سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در سال هفتم هجری، هنگامی که فرستاده رسول خدا از اسکندریه مصر به مدینه برگشت، یکی از هدایایی کهsalavaat از طرف پادشاه مصر برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آورد، کنیزی بود به نام ماریه قبطیه؛ پیامبر خدا از این کنیز صاحب فرزند پسری شد که نام او را ابراهیم گذاشتند. اما این فرزند پسر در حالی که کمتر از دو سال از عمرش می گذشت از دنیا رفت.

از قضا در این هنگام، پدیده کسوف رخ داده و خورشید گرفت. مردمی که دلباخته رسول خدا بودند و از علت طبیعی گرفتگی خورشید آگاه نبودند، وقتی که از یک سو رحلت فرزند پیغمبر خدا، و از سوی دیگر حزن و اندوه آن حضرت را می بینند، چنین تصور می کنند که آسمان و کائنات نیز در این غم با رسول خدا همنوایی کرده، و در نتیجه خورشید گرفته است. این شایعه، دهان به دهان در تمام مدینه پیچید.

پیامبر اعظم که چنین دید بلافاصله به منبر رفته و در اجتماع مردم سخنانی ایراد فرمود که مضمون آنها چنین است: ای مردم بدون تردید خورشید و ماه دو نشانه از نشانه های قدرت خدا هستند که به امر او جریان می یابند و مطیع او هستند. خورشید و ماه نه برای وفات کسی دچار گرفتگی می شوند و نه برای حیات کسی. پس وقتی که در آن دو، گرفتگی پدید آمد شما نماز بگذارید. سپس از منبر فرود آمده و با مردم نماز آیات خواندند.

ـ عشق و دلباختگی برخی از یاران پیامبر موجب ایجاد تصوراتی گردید که در ظاهر بسیار جذاب و شیرین بودند، و به صورت طبیعی می توانست به راحتی مورد پذیرش همگانی قرار گرفته و حتی در کوتاه مدت باعث تقویت اسلام و جذب افراد بیشتری به این دین گردد.

ـ اما بر خلاف دنیاطلبان که در هر فرصتی سعی می کنند از جهل مردم یا احساسات پاک مذهبی آنان استفاده نمایند و برای خود قداستی به دست آورند و حاکمیت خود را توسعه دهند، آن حضرت جاهلان را آگاه کرد و فرمود گرفتگی خورشید ربطی به وفات فرزند من ندارد؛ تا این فکر غلو آمیز ریشه نگیرد و مردم در اشتباه نمانند.

درود خدا بر او که پیام آور آئینی است که مردم را به تعقل و تفکر و خردمندی می خواند. و امشب شب میلاد اوست...




تاریخ : یکشنبه 89/12/1 | 10:32 صبح | نویسنده : حمید فاضل | نظر

در سال ها و ماه های اخیر، به ویژه پس از طرح ملی هدفمندی یارانه ها و آزادسازی نسبی قیمت های آب و برق، عامه مردم، که همیشه سختی و زحمات و مشکلات انقلاب و جامعه بر دوش آنها بوده و هست و خواهد بود، از روی خلوص و صفا و صداقتشان، گاه به مزاح و گاه به جدّ، می گویند: «شکر خدا، قولی که امام خمینی اول انقلاب داده بود، عملی شد و آب و برقمان مجانی شد!». یا اینکه بعضی افراد بی غرض و گاه با غرض، می گویند: «مجانی شدن آب و برق را امام خمینی در سخنرانی 12 بهمن بهشت زهرا گفته، ولی حالا حذف و تحریف کرده اند!» و دیگر گفته هایی از این قبیل! یا اینکه قشر جوان و دانشجوی جامعه که اوایل انقلاب و دوران امام را درک نکرده و ندیده، با مشاهده این وضعیت، با ابهامات و پرسش هایی مواجه می شود که اگر پاسخ درست و صادقانه ای دریافت نکنند، به نتایج نامطلوب رسیده و در برداشت از بیانات امام به بی راهه خواهند رفت. پس لازم است دلسوزان امام و انقلاب، در حد توان در رفع و اصلاح این ابهامات و اشکالات بکوشند.

در همین راستا، به یک مورد از این مسائل مطرح شده در جامعه(مجانی شدن آب و برق) اشاره نموده و برداشت خود را بیان می کنم. امیدواریم دیگر دوستان، بهتر و بیشتر از ما روشن و تبین نمایند. پیش از پرداختن به بحث، اشاره به عین جملات امام در این باره لازم است.

امام خمینی در پیام 14 ماده ای(نهم اسفند سال 57، منزل آقای محمود بروجردی و قبل از ترک تهران به مقصد قم) با توجه به وضعیت حاکم بر کشور خطاب به ملت ایران، می فرمایند: «من به دولت راجع به مجانى کردن آب و برق و بعضى چیزهاى دیگر فعلًا براى طبقات کم بضاعتى که در اثر تبعیضات خانمان برانداز رژیم شاهنشاهى دچار محرومیت شده‏اند و با برپایى حکومت اسلامى به امید خدا این محرومیتها برطرف خواهد شد. سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.» (صحیفه امام، ج6، ص262)

با فاصله یک روزه، در بدو ورود به قم(10 اسفند 57) در سخنرانی مدرسه فیضیه فرمودند: «ما علاوه بر اینکه زندگى مادى شما را مى‏خواهیم مرفه بشود، زندگى معنوى شما را هم مى‏خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط مى‏سازیم، آب و برق را مجانى مى‏کنیم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مى‏کنیم براى طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت مى‏دهیم؛ شما را به مقام انسانیت مى‏رسانیم.» (صحیفه امام، ج6، ص 273)

مجدداً روز بعد (روز جمعه 11 اسفند 57) در کتابخانه مدرسه فیضیه (خطاب به خبرنگار روزنامه اطلاعات) می فرمایند: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن براى بى‏خانمانها و فقراى ایران حل گردد؛ و براى هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود، آب و برق براى فقرا و بى‏بضاعتها باید مجانى گردد. به نظر من بیشتر انقلابیون واقعى؛ یعنى آنها که نیروى عظیم و کوبنده این انقلاب بودند، مردم غیر مرفه بودند؛ کسانى که بیشترین کشته‏ها را دادند و با نیروى ایمان واقعى و اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزى انقلاب شدند همان کسانى بودند که به هیچ وجه اشرافى و مرفه نبودند و از طبقه پابرهنه بودند.» (صحیفه امام، ج6، ص 297)

ادامه مطلب در «کنج درون»




تاریخ : شنبه 89/11/30 | 12:54 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

وصیت نامه ابوالقاسم حالت

طنز نویس معروف مجله های توفیق و گل آقا     

بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهید
نه به من برسر گور و کفن آزار دهید

 نه پی گورکن و قاری و غسال روید
نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید

بِه که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی 
که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید


این دو چشمان قوی را به فلان چشم چران
که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید


وین زبان را که خداوند زبان بازی بود
به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید


کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است 
راست تحویل علی اصغر گچکار دهید


وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه
به فلان سنگتراش ته بازار دهید


کلیه ام را به فلان رند عرق خوار که شد
ازعرق کلیه او پاک لت و پار دهید


ریه ام را به جوانی که ز دود و دم بنز 
درجوانی ریه او شده بیمار دهید


جگرم را به فلان بی جگر بی غیرت
کمرم را به فلان مردک زن باز دهید


چانه ام را به فلان زن که پی وراجی است
معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهید




تاریخ : پنج شنبه 89/11/28 | 1:3 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

سلام بر علی آقا امید امت و امام!

امام به هر کسی که در امری جلودار باشد اطلاق میشود نه صرفاً به پیشوائی و زعامت سیاسی و اجتماعی. نمی بینی می گویند: امام جماعت ، امام جمعه ، امام بخاری ، امام محمد غزالی و ... با این که می دانی هیچ کدام این ها بار سیاسی ندارد و هیچ یک ادعای زعامت سیاسی نداشته اند. اصلاً امام محمد غزالی را به سیاست چه کار؟ پس لطفاً با بازی با کلمات از تعابیر سوء استفاده نکنیم. راستی نگفتی اخوان المسلمین دارای چه مشرب و رویکرد سیاسی است؟ تا بدانیم اصلاً رهبر ما را قبول دارند یا در این بلبشوی بازار گرم سیاست خواسته اند تا هم دلی به دست آورند هم با دل خوش کردن بعضی به این سخنان از تحریکات و تحرکات بعدی و اضافی جلوگیری کنند!

ناقلا راستشو بگو نکنه رهبر بعدی خودت هستی که داری این جوری بستر سازی می کنی؟ اگه هستی بگو. ما دهنمون قرصه و داستان فقیه عالیقدر در مورد شما تکرار نمیشه تا بعداً گندش در نیاد.




تاریخ : پنج شنبه 89/11/28 | 10:30 صبح | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

   اِمام واژه‌ای عربی و به معنای پیشوا و رهبر است که از اصطلاحات خاص دین اسلام است و در برخی کشورهای عربی نظیر عراق، سوریه، لبنان و کشورهایی نظیر ایران و جمهوری آذربایجان عده‌ای از مردم روسیه و بسیاری از مسلمانان اروپایی مردم (شیعه و سنی) بسیاری از افراد مقدس را امام می‌خوانند. (ویکیپدیا)
   اصل 5 قانون اساسی: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که اصل یکصد و هفتم عهده دار آن می گردد».
   مطلبی را چند مدت قبل می خواندم در این باره که سابقه ندارد (می توانید بررسی کنید) که غربی ها در هیچ یک از رسانه های خود اعم از شبکه های مختلف ماهواره ای و تلویزیونی و رسانه های نوشتاری حضرت امام خمینی(ره) را با لفظ «امام» مورد خطاب قرار داده باشند. دلایل مختلفی برای این امر ذکر می کنند اعم از اینکه لفظ امام در زبان های مختلف معادل ندارد یا اینکه نمی خواهند ایشان را با یک لفظ و نام خاص مورد خطاب قرار دهند و ... 
    چند روز پیش یکی  از اعضای ارشد اخوان المسلمین مصر در مصاحبه با بی بی سی اعلام کرد: « ما از امام خامنه ای بسیار متشکریم و آرزو داریم در مصر حکومتی نظیر حکومت ایران پدید آید».
    از این جمله می توان دریافت که چرا جهان غرب با زیرکی خاصی از ادای این لفظ امتناع می ورزیدند و آن اینکه کلمه «امام» در جهان عرب به معنی  پیشوا و رهبر عمومی را داراست و وقتی این عضو ارشد اخوان المسلمین رهبر معظم انقلاب را با لفظ امام خامنه ای خطاب قرار می دهند به معنای آن است که ایشان را به عنوان یک رهبر و امام در سراسر جهان اسلام پذیرفته اند و غرب از همین مسئله واهمه داشته و به هیچ عنوان راضی نبوده که ایشان را با این عنوان مورد خطاب قرار دهد چرا که آنوقت ایشان در بین جهان عرب و اسلام نفوذی معنوی و مقتدا گونه پیدا می کردند.(که با خواست و اراده خدا پیدا هم کردند)
     در کشور ما و در حال حاضر عنوان می شود که این لفظ را برای حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله)، رهبری معظم انقلاب نیز بکار ببرند زیرا هم در قانون (اصل 5) آمده و هم ایشان رهبری ایران و به نوعی جهان اسلام (مردم مسلمان و گروه های شیعی و اسلامی مانند حزب الله و اخوان المسلمین) را بر عهده داشته و هدایتگر کشورهای اسلامی دیگر نیز هستند. البته موضع گیری های منفی نیز در این باب وجود دارد مبنی بر اینکه این لفظ با نام ایشان وزن بیانی خوبی ندارد و در دهان نمی چرخد!! یا اینکه ممکن است نام امام خمینی(ره) تحت الشعاع واقع شود و ... که بیشتر به نظر می آید حساسیت های سیاسی باشد و یک سری حب و بغض های شخصی و سیاسی و جاه طلبی های کودکانه، و گرنه نه مشکل شرعی بر آن بار است و نه مردم حساسیتی با این کلمه دارند و اگر به قول آقایان در دهان نمی چرخد! و نمی توانند با آن شعار بدهند، در صحبت ها و نوشته هاشان که می توانند از کلمه «امام» استفاده کنند! منتظر نظرات خوانندگان محترم در این زمینه هستیم.
«السلام علی من اتبع الهدی»




تاریخ : چهارشنبه 89/11/27 | 3:47 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

یکی از مشکلات و بحران های دو دهه اخیر جهان معاصر، بخصوص کشورهای جهان اسلام و منطقه خاورمیانه و آسیا، ظهور و رشد گروه های افراطی، همچون: طالبان، القاعده و... است. گروه هایی که با برداشت غلط و افراطی از احکام اسلام و با تفسیر به رأی از اسلام و قرآن، دست به جنایات زیادی زده و با عملیات های انتحاری افراد بی گناهی را به قتل رسانده و خانواده های بیشماری را بی سرپرست کرده اند. به ویژه شیعیان پاکستان، عراق، افغانستان و... را.

با یک بررسی جزئی می بینیم، متأسفانه خاستگاه و بستر رویش و رشد و تقویت آنها در جوامع مسلمان سنی مذهب بوده تا شیعه! البته ما اکثر برادران اهل سنت را مبرای از این جریان و جریانات می دانیم، با اینحال این واقعیتی است که ظهور و رشد و نمو جریان القاعده و طالبان و سلفی ها و... در جوامع اهل سنت بوده است. حال این سؤال پیش می آید که، چرا این قبیل گروه ها و جریانات در جامعه شیعه مذهب شکل نمی گیرد؟ با اینکه سالهاست در پاکستان و عراق و گاه در سایر کشورها با عملیات انتحاری این گروهها هر روز شاهد کشت و کشتار و زخمی شدن ده ها مسلمان شیعه مذهب هستیم، اما هیچوقت شیعیان دست به این کار نزده و مقابله به مثل نکرده اند؟ قطعاً به خاطر ترس از مرگ و کشته شدن نیست! یا به دلیل ضعف ایمان و اعتقادات دینی نیست! پس چرا مدارا می کنند؟

لطفاً پاسخ و ادامه مطلب را در وبلاگ «کنج درون» مطالعه کنید. از قسمت لینک قابل دسترسی می باشد.




تاریخ : سه شنبه 89/11/26 | 1:32 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر
رهبر مظلوم دنیا سید علی است

دیدار با خانواده شهداء

حجت الاسلام دانشمند : اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود. خیلی مظلومند ایشان. این موضوع را من با یک واسطه میگویم. با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح دو به دو با هم بودیم. گفتم: از آقا چه خبر ؟
     میگفت: ما روزهای دوشنبه ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم  به خانواده شهدا سرکشی میکنیم .  آقا می
فرمودند: به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند. یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند.
   
یک بار رفتیم درب خانه
دو شهید. من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند. درب زدم. مادر شهید آمدند دم درب و گفتند: آقا کــــــــــو؟ گفتم: کدام آقا؟ گفت: مقام معظم رهبری کجاست؟ گفتم: شما از کجا می دانید؟ شروع کرد به گریه کردن. گفت: دیشب خواب بچه هام را دیدم. بچه ها آمدند گفتند: خوش به حالت ، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان.
   
اینجا که رسید ، مقام معظم رهبری هم رسیدند به
درب خانه. بعد مادر شهید گفت: من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند: فردا سید علی آقا می خواهند بیایند. ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم. مقام معظم رهبری فرمودند: چه پیغامی!؟ مادر شهید گفتند: امام فرمودند: سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن! فرج نزدیک است انشاءالله. آقا خیلی گریه کرد  . . .

اللهم عجل لولیک الفرج

مظلوم است آقا. یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ، لااقل گره بر گره نیاندازیم . این واقعاً ظلم است.
خدا نمی بخشد. در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است. افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید . در
ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است؟! ایران مرکز شیعه است. دل امام زمان ( عج ) به شما بسته شده و امید
امام به شماست.
--------------------------------------
منبع: پایگاه صالحات ، وبلاگ: مولای بسیجی




تاریخ : دوشنبه 89/11/25 | 8:1 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر

«اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهاى بى‏واقعیت به من داده مى‏شود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مى‏کنم آنچه به من نسبت داده شده یا مى‏شود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.» (صحیفه امام، ج21، ص451)

شبیه جملات فوق، چندین بار از طرف حضرت امام بیان و تأکید شده و در صحیفه امام موجود است. یکی از سایت های معروف(سایت آینده)، طی مقاله کوتاهی با عنوان «این سخنان از امام نیست» با نقل تعدادی از جملات معروف منتسب به امام خمینی، آنها را مورد بررسی قرار داده و بیان داشته که هیچ کدام از امام نیست. ما نیز برای تکمیل و اصلاح بعضی آدرس های مطالب آن و افزودن چند جمله دیگر که از امام نیست و به ایشان نسبت داده می شود، نوشته حاضر را آماده و خدمت علاقه مندان ارائه می دهیم.

از جمله جملات معروفی که در بین اکثر اقشار جامعه جا افتاده و گاه در محافل رسمی و غیر رسمی به نام امام گفته و نوشته می شود، در حالی که از ایشان نیست، عبارت از: انقلاب ما انفجار نور بود/ حفظ نظام اوجب واجبات است/ پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد/ تسخیر لانه جاسوسی، انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود/ ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد/ خرمشهر را خدا آزاد کرد/ بسیج مدرسه عشق است/ شهدا شمع محفل بشریت اند/ سلام مرا به اسرای عزیز برسانید و بگویید خمینی به فکرتان بود و... جملات بعضاً معروف منسوب به امام که هیچ یک سندیت ندارد. با وجود آن که در زیبائی ظاهری و ادبی و محتوائی آنها جای شک و شبهه نیست، اما این مطلب با چنین ترکیبی از حضرت امام نیست و در صحیفه امام نیامده است. آیا صرف اینکه، این جملات زیبا و قشنگ و ادیبانه و پر محتواست، می توان به امام یا هر بزرگوار دیگری نسبت داد؟ این جعل و نسبت دروغ نیست؟ این مصداق تحریف نیست؟ بیان و تحریر غیردقیق و ناصحیح سخنان امام یا نسبت دادن جملات غیر واقعی، ولو زیبا و پرمعنی و پرمحتوا در آینده عواقب ناگواری در پی نخواهد داشت؟ آیا زمینه ساز خیلی از تحریفات معنوی نمی شود؟ و... اما در باره جملات معروف منتسب به امام:

1. «انقلاب ما انفجار نور بود»: بسیار دیده می شود که این جمله به نقل از حضرت امام در پارچه نوشته ها، دیوارها و حتی در زیر برخی تصاویر حضرت امام نوشته می شود و بسیاری نیز بر این باورند که سخن امام است، درحالی که عین این عبارت در صحیفه امام موجود نیست، بلکه در دیداری که چند تن از مقامات فلسطینی، از جمله مرحوم یاسر عرفات در روزهای نخست پیروزی انقلاب، با حضرت امام داشته و گفتگویی میان ایشان در مورد انقلاب انجام می شود، آقای عرفات می گوید:

«آنها (غربی ها و مخالفان انقلاب) مى‏گویند زلزله‏ای رخ داده؛ ما مى‏گوییم که انفجار نور روى داده» و عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده مى‏شود، برگرفته از اظهارات فوق از عرفات مى‏باشد که به اشتباه به عنوان سخن حضرت امام تلقّى شده است. (صحیفه امام، ج6، ص181)

2. «حفظ نظام اوجب واجبات است»: اگر کسی تمام 21 جلد صحیفة امام را جستجو کند، تنها در یک مورد به واژه «اوجب» بر می خورد، آن هم در این جمله است که امام فرموده اند: «اهتمام به امور مسلمین از اوْجَبِ واجبات است.» (صحیفه امام، ج3، ص414)

البته حضرت امام در مورد حفظ نظام، مطالب مهم و بلندی دارند؛

3. «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد»: با وجود آن که دفاع امام از نظریه ولایت فقیه جای شک شبهه ندارد، اما این مطلب با چنین ترکیبی، در صحیفه امام نیامده، بلکه حضرت امام در تاریخ 28 شهریور 1358، در جمع افسران و همافران، در باره نقش ولایت فقیه در کشور اینگونه فرموده اند: «امر دولت اسلامى، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى بر این مملکت نخواهد وارد شد.» (صحیفه امام، ج‏10، ص58)

4. «تسخیر لانه جاسوسی، انقلابی  بزرگتر از انقلاب اول بود»: این جمله یا جمله مانند آن، در صحیفه امام نیست، به نظر می رسد این برداشتی از مطلب زیر باشد که حضرت امام در 14 آبان 1358، در جمع کارکنان بیمه مرکزى ایران در باره توطئه‏هاى آمریکا و اشغال لانه جاسوسی فرموده اند: «چنانچه اینها آدم نشوند و شاه را که خزاین ما را برده... در بانکها سپرده است و همه مال ملت است، تا این را برنگرداند،... مسئله باز انقلاب است. یک انقلاب زیادتر از انقلاب اول خواهد شد» (صحیفه امام، ج10، ص493)

  5. «ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد»: جمله فوق یا شبیه آن نیز  در صحیفه امام یافت  نشد.

6. «خرمشهر را خدا آزاد کرد»: این جمله که به عنوان تیتر یکی از روزنامه ها، هنگام آزاد سازس خرمشهر استفاده شد، در صحیفه امام نیست. (بعضاً معتقدند این جمله از سردار شهید کاظمی است) البته مضمون مشابه آن در پیام امام به مناسبت آزادی خرمشهر دیده می شود:

«...سپاس بى‏حد بر خداوند قادر که کشور اسلامى و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. این جانب با یقین به آنکه مَا النَّصْرُ إلّا مِنْ عِندِ اللَّهِ [آیه 126 آل عمران؛ هیچ نصرت و کمکی نیست مگر از جانب خداوند] از فرزندان اسلام و قواى سلحشور مسلح... تشکر مى‏کنم» (صحیفه امام، ج16، ص257)

  7. «بسیج مدرسه عشق است»: این جمله هم از امام نیست و در صحیفه یافت نشد. بلکه منسوب به مهندس میر حسین موسوی است.

8. «شهدا شمع محفل بشریت اند»: عین این جمله زیبا و جالب در صحیفه امام نیست، شبیه آن آمده است: «شهدا شمع محفل دوستانند» (صحیفه امام، ج21، ص147)

9. «سلام مرا به اسرای عزیز برسانید و بگویید خمینی به فکرتان بود»: جمله ای منتسب به امام که در هیچ جای صحیفه نشانه ای از آن نیست.

متأسفانه گویندگان، تحلیل گران سیاسی و سازمان ها و ارگان های دولتی و رسمی به بعضی از جملات فوق زیاد استناد کرده و بدون تحقیق و بررسی، و صرفاً براساس شنیده ها، آنها را به حضرت امام (ره) نسبت می دهند که در واقع به نوعی تحریف سخنان ایشان است.

حال با توجه به اینکه؛ فرزندان و اهل بیت امام راحل زنده و فعال و به نوعی جزو حاکمیت نظامند، از طرفی تمام آثار مکتوب و غیر مکتوب امام موجود است و در چندین ارگان و سازمان عریض و طویل از آنها حفظ و نگداری می شود، شاگردان و یاران امام هنوز در قید حیاتند، نسلی که امام را دیده و درک کرده و سخنان ایشان را شنیده اند حی و حاضرند و یک مؤسسه نیز به دستور ایشان متولی آثارشان است و... با اینحال اینگونه تحریفات صورت می گیرد و نسبت های ناروا و کذب به امام داده می شود! چگونه می توان مدعی شد که با گذشت 1400 سال از زمان پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) تحریف انجام نگرفته باشد؟ آنهم با وجود حکومت ها و سلاطین ظلم و جور! آیا نباید به خیلی از احادیث فعلی شک و شبهه کرد؟ احادیثی که گاه پایه و اساس و مبنای احکام فردی و اجتماعی یا سیاسی شده و نتایج جبران ناپذیری را در جامعه در پی دارد؟

منبع: کنج درون




تاریخ : شنبه 89/11/23 | 2:29 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

بحث تولید نظریه و برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی، چندی است که در فضای علمی کشور مطرح شده و صد البته، جدا از تولید نان و نام برای برخی، نتایج ملموس علمی هم برای جامعه در بر داشته است. نگارنده بر آن است که بیشتر نتایج به دست آمده،‌ در حوزه‌هایی غیر از حوزه‌ی علوم انسانی است و علوم انسانی بهره‌ی چندانی از این امر نداشته است. پیشرفت در حوزه‌های فنی و پزشکی و شکافت اتم و ... (که خارج از محدوده‌ی مطالعاتی حقیر است)، از گزارش‌هایی که هر روزه از رسانه‌ها می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خوانیم، قابل درک و دریافت است و نمی‌توان پیشرفت در این زمینه‌ها را نادیده انگاشت و آمارهای مربوط به رشد تولید علم در ایران به عنوان رتبه‌ی اول خاورمیانه و رتبه‌ی هفدهم در جهان (مطابق آمارهای دولتی) نیز به این دسته از علوم اختصاص دارد. اما در حوزه‌ی علوم انسانی چه؟ در حالی که داد متصدیان فرهنگ و آموزش عالی کشور از سکولار بودن آموزش‌ها و تعلیمات دانشگاه‌ها و مدارس و محافل علمی بلند است و مدام بر بومی‌سازی این آموزه‌ها تأکید می‌کنند و در حالی که حاکمیت دائماً شعار تولید علم و آزاداندیشی سر می‌دهند و باز در حالی که موضوع تحول در علوم انسانی، بهانه‌ی بسیاری از همایش‌ها و کنفرانس‌ها است، اما در عمل اتفاقی نمی‌افتد و این کرسی به معنی واقعی کلمه برپا نمی‌شود و تحولی هم صورت نمی‌گیرد. چرا؟

از آنجا که حقیر اندکی با این مباحث درگیر بوده‌ام،‌ عوامل یا موانع مختلفی را دخیل می‌دانم که در این مجال تنها به دو عامل بازدارنده‌ی اجتماعی و کلیدی اشاره می‌کنم. اول؛ محدویت فضا برای بیان فکر نو: آزادی فکری از مهم‌ترین زمینه‌های رشد علم در جامعه است. به قول دکتر اعوانی: «آزادی و علم،‌ لازم و ملزوم یکدیگرند. هم آزادی به علم محتاج است و هم علم به آزادی.»[1] تشویق طالبان علم به حقیقت‌طلبی همچون همه‌ی پدیده‌های مثبت، پیامدها و لوازمی دارد. برای مواجهه با پیامدهای این فضا باید آمادگی کامل داشت و با سعه‌ی صدر برخورد کرد، زیرا ممکن است کسانی در این فضای آزاد،‌ حرف‌هایی بزنند، نظریاتی را مطرح کنند که متولیان امر، آنها را نپسندند و آن را انحراف تلقی نمایند. اجازه‌ی خودنمایی ندادن به نظریه‌پردازی‌هایی که فراتر از چارچوب‌ها و رویه‌های متداول صورت پذیرفته در حقیقت محدود کردن فضای اندیشه است. باید محیطی فراهم شود که حتی اندیشه‌های غلط هم جرأت عرض اندام داشته باشند. فضای کنونی جامعه، به گونه‌ای است که نه منتقدان بلکه موافقان نیز وارد شدن در یک کرسی علمی را تله قلمداد می‌کنند. حقیر در این زمینه مصادیق عینی فراوانی دارم. دوم؛ سیاسی کردن امور علمی: چون عرصه‌ی سیاست، با منافع و امنیت ملی هر کشوری مرتبط می‌شود، مباحث علمی را نباید در این عرصه وارد کرد یعنی چون فضای گفتگو و بحث علمی وقتی به این مرز و محدوده رسید، متوقف می‌شود. وقتی نظریه‌ای که باید علمی تلقی می‌شد، سیاسی تلقی کردیم، وزن آن نظریه دیگر معلوم نیست و اهمیت واقعی آن مکشوف نمی‌شود و مخفی می‌ماند؛ زیرا هر آنچه که به سیاست مرتبط گردد، در آن بزرگ‌نمایی و شلوغ‌کاری می‌شود در حالی که اندیشه محتاج حریم امن و آرام است و صاحب اندیشه نیز باید از ترکش‌های سیاسی در امان باشد و گرنه اندیشه‌ای مجال بروز و ظهور پیدا نمی‌کند. سیاسی کردن مباحث، مانع بزرگی در ایجاد جرأت و جسارت برای عرضه‌ی افکار نو است.  


[1]   . دفتر اول از مجموعه گفتگو، «اسلام و استعداد تمدن‌سازی»، انتشارات مرکز مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ی قم.




تاریخ : چهارشنبه 89/11/20 | 1:43 عصر | نویسنده : حجت اله علیمحمدی | نظر

من صدای انقلاب شما مردم کشور تونس وکشورهای « هنوز نتونس » را شنیدم. شما مردم انقلابی خیلی کار خوبی می کنیدکه انقلاب می کنید. اصولاً انقلاب چیز خیلی خوبی است و شما نباید که انقلاب نکنید. اما بایدحواس تان جمع باشدکه وقتی انقلاب تان پیروز شد:

اولاً) نباید «جوگیر» شوید وفکر کنیدحالا که توانسته اید انقلاب کنید، پس می توانید طومار هرچه استعمار، استحمار، استکبار، استبداد، استفعال، انفعال، افتعال و... را درهم بپیچیده و خرد و خاکشیرشان کنید. یک کمی مدارا با این کفارحربی بدنیست و ممکن است آن ها رابه راه راست هدایت کند.

دوماً) از همان ابتدا هزینه های آب ، برق، تلفن، گاز و... را رایگان نکنید که بعداً مجبور شوید یارانه ای کنید وبعد هم ...

سوماً) پیشاپیش گفته باشم که نگویید نگفتی. یارانه های شما هدفمند خواهد شد. پس بهتر است از همین الآن هدفمندش کنید تا بعداً خودش با اعمال شاقّه هدفمند نشود.

چهارماً) بیخیال دمکراسی و اینجور مزخرفات بشوید. تاکنون امیران وخلفا برشما حکومت کرده اند وهنوز به اینجور چیزها عادت نکرده اید. ممکن است ثقل مزاج کنید. البته توصیه نمی کنم حکومت دمکراتیک تشکیل ندهید؛ بدهید! اما برای این باشدکه دهن بی چاک و بست این غربی های کج فهم را ببندید تا هر روز برای نداشتن دمکراسی وحقوق بشر و... به شما گیر ندهند. ولی بگذارید تصمیم نهایی را خود جناب امیر یا خلیفه بگیرد. به مجلس ودولت تان هم توصیه کنید که هرچه خلیفه گفت، بگویند:چششششششم!

