سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نظر دکتر سروش:

حضور متشابهات، مقتضاى طبیعى فهم است. یعنى متن تفسیر نشده، محکم و متشابه ندارد و در بستر تفسیر است که آن دو متولد مى‏ شوند. از همین روست که وجود متشابهات مطلقاً منحصر به قرآن نیست. تمام متون، علی الخصوص متون وحیانى هم واجد محکمات‏ اند هم متضمن متشابهات.

آیةاللَّه صادقى:

محکمات آیاتى هستند که براى تفسیر آن‏ها به آیات دیگر نیازى نیست یعنى مقصود مورد نظر در آیه شریفه به‏ طور واضح و محکم بیان شده است. مانند «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَى‏ءٌ» (شورى‏/ 11). «قُلِ اللَّه خالِقُ کُلِّ شَى‏ءٍ» (رعد/ 16) «قل هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (توحید/ 1) متشابهات نیز در دلالت ظاهرى واضح‏ اند، منتهى مدلول حقیقى آن‏ها با تدبّر در آیاتى دیگر و یا با تفکر درونى در خود آیه بدست مى‏ آید. به‏ طور کلى، خداى تعالى در آیات متشابه، الفاظ مشترکى را بین خالق و مخلوق استعمال کرده است؛ یعنى در بیان صفات ذات، افعال و اسماء الهى لغاتى مستعمل و قابل فهمى را براى مخلوقات به کار برده است، و منظور از متشابهات «و اخَرَ متشابهات» هم فقط همین آیات است. زیرا الفاظ خاص ربانى براى مخلوق قابل فهم نیست و ناگزیر براى تبیین ذات، صفات و افعال الهى- در حد توان مکلفان- بایستى الفاظى مشترک بین خالق و مخلوق استعمال شود.

سه نوعند الفاظ :

1- الفاظ و لغاتى که معانى آن‏ها در انحصار خداست و استعمال آن‏ها براى هیچ یک از مخلوقات حایز نیست. این رقم از الفاظ محکمات قرآنى‏ اند. مانند: خالق، حىّ لایموت، ابدى، ازلى، صمد، احد ...

2- الفاظ و لغاتى که در انحصار خلق است. و استعمال این الفاظ در مورد خداى تعالى جایز نیست. این‏ها نیز از محکمات‏ اند، مثل: مخلوق، معدوم، مرزوق، ابن- اب‏والد- کفو- فانى- عاجز- ظالم- و امثال این‏ها همه از محکمات کتاب‏اللَّه هستند که استعمال آن‏ها در مورد خداى تعالى هرگز جایز نیست.

3- الفاظى که مشترک بین خدا و خلق است، مانند: سمیع، بصیر، قدیر، یداللَّه و عین‏اللَّه وجه‏اللَّه جاءَ ربک و امثال این‏ها ... مثلًا آیه‏ ى‏ «یَدُاللّهِ فَوْقَ ایْدیهِم» (فتح/ 10) دست خدابالاى دستان (قدرت‏هاى) آنان است. خدا این کلمات و اصطلاحات را که در معانى جسمانىِ خلق، به راحتى‏ قابل درک هستند، به گونه‏ اى متشابه براى صفات و اسماء خود نیز استعمال کرده است. این‏ها متشابه و مشترک‏ اند. فلذا به حسب روایتى از امام صادق علیه السلام که مى‏ فرماید: «المُتَشابِهُ مَا اشْتَبَهَ عِلمُهُ عَلى‏ جاهِلِهِ» «1» متشابه آن است که نادان نسبت به آن اشتباه دارد.

لذا از دیدگاه معصومین علیهم السلام حتى یک آیه‏ ى متشابه هم نداریم، هم‏چنین غیرمعصومین نیز اگر به طور دقیق و با فکرى عمیق، تدبّر کنند، هیچ تشابهى براى آنان باقى نمى‏ ماند، و اصولًا ما براى رفع تشابه باید :

1- متشابه را به محکم ارجاع دهیم، چون همان‏گونه که ذکر شد آیات قرآن مفسر یکدیگرند، و تنها کسانى که در دل‏هایشان‏ «زیغ»: انحراف، علاقه، انتظار و پیش‏ فرض‏هاى نادرست و یا غیر مطلق است، متشابهات را بدون محکمات و طبق علاقه‏ ى خود معنا و تفسیر مى‏ کنند.

در این روش معانى آیات متشابه با آیات محکم مشخص مى‏ گردند. امثال آیات‏  (یداللَّه فوق ایدیهم)، (ان‏اللَّه سمیعٌ بصیر) و ... را با مانند آیه‏ى‏ «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ» (شورى/ 11) مى‏ فهمیم. خدا در هیچ جهتى مثل و مانند ندارد، پس ید و فعل و صفت خداى تعالى، مثل و مانندى ندارد. دست خدا، شنوایى و بینایى خدا، حکومت خدا و همه چیز خداى سبحان خدایى است، انسانى و خلقى نیست. پس مى‏ بینیم که همه‏ ى متشابهات به این طریق تبدیل به محکمات مى‏ شوند.

و آیا «لیس کمثله شى‏ءٌ» هم که از محکمات قرآنى است، ظنى و مبهم و نامعلوم است؟ این آیه‏ ى محکم که آن متشابه را معنى مى‏ کند، آیا باز هم متشابه، مبهم و ظنى است؟ خیر! هر آن چه مورد تشابه است، به وسیله‏ ى همین یک محکم براى شخص جوینده و طالب ضعیف، روشن و محکم مى‏ شود.

2- راهى که استوارتر و نزدیک‏تر است، تفکر درونى در خود آیه‏ ى متشابه و دقت در ابزارهاى به کار رفته در کلمات آن است. به این ترتیب که صفت، موصوف را، و فاعل، فعل را، و مضاف، مضاف الیه را، و به همین ترتیب، قسمت‏هایى از قرآن قسمت‏هاى دیگرى را که ما نفهمیده‏ ایم توضیح مى‏ دهد که: «القرآن یفسّر بعضه بعضاً».

مثلًا اگر بگوییم: فکر من به تهران رفت، با این که بگوییم: من به تهران رفتم، چقدر فرق دارد؟ یعنى دو حالت متصور است، یک حالت، حرکت فیزیکى معمولى است- پوشیدن لباس، سوار شدن ماشین و رسیدن فیزیکى به مقصد- و یک حالت هم، حرکت فکرى و ذهنى نامحسوس و غیر فیزیکى است. بنابراین با دقت در عبارت: «فکر من به تهران رفت» ملاحظه مى‏ کنیم که خود کلمه‏ ى فکر در عبارت، چگونگى رفتن را معنى مى‏ کند و آن رفتن را از حرکت فیزیکى معمولى تجرید و جدا مى‏ نماید؛ یا مثلًا اگر بگوییم: فلان شخص در همه‏ ى کشور دست دارد. آیا این دست، همان دست بدنى است یا دست توانایى دانش و بینش و کارگزارى او است؟ یا فلان استاد بر کرسى دانشگاه‏ نشست. آیا در دانشگاه کرسى هست یا کرسى کنایه از «جایگاه استادى» و از کلمات متشابه است؟

در زندگى روزمره همگان حتى عوام کوچه و بازار چنین جملات متشابهى بسیار به کار مى‏ رود که معنى آن‏ها بر همگان آشکار است و هیچ‏گونه ابهامى براى فهم واقعى این جملات، احساس نمى‏ شود. رمز مطلب در آن این است که کسى با مفروضات و علایق شخصى و با ذرّه‏ بین‏هاى علمى و سلیقه‏ هاى فکرى به تفسیر این‏ها نمى‏ پردازد، بنابراین با دلى صاف و عقلى پاک و بى‏ آلایش، مراد گوینده یا نویسنده را مى‏ فهمند. پس چرا در مورد قرآن کریم با دل و فکر صاف و پاک نظر نمى‏ افکنند تا مراد الهى را بفهمند؟

براى درک جملات و آیات محکم و متشابه قرآن نیز باید زنگارهاى فکرى و عقلى را زدود و بحث و جدل‏هاى غیر علمى و غیر عقلى را کنار گذاشت، که: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» کسانى که در را راه ما با اخلاص کوشش کنند قطعاً ما راه هدایت را به آن‏ها نشان مى‏ دهیم (سوره‏ى عنکبوت آیه آخر).

به عنوان مثال آیه شریفه: «یَدُاللَّه فَوْقَ أَیْدَیهَم»، «اللَّه» که با دلایل عقلى و علمى و نصّ کتاب و سنّت، فهمیده‏ ایم و مى‏ دانیم که دست و پا و جسم و زمان و مکان ندارد، «یَد» را از آن‏چه محدود به زمان و مکان است تجرید و تخلیه مى‏ کند، یعنى‏ «اللَّه»، «ید» را معنى مى‏ کند. چنان‏که کلمه‏ ى‏ «اللَّه»، صفات‏ «سمیع، بصیر، قدیر و ...» را نیز توجیه و معنى مى‏ کند. بنابراین، ید و دست و فعل خدا و همه چیز خدا، خدایى است.

البته یک‏سرى مطالب است که حتى اگر آن‏ها را روزنامه‏ وار و ساده هم بخوانیم، براى همه قابل فهم است، مطالبى هم هست که باید کم و بیش در آن‏ها دقت نمود. آیا مطالبى که باید در آن‏ها دقت و تأمل شود مبهم است؟ اگر چنین باشد کل کتب علمى، چه بشرى و چه غیر بشرى مبهم است؛ مثلًا کتاب‏هاى علم فیزیک، شیمى، ریاضى، پزشکى و غیره را باید بسیار با دقت موشکافى کرد تا مورد فهم قرار گیرد، درحالى‏ که تفکّر در قرآن و درک متشابهات آن، چندان هم پیچیده نیست، بلکه با توجه به مجموعه آیات کریم انسان را صد درصد به نتیجه‏ ى مطلوب مى‏ رساند، زیرا کتب بشرى که در آن‏ها تشابهات بین دو یا چند یا چندین چیز است و اصطلاحات مشترکشان را در کتابشان استعمال نموده‏ اند، بیشتر باید دقت نمود تا تشابه از بین برود، ولى پى بردن به نکته‏ ى اختلافىِ تشابه در قرآن کار ساده‏ اى است، زیرا مى‏ دانیم هرگز شباهتى بین خدا و خلق وجود ندارد؛ حتى تفکر و تعقل در قوانین و علوم قرآن بسیار ساده‏ تر و روشن‏تر از تفکر در قوانین علمى دیگران است، چون در مورد قوانین بشرى، اثبات هر فرضیه، کار چندان ساده‏ اى نیست؛ حتى اگر فرضیه‏ اى ثابت گردد ممکن است سالیانى بعد دوباره نقض یا متکامل گردد، لکن در مورد قرآن مى‏ دانیم مطالب و قوانینى را که بیان فرموده، ثابت است و هرگز مورد نقض و ایراد هم واقع نمى‏ شود.

بعضى از ادلّه‏ى عقلى و علمى و حسّى، احیاناً به خطا مى‏ روند، چون مطلق نیستند؛ اما اگر انسان فکر خود را در مسیر صحیح به کار اندازد، و از مقدماتِ مطلقِ عقلانى و وحیانى و- در مسیر فهم قرآن کریم- استفاده نماید، ابهام و ظنیّت هم برطرف مى‏ شود و حتى در این صورت، نه تنها ظنیّت خود را نسبت به قرآن کریم مرتفع کرده بلکه بالاتر حتى خواهد توانست اقوال و نظرات و قطعیّات غیر مطلق‏  بشرى را نیز مورد نقد و بررسى قرار دهد و خلاصه این که محک- وحى قرآن- صحیح و سقیم کل نظرات را بیان و تفکیک نماید. استعمال کنایات متشابه در هر صورت، لازمه‏ ى هر سخن علمى بوده و مى‏ باشد که باید با تدبّر و درایت، تشابه معنوى یا لفظى را یافت.

البته در سنّت معصومان نیز یک‏سرى محکمات و متشابهات وجود دارند که آن‏ها را نیز باید با روش ذکر شده‏ ى درونى یا برونى فهمید. چنان‏که حدیثى معتبر از امام رضا علیه السلام درعُیون اخبارالرضا آمده است که مى‏ فرماید: «مَنْ رَدَّ مُتَشابِهَ الْقُرْآن الى‏ مُحْکَمِهِ‏ فَقَدْ هُدِىَ الى‏صَراطٍ مُسْتَقِیمٍ. ثُمَّ قالَ: انَّ فى‏ اخْبارِنا مُتَشابِهاً کَمُتَشابِهِ الْقُرآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ القُرآنِ، فَرُدُّوا مُتَشَابِهَها الى‏ مُحکَمِها وَ لا تَتَّبِعُوا مُتَشابِهَ ها دُونَ مُحْکَمِها فَتُضِلُّوا»: (هر کس متشابهات قرآن را به محکمات آن ارجاع دهد محققا هدایت شده به سوى راه مستقیم است، سپس فرمود: همانا در سخنان و خبرهاى ما نیز متشابهاتى است مانند متشابهات قرآن و محکم‏هایى است مانند محکمات قرآن، پس ارجاع دهید و برگردانید متشابه آن را به محکم آن و تبعیت نکنید متشابهات را جداى از محکمات که در این صورت گمراه خواهید شد.) و بالاخره قرآن، چنان که در محکماتش، نور، برهان، بیان، تبیان، اقوم و حجّت بالغة مى‏ باشد، در متشابهاتش نیز همین صفات هست، گرچه دسترس به این صفات از طریق متشابهات نیاز به دقت و مطالعه بیشترى دارد.

______________________________

(1)- بحارالانوار، ج 89، ص 382، باب متشابهات القرآن.




تاریخ : یکشنبه 92/9/24 | 8:41 صبح | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر