مطلب از: حسین علیزاده (چکیده شده)

احمد توکلی و علی مطهری دو نماینده اصولگرای مجلس و دو منتقد جدی احمدی
نژاد از هم اکنون انتقادهای تند و تیزی را متوجه سعید جلیلی نموده اند.

احمد توکلی در کنایه ای آشکار به جلیلی گفته: "نامزدهایی که ...تجربه‌ای
از پیچیدگی‌های مدیریت سخت نیاندوخته‌اند، قادر نخواهند بود کشور را، آن
هم پس از آسیب سال‌های اخیر اداره کند؛ چه رسد به آنکه تحول ایجاد کند.
ما رئیس‌جمهوری را می‌خواهیم که اوضاع را جمع کند و «کارنامه‌ای ملموس» داشته باشد"

علی مطهری نیز در صراحتی بی نظیر در حالی که پیروزی جلیلی را برای کشور
"خسارت بار" توصیف کرده، خطاب  به او گفته : "شما خود بهتر از هر کس
دیگری می‌دانید که تجربه کافی و صلاحیت لازم برای ریاست جمهوری را ندارید
و عده‌ای برای رسیدن به اهداف خود شما را به درون صحنه هل داده‌اند...
پیشنهاد می‌کنم انصراف بدهید و ابزار دست دیگران واقع نشوید."

برای درک نگرانی های این دو نامزد اصولگرا باید پرسید که در وضعیت بحرانی
جمهوری اسلامی، "کارنامه ملموس" سعید جلیلی در عرصه های نظامی، فرهنگی، بین المللی و اقتصادی چیست؟

به دیگر سخن، پرسش این است که جلیلی با کمترین تجربه در دوران خدمت در
وزارت خارجه چگونه به خود اجازه داده است که در انتخاباتی پا نهد که دیگر
نامزد آن، ولایتی، با 16 سال سابقه در وزارت خارجه است؟

نقش او در مدیریت جنگ هشت ساله، چقدر پرفروغ بوده که به خود اجازه داده
در انتخاباتی پا نهد که دو فرمانده ارشد (رضایی و قالیباف) در آن نامزد هستند؟

حضور او در مدیریت اجرایی کشور تا چه اندازه بوده که او به خود جرأت داده
در انتخاباتی ورود کند که مدیران ارشدی مثل غرضی و عارف در آن نامزد هستند؟

در عرصه فرهنگی، جلیلی از چه پیشینه ای برخوردار است که بتواند تنه به
تنه حداد عادل، یکی از چهره های فرهنگی جمهوری اسلامی (دارنده نشان دو
تعلیم وتربیت و چهره ماندگار سال 1387) بزند؟

و از همه مهم تر آیا سعید جلیلی "اندک" تجربه و مطالعه ای در حوزه مسائل
اقتصادی دارد که بتواند مدلی  برای برونرفت از بحران های مهیب اقتصادی ایران تدارک ببیند؟

برای پاسخ کافی است نگاهی به پیشینه، تحصیلات و سن هر یک از هشت نامزد
تایید صلاحیت شده بیاندازیم تا دریابیم از میان این هشت تن، آن یک نفر که
از نظر پیشینه، تحصیلات و سن "کم مقدار ترین" آن هاست، کدام است؟

مطالعه زندگی سعید جلیلی (48 ساله) اما تردیدی باقی نمی گذارد که پاسخ به
تمامی پرسش های بالا منفی است. با وجود این، وی  حساس ترین منصب (دبیر
شورای عالی امنیت ملی) را از میان هشت نفر برعهده دارد.

وی از نظر سنی کوچک ترین نامزد در میان هشت نامزد است. هنگام پیروزی
انقلاب اسلامی او 13 سال بیش نداشته. نه او و نه خانواده اش در شکل گیری
انقلاب اسلامی هیچ نقشی نداشته اند(مقایسه شود با رفسنجانی)

گرچه جانباز دوران جنگ است اما، در جنگ هیچ سابقه فرماندهی
نداشته.(مقایسه شود با هاشمی که جانشین فرمانده کل قوا بود)

گرچه فارغ التحصیل دکترای علوم سیاسی از دانشگاه امام  صادق است، اما درک
او از سیاست در 14 قرن قبل با نوشتن رساله دکترا و تدریس "دیپلماسی و
سیاست خارجی پیامبر اسلام" فسیل شده است. (معروف است که نامه های بی پاسخ
احمدی نژاد به تنی چند از رهبران جهان برگرفته از رساله دکترای جلیلی است)

دیپلمات ارشد مذاکرات هسته ای، در 16 سال خدمت در وزارت خارجه حتی "یک
روز" در یکی از سفارتخانه های ایران ماموریت نرفته تا دیپلماسی را از
نزدیک تجربه کرده باشد. ضعف او در تکلم به زبان انگلیسی (که ابزار یک
دیپلمات است) چنان محرز است که همواره باید یک مترجم همراه او باشد.

بالاترین پست او در وزارت خارجه، ریاست اداره بازرسی (اداره ای برای
نظارت بر تخلفات) بود که خود نشان از آن دارد که وی هرگز کار دیپلماسی را، حتی در درون کشور تجربه نکرده است.

با آمدن دولت اصلاحات وی ناگزیر به اداره "بررسی های جاری بیت رهبری" رفت
که در آنجا نیز از کار دیپلماتیک فاصله گرفت ولی به مقام ولایت تقرب پیدا کرد.

با روی کار آمدن دولت "باندبازی" احمدی نژاد به ناگاه جلیلی به معاونت
اروپا و امریکای وزارت خارجه (یکی از معاونت های مهم) منصوب شد تا چشم
نظارتی احمدی نژاد بر منوچهر متکی (وزیرتحمیلی علی لاریجانی ) باشد.

با استعفای علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی، تنها به فاصله
چند ساعت سعید جلیلی بر صندلی حساس ترین نهاد تصمیم گیرنده در موضوعات
امنیتی تکیه زد و شماری از همطرازان فکری خود را ـ  از جمله علی  باقری
(هم قد و اندازه جلیلی) ـ به شورای عالی امنیت ملی برد تا در مذاکرات
مهمی مثل گفتگوهای 1+5 در پرونده هسته ای، فقط بداند که باید بگویند "نه".

در حالی که مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران، نماینده تام الاختیار رهبر
و رییس جمهور در این مذاکرات است، به تشخیص خاویر سولانا ، جلیلی "توان
مذاکره" در مسائل هسته‌ای را ندارد و  تنها "حامل پیام" است چرا که به گفته سولانا رشته مذاکرات در دست او نیست.

سعید جلیلی؛ نامزدی با ظرفیت کوچک

تمام تئوری اقتصادی او آن است که به دنبال "حیات طیبه" است و فضای
یوتوپیایی ذهن او تا آنجاست که ایران را "فراتر از دمکراسی" می پندارد.

مدرس صاحب کرسی در "سیاست خارجه پیامبر" که نمی داند، پیامبر اسلام حاضر
به عقد قرارداد صلح با "یهود بین قریظه" شد، می گوید به دنبال "تنش
زدایی" نیست. او می گوید که: "من با این تنش‌زدایی مخالفم. اصل برای ما تهدید زدایی است نه تنش زدایی."

جالب اینکه او در نقض استراتژی تهدیدزدایی خود می گوید: "ما درصدد
خشکاندن ریشه‌های رژیم صهیونیستی، نظام سرمایه‌داری و نظام کمونیستی
هستیم و می‌خواهیم که نظام اسلامی را ترویج کنیم... ما این حقیقت را در
سیاست خارجی خود بارها اعلام کرده‌ایم که در صدد "گسترش نفوذ اسلام" و
کاهش نفوذ سلطه در جهان هستیم...حال اگر آنها این نکته را تشکیل یک
امپراتوری بزرگ می‌دانند ما باکی نداریم و از آن استقبال می‌کنیم."

باید به علی مطهری و احمد توکلی حق داد که با دیدن حذف استوانه ای مثل
هاشمی رفسنجانی از حضور در انتخابات، نگران ظهور "احمدی نژادی دیگر"
باشند چرا که آنچه از احوال بی مایگی جلیلی دانستیم نشان می دهد وی "جاه طلبی است بزرگ با ظرفیت های کوچک".




تاریخ : چهارشنبه 92/3/22 | 8:41 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 در پی موضع گیری قاطع علی اکبر ولایتی در برابر مدعیات سعید جلیلی در
خصوص برنامه اتمی و سیاست خارجی، این بار لباس شخصی ها به طور سازمان
یافته به سخنرانی مشاور عالی رهبری در قم حمله کرده و در نتیجه اغتشاش
این نیروها، وی ناچارا سخنان خود را در نیمه راه به والسلام علیکم رساند
و مانند سخنرانی پنج ماه قبل علی لاریجانی، نیمه تمام به تهران بازگشت.

ولایتی که در جریان مناظره های تلویزیونی پاسخ ادعاهای جلیلی را نداده
بود، بعدا در یک میتینگ انتخاباتی اظهار داشت: "در این زمان قصد ندارم به
اظهارات ایشان همانند خودشان پاسخ دهم ... فقط باید تاکید کنم که اطلاعات
بنده در خصوص مذاکرات هسته ای و تلاش های دیپلماتیک جمهوری اسلامی که در
آن مناظره عنوان شد کاملا مستند و درست بود ولی حالا این که از سوی برخی
دوستان این اطلاعات با چه صفتی ارزیابی می شود، در این زمان ضرورتی به اصرار بر نفی آن تلقی ندارم..."

گفتنی است؛ جلیلی که یکی از طرفدارانش یعنی مهدی محمدی نویسنده سابق
کیهان (و عضو فعلی تیم هسته ای) در مورد ولایتی نوشته بود "ولایتی چهره
واقعی خود را آشکار و حرف آن کسانی را تصدیق کرد که می‌گفتند ایشان اگر
بر سر کار بیاید به اصولگرایان بدتر از آن خواهد کرد که اصلاح‌طلبان
کردند." از جمله نامزدهایی بوده است که احتمال انصراف وی مطرح شده ولی
باقری کنی رئیس ستاد وی در این مورد گفته است: برنامه‌های انتخاباتی
جلیلی با قوت تا پایان مهلت تبلیغات ادامه خواهد داشت و وی به هیچ وجه قصد کناره‌گیری ندارد.




تاریخ : سه شنبه 92/3/21 | 9:10 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

محمدرضا عارف از نامزدی ریاست جمهوری ایران انصراف داد

محمدرضا عارف، از نامزدهای ریاست جمهوری ایران اعلام کرده که از این
رقابت‌ها کناره گیری کرده است.

آقای عارف در متنی که در وب سایت رسمی خود منتشر کرده است، نوشته که غروب
دوشنبه نامه ای را از محمد خاتمی، رییس جمهوری پیشین دریافت کرده و
"ایشان طی این نامه در مقام رهبری اصلاحات، ادامه حضورم را در صحنه
انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری مصلحت ندانسته اند."

آقای عارف در ادامه نوشته است: "با عنایت به نظر صریح جناب آقای خاتمی و
تجارب انتخابات دو دوره گذشته ریاست جمهوری، انصراف خود را از ادامه رقابت‌های انتخاباتی اعلام می دارم."

این نامزد ریاست جمهوری ایران "گذشتن از حق خویش به نفع ملت بزرگ و ایران
سریلند را مصداق روشن اصلاح طلبی واقعی" دانسته و شرکت در انتخابات را
"هم حق و هم تکلیف" عنوان کرده است.

در پایان آقای عارف از مردم کشور تشکر کرده و اعلام کرده که "در همه شرایط در کنار ایشان خواهم ماند."

پیشتر محمدرضا عارف اعلام کرده بود که در صورت محوریت محمد خاتمی، ائتلاف انتخاباتی را خواهد پذیرفت.

آقای عارف دومین نفر از نامزدهای ریاست جمهوری است که روز دوشنبه (20
خردادماه) کناره‌گیری خود را اعلام کرده اند.

حداد عادل نیز در همین روز از رقابت‌ها انصراف داد




تاریخ : سه شنبه 92/3/21 | 8:51 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

انسان عاقل و مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود! 

بازنویسی، نوشته ای از آقای عبدالرحیم اباذری

استقبال پرشور و کم نظیری که مردم سرتاسر کشور از کاندیداتوری آیت الله هاشمی رفسنجانی کردند، نشان دادند، آنان از حاکمیت آدم های کوچک، ناتوان و تازه به دوران رسیده خسته شده و منتفرند و نیاز مبرم به مدیریت انسان های شریف، بزرگ، صادق، صالح، کار آمد و کار آزموده دارند.

هشت سال گذشته تجربه تلخی برای ملت بزرگ ایران بود و نشان داد هر گاه رئیس دولت از افراد ناشناخته، کوچک و تازه به دوران رسیده باشد، هرگز نمی تواند برای مردم، کشور، انقلاب و نظام مفید باشد. علتش هم روشن است. زیرا کسانی که به قول معروف یک سر و گردن از وی بزرگتر و بالاتر هستند، هرگز حاضر نمی شوند با او در کنار یک میز بنشینند و این کار منطقی هم هست. بنابرین او ناچار است اعضای دولت خود را از افرادی مثل خود یا پایین تر و ضعیف تر از خود انتخاب کند.

در دولت نهم و دهم با تمام وجود شاهد این وضعیت اسف بار بودیم. یک سری شخصیت های ریشه دار و توانا از همان اول کنار گذاسته شدند. بعضی از افرادی هم که آمدند، پس از اندکی چون خود را قوی تر از رئیس دولت یافتند، نتوانستند بمانند، یا خودشان رفتند یا کنار گذاشته شدند و در نهایت دولت، امور کشور را با افراد کم تجربه، ضعیف و ناکارآمد ادامه داد و نتیجه اش آن شد که امروز شاهدش هستیم.

در لسان مبارک امامان معصوم (ع) نیز سپردن کارهای بزرگ به آدم های کوچک، عامل انحطاط و سقوط حکومت ها معرفی شده است. امام علی (ع) می فرماید:

«یستدل علی ادبار الدول باربع: تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل.» (غررالحکم ودررالکلم،ص 342،حدیث 7835) چهار چیز عامل شکست دولت هاست. 1- غفلت کردن از مسائل مهم کشوری 2ـ روی آوردن به حواشی و کارهای بیهوده 3ـ به کار گرفتن آدمهای پست و فرومایه 4- کنار زدن و منزوی کردن انسان های شریف و اصیل. متاسفانه این چهار ویژگی در دولت دهم کاملا آشکار بود.

آن حضرت در حدیث دیگر می فرماید: «تولی الاراذل و الاحداث، الدول دلیل انحلالها و ادبارها.» (همان،ص 345،حدیث 7925) یعنی: روی کار آمدن آدم های فرومایه و تازه به دوران رسیده، نشانه انحطاط و انحلال حکومت هاست.

مرحوم آقا جمال خوانساری، شارح غررالحکم در توضیح و ذیل این حدیث شریف می نویسد: «مراد این است که مباشرین مهمات دولت ها باید که مردم بلند مرتبه باشند... و هر دولتی که مباشرین مهمات آن مردم پست مرتبه و تازه به دوران رسیده شوند، این نشان این است که به زودی بر هم خورد و پشت برگرداند و وجه این ظاهر است و به تجربه نیز معلوم شده» (شرح آقا جمال خونساری بر غررالحکم و دررالکلم، ج 3، ص 696)

این حقیقت از نظر تاریخی هم روشن است. مرحوم فیض الاسلام در ترجمه و شرح نهج البلاغه می نویسد: از حکیم دور اندیشی پرسیدند، انقراض دولت ساسانیان را چه سبب شد؟ گفت: «ایشان افراد کوچک را به کار های بزرگ گماشتند که از عهده آن کار ها بر نیامدند و مردم بزرگ را به کارهای کوچک وا داشتند که به آن کارها اعتقاد ننمودند، از این رو نظام کارشان از هم گسست و جمعیت شان پراکنده شد.» (ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص756) بعضی از مورخان یکی از علل مهم انقراض دولت مقتدر صفوی را نیز همین امر قلمداد کردند.

کسانی که در هشت سال گذشته با لطایف الحیل و هزینه کردن از دین و اعتقادات مردم یک فرد ضعیف را بر گرده مردم سوار کردند، امروز بدون این که پاسخگوی اشتباهات گذشته خود باشند، تلاش می کنند، فرد مشابه و ضعیف تر از او را دوباره بر مردم تحمیل کنند، اما مردم دیگر هوشیار و بیدار شده اند.

در حدیثی از امام صادق (ع) داریم که فرمود: «المومن لایسلع من جحر، مرتین» مومن هرگز از یک سوراخ، دوبار گزیده نمی شود. استقبال پرشور و کم نظیری که مردم سرتاسر کشور از کاندیداتوری آیت الله هاشمی رفسنجانی کردند، نشان دادند، آنان از حاکمیت آدم های کوچک، ناتوان و تازه به دوران رسیده خسته شده و منتفرند و نیاز مبرم به مدیریت انسان های شریف، بزرگ، صادق، صالح، کار آمد و کار آزموده دارند تا با روش اعتدال و عقلانیت، تمام نیروی های قوی، متعهد و کارآمد از گروه ها و سلیقه های مختلف را به کار گیرد و مردم، کشور، انقلاب و نظام را از این نابهنجاری ها برهاند.




تاریخ : دوشنبه 92/3/20 | 7:1 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

بازخوانی تاریخ

درباره احمدی نژاد چه می گفتند؟

شخصی‌ شب‌ بیست‌ و سوم‌ ماه‌ رمضان‌ در حال‌ احیاء پیش‌ از نیمه‌ شب‌ به‌ خواب‌ می رود. در خواب‌ به‌ او ندا می شود که‌ بلند شو برای‌ احمدی نژاد دعا کن‌، وجود مقدس‌ ولی عصر (عج‌) دارند برای‌ احمدی نژاد دعا می کنند.

هر چند اکنون، بسیاری منتقد احمدی نژاد شده اند و برای دوری از رئیس جمهوری که آفتاب قدرتش بر لبه بام است، از یکدیگر سبقت می گیرند، اما در روزهایی نه چندان دور، تعریف و تمجید از احمدی نژاد، و او را در هاله ای از معنویت و نور پیچیدن و وصف های مبالغه آمیز درباره او گفتن، رسم حامیان سابق بود.

در همین باره، حجت الاسلام عبدالرحیم اباذری در یادداشتی، گزیده ای از سخنان پیشین برخی چهره ها درباره محمود احمدی نژاد را بازخوانی کرده است که خواندنش خالی از لطف و عبرت نیست:

1-حضرت آیت الله مصباح یزدی: «دیشب‌ یکی‌ از دوستان‌ حاضر در جلسه‌ نقل‌ کرد؛ قبل‌ از برگزاری‌ مرحل?‌ اول‌ انتخابات‌ به‌ محضر یکی‌ از علمای‌ اهواز رسیدم‌. ایشان‌ گفت‌: نگران‌ نباشید، احمدی‌نژاد رئیس جمهور می شود. ایشان‌ گفته‌ بود که‌ شخصی‌ شب‌ بیست‌ و سوم‌ ماه‌ رمضان‌ در حال‌ احیاء پیش‌ از نیمه‌ شب‌ به‌ خواب‌ می رود. در خواب‌ به‌ او ندا می شود که‌ بلند شو برای‌ احمدی نژاد دعا کن‌، وجود مقدس‌ ولی عصر (عج‌) دارند برای‌ احمدی نژاد دعا می کنند. می گوید من‌ حتی‌ اسم‌ احمدی نژاد را نشنیده‌ بودم‌ و اصلاً او را نمی شناختم‌! خود ایشان‌ نیز در تاریخ‌ دهم دی ماه‌ قاطعانه‌ گفته‌ بود که‌ من‌ رئیس‌ جمهور خواهم‌ شد. کسانی‌ با او شوخی‌ می کردند که‌ این‌ چه‌ حرفی‌ است‌ می زنی‌؟ چه‌ کسی‌ به‌ تو رأی‌ می دهد؟ چه‌ کسی‌ تو را می شناسد؟ گفته‌ است‌ این‌ قول‌ یادتان‌ باشد، امروز 10/10/83 است‌، من‌ رئیس ‌جمهور خواهم‌ شد! حالا خواب‌ دیده‌ یا کسی‌ به‌ او گفته‌ است‌ من‌ نمی دانم‌!» (گفتمان مصباح، رضا صنعتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص883)

ایشان در اولین‌ دیدار خود با احمدی نژاد پس‌ از انتخابات‌ ریاست ‌جمهوری‌ خطاب به وی: «خدای‌ متعال‌ را شاکریم‌ که‌ زمین?ه انتخاب‌ چنین‌ شخصیتی‌ برای‌ این‌ دوره‌ خاص‌ از انقلاب‌ را فراهم‌ کرد و آیندگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ خواهند رسید که‌ انتخاب‌، مشحون‌ به‌ کرامات‌ و معجزات‌ بود و از این‌ رو توفیق‌ شکر این‌ نعمت‌ را از خداوند خواستاریم‌. عنایات‌ حضرت‌ ولی عصر (عج‌) یار ملت‌ ایران‌ بود که‌ به‌ چنین‌ موفقیتی‌ دست‌ یافت‌ و تلقی‌ ما این‌ است‌ که‌ این‌ نفخ?ه الهی‌ که‌ در این‌ زمان‌ در جامعه‌ ما دمیده‌ شده‌ و آثارش‌ در علاق?ه بیشتر مردم‌ به‌ دین‌ و اندیشه های‌ اسلامی‌ ظهور یافته‌، مرتبه ای‌ از مراتب‌ چیزی‌ است‌ که‌ در زمان‌ پیامبر اسلام (ص)  تحقق‌ پیدا کرد و ان شاءالله مرتبه کاملش‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ ولی عصر (عج‌) تحقق‌ خواهد یافت.‌» (همان، ص881)

ایشان در جلسه دیگر: «رئیس جمهور وقتی از طرف ولی فقیه نصب شد می شود عامل او، و آن پرتو قداستی که او دارد، بر این هم می تابد، وقتی شد رئیس جمهوری اسلامی،‌ حکمش را از رهبر یعنی از جانشین امام دریافت کرد، آن قداست بر این هم می تابد، آن‌وقت اطاعت رئیس جمهور، اطاعت مجلس و سایر نهادهای قانونی هم می شود اطاعتِ خدا.» (21/5/1388)

2- آیت الله جنتی عضو محترم شورای نگهبان در خطبه های نماز جمعه تهران: «این نامه (نامه احمدی نژاد به رئیس‌جمهور آمریکا) فوق العاده است و عقیده من این است که از الهامات خدا بود... توصیه می کنم این نامه را بچه ها همه بخوانند و در مدارس و دانشگاه ها خوانده شود و صدا و سیما نیز مکرر آن را بخواند... این گونه حرف زدن، الهام خداوند است.» (23/4/1385)

ایشان در خطبه‌ دیگر: «مردم با اشک و نذر و نیاز و توسل به خدا در سوم تیر یکی از هم قدهای خود را انتخاب کردند. کمک خدا در حادثه، مشهود است. یکی از دوستان نقل می کرد آن زمان سوار تاکسی شده بود و راننده تاکسی گفته بود من می خواهم به آقای احمدی نژاد رأی بدهم؛ زیرا مادرم که چند سالی است مرده دیشب به خوابم آمده و گفته به احمدی نژاد رأی بده.» (9/4/1386)

3-حجت الاسلام مرتضی آقا تهرانی: «این دولت، از زمان مشروطیت تاکنون محبوب ترین و بهترین دولت بوده است.» (8/6/1388)

4-حجت الاسلام رهدار، مدیر سابق مرکز تاریخ معاصر موسسه امام خمینی (ره): «در این دوره از انتخابات، مانند ائتلاف 6 نفره ای که در جنگ جمل علیه امام علی (علیه السلام) برپا شد، ائتلافی مقابل احمدی نژاد شکل گرفت. آنها چون دیدند یک بچه مسلمان پیرو خط ولایت آمده، همه مقابل او ائتلاف کردند؛ اما در نهایت شکست خوردند.»

5- حجت الاسلام قاسم روانبخش، از هفته نامه «پرتو سخن»، نامه احمدی نژاد را به نامه پیامبر (ص) تشبیه کرده و می گوید: «پاسخ ندادن به نامه یا حتی بی ادبی آنها به آن، از شخصیت نویسنده نمی کاهد؛ بلکه اعتبار مخاطبِ ‌نامه را کاهش می دهد؛ چنان که پاره شدن نامه پیامبر اعظم (ص) توسط خسرو پرویز، چیزی از اعتبار پیامبر (ص)  نکاست و خسرو پرویز را برای همیشه تاریخ، سرافکنده ساخت.» (21/2/1389)

6-حجت الإسلام سقای بی ریا، مشاور رئیس جمهور در امور روحانیون: «درسفر شانگهای، خانم های هندو آمدند و با دست مالیدن بر شیشه اتومبیل رئیس جمهور، خواستند خودشان را متبرک کنند.»

7- آقای محمدرضا رحیمی، معاون رئیس جمهور، در حضور احمدی نژاد: «در سوریه در شهر تاریخی بُصرا که اسم آن را بعضاً ممکن است نشنیده باشید، یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری بیاید آن، احمدی نژاد بود.» (17/3/1385)

8- مهندس اسفندیار رحیم مشایی، رییس دفتر رییس جمهوری: «خودم فکر می کنم در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب یک چنین دولتی، یک چنین رییس دولتی با این محبوبیت وجود ندارد که هم در کشور این همه انسجام را سازمان داده باشد، هم امید آفریده باشد و این همه احساس عزت ایجاد کرده باشد. من شاهدم ایرانیان خارج از کشور تا پیش از این دولت می گفتند ما ایرانی بودن خود را انکار می کردیم، ما هیچ جا نمی گفتیم ایرانی هستیم تا می گفتیم، می گفتند اینها تروریست هستند، عقب مانده هستند، مرتجع هستند... الان ما هر جا می رویم قبل از این که کسی از ما بپرسد، خودمان یک جوری می گوییم ایرانی هستیم، چون به ایرانی بودن خود افتخار می کنیم» (2/6/1388)

او در جای دیگر می گوید: «آقای احمدی نژاد فردی باهوش و انسانی استراتژیست و طراح است، دوست دارم فرصتی داشته باشم تا شخصیت آقای احمدی نژاد را در تلویزیون تبیین و تشریح کنم و بگویم این شخصیت کیست.» (9/10/1388)

9-آقای جوانفکر مشاور رسانه ای رئیس جمهور: «رئیس جمهور در همه حوزه ها کارشناس هستند.» (18/8/1389)
10- آقای محمدعلی رامین، رئیس وقت کمیته رایحه خوش خدمت: «احمدی نژاد مانند همه پیامبران با مشکلاتی روبه رو شد و سیل جوک های اراذل و اوباش به سمت او روانه شد. هدف تمام پیامبران این است که برای عدالت و قسط قیام کنند.» (5/10/1387)

12- آقای حمیدرضا ترقی، عضو ارشد حزب موتلفه: «سادگی زندگی احمدی نژاد شبیه پیامبرانی مثل یوزارسیف است.» (7/12/1387)

13-استاد حاج حیدر رحیم پور ازغدی: «این دولت انقلابی، پرطرفدارترین و مردمی ترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی است.» (11/6/1388)

14-اجرای برنامه  فرزاد جمشیدی (مجری تلویزیون) در حضور احمدی نژاد: «شنیدم برای فرزندت عروسی گرفته ای و 40 - 50 نفر را دعوت کرده ای و پس از آن نیز نماز جماعت خوانده ای. آیا در نهج البلاغه نخوانده ای که مردم به دین زمامداران خویشند؟ هیچ فکر کرده ای اگر همه برای فرزندان خود این چنین مراسم عروسی بگیرند کار و کاسبی سالن های غذاخوری، انتشاراتی کارت عروسی تعطیل خواهد شد؟... من بنابر این علت مهم، به محمود احمدی نژاد رای نخواهم داد. به‌خاطر فقط 4 یا 5 ساعت استراحت! آقای دکتر اگر همه 19 ساعت کار کنند که مملکت پیشرفت می کند!» (1/4/1388)

او در جلسه دیگر: «شما مثل دیگران کابینه تعاونی ندارید! وام دار قارون ها نیستید. سپاه ابن نحسی راه نیانداختید تا ملک ری، وعده بدهید! خیمه ستادهایتان، قلب مردم بوده است... شما که کعبه دلها را فتح کرده اید بیایید با نژاد احمدی خود، عطر انقلاب گل محمدی را هم به مشام برسانید. به شیوه پیغمبر محبوب خدا، ببخشید! عفو کنید همه آنها را که به شما توهین کردند. به ما سلام کردن بیاموزید.»
در برنامه دیگر می گوید: بخشی از اظهارات رئیس جمهور کشورمان در سفر به نیویورک که در خبرگزاری فرانس 24 منتشر شده، حدود 2 میلیارد و 200 میلیون کامنت درج شده است.» (11/7/1389)

15-آقای ف‍رج ‌الل‍ه‌ س‍ل‍ح‍ش‍ور، ک‍‍ارگ‍رد‌ان‌ س‍ی‍ن‍م‍‍ا و ت‍ل‍وی‍زی‍ون: «اح‍م‍د‌ی ن‍ژ‌اد ر‌ا م‍ال‍ک ‌‌اش‍ت‍ر ‌ع‍ل‍‍ی‌(‌ع) در ‌ای‍ن‌ زم‍‍ان می دانم و لذا نباید کاری کنیم که اگر عل‍ی زمان، مالک اشتری را پیدا کرده از دست بدهد.» (16/3/1388)

او اضافه می کند: «به مالک اشتر علی زمان، احمدی نژاد رأی می دهم... ما به مالک اشتر علی زمان، محمود احمدی نژاد رای می دهیم و بدانید که بسیاری از هنرمندان سریال یوسف و بسیاری از هنرمندان مومن جمهوری اسلامی ایران به فرزند ایران رای می دهند.» (18/3/1388)

16- آقای حمید بقایی، ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری: «اگر به کارهایی که آقای احمدی نژاد انجام داده دقت کنیم، می توانیم بگوییم آقای احمدی نژاد، کوروش زمان است. آقای احمدی نژاد با مواضعی که در مقابل آمریکا در سازمان ملل گرفته، به نوعی کوروش زمان است.» (27/6/1389)

17- سایت روزنامه ایران: «از نکات قابل توجه سفر رئیس جمهور این بود که احمدی نژاد در پایان سخنان خود در جمع مردم ارومیه در ورزشگاه تختی از آنها خواست برای بارش باران دعا کنند و خود نیز از خداوند متعال خواست که باران رحمت را بباراند که به محض اتمام سخنان رئیس جمهور، باران در ارومیه کم کم شروع به باریدن کرد و رفته رفته شدت آن نیز افزوده شد.» (19/1/1389)

18- آقای اسماعیل نجار در جلسه ستاد بحران استانداری کرمان: «در بازرسی های ما، یک منزلی مشاهده شد که سه دیوار آن در اثر زلزله فرو ریخته و یک دیوار که عکس دکتر احمدی نژاد بر آن نصب شده بود، سالم مانده بود... اعتقاد مردم بر این بود که لطف و نظر خداوند بوده که این دیوار فرو نریخته است.» (5/10/1389)

19- حسن قهرمانی مطلق، فرماندار همدان: «روز ورود رئیس جمهور و هیئت همراه وی به همدان، به مثابه شب قدر این استان است؛ چرا که اگر در شب قدر برنامه سرنوشت یک ساله آدمی رقم می خورد در این سفر، سرنوشت چند سال و یا حتی آینده این استان رقم می خورد.» (8/7/1390)

20- آقای محمد کریم عابدی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی: «از شش میلیارد جمعیت جهان، 5/5 میلیارد نفر اعم از مسلمان و غیرمسلمان از سفر آقای احمدی نژاد به لبنان خوشحال شدند.» (24/7/1389)

21- سخنرانی استاندار گیلان در حضور احمدی نژاد:  «قبلاً دنیا ایران را به کوروش کبیر می شناختند ولی الان به محمود کبیر می شناسند.» (8/5/1390)

****

این نوع تعریف و تمجید غلوآمیز و... نتیجه اش می شود، توهمات و خیالات خانمانسوز احمدی نژادی. به نمونه هایی از توهمات احمدی نژاد در اظهارات زیر، اندکی دقت و تامل کنید:

1- بنده وقتی در آنجا (دانشگاه کلمبیای آمریکا) حضور داشتم، یقین داشتم که با فضای مسمومی که آنان در دانشگاه ایجاد کرده اند مولایم خواهد آمد و صحنه را اداره خواهد کرد. (21/8/1386)

2- سال گذشته که به عراق رفته بودم، گفتند یکی از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببیند. گویا مرخصی او هم رسیده بود، مثل خودمان که پس از 45 روز در جبهه مرخصی می رفتیم، اما او یک ماه مرخصی را عقب انداخته بود تا ما را ببیند و من هم گفتم، بیاید. وقتی آمد پیش ما گفت: افتخار می کنم با شما هستم. شما در دل ما جا دارید. وی سپس از من درخواست کرد با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و سپس معاونش هم همین طور. من زدم پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باشید. (20/4/1387)

3-کسانی که در مورد آقای مشائی حرف می زنند، کوچک مغزند و نمی فهمند… خداوند به من تفضّل کرده که می توانم نیّات را بخوانم. این قدرت را خدا به من داده است. (در جلسه معارفه مشایی (3/5/1388)

4- فکر می کردم این کار باید انجام شود (حضور زنان در هیأت دولت) چون زنان شایسته فراوانی داریم که فرصت حضور در عرصه مدیریت کلان را پیدا نکرده اند. به نظرم رسید آن کسی که می تواند این راه را باز کند احمدی نژاد است. (18/6/1388)

5- یک بنده خدایی در لبنان برای من تعریف کرد که همان شب که ما در بنت جبیل بودیم یک عده ای مردم از آن طرف به سمت مرز حرکت کرده بودند و وقتی از آنها پرسیده بودند که کجا می روید و چرا به سمت مرز حرکت می کنید گفته بودند که می خواهیم احمدی نژاد را ببینیم. (26/7/1389)

6- روزی یکی از دوستان ما (این دوست ما جزء بعثه بود و هر سال به جهت کاری حج می رفت) آمده بود و خبر خوشی آورده بود، می گفت من به اسم تو! امسال 50 نفر را شیعه کردم، خودش می گفت که همین استدلال ساده را می کردم که یک خط وجود داشته که رسیده به آمریکا و اسرائیل و جنایتکاران و مستکبران دنیا، و یک خط هم خط اهل بیت(ع) است که رسیده به امام خمینی(ره)، رهبری و احمدی نژاد، حالا کدام را قبول داری؟ (27/12/1389)

7-رئیس جمهور را در ایران، خدا تعیین می کند. (24/10/1391) در جلسه نمایندگان آذربایجان شرقی.

 




تاریخ : دوشنبه 92/3/20 | 10:34 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

در کتاب «رستم التواریخ» نوشته ی «رستم الحکما» از نویسندگان دوران قاجار آمده است: یکی از امرای صفویه به نام «محمدعلی بیک»، روزی از روزها در  خیابان های اصفهان زنی از اعیان را بدید که از گرمابه سوی خانه همی روان است. چو آن زیبا روی دید، ناگه به او حمله کرده و به خانه ای همان حوالی کشانده و... وقتی کارش به اتمام رسید و بیرون آمد، دید عده ای از مردم بیرون خانه جمع شده و او را سرزنش می کنند. رو به آنها کرده و می گوید: پشیمانم! نفهمیدم، در حالت مستی و عدم شعور چنین غلطی کردم. (آن زمانها هنوز امرا و زمام داران و... ایرانی هنوز یک ته مانده ای از غیرت و شجاعت درشان بود و مثل امروزه پیشرفت نکرده بودند که بعد از رو شدن خلافکاری هایشان یک چیزی هم از مردم طلبکار باشند، دست کم به ظاهر هم شده اظهار پشیمانی و ندامت می کردند.)

خلاصه، خیلی زود وقتی خبر به شاه سلطان حسین صفوی ‌رسید (آن وقت ها درسته خبری از تجهیزات مدرن امروزی نبود، ولی حداقل خبرچیان صادقی به عنوان چشم و گوش شاه بودند که خبرها را سریع و بی کم و کاست به سلطان برسانند) او آن امیر را فرا خواند و در حضور درباریان از «ملاباشی» (حاکم شرع) حکم شرعی چنین خلافی را خواست. ملاباشی که خود گماشته شاه بود و از اوضاع و احوال و ته دل سلطان خبر داشت، می گوید: از آنجا که آن امیر گفته در حالت بی عقلی و جنون چنین کاری کرده، پس به حکم آنکه بر دیوانه حرجی نیست، لزمی بر مجازات نیست. جهت استدلال و استناد حکم خویش ادامه می دهد: حکیم باشی گفته است از رؤیت محمدعلی بیک معلوم می شود طبع ایشان بر شهوت بسیار است و چنین حرکاتی از صاحبان چنین طبایعی معمول است و مجبور. ایضاً منجم باشی گوید در طالع اوست که از این اعمال و حالات بی اختیاری در آینده هم بسیار خواهد نمود.

یکی از سران حاضر فی الفور همی گوید: این زن باید شکرگزار هم باشد که چنین پهلوان زیبارویی با وی آمیزش داشته. وزیر اعظم هم گوید: محمدعلی بیک خادم شایسته ای است و درست نیست به خاطر چنین چیزهای کوچکی، آنهم ندانسته خاطرش آزرده گردد، در حفظ ولایات و امنیت شهر به امثالش نیاز بسیار است. دیگری زبان گشاید که: بابا چرا به خاطر این مسئله آبروی بیچاره را ریخته و او را سخت دلگیر کرده اید و... اما سرانجام کار چنان می شود که شاه جایزه ای هم به امیر دلشکسته می دهد و او مورد شفقت و...!

حال قصد ما نعوذا بالله مقایسه و... نیست. فقط جهت مقدمه و ... این واقعه تاریخی را آوردم که بگوم، جریان دادگاهی بعضی از عزیز کرده ها و «دردانه ها» بی شباهت به این جریان دوران صفویه نیست. پس انتظار بی جا نباید داشت. جهت حفظ ام القرای جهان اسلام و رسیدن به ژاپن اسلامی و یک قدرت اتمی جهان شدن، این اتفاقات جزئی طبیعی است. وقتی توان ما به حدی است که قطعنامه های سازمان ملل را ورق پاره خوانده و منتظر پاره شدن قطعنامه دون شورای امنیت بشینیم و مردم را خش و خاشاک بنامیم، عوارضی مثل این مسائل را باید تحمل کرد. نباید مثل مگس فقط شیرینی های جزئی را دید! بهتره کمی به دریای شکر و کوه نبات و حلوای جهانی نگریست و دم بر نیاورد.




تاریخ : سه شنبه 91/12/15 | 9:28 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

بازنویسی و بازخوانی نوشته ای از استاد رسول جعفریان، با کمی اضافات.

مرز دینداری و سیاست قدری در هم تنیده شده و مشکلی را ایجاد کرده که سبب شده است تا عده ای از جوانان دین و سیاست را به حساب هم بگذارند. نمی دانم چه راه حلی دارد اما می دانم که باید راه حلی برای آن یافت و جلوی این مشکل را گرفت و الا... دامنه اش به خصوص در بحرانهای اقتصادی و سیاسی گسترده‌تر می شود.

زندگی آدمها مثل هم است. تفاوتی ندارد. یعنی از بسیاری از جهات شبیه به هم است. کنش ها، واکنش‌ها. و این نکته مهمی است. در بسیاری ازین حالات، ربطی به خوبی و بدی آدمها ندارد، یا اگر دارد کم است. البته صبر آدمها و طاقتشان مهم است. تفسیرشان از اطراف... و خوب خیلی از چیزهای دیگر. این را باید با مثال نشان داد.

مثلا اگر کسی را یا بچه اش را بیندازند به حبس، آن هم انفرادی و مثلا این که روزهای متوالی به او سر نزنند، یک روز دو روز... چهل روز... فرض است دیگر، واقعی که نیست. خوب کم کم مشکلاتی برایش پیدا می شود. یعنی حتی اگر بی تقصیر هم باشد، مسأله دار می شود... بعدا که بیرون می آید، حس او مثل اول نیست. اگر زمینه ای پیدا شود، شاید حرف مخالفی بزند، اقدامی هم بکند... آن وقت... و این بار به خاطر حرف و رفتارش گرفتار می شود... این بار کار خلافی کرده... بعد هم پرونده درست می شود. قاضی هم بر اساس آن حکم می دهد... قاضی ظاهرا کار خطایی نکرده... اما آیا ریشه یابی می شود که چه بر سر این آدم آمده بوده که کار به اینجا رسیده است و اگر دیگری هم بود... آدمی از جنس خودمان... آن وقت همین طور می شد یا نه؟

مثلا فرض کنیم یک فرد موجه و حتی انقلابی به خاطر توهمی مشکلی پیدا کند و همین مسیر را طی کند، در آن صورت چه رفتاری پس از یک دوره از او سر خواهد زد؟ تصور کنید کسی را بی دلیل در صدا و سیما، خودش یا... را یا بچه اش را متهم کنند... بعد که فریاد می زند، بگویند: فریاد زدی. او باز فریاد دیگری بکشد... و... در نهایت چه چیزی از این مسأله در می آید... [یا مثلاً یک جوان دانشجو یا هر کس دیگری را فقط بخاطر رأی ندادن به... یا عدم شرکت در نماز جمعه و... یا طرفداری از یک جریان سیاسی با شناسنامه دار... یا اصرار بر محوریت قانون اساسی و... در گزینش دانشگاه یا استخدام نهادها رد نمایند و اجازه ادامه تحصیل و کار ندهند! بعد به او بگویند که آقا مشکلی نیست. گذشت کن. ممکنه اشتباه کرده باشند. شما که بخاطر اینها نباید به...] یادمان هست که یکی از مقامات قضایی مدتی قبل به قضات گفت: این قدر دستور دستگیری ندهید، اگر یکبار بریزند به خانه شما و این جور بهم بریزند و ببرند آن وقت احتیاط بیشتری خواهید کرد... همه که آن قدر استوار نیستند که یک یا دو بچه شان در زندان باشند و باز هم بایستند پای نظام!

مقصود این که زندگی و روند زندگی آدم ها یک جور است، جنس آنها هم مثل هم است. این که ما بی دلیل به کسی سخت بگیریم، بعد او مجبور شود کاری کند که نشان دهد به حرفهای ما وفادار نیست و... بعد اشتباهی هم بکند و تند برخورد بکند... باز ما او را بیشتر تحت فشار قرار دهیم تا مثلا... تصمیم بگیرد ایران را بگذارد و برود... آنجا که رفت، خوب دیگر در ایران نیست، طبعا شاید کارهای دیگری هم بکند... بعد عکس اش را در فیسبوک می گذارد... و ما تازه آن عکس را دست می گیریم که نگفتیم از اول همین طور بود... نگفتیم این جنسش خراب بود، پدرش هم مفسد بود و اصلا فلان استادش یا مدرسه اش یا آن فیلمی هم که اول بازی کرد... همه اش خراب در خراب و فاسد در فاسد بوده است و...

در فقه می گویند اگر کسی پوست خربزه ای در راه بیندازد و کسی نفهمیده پایش روی آن بلغزد، و بیفتد، آن کسی مقصر است که آن پوسته خربزه را انداخته است... آیا در زمینه های اجتماعی و سیاسی هم همین قاعده وجود دارد؟ چه کسی عده ‌ای را هل می دهد و از خط خارج می کند؟ بعد هم طلبکار می شود که از خط بیرون رفتی... و اندکی بعد... هزار حرف و حدیث دیگر.

چه کسانی برای دور کردن شماری جوان از دین، با رفتارشان پوست خربزه زیر پای آنها می اندازد؟ حالا که آن شخص، آن جوان روی این پوست خربزه لیز خورده و افتاده و فحشی داده... یقه اش را می چسبند که فحش می دهی؟ خوب البته فحش داده است. قانون می داند که با آدم فحاش چه کار کند. محکومش می کند! متاسفانه در علم حقوق دیگر به این طرف قضیه توجه نمی شود که لایحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم. آن ظلم اولیه را قاضی نمی بیند اما فحش را و... می بیند.

من مدافع فلان هنرپیشه ای نیستم که رفته و همه حیثیت خودش و خانواده و کشورش را لگد مال کرده... اما سوالم این است که چرا ما رفتاری می کنیم که آدم ها به این روز بیفتند؟ آیا ما مقصر نیستیم؟ این «ما»‌ که می گویم تمامی کسانی است که به نوعی با «قدرت» و «امکانات» و «سیاست» در ارتباطند. قدرت هم فقط سیاسی نیست، قدرت ارشاد و تبلیغ دین هم هست. قدرت مالی هست. قدرت زبانی هست. حالا گذشته و ما کارهای لازم را برای او نکرده ایم، برای بقیه و بعد چه؟ برنامه ای داریم؟ لااقل یک زبان عذرخواهی هم نداریم؟ خطا می کنیم.

راستش بعضی هایمان کار خلاف شرع و قانون و اخلاق می کنیم، ولی بلد نیستیم یک عذرخواهی بکنیم. این یک رویه شده و متاسفانه اثرش در نسل جدید خوب نیست. این نسل کم کم عددش زیاد می شود. زاد و ولد می کند، یک روزی یک موج درست می شود... بعد ممکنست سیل بیاید. خرابی به بار بیاید... باید از حالا فکری کرد. آن که سیل بیاید، به سختی می شود جلویش را گرفت... کافی است روزی خودمان طی همین درگیری های درون گروهی کنار برویم... و همین برخوردها از سوی کسانی که غلبه کرده اند با ما بشود، و آن وقت اگر دادمان در نیامد!




تاریخ : یکشنبه 91/12/13 | 11:57 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر


1. نگه داشتن پدال ترمز در هنگام عبور از دست اندازه

این کار فشار زیادی را به سیستم فنربندی، اکسل و سیستم ترمز اتومبیل وارد میکند و نحوه صحیح رد شدن از دست انداز به این صورت است که باید طوری برنامه ریزی کنیم که تا قبل از رسیدن به دست انداز سرعت را کم کرده باشیم و در هنگام عبور از دست انداز ترمز به هیچ عنوان درگیر نباشد.
2. بالا کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن

چندی پیش در انگلیس دیدم که دوستم زمانی که میخواهد ترمز دستی را بالا بکشد دکمه آن را فشار میدهد و سپس آن را بالا میکشد از او پرسیدم دلیل این کارت چیه؟ گفتش اولین باری که برای امتحان رانندگی رفته بودم سر همین کشیدن ترمز دستی منو رد کردن و برای همه خنده دار بود که میگفتم تو ایران همه اینطوری ترمز دستی رو میکشن و بعدا متوجه شدم که انگلیسی ها به این دکمه کلاچ ترمز دستی میگویند و تا زمانی که کلاچ ترمز دستی را نگرفتی نباید آن را بالا بکشی بعدا خودم هم از تعدادی از دوستانم که مکانیک را به صورت علمی میدانند گفتند که کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن باعث خرابی چرخ دنده های آن و وارد آمدن فشار بیش از حد به سیم ترمز دستی میشود.

3. عدم تعویض به موقع روغن گیربکس

در همین تیونینگ تاک به کرات دیده شده که افرادی خودروشان 150 هزار کیلومتر یا بیشتر کار کرده و وقتی هم ازشان میپرسی واسکازین را تا به حال تعویض کردی میگویند مگر واسکازین هم نیاز به تعویض دارد؟ در جواب باید گفت بله واسکازین نیز مانند روغن های دیگر نیاز به تعویض دارد که تعویض به موقع آن باعث روان کارکردن گیربکس، سلامت گیربکس و... میشود. البته کیلومتر تعویض آن بستگی به نوع روغن و گیربکس اتومبیل و شرایط کارکرد آن دارد.

4. تعویض یکبار در میان فیلتر روغن

گاها دیده شده که افراد فیلتر روغن را یک بار در میان تعویض میکنند و اکثرا همین افراد از فیلتر های با کیفیت پایین استفاده میکنند. این کار باعث میشود فیلتر عمل تصفیه را نتواند به صورت کامل انجام دهد و منجر به آسیب های جدی به موتور اتومبیل میشود که بعدا متوجه میشویم اگر هربار فیلتر را عوض میکردیم و فیلتر مناسب جایگزین می‌کردیم چقدر از هزینه تعمیر موتور و صرف وقت جلوگیری میشد.
5. درجا گرم کردن ماشین به مدت طولانی

این کار نه تنها مفید نیست بلکه ضرر زیادی هم به موتور وارد می‌آورد. درجا کارکردن بیش از حد باعث گرم شدن بیش از حد منبع اگزوز میشود و این گرما به موتور منتقل میشد که به نوبه خود برای موتور ضرر دارد. در زمستان بهتر است نهایتا یک دقیقه ماشین درجا کار کند سپس چند کیلومتر اولیه تا گرم شدن ماشین در حد مطلوب را با سرعت پایین طی کرد.

6. پایین آوردن شیشه به جای استفاده کردن از کولر در اتوبان

چندی پیش یک آزمایش در مجله auto crose انگلستان انجام شد و نشان داد اگر یک اتومبیل در اتوبان کولرش روی درجه یک فن روشن باشد مصرف سوختش از خودرویی که شیشه راننده آن 40 درصد باز است کمتر است.

7. خلاص نکردن دنده پشت چراغ قرمز و ترافیک

این کار باعث وارد آمدن فشار مضاعف روی دوشاخه کلاچ و گیربکس و... میشود.

8. گرفتن ترمز و کلاچ به صورت همزمان برای نگه داشتن خودرو

این کار خود باعث این میشود که متراژ ترمز افزایش پیدا کند زیرا زمانی که کلاچ درگیر است از نیروی ترمزی موتور نیز استفاده میشود و زمانی که کلاچ و ترمز باهم فشار داده میشود خود باعث دیرتر ایستادن خودرو میشود. بهترین کار این است که ترمز را فشار داده و قبل از اینکه خودرو به لرزش بی افتد کلاچ را بگیریم.

9. با سرعت پایین در لاین سرعت حرکت کردن و بالعکس

بسیار دیده شده که رانندگانی با سرعت های بسیار پایین در لاین سرعت حرکت میکنند و در عوض رانندگانی با سرعت های زیاد در لاین های کناری حرکت میکنند که هر دو باعث ایجاد خطرات جبران ناپذیری میشوند.

10. ریختن آب لوله کشی داخل رادیاتور

این کار باعث به وجود آمدن رسوبات فراوان در رادیاتور و واتر پمپ و موتور میشود و بسیار دیده شده که حتی باعث سوختن واشر سر سیلندر هم شده. بهترین کار این است که آب را جوشانده و بگزاریم تا سرد شود و دوباره آن را بجوشانیم هرچه دفعات سرد شدن و جوشاندن بیشتر شود آب سالم تر میشود فقط دقت کنید که بعد از سرد شدن رسوبات در ته ظرف است پس از ریختن آب ته ظرف به داخل رادیاتور خود داری کنید البته مایع های آماده هم در بازار هست که خوب روش اول قابل اطمینان تر است.

11. ریختن آب لوله کشی داخل منبع شیشه شور

این کار باعث به وجود آمدن رسوبات فراوان در منبع، شلنگ ها، نازل و پمپ آب آن میشود. برای تامین این آب هم می‌توان از روش بالا استفاده کرد البته مایع های آماده هم در بازار هست.
12. سنگین کردن بیش از حد خودرو

پر کردن صندوق عقب با وسایلی که به آن احتیاجی نیست خصوصا در مسافت های طولانی باعث بالا رفتن مصرف سوخت میشود. در حد امکان باید خودرو خود را سبک کنیم.

13. نصب باربند در مواقعی که به آن نیاز نداریم

باربند را فقط باید زمانی ببندیم که به آن احتیاج داریم زیرا وجود باربند به خودی خود باعث بالا رفت مصرف سوخت حداقل به میزان 10 درصد میشود.

14. نشاندن کودک روی پای سرنشین جلوی خودروی ایربگ دار

این کار بارها دیده شده که بسیار هم خطرناک هست و در یک تصادف کوچک اگر ایربگ باز شود حتما کودک خفه خواهد شد. بهتر است همیشه کودک روی صندلی مخصوص در ردیف عقب بنشیند.

15. استفاده از بنزین معمولی در خودروهای دارای مبدل کاتالیستی

بنزین های معمولی موجود در کشور با اینکه روی پمپ ها نوشته بدون سرب اما باز هم مقدار زیادی سرب دارد که سرب موجود در آن قاتل مبدل کاتالیستی است و با توجه به اینکه بنزین سوپر کیفیت بهتری نسبت به بنزین معمولی دارد بهتر است از بنزین سوپر استفاده شود.

16. دقت نکردن به سطح کیفی روغن موتور و تطبیق آن با سطح کیفی روغن توصیه شده توسط کارخانه

مثلا چند وقت پیش دیدم که فردی در موتور پراید داشت روغن توتال 5000 میریخت و پس از اینکه به او توضیح دادم که سطح کیفی توتال 5000 sj است و روغن موتور سازگار با پراید sf یا sg است در انتخاب روغن خود تجدید نظر کرد.

17. استفاده از نور بالا در مه

در شرایط مه آلود استفاده از نور بالا دید را کمتر میکند در این شرایط نور خودرو باید روی نور پایین باشد و اگر خودرو مه شکن دارد باید آن را روشن کرد.

18. خاموش نکردن خودرو پس از طی مسافت طولانی

این کار برای ماشین های گازوییلی است نه بنزینی بیشتر دیده شده رانندگان صبر میکنند تا فن خودرو خاموش شود سپس موتور را خاموش میکنند این کار ضرر جدی به موتور وارد میکند کارکردن بیش از حد باعث گرم شدن بیش از حد منبع اگزوز میشود و این گرما به موتور منتقل میشد که به نوبه خود برای موتور ضرر دارد. در اینگونه مواقع اگر خودرو بیش از اندازه گرم باشد زمانی که اتومبیل را خاموش کنیم سیستم فن اتوماتیک روشن میماند و نیازی به روشن گذاشتن ماشین نیست.

19. تکیه پا به کلاچ

بسیار دیده شده رانندگانی که وقتی حتی با دنده پنج در اتوبان حرکت می کنند پای خود را روی کلاچ تکیه میدهند و کلاچ کورس کامل خلاصی را طی میکند و این کار باعث فشار آمدن به گیربکس میشود.
20. جلو آوردن بیش از حد صندلی

خیلی از افراد(البته بیشتر خانم ها) فکر میکنند هرچه صندلی جلوتر باشد تسلط راننده بیشتر میشود و به اصطلاح دست فرمون خوب میشود. خیر اینطور نیست صندلی باید طوری باشد که راننده کاملا راحت باشد.

21. گاز دادن قبل از خاموش کردن خودرو

این کار قبلا در خودرو های کاربراتوری برای بهتر روشن شدن خودرو انجام میشد. ولی در خودرو های انژکتوری این کار مضر است زیرا زمانی که شما گاز میدهید و سپس سوئیچ را میبندید مقداری بنزین نسوخته باقی میماند که خود باعث خرابی سوزن انژکتور و بد کارکردن خودرو در هنگام استارت زدن میشود.
22. گاز دادن قبل از روشن کردن خودروی انژکتوری

این کار قبلا در خودرو های کاربراتوری برای بهتر روشن شدن خودرو انجام میشد. ولی در خودرو های انژکتوری این کار بی فایده است.

23. خاموش شدن خودرو به دلیل نداشتن سوخت

این کار در بعضی اوقات باعث سوختن پمپ بنزین میشود و اصولا نباید گذاشت چراغ بنزین روشن شود زیرا رسوبات و ناخالصی های ته باک وارد مسیر سوخت میشود و باعث اختلال در کار پمپ بنزین؛ فیلتر بنزین و نهایتا انژکتور میشود.

24. پارک کردن خودرو خلاف جهت خیابان

زمانی که شما خودرویتان را مثلا در سمت راست خیابان به صورت عکس پارک کنید اگر خدایی نکرده خودرویی با خودروی شما برخورد کند شما مقصر حادثه شناخته میشوید.

ارسالی دوستان




تاریخ : پنج شنبه 91/11/26 | 10:5 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

قسمت دوم مقاله استاد سروش محلاتی

پرسش اصلی این سلسله مقالات آن است که در نظام اسلامی، با توجه به مبنای ولایت فقیه، ریاست جمهوری چه جایگاهی دارد؟ برای این پرسش، بر اساس مبانی مختلف، پاسخ های متفاوتی می توان ارائه کرد:

پاسخ اول آن است که تصدی امور اجرائی نظام و مدیریت کلان کشور، از آن ولی فقیه است، از این رو همه مسولان عالی رتبه نظام، دست یاران و همکاران اویند و باید با نظر او تعیین گردند. لذا در حکومت اسلامی، سمتی به عنوان ریاست جمهوری که بالاصاله از سوی مردم انتخاب شود و در رأس قوه مجریه قرار گیرد، نمی تواند وجود داشته باشد.

در قسمت قبل توضیح دادیم که آیت الله منتظری در دهه اول جمهوری اسلامی، چنین تصویری از ولایت فقیه ارائه کرده و رئیس جمهور را کسی می داند که تحت نظر رهبری ـ که در رأس امور اجرائی است ـ با او همکاری دارد.

به اعتقاد طرفداران این دیدگاه، مردم اصالتا «حقی» برای انتخاب کارگزاران حکومت، چه در قوه مجریه، و چه در قوه مقنّنه ندارند و اگر حاکم اسلامی، به آنان اجازه «رأی دادن» می دهد، لطف و تفضّلی است که شهروندان را از آن بهره مند می کند، نه اینکه الزامی برای این کار داشته باشد و یا مردم ذی حق باشند. حداکثر این است که مردم ضمن شرط و قرار داد با حاکم، از حق رأی در انتخاب رئیس جمهور یا نماینده مجلس برخوردار شوند. ولی پذیرفتن این شرط از سوی حاکم، باز هم «تفضّل» است، والّا مردم وظیفه اطاعت دارند.

این دیدگاه، در دوره کنونی، از سوی آیت الله مؤمن قمی ـ باسابقه عضویت سی ساله در شورای نگهبان ـ تبیین و دفاع می‌شود و البته از دو جهت در مقایسه با دیدگاه آیت الله منتظری سخت گیرانه تر و در بی اعتبار دانستن رأی مردم صریح تر است.

یکی آنکه آقای منتظری حق «یک انتخاب» را برای مردم حفظ می کند، یعنی حق «انتخاب ولی فقیه»، ولی آقای مؤمن، همان یکی را نیز مشروط به رأی مردم نمی داند و دیگر آنکه آقای منتظری امکان «شرط گذاری» از طرف مردم را در هنگام انتخاب اول می‌پذیرد تا حق انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان را برای خود حفظ کنند، ولی آقای مؤمن که انتخاب اول را هم منکر است، با «شرط» هم حقی را برای مردم قابل اثبات نمی داند. ایشان فصل نهم از کتاب «الولایه الالهیه» را تحت این عنوان قرار داده است: «فی أنّ بید الولی الفقیه نصب مسؤولی الدوله»، یعنی نصب مسؤلان دولتی در اختیار ولی فقیه است. (ج3، ص549) مقصود وی از مسئولان دولتی، صرفا رئیس جمهور نیست، بلکه وی دائره نصب از سوی حاکم را بسیار گسترده دانسته و شامل رؤسای همه نهاد ها و ادارات می داند، بلکه نصب هرکس که کار حکومتی انجام می دهد:

«بیده نصب جمیع العمّال المحتاج الیهم فی هذه الادارات بل و نصب جمیع من یفوّض الیه امر من الدوله الاسلامیه»

آیت الله مؤمن برای اثبات این دیدگاه دو دلیل آورده است:

 یکی آنکه لازمه ولایت ولی امر بر امّت آن است که وی از اختیار کامل برای تعیین کارگزاران خود برخوردار باشد و مردم هم باید بر طبق آنچه که او مصلحت می داند، اطاعت و تبعیت داشته باشند.

و دیگر آنکه امیرالمؤمنین که مالک اشتر را به امارت مصر گمارد، در عهدنامه، همه اختیارات اجرایی و قضایی و نظامی را به او سپرد، پس هر کس که دارای ولایت باشد، از کلیه آن اختیارات برخوردار است و از این نظر فرقی بین حاکم «معصوم» و حاکم «غیر معصوم» وجود ندارد و همان گونه که به شهادت موارد فراوانی از نهج البلاغه، امیرالمؤمنین، کارگزاران حکومت از ماموران جمع آوری مالیات، تا فرماندهان نظامی و فرمانداران را نصب می کرد، ولی فقیه نیز قطعا بدون هیچ گونه تفاوتی از این حق برخوردار است:

«ان علیا (ع) حین تصدیه لادارة امر الامه بعد بیعة الناس قد نصب عمّالا کثیرین لاغراض مختلفه من امراء البلاد و عمال جبایة الخراج و الزکاة و فی امراء الجیوش و غیرهم. فالمستفاد من جمیع هذه الموارد ثبوت حق هذا النصب شرعا فی الولایه الاسلامیه لولی الامر بلا فرق بین المعصوم و غیره قطعا، بداهة انّه المفهوم عرفا من هذه الموارد قطعا ...» (همان، ص551)

این دو استدلال، کاملا قابل مناقشه است و آنچه را که ایشان با «قطعا، قطعا»، غیر قابل شک و تردید تلقی کرده است، با ابهامات جدی رو بروست که در ادامه به نقد آن خواهیم پرداخت و در اینجا به اجمال اشاره می شود که «ولایت»، به معنی سلب اختیار از مردم، و نادیده گرفتن درک و شعور و خواست آنها نیست و نصب ولیّ برای امّت، به معنی تفوّق عقل فرد بر «عقل جمع» و استیلاء «اراده فرد» بر «اراده جمع» نمی باشد، بلکه اساسا جعل ولیّ از سوی حق تعالی، صرفا به معنای مجاز بودن اِعمال ولایت او در محدوده «شیوه های عقلانی» ـ و نه فراتر از آن ـ  و در قلمرو مصلحت جامعه است. چه اینکه «شیوه های» بسیط و ساده ای که در گذشته «کارآمد» بوده قابل تسریه و تعمیم به جوامع کنونی نمی باشد. از این رو سازمان و تشکیلاتی که در عهدنامه آمده است، یک الگوی دائمی برای ساختار حکومت در همه اعصار نیست و الّا باید گفت: چون مالک اشتر استاندار بوده و همه اختیارات نظامی و قضائی و اجرائی با او بوده است، پس امروزه هم مطلوب آن است که استانداران هر استان از کلیه آن اختیارات برخوردار باشند، و لذا عدم تفویض اختیار نصب و عزل قضات یا نصب و عزل فرماندهان نظامی،  به استانداران خلاف شرع است!

شگفت آور است که یک فقیه به استناد عهدنامه مالک اشتر، اختیارات متمرکزی برای ولی فقیه اثبات می کند، و از سوی دیگر فقیهی می گوید چون امیرالمؤمنین اختیارات مطلق به نماینده خود مالک اشتر داد، پس در جمهوری اسلامی هم باید ولی امر، همان اختیارات مطلق را به رئیس جمهور بدهد! استدلال آیت الله مکارم شیرازی در هنگام تدوین قانون (1358) و در حالیکه با فرماندهی کل قوا برای رهبری مخالف بود، همین بود، وی می گفت وقتی رئیس جمهور منتخب مردم و مورد تأیید رهبری است پس باید فرمانده کل قوا باشد، همان طور که امیرالمؤمنین ملک اشتر را برای حکومت مصر انتخاب کرد و همه اختیارات مصر را به او سپرد:

«هنگامی که علی(ع) مالک اشتر را برای حکومت مصر انتخاب کرد «تمام اختیارات» مصر را به دست مالک سپرد نه اینکه تمام سرنخ ها را در دست خود نگه داشت!» (مشروح مذاکرات مجلس بررسی قانون اساسی، ص1115)

 بنظر ما هیچ یک از این دو استناد قابل قبول نیست.

پاسخ دوم در جهت سازگاری ولایت فقیه و ریاست جمهوری، ادغام کردن آنها در یکدیگر و سپردن این دو مسئولیت به یک نفر است. شخصی که هم واجد شرایط لازم برای رهبری بوده و از فقاهت و عدالت برخوردار باشد و هم واجد شرایط لازم برای ریاست جمهوری باشد مثل آن که با اکثریت آراء مردم، به قدرت رسیده باشد تا در رأس قوه مجریه قرار گیرد.

در هنگام تدوین قانون اساسی، برخی از فقها، از چنین طرحی دفاع می کردند و در صدد آن بودند تا با گنجاندن «فقاهت» در شرایط رئیس جمهور، نظام  جمهوری را از مزایای ولایت فقیه نیز برخوردار نمایند. در آن هنگام، آیت الله منتظری به همراه سید حسن آیت و سید محمد خامنه ای، پیشنهادی را بر این اساس ارائه نمودند.(مرداد ماه 1358)

این پیشنهاد، یک طرح جدید قانون اساسی بود که در اصل 114 آن، در ردیف شرایط رئیس جمهور، از «مجتهد جامع الشرایط بودن» و «اعلم بودن از فقه سیاسی» نام برده بودند. آقای منتظری در مجلس تدوین قانون اساسی و پیش از تصویب اصل ولایت فقیه از این نظر دفاع کرد ولی چون مورد تایید و تصویب اعضای مجلس قرار نگرفت، به وجود رئیس جمهور غیر فقیه، ولی با اختیارات محدود، رضایت داد تا اختیارات مهم و اساسی مانند فرماندهی کل قوا، به جای رئیس جمهور، در اختیار رهبری باشد. وی در تصویب اصل یکصد و دهم، بیشترین تلاش و جدیت را داشت. جنبه سلبی  استدلال آن بود که از قدرت رئیس جمهور کاسته شود تا مبادا غول استبداد، بار دیگر وارد کشور شود. استدلال ایشان بسیار صریح و با همان ادبیات خاص خودشان بود:

«وقتی از شرایط رئیس جمهور بحث می شد، ما جرأت نکردیم بگوییم رئیس جمهور باید فقیه باشد... شما متأسفانه در شرایط رئیس جمهور شرط فقاهت را نگذاشتید ... ما بیاییم قدرت قوای سه گانه مملکت را به دست یک آدم الدنگ بدهیم که از قدرتش سوء استفاده کند؟ خری را ببریم بالای بام که دیگر نتوانیم آن را پایین بیاوریم؟! آدم مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد و جرأت نمی کند که قدرت مملکت را به دست کسی بسپارد که فقاهت ندارد.»(همان، ص1119)

نقطه قوت طرح تمرکز رهبری و ریاست جمهوری در یک شخص آن است که امور اجرائی کشور، از یک مرکز هدایت شده و اداره امور نظام، دچار اختلاف نظر و ناهماهنگی نمی گردد و قهرا زمینه ای برای آنکه یک نهاد، نهاد دیگر را مقصّر دانسته و هر کدام توپ را به زمین دیگری بیاندازد، وجود ندارد. در این وضع، نه رئیس جمهور می تواند محدود بودن اختیارات را بهانه ناتوانی های خود قرار دهد و خویش را مسلوب الاختیار معرفی کند و نه رهبری می تواند سوء تدبیرها در نظام اجرائی را از خود دور کرده و موقعیت رهبری را فراتر از مسئولیت اجرایی قلمداد کند.

علاوه بر این، چنین طرحی که از سوی برخی فقها ارائه شده و مورد تایید عده ای از آنان بود گویای آن است که از نظر موازین فقهی، محدودیت های ریاست جمهوری با ولایت فقیه، سازگار و قابل جمع است، مثلاً:

الف) تصدی امور اجرائی کشور و مدیریت کلان جامعه توسط رهبری می تواند به شکل دوره ای و مدت دار باشد و با پایان دوره ای مثلا پنج ساله، فقیه دیگری در جایگاه تصدی امور قرار گیرد.

ب) تعیین رهبری با انتخاب مستقیم مردم و بر اساس رأی گیری شهروندان و اکثریت آراء آنان امکان پذیر است.

ج) مجلس شورای اسلامی می تواند بر ولی فقیه نظارت داشته، نمایندگان مجلس حق تحقیق و تفحّص از وی را دارند.

در همان طرح آیت الله منتظری اصولی درباره هریک از امور فوق ارائه شده و از آن جمله در اصل 123 تصریح شده که رئیس جمهور که همان ولی فقیه است، در برابر مجلس شورا، مسئول است و او حق انحلال مجلس را ندارد. (اصل131)

ولی با این همه، چه به لحاظ مبانی فقهی، و چه به لحاظ مصالح اجتماعی و سیاسی نمی توان این طرح را مورد تأیید قرار داد.

ایراد فقهی آن این است که به چه دلیل می توان سمت ریاست جمهوری را به فقها اختصاص داده و با آوردن شرط فقاهت برای کاندیداهای ریاست جمهوری، عموم شهروندان لایق و با صلاحیت را از «حق انتخاب شدن»، محروم کرد؟ با توجه به این که برای مسئولان عالی رتبه نظام ـ به جز مناصب قضائی ـ شرط اجتهاد وجود ندارد. از این رو انحصار این مقامات به مجتهدین، با موازین شرعی ناسازگار است و اگر در «ولایت» چنین شرطی به همراه شرایط دیگر شرعا معتبر است، نمی توان آن را برای ریاست جمهوری هم لازم شمرد.

و ایراد سیاسی آن این است که چنین تمرکزی در رأس قوه مجریه، توازن بین قوا را به هم زده و با سنگین کردن قوه مجریه به دلیل پشتوانه خاص ولایت دینی، قوه مقننه را به حاشیه می راند و بالمآل به تفوّق یک قوه بر دو قوه دیگر می انجامد.

و ایراد اجتماعی آن این است که با محصور کردن ریاست جمهوری در بین علمای دینی و مجتهدان، و از بین رفتن امکان رقابت انتخاباتی در میان نخبگان و رجال سیاسی، مشارکت عمومی کاهش یافته و پشتوانه مردمی نظام تضعیف می شود و در چنین وضعی، احتمالا دیگر حوزه ها، پایگاه  تربیت عالمان دین محور نخواهد بود و به باشگاهی برای دست یابی به قدرت و بالا رفتن از نردبان ریاست تبدیل می گردد.

به علاوه که حضور انحصاری روحانیون در ریاست جمهوری که مرکز ثقل امور اجرائی و معضلات مدیریتی است، عوارض احیانا ناپسندی برای روحانیت داشته و جنبه های معنوی آنان را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد. به همین دلیل بود که حضرت امام خمینی و یاران نزدیک ایشان مانند شهید مطهری، با اینکه روحانیون تصدّی امور اجرایی را به عهده گیرند، مخالف بودند و چنین حضوری را صرفا در موارد ضرورت تجویز می نمودند. از این رو شرط اجتهاد برای رئیس جمهور در تضاد کامل با دیدگاه امام قرار داشت. زیرا ایشان در پاسخ به این سوال که: «آیا منظور شما از حکومت اسلامی این است که رهبران مذهبی حکومت را خود اداره کنند؟» بارها آن را فرموده بود:

«خیر، منظور این نیست که رهبران مذهبی خود حکومت را اداره کنند، لکن مردم را برای تأمین خواسته های اسلامی رهبری می کنند.» (صحیفه امام، ج3، ص467)




تاریخ : دوشنبه 91/11/23 | 2:11 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

مقاله ای از استاد سروش محلاتی

درآمد
رئیس جمهور در نظام های سیاسی مختلف، نقش یکسان و واحدی ندارد و قلمرو اختیارات و مسئولیت هایش در کشورها، متفاوت است. مثلاً رئیس جمهور عراق در مقایسه با رئیس جمهور امریکا، در اداره ی کشور، از دو جایگاه متمایز برخوردارند. این تفاوت ها علاوه بر آنکه تحت تأثیر شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خاص هر کشور است، ناشی از برخی اختلاف نظرها که در حقوق اساسی مطرح است، می باشد.

در میان همه ی کشورها، کشور ما، از این جهت، از وصفی «کاملاً متفاوت» برخوردار است بگونه ای که می‌توان آن را «الگوئی جدید» در همه نظام های سیاسی و حقوقی دانست. این تفاوت ها فراتر از «قالب های» شکلی و حتی حقوقی است و شامل «مبانی متفاوت» این نظام نیز می شود و اساساً بدون در نظر گرفتن این مبانی، در بحث از جنبه های حقوقی و سیاسی موضوع، نمی توان به نتیجه ای روشن دست یافت.

به همین دلیل، در بررسی این سؤال که رئیس جمهور «اینجا» چه کاره است، به سراغ مبانی رفته ایم و بجای آنکه پاسخ حقوقی به این سؤال داده و به استناد «قانون اساسی» جایگاه ریاست جمهوری را تبیین نمائیم، به طرح مبانی این مسأله می پردازیم. از این رو منظور ما از واژه «اینجا»، نظام حقوقی «جمهوری اسلامی» نیست. به علاوه که پاسخ حقوقی به این سؤال، بارها از سوی صاحب نظران حقوقی در کتابهای حقوق اساسی مطرح شده و ضرورتی برای پیگیری آن از سوی طلبه فقه وجود ندارد. البته پس از بحث مبنایی، به تأثیر آن در حقوق اساسی کشور، اشاره می شود.

جایگاه ریاست جمهوری  در نظم اسلامی از زاویه فقهی، بر اساس دو مبنا قابل طرح و بررسی است:

یکی بر اساس دیدگاه فقهایی که به مبنای ولایت فقیه اعتقاد ندارند.

دیگری بر اساس دیدگاه فقهایی که به مبنای ولایت فقیه اعتقاد دارند.

بر اساس مبنای اول، فقها برای اداره ی امور کشور، از اختیار ویژه ای برخوردار نیستند. لذا حکومتداری دیگران به استناد آراء عمومی و یا هر مستند دیگر، مزاحمتی با حق فقها ندارد. بخصوص که در میان طرفداران این مبنا فقهای صاحب نامی وجود دارند که به «حاکمیت ملی» نیز باور دارند و در نتیجه طبیعی است که در نظر آنان «رأی مردم» برای تشکیل دولت و تعیین رئیس جمهور، از مشروعیت برخوردار است مثلاً از آثار علامه سید محمدحسین طباطبائی ـ صاحب المیزان ـ چنین نظریه ای قابل استنباط است، زیرا وی از یک سو حکومت در عصر غیبت را به «انتخاب مردم» می داند و از سوی دیگر، «فقاهت» را در ردیف شرایط زمامدار ذکر نمی کند.

علامه در مقاله «ولایت و زعامت»، برای زمامدار دو شرط ذکر می کند، یکی تقوای دینی و دیگری حسن تدبیر و در تفسیر المیزان نیز بر همین نظر اصرار دارد.

در این سلسله مقالات نیازی نیست تا بحث از جایگاه ریاست جمهوری را بر این مبنا پیگیری نمائیم، زیرا بر این اساس، به قدرت رسیدن شخصی که به عنوان رئیس جمهور از پشتوانه ی آراء مردم برخوردار است، تزاحمی برای حق فقها ندارد و چون در قلمرو کشورداری و اداره ی حکومت، خداوند «ولایت» را برای «فقها» قرار نداده است، لذا مردم از این آزادی برخوردارند که با «انتخاب» رئیس جمهور ، تصدی امور اجرائی را به او بسپارند.

ولی آیا بر اساس مبنای دوم ـ ولایت فقیه ـ هم می توان جایگاهی برای انتخاب رئیس جمهور در نظر گرفت؟ مشکل اساسی در این صورت آن است که چگونه می توان از یک طرف مسئولیت اجرایی در امور کلان کشور را با ولی فقیه دانست و از سوی دیگر همین مسئولیت و یا بخشی از آن را بر عهده رئیس جمهور نهاد؟ برای رفع این تزاحم، اگر تصمیم گیری در مسائل مهم کشور به «توافق هردو» موکول شود، قهراً جریان اداره کشور کُند شده و چه بسا در مواردی با بن بست عدم توافق و عدم امکان تصمیم گیری روبرو می شود و اگر نظر ولی فقیه مقدّم شمرده شود، رئیس جمهور که جنبه ی اجرایی و مسئولیت مستقیم را بر عهده دارد و باید در برابر مردم و مجلس پاسخگو باشد، شاید آن نظر را به صواب ندانسته و از خود سلب مسئولیت نماید و اگر نظر وی مقدم داشته شود، به جایگاه ولی فقیه لطمه وارد می شود. پس چه باید کرد؟

اولین پاسخ به این سؤال و نخستین راه حل برای این معضل آن است که با توجه به مبنای ولایت فقیه، رئیس جمهور از جایگاه ریاست قوه مجریه تنزّل یافته و در حالی که این جایگاه در اختیار ولی فقیه قرار دارد، رئیس جمهور در رتبه ی معاونت اجرایی وی قرار گیرد.

در نظر طرفداران این تئوری، دو منصب ریاست جمهوری و ولایت فقیه نمی تواند با هم تعارض داشته باشد، زیرا یکی منصبی است که از اعتبار شرعی برخوردار است ولی دیگری صرفاً دارای اعتبار عرفی است، یعنی آنچه از منابع دینی قابل استخراج است، «ولایت فقیه» است، نه «ریاست جمهوری». از این رو این اعتبار عرفی تا جائی قابل قبول است و در نظام دینی پذیرفته می شود که با اعتبار شرع ناسازگار نباشد، لذا ریاست جمهوری در نظام اسلامی، مفهومی متفاوت از ریاست جمهوری در نظام های دیگر دارد. در اینجا مسئولیت اجرایی کشور بالاصاله از آنِ رهبری است و رئیس جمهور، «دست یار» و «همکار» او به حساب می آید.

در دهه نخست جمهوری اسلامی که حضرت امام رهبری نظام را بر عهده داشتند، آیت الله منتظری که در حوزه به تحقیق در مبانی تئوریک نظام مشغول بود، این دیدگاه را مطرح می کرد که «در حکومت اسلامی، مسئولیت اداره جامعه با امام است و قوای سه گانه، دست یاران اویند»، عنوان فصل سوم از کتاب دراسات فی ولایة الفقیه چنین است:

«فی انّ المسئول فی الحکومة الاسلامیه هو الامام و السلطات الثلاث ایادیه و اعضائه» (ج2، ص51)

وی در ادامه که بحث به قوه مجریه می رسد نتیجه می گیرد که: پس طبع قضیه اقتضا می کند که انتخاب اعضای این قوه به دست شخص ولی امر باشد تا کسانی که با او «هم فکر» و «هم سلیقه» اند را برای این کار تعیین نماید:

«انّ المکلف و المسئول فی الحکومة الاسلامیه اولّاً و بالذات هو الامام و الوالی و ان السلطات الثلاث ایادیه و اعضائه و علی هذا فطبع الموضوع یقتضی ان یکون انتخاب هذه السلطنة بیده لینتخب من یراه مساعداً له فی تکالیفه مسانخاً له فی فکره و سلیقته.» (ج2، ص114)

وی در ادامه می افزاید: مگر آنکه شیوه ی خاصی برای انتخاب کارگزاران مثل رئیس جمهور و وزرا در نظر گرفته شود و به عنوان شرط از سوی حاکم پذیرفته شود. البته این دیدگاه مربوط به دوره ی بسط ید و قائم مقامی ایشان است و در دهه اخیر عمر خود، نظریه دیگری را مطرح کردند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

این دیدگاه به لحاظ مبنایی، از جنبه های مختلفی قابل نقد است که در اینجا نمی توان به تفصیل بدان وارد شد، ولی اجمالاً اشاره می شود که:

الف) پایه و اساس این نظریه به لحاظ سیاسی، نظریه تمرکز قدرت است که بر طبق آن همه شؤون حکومت در قوای سه گانه در «یک شخص» جمع می شود. و البته چنین مبنایی، با توجه به مخاطرات قدرت و تجربه ی بشری ـ در غیر حاکم معصوم ـ قابل دفاع نیست.

ب) نظریه ی تمرکز به لحاظ فقهی، متکی به سیره ی پیامبر و امیرالمؤمنین است (همان، ج2، ص51) در حالی که قیاس غیر معصوم به معصوم، توجیه منطقی ندارد و نمی توان گفت که الزاماً همان روش ها و شیوه ها ـ نه احکام ـ در عصر غیبت نیز لازم الاجرا است. جالب آنکه در همان سال ها که آیت الله منتظری، عصر ما را با عصر نبوی مقایسه می کرد و به اقتضای حکومت پیامبر فتوا به تمرکز قوا برای عصر ما می داد، استاد مصباح یزدی به بیان تفاوت های این دوره می پرداخت تا مبادا با چنین قیاسی، آن الگوی نبوی برای همه جوامع و برای همیشه، معتبر شمرده شود. وی در بحث های معارف قرآن در سال 65 می گفت:

«جامعه ای که پیامبر اسلام (ص)در آن هر سه منصب را داشت یا کسانی را به هر سه منصب نصب می فرمود جامعه ای بسیار کوچک، ساده و قابل مهار و نظارت بود و با جامعه های بسیار پیچیده و پرمشکل امروزین قابل مقایسه نیست، بگذریم از ویژگی های شخص پیامبر (ص) و احترام و تسلیم بی مانندی که مردم در برابر وی داشتند... در چنین اوضاع و احوالی تفکیک قوا این فایده ی بزرگ را دارد که جلوی بسیاری از ظلم ها و جورها و فسادها و خود سری را می گیرد.» (حقوق و سیاست در قرآن،ص56)

ج) تجربه ی بشری در یافتن راهکارهایی که فساد و قدرت را کاهش می دهد، از اعتبار عقلی برخوردار است و اگر در گذشته این شیوه ها مورد توجه نبوده یا شرایط اجتماعی برای اجرایی شدن آن فراهم نبوده، امروزه نمی توان آنها را نادیده انگاشت.

د) استنادات روایی این دیدگاه نیز خدشه پذیر است، مثلاً به روایتی از حضرت رضا (علیه السلام) استناد شده است که حضرت فرمود، جهاد و جمع آوری مالیات و اجرای حدود و حراست از مرزها با امام است، ولی این روایت علاوه بر اینکه از نظر سندی به دلیل مرفوعه بودن، بی اعتبار است، مربوط به امامت «امام معصوم» است لذا حضرت از جریان حجة الوداع و معرفی امیر المؤمنین به عنوان امام شروع می کند و سپس اضافه می کند که امام در جایگاه بلندی است که مردم هرگز نمی توانند با عقول خود او را درک کنند و بشناسند، لذا امام را نمی توانند انتخاب کنند:

«ان الامامه اجلّ قدراً و اعظم شأناً و اعلی مکاناً و امنع جانباً و ابعد غوراً من ان یبلغها الناس بعقولهم او ینالوها بآرائهم او یقیموا اماماً باختیارهم.»

و در ادامه این روایت طولانی، امامت، پایه استوار اسلام معرفی می شود و نقش امام تبیین می گردد:

«ان الامامة اس الاسلام النامی و فرعه السامی بالامام تمام الصلاة و الزکاة و الصیام و الحج و الجهاد و توفیر الفیء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف...» (الکافی،ج1، ص200)

شگفت آور است که چنین روایتی برای اثبات تمرکز قدرت در غیر امام معصوم مورد استناد قرار گرفته و بر مبنای آن همه اختیارات برای او اثبات شده است!

به علاوه در چند روایت دیگری هم که مورد استناد قرار گرفته، مناقشه سندی و دلالی، واضح است.

شگفتی بیشتر این نظریه آن است که فقیهی که خود ریاست مجلس تدوین قانون اساسی را بر عهده داشته، درباره ی جایگاه ریاست جمهوری هیچ گونه توجیهی ارائه نمی کند و بلکه با توضیحات خود نشان می دهد که انتخاب رئیس قوه مجریه از سوی مردم، برخلاف اقتضای طبیعی حکومت اسلامی است!

ولی آیا واقعاً انتخابات ریاست جمهوری اینقدر بی پایه و اساس است؟

ادامه دارد




تاریخ : شنبه 91/11/21 | 4:57 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر