دکتر احمدی نژاد مرداد 1390 در اجلاس روسای آموزش و پرورش گفت :
بعضیها خیال میکنند تعطیلی یعنی بطالت. به خدا این نیست. این تعریف برای مانیست. باید انسانها یک جمعه کنار هم باشند و از خانواده خود بهره ببرند، طعم محبتخانوادگی را بچشند و هم دیگر را درک کنند. باید فرصتی داشته باشند که به خودشانبپردازند. فکر میکنند آدمها ماشین مکانیکی هستند، اگر سه شیفت کار کردیم، خیلیعالی است و سودمان بالا میرود. یا اینکه بچههای ما از سه سال قبل از کنکور نبایدمهمانی بروند و خاله و فامیل را نبینند و یک مشهد و زیارت نروند. 24 ساعت در خانه،کلاس کنکور . برای چه؟ آیا واقعاً آن درسهایی که در دانشگاه میخواند، به اینقدرمطالعة قبلی احتیاج دارد. غلط است و باید درستش کنیم. چه کسی باید درست کند؟خودمان.
میگفتند دولت نهم و دهم زیاد تعطیل کرد. بعضیها مینشینند و ضرب و تقسیممیکنند. بودجة کل دولت را با بودجة شرکتهای دولتی را با هم جمع میکنند و تقسیمبر 365 میکنند، یک روز که مثلاً میگوییم بعد از عید فطر، یا بعد از یک میلادپربرکت میگوییم آقا امروز هم بروید یک مسافرتی بکنید، تقسیم میکنند و میگوینداینقدر به اقتصاد کشور خسارت وارد شد. این عوام فریبی و ناشی کاری است.
در هر بخش از دولت نهم و دهم در مقایسه با دورة قبلش چهار پنج برابر کار شدهاست. چه کسی کار کرده؟ همینها کار کردهاند. مگر کار به ساعت طولانی است. ما تجربهکردیم. من این تجربه را هجده سال قبل در استانی انجام دادم. دیدم وقتی ماه مبارکرمضان میشود و ما دو سه ساعت ساعت کار کارمندان را کم میکنیم، بازدهیشان بالامیرود. اینها شب مسجدی میروند، عبادتی میکنند و نمازی و دعایی میخوانند و ساختهمیشوند و جور دیگری کار میکنند. اصلاً بعضیها راه را گم کردهاند. کجا میخواهیدبروید؟ چه خبر است؟ حالا از این بالاتر هم هست. سرتان را درد نمیآورم.
یک روز بحث بود، همان روزی که این گزارش در شورای انقلاب فرهنگی داده شد و قرارشد این گزارش را برای تمام مراجع بفرستند. بعضی افراد پیشنهاد آورده بودند که مثلاًما بیاییم از این چهار روز نوروز دو روزش را کم کنیم و به جاهای دیگری اضافه کنیم. مثلاً عید فطر را دو روز بکنیم. بعضیها گفتند آقا مردم یک ماه روزه گرفتهاند وخودشان را ساختهاند، حالا با دو روز مسافرت بروند همه چیز را بر باد بدهند؟ گفتماز شما تعجب میکنم. چرا فکر میکنید مسافرت یک امر نقض و خلافی است و هر کس بهمسافرت برود، خراب میشود. مسافرت جزئی از زندگی و برای ساخته شدن انسان لازم است. خدای متعال میگوید فسیروا فیالارض و در روایت آمده است که سفر کنید تا سالمبمانید.
کارگر، کارمند و معلمی نه ماه، ده ماه کار میکند و زحمت میکشد. بعضیها هم کهدو شیفت، سه شیفت انشاءالله به جایی برسیم که کار مردم هم یک شیفت بشود و یک شیفتهم بروند به خودشان برسند . حالا دو روز، سه روز میخواهند با خانواده بروند. آن همایرانیها که اینقدر ساده مسافرت میکنند و خرجی ندارند. خانم بیچارهای که تا قبلاز حرکت باید غذای راه را درست کند. کنار رودخانهای یک سفرهای پهن کنند و بنشینندغذایی که در خانه درست کردهاند بخورند را بعضی ها ایراد می گیرند.البته من به آندوستان گفتم. شما الحمدلله وضع مالیتان که خوب است. انشاءالله همه وضع مالیشان خوببشود. بعدش هم که از سالی 365 روز، صد و پنجاه روزش را خودتان مسافرت هستید، باز همالحمدلله. مسافرت هم که میروید، ماشین، خانه و مهمانسرا همه چیز از بیتالمال،الحمدلله پای پرواز تحویلتان میگیرند و پای پرواز هم تحویلتان میدهند. شما چگونهمتوجه میشوید مردمی که دوازده ماه دارند میدوند، حالا دو روز میخواهد یکاستراحتی بکند. نگاه اصلاً نگاه بسته و بیاعتمادی به انسانهاست.
اخبارمرتبط:
1. سخنگویدولت: ساعت کار در ماه مبارک رمضان تغییر نمیکند.
2. دولتی که به کارمندانخودش هم رحم نمی کند!
3. وقتی «قُم» استثنا می شود!
4. ساعاتکاری کارکنان کشورهای اسلامی در ماه رمضان چگونه است؟
5. دکتراحمدی نژاد: خودشان یک ماه یک ماه صفا می کنند، به ملت که می رسد حساب کش میشوند!
سایت نماینده، منتسب به غلامعلی حدادعادل خاطره زیر را از کتاب خاطرات آیت الله علی اکبر ناطق نوری منتشر کرده است:
در انتخابات مجلس دوم، آقای «سیدمحمدعلی زابلی» از سیستان را شورای نگهبان رد صلاحیت کرده بود. ایشان روحانی بود و خیلی هم قیافهی علمایی داشت. برخی از سیستانیها هم شورش کرده دفتر امام جمعه – آقای «عبادی» - را آتش زدند و سپس به طرف استانداری حرکت کرده بودند که آنجا را تصرف کنند.
آقای سید«احمد نصری» که استاندار آنجا بود، تلفن زد و گفت: «حاج آقا، دارند به طرف استانداری میآیند ما چه کار کنیم؟» گفتم: «کوتاه نیایید، برخورد کنید.» جمعه ظهر بود به آقای آخوندی که برای تشکیل شورای تامین ویژه به ارومیه رفته بود، گفتم: مستقیما از همانجا به زاهدان برود. اتفاقا در آن جمعه آقای شمخانی هم حضور داشتند، لذا این دو نفر به اتفاق، به زاهدان پرواز کردند و جمعه بعد از ظهر کنترل اوضاع را در اختیار گرفتند و آقای فلاحیان نیز روز بعد به آنها پیوست سپس آقای فلاحیان و آخوندی و شمخانی را با نیرو و امکانات و اختیارات به آنجا فرستادم. فردا صبح، آقای زابلی را قانع کردند که به استانداری برود. آقای آخوندی زنگ زد و گفت: «آقای زابلی اینجاست، چه کار کنیم؟» گفتم: «به ایشان احترام بگذارید، اما عمامهی ایشان را بردارید و چشمهایش را ببندید و او را به زندان بیندازید.» آقای آخوندی گفت: «این کار هزینه بالایی دارد»، گفتم: «همین که دستور میدهم عمل کنید.» آنها آقای زابلی را زندان انداختند و با اغتشاشگران نیز برخورد کرده، سه نفر را کشتند.
آقای حسینی، نمایندهی سیستان در مجلس، جوسازی علیه استاندار به راه انداخت و اظهار کرد: «استاندار آدمکش»، لذا به مجلس رفتم و در جلسهی غیرعلنی ماجرای زاهدان را برای نمایندگان تشریح کردم و گفتم این منطقه حساس است و بسیاری از منافقین و فرصتطلبان میخواستند از این ماجرا سوءاستفاده کنند و گفتم استاندار آدمکش نیست، من دستور دادم تا پانصد نفر را بکشند، اما برای پانصد و یکمین نفر باید مجددا دستور بگیرند. من شاه سلطان حسین نیستم که کوتاه بیایم. بنده را به جرم آدمکشی محاکمه کنید و به قوه قضاییه هم اعلام کردم متهم نه فرماندار نه استاندار است، بلکه من هستم و ماجرای زاهدان نیز بدین صورت پایان یافت.
پ ن: این خاطره نشان دهنده قاطعیت ایشان در عملکرد و روشن بودن راه درست از نادرست برای ایشان است. اشداء علی الکفار و رحماء بینهم باید بود... البته این آیه قطعاً منظور نظرش فقط کفار نیستند.. بلکه هر کسی که اسلحه به دست بگیرد و بر علیه اسلام و حکومت اسلامی اقدام کند نیز شامل این آیه خواهد بود... کاری که امیرالمونین نیز با خوارج نهروان و اصحاب جمل کردند...
روزنامه آرمان وابسته به جریان منصوب به اعتدال روز 19 خردادماه گفتگویی را با "ناصرنوبری" از منتقدین توفقنامه ژنو ترتیب داده و به مسائلی پیرامون چگونگی عملکرد تیم های مذاکره کننده مختلف در بحث انرژی هسته ای پرداخته است.
اگر چه تیتر انتخابی با نگاهی بدبینانه و بی ربط با مصاحبه بود ولی در مجموع جای خوشحالی است که بالاخره یکی از روزنامه های دولتی اجازه عرض اندام به مخالفین را داده است و این انشاء الله نشان از اصلاح کلی حرکت دولت در زمینه برخورد با این پرونده و توجه بیشتر به دستاوردهای هسته ای و دغدغه مردم و منتقدین باشد.
مطلب زیر کمی طولانی است ولی خواندنش خالی از لطف نیست:
آرمان- سعید سیف: میگویند دلواپس است؛ در بسیاری از جمعهای دلواپسان و سخنرانیهای آنان شرکت کرده است اما برخی همه چیز را از عینک جناحی نگاه میکنند. وی میگوید: «دلواپسی من مستقل از رقابتهای جناحی یک نگرانی استراتژیک ملی است». امروز برخی نمایندگان مجلس و بزرگان سیاسی اگر از ظریف درحال مذاکره انتقاد میکنند بیشتر وجهه سیاسی و جناحیاش را میبینند. اما تا وقتی مقابل ناصر نوبری ننشستیم؛ ندانستیم که او با فعالان سیاسی ما بسیار فرق دارد. بهگونهای دیگر مینگرند؛ به قول معروف دلواپسیاش جناحی آنچنان که تمامی فعالان سیاسی هستند، نیست. او میگوید: «همه آحاد ملت و تمام گروهها و جناحها از این خواسته و مطالبه پنجگانه ملی که اکنون مورد پیگیری تیم مذاکراتی است، حمایت کنند تا تیم مذاکراتی با پشتوانه قوی مذاکرات را ادامه دهد و بتواند به طرف مقابل گوشزد کند». برای اینکه بیشتر حرفهای او را بشنویم، مقابل دیپلمات و سفیر سابق کشورمان در روسیه نشستیم تا با وی از مذاکرات گذشته و آینده صحبت کنیم. مشروح مصاحبه آرمان با ناصر نوبری در ذیل آمده است:
در طول دوازده سال گذشته مهمترین یا شاید بگوییم اصلیترین مساله سیاست خارجی ایران گفتوگوهای هستهای بود. اولا چرا این گفتوگوها طولانی شد و ثانیا آغازشدن و دامنهدارشدن این مشکل به چه دلیل بود؟ و غربیها چه سودی از این مساله میبرند؟خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج. خشت اول را همین تیم فعلی دوازده سال پیش با اتخاذ استراتژی تحتعنوان «اعتمادسازی» کج نهاد لذا این اشتباه استراتژیکی موجب طولانی شدن این بحران تا حالا شده است.
معتقدید تیم اول اشتباه کرد، استدلال شما برای اثبات این ادعا چیست؟
استراتژیای که این تیم تحتعنوان «اعتمادسازی» اجرا کرد، خلاصهاش این بود که ابتدا در مرحله اول ایران، هر آنچه خواست اصلی غرب است را اجرا میکند و تمام امتیازات موردنظر غرب را میدهد تا غرب اعتماد پیدا کند و در مرحله بعد، غرب امتیاز موردنظر ایران یعنی برنامه صلحآمیز هستهای ایران را بهرسمیت بشناسد و از مزاحمت و سنگاندازیهایش دست بردارد، این استراتژی ده سال پیش با شکست مواجه شد و ایران در مدت بیش از دو سال تمام خواستههای غرب را انجام داد اما وقتی نوبت غرب شد آنها دبه کردند و گفتند اعتماد پیدا نکردهاند و باید ایران کل برنامه هستهایاش را تعطیل کند. امروزه استراتژی کارآمد بهویژه برای کشورهای مستقل در روابط بینالملل، اهرمسازی، برقراری تعادل و توازن براساس اهرمهای متقابل است. بنابراین ریشه مشکلات و طولانی شدن بحران هستهای از آنجا آغاز شد که بهجای استراتژی «گامهای متقابل و متوازن و همزمان» یعنی یک گام در برابر یک گام، استراتژی «اعتمادسازی یکسویه» اتخاذ شد.
چرا در طول دوازده سال گذشته هیچگاه غرب و ایران به یک توافقنامه پایدار دست نیافتند؟ آیا ایران در توافق سعدآباد تمام تاسیسات هستهای خود را تعطیل و چیزی بهدست نیاورد؟ یا اینکه بنا به گفته برخی از مذاکرهکنندگان ایران در آن شرایط نیاز داشت تا فرصتی داشته باشد تا بر توانمندی هستهای خود بیفزاید، بهطور مثال تعداد سانتریفیوژهای خود را افزایش دهد.
برکناری تهیهکننده سمت خدا به دلیل انتقاد از مدیران صداوسیما
انتشار خبر برکناری تهیهکنندهی برنامهی «سمت خدا» به عنوان پرمخاطبترین برنامهی مذهبی تلویزیون، در روزهای گذشته یکی از خبرهایی بود که بازتاب چندانی در رسانهها پیدا نکرد و بسیاری ترجیح دادند به سادگی از کنار آن عبور کنند.
به گزارش جهان، این بیتوجهی در حالی رخ داد که «سمت خدا» یکی از معدود برنامههای دینی و مذهبی تاریخ رسانهی ملی به شمار میرود که در جذب مخاطب نیز بسیار موفق عمل کرده است و محبوبیت بسیاری در بین مردم دارد؛ تا جایی که در تازهترین نظرسنجی شبکهی سه هم پیش از نوروز 93، «نجمالدین شریعتی» -مجری برنامهی «سمت خدا»- به عنوان یکی از سه مجری محبوب تاریخ شبکهی سه، انتخاب شد و مورد تقدیر قرار گرفت. از همین رو، برکناری تهیهکنندهی موفق این برنامه به شدت عجیب و سوالبرانگیز به نظر میرسد.
برای جویا شدن از صحت و سقم این خبر و علت برکناری احتمالی، گفتگویی را با «سید عبدالمجید رکنی»، تهیهکنندهی موفق برنامهی «سمت خدا» انجام دادیم. «رکنی» در گفتگو با رجانیوز پیرامون انتشار خبر برکناریاش اظهار داشت: «تقریبا این برکناری قطعی است و تمام مراحل اداری آن توسط مدیران شبکه و سازمان انجام شده است. متأسفانه برای مدیران، تصمیمات و اقتضائات مدیریتی بر مصالح دینی ارجحیت دارد.»
«رکنی» پیرامون دلایل برکناریاش از سمت تهیهکنندگی برنامهی «سمت خدا» عنوان کرد: «دلیل اصلی برکناری، تمرد از رویهی سازمانی و نامهی انتقاد حاج آقای ماندگاری خطاب به ضرغامی عنوان شده است. ماجرا از این قرار است که صداوسیما در دو موضوع بر خلاف قانون و نظر رهبری عمل میکرد و آقای «ماندگاری» طی نامهای این دو موضوع را به «آقای ضرغامی» تذکر دادند. ولی ظاهرا این انتقاد برای برنامهی «سمت خدا» بسیار گران تمام شد.»
وی پیرامون دو موضوعی که صداوسیما بر خلاف قانون و نظر رهبری عمل میکرد، افزود: «اولین موضوع تبلیغ اجناس مختلف در حین برنامههای کودک است که این مورد بر خلاف نص صریح قانون صداوسیماست. آیین نامهی سیاستهای تامین، تولید و پخش صداوسیما در شمارهی 2570 خود به این موضوع اشاره میکند و تبلیغ در حین برنامههای کودک را غیرقانونی میداند. اما متاسفانه بیش از یک سال است که برنامههای کودک تلویزیون به بهانهی نداشتن بودجه، اقدام به تبلیغ محصولات مختلف میکنند.»
وی پیرامون بهانههای صداوسیما مبنی بر نداشتن بودجه و اجبار برای پخش آگهی در حین برنامه گفت: «این حرف درست نیست. اگر مسئول سازمان محیط زیست برای تامین بودجهی کارمندانش به مشکل بخورد، حاضر است یوزپلنگ شکار کند و از درآمد حاصل از آن حقوق کارمندانش را بدهد؟ بدیهی است که این کار غیر منطقی است؛ چرا که وظیفهی محیط زیست حفاظت از همان یوزپلنگ است. حال مگر وظیفهی صدا و سیما حفاظت و صیانت از فرهنگ کودکان نیست؟ پس چه طور حاضر میشود برای تامین بودجه این فرهنگ را تخریب کند؟ این دلیل قابل قبول نیست.»
«رکنی» در مورد نکتهی دومی که در نامهی «حاج آقای ماندگاری» خطاب به رئیس صداوسیما وجود داشت، تصریح کرد: «رهبری پیرامون برخی از مسابقات تلویزیون دستور صریح دارند. گاهی ایشان پیرامون موضوعی مثل بها دادن به جایگاه زن، به طور کلی صحبت میکنند و گاهی هم ایشان مستقیما به مصداقها اشاره میکنند. رهبری در سال 83 در دیدار با مدیران سازمان صدا و سیما مخالفتشان را با برگزاری مسابقاتی که در آنها جوایز غیر متعارف به شرکتکنندگان اهداء میشود، اعلام کردند و فرمودند که این مسابقات ترویج بینطقی است. اما متاسفانه برخی مدیران و برنامهسازان در صداوسیما، انرژی میگذارند و بودجه خرج میکنند تا خلاف نظر رهبری عمل کنند.»
تهیهکنندهی برنامهی «سمت خدا» پیرامون تبعات این نامه ادامه داد: «حجت الاسلام ماندگاری» در نامهی خود به این دو مورد اشاره کردند و فکر نمیکنم هیچ آدم منصف و با وجدانی باشد که این دو مورد را قبول نکند. دوستان بعد از این نامه تبلیغ محصولات در حین برنامهی کودک را متوقف کردند، اما مسابقاتی که جوایز غیر متعارف دارد، هنوز از تلویزیون پخش میشود. در ذهن مدیران سازمان این بود که شما یکی از برنامههای ما را تعطیل کردید، ما هم باید برنامهی شما را تعطیل کنیم تا مساوی شویم!»
«رکنی» دربارهی احتمال تعطیلی برنامهی پرمخاطب «سمت خدا» گفت: «ما فعلا با قدرت به کارمان ادامه میدهیم. باید جبههی دینداران در این موضوع خودش را بسنجد. ما ادعا داریم که رسانه باید به دست افراد انقلابی سپرده شود. حالا باید ببینیم میتوانیم 50 دقیقه برنامه را در تلویزیون حفظ کنیم؟ اگر توانستیم، آن زمان میشود به پلههای بالاتر هم فکر کرد. اما اگر به هر دلیل، مثلا محافظهکاری یا ترس از موقعیت نسبت به این اقدام صداوسیما ساکت بمانیم، نباید انتظار داشته باشیم که در آینده رسانه به دست افراد متعهد و انقلابی بیفتد.»
وی در مورد حمایت مردم از این برنامه و واکنش آنها در صورت تعطیلی «سمت خدا» عنوان کرد: «حضرت آقا در سال 73 فرمودند که از درد فرهنگ با مردم سخن نمیگویم، بلکه خطابم مسئولان هستند. اما امسال مسئولان فرهنگی کار را به جایی رساندند که حضرت آقا از مردم خواستند که فرهنگ کشور را احیا کنند. الآن هم مردم باید به این قضیه ورود و اعتراضشان را اعلام کنند. بنده و حاج آقای ماندگاری هم به عنوان یکی از مردم دعوت حضرت آقا را لبیک گفتیم.»
پ ن: من فکر می کنم اینجا دیگر عاشورای این تهیه کننده است و همه کسانی که دستی بر آتش گسترش معارف ناب دارند.. تزویر در لباس تقدس و در هیاهوی بی تفاوتی های ما و دنیاگرایی های ما سر عاشوراییان را خواهد برید... اگر ما هم منفعت طلبانه گوش به جرینگ جرینگ سکه های وعده داده شده داده باشیم که به گواه تاریخ و وعده قر آن حکاکی بر یخ است و تنها انّ وعدالله حقّا... و جوانان حزب اللهیمان را در این بزنگاه های تاریخی تنها بگذاریم و کنج عافیت طلب کنیم و دریغ از حتی یک حمایت شفاهی! بی شک به حال خود رها می شویم و انّ وعدالله حقّا...
بی ربط نوشت: همیشه وقتی به دسته ای از دیش های ماهواره نصب شده در بعضی آپارتمان های البته کشورهای خارجه! نگاه می کنم اونها رو به صورت یک صورت و یا دستی که به آسمان نظاره و روانه شده می بینم!! و اینکه چقدر این دیش ها نشان از بندگی دارند.. وحدت در طاعت الله از سیماشون موج میزنه.. همه، رو به آسمان.. همه خدایی و آسمانی... وقتی به سیمای بعضی مسئولین نگاه می کنم همین حس بهم دست میده...
حرف برای زدن زیاد است ولی خب دست و بالمان بسته است و انگار یک جریان رسانه ای که به این وبلاگ هم کشیده است خیلی دلش با نقد و ریزه گیری جور نیست. اگر چه به نظر بنده سنگ انداختن در پای هر دولتی در جمهوری اسلامی شرعاً حرام است حالا خواه 64 درصدی باشد خواه 50 و خرده ای... ولی حتماً نقد مجاز و جایز و حتی واجب است.. بماند...
بیرون از گود نشستن و گفتن لنگش کن خلاف جوانمردی است... املای ننوشته هم بدون غلط است... ولی به زعم من این دولت هنوز در دهه 70 سیر می کند و ای کاش به فرموده جناب رجایی به سال 57 برگردیم و برگردند و .. بماند...
متن زیر از قدیانی است .. حسین قدیانی... تند می نویسد و آزادانه جولان می دهد و فعلاً قلمش نفس می کشد... واین نشانه خوبی برای دولت یازدهم است... گزیده ای از او که بجا نوشته در زیر می آورم..
""تا جایی که یادم هست دولت قرار بود ارزش «پول ملی» را افزایش دهد نه اینکه چوب حراج بزند بر سر «استقلال ملی»! ما تا به حال گمان میکردیم «اعتدال» کاریکاتور «عدالت» است، نگو با استقلال ملت هم سر جنگ دارد. به راستی اینجا چه خبر است؟! کاترین اشتون انگلیسی در ایران چکار میکند؟! دولت دارد کجا میرود؟! این روزها سالگرد «عملیات بدر» است و سررسید، سرشار از عطش «بچههای خیبر». ما آن همه شهید دادیم که استقلال ملی حفظ شود یا به حراج گذاشتهشود؟! ما شاه را از کشور بیرون کردیم تا اجنبی در امور داخلی ما دخالت نکند. اما ازقرار معلوم دل بعضیها برای دیگ پلوی سفارت تنگ شده! ما تا الان فکر میکردیمبعضیها خود را قیم دستگاه قضا میدانند، نگو بدتر، ادعای دروغین حقوق بشر اجنبی راقیم قوه قضائیه میدانند و با کمال وقاحت برای این ادعای دروغین سفره پهن میکنند!
ما اما اجازه نمیدهیم باز هم سر شیخ فضلالله بالای دار رود. ما اجازه نمیدهیماستقلال ملی را تیرباران کنند. آقای ظریف و خانم اشتون مینشینند تقویمگردیمیکنند و برای دیدار، «مناسبت» تعیین میکنند، لیکن برای ما «روز زن» فقط و فقطسالروز میلاد صدیقه کبری(س) است. انقلاب اسلامی «وابستگی» را از در بیرون کرد،عدهای میخواهند آن را از پنجره بازگردانند. خجالت از روی شهدای وطن نمیکشند؟! دیدار اشتون با فتنهگران، چه ربطی به مذاکرات هستهای داشت؟! و دولت با چه حقی وبه کدام مجوز اجازه میدهد این زنیکه انگلیسی (جاسوس قدیم سیا) در ایران حرف مفت بزند؟! نکند بعضیهاانگلیس بدسابقه را صاحب حق درباره حقوقبشر میدانند؟! و او را برای دخالت در امورداخلی ما محق میدانند؟! اگر اینگونه است ما افتخار میکنیم که از ما شکایتمیکنند! و افتخار میکنیم که با اینان، زاویه داریم!
از عمر این دولت، 6 ماهبیشتر نمیگذرد اما معالاسف در تضعیف استقلال ملی پروندهای بس قطور دارد. تضعیفاستقلال ملی یعنی خدشه بر امنیت، غرور، اقتدار و شرف ملی. اینجاست که دبیرخانهشورایعالی امنیت ملی باید ورود کند! ..
...{آیا} لیاقت چنین دولتی، حمایت ..روزنامهای استکه لوگوی خود را با شال و کلاه اجنبی ست میکند. http://danakhabar.com/files/fa/news/1392/12/4/89092_541.jpg
چوب حراج زدن بر استقلال ملی، شاخو دم ندارد؛ دقیقا به رفتار و گفتار همین چند وقت اخیر دولت اعتدال میگویند. عاقبت، اتفاقهایی دارد میافتد که با شعائر انقلاب اسلامی همخوانی ندارد و اخباریداریم میبینیم و میشنویم که اساسا با آن بیگانهایم. روحانیت همواره پاسدار وحافظ استقلال ملی بوده. فرض است بر بعضیها که اتکا بر این دژ پولادین داشتهباشند.
امان از روزگار! من که دلم هرگز این همه برای شهدا تنگ نشده بود. دیروزآقای روحانی در جلسهای گفت: «شبهای عملیات و لحظه خداحافظی را از یاد نمیبرم».
جمله جالبی بود! اساسا حتی آنهایی که سرهنگ هم نیستند، به «بچههای جنگ» پز میدهنداما آیا انتظار همان بچههای جنگ از دولتمردان محترم این بود؟! اینکه اجنبی بیاید وعوض «مذاکره هستهای» از «حقوق بشر» سخن بگوید، با فتنهگران دیدار کند، در امورداخلی ما دخالت کند، دست آخر هم ببریمش «تور اصفهانگردی»؟!
راستی که دلم هرگزاین همه برای شهدا تنگ نشده بود. کجایی سردار شهید حاج حسین خرازی؟! از همان گلزارشهدای اصفهان شاهد باش که بعضیها بیشتر با اشتون حال میکنند تا وصیتنامهتو...
آری! جنگ تو شهید، مایه افتخار همه است، درست عکس توافقبعضیها"".
اگر چه من اگر جای اشتون بودم از این روزنامه در پیش مسئولان دولتی شکایت می کردم ولی بالاخره وقتی گفتگوهامان با دشمنان و شیطان بزرگ به زعم امام را برای رسانه ها و ملت محرمانه می کنیم ناخودآگاه این فضا و این قلم به ثمر می نشیند نه قلم ملایم و با مدارای بیشتر...
پرده اول:
پس چون راه نجات از هر طرف بر معاویه بسته شد و مهلت خود را در چاره جویى اندک دید، فرمان داد هر قرآن که در سپاهیان بوده و هر جزوه و دفتر که صورت مجلد داشت و شبیهبه قرآن مى نمود بر سر نیزه ها نموده و قرآنی را که از مسجد دمشق آورده بودند و بسیار حجیم بود پیشاپیش دیگر قرآن ها بر سر دست برداشته فریاد برآوردند :
که اى مردم این قرآن خدا و فرقان الله است که بهترین نزدیک کننده و نیک ترین جداکننده می باشد و تا این کتاب در میان ماست چگونه دو سپاه مسلمان باید به روى هم تیغ بکشند و بیایید تا کار خود را به حکمیت واگذار کنیم. به این صورت که معاویه و على هر دوکنار کشیده کار به مردم واگذارند تا خود هر که را خواهند گزیده اختیار بکنند. و گفتند اى گروه مسلمانان بترسید از خدا و رحم کنید بر زنان و کودکان ما و شما و ایننه ما دشمنان خداییم که به جدالمان آمده اید. چون این سخنان به على علیه السلام آوردند. سرفرا داشته گفت:
خداوندا تو خود بهتر دانى که معاویه این کار به خدعه آورده نظربه دین نمى دارد و هم تو خود داناى کلى که این مردم اغوا شده سخن ناحق بر حق ترجیح مى نهند.
و ناچار امیرالمومنین ابن هانى را مامور ساخته فرمود: برو و مالک اشتر را بگوى تا جنگ را فرو گذارد.
ابن هانی هنگامی که مالک اشتر را دید، این پیام رسانید که اعظم سپاه شام پشت به میدان و رو به بیابان فرار مى کردند و چون مالک اشتر فرمان على شنید و گفت اى ابن هانی خدمت على برو و از من سلام رسانیده بگوى یک ساعت دیگر مرا به خود گذار تا با پرچم پیروزى به نزد تو بیایم و به نیکویى ملاحظه کنى که چگونه پشت دشمن دو تا شده میدان به ما مى گذارد و نسیم پیروزى چشم ودل مردم ما معطر مى دارد که ابن هانی با این درخواست بازگشته جریان به عرض رسانید،در این هنگام عبدالله پسر عمر و عاص از جانب معاویه به جانب سپاه على علیه السلام آمده گفت اى اهل عراق ما شما را به کتاب خدا مى خوانیم و شما از آن سر باز مى زنید، به خدا که اگر این جنگ براى دین بود حق آن ادا کردیم و اگر براى دنیا بود داد آن بدادیم و کم مانده که اگر روزى دیگر بر ما گذرد همین قلیل از کثیر که مانده اند هم نخواهند ماند و شما را سوگند به خدا مى دهم که دست از جنگ کشیده کار به قرآن بسپارید و هم باسخنان پسر عمر و عاص بود که خوارج شمشیرها از نیام کشیده گفتند یا على! ما تراگفتیم اشتر را فرمان کن تا دست از جنگ کشیده به جانب ما بیاید و تو فرمان تشدیدمحاربه اش گویى!
على فرمود مگر من جز در پیش روى شما ابن هانی را فرمان فرستادم. ناچار دوباره ابن هانی برگشته مالک را دستور موکد رسانید و چندان که اشترگفت اى ابن هانی آخر این چه جاى دست از مقاتله کشیدن است در حالى که همه روى ظفر به جانب ما بازگشته پشت دشمن را به فرار مشاهده مى کنیم. ابن هانی گفت آیا رضا باشى که چون ظفرمند بازگردى على را کشته باشند؟!
مالک اشتر جواب داد سبحان الله که قسم به خدا اگر همه ى عالم به من دهند و بخواهند تا من على را نبینم و در مفارقت او باشم نمى خواهم و گفت همه ى این فتنه ها از قرآن برداشتن ها بلند شده است و آنهایى که این خدعه پذیرفته اند جز نادانان نمى باشند و سوگند به خدا که من نتیجه ى این شعبده مى دانستم. ناگزیر شمشیر به غلاف فرو برده دل آزرده و ناچار بازگشته خود به على رسانید و بسا کلمات سنگین که خوارج را آورده بر بى وفاییشان منسوب ساخته کم ماند که میان اشتر و ایشان کار به جدال بینجامد که على به میان آمده غائله شان خاموش گردانید. برگرفته از کتاب علی مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی
پرده دوم:
معاویه که زمانی خود رادر آستانه هلاکت می دید و با خدعه قرآن بر نیزه نهادن و حکمیت توانسته بود بر قدرت تکیه بزند، این بار با حماقت خوارج خبر شهادت علی به او رسیده و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.
خوارجی که نقشه داشتند هم علی و هم معاویه و هم عمر وعاص را از صحنه خارج کنند تنها علی را به شهادت می رسانند. علی چشم از جهان گشوده بود و معاویه نیز مقصر نبود بلکه خوارج دست به این جنایت زده بودند. ملت اسلام به دامان امام حسن پناه می برند. و معاویه برای اینکه ضربه آخر را وارد کند سپاهش را روانه عراق می کند. امام دستور تجهیز سپاهیان را صادر کرده و خود رهسپار میدان جنگ بامعاویه می شود. سپاهیان امام حسن درحال پیشروی به سمت دشمن هستند. معاویه اینبار یکبه یک با سرداران سپاه امام حسن دیدار کرده و آنها را خریداری میکند. ابن عباس سردار بزرگ سپاه امام حسن نیز تسلیم می شود. پیشنهاد صلح داده می شود. سرداران سپاه امام، از این پیشنهاد استقبال می کنند و آن را تنها را ممکن می دانند. شرایط طوری می شود که امام برای افشای معاویه تن به صلح می دهد. صلح نامه بین معاویه و امام حسن تهیه و به امضای طرفین می رسد. شیعیان واقعی ناراحت و مغموم بوده و یاد و خاطره فتوحات زمان علی علیه السلام را برای هم یادآوری می کنند.
پرده سوم:
معاویه به صلح نامه با امام حسن عمل نکرده و همه مفاد آن را زیر پا می گذارد و یزید را بر مسند خلافت می نشاند. امام حسین به دعوت کوفیان برای تشکیل حکومت رهسپار عراق می شود...
سپاهیان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا گرد او جمع شدند. امام فرمودند من بیعت از شما برمی دارم. هرکس می خواهد برود. هفتاد و دو تن از یاران با وفایش برعهد خود با امامشان می مانند. روز عاشورا فرا می رسد. یاران امام یک به یک به میدان می روند و همگی به شهادت می رسند. نوبت به امام مظلوم شیعیان می رسد. امام به شهادت می رسد. شیعیان هنوز در حسرت آن روز هستند که مالک اشتر در پس خیمه معاویه باخدعه او و با حماقت و کمک خوارج دست از جنگ کشید و میدان پیروزی را با شکست عوض کرد.
پرده آخر:
امام خمینی (ره) : من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده ی میلیونی آن درعصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ص و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین وحسین بن علی:، می باشند. ...
پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد.
مردم ما بیدار و هوشیارند و البته نخواهند گذاشت که این کشور به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.
خدایا به همه خوبان قسمت می دهیم در ظهور منجی عالم تعجیل بفرما ان شاء الله
پینوشت1) ما در زمان شاه چه کم داشتیم؟! زن با حجاب؟! حج؟! روزه؟! نماز؟! کربلا؟! نماز شب؟! ژاندارم منطقه نبودیم مگه؟! ...
پینوشت2) کسی که با ولی زمانش بیعت ببندد و مثلاً با علی زمانش بیعت کند و سپس از بیعتش برگردد به روزگار اولیه اش بر نمی گردد و قطعاً معاویه ها و حجاج ها نصیبشان خواهد شد.
پینوشت3) مسلم علیه السلام به محض دستگیری هانی، فرمان جهاد داد... سلیمان سُرد گفت من مانند یعقوب در فراغ یوسف گریه می کنم و منتظر قدومش خواهم بود تو که هستی که فرمان جهاد می دهی؟!!
پینوشت4) موسی علیه السلام به کوه طور رفت و قوم بنی اسرائیل را به برادرش هارون سپرد.. در همین ایام سامری با این ادعا که ارض موعود - بهشت وعده داده شده روی زمین به قوم بنی اسرائیل- وعده بیهوده است و موسی باز نخواهد گشت و مرده است و ارض موعود دروغین است... مردم را به گوساله پرستی دعوت کرد... و فتنه مذهبی به پا کرد
پینوشت5) حدود 900 ایه و یک هفتم آیات قرآن پیرامون قوم بنی اسرائیل و ملحقات آن است...که این خیلی عجیب است... روایت داریم از نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که یا علی "انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی" : تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی با این تفاوت که بعد از من پیامبر دیگری وجود ندارد. ...حکایت مسلمین بسیار شباهت به این قوم دارد و یکی از علل تکثر این آیات به همین دلیل است... پیشنهاد می شود به دلیل این کثرت به عنوان یک موضوع ویژه به آن پرداخته شود و تحقیق و تفحص دقیق صورت بگیرد تا راه اشتباه را دوباره تکرار نکنیم و مورد لعن و تمسخر آیندگان نباشیم...
سرکار خانم افخم، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان در پاسخ به یکی از خبرنگاران که درباره محتوای مذاکره تلفنی اخیر آقای ظریف و جانکری سؤال کرده بود، گفت: «جزئیات مذاکرات ظریف و کری قابل انتشار نیست»!!
نظر امام در مورد لبو فروش ها و تاکسی ران ها!!
پ ن: نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل با بیان اینکه برخلاف تصور عامیانه سرانه فتنه آزاد بوده و تنها از فعالیت رسانهای محروم هستند، گفت: هر سال تابستانها آبدرمانی سرعین پذیرای جناب آقای کروبی و خانواده و اطرافیان ایشان است.
به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، آیتالله سید حسن عاملی عصر امروز در پاسخ به سئوال یکی از دانشجویان که در مورد سران فتنه و محاکمه آنها پرسیده بود، اظهار داشت: این موضوع نباید انسجام داخلی ما را به هم بزند و باید حل موضوع را همه ما به سران نظام واگذار کنیم.
امام جمعه اردبیل گفت: توجه داشته باشید که مراد از حبس خانگی صرفا"ممنوعیت از فعالیت رسانهای است والا هر سال تابستانها حداقل استان ما مخصوصا" آبدرمانی سرعین و سردابه پذیرای جناب آقای کروبی و خانواده و اطرافیان ایشان است..
به گزارش جهان نیوز، رسانههای اصلاح طلب بلافاصله پس از افشای عمق فساد، ژست ضدفساد گرفتند و خود را به سنگر مقابل مرتضوی و تامین اجتماعی کشاندند؛ غافل از اینکه اسناد دریافت کمکهای دهها میلیونی آنان از مرتضوی ثبت و ضبط شده است.
یکی از این روزنامههای به ظاهر پاکدست، روزنامه آرمان است که حتی فردای انتشار گزارش تحقیق و تفحص مجلس درخصوص فساد مالی تأمین اجتماعی، تیتر یک خود را به تقبیح این فساد اختصاص داد غافل از اینکه مدیران این روزنامه از ریخت و پاشهای مرتضوی کمبهره نبوده اند.
طبق این سند آقای سفیدی تنها در یک مورد 10 میلیون تومان کارت هدیه از مرتضوی دریافت کرده است.
البته اینها تنها کمکهای مرتضوی به روزنامه آرمان نیست چرا که در ادامه این رابطه، این روزنامه در اقدامی غیرمتعارف 20 میلیون تومان دیگر از مرتضوی بابت آگهی تبلیغاتی دریافت کرده است که در صورت لزوم، جهان نیوز برای تنویر افکار عمومی سند آن را هم منتشر خواهد کرد.
پ ن: این مطلب به معنای تطهیر متخلفین نیست که قطعاً در جامعه ای که به شکایت یک فرد عادی از یک رئیس جمهور رسیدگی می شود.. به این متخلفین اجازه فرارداده نمی شود و باید جریمه شوند.
بی ربط1: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در واکنشی عجیب به پرسش خبرنگار در خصوص وضعیت اداره کتاب و اینکه آیا مسئولیت آن به محمد سْلگی سپرده خواهد شد یا نه، گفت: « به شما چه ربطی دارد؟!!»
بی ربط2:
یادش به خیر...
در این زمینه دو نکته حائز اهمیت است.
اول اینکه معمولا جلسه با مدیران عامل شرکتهای خودروساز خارجی، توسط معاون وزیر صنایع یا رئیس سازمان گسترش و نوسازی صورت می گرفته که در این جلسه نه تنها مدیران عامل این شرکت ها حضور نداشتند بلکه در اقدامی خلاف عرف ، نمایندگان آنها موفق شده اند با وزیر جمهوری اسلامی ایران جلسه مشترک داشته باشند و در جلسه نیز اینگونه با کنایه و از موضع بالا سخن بگویند.
نکته بعد اینکه، هنگامی که توافقنامه ژنو امضا شد بسیاری از منتقدان با اشاره به زیان جبران ناپذیر شرکت های خودروساز فرانسوی از تحریم ایران، این بند توافقنامه را عملا به نفع کشور فرانسه ارزیابی کردند و بسیاری از کارشناسان داخلی اذعان داشتند که بازار ایران برای فرانسه نه تنها بسیار سود آور و غیرقابل گذشت است بلکه موجب می شود بسیاری از کارخانه ها و کارگاه های کوچک داخلی که با ایران خودرو و سایپا همکاری می کنند به دلیل عدم توان رقابت، ورشکست و از دور خارج شوند.
با این حال اینگونه از موضع سخن گفتن نمایندگان! خودرو سازان خارجی با وزیر صنعت در نوع خود کم نظیر و قابل تامل است.
ب ر2: یکی از مراجع،... در مصاحبه با روزنامه نیویورک تایمز! با اشاره به درگذشت ماندلا گفت: من امیدوارم که رهبران دنیا همان گونه که در مراسم تشییع آقای ماندلا حاضر شدند و اینگونه به او احترام گذاشتند به کار او نیز احترام بگذارند، یکی از کارهای ارزنده او این بود که وقتی آزاد شد از همه آنهایی که در حق او ظلم کرده بودند گذشت اما به شرط آن که به مردم بگویند چه ظلمهایی در حق او و مردمش کردهاند.
وی میافزاید: امروز هم معتقدم دولتمردان ایران و آمریکا و سایرین با هم مطابق آنچه گفتم از هم بگذرند و دوستانه زندگی کنند. (خلاصه: آمریکا از تو گذشتیم تو هم از ما بگذر!)
دور از انصاف است که نگوییم حرفشان درست است ولی در مقابل کی آمریکا؟! شیطان بزرگ؟! آمریکا از چیه ما می خواهد بگذرد؟! البته فکر می کنم در زمان ظهور منجی عالمتاب این طرح با اغماض قابل اجرا شدن است.. انشاء الله..
ب ر3: واکنش فرناندا لیما به اعتراض فیس بوکی ایرانیان: در مراسم"توپ طلا" طوری دیگر لباس می پوشم / قصد بی احترامی و ایجاد جنجال نداشتم
.: Weblog Themes By Pichak :.