سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظر دکتر سروش:

حضور متشابهات، مقتضاى طبیعى فهم است. یعنى متن تفسیر نشده، محکم و متشابه ندارد و در بستر تفسیر است که آن دو متولد مى‏ شوند. از همین روست که وجود متشابهات مطلقاً منحصر به قرآن نیست. تمام متون، علی الخصوص متون وحیانى هم واجد محکمات‏ اند هم متضمن متشابهات.

آیةاللَّه صادقى:

محکمات آیاتى هستند که براى تفسیر آن‏ها به آیات دیگر نیازى نیست یعنى مقصود مورد نظر در آیه شریفه به‏ طور واضح و محکم بیان شده است. مانند «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَى‏ءٌ» (شورى‏/ 11). «قُلِ اللَّه خالِقُ کُلِّ شَى‏ءٍ» (رعد/ 16) «قل هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (توحید/ 1) متشابهات نیز در دلالت ظاهرى واضح‏ اند، منتهى مدلول حقیقى آن‏ها با تدبّر در آیاتى دیگر و یا با تفکر درونى در خود آیه بدست مى‏ آید. به‏ طور کلى، خداى تعالى در آیات متشابه، الفاظ مشترکى را بین خالق و مخلوق استعمال کرده است؛ یعنى در بیان صفات ذات، افعال و اسماء الهى لغاتى مستعمل و قابل فهمى را براى مخلوقات به کار برده است، و منظور از متشابهات «و اخَرَ متشابهات» هم فقط همین آیات است. زیرا الفاظ خاص ربانى براى مخلوق قابل فهم نیست و ناگزیر براى تبیین ذات، صفات و افعال الهى- در حد توان مکلفان- بایستى الفاظى مشترک بین خالق و مخلوق استعمال شود.

سه نوعند الفاظ :

1- الفاظ و لغاتى که معانى آن‏ها در انحصار خداست و استعمال آن‏ها براى هیچ یک از مخلوقات حایز نیست. این رقم از الفاظ محکمات قرآنى‏ اند. مانند: خالق، حىّ لایموت، ابدى، ازلى، صمد، احد ...

2- الفاظ و لغاتى که در انحصار خلق است. و استعمال این الفاظ در مورد خداى تعالى جایز نیست. این‏ها نیز از محکمات‏ اند، مثل: مخلوق، معدوم، مرزوق، ابن- اب‏والد- کفو- فانى- عاجز- ظالم- و امثال این‏ها همه از محکمات کتاب‏اللَّه هستند که استعمال آن‏ها در مورد خداى تعالى هرگز جایز نیست.

3- الفاظى که مشترک بین خدا و خلق است، مانند: سمیع، بصیر، قدیر، یداللَّه و عین‏اللَّه وجه‏اللَّه جاءَ ربک و امثال این‏ها ... مثلًا آیه‏ ى‏ «یَدُاللّهِ فَوْقَ ایْدیهِم» (فتح/ 10) دست خدابالاى دستان (قدرت‏هاى) آنان است. خدا این کلمات و اصطلاحات را که در معانى جسمانىِ خلق، به راحتى‏ قابل درک هستند، به گونه‏ اى متشابه براى صفات و اسماء خود نیز استعمال کرده است. این‏ها متشابه و مشترک‏ اند. فلذا به حسب روایتى از امام صادق علیه السلام که مى‏ فرماید: «المُتَشابِهُ مَا اشْتَبَهَ عِلمُهُ عَلى‏ جاهِلِهِ» «1» متشابه آن است که نادان نسبت به آن اشتباه دارد.

لذا از دیدگاه معصومین علیهم السلام حتى یک آیه‏ ى متشابه هم نداریم، هم‏چنین غیرمعصومین نیز اگر به طور دقیق و با فکرى عمیق، تدبّر کنند، هیچ تشابهى براى آنان باقى نمى‏ ماند، و اصولًا ما براى رفع تشابه باید :

1- متشابه را به محکم ارجاع دهیم، چون همان‏گونه که ذکر شد آیات قرآن مفسر یکدیگرند، و تنها کسانى که در دل‏هایشان‏ «زیغ»: انحراف، علاقه، انتظار و پیش‏ فرض‏هاى نادرست و یا غیر مطلق است، متشابهات را بدون محکمات و طبق علاقه‏ ى خود معنا و تفسیر مى‏ کنند.

در این روش معانى آیات متشابه با آیات محکم مشخص مى‏ گردند. امثال آیات‏  (یداللَّه فوق ایدیهم)، (ان‏اللَّه سمیعٌ بصیر) و ... را با مانند آیه‏ى‏ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ» (شورى/ 11) مى‏ فهمیم. خدا در هیچ جهتى مثل و مانند ندارد، پس ید و فعل و صفت خداى تعالى، مثل و مانندى ندارد. دست خدا، شنوایى و بینایى خدا، حکومت خدا و همه چیز خداى سبحان خدایى است، انسانى و خلقى نیست. پس مى‏ بینیم که همه‏ ى متشابهات به این طریق تبدیل به محکمات مى‏ شوند.

و آیا «لیس کمثله شى‏ءٌ» هم که از محکمات قرآنى است، ظنى و مبهم و نامعلوم است؟ این آیه‏ ى محکم که آن متشابه را معنى مى‏ کند، آیا باز هم متشابه، مبهم و ظنى است؟ خیر! هر آن چه مورد تشابه است، به وسیله‏ ى همین یک محکم براى شخص جوینده و طالب ضعیف، روشن و محکم مى‏ شود.

2- راهى که استوارتر و نزدیک‏تر است، تفکر درونى در خود آیه‏ ى متشابه و دقت در ابزارهاى به کار رفته در کلمات آن است. به این ترتیب که صفت، موصوف را، و فاعل، فعل را، و مضاف، مضاف الیه را، و به همین ترتیب، قسمت‏هایى از قرآن قسمت‏هاى دیگرى را که ما نفهمیده‏ ایم توضیح مى‏ دهد که: «القرآن یفسّر بعضه بعضاً».

مثلًا اگر بگوییم: فکر من به تهران رفت، با این که بگوییم: من به تهران رفتم، چقدر فرق دارد؟ یعنى دو حالت متصور است، یک حالت، حرکت فیزیکى معمولى است- پوشیدن لباس، سوار شدن ماشین و رسیدن فیزیکى به مقصد- و یک حالت هم، حرکت فکرى و ذهنى نامحسوس و غیر فیزیکى است. بنابراین با دقت در عبارت: «فکر من به تهران رفت» ملاحظه مى‏ کنیم که خود کلمه‏ ى فکر در عبارت، چگونگى رفتن را معنى مى‏ کند و آن رفتن را از حرکت فیزیکى معمولى تجرید و جدا مى‏ نماید؛ یا مثلًا اگر بگوییم: فلان شخص در همه‏ ى کشور دست دارد. آیا این دست، همان دست بدنى است یا دست توانایى دانش و بینش و کارگزارى او است؟ یا فلان استاد بر کرسى دانشگاه‏ نشست. آیا در دانشگاه کرسى هست یا کرسى کنایه از «جایگاه استادى» و از کلمات متشابه است؟

در زندگى روزمره همگان حتى عوام کوچه و بازار چنین جملات متشابهى بسیار به کار مى‏ رود که معنى آن‏ها بر همگان آشکار است و هیچ‏گونه ابهامى براى فهم واقعى این جملات، احساس نمى‏ شود. رمز مطلب در آن این است که کسى با مفروضات و علایق شخصى و با ذرّه‏ بین‏هاى علمى و سلیقه‏ هاى فکرى به تفسیر این‏ها نمى‏ پردازد، بنابراین با دلى صاف و عقلى پاک و بى‏ آلایش، مراد گوینده یا نویسنده را مى‏ فهمند. پس چرا در مورد قرآن کریم با دل و فکر صاف و پاک نظر نمى‏ افکنند تا مراد الهى را بفهمند؟

براى درک جملات و آیات محکم و متشابه قرآن نیز باید زنگارهاى فکرى و عقلى را زدود و بحث و جدل‏هاى غیر علمى و غیر عقلى را کنار گذاشت، که: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» کسانى که در را راه ما با اخلاص کوشش کنند قطعاً ما راه هدایت را به آن‏ها نشان مى‏ دهیم (سوره‏ى عنکبوت آیه آخر).

به عنوان مثال آیه شریفه: «یَدُاللَّه فَوْقَ أَیْدَیهَم»، «اللَّه» که با دلایل عقلى و علمى و نصّ کتاب و سنّت، فهمیده‏ ایم و مى‏ دانیم که دست و پا و جسم و زمان و مکان ندارد، «یَد» را از آن‏چه محدود به زمان و مکان است تجرید و تخلیه مى‏ کند، یعنى‏ «اللَّه»، «ید» را معنى مى‏ کند. چنان‏که کلمه‏ ى‏ «اللَّه»، صفات‏ «سمیع، بصیر، قدیر و ...» را نیز توجیه و معنى مى‏ کند. بنابراین، ید و دست و فعل خدا و همه چیز خدا، خدایى است.

البته یک‏سرى مطالب است که حتى اگر آن‏ها را روزنامه‏ وار و ساده هم بخوانیم، براى همه قابل فهم است، مطالبى هم هست که باید کم و بیش در آن‏ها دقت نمود. آیا مطالبى که باید در آن‏ها دقت و تأمل شود مبهم است؟ اگر چنین باشد کل کتب علمى، چه بشرى و چه غیر بشرى مبهم است؛ مثلًا کتاب‏هاى علم فیزیک، شیمى، ریاضى، پزشکى و غیره را باید بسیار با دقت موشکافى کرد تا مورد فهم قرار گیرد، درحالى‏ که تفکّر در قرآن و درک متشابهات آن، چندان هم پیچیده نیست، بلکه با توجه به مجموعه آیات کریم انسان را صد درصد به نتیجه‏ ى مطلوب مى‏ رساند، زیرا کتب بشرى که در آن‏ها تشابهات بین دو یا چند یا چندین چیز است و اصطلاحات مشترکشان را در کتابشان استعمال نموده‏ اند، بیشتر باید دقت نمود تا تشابه از بین برود، ولى پى بردن به نکته‏ ى اختلافىِ تشابه در قرآن کار ساده‏ اى است، زیرا مى‏ دانیم هرگز شباهتى بین خدا و خلق وجود ندارد؛ حتى تفکر و تعقل در قوانین و علوم قرآن بسیار ساده‏ تر و روشن‏تر از تفکر در قوانین علمى دیگران است، چون در مورد قوانین بشرى، اثبات هر فرضیه، کار چندان ساده‏ اى نیست؛ حتى اگر فرضیه‏ اى ثابت گردد ممکن است سالیانى بعد دوباره نقض یا متکامل گردد، لکن در مورد قرآن مى‏ دانیم مطالب و قوانینى را که بیان فرموده، ثابت است و هرگز مورد نقض و ایراد هم واقع نمى‏ شود.

بعضى از ادلّه‏ى عقلى و علمى و حسّى، احیاناً به خطا مى‏ روند، چون مطلق نیستند؛ اما اگر انسان فکر خود را در مسیر صحیح به کار اندازد، و از مقدماتِ مطلقِ عقلانى و وحیانى و- در مسیر فهم قرآن کریم- استفاده نماید، ابهام و ظنیّت هم برطرف مى‏ شود و حتى در این صورت، نه تنها ظنیّت خود را نسبت به قرآن کریم مرتفع کرده بلکه بالاتر حتى خواهد توانست اقوال و نظرات و قطعیّات غیر مطلق‏  بشرى را نیز مورد نقد و بررسى قرار دهد و خلاصه این که محک- وحى قرآن- صحیح و سقیم کل نظرات را بیان و تفکیک نماید. استعمال کنایات متشابه در هر صورت، لازمه‏ ى هر سخن علمى بوده و مى‏ باشد که باید با تدبّر و درایت، تشابه معنوى یا لفظى را یافت.

البته در سنّت معصومان نیز یک‏سرى محکمات و متشابهات وجود دارند که آن‏ها را نیز باید با روش ذکر شده‏ ى درونى یا برونى فهمید. چنان‏که حدیثى معتبر از امام رضا علیه السلام درعُیون اخبارالرضا آمده است که مى‏ فرماید: «مَنْ رَدَّ مُتَشابِهَ الْقُرْآن الى‏ مُحْکَمِهِ‏ فَقَدْ هُدِىَ الى‏صَراطٍ مُسْتَقِیمٍ. ثُمَّ قالَ: انَّ فى‏ اخْبارِنا مُتَشابِهاً کَمُتَشابِهِ الْقُرآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ القُرآنِ، فَرُدُّوا مُتَشَابِهَها الى‏ مُحکَمِها وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَ ها دُونَ مُحْکَمِها فَتُضِلُّوا»: (هر کس متشابهات قرآن را به محکمات آن ارجاع دهد محققا هدایت شده به سوى راه مستقیم است، سپس فرمود: همانا در سخنان و خبرهاى ما نیز متشابهاتى است مانند متشابهات قرآن و محکم‏هایى است مانند محکمات قرآن، پس ارجاع دهید و برگردانید متشابه آن را به محکم آن و تبعیت نکنید متشابهات را جداى از محکمات که در این صورت گمراه خواهید شد.) و بالاخره قرآن، چنان که در محکماتش، نور، برهان، بیان، تبیان، اقوم و حجّت بالغة مى‏ باشد، در متشابهاتش نیز همین صفات هست، گرچه دسترس به این صفات از طریق متشابهات نیاز به دقت و مطالعه بیشترى دارد.

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 89، ص 382، باب متشابهات القرآن.




تاریخ : یکشنبه 92/9/24 | 8:41 صبح | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر
هفته گذشته رسانه ها خبری را در رابطه با جلسه وزیر صنعت معدن و تجارت کشورمان با نمایندگان دو شرکت فرانسوی رنو و پژو منتشر کردند.
به گزارش جهان، در این جلسه‌ نعمت‌زاده خطاب به نمایندگان پژو و رنو می گوید "حالا که تحریم‌ها تمام شده، چه برنامه‌ای برای حضور در ایران دارید؟" نماینده پژو هم اعلام می کند برنامه‌ای برای این کار نداریم و هنوز رفع تحریم صنعت خودروی ایران به ما ابلاغ نشده است. وی تأکید می کند: نمایندگان پژو و رنو تنها برای این به ایران آمده بودند که ببینند در اینجا چه خبر است!
در این زمینه دو نکته حائز اهمیت است.

اول اینکه معمولا جلسه با مدیران عامل شرکتهای خودروساز خارجی، توسط معاون وزیر صنایع یا رئیس سازمان گسترش و نوسازی صورت می گرفته که در این جلسه نه تنها مدیران عامل این شرکت ها حضور نداشتند بلکه در اقدامی خلاف عرف ، نمایندگان آنها موفق شده اند با وزیر جمهوری اسلامی ایران جلسه مشترک داشته باشند و در جلسه نیز اینگونه با کنایه و از موضع بالا سخن بگویند.

نکته بعد اینکه، هنگامی که توافقنامه ژنو امضا شد بسیاری از منتقدان با اشاره به زیان جبران ناپذیر شرکت های خودروساز فرانسوی از تحریم ایران، این بند توافقنامه را عملا به نفع کشور فرانسه ارزیابی کردند و بسیاری از کارشناسان داخلی اذعان داشتند که بازار ایران برای فرانسه نه تنها بسیار سود آور و غیرقابل گذشت است بلکه موجب می شود بسیاری از کارخانه ها و کارگاه های کوچک داخلی که با ایران خودرو و سایپا همکاری می کنند به دلیل عدم توان رقابت، ورشکست و از دور خارج شوند.

با این حال اینگونه از موضع سخن گفتن نمایندگان! خودرو سازان خارجی با وزیر صنعت در نوع خود کم نظیر و قابل تامل است.
ب ر: وزیر مسکن در گفتگوی تلویزیونی با نگاه یک: مردم با 25 میلیون!؟ پس انداز می توانند خانه دار شوند.
ب ر2: یکی از مراجع،... در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمز! با اشاره به درگذشت ماندلا گفت: من امیدوارم که رهبران دنیا همان گونه که در مراسم تشییع آقای ماندلا حاضر شدند و اینگونه به او احترام گذاشتند به کار او نیز احترام بگذارند، یکی از کارهای ارزنده او این بود که وقتی آزاد شد از همه آنهایی که در حق او ظلم کرده بودند گذشت اما به شرط آن که به مردم بگویند چه ظلم‌هایی در حق او و مردمش کرده‌اند.
وی می‌افزاید: امروز هم معتقدم دولتمردان ایران و آمریکا و سایرین با هم مطابق آنچه گفتم از هم بگذرند و دوستانه زندگی کنند. (خلاصه: آمریکا از تو گذشتیم تو هم از ما بگذر!)
دور از انصاف است که نگوییم حرفشان درست است ولی در مقابل کی آمریکا؟! شیطان بزرگ؟! آمریکا از چیه ما می خواهد بگذرد؟! البته فکر می کنم در زمان ظهور منجی عالمتاب این طرح با اغماض قابل اجرا شدن است.. انشاء الله..
ب ر3:
واکنش فرناندا لیما به اعتراض فیس بوکی ایرانیان: در مراسم"توپ طلا" طوری دیگر لباس می پوشم / قصد بی احترامی و ایجاد جنجال نداشتم



تاریخ : یکشنبه 92/9/24 | 12:0 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر

 

ابن مغازلی شافعی در فضائل ،احمدابن حنبل در مسند وخطیب خوارزمی در مناقب وسلیمان بلخی حنفی در ینابیع نقل می نماینداز رسول خدا (ص) که فرمود: اگر ایمان علی را با ایمان امت من بسنجید ، ایمان علی بر ایمان امتم تا روز قیامت برتر است.

ابن ابی الحدید می گوید: ان علیا لم یکفر بالله طرفه عین

چنانچه خود در نهج البلاغه فرمود: من متولد شدم بر فطرت توحیدی وپیشی گرفتم به ایمان وهجرت با رسول خدا(ص).

محمدابن ادریس شافعی می گوید: من تعجب می کنم از حال علی (ع) چه آنکه دشمنانآنحضرت (امویان ، نواصب وخوارج)از بغض وکینه فضایل آن حضرت را نقل نمی کنند ودوستا ن علی هم از سرترس وتقیه ازذکر مناقبش خودداری می نمایند،مع ذالک تمام کتب پراست ازفضائل ومناقب آن حضرت که نقل مجالس است.

ظلم بزرگی که مردم زمانش اورا با افرادی چون عثمان ومعاویه ... مقایسه نمودند ،وظلم بزگتر آنکه امروز محبانش که تا دیروزاز سر تقیه وترس مناقبش را مخفی می نمودند امروز از سربی خبری وغفلت وفرار ازعواقب پذیرش حقیقت، چشم از چنان خورشیدفروزان و عالم تاب فرو بندند.

                                                                                بااستفاده ازکتاب شبهای پیشاور سلطان الواعظین شیرازی 

 




تاریخ : جمعه 92/9/22 | 7:3 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

    ایرج جمشیدی از روزنامه نگاران اصلاح طلب و دبیر سیاسی روزنامه ایران، در واکنش به اولین بودجه تدوین شده در دولت یازدهم، در صفحه فیسبوک خود نوشت:
آنگونه که تعداد زیادی از نمایندگان گفته اند، لایحه بودجه امسال به نحوی تدوین شده است که بیشتر منفعتش به استانهای برخوردار و مرکز می رسد و استانهای محروم و پیرامونی که قاعدتا بایستی مورد توجه ویژه دولت قرار بگیرند، بودجه کمتری دریافت می کنند.
    همچنین تخصیص بودجه به پروژه های عمرانی به نحوی تنظیم شده است که بیشترین عدد به مناطق برخوردار مانند اصفهان می رسد. حتی بودجه ویژه ای برای منحرف کردن آب سرچشمه های کارون به اصفهان تخصیص داده شده است که این بودجه به آتش اعتراض نمایندگان خوزستانی افزود و به نشانه اعتراض استعفا داده اند.
    البته بهتر است نمایندگان استانهای محروم که از نظر تعداد هم کم نیستند به جای اعتراضات پراکنده و اقدامات نمادین و تبلیغاتی مانند استعفا، به فکر اصلاح بودجه و عادلانه کردن تقسیم بودجه میان استانهای مختلف باشند. درباره انتقال آب سرچشمه های کارون به سمت اصفهان هم باید گفت که این کار چندان کارشناسی به نظر نمی رسد.
     نبایستی برای نجات زاینده رود که البته در جای خود اهمیت لازم را دارد، بزرگترین رودخانه ایران را که زمانی قابلیت کشتیرانی هم داشت، به سمت خشکی پیش برد. خوزستانی ها همین الان هم تاوان سنگینی را بابت الودگیهای مختلف جوی می پردازند.به قول سهراب سپهری آب آنان را گل نکنیم!!
    یک نکته دیگر اینکه همیشه طیف های فکری مانند کارگزارانیها که روحیه اشراف گرایانه و اعتقاد به غلبه مرکز بر پیرامون دارند، وقتی دست و بالشان در بودجه نویسی باز می شود، پارتی بازی را ناخواسته از خود بروز می دهند و سهم استانی خود را بالاتر از دیگر استانها می بینند و آنگهی که نمایندگان سایر استانها اعتراض می کنند، خواستار آن می شوند که نمایندگان نگاه ملی داشته باشند. البته نگاه ملی داشتن شرط اصلی است مشروط بر اینکه نمایندگان تمام استانها و دولتمردان و بودجه نویسان هم چنین نگاهی داشته باشند.
    همین نگاه تبعیض امیز بود که زمینه را برای جولان دادن احمدی نژاد در سال 84 فراهم کرد و زمانی که اولین بودجه اش را ارائه داد و سهم استانهای پیرامونی را بالا برد، جار و جنجالی در مجلس از ناحیه نمایندگان تهران و اصفهان و.. بلند شد و تخصیص بودجه به مناطق محروم را تورم زا دانستند و حتی کار به درگیری فیزیکی در مجلس هم کشیده شد.
به نظر می رسد بازگشت به بودجه نویسی به سبک دولت هاشمی رفسنجانی که همیشه بودجه به نفع چند استان مرکزی کشور نوشته می شد، دارای افت هایی است که یکی از نمونه های آن در جلسه علنی امروز مجلس دیده شد.




تاریخ : جمعه 92/9/22 | 12:31 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر

چه خوب بود اگر سخن گفتن با جهانیان و سخنرانی در مجامع بین المللی را از "جعفر بن ابی طالب علیه السّلام" می آموختیم، نه از خوارج نهروان؛ هم آنها که علی و معاویه و عمروعاص را در یک کفه گذاردند، و ابو موسی اشعری معلوم الحال را بر کرسی قضاوت نشاندند.




تاریخ : چهارشنبه 92/9/20 | 11:0 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

مجلس تاکنون «1429» بار به دولت روحانی تذکر داده است؛ یعنی روزانه، نزدیک به 16 تذکر!

[حقا که احمدی نژاد برازنده این طیف انسانهاست!]

معاون نظارت مجلس شورای اسلامی روز سه‌شنبه 19 آذر گزارشی از نظارت خود بر عملکرد سه ماه اول دولت روحانی منتشر کرد که بر اساس اطلاعات مندرج در آن، نمایندگان مجلس از اول شهریورماه امسال تا ششم آذر جمعاً 1429 مرتبه به وزرای دولت روحانی و رئیس‌جمهور تذکر داده‌اند.

در متن این گزارش که در خبرگزاری فارس منتشر شده همچنین آمده‌است که از میان این تعداد تذکرات رئیس جمهور با 222 فقره، بیشترین تذکرات را دریافت کرده‌است.

این گزارش می‌نویسد که علت اصلی بالا بودن این میزان این است که «تذکر به وزارتخانه‌های فاقد وزیر در سه ماهه مذکور نیز به رییس جمهور منعکس شده‌است.»

گزارش معاونت نظارت مجلس می‌افزاید که در مدت فوق در مجموع 9 تقاضای تحقیق و تفحص جدید به هیئت رئیسه مجلس تقدیم شده‌است که مواردی چون بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، عملکرد بانک مسکن، و عملکرد پالایشگاه‌های کشور را دربر می‌گیرد.




تاریخ : چهارشنبه 92/9/20 | 8:49 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

زندگی




تاریخ : سه شنبه 92/9/19 | 8:9 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

حمید آخوندی: قصد داشتیم یک سریال 26 قسمتی درباره عملیات والفجر 8 و آزادسازی فاو و نقش اطلاعات عملیات در این آزادسازی با مشارکت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بسازیم. اما زمانی که فیلمنامه را به طور کامل در اختیارشان قرار دادیم گفتند که خاطرات جناب آقای هاشمی رفسنجانی باید حذف شود، خاطرات آقای محسن رضایی هم باید حذف شود، خاطرات آقای قالیباف هم باید حذف شود و خاطرات آقای رشید را هم باید در بیاوریم!!!

خبرگزاری فارس




تاریخ : دوشنبه 92/9/18 | 2:29 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

دکتر سروش: مطابق (آیه 5 سوره‏ ى آل عمران) آیات قرآن به دو دسته‏ ى بزرگ تقسیم مى‏ شوند: محکمات و متشابهات. این اصطلاحات تقریباً ناظر به آیاتى هستند که به ترتیب مدلولات روشن و مسلم، و مدلولات مبهم و نامسلم [ظنى‏] دارند. کمتر آیه‏ اى مانند این آیه مورد مناقشه و اختلاف قرار گرفته است [و همه مفسران به وجود متشابهات اعتراف دارند] عمده مناقشه، حول دو نکته‏ ى اصلى است: اول آن‏که معناى دقیق اصطلاحات چیست؟ دوم آن که هدف و سرّ این آیات «مبهم» که بر پیامبر نازل شده‏ اند، چیست؟

درباره‏ ى این دو، استدلالاتى شده است، که هیچ یک از دیدگاه‏ها. واقعاً به لوازم تفسیر متن عنایت ندارند. و لذا بالجمله این نکته مهم را مغفول مى‏ نهند که حضور متشابهات، مقتضاى طبیعى فهم است. یعنى متن تفسیر نشده، محکم و متشابه ندارد و در بستر تفسیر است که آن دو متولد مى‏ شوند. از همین روست که وجود متشابهات مطلقاً منحصر به قرآن نیست. تمام متون، علی الخصوص متون وحیانى هم واجد محکمات‏ اند هم متضمن متشابهات. وجود متشابهات هم علت و هم معلول قبض و بسط معرفت دینى است. بسیار جالب توجه است که قرآن خود هیچ سررشته‏ اى به دست ما نمى‏دهد که دریابیم چگونه مى‏ توان متشابهات را معلوم کرد، کل تاریخ اسلام نشان مى‏ دهد که در واقع همه‏ ى آیات قرآن در مظانّ متشابه بودن واقع شده‏ اند و همین امر قرینه‏ اى است مؤید این مدعا که وجود متشابهات ناشى از ماهیت تفسیر و نیز نوع مفروضاتى است که شخص از پیش مقبول مى‏ شمرده است. [کیان/ 38/ ص 7]

آیةاللَّه صادقى: اولًا عرض مى‏ کنیم که این آیه هفتمین آیه از سوره‏ى آل عمران است. و نه پنجم، در ثانى در قرآن کریم هم محکماتش دال است هم متشابهاتش.

محکمات آیاتى هستند که براى تفسیر آن‏ها به آیات دیگر نیازى نیست یعنى مقصود مورد نظر در آیه شریفه به‏ طور واضح و محکم بیان شده است. مانند «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَى‏ءٌ» (شورى‏/ 11). «قُلِ اللَّه خالِقُ کُلِّ شَى‏ءٍ» (رعد/ 16) «قل هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (توحید/ 1) متشابهات نیز در دلالت ظاهرى واضح‏ اند، منتهى مدلول حقیقى آن‏ها با تدبّر در آیاتى دیگر و یا با تفکر درونى در خود آیه بدست مى‏ آید. به‏ طور کلى، خداى تعالى در آیات متشابه، الفاظ مشترکى را بین خالق و مخلوق استعمال کرده است؛ یعنى در بیان صفات ذات، افعال و اسماء الهى لغاتى مستعمل و قابل فهمى را براى مخلوقات به کار برده است، و منظور از متشابهات «و اخَرَ متشابهات» هم فقط همین آیات است. زیرا الفاظ خاص ربانى براى مخلوق قابل فهم نیست و ناگزیر براى تبیین ذات، صفات و افعال الهى- در حد توان مکلفان- بایستى الفاظى مشترک بین خالق و مخلوق استعمال شود. به‏ اندازه‏اى که مفهومى براى آنان داشته باشد و بس، سپس با یکى از دو روش مذکور، لفظ مشترک و متشابه محکم گشته و تشابهش از نظر معنوى سلب مى‏ گردد. لذا متشابهات، مشتبهات و ظنیات نیستند. بلکه تشابه لفظى دارند که با عرض به محکمات قابل تشخیص‏ اند. چون الفاظ از این جهت سه نوعند:

1- الفاظ و لغاتى که معانى آن‏ها در انحصار خداست و استعمال آن‏ها براى هیچ یک از مخلوقات حایز نیست. این رقم از الفاظ محکمات قرآنى‏ اند. مانند: خالق، حىّ لایموت، ابدى، ازلى، صمد، احد ...

2- الفاظ و لغاتى که در انحصار خلق است. و استعمال این الفاظ در مورد خداى تعالى جایز نیست. این‏ها نیز از محکمات‏ اند، مثل: مخلوق، معدوم، مرزوق، ابن- اب‏والد- کفو- فانى- عاجز- ظالم- و امثال این‏ها همه از محکمات کتاب‏اللَّه هستند که استعمال آن‏ها در مورد خداى تعالى هرگز جایز نیست.

3- الفاظى که مشترک بین خدا و خلق است، مانند: سمیع، بصیر، قدیر، یداللَّه و عین‏اللَّه وجه‏اللَّه جاءَ ربک و امثال این‏ها ... مثلًا آیه‏ ى‏ «یَدُاللّهِ فَوْقَ ایْدیهِم» (فتح/ 10) دست خدابالاى دستان (قدرت‏هاى) آنان است. خدا این کلمات و اصطلاحات را که در معانى جسمانىِ خلق، به راحتى‏ قابل درک هستند، به گونه‏ اى متشابه براى صفات و اسماء خود نیز استعمال کرده است. این‏ها متشابه و مشترک‏ اند. فلذا به حسب روایتى از امام صادق علیه السلام که مى‏ فرماید: «المُتَشابِهُ مَا اشْتَبَهَ عِلمُهُ عَلى‏ جاهِلِهِ» «1» متشابه آن است که نادان نسبت به آن اشتباه دارد.

لذا از دیدگاه معصومین علیهم السلام حتى یک آیه‏ ى متشابه هم نداریم، هم‏چنین غیرمعصومین نیز اگر به طور دقیق و با فکرى عمیق، تدبّر کنند، هیچ تشابهى براى آنان باقى نمى‏ ماند، و اصولًا ما براى رفع تشابه سه روش داریم:

1- راهى که بیراهه است. یعنى گرفتن معناى یکسان براى ذات و صفات خدایى‏  و غیر خدایى، توسط کسى که فکر و عقلش به تجرید و تفکیک و مجردکردنِ معانىِ الفاظِ مشترک الاستعمال از یکدیگر نمى‏ رسد؛ چنین شخصى نباید متشابه را معنى کند، تا علمِ خلق را هم‏چون علمِ خالق و خالقیت الهى را چون خالقیت بندگان بداند یا بایستى به قراین الفاظ توجه کند تا معناى خالقى و خلقى را بتواند از هم جدا کند.

2- متشابه را به محکم ارجاع دهیم، چون همان‏گونه که ذکر شد آیات قرآن مفسر یکدیگرند، مثلًا آیه‏ ى هفتم سوره آل عمران مى‏فرماید: «هَوَ الَّذى‏ انْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ امُّ الْکِتابِ وَ اخَرُ مُتَشابِهاتٍ فَامَّا الَّذینَ فى‏ قُلُوبِهِم زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ مایَعْلَمُ تَأْویلَهُ الَّا اللَّهُ وَالْرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّابِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ الَّا اولُواالْالْبابِ» اوست کسى که- این- کتاب را بر تو نازل کرد، برخى از آیاتش محکم و بعضى از آن‏ها متشابهند ولى کسانى که در دل‏هاشان کژى و انحرافى است از متشابهاتش پیروى مى‏کنند و ... محکمات قرآنى محور و مرجع و ام‏الکتابند، و ما متشابهات را با کمک آن‏ها، معنى و تفسیر مى‏ کنیم و تنها کسانى که در دل‏هایشان‏ «زیغ»: انحراف، علاقه، انتظار و پیش‏ فرض‏هاى نادرست و یا غیر مطلق است، متشابهات را بدون محکمات و طبق علاقه‏ ى خود معنا و تفسیر مى‏ کنند.

در این روش معانى آیات متشابه با آیات محکم مشخص مى‏ گردند. امثال آیات‏  (یداللَّه فوق ایدیهم)، (ان‏اللَّه سمیعٌ بصیر) و ... را با مانند آیه‏ى‏ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ» (شورى/ 11) مى‏ فهمیم. خدا در هیچ جهتى مثل و مانند ندارد، پس ید و فعل و صفت خداى تعالى، مثل و مانندى ندارد. دست خدا، شنوایى و بینایى خدا، حکومت خدا و همه چیز خداى سبحان خدایى است، انسانى و خلقى نیست. پس مى‏ بینیم که همه‏ ى متشابهات به این طریق تبدیل به محکمات مى‏ شوند.

و آیا «لیس کمثله شى‏ءٌ» هم که از محکمات قرآنى است، ظنى و مبهم و نامعلوم است؟ این آیه‏ ى محکم که آن متشابه را معنى مى‏ کند، آیا باز هم متشابه، مبهم و ظنى است؟ خیر! هر آن چه مورد تشابه است، به وسیله‏ ى همین یک محکم براى شخص جوینده و طالب ضعیف، روشن و محکم مى‏ شود.

3- راهى که استوارتر و نزدیک‏تر است، تفکر درونى در خود آیه‏ ى متشابه و دقت در ابزارهاى به کار رفته در کلمات آن است. به این ترتیب که صفت، موصوف را، و فاعل، فعل را، و مضاف، مضاف الیه را، و به همین ترتیب، قسمت‏هایى از قرآن قسمت‏هاى دیگرى را که ما نفهمیده‏ ایم توضیح مى‏ دهد که: «القرآن یفسّر بعضه بعضاً».

مثلًا اگر بگوییم: فکر من به تهران رفت، با این که بگوییم: من به تهران رفتم، چقدر فرق دارد؟ یعنى دو حالت متصور است، یک حالت، حرکت فیزیکى معمولى است- پوشیدن لباس، سوار شدن ماشین و رسیدن فیزیکى به مقصد- و یک حالت هم، حرکت فکرى و ذهنى نامحسوس و غیر فیزیکى است. بنابراین با دقت در عبارت: «فکر من به تهران رفت» ملاحظه مى‏ کنیم که خود کلمه‏ ى فکر در عبارت، چگونگى رفتن را معنى مى‏ کند و آن رفتن را از حرکت فیزیکى معمولى تجرید و جدا مى‏ نماید؛ یا مثلًا اگر بگوییم: فلان شخص در همه‏ ى کشور دست دارد. آیا این دست، همان دست بدنى است یا دست توانایى دانش و بینش و کارگزارى او است؟ یا فلان استاد بر کرسى دانشگاه‏ نشست. آیا در دانشگاه کرسى هست یا کرسى کنایه از «جایگاه استادى» و از کلمات متشابه است؟

در زندگى روزمره همگان حتى عوام کوچه و بازار چنین جملات متشابهى بسیار به کار مى‏ رود که معنى آن‏ها بر همگان آشکار است و هیچ‏گونه ابهامى براى فهم واقعى این جملات، احساس نمى‏ شود. رمز مطلب در آن این است که کسى با مفروضات و علایق شخصى و با ذرّه‏ بین‏هاى علمى و سلیقه‏ هاى فکرى به تفسیر این‏ها نمى‏ پردازد، بنابراین با دلى صاف و عقلى پاک و بى‏ آلایش، مراد گوینده یا نویسنده را مى‏ فهمند. پس چرا در مورد قرآن کریم با دل و فکر صاف و پاک نظر نمى‏ افکنند تا مراد الهى را بفهمند؟

براى درک جملات و آیات محکم و متشابه قرآن نیز باید زنگارهاى فکرى و عقلى را زدود و بحث و جدل‏هاى غیر علمى و غیر عقلى را کنار گذاشت، که: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» کسانى که در را راه ما با اخلاص کوشش کنند قطعاً ما راه هدایت را به آن‏ها نشان مى‏ دهیم (سوره‏ى عنکبوت آیه آخر).

به عنوان مثال آیه شریفه: «یَدُاللَّه فَوْقَ أَیْدَیهَم»، «اللَّه» که با دلایل عقلى و علمى و نصّ کتاب و سنّت، فهمیده‏ ایم و مى‏ دانیم که دست و پا و جسم و زمان و مکان ندارد، «یَد» را از آن‏چه محدود به زمان و مکان است تجرید و تخلیه مى‏ کند، یعنى‏ «اللَّه»، «ید» را معنى مى‏ کند. چنان‏که کلمه‏ ى‏ «اللَّه»، صفات‏ «سمیع، بصیر، قدیر و ...» را نیز توجیه و معنى مى‏ کند. بنابراین، ید و دست و فعل خدا و همه چیز خدا، خدایى است.

البته یک‏سرى مطالب است که حتى اگر آن‏ها را روزنامه‏ وار و ساده هم بخوانیم، براى همه قابل فهم است، مطالبى هم هست که باید کم و بیش در آن‏ها دقت نمود. آیا مطالبى که باید در آن‏ها دقت و تأمل شود مبهم است؟ اگر چنین باشد کل کتب علمى، چه بشرى و چه غیر بشرى مبهم است؛ مثلًا کتاب‏هاى علم فیزیک، شیمى، ریاضى، پزشکى و غیره را باید بسیار با دقت موشکافى کرد تا مورد فهم قرار گیرد، درحالى‏ که تفکّر در قرآن و درک متشابهات آن، چندان هم پیچیده نیست، بلکه با توجه به مجموعه آیات کریم انسان را صد درصد به نتیجه‏ ى مطلوب مى‏ رساند، زیرا کتب بشرى که در آن‏ها تشابهات بین دو یا چند یا چندین چیز است و اصطلاحات مشترکشان را در کتابشان استعمال نموده‏ اند، بیشتر باید دقت نمود تا تشابه از بین برود، ولى پى بردن به نکته‏ ى اختلافىِ تشابه در قرآن کار ساده‏ اى است، زیرا مى‏ دانیم هرگز شباهتى بین خدا و خلق وجود ندارد؛ حتى تفکر و تعقل در قوانین و علوم قرآن بسیار ساده‏ تر و روشن‏تر از تفکر در قوانین علمى دیگران است، چون در مورد قوانین بشرى، اثبات هر فرضیه، کار چندان ساده‏ اى نیست؛ حتى اگر فرضیه‏ اى ثابت گردد ممکن است سالیانى بعد دوباره نقض یا متکامل گردد، لکن در مورد قرآن مى‏ دانیم مطالب و قوانینى را که بیان فرموده، ثابت است و هرگز مورد نقض و ایراد هم واقع نمى‏ شود.

بعضى از ادلّه‏ى عقلى و علمى و حسّى، احیاناً به خطا مى‏ روند، چون مطلق نیستند؛ اما اگر انسان فکر خود را در مسیر صحیح به کار اندازد، و از مقدماتِ مطلقِ عقلانى و وحیانى و- در مسیر فهم قرآن کریم- استفاده نماید، ابهام و ظنیّت هم برطرف مى‏ شود و حتى در این صورت، نه تنها ظنیّت خود را نسبت به قرآن کریم مرتفع کرده بلکه بالاتر حتى خواهد توانست اقوال و نظرات و قطعیّات غیر مطلق‏  بشرى را نیز مورد نقد و بررسى قرار دهد و خلاصه این که محک- وحى قرآن- صحیح و سقیم کل نظرات را بیان و تفکیک نماید. استعمال کنایات متشابه در هر صورت، لازمه‏ ى هر سخن علمى بوده و مى‏ باشد که باید با تدبّر و درایت، تشابه معنوى یا لفظى را یافت. بالاخره متشابهات در تشابه‏ اند نه در اشتباه و شبهه. تشابه همانند دو لفظ است که در وهله‏ ى اول ممکن است معانى همانند پیدا کنند، لکن با تجرید ذهن و دقت در قراین، این همانندىِ معنوىِ اولیه، به دوگانگى معنوى ثانویه تبدیل مى‏ شود. درست است که حضور متشابهات در فکر و ذهن آدمى مقتضاى طبیعى فهم بشرى است، ولى اولًا برطرف‏ سازىِ تشابهات قرآنى ساده‏ تر از سایر متون است، ثانیاً با دقت و تفکر، تشابه از میان مى‏ رود و معانى مقصود با روش‏هاى مذکور مشخص مى‏ گردد. دیگر این که اگر در قرآن هرگز متشابه و معانى عمیق مورد تفکر وجود نداشت، اولًا حجم قرآن چندین برابر مى‏ شد، و در ثانى مکلفان را به بطالت و عدم تفکر وامى‏ داشت. استاد خوب کسى است که دروسش علاوه بر مطالب بدیهى، مطالبى عمیق- براى زمینه سازى بررسى و تفکر بیشتر- داشته باشد تا شاگردان را به وسیله‏ ى بدیهیات به تفکر در مطالب عمیق رهبرى کند. امر به تعقل «افلاتعقلون؟»، تفکر، شعور «افلاتشعرون؟» و ... به همین منظور است که بایستى در متشابهات- و حتى در محکمات- حرکت شایسته‏ ى فکرى کرد. اینجا یکى از تفاوت‏هاى مطالب عمیق و شایسته‏ ى تفکر در قرآن و غیر قرآن این است که در قرآن با فکر قرآنى- که صراط مستقیم فهم قرآنى است- حتماً به مقصود مى‏ رسیم، ولى در کتاب‏هاى غیر وحیانى یااصلًا به مقصود نمى‏ رسیم یا به مقصودى غیر منظور و غلط مى‏ رسیم و یا به مقصود صحیح مى‏ رسیم اما با مشکلات زیاد و راهى طولانى و خسته کننده، ولى در تفکرات صحیح قرآنى هرگز خستگى و ناشدنى وجود ندارد، بلکه موجب شوق و رغبت بیشترى مى‏ گردد. معناى دقیق عبارات و اصطلاحاتِ آن، با توجه به خود قرآن به دست مى‏ آیند و مترجم یا مفسر برونى لازم نیست.

در مورد این سؤال که هدف و سرّ آیات متشابه که بر پیامبر نازل شده چیست؟ چنین بیان شده که در قرآن هیچ ابهام و گنگى وجود ندارد، منتهى دقت و تفکّر بیشترى را با توجه به ابزارهاى درونى‏ اش باید انجام داد. همه‏ ى سرنخ‏ها و سررشته‏ هاى متشابهات، ظواهر، نصوص، اشارات و سایر مسایل را خود قرآن به دست مى‏ دهد، هیچ یک از آیات قرآن نه تنها در مظّان تشابه و ابهام نیستند، بلکه تمامى آیات به گونه‏ اى روشن، مفسر و مؤید و توضیح دهنده‏ ى یکدیگرند. قرآن کریم دو راه و روش درونى را براى شناخت معانى متشابهات به ما نشان مى‏ دهد: یکى خود محکمات که ام‏الکتاب هستند؛ همان‏طور که مادر، مرجع فرزند است، محکمات نیز مادر و مرجع متشابهات‏ اند.

چنان‏که‏ «منهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ»: آیات محکم را بیان‏گر متشابهات خوانده است که سبب روشنىِ معانىِ کل آیات براى پژوهش‏گران و روشن‏بینان خواهد بود، که اگر محکمات قرآن معلوم نبود، و خداى تعالى محکمات را معرفى نمى‏ فرمود همه‏ ى آیاتش در مظانّ تشابه قرار مى‏ گرفت، لکن- چنان که گذشت- براى پژوهش‏گران و درست‏ نگران، هرگز تشابهى در قرآن وجود ندارد تا چه رسد که محکم آن معلوم نباشد! اگر هم تشابه ى باقى بماند، با نگرشى مستقیم در خود آیه و یا با کمک آیات محکم، آن تشابه مختصر نیز برطرف مى‏ شود؛ زیرا برحسب آیاتى که ذکر شد و مى‏ شود، «قرآن» خود را بهترین مفسر و مبیّن خود معرفى فرموده است.

در مورد قرآن کریم با بررسى تاریخى از صدر اسلام تاکنون نیز به چنین قولى برخورد نمى‏ کنیم، که همه‏ ى آیات قرآن در مظانّ تشابه و تردید باشند، همه‏ ى مفسران و علماى تاریخ اسلام، به محکمات غیر متشابه اذعان دارند. پس اولًا همه‏ ى قرآن در مظان تشابه نبوده و نیست، ثانیاً حتى کوردلان و و مغرضان نیز تنها «ما تَشابَهَ مِنْه» را دست‏آویز انحراف‏شان قرار داده‏ اند نه محکمات قرآن را!! در جمع، برحسب همین‏ آیه و آیات دیگر، همگان و حتى منحرفان و بیماردلان: «فى قُلُوبِهِم زَیْغٌ» نیز آیات قرآن را دو دسته مى‏ دانند نه این‏که همه‏ ى آیات را متشابه و یا کلًا در مظانّ تشابه بدانند!! راه دوم شناخت متشابهات این است که بدانیم ذات، صفات و افعال الهى با خصوصیات ذاتى‏ صفاتى- و افعالى انسانى بسیار متفاوت و تباین کلى دارد ذات الهى را از آیاتى که ذات الهى را معرفى مى‏ کند مثل سوره‏ ى توحید، صفات الهى را از آیاتى که صفات جمال و جلال الهى را بیان مى‏ کند و فعل الهى را از آیاتى که افعال و اسماء الهى را معنا مى‏ کند. پس همه‏ ى طرق و راه‏هاى معرفت و شناخت، درون خود قرآن هست، «گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب‏خانه چیست؟» لکن باید پیش‏ فرض‏هاى غیر مطلق و تحمیلى را کنار گذاشت و فهم درونى را با وسایل مطلق، روش خویش قرار داد. بنابراین کاملًا واضح است که تنها کسانى قائل به تشابه ند و از متشابهات پیروى مى‏ کنند، که در دل‏هایشان زیغ و بیمارى و بى دینى است: «فَأَمّا الّذینَ فى‏ قُلُوبهم زَیْغٌ فیتّبِعُون ما تَشَابَه مِنه».

وجود متشابهات هرگز علت و معلول قبض و بسط معرفت دینى نیست و چنان که گذشت، هیچ‏گونه اشکال و انحرافى هم ایجاد نمى‏ کند، مگر براى منحرفان که دل‏هایشان را تنگى و تاریکى و بى‏ ایمانى فراگرفته است، ولى راست‏ اندیشان و مؤمنان هرگز دچار هیچ‏گونه قبض و بسط دینى و معرفتى نمى‏ شوند، آن‏ها در مسیر تکامل در معارف الهى و تبلور آن‏ها آن هم براى رسیدن به مطلوب الهى است و نه سقوط و رکود در وادى شک و تردید و شبهه که راه بیماردلان است.

البته در سنّت معصومان نیز یک‏سرى محکمات و متشابهات وجود دارند که آن‏ها را نیز باید با روش ذکر شده‏ ى درونى یا برونى فهمید. چنان‏که حدیثى معتبر از امام رضا علیه السلام درعُیون اخبارالرضا آمده است که مى‏ فرماید: «مَنْ رَدَّ مُتَشابِهَ الْقُرْآن الى‏ مُحْکَمِهِ‏ فَقَدْ هُدِىَ الى‏صَراطٍ مُسْتَقِیمٍ. ثُمَّ قالَ: انَّ فى‏ اخْبارِنا مُتَشابِهاً کَمُتَشابِهِ الْقُرآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ القُرآنِ، فَرُدُّوا مُتَشَابِهَها الى‏ مُحکَمِها وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَ ها دُونَ مُحْکَمِها فَتُضِلُّوا»: (هر کس متشابهات قرآن را به محکمات آن ارجاع دهد محققا هدایت شده به سوى راه مستقیم است، سپس فرمود: همانا در سخنان و خبرهاى ما نیز متشابهاتى است مانند متشابهات قرآن و محکم‏هایى است مانند محکمات قرآن، پس ارجاع دهید و برگردانید متشابه آن را به محکم آن و تبعیت نکنید متشابهات را جداى از محکمات که در این صورت گمراه خواهید شد.) و بالاخره قرآن، چنان که در محکماتش، نور، برهان، بیان، تبیان، اقوم و حجّت بالغة مى‏ باشد، در متشابهاتش نیز همین صفات هست، گرچه دسترس به این صفات از طریق متشابهات نیاز به دقت و مطالعه بیشترى دارد.

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 89، ص 382، باب متشابهات القرآن.




تاریخ : دوشنبه 92/9/18 | 1:45 عصر | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر


شعور و فرهنگ نداشته ایرانی جماعت


به دنبال اعلام گروه بندی تیمهای راه یافته به جام جهانی، نبوغ و خلاقیت و شعور برخی جماعت ایرانی به راه افتاد و به بهانه کُری­ خوانی - که خود نشانه بی­ فرهنگی است- سیل متلکها و عبارات سخیف که تأسف مرد برتر دنیا را از این قماش افراد به دنبال داشت، به صفحه شخصی فیسبوک مسی بازیکن تیم ملی آرژانتین سرازیر شد. مطلبی که می­آید البته با کمی رتوش، از سایت گل آورده شده است تا عمق فاجعه را نمایش دهد. ببینید


*40 هـزار کامنت ایرانی در فیسبوک مسی*

 

مسی:برای این مردم متأسفم.

 

بابا بسه دیگه. چقدر این ... بی فرهنگ و نادان و ... تشریف دارن.

آخه من چه گناهی کردم که باید بین این جماعت بی ادب زندگی کنم. اون از رفتارشون با مالدینی و ستاره های میلان که فراریشون دادن. اینم از فیسبوک مسی. خجالت بکشید. خجالت بکشید. خجالت بکشید 

سایت گل – ارزان ترین و مفرح ترین سرگرمی جماعت اینترنتی کاربران وطنی حالا فحش کشیدن به لیونل مسی است... هجمه کاربران ایرانی به صفحات فیسبوک اسطوره فوتبال این عصر هرچند همان فاز جوگیری ملی و صد البته بیکاری مردمانی است که حتی فان و تفریحشان هم رگه ای از جدی بودن یا مفید بودن ندارد. این البته نخستین بار نیست که صابون این مردم به تن دنیا می خورد. اگر پیش از این دنیا با نطقهای هایپری محمود احمدی نژاد سردرگم می ماند که بالاخره این ملت می خواهد دنیا را مدیریت کند یا می خواهد به همش بزند؟ حالا و به لطف کابران ایرانی که هر کدامشان از قبل پیج مسی را لایک کرده بودند و حالا به یکباره مثل دزدان دریایی به آن حمله می برند. جهان دارد با جلوه شیرین عقلی دیگری از خصلت مردمان ما آشنا می شود. این البته اولین بار نیست... سالهاست ما عادت کرده ایم کامنت های خود را به سنت حسنه توالت نویسی شِر کنیم به یادگاری که در این گنبد دوار بماند.

کامنت های همین سایت گل کافی است تا نیک دریابیم کاربرانی که همه با ما هموطن و هم مسلک و هم مرامند پای احساسات که وسط می آید حاضرند بقیه را با بولدوزر کامنت هایشان چنان زیر بگیرند که نه از تاک نشانی بماند و نه از تاک نشان... موج تلخ و فزاینده کامنت های توهین آمیز که از پیجی به پیجی و از مقاله ای به مقاله ای و از تیمی به تیمی و از شهری به شهری می رفت حالا از ایران دارد به رایگان به دنیا صادر می شود و فرهنگ و تمدن نوین این ملت هفت هزار ساله را به چشم جهانیان فرو می کند. ما ملتی هستیم که انگار عقده مندانه باخت های از قبل و از بعد مان را با فحش ها و فضاحت ها و توهین ها به رخ برندگان می کشانیم. رفتن به پیج کاپیتان تیم ملی والیبال ایتالیا یا وزیر امور خارجه فرانسه و حالا مسی و فحش دادن یا شیشکی بستن به دنیا اصلا کول نیست چه ما با ابر رسانه ای به نام فیسبوک طرفیم که دنیا دارد تماشایش می کند. انگار که در کشورمان دوربین مخفی گذاشته باشند و دنیا پنهانی به این نمایش جدید ترومن بنگرد و بخندد! فیسبوک برای مردم دنیا هر چه باشد برای ما ایرانی ها نمایش ترومنی بیش نیست. ما داریم در خلوت خیالی خودمان می خندیم و کارهای نانوشتنی انجام می دهیم و خیالمان راحت که تنهاییم و حق داریم. با این همه ما تنها نیستیم و تنهایی در بزرگترین نمایش ترومن دنیا هیچ محلی از اعراب ندارد که از اول نداشته.

اگر مردم ما خسته از تحریم ها و امید بسته به حسن روحانی و گفتمان اعتدال محورش پریشان خاطر می شوند و به پیج لوران فابیوس می­ریزند و هر آنچه بلدند نثار مرد فرانسوی می کنند شاید بتوان درک کرد که این جماعت خون به جوش آمده حق دارند، اما حمله به کاپیتان تیم ملی والیبال ایتالیا پس از باخت به ایران یا این مسخره بازی های پیش آمده در صفحه مسی را باید کجای دلمان جا بدهیم؟ مگر نه اینکه اینها نه دشمنند و نه دشمن ساز؟ با مسی که عمده مردم هم تکنیکش را دوست دارند و هم رفتارهای ورزشی خارج از زمینش را چه عداوتی هست یا باید باشد؟ حتی جنبه فان قضیه هم نباید اینطور پیش می­رفت که می بینیم.... خودت را بگذار جای هموطنی ایرانی در انگلیس یا اسپانیا یا هرجای این دنیا که دوستانش از او می خواهند کامنت های فیسبوکی ایرانی ها در صفحه مسی را برایشان ترجمه کند. تنها قیافه او را در نظر مجسم کنید که باید برای حفظ ظاهر هم که شده چگونه این توالت نویسی های ما را ترجمه کند؟

فکر کنم سروش هیچکس بود که در شعری حماسی درباره جنگ ایران و آمریکا داشت می خواند:

خدا رو شکر که به ما حالی خوش داد؛ حالی که میشه دنیا رو فحش داد

بله می شود دنیا را هم فحش داد... می شود دنیا را هم اینگونه با کامنت ها به تسخیر در آورد... ما شاه کامنتی دنیاییم... ما شاه جهانیم ... امپراتوری ما در صحنه مجازی است و سربازان ما کاربران بیکار و بدون تفریح ایرانی که دلشان می خواهد به ریش دنیا بخندند و اسلحه سری ما کامنت هایی است که در کسری از ثانیه از شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز این سرزمین آریایی در کسری از ثانیه می رود آن سمت دنیا و به قلب دشمن فرضی می خورد.

دنیا را فحش نده هموطن... بعضی چیزها برای خندیدن خوب نیست... پیج جدیدی باز کن و شوخی ها را به آن انتقال بده... صفحه رسمی مسی با آن همه بیانیه های یونیسف و عکس های خیریه و صفحه افتخارات که جای توالت نویسی نیست هموطن




تاریخ : یکشنبه 92/9/17 | 2:4 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر