب سعدی توسط جناب مولوی از آتش نجات پیدا می کند و به خاورمیانه آورده می شود تا از گزند آمریکا درامان بماند. شاید یکی از دلایل کشیده شدن پای آمریکا به خاورمیانه هم همین باشد. ظاهراً جناب مولوی سخت نسبت به آمریکا بی اعتماد بوده و درباره اش گفته:

عهد او سست است و ویران و ضعیف

گفت او زَفت و وفای او نحیف

 

در این جا باید فرصت را غنیمت شمرد و در سالگرد امضای برجامِ بی فرجام به مسؤولانی که با همه ی هشدارها، باز به آمریکا اعتماد کرده و می کنند تذکر داد که:

اولاً بی وفایی این کدخدا چیزتازه ای نبوده و براساس آن چه که دربالا آمد، حداقل به قرن هفتم هجری برمی گردد. بی شک اگر در تاریخ بیشترکنکاش کنیم می توانیم ردّ این حیله گری ها و بیوفایی ها را تا عهد باستان هم دنبال کنیم.

ثانیاً نشان می دهد آمریکا از اول هم با ایرانی جماعت مشکل داشته وهنوز هم دارد؛ حتی با یک شاعرش.

حالا هی بروید دور میز مذاکره با آمریکا بنشینید و تمام قدرت، شوکت، عزت و عظمت بیکران به وجود آمده در این سی و اندی سال و نیز منابع، فناوری هسته ای، حوض آب سنگین، دیگ کیک زرد و اورانیم غنی شده ای را به باد فنا بدهید که می توانستیم با آن خیلی کارهای خوبِ بازدارنده برای خودمان انجام بدهیم.

(15/8/96)




تاریخ : پنج شنبه 96/10/28 | 6:56 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

    بدینوسیله مراتب اعتراض و نارضایتی شدید خود را نسبت به عملکرد قوه ی محترم قضائیه اعلام می داریم وخواهان وخواستاریم که مسؤولان آن قوه نسبت به اصلاح آسیب ها، مفاسد و سوء مدیریت های موجود درمجموعه ی تحت امر خود اقدامات لازم را عاجلاً مبذول و معمول فرمایند.

امضا:

مختلسان بزرگ و کوچک دولتی

سارقان مسلح و غیرمسلح

زمین خواران، جنگل خواران، کوه خواران و دریا خواران

زمین خوار بزرگ منطقه ی ورامین و پیشوا

مجرمان واقعه ی کهریزک

قاچاقچیان عمده و خرده

صاحبان اسکله های غیرمجاز

مفسدان اقتصادی

گیرندگان حقوق ها و املاک نجومی

*************

    لطفاً تعجب نکنید وآرام باشید! این یک اطلاعیه ی واقعی نیست.

    راستش را بخواهید می خواهم رازی را یواشکی به شما بگویم؛ به شرط آن که به کسی بروز ندهید. راز این است که اطلاعیه ی بالا را خودم تنظیم کرده ام...می پرسید چرا؟

    برای این که می خواستم ازطرف امضا کنندگان اطلاعیه، یک حمله ی کوچکی به قوه ی قضائیه انجام بدهم تا به مسؤولانش بربخورد و احساس کنند به آن ها توهین شده است، بلکه تحریک شوند و بالاخره برای امضاکنندگان مذکور پرونده ی مجازات تشکیل بدهند.

خداکند نقشه ام بگیر وباعث عصبانیت و اقدام قوه ی قضائیه شود.

(6/9/96)

 




تاریخ : شنبه 96/9/11 | 8:52 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

   می گویند فردی که برای تصدی وزارت علوم معرفی شده بیست و دومین پیشنهاد رئیس جمهور برای وزارت علوم بوده. این که چه کسی انتخاب اول تا بیست ویکم ایشان را نپذیرفته و آیا غیر از پیشنهاد رئیس جمهور و رأی مجلس برای انتخاب وزیران، کس یاکسان دیگری هم قانوناً حق دخالت دارند یا نه؛ خدا می داند وقانون اساسی؛ اما اگر این جریان صداشکال و ایراد داشته باشد، حتماً یک جنبه ی مثبت هم دارد و به نظر می رسد آدم باید همیشه قسمت پُر لیوان را ببیند، حتی اگر لیوان مذکور، پر ازخالی باشد.

   حالا ممکن است بپرسید جنبه ی مثبت این قضیه چیست. شما هم نمی پرسیدید خودم عرض می کردم که گاهی بعضی از اکثر مردم محدود کشور، اشکال می گیرند که مسؤولان قدیمی ما – که پس از پیروزی انقلاب درسنّ نوجوانی شان کشور را به سکانداری خود مفتخر فرمودند- چرا این همه زحمت را از دوش خود برنمی دارند و بازنشسته نمی شوند؟

   گویا این عده ی معترض فراموش کرده اند که:

اولاً ماهنوز در «شرایط حساس کنونی» هستیم و تا «شرایط حساس بعدی» راه درازی درپیش داریم.

ثانیاً دود ازکُنده بلند می شود. این که شما دارید از دود خفه می شوید مشکل خودتان است.

ثالثاً اگر این بزرگواران گهنسال و فوق کهنسال نبودند، این همه کادر سازی و تربیت نیروهای کارآمد و زبده را چه کسی انجام می داد. وقتی گزینه ی معرفی شده به مجلس برای وزارت علوم بیست و دومین فرد پیشنهادی است؛ یعنی درکشور ما حداقل22 نفر لیاقت تصدی گری وزارت علوم را دارند (جنبه ی مثبت قضیه). حالا اگر در هر اداره و وزارتخانه ای این مقدار نیروی ماهر و کارآمد داشته باشیم، تعدادشان از 313 نفرهم بیشترمی شود و ما می توانیم برای مدیریت جهان برنامه های عملی خوبی طراحی کنیم.

   حیف نیست مسؤولانی که این قدرت را دارند تا برای هر پست و مسؤولیت این همه نیرو تربیت کنند و مهم تر این که از شهرداری یک شهر، اجّی مجّی کنند و ناگهان یک رئیس جمهور دربیاورند، صحنه ی خدمت خالصانه را به این زودی ترک کنند؟

(مورخه 1/8/96)

 

 




تاریخ : یکشنبه 96/8/21 | 5:27 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

   می گویند فردی که برای تصدی وزارت علوم معرفی شده بیست و دومین پیشنهاد رئیس جمهور برای وزارت علوم بوده. این که چه کسی انتخاب اول تا بیست ویکم ایشان را نپذیرفته و آیا غیر از پیشنهاد رئیس جمهور و رأی مجلس برای انتخاب وزیران، کس یاکسان دیگری هم قانوناً حق دخالت دارند یا نه؛ خدا می داند وقانون اساسی؛ اما اگر این جریان صداشکال و ایراد داشته باشد، حتماً یک جنبه ی مثبت هم دارد و به نظر می رسد آدم باید همیشه قسمت پُر لیوان را ببیند، حتی اگر لیوان مذکور، پر ازخالی باشد.

   حالا ممکن است بپرسید جنبه ی مثبت این قضیه چیست. شما هم نمی پرسیدید خودم عرض می کردم که گاهی بعضی از اکثر مردم محدود کشور، اشکال می گیرند که مسؤولان قدیمی ما – که پس از پیروزی انقلاب درسنّ نوجوانی شان کشور را به سکانداری خود مفتخر فرمودند- چرا این همه زحمت را از دوش خود برنمی دارند و بازنشسته نمی شوند؟

   گویا این عده ی معترض فراموش کرده اند که:

اولاً ماهنوز در «شرایط حساس کنونی» هستیم و تا «شرایط حساس بعدی» راه درازی درپیش داریم.

ثانیاً دود ازکُنده بلند می شود. این که شما دارید از دود خفه می شوید مشکل خودتان است.

ثالثاً اگر این بزرگواران گهنسال و فوق کهنسال نبودند، این همه کادر سازی و تربیت نیروهای کارآمد و زبده را چه کسی انجام می داد. وقتی گزینه ی معرفی شده به مجلس برای وزارت علوم بیست و دومین فرد پیشنهادی است؛ یعنی درکشور ما حداقل22 نفر لیاقت تصدی گری وزارت علوم را دارند (جنبه ی مثبت قضیه). حالا اگر در هر اداره و وزارتخانه ای این مقدار نیروی ماهر و کارآمد داشته باشیم، تعدادشان از 313 نفرهم بیشترمی شود و ما می توانیم برای مدیریت جهان برنامه های عملی خوبی طراحی کنیم.

   حیف نیست مسؤولانی که این قدرت را دارند تا برای هر پست و مسؤولیت این همه نیرو تربیت کنند و مهم تر این که از شهرداری یک شهر، ناگهان یک رئیس جمهور بسازند، صحنه ی خدمت خالصانه را به این زودی ترک کنند؟

 

(1/8/96)




تاریخ : سه شنبه 96/8/9 | 9:46 صبح | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

«بایزید»* راگفتند: قرابت تو با «یزید» چیست ؟

 به نرمی پاسخ گفت: من «بایزید» م نه با «یزید».

-----------------------------

* بایزید بسطامی




تاریخ : یکشنبه 96/7/23 | 7:29 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

   اصلاً ما ایرانی ها آدم های احساسی و دل رحمی هستیم ودر این مورد بین مسؤول وغیرمسؤل و بد وخوب مان هیچ تفاوتی وجود ندارد. مثلاً شما نمی توانید کشوری درجهان نام ببریدکه فرد یا افرادی درآن جُرم سیاسی مرتکب شده باشند وفتنه گر باشند، اما باز درخانه ی خودشان زندگی کنند وخوش بگذرانند و اگرقلب شان یک کمی تیر بکشد، فوراً با آژان وامنیت کامل به بیمارستان منتقل شوند و تحت عمل جراحی قرار بگیرند.

   آقایی وجدانش درحصر تحت فشار قرارگرفته، اعتصاب غذا کرده و هِی داد وهوار می کند که ایّهاالناس! بیایید مرا محاکمه کنید، اما چندروز پیش درخبرها خواندید که رئیس دادگاه انقلاب تهران در درباره ی محصورین فرموده: «درحصر ازمحصورین دربرابر کسانی که می‌خواهند به آنان آسیب بزنند، مراقبت ومحافظت می‌شود». وقتی آدم اینجورخبرها را می شنود، از این همه رأفت و رحمت وعطوفت به وجد می آید.جالب این که قلب رؤوف ومهربان ایرانی جماعت، حتی در سینه ی آدم های دیکتاتور وطاغوتی شان هم می زند؛ نمونه اش حرف شاه درمورد حصرخانگی دکتر مصدق است که گفته بود: «مصدق بابت امنیت خودش توی ملکی که دارد حبس است، چون اگر برگردد به خانه‌اش درتهران، مردم توی خیابان دارش خواهند زد… اوهمان جایی که هست، راضی وخوشحال است. خوب می‌خورد و به ورزش موردعلاقه‌اش می‌پردازد»... حالامتوجه عرض بنده شدید؟

   همانطورکه خودتان می دانید در زمان طاغوت- به لحاظ همان طاغوتی بودنش- ازاین رأفت ها بیشتر ازیک مورد نبوده، امامطمئناً رأفت اسلامی یک چیز دیگری است و عالِم وجاهل، انقلابی وضدانقلاب، مسؤول وعامی، خودی وغیرخودی وخلاصه همه را دربرمی گیرد و البته سابقه ی طولانی ومتعدد هم دارد.

 

(4/6/96)




تاریخ : شنبه 96/6/11 | 11:20 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

«ابوالمعین گوجه خانی» درکتاب «قهارٌ فی الاِستتار» آورده است «زیدابن رسانه پور عسکرآبادی» را سفری به ینگه دنیا پیش آمد. اهالی را چون چشم به جمال بی مثال معظمٌ له منّور گردید، وی را بپرسیدند آیا باز سودای ابتیاع فیلم وسریال تو را به این دیار کشانیده است؟

فرمود: «آن چه ازفیلم ها وسریال ها وکارتون ها، ازهزاره ی اول ونیمه ی هزاره دوم در نزدتان موجود بود همه را ابتیاع فرموده ایم و به کثرتِ نمایش، فرسوده ایم. اکنون مرا قصد، آن باشد که ملتِ تنوع طلب ما فیلم های جدیدتر بینند و درپای برنامه های جذاب تر نشینند تافیل شان درهوای هندوستانِ ماهواره وشبکه های مستهجنه، هوایی نگردد. حال اگر فیلم، موجود باشد و موانع مفقود؛ همه را یکجا وفله گونه خریداریم».

اهالی ینگه دنیاگفتند: «فیلم – الی ماشاءالله- موجود باشد، اما موانع مفقود نباشد»!

فرمود: «موانع چه باشد؟ باز گویید تا رفع گردانم، به اندک زمان ممکن».

گفتند: «درفیلم های جدید ما، پریرویان نازک اندام وعریان بدنی باشند که ما در دنیا طالب آنیم وچون شما تا آخرت منتظر نمی مانیم. پس تماشای آن ها مَرشما را حلال نباشد و پخش آن ها درسیمای تان محال باشد».

فرمود: «آن چه گویید عین صواب است، اما آن را چاره ای به غایت زیبا اندیشیده ایم. هرقسمت از بدن ضعیفه ها-که ازحدود حجاب شرعیه بیرون باشد- به لطفِ لطایف رایانه ای چنان مستور گردانیم که ضعیفه، خود از شناختن خویش درفیلم مذکوره عاجز همی ماند».

گفتند: «با دیالوگ ها والفاظ ناموزونه چه همی کنید»؟

بفرمود: «این فقره را باهنر دوبلاج –که بومی نموده و درخدمت اسلام ومسلمین قرارداده ایم- رفع و رجوعش همی کنیم؛ رفع کردنی»!

گفتند: «آن صحنه ها راکه درآن مراودتی ومغازلتی صورت همی پذیرد چگونه نمایش همی دهید»؟

بفرمود: «بنا را بر تجرّد طرفین همی گذاریم وصیغه ی محرمیتی جاری همی سازیم تا معصیتی واقع نگردد وگناهی شایع نشود». سپس تیغی ازهمیان خویش به درآورد و بفرمود: «این تیغ را نام، "سانسور" باشد که در بلد فخیمه ی ما استفاده ای بس سترگ دارد. آن جا که هیچ یک ازلطایف مذکوره کارگر نیفتاد، معجزت این تیغ به کار خواهد افتاد».

اهالی ینگه دنیا چون این سخنان بشنیدند، انگشت تحسین و تعجب به دندان بگزیدند و آن چه ازمحصولات هزاره ی سوم درنزد شان بود به حضرت ایشان پیشکش بنمودند.

 

اعان الله مَن یَصلحُ الفَرهنگ البرهنگی




تاریخ : جمعه 96/6/3 | 2:10 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

«مارکوچِلو» درنمطی ازسفرنامه ی خویش آورده است:

در ادامه ی سفرم، به کشوری رسیدم درخاورمیانه که درآن آزادی سیاسی به وفور یافت همی شدی. قضا را روزی از رسانه های آن کشور شنیدم احد از فعالان سیاسی معترض، اعتصاب غذا کرده و فریاد همی کشد که: «ای هوار! بیایید ومرا به شلاق محاکمه بنوازید و به داغ مجازات بگدازید»، اما رأفت بی مثال حاکمان، چنین اقتضا نمودی که او درخانه ی خویش بماند ونام زندان ومحاکمه به زبان نراند. از این همه سعه ی صدر حاکمان انگشت تعجب به دندان گزیدم وچند روزی درآن جا اقامت گزیدم.

(مرداد96)




تاریخ : سه شنبه 96/5/31 | 11:25 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر