اگر به دنبال خانه هستید، به احتمال زیاد به مشاوران املاک سری میزنید و از آنها در پیدا کردن خانه کمک میگیرید. پس از این که خانه مورد نظر خود را یافتید، نوبت به نوشتن قرارداد و قولنامه میرسد. این که قولنامه را چگونه تنظیم کنید و چه مواردی را در آن ذکر کنید، بسیار مهم است. زیرا کهتعداد زیادی از پروندههای موجود در دادگاه در مورد املاک، از پیامدهای درست تنظیم نکردن قولنامه است. اگر شما در تنظیم قولنامه دقت لازم را نداشته باشید ممکن است نتوانید به حق تان برسید.از طرف دیگر، چون قولنامه در دادگاه اعتبار دارد، در صورت درست تنظیم شدن میتواند در رسیدن شما به حقتان موثر باشد. در نوشتن قولنامه نکاتی باید رعایت شود که بسیار مهم است. اگر فروشنده و خریدار دقت لازم را در این مورد به عمل بیاورند از اختلافات زیادی در این زمینه پیش می آید جلوگیری خواهد شد.
قولنامه چیست؟
گاهی افراد قصد خرید یا فروش مالی (ملک و اتومبیل) را دارند، ولی مقدمات لازم در حال حاضر وجود ندارد؛ مثلاً خریدار نمیتواند مبلغ را یکجا بپردازد و یا فروشنده نمیتواند مال را تحویل خریدار بدهد؛اما هر دو بر سر فروش مال توافق دارند. در نتیجه توافقات خود را روی کاغذی به نام قولنامه مینویسند. وقتی قولنامه نوشته میشود یعنی بین خریدار و فروشنده قول و قرارهایی رد و بدل شده و فروشنده نباید مال را به دیگری بفروشد. خریدار هم باید تا مهلت تعیین شده پول را بپردازد. قولنامه یک سند عادی است؛ یعنی اعتبار اسناد رسمی را ندارد. زیرا یک کاغذ است که به دست افراد عادی تنظیم شده و مأموران دولت در آن دخالتی نداشتهاند. به عبارت دیگر گمان نکنید قولنامه سند خانه شماست و بخواهید با قولنامه کار را تمام کنید. تا وقتی به دفتر اسناد رسمی مراجعه نکنید و سند دریافت نکنید مالک تامالاختیار خانهای که خریدهاید نیستید.
برای نوشتن قولنامه چه نکاتی باید رعایت شود؟
بسته به این که خریدار یا فروشنده هستید، برای تنظیم یک قرارداد قولنامهای مطمئن، باید توصیههای متفاوتی را رعایت کنند.
اگر خریدار هستید:
1-قبل از هر چیز باید ببینید که مشاور املاکی که در آن اقدام به نوشتن قولنامه میکنید، از اتحادیه مجوز دارد یا نه.
2- حق بنگاهدار در قولنامه ذکر شود.
3- از اسنادی که نزد مشاور املاک به امانت گذاشته میشود، در قرارداد نام برده شود.
4- سند ملک مورد خریداری را شخصاً ملاحظه کنید تا اطمینان حاصل کنید که ملک در وثیقه نباشد.
5- اگر میخواهید خیالتان از بابت اینکه فروشنده آن ملک را فقط به شما فروخته راحت شود، میتوانید از طریق کد رهگیری، پیگیری کنید که قبلا به فرد دیگر فروخته نشده باشد.
6- مشخصات ملکی که قصد خرید آن را دارید با آن چه در سند ذکر شده تطبیق دهید.
7- اگر معامله بر سر خرید خانه است، دقت کنید که ملحقات و مشاعات ملک مانند آب و برق و پارکینگ و انباری و... در سند قید شده باشد.
8-اگر کسی که قولنامه را امضا میکند، وکیل و نماینده مالک است، مطمئن شوید که نمایندگی او قانونی است و حق امضا در این مورد خاص را دارد.
9-مالی که قصد خرید آن را دارید اگر از طریق ارث به فروشنده رسیده، حتما گواهی انحصار وراثت و تسویه حساب مالیات بر ارث را مشاهده کنید.
10-اطمینان پیدا کنید که فروشنده ممنوعالمعامله نیست، در غیر این صورت قادر به انتقال سند رسمی به شما نخواهد بود.
11-تا زمانی که مال را دریافت نکردهاید یا سند به نام شما نخورده است، از پرداخت کل مبلغ خودداری کنید.
12-اگر قصد خرید ملکی را دارید که در حال حاضر مستأجر دارد، با فروشنده بر سر زمان و نحوه تخلیه ملک توافق کنید.
13-اگر مال، چند نفر مالک داشته باشد، همه آنها باید زیر قولنامه را امضا کنند، مگر این که یک نفر از طرف همه آنها وکالت داشته باشد.
14-نکتهای که باید به آن توجه کنید این است که در قولنامه ذکر کنید که اگر درباره مالی که به شما فروخته شده، فرد دیگری ادعای مالکیت کرد، مسؤولیت جبران خسارت به عهده کیست.
15-نکته مهم دیگر این است که علاوه بر امضای فروشنده و خریدار و مهر بنگاه دار، دو نفر شاهد معتمد دو طرف، زیر قولنامه را امضا کنند تا از مشکلات احتمالی آینده پیشگیری شود.
16- تاریخ و محل دفتر خانهای را که باید فروشنده در آن سند ملک را به نام شما بزند حتما در قولنامه قید کنید.
17- «اسقاط کافه خیارات» در قولنامه را فراموش نکنید؛ این بدان معنی است که راه برای هرگونه برهم زدن معامله توسط فروشنده بسته میشود.
18-از نوشتن و امضا کردن قولنامههای دستی خودداری کنید. قولنامه باید چاپی و در سه نسخه تنظیم شود. یک نسخه دست خریدار، یک نسخه برای فروشنده و یک نسخه نزد بنگاه دار میماند.
همین الان اگر به سایت مرکز آمار ایران مراجعه کنید، در صفحه اصلی سایت به صورت آنلاین جمعیت کشور ایران نشان داده میشود (کلیک کنید). این آمار در روز 25 خرداد 1393 بیش از 77 میلیون و 500هزار نفر است. یقینا نیمی از این جمعیت را زنان تشکیل می دهند، یعنی حدود 39 میلیون انسان مؤنث در این کشور زندگی می کنند. به صورت طبیعی، جمع زیادی از این جمعیت أناث، با رسیدن به سن ازدواج، تشکیل خانواده می دهند و سر و سامان می گیرند. اما بر اساس جدیدترین آمارها (لینکها را نیاوردم چون با یک جستجوی ساده می توانید صحت آنها را دریابید):
الف) حدود 5 میلیون و هفتصد هزار دختر زیر 30 سال و آماده ازدواج، هنوز این شانس را به دست نیاورده اند.
ب) بیش از یک میلیون دختر نیز به دلیل بالا رفتن سن، شانس چندانی برای خود نمی بینند.
ج) در مورد زنان مطلقه نیز اگرچه آمار دقیقی ارائه نمی شود اما حدود دو سال پیش یکی از مسئولین آمار 6 میلیون زن مطلقه را ارائه کرد که تا کنون حتما به بیش از 6 میلیون و پانصد هزار نفر رسیده است.
د) حدود 2 میلیون زن نیز در اثر عوامل مختلف، همسر خود را از دست داده و اصطلاحا بیوه شده اند و چه بسا بسیاری از آنان عنوان سرپرست خانوار را نیز یدک می کشند.
بیایید مصادیق بند الف را نادیده بگیریم و امیدوار باشیم که بخت آنها بسته نشود (هرچند درباره تأمین شوهر کافی برای دختران دارای سن 20 تا 29 سال نیز اما و اگرهایی در آمارها وجود دارد). اما توجه شما را به سه بند آخر جلب می کنم:
به زبان ساده، در کشور ایران 25% جمعیت زنان در اثر افزایش سن، یا طلاق و یا از دست دادن همسر، در حالت تجرد به سر می برند. این رقم 10 میلیونی، به اقتضای غریزه برخوردار از نیازهای عاطفی، جنسی و مالی هستند. اینها کسانی هستند که حق ازدواج، فرزندآوری و حمایت در چارچوب خانواده از حقوق مسلم انسانی آنهاست.
یقینا بی توجهی به این جمعیت گسترده در جامعه می تواند آسیب های بسیاری را در پی داشته باشد. پس باید به دنبال راهکار بود. بدیهی ترین و منطقی ترین راهکار همان است که در شریعت اسلامی برای برون رفت از این گونه بحران های اجتماعی ارائه شده است و آن عبارت است از چندهمسری مردان (با شرایط خاصی که در اسلام بیان شده است) و ازدواج موقت (برای پاسخ گویی به برخی از نیازهای کوتاه مدت). اما این راهکار در فرهنگ ایرانی از اقبال چندانی برخوردار نیست (و بلکه به شدت با آن مقابله می شود). بنابراین جستجوی نگارنده برای یافتن راهکاری مناسب، به موارد زیر انجامیده است (پیشاپیش اگر در این بحث کاملا جدی، شما رگه هایی از طنز را در راهکارها می یابید عذر می خواهم): الف) فراهم آوردن تمهیداتی از سوی حکومت برای جلوگیری از مرگ زودهنگام مردان؛ ب) وضع قوانین سخت گیرانه برای زوجینی که به سوی طلاق گرایش دارند؛ ج) خانم دکتری که از قضای روزگار، نماینده مجلس هم هستند افاضه کرده اند که ازدواج موقت و همچنین ازدواج زنان مجرد، بیوه یا مطلقه با مردان متاهل جزء خطوط قرمز است، اما برای حل شدن مشکل این میلیونها زن دو راه دیگر وجود دارد: یا مردان مجردی را از خارج وارد کنیم؛ یا زنان ایرانی مجرد را صادر کنیم. (کلیک کنید)
گاستروزوفاژیال رفلاکس( GERD) یکی ازشایعترین اختلالات گوارشی بوده وهمان برگشت محتویات اسیدی معده به سمت مری ودهان می باشد، ومعمولا کمتراز3ساعت پس ازخوردن غذا اتفاق می افتد .
20تا40 درصد بزرگسالان علائم رفلاکس را حداقل یکباردرهفته و7درصدجامعه هرروزاین بیماری راتجربه می نمایند، وشیوع آن درکودکی 2تا20درصد می باشد .
علل رفلاکس :
1- کاهش دائمی یا موقت تونیسیته اسفنگترتحتانی مری دراثر بیماریهایی مثل اسکلرودرمی ومیوپاتی ها(ضعف عضلانی) ، انسدادکاذب روده ها، حاملگی، سیگار، چای وقهوه، بعضی داروها مثل آمینوفیلین وسیلدنافیل وتحریکات شدید یا اختلالات عصبی .
2- افزایش شدید حجم معده به علت پرخوری وغذاهای متنوع به یکباره .
3- قرارگرفتن محتویات معده درنزدیک محل اتصال مری به معده( اسفنگتر)، درمواقعی که فرد بعدازغذا، فوری دراز می کشد یا درموقع پر خوری و فتق هیاتال این اتفاق می افتد .
4- افزایش فشارداخل معده : درمواقع چاقی مفرط، حاملگی، آسیت شکم(تجمع آب دراحشاء شکم)، پوشیدن لباسهای تنگ .
علائم :
بازگشت موادترش مزه به دهان، سوزش سردل، سرفه های مزمن به خصوص درحالت درازکش وخواب، خشونت صدای صبحگاهی(دیس فونیا) ودردقفسه سینه که گاهی باآنژین قلبی قابل اشتباه است .باتوجه به افزایش اسیدیته محیط دهان تغییر شکل وتخریب دندانها نیز تسریع می شود .
این بیماری درشرخواران نیزبا امتناع ازشیرخوردن، بیقراری مکرر، حملات سیانوز وخوب وزن نگرفتن باوجوددریافت کالری کافی دیده می شود .
ادامه این امرمی تواندفرد را مستعد بیماریهای عفونی وغیرعفونی ریوی وتشدید آسم نموده ودرطولانی مدت خطر چسبندگی مری ومشکلات بلع را ایجادنماید .
باتوجه به تماس طولانی مخاط مری با اسید برگشتی ازمعده سلولهای مفروش کننده انتهای مری دچارتغییر ورشد غیرعادی شده ودر این ناحیه احتمال سرطان مری افزایش خواهدیافت .
پیشگیری ودرمان:
کاهش وزن، کمی بالا قرارگرفتن سرموقع استراحت بعد ازغذا(بلندترشدن بالش زیر سر، البته زیر سرتون خیلی بلند نشه که هم برای آرتروز ودسکوپاتی های گردن ضرر داره وهم ...)، پرهیزازمصرف سیگارودخانیات، پرهیزازمصرف موادغذایی پرچرب وحجیم به ویژه 3تا4 ساعت قبل ازخواب، عدم مصرف قهوه وچای وموادنوشیدنی ترش وگازدار والکلی واسانس دار، پرهیز ازنوشیدن مایعات زیاد درحین ویابلافاصله پس ازغذا ، کاهش مصرف موادغذایی پرادویه واسیدی وفست فود، پرهیزازفعالیت های سنگین کاری وورزشی بلافاصله پس ازصرف غذا وکنترل استرس واضطراب هنگام تغذیه وپس ازغذا .
اسفاده ازیک دوره درمان دارویی درمواردی که بیماری تشدید یافته، درکنارتوصیه های انجام شده با نظر پزشک معالج ضروری بوده که گاهی این دوره درمانی طولانی خواهد بود .
روزنامه آرمان وابسته به جریان منصوب به اعتدال روز 19 خردادماه گفتگویی را با "ناصرنوبری" از منتقدین توفقنامه ژنو ترتیب داده و به مسائلی پیرامون چگونگی عملکرد تیم های مذاکره کننده مختلف در بحث انرژی هسته ای پرداخته است.
اگر چه تیتر انتخابی با نگاهی بدبینانه و بی ربط با مصاحبه بود ولی در مجموع جای خوشحالی است که بالاخره یکی از روزنامه های دولتی اجازه عرض اندام به مخالفین را داده است و این انشاء الله نشان از اصلاح کلی حرکت دولت در زمینه برخورد با این پرونده و توجه بیشتر به دستاوردهای هسته ای و دغدغه مردم و منتقدین باشد.
مطلب زیر کمی طولانی است ولی خواندنش خالی از لطف نیست:
آرمان- سعید سیف: میگویند دلواپس است؛ در بسیاری از جمعهای دلواپسان و سخنرانیهای آنان شرکت کرده است اما برخی همه چیز را از عینک جناحی نگاه میکنند. وی میگوید: «دلواپسی من مستقل از رقابتهای جناحی یک نگرانی استراتژیک ملی است». امروز برخی نمایندگان مجلس و بزرگان سیاسی اگر از ظریف درحال مذاکره انتقاد میکنند بیشتر وجهه سیاسی و جناحیاش را میبینند. اما تا وقتی مقابل ناصر نوبری ننشستیم؛ ندانستیم که او با فعالان سیاسی ما بسیار فرق دارد. بهگونهای دیگر مینگرند؛ به قول معروف دلواپسیاش جناحی آنچنان که تمامی فعالان سیاسی هستند، نیست. او میگوید: «همه آحاد ملت و تمام گروهها و جناحها از این خواسته و مطالبه پنجگانه ملی که اکنون مورد پیگیری تیم مذاکراتی است، حمایت کنند تا تیم مذاکراتی با پشتوانه قوی مذاکرات را ادامه دهد و بتواند به طرف مقابل گوشزد کند». برای اینکه بیشتر حرفهای او را بشنویم، مقابل دیپلمات و سفیر سابق کشورمان در روسیه نشستیم تا با وی از مذاکرات گذشته و آینده صحبت کنیم. مشروح مصاحبه آرمان با ناصر نوبری در ذیل آمده است:
در طول دوازده سال گذشته مهمترین یا شاید بگوییم اصلیترین مساله سیاست خارجی ایران گفتوگوهای هستهای بود. اولا چرا این گفتوگوها طولانی شد و ثانیا آغازشدن و دامنهدارشدن این مشکل به چه دلیل بود؟ و غربیها چه سودی از این مساله میبرند؟خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. خشت اول را همین تیم فعلی دوازده سال پیش با اتخاذ استراتژی تحتعنوان «اعتمادسازی» کج نهاد لذا این اشتباه استراتژیکی موجب طولانی شدن این بحران تا حالا شده است.
معتقدید تیم اول اشتباه کرد، استدلال شما برای اثبات این ادعا چیست؟
استراتژیای که این تیم تحتعنوان «اعتمادسازی» اجرا کرد، خلاصهاش این بود که ابتدا در مرحله اول ایران، هر آنچه خواست اصلی غرب است را اجرا میکند و تمام امتیازات موردنظر غرب را میدهد تا غرب اعتماد پیدا کند و در مرحله بعد، غرب امتیاز موردنظر ایران یعنی برنامه صلحآمیز هستهای ایران را بهرسمیت بشناسد و از مزاحمت و سنگاندازیهایش دست بردارد، این استراتژی ده سال پیش با شکست مواجه شد و ایران در مدت بیش از دو سال تمام خواستههای غرب را انجام داد اما وقتی نوبت غرب شد آنها دبه کردند و گفتند اعتماد پیدا نکردهاند و باید ایران کل برنامه هستهایاش را تعطیل کند. امروزه استراتژی کارآمد بهویژه برای کشورهای مستقل در روابط بینالملل، اهرمسازی، برقراری تعادل و توازن براساس اهرمهای متقابل است. بنابراین ریشه مشکلات و طولانی شدن بحران هستهای از آنجا آغاز شد که بهجای استراتژی «گامهای متقابل و متوازن و همزمان» یعنی یک گام در برابر یک گام، استراتژی «اعتمادسازی یکسویه» اتخاذ شد.
چرا در طول دوازده سال گذشته هیچگاه غرب و ایران به یک توافقنامه پایدار دست نیافتند؟ آیا ایران در توافق سعدآباد تمام تاسیسات هستهای خود را تعطیل و چیزی بهدست نیاورد؟ یا اینکه بنا به گفته برخی از مذاکرهکنندگان ایران در آن شرایط نیاز داشت تا فرصتی داشته باشد تا بر توانمندی هستهای خود بیفزاید، بهطور مثال تعداد سانتریفیوژهای خود را افزایش دهد.
قبلاً به ما گفته بودند که جهاد بر دو نوع است؛ یکی جهاد اصغر که جنگ با دشمن بیرونی است و دیگری جهاد اکبر که مبارزه با نفس و شیطان درون است؛ اما اخیراً «بچه شلوغ» اطلاع پیدا کرده که درِ دیگری از جهاد به نام «جهاد نکاح» به روی مسلمین گشوده شده که قفلی روی آن نیست و کلیدش هم شکسته نشده است. باز شدن این باب نشان می دهد که اجتهاد پویا چقدر قدرت و ظرفیت دارد و چه چیزهایی را که نمی شود از درون آن بیرون کشید. به عنوان مثال همین «ربا»ی خودمان که اگر به اندازه ی یک هزارم درصد ریال هم داده یا گرفته شود حرام است؛ اگر از کانال اجتهاد پویا عبور کند، نود و نه درصدش هم از نظر شرعی مشکلی به هم نمی زند. مثلاً وقتی شما یک وام ده میلیونی می گیرید و – بدون محاسبه ی جرائمش – بیست میلیون تومان پس می دهید، اگر در سیستم عملیات بانکی بدون ربا و زیر نظر اجتهاد پویا باشد کاملاً حلال است. خلاصه این که همه ی مشکلات و غوامض جامعه را می توان با اجتهاد نوین و پویایی در احکام شرعی حل کرد.
یکی از مشکلات جامعه ی دیروز مسلمانان و حتی جامعه ی زنان از خلقت آدم تا کنون- که اجتهاد پویا توانسته برای آن راه حل بتراشد- این بود که زن ها نمی توانستند به جهاد بروند. به آن ها گفته شده بود که «بزرگ ترین جهاد برای زن شوهرداری است». در آن زمان به این نکته توجه نشده بود که حالا آمدیم و یک زنی شوهر نداشت و یا شوهرش نیاز به «داشت» نداشت؛ آنوقت باید چه کار کند تا بتواند ثواب جهاد را ببرد؟ این جا است که فقه پویای تکفیری به میدان می آید و با پیشنهاد «جهاد نکاح»، هم مشکل تاریخی بانوان محترمه و هم مشکل بزرگ رزمندگان را یکجا حل می کند. امروز زنان جهادگر توانسته اند از اقصی نقاط کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به جبهه های نبرد در سوریه بشتابند و دوشادوش برادران رزمنده – بلکه نزدیک تر از دوشادوش که می شود گوشاگوش- به جهاد بپردازند. آن ها ثابت کرده اند که می توانند سختی میدان جهاد و سنگینی برادران رزمنده - آن هم از نوع عرب و آفریقایی که نزدیک شدن به آن ها از خوردن گلوله ی آر. پی. جی و خمپاره60هم سخت تر است - را به خوبی تحمل کنند. فکرش را بکنید که یک دختر 15ساله – طبق اخبار منتشره- به جای این که در خانه ی بابایش ناز و افاده در بیاورد و به دنبال تحصیل و خاله زنک بازی برود، به سوریه مهاجرت می کند، در آن جا به خدمت رزمندگان در می آید، از آن هاباردار می شود و به این کار خود افتخار هم می کند. بعضی ها ممکن است مغرضانه اشکال کنند که پس جِنین آن بانوی جهادگر متعلق به کدامیک از رزمندگان است. در جواب باید گفت: اولاً طرح این سؤال نوعی کوته فکری است. این حرف ها مال زمان صلح و آرامش است، نه جنگ و جهاد. ثانیاً مهم این است که جِنین آن بانوی مبارز از نسل جهاد و جهادگران است؛ فرزندی است از پدران رزمنده و مادر جهادگر. ثالثاً وقتی نوزاد به دنیا بیاید قیافه اش معلوم می کند که به کدام رزمنده یا رزمندگان در کدامیک از سرزمین های اسلامی تعلق دارد و فهمیدن آن کار دشواری نیست.
«بچه شلوغ» زنان جهادگر و علمایی که راه جهاد زنان را پس از هزاران سال هموار نموده اند را به شدت تحسین می کند؛ اما در ضمن از خوانندگان فهیم خواهشمند است ابهامی که در موضوع «جهاد نکاح» برایش باقی مانده را برایش روشن کنند. ابهام این است که: هرکدام از جهادهای «اصغر» و «اکبر» علیه یک دشمن انجام می پذیرد. حال سؤال این جا است که اختلاط اصغر و اکبر با صغری و کبری در جهاد نکاح – که همه در یک جبهه مشغول جهادند- علیه کدام دشمن است که عنوان جهاد بر خود گرفته است؟
(20/1/93)
درس هایی از خرداد 42
امروز 15خرداد است. روزی که حضرت امام به دنبال سخنرانی غرّاء و آتشین خود، حیثیت حکومت جبار پهلوی را بر باد داد و پرده از مافی الضمیر حکومت استعماری آمریکا و رژیم اشغالگر اسرائیل برداشت.
ایشان در سخنرانی 13خرداد خود که مصادف با عاشورای حسینی بود، مطالبی را خطاب به دولت و دولتمردان پهلوی گفته اند که به نظر می رسد در صورت مواظبت نکردن از دستاوردها و ارزش های انقلاب، در این نظام نیز تکرار شود. در زیر بخش هائی از فرمایشات ایشان را با هم مرور می کنیم.
اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد، قرآن باشد، علمای دین باشند، احکام اسلامی باشد...
آقا! من به شما نصیحت میکنم. ای آقای شاه! ای جناب شاه! دست از این کارها بردار... این قدر با ملت بازی نکن... من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر بکنند...
آن اشخاصی که بیش از سی چهل الی صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصی که هزار میلیونشان در جاهای دیگر است، اینها مفتخور زیاد نیستند؟! ما مفتخوریم؟! آنها که بانک های دنیا را پر کرده اند، کاخهای عظیم را روی هم ساخته اند و باز رها نمی کنند این ملت را... اینها مفتخور نیستند؟!
(صحیفه امام، ج1، ص243)
پیرومطلب برادرارجمند جناب آقای عباسی اینجانب سئوالات وشبهاتی به خصوص به جمع بندی نهایی ایشان داشتم وشواهدارائه شده را برای قطعیت این نتیجه گیری کافی ندانسته وعلاقه مندبودم که دلائل بیشتری ارائه فرمایند، ولی درآخرین جوابیه ایشان احساس کردم ایشان بحث را به جدل سوق می دهندوبیشترباعتاب وخطاب بنای فرارازجوابگویی به شبهات رادارند، لذا به مصداق ضرب المثلی که وجودلنگه کفش دربیابان رانیز نعمتی می داند، بابضاعت اندک واقرارمجددبه عدم صلاحیت درورود به این بحث واحساس ابترماندن مطلب ازسوی دوستان باصلاحیت، مطالبی را به اجمال مطرح تادوستان دلایل تفاوت آراء علماءرا دراین واقعه تاریخی متوجه وبه سادگی جمع بندی ننمایند .
جالب توجه است که جناب آقای عباسی بااصراربربحث تاریخی صرف دراینگونه قضایا، جمع بندی خودرا برمبنای حواشی غیرتاریخی بدست آورده اند، گویی علمای سلف این همه شواهد تاریخی وغیر تاریخی راندیده وبیهوده تاکنون به این قطعیت نظر نداده اند .
" قرآن کریم در شب بعثت پیامبر و در غار حرا هنگامی که آنحضرت مشغول عبادت بود بر وی نازل شد و به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند (610 یا 611 م) .
آنچه مسلم است این است که در شب بعثت پیامبر سوره علق از قرآن کریم بر آن حضرت نازل شده است و شروع نزول قرآن از این تاریخ بوده است اما درباره کیفیت نزول تمام قرآن دو گونه آیات در قرآن کریم وجود دارد :
1- آیاتى که بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارند، مانند: آیه 185 سوره «بقره» و آیه 3 سوره «دخان» و آیه 1 سوره «قدر».
2- آیاتى که بر نزول تدریجى قرآن در طول 20 یا 23 سال دلالت دارند .
پاسخهایى که از جانب علماى اهل سنت و شیعه داده شده، به این صورت است، بیشتر اهل سنت و برخى از علماى شیعه (مانند شیخ مفید، سید مرتضى، ابن شهر آشوب) گفته اند: که منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است که در ماه رمضان بوده است، زیرا هر حادثه اى را می توان به زمان شروع آن نسبت داد(مستندقول جناب آقای عباسی، که برمبنای شواهد غیرتاریخی نیز می باشد) .
برخى گفته اند: مقصود از «رمضان»، رمضان خاص نیست، بلکه در هر رمضان از هر سال به اندازه نیازدر همان سال، آیات قرآن به طور یکباره، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل می شد و سپس به حسب حاجت، همان آیات به دستور خدا و توسط جبرئیل بر پیامبرش(صلى الله علیه وآله) به طور تدریجی نازل می گشت، که فخر رازى این احتمال را داده است .
به نظر برخى، بخش بزرگى از قرآن در ماههاى رمضان نازل شده است و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماههاى رمضان هم صحت پیدا مىکند .
برخى از جمله شیخ صدوق معتقدند: قرآن به صورت مجموع در یک شب قدر در بیت العزة یا بیت المعمور نازل گردید، سپس در طول 20 یا 23 سال به صورت تدریجى بر پیامبر نازل شد . این دیدگاه برگرفته از برخى شواهد روایى است، چنان که شیخ صدوق از امام صادق(علیهالسلام) نقل مىکند: «قرآن یکباره بر بیت المعمور نازل شده است، آن گاه در طول بیست وسه سال بر پیامبر نازل شده است» .
در این دیدگاه، نزول قرآن در بیت المعمور (محل جبرئیل) یا بیت العزّه تنها بر جبرئیل، ملک موکل وحى انجام گرفته است بنابراین مراد از نزول قرآن در شب قدر نزول آن بر آسمان مزبور است تا ملک وحى، در زمان مناسب و به تناسب حوادث در اختیار پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار دهد .
برخى دیگر از علماى شیعه (مانند فیض کاشانى و ابوعبداللَّه زنجانى) آسمان چهارم را که در روایات آمده است بر قلب شریف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تأویل مىکنند و معتقدند: آن حضرت چهار مرتبه «جمادى، نباتى، حیوانى و انسانى» را به نهایت رساند تا آنکه حقیقت قرآن بر او نازل شد .
علامه طباطبایى این تأویل را مبرهن کرده و با فرق گذاشتن میان نزول دفعى و تدریجى، اظهار داشته اند: «تنزیل» همان نزول تدریجى است که مرحله قطعه قطعه و مقام تفصیل قرآن را شامل مىگردد. این دیدگاه بر گرفته از برخى شواهد قرآنى است، از جمله: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» .
علامه طباطبایى علت نیاز به نزول دفعى را این گونه بیان کرده است: «قرآن کریم داراى یک حقیقت والا، روح باطنى و وجود بسیط است، همان گونه که واجد یک حقیقت تفصیل یافته و تجزیه شده در قالب الفاظ و کلمات است، که یک بار همان حقیقت بسیط و روح کلى سر بسته و متعالى قرآن از لوح محفوظ که مرتبه هاى از علم الهى است، به صورت دفعى بر جان و روان پیامبر اکرم تجلى نمود.
زیرا کسى که معلم، مربى، بشیر، نذیر و رحمت براى عالمیان است، باید سرفصل ها، اغراض و اهداف اساسى دعوت و پیام آسمانى و کتاب خویش را به صورت کلى و اجمالى (اجمال در عین کشف تفصیلى) بداند و بر معارف عظیم الهى و آیین هدایت و حقایق عالى خلقت و اسرار وجود آگاهى یابد .
بدین علت بود که یپامبردرجواب سئوال منتظر وحی می ماند، تاجواب تفصیلی داده باشد وازطرفی انبیاء وبرگزیدگان خداوندمکلف به روال معمولند نه به علم خودکه به یقین خداوندبه آنهاعطافرموده(آیه 105سوره توبه) . بنابراین علت نزول دفعى قرآن، آگاهى یافتن از اهداف، برنامه ها، هدایتها و حقایق به صورت اجمالى و کلى است و پیامبر(صلى الله علیه وآله) می بایست از این گونه علم و فیض غیبى بهره مند می شد ".
بعثت نبوی
در آستانه مبعوث شدن به رسالت ، محمد بن عبدالله با توشه ای اندک در ماه رمضان مکه را رها کرده و در غار حِراء واقع در کوه حِراء (جبل النور) معتکف میشد. برخی می گویند تنها بود و عده ای می گویند به همراه خانواده بود. اما آن چه مسلّم است این که در آخرین ماه رمضانی که محمد در آن جبرائیل را ملاقات کرد و به او بشارت رسالت داده شد ، علی بن أبی طالب که آن زمان 10 یا 12 ساله بود ، محمد را همراهی میکرد. ایشان خود وقایع لحظه نزول فرشته وحی و وقایع پیرامون آن را در یکی از خطبه های نهج البلاغه چنین توصیف می کند:
لقد جاوَرتُ رسولَ الله بحِراء حینَ نزولِ الوحیِ و لقد سمعتُ رَنَّةَ الشیطان حین نزول الوحی.
و وقتی به پیامبر می گوید این صدای چه بود؟ پیامبر به او می گوید: هذا رَنَّةُ الشیطان.
و بعد خطاب به علی می گوید: یا علی! إنّک تسمعُ ما أسمع و تری ما أری إلّا أنّک لستَ بنبیٍّ=علی جان هر آن چه را من میشنوم تو هم میشنوی و هر آن چه را من میبینم تو هم میبینی فقط من به مقام نبوت رسیده ام و تو نه.(اقتباس از کتاب سیری در سیره نبوی شهید مطهری ، ص243-244)
یکی از نکات قابل تأمل در زندگانی پیامبر اسلام افزایش دوره های تحنُّث(عزلت نشینی و دوری از جماعت) ایشان در آستانه چهل سالگی و بیتوته در غار حِراء است.(تاریخ اسلام از منظر قرآن ، ص84 ؛ تاریخ تحلیلی صدر اسلام ، ص76) با این حال بر اساس آیت قرآنی آن حضرت انتظار بعثت به رسالت را نداشته است(ما کنتَ تَرجوا أن یُلقی إلیک الکتاب=انتظار نزول قرآن بر قلب پاکت را نداشتی. قصص:86) دلیل آن هم حالاتی است که بر پیامبر پس از رؤیت فرشته وحی و نزول اولین آیات و تشرّف آن حضرت به مقام رسالت ، عارض شده است. زیرا اگر چنان انتظاری را می کشید ، چنین حالاتی از ایشان مُستَبعَد می نمود.
در چنین روزی جبرائیل ؛ فرشته وحی الهی در غار حِراء نازل شده و خطاب به محمد می گوید بخوان! محمد در پاسخ می گوید خواندن نمی دانم. جبرائیل تکرار می کند محمد نیز هم و در مرتبه سوم محمد می گوید چه بخوانم؟ می گوید بخوان به نام خدایت(إقرء بسم ربِّک) و پنج آیه اول سوره علق را برای ایشان و تمام بنی بشر و جامعه بشری به ارمغان می آورد. بخوان به نام خدایت که آفرید(گار است) – آدمی را از خون بسته بیافرید – بخوان (وبدان) که خدای تو کریم کریمان است – همو که (برای آگاهی و پیشرفت بشر) قلم را آفرید(تا با ثبت آفرینش آثار علمی و هنری بشر ، آن را مانا و به بشر در طول تاریخ انتقال دهد.) – (و از این طریق) آن چه را نمی دانست به او آموخت.(تاریخ صدر اسلام ، غلامحسین زرگری نژاد ، ص219)
در روز و ماه بعثت نبوی در میان مسلمانان اختلاف است و در رجب یا رمضان بودن آن در تعارضند.
اکثر امامیه(شیعیان) قائلند که پیامبر گرامی اسلام در 27 رجب سال چهلم عام الفیل در غار حِراء به رسالت مبعوث شده اند و البته جماعت کمی همچون صاحب السیرة الحلبیه:238 و صاحب کنزُ العُمّال ، ج12 ، ص312 و صاحب صِفة الصَفوَة ، ج1 ، ص39 از اهل سنت ، شیعیان را در این تاریخ همراهی می کنند.(تاریخ اسلام از منظر قرآن ، ص83 ؛ تاریخ صدر اسلام ، زرگری نژاد ، ص220)
اما اهل سنت معتقدند بعثت پیامبر در ماه مبارک رمضان بوده است. منتها در روز آن دچار تشتت و پراکندگی و اختلاف هستند. اما نوعاً هفدهم ماه مبارک رمضان را روز فرود فرشته وحی و مبعوث شدن پیامبر اسلام به مقام رسالت می دانند. این دسته به سه یا چهار آیه استناد می کنند که به آن ها اشاره می شود:
الف – شهرُ رمضان الذی اُنزِلَ فیه القرآن(بقره:185)
ب – إنا أنزلناهُ فی لیلةٍ مبارکةٍ(دخان:3)
ج – إنا أنزلناهُ فی لیلةِ القدرِ(قدر:1)
و در این که این روز از ماه رمضان چه روزی است؟ به این آیه استناد کرده و گفته اند روز هفدهم رمضان بوده است.
د – و ما أنزَلنا علی عبدِنا یومَ الفرقانِ یومَ التقی الجَمعان ...(أنفال:41)
البته اینان فرقان را مساوی با قرآن گرفته اند که در روز مصاف و رودرروئی مسلمانان با کفار قریش در روز بدر که در هفدهم رمضان سال دوم هجرت بوده است ، نازل شده است. و لذا چنین نتیجه گرفته اند که بعثت نبوی روز هفدهم ماه مبارک رمضان بوده است.(تاریخ صدر اسلام ، زرگری نژاد ، ص220 ؛ سیره رسول خدا ، رسول جعفریان ، ص232 به نقل از طبقات الکبری ، ج1 ، ص194)
امامیه در پاسخ به این ادعا معتقدند: نزول قرآن بر قلب مبارک پیامبر گرامی اسلام دو وجهی بوده است:
نزول دفعی و به یکباره قرآن بر پیامبر که آیات فوق الذکر ناظر به آن است و با عبارت أنزلنا از آن یاد شده است.
نزول تدریجی قرآن طی 23 سال که با عبارت تنزیل از آن استفاده شده است و به این آیه درباره نزول تدریجی استناد گردیده است:
و قُرآناً فرقناهُ لِتَقرَأهُ علی الناسِ علی مُکثٍ و نزَّلناهُ تنزیلاً(إسراء:106)(تاریخ صدر اسلام ، زرگری نژاد ، ص220)
مرحوم رامیار در ردّ دو وجهی بودن نزول قرآن می گوید:
- گاهی تنزیل در آیات قرآن به معنای دفعةً نیز آمده است. نظیر آیه 153 سوره نساء(یسئلُک أهلُ الکتابِ أن تُنزِّل علیهم کتاباً مِن السماءِ فقد سألوا موسی أکبرَ مِن ذلک ...) که در این آیه تنزیل مفهوم تدریج ندارد و به معنای نزول کتاب به صورت دفعی و به یکباره و یکجا است.
- امکان دارد ابلاغ نبوت در ماه مبارک رمضان بوده باشد(یعنی پیامبر عجالتاً برای خود پیامبر بوده باشد تا شرایط هم به لحاظ روحی و نفسی برای خود پیامبر مساعد شود هم شرایط اجتماعی مهیا گردد) و اعلام رسالت در 27 رجب.
- ادعای علم اجمالی پیامبر به واسطه نزول دفعی و به یکباره قرآن بر قلب شریف آن حضرت ، مستند قرآنی و روائی ندارد ؛ زیرا مواردی بوده است که گروه های مختلفی سؤالاتی را پرسیده اند که پیامبر صراحتاً در پاسخ فرموده اند باید منتظر وحی الهی باشم یا مثلاً فردا پاسخ میدهم. همچنین تعجیل در تلاوت و تکرار آیات نازله به پیامبر و نهی قرآن از تعجیل ، گویای این است که ذهن پیامبر نسبت به این آیات ، مسبوق به سابقه نبوده است و ایشان علم اجمالی نسبت به این آیات نداشته است. خداوند رسولش را اطمینان خاطر می دهد که ما خود این آیات را نازل ، جمع و برایت قرائت می کنیم و این گونه اضطراب آن حضرت را از این که مبادا آیات نازله از ذهن و حافظه اش پاک شود ، برطرف می کند. ببینید:
و لا تعجل بالقرآنِ من قبلِ أن یُقضی إلیک وَحیُه و قل ربّ زِدنی عِلماً(طه:114){و قل ربّ زدنی عِلماً؟ فاعتبروا یا اولی الأبصار!}
لا تُحرِّک به لسانَک لتعجَلَ به * إنَّ علینا جَمعَه و قرآنَه(قیامة:18-17)
شیخ مفید در شرح عقاید شیخ صدوق ضمن رد نزول دفعی قرآن بر قلب نازنین پیامبر میگوید: ممکن است اشاره آیاتی که اذعان به نزول قرآن در شب قدر دارد ، پاره ای از آیات باشد نه مجموعه آیات و کل قرآن. لذا نزول دفعی قرآن را بعید می داند ؛ زیرا ظاهر قرآن و اخبار متواتره و اجماع علما بر این اقتضا دارد.(شرح عقاید صدوق:58)(تاریخ قرآن ، مرحوم رامیار ، ص190 – 191)
جمع بندی
حال به نظر می رسد با توجه به قوت مستندات اهل سنت و این که اکثر منابع ، ماه مبارک رمضان و هفدهم این ماه را تقویت می کنند ، این روز و این تاریخ مبدء مبعث بوده باشد(نه 27رجب المرجّب)
خدا می داند. کسی چه می داند؟
در پایان این شعر زیبای سعدی تقدیم می گردد:
ماه فرو ماند از جمال محمد – سرو نباشد به اعتدال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی – عشق محمد بس است و آل محمد
درهفته گذشته اتفاقی که در"کن "افتادجنجال زیادرسانه ای رادرسایت ها وفضای مجازی به همراه داشت، هیاهویی که خط وخطوط بازی های سیاست بازان مکاردرآن فضا براحتی قابل رصد وبرسی بود، آنان که بعدازهرحادثه واتفاقی مترصدندکه آیااین حادثه درجهت تقویت جناح آنهاست تاتمام قدازآن دفاع وازبانیان آن اسطوره بسازند، وچنانچه منافع جناح مقابل را تایید می نماید، آنرابه ترسناکترین شکل دراذهان جلوه وبرای حادثه آفرینان حکم کفروارتدادصادرنمایند .
دربین این مطالب نامه دختری توجه مرا جلب نمود که احساس کردم بدنیست به محضردوستان تقدیم نمایم، دردنامه ای فراترازنگاه باندهای مخوف سیاسی حاکم که متاسفانه براغلب جریان های رسانه ای سیطره داردوهمه چیزرادرجهت منافع خود می پذیرد ومی پرستد، شکوائیه ای باعواطف واعتقادات پاک جامعه اسلامی - ایرانی که شایددردفرهنگ ودین اوراواداربه نوشتن کرده باشد، تابازبانی ازسرمهروعاطفه وبا نیت اصلاح ونه ازسرتهدیدوتعصب سخن بگوید .
سلام خانم حاتمی
من یک دختر ایرانی هستم، یک انسان معمولی، مثل همه نه خیلی خوب و نه خیلی بد ، من نه آنقدر خوب هستم که وظیفه خودم بدانم که همه کس را نقد کنم و از همه اشکال بگیرم؛ و نه آنقدر بد که در برابر هر چیزی سکوت کنم و بگویم شاید این اتفاق برای من هم رخ دهد.
من نه افراطی هستم نه سکولار، نه راستی هستم نه چپی، فقط یک ایرانیام یک دختر دانشجوی ایرانی، یکی از این هفتاد و اندی میلیون ایرانی که به خودم حق میدهم دربرابر آنچه پیرامونم رخ میدهد اظهار نظر کنم .
راستش من تنها بخاطر علاقهای که به شما داشتم این نامه را نوشتم، اول خواستم سکوت کنم اما دلم اجازه این کار را به من نداد. بازیگرهای زیادی هستند که عکس بی حجابشان در فضای مجازی منتشر شده است، بازیگرهای زیادی هستند که در پارتیهای مختلط دستگیرشان میکنند …. ولی شما با آنها فرق داشتید. وقتی شما را در فیلم «سر به مهر» دیدم از شما خیلی خوشم آمد. برایم ارزشمند بود که در سینما حرف از نماز بزنید، هوادارتان شدم. از آن وقت بود که برای من شخصیت دیگری یافتید، شخصیتی که بتوان از دیگر بازیگران جدایش کرد .
من شما را به دلیل اینکه زن هنرمند و توانایی بودید با تمام وجود دوست داشتم، شما را دوست داشتم زیرا نجابت دختر ایرانی را در آن فیلم به نمایش گذاشتید و این متانت را در وجود شما بر پرده سینما دیدم اما …
نمی دانید وقتی عکستان را در جشنواره کن دیدم چه حالی شدم، با تمام وجود آرزو میکردم ای کاش هیچ رسانهای در این دنیا وجود نداشت، کاش هیچ عکاسی این عکس را نگرفته بود و کاش هیچ خبرنگاری این خبر را منتشر نکرده بود، کاش از همان اول همه سکوت میکردند، کاش این خبر این قدر در رسانهها نمیپیچید .
خانم حاتمی، دلم گرفت من میدانم که همه انسانها مثل هم نیستند و اعتقادات مختلفی دارند و هرکس حق دارد با اعتقادات خودش زندگی کند اما ... . اما ای کاش آن چیزی که از شما در ذهنم ساخته بودم را خراب نمیکردید، ای کاش شما هم کمی به من حق دهید، وقتی با یک مرد غریبه دست دادید تمام خاطرات خوبی که از نجابت دختر ایرانی فیلم «سر به مهر» داشتم، نابود شد.
من متانت زن را در این میدیدم که لوح پاک و لطافت روحش را اینطور در دست افرادی قرار ندهد که در جامعههای زمخت بزرگ شدهاند و زندگی صرفاً جسمانی آنان بیگانه با روح لطیف دختران نجیب است. ریحانه بودن زن مسلمان ایرانی که حجاب اختیار میکند از روح خشن و زمخت غربیها بدجور زخمی میشود و پژمرده میشود .
من نه از شما به دادگاه شکایت میکنم، نه شما را تهدید به مجازات میکنم و نه مانند برخی آقایان! کار شما را یک سهل انگاری، اشتباه یا «غافلگیری» قلمداد میکنم تا بتوانم با خودم کنار بیایم، من فقط سعی میکنم با حقیقت کنار بیایم، حقیقت این است که شما آن کسی نبودید که در فیلم نشان میدادید. شما تمام ذهنیت خوب من را نابود کردید. شما دروغ گفتید، شما من را فریب دادید، اما به این فکر میکنم که این فریب در کجا اتفاق افتاد در فیلم «سر به مهر» یا در «کن»؟
خانم حاتمی من نه سکوت میکنم و نه شما را تهدید میکنم. من فقط گلایه دارم. فکر میکنم من حق دارم که گلایه کنم. من حق دارم از شما بپرسم چرا؟ چرا باید با من و با هزاران و میلیونها نفری که مثل من فکر میکنند اینگونه رفتار کنید؟ مگر ما از شما چه میخواهیم؟ فقط از شما خواستیم وقتی نماینده ایران هستید، وقتی نماینده من هستید، وقتی نماینده دختر و زن ایرانی هستید، حیا و نجابت ما را زیر سوال نبرید. خانم حاتمی من و خیلیها مانند من، دوستدار شما بودیم و علاقمند به ارتباط با شما بودیم، اما این مدل رفتار شما نشان داد هیچوقت علاقمند به ارتباط با ما نبودید، چرا؟ چون ما حجاب داشتیم؟ باور کنید لطافتی که دوستان من دارند و در دوستی از نزدیک قابل درک است ترازش را در هیچ جای دیگری پیدا نمیکنید. این را از وقتی حجاب برتر را انتخاب کردم، جور دیگری دریافتم. زنانهتر که نگاه کنم این رفتار شما به احساس نازنین همه ما آسیب زد. اینکه در قالب حجاب فطرت و روح خود را دستناخورده نگه داشتیم به معنای زمختی روحیه ما نیست .
شما باعث شدید امروز رسانههای تندرو مثل همیشه به ما و حجابمان اهانت کنند. شما را سوژه کردند و علیه مردم من تاختند. شما بستری فراهم کردید تا عده زیادی از کسانی که چشم دیدن زن محجبه را ندارند به این زنان پاکدامن اهانت کنند. ایران را دوست داریم به این دلیل که زن مسلمان محجبه در آن از هر نقطه دیگر دنیا آزادتر است . آزادتر درباره اینکه آنطور که دلش میخواهد زندگی کند. اگر زنی حجاب نمیخواهد میتواند در همه جا آنطور که میخواهد باشد اما درباره زن محجبه اینطور نیست. دوستان محجبه من در همان کشوری که شما در آن با یک مرد دست دادید بارها مورد تعرض قرار گرفتهاند و به آنها حملههای زبانی و فیزیکی شده است. از شما میخواستم با حجابتان و حفظ کرامت انسانی خودتان به ما کمک میکردید تا پیام اسلامی که پدر شما به اعتقاد فراوان برای اعتلای آن در سینما تلاش کرد، به گوش مردم دنیا برسد .
شاید در جاهایی از این نامه لحنم تند شده باشد ولی این را بدانید که این حرفها، حرفهای دل من است. حرفی که بخاطر علاقهام به شما نوشتم. حرفی که امیدوارم آلت دست حرفها و موضعگیریهای سیاسی و تند نباشد و تنها به گوش شما برسد تا بدانید با بخشی از کسانی که شما را دوست داشتند چه کردید. دلم به من میگوید آیا میشود روزی لیلا حاتمی از همان توجیه «غافلگیری» فرجه بگیرد و از حجاب دفاع کند؟
خانم حاتمی دلم میلرزد و اشکم جاری شده است اما همین یک خط را هم مینویسم: لطافت و زیبایی روح یک شهید در بالاترین مرتبه است. سر مزار شهدا به این فکر میکردم آیا میشود لیلا حاتمی روزی در میان من و دوستانم با هم در همین پنجشنبهها پیش شهدا بیاید .
من هنوز به شما امیدوارم .
ف .م :یکی ازدوستداران لیلا حاتمی منبع :تسنیم
الف) نقد باید دلسوزانه باشد؛
ب) نقد باید منصفانه باشد؛
ج) نقد باید از روی خیرخواهی باشد؛
د) نقد باید وارد باشد.
به نظر میرسد که گزینه چهارم درست باشد. دلسوزی، انصاف یا خیرخواهی منتقد هیچ تاثیری در درست بودن یا نبودن انتقاد او ندارد. ممکن است کسی با قصد عیبجویی و دشمنی اشکالات کسی را بگوید و درست هم بگوید. این که قصد او چیست؟ ربطی به درستی جملهاش ندارد. و دقیقاً هم ممکن است کسی با دلسوزی تمام انتقاد نادرستی مطرح کند.
اصولاً صدق و کذب گزارههایی که مابهازای خارجی دارند ، ربطی به قصد و نیت گوینده ندارد. معیار تقسیم نقد فقط وارد بودن یا وارد نبودن آن است. دشمن هم ممکن است نقدی کند که وارد باشد یا نباشد. چنان که دوست.
بر عکس تصورات رایج ، این انتقاد شونده است که باید دلسوز و منصف و خیرخواه باشد و انتقاد درست را از هر کسی بپذیرد ؛ دشمن باشد یا دوست، اپوزیسیون باشد یا پوزیسیون، قصدش آباد کردن باشد یا ویران کردن، عیبجو باشد یا عیبپوش، دلسوز باشد یا دل سوز! اگر انتقاد شونده دلسوز و خیرخواه نباشد انتقادات را نخواهد پذیرفت ؛ زیرا شرط پذیرش انتقاد، حدی از انصاف، خودانتقادی و خیرخواهی است. و بدون این ویژگیها کسی انتقادپذیر نخواهد شد. در نقطه مقابل، انتقاد کننده هرچه کینهتوزتر و باریکبینتر باشد، بهتر نقد خواهد کرد.
.: Weblog Themes By Pichak :.