در کتاب وسائل الشیعه، که مهمترین جامع روایی پیروان اهل بیت محسوب میشود، مجموعه ای از روایات با عنوان «باب وجوب حسن الظن بالله» گردآوری شده، که همین عنوان خودش کلی حرف دارد و شاید بتوان آن را استنباط فقهی مرحوم شیخ حر عاملی و بسیاری از فقها دانست. در این مجموعه، روایتی از پیامبر گرامی اسلام ذکر شده که بر اساس آن: خدای متعال چون کریم است حیا می کند که بنده ای را که به او حسن ظن داشته و امید به رحمت او داشته، ناامید و دست خالی برگرداند.
در طول عمر انسان، شبها و روزهایی می آید که شاید بهتر باشد تفلسف و استدلال و بافتن را کنار بگذارد و با خدای خودش خودمانی تر باشد. و چرا این گونه نباشد حال آن که پیامبر رحمت، بیشتر اهل بهشت را خوش باوران و امیدواران دانسته است (کنزالعمال، ج 14، ح 38283). البته امیدواری به لطف خدا و حسن ظن به او هم معنای خودش را دارد و نمی توان آن را در چارچوب بعضی از قرائتهای غالیانه معنا کرد. هر چند خود اهل بیت حسن ظن به خدا را معنا کرده اند و از منظر ایشان، معنایش آن است که جز به خدا امید نداشته باشی و جز از گناه خود نهراسی (وسائل، ج15، ص230).
امشب هم که شب عرفه است، از همان شبهایی است که اگر حواسمان را جمع کنیم میتواند لطف و رحمت زیادی را از جانب خدا برای ما به ارمغان آورد. از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه، زمان بسیار مغتنمی است که در آموزه های روایی اهل بیت توجه عجیبی را به خود معطوف داشته است. از آن لحظاتی است که خدا شش دانگ حواس و فکر بنده خود را طلبیده و برای بخشش او و برآوردن حاجات او دنبال بهانه می گردد. در روایات، روز عرفه روز دعا و درخواست معرفی شده و این حکایت از امام سجاد معروف است که روز عرفه وقتی سائلی را دید که دست به سوی مردم دراز کرده فرمود: وای بر تو ! در چنین روزی از غیر خدا حاجت می طلبی ... .
خلاصه این که در این شب و روز چشم ها را باید شست و جور دیگر باید به رابطه خود و خدا بنگریم. اگر هم در روایات بر زیارت امام حسین (علیه السلام) در لحظات حساس مانند شب قدر، عید فطر، عید قربان و عید غدیر تأکید شده، به خاطر الگوسازی است تا جامعه اسلامی بکوشد خود را همانند حسین، فانی فی الله سازد و همچون او عبودیت را معنا کند. و از همین قبیل است روایتی که می گوید در روز عرفه، خدا پیش از آن که به حاجیان در عرفات نظر کند به زایران حرم حسینی نظر می کند.
و اما از آداب دعا آن است که بخل نورزیم و غیر خود را در محضر الهی فراموش نکنیم. از امام باقر روایت شده است که سریعترین دعا برای اجابت، دعایی است که مؤمنی در حق برادر مومن خود می کند و از خدا برای او طلب خیر می کند. و البته خدای مهربان چنان کریم است که هرگاه چنین دعا کردی علاوه بر استجابت آن دعا، دو برابر آن در حق خودت اجابت خواهد شد.
پس بیایید در این شب رحمت به سوی آن کریم برویم و دیگران را هم فراموش نکنیم.
به دلیل اینکه هیچ اطلاعاتی از نویسندهی این متن زیبا (از نظر حقیر) و سابقه و لاحقهی آن ندارم، از هرگونه اظهارنظر پیرامون آن خودداری میکنم و این مهم را به دوستان متخصص که الحمدلله کم هم نیستند واگذار میکنم. البته ممکن است بسیاری از دوستان قبلاً آن را دیده و خوانده باشند که در این صورت مرا خواهند بخشید.
سخت آشفته و غمگین بودم …
به خودم می گفتم:
بچهها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند
درس ومشق خود را …
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند …
خط کشی آوردم،
در هوا چرخاندم!
چشمها در پی آن، هر طرف میغلطید
مشقها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!
اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم ...
سومی میلرزید ...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود ...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف، آن طرف، نیمکتش را میگشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان میلرزید ...
"پاک تنبل شدهای بچهی بد"
"به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
"ما نوشتیم آقا"
بازکن دستت را ...
خط کشم بالا رفت، خواستم بر کف دستش بزنم
او تقلا میکرد
چون نگاهش کردم
نالهی سختی کرد ...
گوشهی صورت او قرمز شد
هق هقی کرد و سپس ساکت شد ...
همچنان میگریید ...
مثل شخصی آرام، بیخروش و ناله
ناگهان حمدالله، در کنارم خم شد
زیر یک میز، کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ...
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن !
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونهی او، به کبودی گروید ...
صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش و یکی مرد دگر
سوی من میآیند ...
خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوهای یا گلهای، یا که دعوا شاید
سخت در اندیشهی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام،
گفت: لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما
گفتمش، چی شده آقا رحمان؟؟؟
گفت: این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمیگشته
به زمین افتاده
بچهی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصهای ساخته است
زیر ابرو و کنار چشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
میبریمش دکتر
با اجازه آقا ...
چشمم افتاد به چشم کودک ...
غرق اندوه و تاثر گشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی میداد
بی کتاب ودفتر …
من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار از خود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شدهام …
او به من یاد بداد درس زیبایی را ...
که به هنگامهی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من عصبانی باشم
با محبت شاید، گرهی بگشایم
با خشونت هــرگــز ...
هــرگــز.
ماجراهای من و مشدی- 19
وال استریت اسلامی
مشدی درحالی که دستمال چرکی اش را روی میز می کشید گفت: آقا! دیشب اخبار را از تلوزوون می دیدی؟ چه تظاهراتی بود!
سرانجام معمر قذافی پس از 42 سال حکومت، از اریکه قدرت به زیر کشیده شد. اما به نظر می رسد که او با مرگ خود، معمای سرنوشت امام موسی صدر را هم با خود به گور برده است. قذافی در سالهای اخیر، و بر اساس اهداف خاص خود، به دنبال مختومه کردن پروندههایش بود؛ از لاکربی گرفته تا هستهای و... . اما یکی از پروندههایی که همواره او را آزار میداد، عدم چشمپوشی ایران و لبنان از پیگیری سرنوشت امام موسی صدر است که سایه سنگینی بر روابط این کشورها داشته است. سال 84 بود که الاهرام العربی در گزارشی با اشاره به تلاش قذافی برای بستن پروندههای مشابه نوشت «دولت لیبی ضمن اعتراف پنهانی به مسئولیت خود در حادثه ربوده شدن امام صدر و یارانش، بار دیگر دولت ایران را واسطه قرار داد تا با استفاده از نفوذ خود در میان شیعیان لبنان، در ازای پرداخت خسارت سنگین و بازگرداندن جنازه ربوده شدگان، پرونده را مختومه اعلام کند، اما خانواده صدر با این پیشنهاد به شدت مخالفت کردهاند». قذافی سپس پیشنهاد دیگری را با محسن رفیق دوست مطرح می کند ادامه مطلب...
اى کسانى که ایمان آوردهاید یهود و نصارى را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضى از آنان دوستان بعضى دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستى گیرد از آنان خواهد بود آرى خدا گروه ستمگران را راه نمىنماید (51)
مىبینى کسانى که در دل هایشان بیمارى است در [دوستى] با آنان شتاب مىورزند مىگویند مىترسیم به ما حادثه ناگوارى برسد. امید است خدا از جانب خود فتح [منظور] یا امر دیگرى را پیش آورد تا [در نتیجه آنان] از آنچه در دل خود نهفته داشتهاند پشیمان گردند (52)
سوره مبارکه مائده
موضع گیری معمار کبیر انقلاب در مورد کشتار حجاج ایرانی در سال 66 و مقایسه آن با...
... این حوادث، غیرمترقبه و شگفتآور نیست که دوباره دست کثیف آمریکا و اسرائیل از آستین ریاکاران و سردمداران کشور عربستان و خائنین به حرمین شریفین به درآید و قلب بهترین مسلمانان و عزیزان و میهمانان خدا را نشانه رود و مدعیان سقایت حاج و عمارت مسجدالحرام، خیابان ها و کوچه هاى مکه را از خون مسلمانان سیراب کنند.
...اگر از صدها وسیله تبلیغاتى استفاده مى کردیم و اگر هزاران مبلغ و روحانى را به اقطار عالم مى فرستادیم تا مرز واقعى بین اسلام راستین و اسلام امریکایى و فرق بین حکومت عدل و حکومت سرسپردگان مدعى حمایت از اسلام را مشخص کنیم، به صورتى چنین زیبا نمى توانستیم، و اگر مى خواستیم پرده از چهره کریه دست نشاندگان آمریکا برداریم و ثابت کنیم که فرقى بین محمدرضاخان و صدام آمریکایى و سران حکومت مرتجع عربستان در اسلامزدایى و مخالفت شان با قرآن نیست و همه نوکر امریکا هستند و مامور خراب کردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فریاد حقطلبانه ملت ها، باز به این زیبایى میسر نمى گردید، و همچنین اگر مى خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونى کعبه لیاقت میزبانى سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تامین آمریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کارى از دستشان برنمى آید، بدین خوبى نمى توانستیم بیان کنیم و اگر مى خواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آل سعود، این وهابی هاى پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته اند، به این اندازه که کارگزاران ناشى و بى اراده حاکمیت سعودى در این قساوت و بى رحمى عمل کرده اند، موفق نمى شدیم و حقا که این وارثان ابى سفیان و ابى لهب و این رهروان راه یزید روى آنان و اسلاف خویش را سفید کرده اند.
...ما همه این جنایت ها را به حساب امریکا گذاشته ایم و به یارى خدا و در موقع مناسب به حساب آنان خواهیم رسید و انتقام فرزندان ابراهیم را از نمرودها و شیاطین و قارون ها خواهیم گرفت...
پروژه "خاورمیانه جدید" یا "New middle east " که در سال 2006 با حضور کاندولیزا رایس در تل آویو کلید خورد و مطرح شد... قرار بود یک قوس بی ثباتی، خشونت، هرج و مرج تشکیل شود... از فلسطین تا افغانستان...
و قرار بود در سال 2007 با شکست و حذف حزب الله لبنان آغاز شود که به خواست خدا، رزمندگان اسلام با دلاوری , دفاع جانانه و محیر العقول خود این طرح را در نطفه خفه کردند. البته آنها در سال های بعد این برنامه را در کشور های دیگر جهت بی ثباتی دنبال کردند... ولی از آنجا که "اِنّ کید الشیطان کان ضعیفا" بود خداوند رحمان طبسی دیگر اینبار در لبنان برای جنــود شیطان آماده کرده بود... و انّ حزبُ الله هُمُ الغالبوُن.
منبع عکس:globalresearch.ca
...گفت: "عده ای از جمله معروف امام(ره) مبنی بر اینکه «میزان، حال فعلی افراد است» سوءاستفاده می کنند، چرا که منظور امام خمینی(ره) افرادی بوده است که سابقه و گذشته بدی داشتند و در حال حاضر توبه کرده و به مسیر صحیح بازگشته اند".
این جمله را چه کسی گفته بماند.. ولی تفسیر ایشان از این جمله تاریخی امام واقعاً جای تعجب دارد چراکه با توجه به جملات قبل کاملاً مشخص است که منظور حضرت امام(ره) کسانی بوده که خود را به نظام متصل و سوء استفاده نموده اند:
"من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نمودهام، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار مینمایاندند، و نباید از آن مسائل سو ء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلی او است".
البته حالا کاری با صحت و سقم و نیت و تفسیر جمله ای آقا نداریم. بر فرض اینکه حضرت امام(ره) این جمله را نفرموده باشند آیا عقل حکم نمی کند که ملاک قضاوت در مورد رفتار، موضع گیری ها و .. انسان ها چه آن فرد از مسیر راست منحرف شده باشد چه به راه راست رفته باشد حال فعلی فرد باشد. آیا در این مورد مثال های تاریخی فراوان از صدر تا کنون و حتی در خود حکومت جمهوری اسلامی و در زمان امام خمینی(ره) وجود ندارد؟ البته قائدتاً خانواده و دفتر تنظیم ونشر آثار ایشان در مورد این صحبت ها موضع گیری های قاطعانه انجام خواهند داد که مسبوق به سابقه نیز هست ولی به عنوان یک فرد عادی آیا نباید این سؤال برای ما پیش بیاید که چرا عده ای که حالا به دلایل مقتضیات تاریخی و ... در جریان انقلاب اسلامی به منصبی نائل شده اند نباید مورد نقد قرار گرفته و یا به دلیل لغزش از مسیر انقلاب خارج شوند تا نیروهای دلسوزتر برای انقلاب و نظام اسلامی جایگزین آنها شوند؟ آیا نظام سازی که منظور نظر رهبری معظم انقلاب(مدظله) است با نیروهای جدید و سرحال و باانگیزه سیاسی قابل اجرا نیست و یا بالعکس لزوم رسیدن به آن، جایگزینی نیروهای معتقد به اسلام و نظام اسلامی می باشد. البته منظور نگارنده قطعاً حذف نیروهای قدیمی و کهنه کار و باتجربه نیست که صدالبته کاری خلاف قاعده است ولی تعصب بیجا و دفاع بیجا بر روی نیروهایی که وزنه هایی معکوس، سربازانی سرکش، ریشه هایی مصنوعی و تئوریسین هایی مقلدند و کارایی خود را در نظام مردم سالاری دینی و نوپای ما از دست داده اند و یا وجودشان تنها مانع از پیشرفت نظام و رسیدن به آرمان ها و ارزش ها آن می باشد کاری بس اشتباه تر و بیهوده تر است.
در نظام اسلامی ما ملاک صحت و درستی عمل و قول افراد سابقه و جایگاه فعلی و گذشته آنها نیست.. در نظام اسلامی ما حرکت ها و مبانی حکومتی ما را تئوریسین های غربی و مقلدین داخلیشان تعریف نمی کنند.. در نظام نوپای اسلامی ما میزان و اعتبار افراد و نوع و سمت و سوی حرکت را دستورات دین ما و تئوریسین های دینی ما از صدر اسلام تا کنون تعریف می کنند.. والسلام.
رهبر انقلاب اسلامی در سفر اخیر خود به استان کرمانشاه و در جمع دانشگاهیان این استان، با صراحت کامل برخی از شبهات مطرح شده از سوی مسئولین کشور پیرامون دخالتهای رهبری را پاسخ داد؛ ایشان، رهبری را یک مدیریت کلان ارزشی خواند که با مدیریت اجرایی و مسئولیت مستقیم سه قوه متفاوت است و ضمن نظارت بر فعالیت های مسئولان، از حرکت کلی نظام مراقبت می کند و اجازه نمی دهد که آنها به هر دلیل، نظام اسلامی را به انعطافی غیر لازم و غیر جایز وادار کنند. ایشان با اشاره به سخنان برخی در مورد اینکه فلان مسئله بدون نظر رهبری تصمیم گیری نمی شود افزود: مسئولان قوه مجریه، نمایندگان مجلس، مسئولان قوه قضاییه، با اختیارات کامل و قانونی، وظایف خود را انجام می دهند و ممکن است تصمیماتی بگیرندکه رهبری با آن مخالف باشد اما رهبری نه حق دارد نه می تواند و نه قادر است که در این مسائل دخالت کند مگر در جاییکه اتخاذ سیاستی، به کج شدن راه انقلاب منجر می شود که طبعا در این هنگام به مسئولیت های خود عمل خواهد کرد.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
.: Weblog Themes By Pichak :.