پنجماً) سعی کنید اصلاً هیچ انتخاباتی برگزار نکنید. چون بالاخره درهر انتخابات، درصد خیلی خیلی کمی تقلب وجود دارد. طبیعتاً انتخابات تقلبی هم مشروعیت ندارد و کسی هم که باچنین انتخاباتی بر سر کار می آید همان نیست که استحقاق آمدن داشته باشد؛ بنابراین پیشنهاد می کنم به جای انتخابات قرعه کشی کنید. هرچندآدم های گول خورده و فتنه گر اگر بخواهند نپذیرند، همین راهم نمی پذیرند، امابه نظرمن شیوه ی قرعه کشی ثمرات انتخابات را دارد. درضمن این که بی دردسر تر است وحرف وحدیث کمتری هم به دنبال دارد.

ششماً) من نمی دانم حکومت های دیکتاتوری شما فرستادن چماقدار به میان معترضین وضرب وشتم آن ها را از کدام کشور یاد گرفته اند، اماهرچه هست این نکته را فراموش نکنید که ممکن است بعد از انقلاب هم همین آدم ها سرو کله شان – به صورت خودجوش – دربعضی جاها پیداشود. پس بهتر است مواظب این جوشش ها و رویش های خودجوش باشید.

هفتماً) همانگونه که مراقب رویش ها هستید، حواس تان به ریزش ها هم باشد. باتوجه به این که شما هم از کشورهای اسلامی می باشید، ممکن است ازمیان پیشکسوتان انقلاب شما طلحه ها، زبیرها، عبدالله ابن زبیرها، خائن ها، نفوذی های اجنبی، منافقین، فتنه گرها و... پیدا شوند که بخواهندانقلاب شمارااز بین ببرند. لذا اگر دشمن هم – بدون توجه به سوابق انقلابی شان – حماقت کرد وبه آن ها اعتماد نمود، شما نبایدگول خدمات گذشته ی آن ها را بخورید وبه آن اعتمادکنید. البته از بین انقلابیون آدم های مثبت – مثلاً مالک اشتر- هم پیدا می شود.ولی ممکن است آنقدرچاق وتپل باشد که نتواندسوار اسب شود واگر هم به سوار شدن موفق گردید، دیگر اسب بیچاره نتواند به راهش ادامه دهد.

هشتماً) برای نخبه های خود ارزش فوق العاده قائل شوید. سعی کنید گاهی آن ها رادور خودجمع کنید وگاهی هم آن ها دور شما جمع شوند. برای شان سخنرانی کنید و اگر فرصتی پیش آمد این امکان رابرای شان فراهم کنیدتا بتوانندبا آزادی کامل وبدون هیچ دغدغه ای همه ی حرف های خودرا- که نه ... – بعضی از حرف ها ومشکلات شان رابا شما درمیان بگذارند و شما هم سرتان راخوب تکان دهید تا آن ها متوجه شوند که شما کاملاً آن هادرک می کنید. ضمناً نگذارید مغزشان به فرار اقدام نماید. بعضی کارشناسان برای پیشگیری از این کار ممنوع الخروج کردن را توصیه  می کنند؛ اما من مطمئن نیستم این روش جواب بدهد.

نه تماً) بعضی ازکارشناسان متحجّر اعتقاد دارند که دست بردن درآمارها وتعریف های علمی کاردرستی نیست. امامن معتقدم هرچند پایین آوردن آمارها درست نبوده و ممکن است کشور را دچارانواع کمبودها بنماید؛ اما وقتی آمارها بادستکاری حرفه ای، بالا نشان داده می شود، یکی از اثرات وضعی اش این است که دیگر کمبودی درجامعه وجود نخواهد داشت. ازسوی دیگر چون مردم، آمارهارابالا می بینند، اعتماد به نفس شان بییشتر شده وبا روحیه ی بهتری به کار وتلاش می پردازند. بنابراین به شما مردم انقلابی توصیه می کنم آمارهای تان را، هم بالا وهم مختلف نشان دهید تاتشخیص آمار درست از نادرست میسر نبوده وشمابه اهداف مقدس خود نایل شوید. هرچند توصیه های دیگری هم وجود دارد که دانستن آن برای شما لازم است اما به طور خلاصه ماآنچه شرط بلاغ بود به عنوان یک بزرک تر به شما گفتیم تا بعداً نگویید که نگفتیم. امید است همیشه پیروز باشید

منبع: وبلاگ نیشتر




تاریخ : سه شنبه 89/11/19 | 2:24 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر