سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بحث تولید نظریه و برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی، چندی است که در فضای علمی کشور مطرح شده و صد البته، جدا از تولید نان و نام برای برخی، نتایج ملموس علمی هم برای جامعه در بر داشته است. نگارنده بر آن است که بیشتر نتایج به دست آمده،‌ در حوزه‌هایی غیر از حوزه‌ی علوم انسانی است و علوم انسانی بهره‌ی چندانی از این امر نداشته است. پیشرفت در حوزه‌های فنی و پزشکی و شکافت اتم و ... (که خارج از محدوده‌ی مطالعاتی حقیر است)، از گزارش‌هایی که هر روزه از رسانه‌ها می‌بینیم و می‌شنویم و می‌خوانیم، قابل درک و دریافت است و نمی‌توان پیشرفت در این زمینه‌ها را نادیده انگاشت و آمارهای مربوط به رشد تولید علم در ایران به عنوان رتبه‌ی اول خاورمیانه و رتبه‌ی هفدهم در جهان (مطابق آمارهای دولتی) نیز به این دسته از علوم اختصاص دارد. اما در حوزه‌ی علوم انسانی چه؟ در حالی که داد متصدیان فرهنگ و آموزش عالی کشور از سکولار بودن آموزش‌ها و تعلیمات دانشگاه‌ها و مدارس و محافل علمی بلند است و مدام بر بومی‌سازی این آموزه‌ها تأکید می‌کنند و در حالی که حاکمیت دائماً شعار تولید علم و آزاداندیشی سر می‌دهند و باز در حالی که موضوع تحول در علوم انسانی، بهانه‌ی بسیاری از همایش‌ها و کنفرانس‌ها است، اما در عمل اتفاقی نمی‌افتد و این کرسی به معنی واقعی کلمه برپا نمی‌شود و تحولی هم صورت نمی‌گیرد. چرا؟

از آنجا که حقیر اندکی با این مباحث درگیر بوده‌ام،‌ عوامل یا موانع مختلفی را دخیل می‌دانم که در این مجال تنها به دو عامل بازدارنده‌ی اجتماعی و کلیدی اشاره می‌کنم. اول؛ محدویت فضا برای بیان فکر نو: آزادی فکری از مهم‌ترین زمینه‌های رشد علم در جامعه است. به قول دکتر اعوانی: «آزادی و علم،‌ لازم و ملزوم یکدیگرند. هم آزادی به علم محتاج است و هم علم به آزادی.»[1] تشویق طالبان علم به حقیقت‌طلبی همچون همه‌ی پدیده‌های مثبت، پیامدها و لوازمی دارد. برای مواجهه با پیامدهای این فضا باید آمادگی کامل داشت و با سعه‌ی صدر برخورد کرد، زیرا ممکن است کسانی در این فضای آزاد،‌ حرف‌هایی بزنند، نظریاتی را مطرح کنند که متولیان امر، آنها را نپسندند و آن را انحراف تلقی نمایند. اجازه‌ی خودنمایی ندادن به نظریه‌پردازی‌هایی که فراتر از چارچوب‌ها و رویه‌های متداول صورت پذیرفته در حقیقت محدود کردن فضای اندیشه است. باید محیطی فراهم شود که حتی اندیشه‌های غلط هم جرأت عرض اندام داشته باشند. فضای کنونی جامعه، به گونه‌ای است که نه منتقدان بلکه موافقان نیز وارد شدن در یک کرسی علمی را تله قلمداد می‌کنند. حقیر در این زمینه مصادیق عینی فراوانی دارم. دوم؛ سیاسی کردن امور علمی: چون عرصه‌ی سیاست، با منافع و امنیت ملی هر کشوری مرتبط می‌شود، مباحث علمی را نباید در این عرصه وارد کرد یعنی چون فضای گفتگو و بحث علمی وقتی به این مرز و محدوده رسید، متوقف می‌شود. وقتی نظریه‌ای که باید علمی تلقی می‌شد، سیاسی تلقی کردیم، وزن آن نظریه دیگر معلوم نیست و اهمیت واقعی آن مکشوف نمی‌شود و مخفی می‌ماند؛ زیرا هر آنچه که به سیاست مرتبط گردد، در آن بزرگ‌نمایی و شلوغ‌کاری می‌شود در حالی که اندیشه محتاج حریم امن و آرام است و صاحب اندیشه نیز باید از ترکش‌های سیاسی در امان باشد و گرنه اندیشه‌ای مجال بروز و ظهور پیدا نمی‌کند. سیاسی کردن مباحث، مانع بزرگی در ایجاد جرأت و جسارت برای عرضه‌ی افکار نو است.  


[1]   . دفتر اول از مجموعه گفتگو، «اسلام و استعداد تمدن‌سازی»، انتشارات مرکز مدیریت حوزه‌ی علمیه‌ی قم.




تاریخ : چهارشنبه 89/11/20 | 1:43 عصر | نویسنده : حجت اله علیمحمدی | نظر