گاستروزوفاژیال رفلاکس( GERD) یکی ازشایعترین اختلالات گوارشی بوده وهمان برگشت محتویات اسیدی معده به سمت مری ودهان می باشد، ومعمولا کمتراز3ساعت پس ازخوردن غذا اتفاق می افتد .
20تا40 درصد بزرگسالان علائم رفلاکس را حداقل یکباردرهفته و7درصدجامعه هرروزاین بیماری راتجربه می نمایند، وشیوع آن درکودکی 2تا20درصد می باشد .
علل رفلاکس :
1- کاهش دائمی یا موقت تونیسیته اسفنگترتحتانی مری دراثر بیماریهایی مثل اسکلرودرمی ومیوپاتی ها(ضعف عضلانی) ، انسدادکاذب روده ها، حاملگی، سیگار، چای وقهوه، بعضی داروها مثل آمینوفیلین وسیلدنافیل وتحریکات شدید یا اختلالات عصبی .
2- افزایش شدید حجم معده به علت پرخوری وغذاهای متنوع به یکباره .
3- قرارگرفتن محتویات معده درنزدیک محل اتصال مری به معده( اسفنگتر)، درمواقعی که فرد بعدازغذا، فوری دراز می کشد یا درموقع پر خوری و فتق هیاتال این اتفاق می افتد .
4- افزایش فشارداخل معده : درمواقع چاقی مفرط، حاملگی، آسیت شکم(تجمع آب دراحشاء شکم)، پوشیدن لباسهای تنگ .
علائم :
بازگشت موادترش مزه به دهان، سوزش سردل، سرفه های مزمن به خصوص درحالت درازکش وخواب، خشونت صدای صبحگاهی(دیس فونیا) ودردقفسه سینه که گاهی باآنژین قلبی قابل اشتباه است .باتوجه به افزایش اسیدیته محیط دهان تغییر شکل وتخریب دندانها نیز تسریع می شود .
این بیماری درشرخواران نیزبا امتناع ازشیرخوردن، بیقراری مکرر، حملات سیانوز وخوب وزن نگرفتن باوجوددریافت کالری کافی دیده می شود .
ادامه این امرمی تواندفرد را مستعد بیماریهای عفونی وغیرعفونی ریوی وتشدید آسم نموده ودرطولانی مدت خطر چسبندگی مری ومشکلات بلع را ایجادنماید .
باتوجه به تماس طولانی مخاط مری با اسید برگشتی ازمعده سلولهای مفروش کننده انتهای مری دچارتغییر ورشد غیرعادی شده ودر این ناحیه احتمال سرطان مری افزایش خواهدیافت .
پیشگیری ودرمان:
کاهش وزن، کمی بالا قرارگرفتن سرموقع استراحت بعد ازغذا(بلندترشدن بالش زیر سر، البته زیر سرتون خیلی بلند نشه که هم برای آرتروز ودسکوپاتی های گردن ضرر داره وهم ...)، پرهیزازمصرف سیگارودخانیات، پرهیزازمصرف موادغذایی پرچرب وحجیم به ویژه 3تا4 ساعت قبل ازخواب، عدم مصرف قهوه وچای وموادنوشیدنی ترش وگازدار والکلی واسانس دار، پرهیز ازنوشیدن مایعات زیاد درحین ویابلافاصله پس ازغذا ، کاهش مصرف موادغذایی پرادویه واسیدی وفست فود، پرهیزازفعالیت های سنگین کاری وورزشی بلافاصله پس ازصرف غذا وکنترل استرس واضطراب هنگام تغذیه وپس ازغذا .
اسفاده ازیک دوره درمان دارویی درمواردی که بیماری تشدید یافته، درکنارتوصیه های انجام شده با نظر پزشک معالج ضروری بوده که گاهی این دوره درمانی طولانی خواهد بود .
پیرومطلب برادرارجمند جناب آقای عباسی اینجانب سئوالات وشبهاتی به خصوص به جمع بندی نهایی ایشان داشتم وشواهدارائه شده را برای قطعیت این نتیجه گیری کافی ندانسته وعلاقه مندبودم که دلائل بیشتری ارائه فرمایند، ولی درآخرین جوابیه ایشان احساس کردم ایشان بحث را به جدل سوق می دهندوبیشترباعتاب وخطاب بنای فرارازجوابگویی به شبهات رادارند، لذا به مصداق ضرب المثلی که وجودلنگه کفش دربیابان رانیز نعمتی می داند، بابضاعت اندک واقرارمجددبه عدم صلاحیت درورود به این بحث واحساس ابترماندن مطلب ازسوی دوستان باصلاحیت، مطالبی را به اجمال مطرح تادوستان دلایل تفاوت آراء علماءرا دراین واقعه تاریخی متوجه وبه سادگی جمع بندی ننمایند .
جالب توجه است که جناب آقای عباسی بااصراربربحث تاریخی صرف دراینگونه قضایا، جمع بندی خودرا برمبنای حواشی غیرتاریخی بدست آورده اند، گویی علمای سلف این همه شواهد تاریخی وغیر تاریخی راندیده وبیهوده تاکنون به این قطعیت نظر نداده اند .
" قرآن کریم در شب بعثت پیامبر و در غار حرا هنگامی که آنحضرت مشغول عبادت بود بر وی نازل شد و به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز 27 ماه رجب، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، اتفاق افتاد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام، چهل سال داشتند (610 یا 611 م) .
آنچه مسلم است این است که در شب بعثت پیامبر سوره علق از قرآن کریم بر آن حضرت نازل شده است و شروع نزول قرآن از این تاریخ بوده است اما درباره کیفیت نزول تمام قرآن دو گونه آیات در قرآن کریم وجود دارد :
1- آیاتى که بر نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان دلالت دارند، مانند: آیه 185 سوره «بقره» و آیه 3 سوره «دخان» و آیه 1 سوره «قدر».
2- آیاتى که بر نزول تدریجى قرآن در طول 20 یا 23 سال دلالت دارند .
پاسخهایى که از جانب علماى اهل سنت و شیعه داده شده، به این صورت است، بیشتر اهل سنت و برخى از علماى شیعه (مانند شیخ مفید، سید مرتضى، ابن شهر آشوب) گفته اند: که منظور از نزول قرآن در شب قدر، آغاز و شروع نزول است که در ماه رمضان بوده است، زیرا هر حادثه اى را می توان به زمان شروع آن نسبت داد(مستندقول جناب آقای عباسی، که برمبنای شواهد غیرتاریخی نیز می باشد) .
برخى گفته اند: مقصود از «رمضان»، رمضان خاص نیست، بلکه در هر رمضان از هر سال به اندازه نیازدر همان سال، آیات قرآن به طور یکباره، بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل می شد و سپس به حسب حاجت، همان آیات به دستور خدا و توسط جبرئیل بر پیامبرش(صلى الله علیه وآله) به طور تدریجی نازل می گشت، که فخر رازى این احتمال را داده است .
به نظر برخى، بخش بزرگى از قرآن در ماههاى رمضان نازل شده است و به لحاظ آن، انتساب نزول قرآن به ماههاى رمضان هم صحت پیدا مىکند .
برخى از جمله شیخ صدوق معتقدند: قرآن به صورت مجموع در یک شب قدر در بیت العزة یا بیت المعمور نازل گردید، سپس در طول 20 یا 23 سال به صورت تدریجى بر پیامبر نازل شد . این دیدگاه برگرفته از برخى شواهد روایى است، چنان که شیخ صدوق از امام صادق(علیهالسلام) نقل مىکند: «قرآن یکباره بر بیت المعمور نازل شده است، آن گاه در طول بیست وسه سال بر پیامبر نازل شده است» .
در این دیدگاه، نزول قرآن در بیت المعمور (محل جبرئیل) یا بیت العزّه تنها بر جبرئیل، ملک موکل وحى انجام گرفته است بنابراین مراد از نزول قرآن در شب قدر نزول آن بر آسمان مزبور است تا ملک وحى، در زمان مناسب و به تناسب حوادث در اختیار پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار دهد .
برخى دیگر از علماى شیعه (مانند فیض کاشانى و ابوعبداللَّه زنجانى) آسمان چهارم را که در روایات آمده است بر قلب شریف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تأویل مىکنند و معتقدند: آن حضرت چهار مرتبه «جمادى، نباتى، حیوانى و انسانى» را به نهایت رساند تا آنکه حقیقت قرآن بر او نازل شد .
علامه طباطبایى این تأویل را مبرهن کرده و با فرق گذاشتن میان نزول دفعى و تدریجى، اظهار داشته اند: «تنزیل» همان نزول تدریجى است که مرحله قطعه قطعه و مقام تفصیل قرآن را شامل مىگردد. این دیدگاه بر گرفته از برخى شواهد قرآنى است، از جمله: «کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ» .
علامه طباطبایى علت نیاز به نزول دفعى را این گونه بیان کرده است: «قرآن کریم داراى یک حقیقت والا، روح باطنى و وجود بسیط است، همان گونه که واجد یک حقیقت تفصیل یافته و تجزیه شده در قالب الفاظ و کلمات است، که یک بار همان حقیقت بسیط و روح کلى سر بسته و متعالى قرآن از لوح محفوظ که مرتبه هاى از علم الهى است، به صورت دفعى بر جان و روان پیامبر اکرم تجلى نمود.
زیرا کسى که معلم، مربى، بشیر، نذیر و رحمت براى عالمیان است، باید سرفصل ها، اغراض و اهداف اساسى دعوت و پیام آسمانى و کتاب خویش را به صورت کلى و اجمالى (اجمال در عین کشف تفصیلى) بداند و بر معارف عظیم الهى و آیین هدایت و حقایق عالى خلقت و اسرار وجود آگاهى یابد .
بدین علت بود که یپامبردرجواب سئوال منتظر وحی می ماند، تاجواب تفصیلی داده باشد وازطرفی انبیاء وبرگزیدگان خداوندمکلف به روال معمولند نه به علم خودکه به یقین خداوندبه آنهاعطافرموده(آیه 105سوره توبه) . بنابراین علت نزول دفعى قرآن، آگاهى یافتن از اهداف، برنامه ها، هدایتها و حقایق به صورت اجمالى و کلى است و پیامبر(صلى الله علیه وآله) می بایست از این گونه علم و فیض غیبى بهره مند می شد ".
درهفته گذشته اتفاقی که در"کن "افتادجنجال زیادرسانه ای رادرسایت ها وفضای مجازی به همراه داشت، هیاهویی که خط وخطوط بازی های سیاست بازان مکاردرآن فضا براحتی قابل رصد وبرسی بود، آنان که بعدازهرحادثه واتفاقی مترصدندکه آیااین حادثه درجهت تقویت جناح آنهاست تاتمام قدازآن دفاع وازبانیان آن اسطوره بسازند، وچنانچه منافع جناح مقابل را تایید می نماید، آنرابه ترسناکترین شکل دراذهان جلوه وبرای حادثه آفرینان حکم کفروارتدادصادرنمایند .
دربین این مطالب نامه دختری توجه مرا جلب نمود که احساس کردم بدنیست به محضردوستان تقدیم نمایم، دردنامه ای فراترازنگاه باندهای مخوف سیاسی حاکم که متاسفانه براغلب جریان های رسانه ای سیطره داردوهمه چیزرادرجهت منافع خود می پذیرد ومی پرستد، شکوائیه ای باعواطف واعتقادات پاک جامعه اسلامی - ایرانی که شایددردفرهنگ ودین اوراواداربه نوشتن کرده باشد، تابازبانی ازسرمهروعاطفه وبا نیت اصلاح ونه ازسرتهدیدوتعصب سخن بگوید .
سلام خانم حاتمی
من یک دختر ایرانی هستم، یک انسان معمولی، مثل همه نه خیلی خوب و نه خیلی بد ، من نه آنقدر خوب هستم که وظیفه خودم بدانم که همه کس را نقد کنم و از همه اشکال بگیرم؛ و نه آنقدر بد که در برابر هر چیزی سکوت کنم و بگویم شاید این اتفاق برای من هم رخ دهد.
من نه افراطی هستم نه سکولار، نه راستی هستم نه چپی، فقط یک ایرانیام یک دختر دانشجوی ایرانی، یکی از این هفتاد و اندی میلیون ایرانی که به خودم حق میدهم دربرابر آنچه پیرامونم رخ میدهد اظهار نظر کنم .
راستش من تنها بخاطر علاقهای که به شما داشتم این نامه را نوشتم، اول خواستم سکوت کنم اما دلم اجازه این کار را به من نداد. بازیگرهای زیادی هستند که عکس بی حجابشان در فضای مجازی منتشر شده است، بازیگرهای زیادی هستند که در پارتیهای مختلط دستگیرشان میکنند …. ولی شما با آنها فرق داشتید. وقتی شما را در فیلم «سر به مهر» دیدم از شما خیلی خوشم آمد. برایم ارزشمند بود که در سینما حرف از نماز بزنید، هوادارتان شدم. از آن وقت بود که برای من شخصیت دیگری یافتید، شخصیتی که بتوان از دیگر بازیگران جدایش کرد .
من شما را به دلیل اینکه زن هنرمند و توانایی بودید با تمام وجود دوست داشتم، شما را دوست داشتم زیرا نجابت دختر ایرانی را در آن فیلم به نمایش گذاشتید و این متانت را در وجود شما بر پرده سینما دیدم اما …
نمی دانید وقتی عکستان را در جشنواره کن دیدم چه حالی شدم، با تمام وجود آرزو میکردم ای کاش هیچ رسانهای در این دنیا وجود نداشت، کاش هیچ عکاسی این عکس را نگرفته بود و کاش هیچ خبرنگاری این خبر را منتشر نکرده بود، کاش از همان اول همه سکوت میکردند، کاش این خبر این قدر در رسانهها نمیپیچید .
خانم حاتمی، دلم گرفت من میدانم که همه انسانها مثل هم نیستند و اعتقادات مختلفی دارند و هرکس حق دارد با اعتقادات خودش زندگی کند اما ... . اما ای کاش آن چیزی که از شما در ذهنم ساخته بودم را خراب نمیکردید، ای کاش شما هم کمی به من حق دهید، وقتی با یک مرد غریبه دست دادید تمام خاطرات خوبی که از نجابت دختر ایرانی فیلم «سر به مهر» داشتم، نابود شد.
من متانت زن را در این میدیدم که لوح پاک و لطافت روحش را اینطور در دست افرادی قرار ندهد که در جامعههای زمخت بزرگ شدهاند و زندگی صرفاً جسمانی آنان بیگانه با روح لطیف دختران نجیب است. ریحانه بودن زن مسلمان ایرانی که حجاب اختیار میکند از روح خشن و زمخت غربیها بدجور زخمی میشود و پژمرده میشود .
من نه از شما به دادگاه شکایت میکنم، نه شما را تهدید به مجازات میکنم و نه مانند برخی آقایان! کار شما را یک سهل انگاری، اشتباه یا «غافلگیری» قلمداد میکنم تا بتوانم با خودم کنار بیایم، من فقط سعی میکنم با حقیقت کنار بیایم، حقیقت این است که شما آن کسی نبودید که در فیلم نشان میدادید. شما تمام ذهنیت خوب من را نابود کردید. شما دروغ گفتید، شما من را فریب دادید، اما به این فکر میکنم که این فریب در کجا اتفاق افتاد در فیلم «سر به مهر» یا در «کن»؟
خانم حاتمی من نه سکوت میکنم و نه شما را تهدید میکنم. من فقط گلایه دارم. فکر میکنم من حق دارم که گلایه کنم. من حق دارم از شما بپرسم چرا؟ چرا باید با من و با هزاران و میلیونها نفری که مثل من فکر میکنند اینگونه رفتار کنید؟ مگر ما از شما چه میخواهیم؟ فقط از شما خواستیم وقتی نماینده ایران هستید، وقتی نماینده من هستید، وقتی نماینده دختر و زن ایرانی هستید، حیا و نجابت ما را زیر سوال نبرید. خانم حاتمی من و خیلیها مانند من، دوستدار شما بودیم و علاقمند به ارتباط با شما بودیم، اما این مدل رفتار شما نشان داد هیچوقت علاقمند به ارتباط با ما نبودید، چرا؟ چون ما حجاب داشتیم؟ باور کنید لطافتی که دوستان من دارند و در دوستی از نزدیک قابل درک است ترازش را در هیچ جای دیگری پیدا نمیکنید. این را از وقتی حجاب برتر را انتخاب کردم، جور دیگری دریافتم. زنانهتر که نگاه کنم این رفتار شما به احساس نازنین همه ما آسیب زد. اینکه در قالب حجاب فطرت و روح خود را دستناخورده نگه داشتیم به معنای زمختی روحیه ما نیست .
شما باعث شدید امروز رسانههای تندرو مثل همیشه به ما و حجابمان اهانت کنند. شما را سوژه کردند و علیه مردم من تاختند. شما بستری فراهم کردید تا عده زیادی از کسانی که چشم دیدن زن محجبه را ندارند به این زنان پاکدامن اهانت کنند. ایران را دوست داریم به این دلیل که زن مسلمان محجبه در آن از هر نقطه دیگر دنیا آزادتر است . آزادتر درباره اینکه آنطور که دلش میخواهد زندگی کند. اگر زنی حجاب نمیخواهد میتواند در همه جا آنطور که میخواهد باشد اما درباره زن محجبه اینطور نیست. دوستان محجبه من در همان کشوری که شما در آن با یک مرد دست دادید بارها مورد تعرض قرار گرفتهاند و به آنها حملههای زبانی و فیزیکی شده است. از شما میخواستم با حجابتان و حفظ کرامت انسانی خودتان به ما کمک میکردید تا پیام اسلامی که پدر شما به اعتقاد فراوان برای اعتلای آن در سینما تلاش کرد، به گوش مردم دنیا برسد .
شاید در جاهایی از این نامه لحنم تند شده باشد ولی این را بدانید که این حرفها، حرفهای دل من است. حرفی که بخاطر علاقهام به شما نوشتم. حرفی که امیدوارم آلت دست حرفها و موضعگیریهای سیاسی و تند نباشد و تنها به گوش شما برسد تا بدانید با بخشی از کسانی که شما را دوست داشتند چه کردید. دلم به من میگوید آیا میشود روزی لیلا حاتمی از همان توجیه «غافلگیری» فرجه بگیرد و از حجاب دفاع کند؟
خانم حاتمی دلم میلرزد و اشکم جاری شده است اما همین یک خط را هم مینویسم: لطافت و زیبایی روح یک شهید در بالاترین مرتبه است. سر مزار شهدا به این فکر میکردم آیا میشود لیلا حاتمی روزی در میان من و دوستانم با هم در همین پنجشنبهها پیش شهدا بیاید .
من هنوز به شما امیدوارم .
ف .م :یکی ازدوستداران لیلا حاتمی منبع :تسنیم
دراعتقادات شیعه امامیه علم بردونوع است :
1- "علم ذاتی" که مطلق وکامل است، ومختص ذات اکمل خداوند بوده وبشربه جزاثبات اجمالی درشان ذات احدیت، راهی درآن نداردوعقل وفهم بشرعاجزازدرک آن است .
کلیه خزائن غیب نزد خداست وکسی جزاوبرآن آگاه نیست ونیزآنچه درخشگی ودریاست همه را می داندوهیچ برگی ازدرخت نمی افتد مگر آنکه اوآگاه است ... آیه 59 سوره انعام
2- "علم عرضی" که بشردرطول حیات خود آن را کسب می نماید، وخودبردوقسم است که هردو ازافاضات حق تعالی است .
الف – "علم عرضی تحصیلی" که مختص همه انسان ها ازجمله پیامبران واولیاء الهی بوده وبا درس وبحث ودرک محضراستاد به مرورزمان قوام وتکامل خواهد یافت .
ب- "علم عرضی لدنی" که ازمبداء فیض به فراخوروجودی انسان وباتوجه به انتخاب الهی به بشراعطا می شود .
وی را ازنزد خودعلم لدنی بیاموختیم . آیه 65 سوره کهف
ذات پروردگارکه عالم ودانای غیب است احدی را برعلم غیب خودآگاه نمی کندمگر آن کسی که ازرسولان برگزیده است . آیه 28 سوره جن
یا خداوند ازقول حضرت عیسی(ع) می فرماید "وبه شما ازغیب خبردهم که درخانه هایتان چه می خورید وچه ذخیره می سازید . سوره آل عمران آیه 49
50 نفرازاکابرعلمای اهل سنت براین حدیث پیامبر(ص) اقراروآنرا نقل نموده اندکه پیامبرفرمود :
"من شهر علمم وعلی(ع) باب آن، وبرخانه ای نمی توان وارد شد مگرازدر آن" که الف ولام "العلم " ازنوع جنس است وشامل هرچیزی که برآن اطلاق علم شود .
به تواتر علمای اهل سنت وشیعه، ازعایشه همسرپیامبر نقل است که می گوید : پیغمبرعلی را خواست و اورا به سینه خودچسباند ووقتی علی سر برداشت عرق از جبینش جاری بود، گفتم دراین مدت طولانی پیامبر به توچه می گفت، گفت : رسول اکرم هزارباب ازعلمش را به من تعلیم فرمود که ازهربابی هزارباب گشوده می شود .
تاجایی که درمنبر فرمود : سئوال کنید ازمن قبل ازانکه مرا نیابید، جزاین نیست که درسینه من علم فراوان است، این است آنچه رسول خدا به من دانه های علم خورانیده .
ابن اثیر درص 25جلدچهارم اسدالغابه می گوید ابن ملجم درهنگام بیعت با حضرت شعری زیبا سرود به این مضمون : خداوند تورا به امامت، قائم برخلق نموده، توخلص ازهرعیب وریبی وصاحب جود وسخا نسبت به دشمن ...
حضرت درجواب شدت تعجب اصحاب ازکثرت علاقه مرادی به ایشان فرمودند :
... ارید حیاته ویرید قتلی غدیرک من خلیل من مرادی
وخبر شهادت خودرا به دست اودادند، ودرکتب شیعه وسنی ودرنهج البلاغه چه بسیار اخباری که حضرت ازآینده بیان فرموده که جهان شاهدوقوع آن بوده ویاخواهدبود .
حضرت فرمود: سئوال کنید ازمن،به خدا قسم سئوال نمی کنید ازچیزی تاروز قیامت مگر آنکه خبر میدهم شمارا، سئواکنید ازکتاب خدابه خداقسم آیه ای نیست مگراینکه می دانم درشب نازل گردیده یاروز، درزمین نرم یا کوه .
راستی بعد ازپیامبر، مسلمین چگونه وارد شهر علم پیامبر شدند وآیا حصن حصین این شهر اجازه ورود به همه مدعیانی که چون شب گردان شیادمی خواستند باب علم پیامبررا برای همیشه بسته نگه دارند می داد .
راستی چرا دررحمتی وباب واسعه ای که پیامبر برخلق گشوده بودرا این گونه بستند وجامعه بشریت راازفیض عظمای الهی محروم نمودند،تاجایی که خردمندان روزگارلحظه ای افسوس نشستن پای منبرمردی را می خورندکه فرمود : ازآسمان وزمین به پرسید که برراهای آسمان آشناترازراه های زمینم، ولی قومش ازچنین دریای بی کرانی تعدادموهای صورت خودرا طلب می نمودند .
بااستفاده از شبهای پیشاور سلطان الواعظین شیرازی
آش نخورده ...
افرادسیگاری که ازسرعدم شناخت ازمضرات آن ویا با شناخت کامل سیگار می کشند بادست خود مشکلاتی را برای سلامتی خوایجادکه هزینه گزاف آنرا نیزمی پردازند، ولی اطرافیان اجباری واختیاری آنهاکه تعدادشان ازسیگاریها نیز بیشتراست، روزانه تاوان گناهی را می پردازند که افراد سیگاری باایجاد "دود دست دوم" بر آنها تحمیل می نمایند، ودهان سوخته ای دارند ازآشی که نخورده ومیل به خوردن آن نیز ندارند.
دود دست دوم شامل "دوداصلی " که شخص بعدازتدخین ازدهان وبینی خود خارج می نماید و"دودجانبی" که ازسوختن کاغذوتوتون سیگار حاصل می شود .
“دوددستدوم” حاوی تعدادزیادی ماده سمی (Toxic) می باشدکه، به اختصارمهمترین موارد آن اشاره می شود :
نیکوتین(اعتیادآور)، قطران (محرک مجاری هوایی)، آمونیاک (درپاک کننده ها استفاده می شود)، بوتان (گازفندک)، منوکسید کربن (میل ترکیبی این گازبا هموگلوبین 210برابرمیل ترکیبی اکسیژن با هموگلوبین است)، سیانید(درسموم وسلاحهای شیمیایی مورد استفاده دارد)، فرم الدئید، سرب، پلوتونیوم (ماده ای باخاصیت رادیو اکتیویته) وبنزن(عامل سرطان خون) ...
این موادسمی می توانند مدت زیادی درهوا باقی مانده یا درمحیط رسوب نمایند وبه آرامی جذب هوای تنفسی شده ویاازطریق پوست ومخاط به ویژه درکودکان وارد بدن شوند .
اطرافیانفردسیگاری نسبت به افرادی که درمعرض دود سیگارنیستند بیشتردرمعرض بیماری های قلبی، ریوی (آسم، برونشیت، برونشکتازی وآمفیزم)، انواع سرطان ها به ویژه سرطان ریه هستند، وآمارسرطان ریه درمردان سیگاری 20 ودرزنان تا10برابرافرادغیرسیگاری گزارش شده است .
اکثرمواردسرطان ازسرطان دهان وزبان گرفته تاسرطان های لوله گوارش، پروستات، مثانه، پستان ورحم ... درافراد سیگاری واطرافیان دائمی آن هابیشتر است .
شیرخواران مادرانی که درمعرض "دوددست دوم" هستندویاخودسیگاریند، نارستر وبیشتر دچارکمبود وزن موقع تولد خواهندشد، وآمارمرگ ناگهانی (مرگ در گهواره ) دراین شیر خواران بیشتر است .
دود سیگار دربیماریهای ریوی وآلرژی های مخاطی وپوستی عامل اولیه بوده یا اثرتشدید کننده دارد .
درقوانین اکثر کشورها کشیدن سیگاردراماکن عمومی وبسته ممنوع اعلام شده، ووجودتهویه (Air Candision) های قوی نیز قادربه تصفیه موثرهوا ازدود سیگار ودیگر موادتدخینی نمی باشند .
افراد سیگاری اگردرکنارافرادی که دوستشان دارند زندگی می کنندحتی المقدورسیگارراترک نمایند ودرصورتی که اراده این کاررادرخود نمی یابند، کشیدن سیگارویا هرگونه تدخین رادرمنزل برای خودممنوع نمایند تا سلامتی عزیزانشان را به همراه سلامتی وثروت خوددودننمایندکه درخاکسترآن چیزی جزحسرت وپشیمانی نخواهندیافت .
" بااستفاده ازمجله پزشکی روز ومبانی بیماری های دستگاه تنفسی سسیل "
درزمانی که حاکمان این مرز وبوم ازانجام تعهدات ضروری خوددرقبال نیازهای اولیه مردم مثل: آموزش وپرورش، بهداشت وتغذیه، تامین سلامت روان وضروریات رفاهی مردم جامعه عاجز مانده اند، وجودانواع سمینار، کنفرانس، کنگره، بزرگداشت، تجلیل، اجلاسیه وتاسیس موسسه، دانشنامه، مجمع وپژوهشکده و ... که قریب به اتفاق آنهاباموازی کاری درنیل به مطامع سیاسی وجناحی صاحبان قدرت جوازتولد وتوان حیات یافته، وحتی مشغول خنثی نمودن فعالیت واثرفرهنگی یکدیگرند وبه شکلی بیت المال بی قدر ونشان این مردم بی زبان را حیف ومیل وبه عیان چون میراث پدری تقسیم می نمایند، آیامی شودکه روزی کسی این همه نهادهای به اصطلاح فرهنگی وارزشی اقتصادمحور را درجهت اصلاح امور وبه نفع جامعه منسجم نماید وآرزوی بزرگ مااین است که تا "مردی ازخویش برون آیدوکاری بکند " .
بدین سبب شعری ازشاعرطنزپرداز "آقای محمدغلامی" که ازشاعران طنازقمی می باشند رابه محضر دوستان تقدیم می نماییم :
پس ازکنفرانس مظفرشناسی رسیداست نوبت به صفدر شناسی
به کاشان شب شعر چاقوی زنجان به شهرری وشوش خنجرشناسی
به شیرازاجلاس تنبل پژوهی به قم هست اجلاس کافرشناسی
دوتاکنگره دربهاروزمستان به عنوان خواهربرادر شناسی
سمینارلاستیک درشهر ساری وقزوین سمینارپنچرشناسی
رسیده ست صدها کتاب ومقاله به اجلاس آیین همسرشناسی
شنیدم که درپیچ شمران گرفتند همایش به نام غضنفر شناسی
سپس وقت آن است تیم سپاهان بگیرد سمینارداورشناسی
وجادارد اینجا تشکرکنم از شب شعر شیرسماورشناسی
دوتاجشنواره قراراست برپا شود حول موضوع سر ... شناسی
گزارش رسید است ازبندرعباس همایش به عنوان بندرشناسی
وهرسال خوب است دریزد وکرمان بگیریم جشن چغندرشناسی
وگیلان ومازندران هم برای نشست جهانی کنگرشناسی
ومامردمان فهیم وفکوریم ازآن مردمانی که کمتر شناسی
دراین شهراجلاس اینورشناسی درآن شهر اجلاس آنور شناسی
به قمرود آیین قاطر سواری به قوچان گروه قلندر شناسی
به هرقهوه خانه گروه کثیری همه سخت مشغول قنبر شناس .
آل ابی سفیان (امویان ومروانیان) ازسرعمد ونیرنگ وفریب وبسیاری ازبرادران اهل سنت مابدلیل تاثیرپذیری ازتبلیغات گسترده ونگاه خوش بینانه به لفظ صحابی، معاویه ابن ابی سفیان را به لقب خال المومنین، کاتب وحی وصحابی پیامبر معرفی کرده اند، تااین شخصیت تاریخی را درحریمی امن قرار داده وبدین وسیله فجایع بزرگ تاریخ اسلام را توجیه ومصون ازنقد وبررسی نمایند .
معاویه درسال دهم هجرت اسلام آورد وپدرش را به خاطر مسلمان شدن که حتی ازسراکراه بود(درسال هشتم هجری بعدازفتح مکه ) با نامه ای توبیخ نمود وبه خاطر این سوء سابقه بعدازاسلام آوردن نیز موردسرزنش بود که عموی بزرگوار پیامبر(عباس) ازپیامبر (ص) خواست تاازسردلجویی امتیازی به معاویه دهد، که آن حضرت معاویه راکاتب مراسلات نمود نه کاتب وحی، ومعاویه چندان دوران وحی را درک نکرده تانقشی درکتابت وحی داشته باشد .
چون خواهر معاویه (ام حبیبه ) یکی اززنان پیامبر(ص) است، لقب خال المومنین رابرای معاویه یک شرافت دینی می دانند، که اگراینگونه باشد حی ابن اخطب یهودی که پدریکی اززنان پیامبر(صفیه) است بایدملقب به جدالمومنین گردد .
راستی باید ازبرادران اهل سنت پرسید که جناب ابوبکر وعایشه درتاریخ اسلام نزدشمامقام والاتری دارند یا ابی سفیان ودخترش ام حبیبه؟ پس چرا محمدابن ابی بکرازارث محروم می شود وبا فجیع ترین شکل دربصره آنهم به دست ایادی معاویه به شهادت می رسد وموردسب ولعن واقع می شود ولی بزرگان شمااعتراضی نمی نمایند، آیا اوخال المومنین نیست ؟
جناب محمدابن ابی بکرشعری دارندکه خودپاسخ این سئوال است :
یا بنی الزهراء انتم عدتی وبکم فی المحشرمیزانی رجح
و اذا صح ولائی لکم لاابالی ای کلب قدنبح .
اوتربیت شده دامان علی (ع) است ودوستی خاندان عترت را امید وپناهگاه خوددردنیا ومیزان عملش درآخرت می داند .
مورخین ازشیعه وسنی نقل می نمایند که معاویه فرد سفاک وخونخواری به نام بسربن ارطاه رابا سه هزار لشگرمامورقتل وعام شیعیان دراقصانقاط سرزمین اسلامی نمودکه عبارت تاریخی دروصف کاراین گروه این گونه است " هرکس ازاصحاب علی ابن ابیطالب (ع) را یافتند، کشتندوحتی دست های خودرااززنان وبچه هابازنداشتند " .
تاریخ آمار این قتل وعام عمومی را بیش ازسی هزار نفربه جزافرادی که درآتش سوزانده شده اندنقل می نماید، وشهادت سبط اکبر پیامبر وافرادی چون عماروحجرابن عدی ومالک اشتر ومحمدابن ابی بکرنیزدرکارنامه معاویه ابن ابی سفیان ثبت شده است .
باکدام منطق می توان پذیرفت که علی ابن ابیطالب(ع) ومعاویه ابن ابی سفیان هردوچون که صحابی پیامبرند، درکرداروگفتارورفتاروسیره حکومت داری خود ره صواب پیموده اند، وماراحق اظهارنظر درکارشان نیست درحالی که رفتارشان کاملا متضاد ودرجهت نفی یکدیگر بوده است .
مبارزه این دوجریان فکری وخط ومشی "شجره طیبه" با "شجره خبیثه(ملعونه اززبان پیامبر) " که درقرآن کریم تبیین شده، نبردی است که درابتدای تاریخ بشر آغاز وتاقیامت ادامه خواهدداشت، وتجسم کامل این دوصراط ومسیر رامی توان درمعاویه وعلی(ع) که هردوازصحابی پیامبرندمشاهده نمود .
باقلب خود مهربان باشیم
بیماریهای قلبی وعروقی شایعترین علت مرگ ومیردرایران می باشد که سن ابتلا به بیماریهای قلبی به علت تغیرات سبک زندکی وتغذیه، دائم روبه کاهش است .
عوامل خطرسازدراین بیماری را می توان به دوگروه تقسیم کرد :
1- عوامل غیرقابل تغییر: که انسان قادر به تغییر این عوامل نبوده ودرتقدیر انسان مقدر شده است، مانند :
- افزایش سن: ازهر5 بیمارقلبی که دراثر این بیماری دچارمرگ ومیرمی شوند، 4نفرآنها سن بالای 65سال دارند، وزنانی که سن بالاتر دارند درصورت حمله قلبی دوبرابر مردان دچار مرگ خواهندشد .
- جنس: مردان بیشتر اززنان در معرض بیماری قلبی وعروقی قراردارند، وباتوجه به اینکه زنان بعداز سن یائسگی بیشتردرمعرض بیماری قلبی قرارمی گیرند، ولی به اندازه مردان دچار بیماری های قلبی نمی شوند .
- وراثت : فرزندانی که والدین آنها دچار بیماری قلبی شده اند، زمینه بیشتری برای بیماری دارند .
- بیماری های مادرزادی: اختلالات عروقی ودریچه ای که هنگام رشد جنین به علل ژنتیکی ودارویی(البته می تواندجزءعلل قابل تغییر توسط والدین باشد) و... تکامل ورشدقلب را مختل می نماید .
2- عوامل قابل تغییر: که انسان قادر است این عوامل راکنترل وبه نفع سلامتی خود وجامعه تغییر دهد، مانند:
- مصرف دخانیات: مصرف دخانیات به خصوص سیگار می تواند بیماریهای قلبی را 2تا4برابرافزایش دهد، وکشیدن سیگار بزرگترین عامل خطر درایست (AREST)قلبی بوده وحتی تماس افرا دبادود سیگارنیزاین خطر را افزایش می دهد .
- افزایش چربی خون به خصوص کلسترول(هیپر کلسترولمی): این چربی در خون با آسیب به عروق قلبی ومحیطی ومرکزی سبب اختلال در جریان خون وآسیب به قلب وعروق خواهد شد .
کلسترول تحت تاثیر سن، جنس، وراثت وتغذیه قراردارد .
- فشارخون بالا : فشارخون بالا درطولانی مدت سبب بزرگی ونارسایی احتقانی قلب وآسیب به کلیه وعروق( عروق قلبی، کلیوی، ومغز) وتمام عروق محیطی ومرکزی خواهد شد .
- افزایش وزن: افزایش وزن که معمولا با افزایش چربی های خون نیز همراه است وکاهش فعالیتهای فیزیکی وکم تحرکی را نیز به همراه دارد، به شکل مضاعف خطر بیماری های قلبی وعروقی را افزایش خواهدداد .
- دیابت : افزایش قند خون (نوع 1و2) حتی با وجودکنترل خطر بیماریهای قلبی را افزایش می دهد ودرصورت عدم کنترل ویا کنترل نامناسب، این خطر بسیا شدیدتر خواهد شد .
دیابت سبب آسیب پیشرونده درعروق کوچک وبزرگ و اعصاب برتمام بافت ها وارگان های بدن به ویژه قلب اثر تخریبی داردوبیش از80درصد بیماران دیابتی با مشکل قلبی ازدنیا می روند .
- فشارروانی(استرس) : استرس های پایدار وطولانی با افزایش ترشح هورمونهای محرک قلب وفشار خون موجب آسیب وتخریب بافت های قلب وعروق خواهندشد .
- عوامل دیگری که می توانندزمینه ساز ویاتشدید کننده بیماری های قلب وعروق باشند، مثل: کم تحرکی، مصرف الکل، مصرف مفرط نوشیدنی های محرک مثل چای وقهوه وکاکائودار، کاهش مصرف سبزیجات ومیوه ومواد فیبردار وافزایش مصرف نمک( به خصوص نمک Nacl) وچربی(به ویژه چربی های جامد درافراد کم تحرک)، فشار کاری طولانی بدون توجه به موارد ارگونومی کار و آمادگی قبلی بدن، اختلالات خواب به خصوص درافرادی که ازخواب کافی درشب بهره مندنیستند ...
آنچه بیماری قلبی را به شایعترین عامل مرگ ومیر تبدیل نموده، عدم توجه انسان به موارد "قابل تغییرخطرساز"دربیماری های قلبی می باشد وعوامل "غیر قابل تغییر" درطول تاریخ انسان همواره وجودداشته ولی بیماری قلبی شایعترین عامل مرگ ومیر درجوامع بشرنبوده است .
ابن ابی الحدیددرص 80جلدچهارم شرح نهج البلاغه نقل می نمایدکه: بعدازاتمام خطبه فدکیه توسط فاطمه(س) ، علی درحضور مهاجر وانصار درمسجد روبه ابوبکر نمود وفرمود: چرا فاطمه را ازحق میراث پدر محروم نمودی وحال آنکه علاوه برارث درحیات پدرمتصرف ومالک بوده است؟
ابوبکر گفت: فدک "فی ء" مسلمانان است، اگرفاطمه شاهد بیاورد که ملک اوست به او می دهم والا محروم خواهم نمود .
علی گفت: آیا حکم می کنی درباره ی مابه غیر آنچه حکم می کنی درمیان مسلمانان، مگررسول خدا نفرمود: شاهد وگواه بر مدعی است وقسم برمدعی علیه، تو قول رسول خدارا ردنمودی وبرخلاف دستورشرع ازفاطمه که زمان رسول خداتاکنون متصرفه بوده شاهد می خواهی ؟.
به مابگو اگردوشاهدشهادت دهندکه ازفاطمه کارناشایستی سرزده با اوچه معامله ای می نمایی، گفت براوحدمی زنم مانندسایر زنان، علی گفت : اگرچنین کنی درنزد خدا ازجمله کفارخواهی بودچون ردکرده ای شهادت خدادرباره فاطمه را، مگر این آیه(ذکرآیه تطهیر) درحق مانازل نگردیده؟
ابوبکرگفت: چرا وعلی گفت: آیا فاطمه ای که خداشهادت به طهارت اوداده برای مال ناقابل دنیا دعوای بی جا می نماید، وشهادت طاهره رارد می نمایی وشهادت اعرابی را که برپاشنه پایش بول می کند می پذیری؟
بعدازاین احتجاج حضرت به منزل رفت، اماهیاهوئی عجیب برپاشد که حق راباعلی وفاطمه می دانستند .
چون ابوبکراعتراض مردم رادیدبرمنبر رفت وگفت: ای مردم این چه هیاهوئی است که برپاکرده ایدوگوش به حرف هرکس می دهید، چون شهادتش رارد کرده ایم چنین سخن می گوید وجزاین نیست که اوروباهی می باشدکه شاهدش دم اوست، ماجراجووبرپاکننده فتنه است ... کمک ویاری ازضعفا وزنها می طلبدمانندام طحال(زنی بودزانیه درجاهلیت) .
ابی الحدید می گویدازاین گفتارخلیفه تعجب نمودم وازاستاد خودابو یحیی نقیب جعفرابن زید البصری سئوال نمودم کنایه خلیفه به که بود، گفت کنایه نبود بلکه صراحت در کلام بود، گفتم اگرصراحت داشت سئوا ل نمی نمودم، پس خندید وگفت این نسبت ها را به علی داد ... وسلطنت همین است .
"شبهای پیشاور سلطان الواعظین شیرازی "
امروز درتاریخ عیان است که محاجه علی وفاطمه با خلیفه بر سرمیراثی مادی نبوده که به گواه تاریخ علی وفاطمه هرگزذره ای دلبستگی ووابستگی به ذخایر مادی نداشته اند، وآنان که فدک راغصب کردند نیز چشم طمع به ارزش مادی ودرآمد یک باغ ندوخته بودند، بلکه اهدافی بزرگتررادرسرمی پروراندند .
فدک باغی است به بزرگی تاریخ وفریادی به بلندای ابدیت، ونشان ومعیاری درسنجش عقل وجهل، که این هنر فاطمه(س) بودتاازیک مطالبه ارث ناچیز طلب حقی گران وبزرگ رادرتاریخ برای همیشه احیاءوجاودان نماید .
وچه زیبا گفت قیصرامین پور:
آوازعاشقانه مادرگلو شکست
حق باسکوت بود، صدادرگلو شکست .
"السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده طاهره الزکیه "
واذتاذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم، ولئن کفرتم ان عذابی لشدید .
وهنگامی که پروردگارتان یاد کرد: اگرسپاس گزاری کنیدبه یقین نعمت رابرشما می افزایم، واگرناسپاسی کنیدعذابم سخت است . "سوره ابراهیم آیه 7 "
درسنن الترمذی ج 5 ص344، صحیح بخاری ج 4 ص215، سنن ابن ماجه ج 2 ص 1291 نقل شده که : وقتی عبدالله ابن عمر(فرزند خلیفه دوم) شب هنگام به شهربازگشت اجساد زیادی دید که بردارشده اند، وآنها کسانی بودند که ازبیعت تمرد نموده بودند .
باوحشت به دارالحکومه حجاج ابن یوسف ثقفی وارد شدو اذن ورود خواست که نگهبانان گفتندامیر درخواب است، گفت بگویید فلانی آمده تاشما را ببیند، وهنگامی بر حجاج وارد شد که اودربستر آرمیده بود .
حجاج گفت چرا این وقت شب آمدی، که عبدالله درجواب گفت : ترسیدم نکند تاصبح بمیرم درحالی که تکلیف شرعی بیعت با شمارا ادانکرده باشم، وآنگاه حجاج درهمان حال انگشت پای خودرا ازروانداز بیرون آورد وگفت حال برخاستن ازبسترراندارم بیا با انگشت پای من بیعت کن، وبدین سان عبدالله به تکلیف شرعی خود عمل نمود .
درآغازحکومت علی (ع) وقتی که مردم درمسجد برای بیعت گرد آمده بودند، عبدالله ابن عمر بااعتراض ازمیان مردم برخاست وبیعت نکرد وباوجوداعتراض یاران حضرت اورا به حال خود وانهاد وعبدالله بدون بیعت مسجد را ترک نمود .
درحوادث دهشتبار دنیای اسلام کنج عبادت کزیده، ودرشهادت فرزندان پیامبر وخاندانش وفجایع بزگ بنی امیه وشهادت صحابی بزگ پیامبر(ص) سکوت اختیار کرد .
چه تلخ است داستان عمرمردزاهدی که دست بیعت عادلترین حاکم تاریخ(به گواه دوست ودشمن) را درمسجد رد نمود، اما باانگشت پای سفاک وخون خوارترین امیر تاریخ اسلام دربسترش وسراسیمه وذلت باردست بیعت داد .
.: Weblog Themes By Pichak :.