ادامه شماره پیش
دیدگاه حضرت امام در موضوع حفظ حریم خصوصی افراد در آثار مکتوب و غیر مکتوب ایشان به صراحت دیده می شود و اختصاص به زمان و مقطع خاصی ندارد و ریشه در سیره نظری و عملی امام دارد و از محکمات و ثابتات اندیشه اوست.
حضرت امام حدود 13 سال قبل از صدور فرمان 8 ماده ای، سال 1348ش، در نجف ضمن تدریس مبحث ولایت فقیه به وظایف حاکم اسلامی و کارگزاران نظام اسلامی اشاره کرده و می فرمایند:
«اگر مجریان خواستند احکام قضایى را اجرا کنند و مثلًا حدود را جارى نمایند، از مرز قانون باید تجاوز نکنند؛ یک شلاق بیشتر نزنند و اهانت ننمایند. حضرت امیر المؤمنین (ع) بعد از اینکه دست دو نفر دزد را قطع مى کند، چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان مى دهد و معالجه و پذیرایى مى کند که از مداحان حضرت مى شوند.»
اگر فقط مقطع پس پیروزی انقلاب را در نظر بگیریم، خواهیم دید؛ هنوز چند ساعتی از پیروزی انقلاب نگذشته، یعنی صبح روز 22 بهمن سال 1357، در پیامی خطاب به مردم و جوانان انقلابی دستور می دهند:
«افرادى از دشمن که به عنوان اسیر در اختیار شما قرار مىگیرند، هرگز مورد خشونت و آزار قرار ندهید. همچنان که سنت اسلامى است به اسیران محبت و مهربانى کنید.»
یا اینکه دو روز پس از پیروزی انقلاب، 24 بهمن 57، باز طی پیامی به ملت ایران تأکید می کنند کسی با نام انقلابی گری و حزب الهی و جهت انتقام از وابستگان رژیم شاه و اعیادی او حق ورود به منازل را ندارد:
به خانه هاى مردم هجوم نبرید و احیاناً باعث ناراحتى خانواده ها نشوید. و در ادامه می فرماید: «از شما فرزندان عزیز می خواهم از این به بعد بدون کسب اجازه از دولت قانونى به خانه هیچ کس حمله نکنید و کسى را از پیش خود توقیف ننمایید... کیفر مجرمان نباید بدون نظم و حساب و توسط افراد غیر مسئول انجام گیرد.
با وجود وضعیت انقلابی جامعه و اقتضائات هر انقلابی که در آن ممکن است تندروی ها و برخوردهایی از طرف انقلابیون صورت گیرد، و علی رغم کارشکنی های دشمنان و مخالفان و احزاب و گروه های مختلف باز حضرت امام دست از رویه قانونگرائی و حفظ حقوق شهروندی و حریم خصوصی مردم برنداشته و دو هفته پس از پیروزی انقلاب، پیش از ترک تهران و عزیمت به قم، (9 اسفند 1357) در یک پیام 14 ماده ای خطاب به ملت ایران می فرماید:
«به تمام اعضاى کمیته ها و زندانبانها حکم مى کنم که با زندانیان- هر که باشد- به طور انسانیت و اسلامیت رفتار کنند و از آزار و مضیقه و رفتار خشن و گفتار ناهنجار خوددارى کنند که در اسلام و حکومت عدل اسلامى این امور ممنوع و محکوم است و به بستگان زندانیان در روز معیّنى با مقررات، اجازه ملاقات دهند.»
در بندی دیگر از این پیام تأکید می کنند:
«کراراً گفتم و باز تکرار مى کنم، کسى حق ندارد به منزل مردم حمله کند و وارد منزل آنان شود و اگر اطلاع پیدا شد که مجرمى در منزلى است مراقبت از فرار او کنند و به مقامات مسئول اطلاع دهند که با موازین او را دستگیر نمایند. علاقهمندان به نهضت باید از این گونه اعمال اجتناب کنند.»
حتی جهت حفظ و صیانت از حق و حقوق مردم و گرفتن بهانه از بعضی از جوانان انقلابی و جلوگیری از احساساتی شدن آنان می فرماید:
«من توصیه مى کنم حتى نسبت به کسانى که به من اهانت نموده اند نباید تعرض شود.»
همین رویه ادامه دارد. چنانکه در مهر ماه سال 58، در جمع نیروهای کمیته انقلاب اسلامی که همزمان هم وظیفه امنیتی و اطلاعاتی داشتند و هم ضابطین قضایی بودند هشدار می دهند:
«همچو نباشد که خداى نخواسته هر که هرکارى کرد، یا هر که هر چه شنید، فوراً پاسبان برود دم در خانه اش! پاسبانها نباید بروند خانه مردم، مگر با دستورى که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر مى شود. روى موازین شرعیه، رفتن در حِرْز (حریم و خانه مردم) مردم خلاف شرع است.»
در ادامه همان بیانات تأکید می کنند: «اهانت کردن به یک آدمى، ولو این آدم هم خودش یک آدم مخالفِ مثلًا چه باشد، باز حق اهانت نیست. این حق است که جزایش را به او بدهند، دیگر اهانت چرا به او بکنند؟ رفتن منزل، به خانواده اش تعرض کردن، به بچه هایش تعرض کردن، اینها امورى است که نباید بشود. ما مى خواهیم اسلام باشد، ما نباید یک کارى بکنیم که بگویند که دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را نمى کردند! باید شما آقایان علاج بکنید مسئله را.» حضرت امام در این قسمت به نوعی پیش بینی آینده کرده و هشدار می دهد که کاری نکنید و به گونه ای عمل نمایید که مردم پس از چندین سال نظام اسلامی را با رژیم ستم شاهی مقاسیه کرده و بگویند آنها بهتر و با عدالت عمل می کردند.
در بخشی دیگر از بیانات خود به صفات و اخلاق و نوع برخورد انقلاب و انقلابیون اشاره کرده و تذکر می دهند: «حالا که ما انقلاب کردیم باید هرج و مرجى باشیم؟! خوب، انقلاب کردیم؛ انقلاب که نباید هرج و مرج باشد. انقلاب روى موازین اسلام باید باشد. نباید ما یک کلمه «انقلاب» بگذاریم و هر کارى دلمان مى خواهد بکنیم بگوییم که انقلابى است! انقلابى یعنى چه؟ مگر اسلام عوض مى شود در انقلاب؟! اسلام همان اسلام است. شما یک قدرت طاغوتى را کنار گذاشتید؛ حالا اسلام را مى خواهید پیاده بکنید، باید با تمام احتیاطات لازم، با تمام دقتهاى لازم، در این امور بررسى بشود یکوقت یک بیگناهى خداى نخواسته، روى یک مقاصدى که یک کسى ممکن است داشته باشد بیاید تهمت به او بزند، خداى نخواسته یک آدم بیگناهى چى بشود. و امروز هم همین طور که ملاحظه مى کنید روز تهمت است! من نمى دانم چه جور شده است که هر که به هرکس دلش مى خواهد هر چى مى گوید! نمى داند که تهمت زدن به مؤمن جزایش چه هست پیش خدا. نمى داند غیبت کردن از مؤمن چى هست. نمى داند که هتک حرمت مؤمن، هتک حرمت اللَّه است، اینها را نمى دانند. هر که هر چه دلش مى خواهد، حالا به هرکس، نه به یک نفر، نه به دو نفر، به اشخاص متقى تهمت مى زنند!... آخر چرا باید انسان اینطور باشد... اینها نمى خواهند اینطور افراد باشند؛ مى خواهند یکى یکى [هتک کنند] نوبت همه تان شاید برسد! یکى یکى، هرکس را یک جایى ببینند، یک کارى انجام مى دهد مى خواهند هتک حرمتش بکنند، یا ساقطش بکنند... یکى یکى را کنار کنار بگذارند، و همه را خلع سلاح بکنند، آن وقت کى دیگر باقى مى ماند؟»
با همه دستورات و تأکیدات حضرت امام و دقت و پیگیری سایر مسئولین نظام، باز تخلفات و بی قانونی هایی انجام می گرفت. حتی از ناحیه بعضی ارگانها و نهادهایی که خود باید مجری فرامین امام باشند. لذا حضرت امام با اطلاع یافتن از بعضی تخلفات به ویژه در حوزه امور قضایی، پیام موسوم به «فرمان هشت مادهای» را در 24 آذر ماه سال 1361 صادر کردند. که چکیده آن در شماره پیش آمد.
پس از صدور فرمان 8 ماده ای، جهت اجرائی و عملی شدن آن طی حکمی، ستادی را متشکل از سران نهادهای اجرایی و قضایی تشکیل داده و مأمور پیگیری این فرمان می کنند. ترکیب اعضای ستاد نشان می دهد. حضرت امام این فرمان را فقط برای زندانیان و محکومان صادر نکرده، بلکه مقصود ایشان رعایت حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی کلیه آحاد ملت است.
زمینه ها و علل صدور چنین فرمانی خود نیازمند بررسی و تحلیل مستقلی است، اما به جرآت می توان گفت؛ برخی عملکردهای افراطی و دخالت حکومت و نهادهای تازه تأسیس حکومتی در حریم خصوصی شهروندان از عمده عوامل آن بود.
ایشان در این فرمان نزدیک به بیست مورد از حقوق شهروندی را در رابطه با شهروندان مورد توجه و اشاره قرار داده و بر لازم الاجرا بودن آن تأکید ورزیدند و در این راستا هیأت هایی تشکیل داده و فرامین و نامه های زیادی مرقوم کردند.
نهایتاً پس از پیگیری مستمر 6 ساله حضرت امام در تاریخ 15/2/68 دقیقاً یک ماه قبل از رحلتشان با اعلام ادامه داشتن اختیارات هیأت تشکیل شده برای اصلاح امور زندانها و عفو زندانیان، درخواست عفو را به رئیس دیوان عالی کشور واگذار می نمایند. این نامه حضرت امام که از آخرین مکتوبات ایشان می باشد، نشان از دغدغه جدی آن پیر فرزانه در خصوص رعایت حقوق شهروندی مردم دارد.
نتیجه
با بررسی بیانات و نظرات حضرت امام به نظر می رسد دیدگاه ایشان بر ضرورت و لزوم محترم شمردن احترام، شئون و حقوق افراد جامعه مسلمین و کتمان اسرار و حفظ اعراض آنان می باشد. هرگز نباید حقوق افراد و آبروی آنان با استراق سمع و شنود، تفتیش و تجسسّ، افشاگری و... مورد تعدّی و تجاوز قرار گیرد، در ارتکاب و انجام این کارها، هیچکس نمی تواند به بهانه مأمورم و معذور و یا عضویت در دستگاه امنیتی برای خود عذر شرعی درست نموده و دست به چنین اعمالی بزند. چون بر مأموران امنیتی و اطلاعاتی نیز جایز نیست در امور شخصی مردم دخالت نمایند، مگر اینکه به مصالح و مقتضای نظام و مردم برگردد که مقدار و نحوه آن را هم قانون تعیین می کند.
اشاره
24 آذر مصادف بود با صدور فرمان 8 ماده ای امام خمینی در سال 1361، این پیام که بعدها موسوم به فرمان 8 ماده ای شد، به لحاظ محتوایی و با توجه به پیگیری و تأکید شخص حضرت امام بر اجرائی شدن آن، میتوان آن را نخستین پیام حقوق بشر و شهروندی پس از انقلاب اسلامی دانست که تمام وجوه کرامت و عزت انسانی را در برمی گیرد.
به همین دلیل با گذشت بیش از سه دهه از آن، هنوز زنده و نیازمند توجه و تحلیل و عمل می باشد. دستورالعملی که خطاب به همه سران و مسئولان نظام و نهادها و سازمان و برای تمام زمانهاست و تأکیدی قاطع و همه جانبه بر قانونگرائی و حفظ اصول قانون اساسی و حقوق شهروندی و حریم خصوصی مردم دارد.
هدف در این نوشته تحلیل محتوائی این پیام نیست، بلکه پاسخگویی به این پرسش است؛ آیا تبیین و تأکید بر حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی ملت از جانب بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، امام خمینی، فقط در این پیام و در این مقطع زمانی بوده، یا این نگاه جزو سیره نظری و عملی ایشان بود؟
پیش از ورود به بحث، نگاهی به چکیده پیام 8 ماده ای حضرت امام لازم است. اموری را که حضرت امام در این فرمان مورد توجه قرار دادهاند، عبارت از:
ـ هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قضایی که از روی موازین شرعیه باید باشد توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدت توقیف کم باشد.
ـ هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود.
ـ هیچ کس حق ندارد برای کشف گناه و جرم هر چند بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده، ولو برای یک نفر فاش کند.
ـ هیچ کس حق ندارد به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود.
ـ هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید.
ـ قضات با استقلال و قدرت، بدون ملاحظه از مقامی، احکام اسلام را صادر کنند... تا ملت احساس کنند که در سایه احکام عدل اسلامی، جان و مال و حیثیت آنان در امان است.
ـ هیچ یک از قضات حق ندارند ابتداءً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل های کار افراد وارد شوند.
ـ باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی... قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدایی نخواسته به کسی ظلم بشود.
ـ باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نماید.
حضرت امام بعد از برشمردن موارد فوق درانتهای پیام خود بار دیگر تأکید میکنند: «قابل قبول نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن به کسی ظلم شود.»
مقدمه
حقوق شهروندی و حریم خصوصی چیست؟
حقوق شهروندی در درجه نخست از الطاف الهی بر بشر، و جزو حقوق ذاتی و فطری انسانهاست. از حقوق و صفاتی است که نه کسی یا نظام و حکومتی می تواند آن را هدیه کند، یا نفی کرده و بگیرد؛ و نه به طور طبیعی انسانها می توانند آن را به دیگری انتقال دهند یا تقسیم کنند. این حقوق جهانی بوده و حق مسلم هر عضو خانواده بشری است و هر فرد در هر مکانی که باشد و از هر رنگ، نژاد، جنس، زبان و مذهبی که باشد استحقاق برخورداری از آن را دارد، حقوق شهروندی منبعث از تعالیم اسلام و از سیره روشن نبوی(ص) و علوی(ع) می باشد.
امروزه، حتی ترکیب «حقوق شهروندی» بیش از حقوق ملت کاربرد دارد. در این ترکیب، شهروندی را میتوان محل پیوند زیست مشترک و زندگی نیک دانست. حقوق شهروندی با چگونه بودن انسان پیوند دارد، لذا برای تکوین بلوغ اخلاقی فرد لازم است. همچنین امکان همگرایی به رغم وجود تمایلات متمایز و تشتتزا را برای جامعه فراهم میآورد؛ بنابراین تضمین کننده سلامت روان و همگرایی اجتماعی است، لذا به نوعی فوق حقوق ملت است که در قانون اساسی آمده است.
حریم خصوصی نیز به معنای محدوده خاص هر شخص است که دیگران نمی توانند در آن محدوده وارد شوند و یا متعرض آن گردند. از لحاظ حقوقی حریم از حرمت به معنای منع است؛ زیرا تعرض دیگران به حق صاحب حریم ممنوع است. پس حریم خصوصی به معنای مکان و محلی است که اختصاص به فرد داشته و دفاع از آن واجب و تعرض نسبت به آن ممنوع می باشد.
با مطالعه متون اسلامی بدست می آید که حقوق شهروندی و حفظ حریم از آموزه های مؤکد دین اسلام است. مهمترین عنصر در مسئله حریم خصوصی و اصلی ترین مؤلفه مسئله، آبروی اشخاص است. در آموزه های قرآنی و سیره نبوی(ص) چنان بر مسئله آبرو و حیثیت افراد دستور و تأکید شده، که حتی خود فرد هم حق ندارد آبروی خود را ببرد. انسانها باید آبروی خود را حرمت دارند و در حفظ آن کوشش نمایند.
یکی دیگر از موارد حریم خصوصی، فضولی و سرک کشیدن در زندگی و مسایل شخصی دیگران است که تمام عقول انسانی و مکاتب فکری بشری آن را تقبیح می کنند. آموزه های وحیانی و دینی نیز آن را به عنوان تجسس، زشت بلکه گناه دانسته و برای آن عقوبت اخروی سختی وعده داده است. دین اسلام از 1400 سال پیش برای شأن و منزلت انسانی ارزش قائل شده است و حریم خصوصی را به رسمیت شناخته است. آیات زیادی از قرآن به این مضمون پرداخته اند.
تجسس حتی برای اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر هم ممنوع است. حتی حاکم اسلامی نه تنها از تفتیش بدون دلیل نهی شده، بلکه بر پایه گمان و تردید هم نمی تواند به تفحص و تجسس بپردازد. بنابر حدیثی از پیامبر اکرم(ص) این امر موجب فاسد شدن مردم می شود. امیر مؤمنان علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر به وی توصیه فرموده که در عیوب مردم که بر وی پوشیده است، کنجکاوی نکند و تا حد ممکن خطابخش و جرم پوش باشد. از مصادیق تجسس حرام، استماع مکالمات غیرعلنی اشخاص است که مشمول حکم آیه 12 سوره حجرات و احادیث مربوط به آن می گردد. در حدیث وارده از معصوم، کسی که به رغم خواست افراد به گفت و گوی آنان گوش دهد نکوهش شده و جزایش در روز قیامت، ریختن سرب گداخته در گوش وی ذکر گردیده است. در اصل 25 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز انواع تجسس، از جمله ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی و استراق سمع، ممنوع شده است.
پس وظیفه هرگونه تجسسی در حریم خصوصی شهروندان جامعه اسلامی روا نیست. بنابراین نیروهای انتظامی و امنیتی نمی توانند با باز کردن در بسته ای و یا گوش دادن مخفیانه، بر خود معلوم دارد صدایی که می آید گناه است یا نه، پشت سر مسؤولان نظام حرف می زنند یا نه! و... چنانکه بر او جایز نیست تا با بوییدن دهان کسی معلوم کند شراب خورده یا نه، یا از کسی بخواهد آنچه در زیر جامه دارد نشان دهد که آیا مثلاً آلت قمار یا موسیقی مطربی دارد یا نه؟
دیدگاه امام خمینی
سیره نظری و عملی امام خمینی نسبت به قانون و قانونگرائی، چه در دوران مبارزات و چه پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی بر محور حفظ فضیلت، عزت و کرامت انسانی و عدم تجاوز حکومت و عوامل آن بر حریم خصوصی آحاد مردم بود. لذا در طول حیات خویش بارها در سخنرانیها و پیامها و فرامین مختلف بر آن تأکید نموده و رهنمودهای لازم را ارائه کرده اند
دیدگاه حضرت امام در موضوع حفظ حریم خصوصی افراد که منبعث از دیدگاه اسلام و قرآن است در آثار مکتوب و غیر مکتوب ایشان به صراحت دیده می شود و اختصاص به زمان و مقطع خاصی ندارد. البته کاملترین و جامعترین نظرات ایشان در این موضوع در پیام 8 ماده ای آمده است. با کمی بررسی در آثار حضرت امام به ویژه «صحیفه امام» خواهیم دید، توجه و دقت در حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی افراد ریشه در سیره نظری و عملی امام دارد و از محکمات و ثابتات اندیشه اوست.
ادامه دارد
شاگرد مصباح، استاد اخلاق دولت نهم و دهم، صاحب گرین کارت آمریکا و الآن نماینده مجلس:
«در آمریکا با هیچ چیز مشکلی ندارم و هرکس میتواند انتخاب خود را داشته باشد برای همین من راحت [در لس آنجلس] درس اخلاق میگذاشتم و با همین لباس طلبگی هم میرفتم و هیچ مشکلی هم نبود و استقبال هم میکردند.»
حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی نزدیک به ده سال را در آمریکا و کانادا اقامت داشته و گرین کارت آمریکا دارد. ویشاگرد مصباح یزدی در ابتدای کار دولت احمدی نژاد استاد اخلاق دولت بود و پس از آن نماینده مجلس شد. او همچنین از افراد نزدیک به اسفندیار رحیم مشایی بود و به همین دلیل برخی از رسانه ها از او نیز به عنوان طراحان اندیشه های عجیب و غریب دولت احمدی نژاد درباره امام زمان می دانستند. جملات فوق هم از زبان ایشان جاری شده!
نوشته ای از سید عطاالله مهاجرانی
مجلسی که در تمام خسارتهای دولت احمدی نژاد شریک است. اکنون به جان دولت
جدید افتاده است و می خواهد به اصطلاح موی را از ماست بکشد.
توصیه به انتظام و سامان و تدبیر امور از جمله مهمترین وظایف و بلکه
مسوولیتهای یک حکومت است. همان که امیرمومنان در توصیه معروف خویش
فرمود: و نظم امرکم؛ حکومت و دولت احمدی نژاد، بیتردید شلختهترین دولت
در تاریخ ایران است. به قول خودش از دوران مادها تا به امروز! نمونه فرد
اعلایش تقدیم بودجه به مجلس بود. حال که دولت جدید بودجه را در وقت
قانونی به مجلس تقدیم کرده است. علاوه بر آن، نطق بودجه رییس جمهور هم یک
نطق بسیار دقیق و فنی بود. همه با حسرت و دریغ از 8 سال گذشته یاد می
کنند که چه هزینه هایی بر ملت و کشور تحمیل شد تا فردی از جنس رییس جمهور
سابق ، رییس جمهور شود.
او هیچگاه در طول 8 سال دولتش بودجه را به هنگام تقدیم نکرد. البته مجلس
هم از او سوال نکرد!
بودجه 84 با 40 روز تاخیر
بودجه 85 با 46 روز تاخیر
بودجه 86 با 32 روز تاخیر
بودجه 87 با 53 روز تاخیر
بودجه 88 با 50 روز تاخیر
بودجه 89 با 75 روز تاخیر
بودجه 90 با 57 روز تاخیر
بودجه 91 با 84 روز تاخیر
نکته قابل توجه این است، مجلسی که در تمام خسارتهای دولت احمدی نژاد
شریک است. اکنون به جان دولت جدید افتاده است و می خواهد به اصطلاح موی
را از ماست بکشد.
اگر مجلس مجلس منظم و دقیقی بود، و نهادهای نظامی و امنیتی در انتخابات
دخالت نمی کردند، سرنوشت دولت و اقتصاد و صنعت و بدهکاریها این نمی شد
که شد.
مجلس تاکنون «1429» بار به دولت روحانی تذکر داده است؛ یعنی روزانه، نزدیک به 16 تذکر!
[حقا که احمدی نژاد برازنده این طیف انسانهاست!]
معاون نظارت مجلس شورای اسلامی روز سهشنبه 19 آذر گزارشی از نظارت خود بر عملکرد سه ماه اول دولت روحانی منتشر کرد که بر اساس اطلاعات مندرج در آن، نمایندگان مجلس از اول شهریورماه امسال تا ششم آذر جمعاً 1429 مرتبه به وزرای دولت روحانی و رئیسجمهور تذکر دادهاند.
در متن این گزارش که در خبرگزاری فارس منتشر شده همچنین آمدهاست که از میان این تعداد تذکرات رئیس جمهور با 222 فقره، بیشترین تذکرات را دریافت کردهاست.
این گزارش مینویسد که علت اصلی بالا بودن این میزان این است که «تذکر به وزارتخانههای فاقد وزیر در سه ماهه مذکور نیز به رییس جمهور منعکس شدهاست.»
گزارش معاونت نظارت مجلس میافزاید که در مدت فوق در مجموع 9 تقاضای تحقیق و تفحص جدید به هیئت رئیسه مجلس تقدیم شدهاست که مواردی چون بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی، عملکرد بانک مسکن، و عملکرد پالایشگاههای کشور را دربر میگیرد.
ابعاد جدیدی از فاجعه کهریزک افشا شد!
روایت رئیس پلیس کشور (احمدی مقدم) از جنایت کهریزک پس از چهار سال
فرمانده پلیس: مرتضوی اصرار کرد معترضان انتخاباتی میان اوباش نگهداری شوند.
آقای احمدی مقدم گفته که بازداشتگاه کهریزک «مکان خطرناکی بوده» و در هر بند آن که ظرفیت 50 تن را داشته، 170 نفر را جا داده بودند.
اسماعیل احمدی مقدم فرمانده پلیس گفت که سعید مرتضوی دادستان سابق تهران با اصرار می گفته که دستگیر شدگان حوادث بعد از انتخابات «چاقو، قمه و زنجیر داشتهاند» و باید در بازداشتگاه کهریزک و میان «اراذل و اوباش» نگهداری شوند.
وی دوشنبه 27 آبان (18 نوامبر) در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت با وجود تاکید پلیس بر اینکه بازداشتگاه کهریزک «مکان خطرناکی است»، دستگیر شدگان با اصرار آقای مرتضوی به این بازداشتگاه فرستاده شده بودند.
وی درباره نحوه کشته شدن خواهرزاده میرحسین موسوی گفته است: علی موسوی پس اصابت گلوله به کتفش، در اثر دیر رسیدن به بیمارستان، جان خود را از دست داد، چرا که گلوله به ناحیه حساس نخورده بود، به علت خونریزی جان خود را از دست داد.
احمدی مقدم در خصوص رد شدن ماشین نیروی انتظامی از روی مردم گفت: در حادثه عاشورای 88، یک خبرنگار سوال کرد که ماشین نیروی انتظامی از روی یک نفر عبور کرده که من گفتم باید اثبات کنید، بعدا بنده خدا اسناد و مدارک را آورد و متوجه شدم که فیلمش در شبکههای مجازی پخش شده و این مسئله کاملا مشخص بود که آن را درست نکردهاند، هر چه گشتیم نتوانستیم خانواده وی را پیدا کنیم و این بنده خدا صورت سالم نداشت و در بیمارستان هم نمیدانستند از کجا آمده و به عنوان جسد مجهولالهویه با وی برخورد کردند، تا اینکه چند ماه پیش ماموران پلیس امنیت عنوان داشتند که یک نفر مراجعه کرده و مدعی است که از اعضای خانواده این فرد است، ما هم نسبت به دلجویی و حل مشکلات اقتصادی و ارائه دیه اقدام کردیم.
وی مدعی است: در حادثه زیر گرفتن خودروی پاترول هم هیچکس کشته نشده و چند روز بعد نیز خودرو را به صورت بلاصاحب در خیابان پیدا کردیم. اما از روی مشخصات خودرو، صاحب ماشین را پیدا کرده و متوجه شدیم که این مالک خود در تظاهرات شرکت کرده و در حالی که چراغ میزده و برف پاکن را روشن کرده بود، آدمهای تندرو این فرد را کتک زده و از ماشین پیاده میکنند، با اینکه پلیس آن افراد را پیدا نکرد، اما قطعا آن افراد که حدود یک تا دو تن بودند، ماموران ناجا نبوده و به صورت خودسر درگیر شدند و ما تا الان این افراد را پیدا نکردیم.
یاد داشتی از غلامعلی رجایی
انگار مرگ مرحوم عسکراولادی هم نتوانست بعضی ها را بخود بیاورد. امروز و امشب سیمای ضرغامی در شبکه های گوناگون خود هرچه خواست نثار آقایان موسوی و کروبی کرد و حتی در یک پیشگویی پیامبرانه آنها را از توفیق توبه محروم دانست. جالب این بود که از آنها توقع داشت در این ایام حصر از اقدام بعضی ها اعلام برائت نمایند!
اینقدر محتوای این برنامه زشت و یکطرفه بود که نیازی به پاسخ به بعضی مطالب دیکته شده آن نمی بینم. امروز و امشب سیمای تحت مدیریت ضرغامی که از محدود اسم هایی است که از شنیدن آن نفرت دارم تا توانست برعلیه موسوی و کروبی که از خود هیچ امکان دفاعی نداشته و ندارند اتهام زد. دست اندرکاران این برنامه سفارشی سیمای ضرغامی از خدا نترسیدند. در مقام قاضی نشستند و هرچه دلشان خواست گفتند. انگار نه انگار قیامتی هم در کار است!
این از مردانگی به دور است شخصیت کسانی که در حصر هستند و دستشان از همه چیز کوتاه است هرچند وقت یکبار یکطرفه، در سیمایی که متعلق به همه ملت است اینطور تخریب شود. از عاشورا دو روز بیشتر نگذشته است. پیام حسین را بشنوید که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
هرچند از این اقدام زشت سیمای ضرغامی بسیار متاسفم اما نگران نیستم. چون معتقد هستم خدایی هم هست و می داند چگونه خدایی کند!
خدایا، به کجا باید شکایت برد که در جمهوری بجا مانده از امام، آبروی یاران امام، همان کسانی که در دوران امام و پس از آن، آن همه به کشور و
ملت خدمت کردند اینگونه به چیزی گرفته نمی شود.
کاش دادرسی بود.
ابوجعفر شمس الدین محمد بن عمر بن عبدالعزیز بن مازه، رئیس حنفیان بخارا در سال 552 ه.ق، همراه شمار زیادی از مریدانش به حج رفت. وی در این سفر مادر خویش را به همراه برد و کتابی با نام «لطائف الاذکار» (این کتاب به زبان فارسی است) نوشت تا به مریدان بگوید که در مسیر از شهرهایی که عبور می کنند به زیارت چه کسانی بروند. این فقیه بزرگ که یکی از علمای برجسته خاندان ابن مازه بود، مزارات تک تک شهرها را که از عرفا و مشایخ بودند شرح داد. اول از بخارا گفت. سپس از مرو و سرخس. بعد، از نیشابور و بسطام و ری تا رسید به همدان و کرمانشاه و بغداد که آنجا را هم مفصل گفت. سپس بر مزار امام علی(ع) در نجف رفت. و آنگاه از کربلا یاد کرد. این نخستین سفرنامه حج فارسی است که در آن از کربلا و مزار حسین بن علی(ع) شده است. نسخه منحصر این کتاب اکنون تصحیح شده و طی روزهای آتیه نسخه چاپ شده تقدیم علاقه مندان خواهد شد. اما به مناسبت ایام عاشورا عباراتی که وی در باره زیارت حضرت حسین(ع) دارد تقدیم می کنم. این که یک عالم بزرگ سنی حنفی این چنین از زیارت حسین(ع) یاد می کند، با آنچه امروز سلفیان تکفیری تفجیری که حرفه شان توهین و قتل مخالفین است، چه قدر تفاوت دارد بماند. شگفتا که وقتی ابن مازه از حج برگشت، سوزنی سمرقندی قصیده بلندی در ستایش او گفت که نشان از عظمت وی دارد. اما حتی اگر آن نبود، آگاه بودیم که خاندان ابن مازه، صدها سال رؤسای حنفیان بخارایی بودند شهری که مرکز تسنن شرق اسلامی و حتی شبه قاره بود. نه فقط از زمان امام بخاری که حتی سده دهم هجری. عبارت ابن مازه در باره زیارت حضرت حسین(ع) با مقدمهای در نقل فضیلتی برای اهل بیت(ع) در قالب عبارات فارسی کهن چنین است:
سیّد شباب اهل الجنّه ابن البتول و کبد الرسول، الامام السّدید و المظلوم الشهید الحسین بن علی ـ رضی الله عنهما و عن امه و صلوات الله علی جدّه. یکی از سادات، یحیی بن معاذ الرازی را کفت: جه کویی در اهل بیت ما؟ گفت: ما اقول فی طینة عجنت بماء النبو? و شجر? غرست بماء الرسالة، فما یفوح منها الا ریح الهدی و عنبر التقی. فملاء فاه درّا و ادخل فی قبره نوراً و سروراً.»
عایشه و ام سلمه ـ رضی الله عنهما ـ روایت می کند که وقتی مصطفی ـ علیه السلام ـ علی را ـ رضی الله عنه ـ بنشاند و دست او بر سین? خود نهاد و دست فاطمه بر دست خود نهاد و حسن را بر راست و حسین را بر چب نشاند و گلیمی در جمله کشید، جنانک هیج از ایشان بدید نبود. آنگاه روی سوی آسمان کرد و به انگشت تسبیحه اشارت کرد به قبله دعا، و گفت: خداوندا، اینها اهل بیت مناند و خاصگان من. هر کی با ایشان به صلح است من با او به صلحم و هر که با ایشان به حرب است من با ایشان به حربم، اللهم وآلِ من والاهم و عاد من عاداهم، و انصر من نصرهم و اخذل من خذلهم.
و منقول است از مصطفی ـ علیهالسّلام ـ که جبریل حاضر بود و برین دعا آمین کرد، و رسول ـ علیه السلاّم ـ فرمود: نعم.
و امیدوارترین زیارتی درین راه، زیارت حسین است ـ رضی الله عنه ـ و منقبت او را نهایت نیست، و بس بود کی این شوق و بزرکواری کی باره[ای] باشد از جکر مصطفی ـ علیه السّلام ـ کما قال ـ صلی الله علیه: اولادنا اکبادنا. و تربت با ضیا او بدیه کربلا است، و موضع شهید شدن او ظاهر است، و مشهدی عظیم با نور است و آراسته، و جندین کس از فرزندان او و اقربآء او که شهید شدهاند آنجا اند، و عباس بن علی ـ رضی الله عنهما ـ آنجاست، و شهید شده است، و امید است کی حق سبحانه و تعالی آنجا دعا را رد نکند، و از دوزخ و نفس امّاره آزادی کرامت فرماید.
چند قطعه شعر عاشورایی، ارسالی دوستان
چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم
یا حداقل، شبیه سلمان باشیم
مولا، سگ آستان نمیخواهد مَرد!
او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم
***
ای مرثیه خوان! گزافه گفتن کفرست
با لهجهی دین، خرافه گفتن کفرست
اسلام دو نور عترت و قرآن است
جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست
***
ای مرثیه خوان! ز چشم و ابرو بگذر
از خال لب و کمند گیسو بگذر
این مرد بزک کرده! ابو فاضل نیست
تکبیر بگو! از این هیاهو بگذر
***
غافل ز کرامت مُحرّم هستیم
دلدادهی بزم سوگ و ماتم هستیم
با خنجر جهل، سر بُریدیم از عشق
ما ابن زیاد و ابن مُلجم هستیم!
***
ای مرثیه خوان! ز های و هو میگویی
از رأس بریده و گلو میگویی
از داغ اسارت و تنور و گودال
پس کی ز حسین ُسرخ رو میگویی!؟
***
در مرثیهات، حسین تنها «سین» ست!
در کرب و بلا، شکسته ای غمگین ست
تو تاجر گریه ای و جای شک نیست
از تلخی سوگ، کام تو شیرین ست!
***
ای مرثیه خوان! روضه غفلت کافیست
با ذکر خرافه، کسب شهرت کافیست
از خون خدا، برادر من! شرمی
با سکهی کربلا، تجارت کافیست
***
ای مرثیه خوان! کرب و بلا ماتم نیست
میراث حسین، درد و داغ و غم نیست
جان مایهی نهضت حسینی این ست:
«هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست.»
بازنویسی شده ی طنزی از آقای نبوی! با کمی تکاندن متن و دخل و تصرف در آن!
عاشقتم عوضی!
آقا! ما یک رفیق پیدا کردیم به اسم...، نه اینکه دیده باشیمش، همین طوری برامون یک مقاله فرستاد. اینکه چرا واقعاً بعضی ها فکر می کنند مرگ بر آمریکا بده یا اصولاً برای مذاکرات بین ایران و آمریکا ضرر داره؟ در حالی که اگر یک کمی به فرهنگ و روحیه ایرانی و خانواده و دوستان و پدر و مادر و بخصوص دختر عموی خودمون فکر کنیم تازه می فهمیم که نه تنها شعار «مرگ بر آمریکا» برای مذاکره با آمریکا بد نیست، بلکه خیلی هم مفیده و نِشون می ده عشق ایرانی ها به آمریکا چقدر عمیق و واقعی است.
پدرم تعریف می کرد که پدرش همیشه وقتی می خواست علاقه خودش رو به او نشون بده، بهش می گفت «کُپَک اوغلی گودوخ!» یعنی توله سگِ کره خر! و بعد بغلش می کرد یا می نشوندش روی شونه هاش و براش آب نبات می خرید. منم که به دنیا اومدم همه عمه ها و خاله ها برای اینکه بگن چقدر من رو دوست دارن بهم می گفتن «ذلیل مرده! بخورمت که اینقدر جیگری» من هم همیشه از تصور اینکه عمه ام بخواد منو بخوره از ترس می مردم و حالم بد می شد، وقتی بهم نزدیک می شد. در حالی که عمه جانم اصلاً خطرناک نبود، بلکه فقط بخاطر عشقش به من می خواست منو بخوره.
از همه بدتر وقتی بود که در سن چهارسالگی با بابام رفتم جگرفروشی و دیدم مردم چطوری دولپی جیگر داغ داغ رو می خورن و همیشه تصور می کردم اگر کسی جیگر آدم باشه و آدم بخواد بخوردش چطوری می خوره. من مطمئنم عمه ام وقتی می خواست من رو بخوره اصلاً از من بدش نمی اومد، اتفاقاً قصد داشت محبت عمیقش رو به من نشون بده. یا مثلاً یک زن عموی مشهدی داشتم که سالها بعد با همون لهجه غلیظ بهم گفت: «اینقد می خواستمت که میشخُوردم که می مردی» یعنی اینقدر دوستت داشتم که فشارت می دادم و به حال مرگ می افتادی، از همون روزها بود که فهمیدم دیپلماسی یعنی چی. وقتی می گیم؛ مرگ بر آمریکا اصلاً منظورمون نیست که خدای ناکرده آمریکا از بین بره، نه، اینقدر دوستش داریم که می خوایم هر گزینه ای داره بذاره روی میز و مثل جیگر کباب مون بکنه و بخوره. این جور آدمهایی هستیم ما.
وقتی هم که مدرسه رفتم بهترین رفیقم که اسمش حسین بود هر وقت منو می دید، از پشت چشمامو می گرفت و در حالی که داشتم کور می شدم صداشو عوض می کرد و می گفت: «بگو من کی هستم کچه سگ؟» منم دوستی بهتر از او نداشتم که اینقدر صمیمانه با من حرف بزنه! معمولاً هر وقت با هم قهر می کردیم به من می گفت «آقای نبوی» و من می فهمیدم که خیلی با من بده. و سعی می کردم که از دلش دربیارم. وقتی از دلش در می آوردم تا وقتی بهم نمی گفت «کچه سگ» مطمئن نمی شدم که با هم خوب شدیم. این جوری بود که متوجه شدم هر چی آدم با دیگران رابطه بهتری داشته باشه به اونها بیشتر فحش می ده و باهاشون بیشتر حال می کنه.
مثلا همین مادرم، وقتی از مدرسه می اومدم و ازش می پرسیدم: غذا چی داریم؟ یا می گفت «گاو گو مُسَمّا» یا می گفت «زهر مار»! من می فهمیدم یک غذای خوشمزه برامون درست کرده. بعداً که بزرگ شدم، هر وقت دلش برای من تنگ می شد و من چند روزی بود که به خونه سر نزده بودم بهم می گفت: «ذلیل مرده، نمی خوای به من یه سری بزنی»؟ اون وقت بود که من می فهمیدم مامان خیلی دلش برام تنگ شده و وقتی می رفتم پیشش، می گفت: «الهی بمیری که اینقدر دیر به دیر بهم سر می زنی!» منم برای اینکه بهش بگم چقدر دوستش دارم، بهش می گفتم: «مامان! دوست داری من روی تخت مرده شور خونه بیافتم تو ببنی دارن منو می شورن؟» آن موقع بود که داد مامان در می اومد که «الهی ذلیل بمیری، الهی تیکه تیکه بشی، نگو، من فقط تو رو دارم.» نه اینکه فکر کنید فقط من پسر مامانم بودم. نه. ولی مامان همه بچه ها رو همین جوری دوست داشت.
بعدها دوستان زیادی در مدرسه پیدا کردم، یا دوستانی که در دانشگاه داشتم . ولی هیچ کس مثل ایرج با من دوست نبود. همیشه وقتی همدیگه رو می دیدیم بهم می گفت: «عوضی! کجایی؟» منم جواب می دادم «ذلیلتم رفیق» تازه معلوم می شد که چقدر همدیگه رو دوست داریم. از همون موقع من می دونستم که مرگ برآمریکا چقدر برای سیاست خارجی کشور فایده داره. منتهی فقط ظاهرش رو می فهمیدم، عمقش رو نمی دونستم. تا وقتی واقعاً عاشق شدم.
وسط اون همه دخترهای «جیگر» و «هلو» و «خوردنی» عاشق یکی شدم به اسم مریم که می مردم براش. جون می دادم براش، اونم جونش برای من در می رفت، وقتی گفت «هلاکتم، پرپر می زنم برات» فهمیدم که واقعاً عاشق همدیگه شدیم. دوست داشتم گازش بگیرم که بفهمه چقدر جونم براش در می ره. یعنی در تمام اون شش ماه رؤیاییِ عاشقانه، همیشه به من می گفت: «عاشقتم بیشرف» و من جوابش می دادم: «کثافت، دوستت دارم.» تا اینکه اون روز مریم من رو با سوسن دید. نه اینکه من با سوسن دوست باشم. فقط می خواستم کتاب اقتصاد 102 رو ازش قرض بگیرم. رفتم پیشش و گفتم: «چطوری بیشرف؟» گفت: «آقای محترم! دیگه با من اینجوری حرف نزنید، دیگه همه چیز تموم شد.» و وقتی برای اولین بار بعد از شش ماه طلایی به من گفت: «آقای محترم» فهمیدم دیگه همه چیز تموم شده. دیگه باید رابطه مون رو قطع کنیم، یا حداکثر در سطح کاردار و کنسول نگه داریم. وقتی بعد از سه ماه جلوی همه به من گفت: «آقای نبوی» فهمیدم باید رابطه مون در سطح دفتر حفاظت منافع بیاد پائین. حالا می فهمی وقتی وسط مذاکره باید شعار بدیم «مرگ بر آمریکا» یعنی چی؟ یعنی می خوایم یک ماه بعد سفارتخونه هامون رو باز کنیم. دیگه حَلِّه.
بقول همون دوستمان که گفتم، «حتی من از منابع موثق اطلاع دارم جواد آقا ظریف وقتی جان کری را دید اولین جمله اش این بود که «چطوری سیرابی؟» آن هم در جواب گفته «به به مستر گلابیِ خودمون» که ظاهرا اگر ورود کاترین اشتون نبود، کار به شوخی دستی هم می رسید. و از منبع موثق دیگری خبر دارم که تماس تلفنی حسین با حسن با این جمله شروع شده که «مرتیکه ضایع اومدی نیویورک یک زنگم به ما نزدی؟» که در جواب، حسن گفته «به جان ناقابلت می خواستم زنگ بزنم ولی نشد» که باز حسین گفته و...
یعنی می خوام بگم که بطور کلی هر نوع نفرین، آرزوی مرگ، فحش، آتش زدن پرچم و کشیدن خشتک روی سر طرف مقابل، با نوع ارتباط دیپلماتیک که می خوایم با هم داشته باشیم، نه تنها رابطه مستقیم داره، بلکه اصلاً رابطه دیگری را نمی شه تصور کرد. برای همینه که ما ایرانی ها همزمان با اینکه هر هفته مرگ بر آمریکا می گیم در همون زمان سه میلیون ایرانی در آمریکا زندگی می کنن. اگر زمانی مردم ما شعار دادند مرگ بر قطر مطمئن باشیم که حتماً نصف جمعیت کشور قصد دارند بروند قطر و آنجا زندگی کنند. البته این ابراز علاقه الزاماً موجب رابطه کامل و نزدیکی میان ایران و آمریکا نمی شه. باید منتظر بمونیم و ببینیم آیا در سیزده آبان اگر حاج منصور ارضی و حاج سعید حدادیان به جای مرگ بر آمریکا شوخی ناموسی و فحش خواهر و مادر به اوباما رو شروع کردند، احتمالاً روابط ما با آمریکا بسرعت به بالاترین درجه خودش می رسه و یک هفته بعد سفارت آمریکا در ایران و سفارت ایران در آمریکا افتتاح می شه. وگرنه تا زمانی که رئیس جمهور ما نَگِه «حسین! جیگرتو بخورم»، و اوباما نَگِه «حسن!...، الهی بمیری که دلم برات یِه ریزه شده بود!» رابطه ایران و آمریکا درست نمی شه!
و اما شعارهای پیشنهادی سیزده آبان امسال: یاد امام و شهدا زنده باد، رابطه با آمریکا پاینده باد / فریاد ملت ما رابطه با آمریکا / عامل عزت ما رابطه با امریکا / شعار هر بسیجی رابطه با امریکا / سفارت روسیه لانه جاسوسیه / هر چی که بدبینیه عامل اون چینیه / اسرائیل حیا کن امریکا رو رها کن(دو بار) / امریکا در چه فکریه حتماً به فکر آشتیه / به کوری چشم دشمنان امریکا شد، حامی مستضعفان / خاطره هاشمی گواه است دشمنی با امریکا اشتباه است / دانشمند هسته ای برو خونه خسته ای.
امام خمینی (س) طی سخنانی صریح در سال 1365 به سوال آیت الله سید محمد خامنه ای و 7 نماینده دیگر مجلس شورای اسلامی از وزیر امور خارجه درباره ماجرای سفر مک فارلین واکنش نشان دادند.
گزیده این سخنرانی تاریخی امام بدین شرح است:«آنهایی که میگفتند ما چه میکنیم و قطع رابطه می کنیم و از این مسائل می گفتند، امروز معلوم شد که با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمدهاند و میخواهند که رابطه برقرار کنند، میخواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمیکند. این یک مسئله است، مسئلهای است که از تمام پیروزی های بالاتر است.
رئیس آمریکا با آن همه به قول خودش جلال و جبروت، کسی را از مقامات عالی بفرستد به اینجا که با مقامات اینجا ملاقات کنند و هیچ یک از آنها حاضر به ملاقات نشود. این مسئله بزرگی است که دنیا را منفجر کرده و باید هم بکند، مسأله مهم است. الان تسابق میکنند تمام کشورهای بزرگ برای رابطه پیدا کردن با ایران، این چی است؟ این افراد ایران است؟ این جمعیت کثیر ایران است؟ ایران جمعیتی ندارد در مقابل عالم. این ایمان جوانهای ماست، این برکات رسول اکرم(ص) است، این برکات امام صادق(ع) است. این برکاتی است که چشم دنیا را خیره کرده است. اتفاق امروز یک چیز مهمی است. نه فقط او را، کرملین هم همین طور است، آنها هم مسابقه میکنند با آمریکا در رابطه با ایران. (صحیفه امام، ج20، ص160)
من نمیخواهم در این روز مبارک اسباب افسردگی اشخاص بشوم، لکن میخواهم عرض کنم چرا اینقدر ما عقب افتاده هستیم؟ چرا ما باید به واسطه اعراض نفسانیه این قدر خودمان را ببازیم؟ چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده برای این بی اعتنایی ایران به کاخ سفید، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطان زده؟.(صحیفه امام، ج20، ص162)
من هیچ توقعی نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی شان در نظر من پوچاند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ چه شده است شما را؟ کجا دارید میروید؟ این تذهبون؟ من نمیتوانم که آن طوری که میخواهم، با شما صحبت نکنم و نمیخواهم در روز عید رنجش برای شما پیدا کنم، لکن شما انصاف بدهید که در یک همچو وقتی، وقت همچو اموری است؟!
امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان. نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمیتوانید، لکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود. من نمیخواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنید، شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را.( صحیفه امام، ج20، ص 163)
* شایان ذکر آیتالله سید محمد خامنهای و 7 نماینده دیگر مجلس یکروز بعد از سخنرانی امام سوال خود را پس گرفتند.
.: Weblog Themes By Pichak :.