در یک نظر سنجی از مردم دنیا سؤالی پرسیده شد و نتیجه جالبی به دست آمد.
سؤال: نظر خودتون رو راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟
و ... هیچ کس نتوانست جوابی بدهد ؛ زیرا:
در آفریقا کسی نمی دانست غذا یعنی چه؟
در آسیا کسی نمی دانست نظر یعنی چه؟
در اروپای شرقی کسی نمی دانست صادقانه یعنی چه؟
در اروپای غربی کسی نمی دانست کمبود یعنی چه؟
در آمریکا کسی نمی دانست سایر کشورها یعنی چه؟
و
در ایران کسی نمیدانست راه حل یعنی چه!
جنجال الدوله میرزا محمودخان گرمساری در نمطی از کتاب مستطاب «تنبیه الملّه و تنزیه الدّوله» در باب خصائص سیاستمداران آورده است:
زمانیکه مردی در حال پولیش کردن اتوموبیل جدیدش بود کودک 4 ساله اش تکه سنگی را برداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت
مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد
بدون انکه به دلیل خشم متوجه شده باشد که با آچار پسرش را تنبیه نموده
در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان انگشت های دست پسر قطع شد
وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید "پدر کی انگشتهای من در خواهند آمد
آن مرد آنقدر مغموم بود که هیچ نتوانست بگوید به سمت اتوموبیل برگشت وچندین بار با لگد به آن زد
حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی که پسرش روی آن انداخته بود نگاه می کرد. او نوشته بود
"دوستت دارم پدر".....
خشم و عشق حد و مرزی ندارند دومی ( عشق) را انتخاب کنید تا زندکی دوست داشتنی داشته باشید و این را به یاد داشته باشید که
اشیاء برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند
در حالی که امروزه از انسان ها استفاده می شود و اشیاء دوست داشته می شوند.
همواره در ذهن داشته باشید که:
اشیاء برای استفاد کردن و انسان ها برای دوست داشتن می باشند
مراقب افکارمان باشیم که تبدیل به گفتارمان می شوند
مراقب گفتارمان باشیم که تبدیل به رفتارمان می شود
مراقب رفتارمان باشیم که تبدیل به عادت می شود
مراقب عادات خود باشیم که شخصیتمان می شوند
مراقب شخصیت خود باشیم که سرنوشـــــتمان می شود.
توجه به معیارهای درست و تراز کردن زندگی و فکر و اندیشه با آن معیارها، همواره می تواند باعث مصونیت جامعه از بسیاری آسیب های اجتماعی باشد. یکی از این معیارهای اجتماعی آن است که اشخاص و جریان ها را باید با میزان حق مورد سنجش قرار داد؛ زیرا اشخاص تنها میتوانند مصادیق حق باشند، و مصداق ها همواره در معرض دگرگونی هستند. در حکمت 262 نهج البلاغه آمده است که شخصی نزد امیرمومنان (علیه السلام) آمد و با توجه به فضای حاکم بر جامعه گفت: آیا انتظار دارید که من اصحاب جمل را گمراه و بر ضد اسلام بدانم و شما را بر حق بشناسم؟! شاید منظور او این بوده که نمی تواند برپاکنندگان جنگ جمل را با آن سوابق و موقعیت هایی که در تاریخ اسلام داشته اند، اهل باطل به حساب آورد. امام در پاسخ فرمود: «یا حارث انک نظرت تحتک و لم تنظر فوقک فحِرتَ» یعنی تو کوتاه بین هستی و زیرکانه و عمیق نگاه نمی کنی. در نتیجه به خاطر این کوتاه بینی و فقدان تحلیل دچار حیرت شده ای. امام در ادامه می گوید: تو یک معیار غلطی را در دفاع از حق برگزیده ای. «انک لن تعرف الحق فتعرف اهله.» تو حق را نشناخته ای که اهل حق را با معیار حق بشناسی و باطل را هم نشناختی تا اهل آن را بشناسی. منطق این استدلال آن است که باید حق را بشناسی تا در پرتو آن اهل حق را بشناسی و از آنان تبعیت کنی. پس اگر معیار را درست انتخاب نکنیم در موقعیتهای پیچیده اجتماعی دچار سرگردانی و حیرت خواهیم شد.
هرگردی،گردکان نمی گردد
رومیان باستان گردورا میوه الهه ژوپیترنامیده اند،وقدمای ماآنراغذای مغزمی شناختند که علمای جدیدنیزبراین باورند زیرا20درصدماده خاکستری مغزازاسیدهای غیراشباع تشکیل شده که شباهت به اسیدهای چرب گردودارد.
این میوه حدود 600گونه داردبادرختان متفاوت،ازارتفاع 10 مترتا45 متروعمرطولانی،که گردوی ایرانی یکی ازمعروفترین گردوهاست.
مغزگردوازجمله مغزهای پرچرب است که 100 گرم آن 69 گرم چربی دارد،یعنی سرشارازکالری است .
اسیدهای چرب گردوازنوع غیراشباع(مانند امگا-3)می باشد که وجودآن دررژیم غذایی موجب کاهش کلسترول خون خواهد شد .
اسیدهای چرب لینولئیک وآلفا لینولئیک موجب کاهش کلسترول نوع مضر(L.D.L )وافزایش نوع مفیدآنH.D.L) )در خون شده وسبب کاهش آمارحملا ت قلبی وعروقی خواهد شد.
این اسیدهای چرب درنهایت به پروستا گلاندین تبد یل شده، که این ماده در ترمیم دیواره عروق وپیشگیری ازایجاد لخته وپلاکهای عروقی نقش تعیین کننده دارد وطبق برسی های آماری،افرادی که چهاربار در هفته از مغز گردواستفاده می نمایند،میزان ابتلا به بیماری های عروق مغز وقلب وفشار خون در آنها به نصف کاهش خواهد یافت.
پروتئین گردوحاوی اسیدهای آمینه ضروری بوده،که بدن قادر به ساختن آنها نمی باشد وجذب وهضم آنها به آسانی صورت می گیرد.
اسید لینولئیک ومقادیر مناسب روی وویتامین-E موجود درگردو،درسلامت وشادابی پوست بسیار موثر خواهد بود.
با توجه به مس فراوان موجود دراین میوه ،مصرف میزان مناسب آن،ترشح اینتر لوکینهای بدن راافزایش وقدرت وتوان سیستم ایمنی بدن رادر مقابل عوامل بیماریزا افزایش خواهد داد.
ماده ای بنام تیرامین درپنیر وجود دارد(به خصوص پنیر های مانده)که با سروتونین ترکیب وقدرت فعالیت مغز را کاهش می دهد(کند ذهنی) وبدن آنزیمی برای تجزیه تیرامین ترشح می نماید،که با وجود مس کافی در بدن ،تولید وفعالیت این آنزیم افزایش خواهد یافت(با پنیر مقداری گردومیل فرمایید).
"آرژنین" آمینو اسیدی است که دربدن به اسید نیتریک تبدیل شده وموجب افزایش انعطاف درقلب وعروق خواهد شد(تقویت پمپاژقلب وعروق).
آنچه در زیر می خوانید گزیده ای از سخنان «سیدمهدی شجاعی» در آئین بزرگداشت و مرور کارنامه ادبی خود او است. او نویسنده کتاب هایی چون «سقای آب و ادب»، «پدر، عشق، پسر»، «کشتی پهلو گرفته» و... می باشد.
منبع: سایت تابناک( باکمی تغییرشکلی و بدون تغییر در محتوی)
- راه پیش روی ما بسیار بیشتر از راه طی شده است و بالاتر از آن منزلت و رسالتی است که باید به واسطه این راه طی شود؛ چرا که من وقتی به افق پیش رویم نگاه میکنم، تازه متوجه میشوم که چقدر راه را باختهایم وچقدر سرمایه از دست دادهایم.
- ما در حال حرکت در سراشیبی اضمحلال فرهنگی هستیم. اگر از منظر 50 سال آینده به این جریان فرهنگ در کشورمان نگاه کنیم، آنگاه متوجه خواهید شد که آنچه رخ داده و به ویژه آنچه در چند سال اخیر رخ داده است تا چه اندازه مایه تنزل فرهنگی ما بوده است و کاش این فرهنگ که میگویم، فرهنگ به معنی خاص آن بود! متاسفانه این اتفاق در فرهنگ عمومی یعنی در جهانبینی، اندیشه، آداب و رسوم و ... رخ داده و این همه، آن چیزی است که شاکله یک ملت را تشکیل میدهد و من نگرانم که این جریان در نهایت به یک دوره انحطاط و ابتذال فرهنگی منجر شود.
- باب شده است که دشمن موهومی را متصور شویم و همه چیز را گردن او بیندازیم و بگوییم همه ابتذال فرهنگی ما برگردن اوست، اماخود ما بیشتر از آن دشمن به خودمان ضربه زدهایم. دشمن ما را وادار کرد که دروغ بگوییم و آن را سکه رایج میان خودمان کنیم و وقتی این اتفاق رخ داد، طبعابه همراه آن انزوا و فقر هم حاصل میشود.
- وقتی یک مقام ارشد اجرایی به راحتی دروغ بگوید و تهمت بزند، نتیجه این میشود که برسیم به این وضعی که امروز شاهد آنیم. وقتی شاهد هستیم که امروز ارزش و ضدارزش جای خود را عوض میکند، شک نکنیند که سراشیبی سقوط در کشور آغاز میشود ـ که شده است.
- اینکه ما دشمن را با فرمولهای ساده و ابتدایی تعریف کنیم، سادهلوحانه است.درست است که حضرت امام(ره) زمانی موضوع دشمنشناسی را مطرح کرد، اما نباید از یاد ببریم که چارچوبهای حضور دشمن همواره ثابت نمیماند. دشمن امروز در کنار مدیران ماست و با آنها تصمیمسازی میکند و این باعث میشود بلاهایی که ما خودمان بر سر خودمان میآوریم، بسیار بیشتر از آنچیزی باشد که گفته میشود دشمن در حال آوردن بر سر ماست.
- توسل به عوامفریبی در سالهای گذشته زیاد شده است. به اصطلاح هوای عوامالناس داشته شده است. همه گفتار و ثقل حرفهایمان شده عوام الناس؛ غافل از اینکه همیشه کسی که عوامفریبی میکند در نهایت خودش توسط عوام فریفته میشود و این موضوع در همه سطوح ما در حال اتفاق است. شما نگاه کنید روزگاری نه چندان دور، هنر و ادبیات فاخر درچه جایگاهی بود و امروز در چه جایگاهی.
- دشمن ما را به دروغ و عوامفریبی هدایت و وادارمان کرده تا ارزشهایمان را تغییر دهیم. این در نهایت منجر به این شد که افراد بسیار ناکارآمد را در پستهایی بگذاریم که دستاودهایمان به راحتی فراموش شود.
- این تعریف ما از دین و عمل نکردن به جنس حقیقی آن، این تلقی را در ذهن جوان پدید میآورد که اگر دین این است، باید برای کشف حقیقت به دنبال چیز دیگری باشم و راه دیگری برای ارتباط با آسمان بجویم.
- در حوزه امور فرهنگی شاید تصور شود که این اتفاقات بر اساس نادانی و بیتجربگی در حال رخ دادن است، اما وقتی این اتفاقات در گذر سالها در کنار هم قرار میگیرد،
- متوجه میشویم که یک طراحی هوشمندانه پشت این ماجراست و ما در معرض جدیترین آسیبها قرار دارم و مثلاً وقتی ما به این روند در قالب امری مثل ممیزی کتاب انتقاد میکنیم، فکر میکنند که گیر ما در خود امر ممیزی است و یا شخص خاصی.
- این افراد مقصر نیستند؛ چون که جایگاهی ندارند. در حوزه ممیزی در سیستم جدید از من خواستهاند تمام واژههای شراب را از کتابهایمان حذف کنیم و به جای آن نوشیدنی قرار دهیم! حال تصور کنید اگر بخواهیم حافظ را با این وصف منتشر کنیم، چه اتفاقی میافتد. من حتی فکر میکنم قرآن هم با این وزن در شرایط موجود قابل چاپ نباشد. از طرف دیگر به من میگویند از زبان رئیس جمهور آمریکا هم حتی نباید در ایران کلمه اسرائیل بیرون بیاید و در کتاب چاپ شود. به من میگویند که چرا در کتاب شما فرعون، دیالوگهای ضدتوحیدی دارد. این مثالها به نظر من اتفاق نیست.یک مدیریت و سیاست گذاری ویژه پشت آن است که باعث میشود آثار افرادی مثل امیرخانی، کمال تبریزی، رسول صدرعاملی و محمدرضا بایرامی و احمد دهقان در ارشاد خاک بخورد و البته کسی نیست پاسخ بدهد که به راستی ممیزهای ارشاد چقدر بیشتر از این افراد درد دین و انقلاب دارند؟
با شخص وزیردراین رابطه صحبت کردم، اما متوجه شدم گویا ایشان خیلی اهل این حرفها و در جریان موضوع نیستند. یعنی اگر ایشان را جای وزیر نفت و یا کشاروزی هم میگذاشتیم، فرقی نمیکرد، اما آنچه رخ داده و موجب این انتصابات میشود، سیاستگذاری اشتباه است.
- اصلیترین وظیفه هنرمندان و اهالی قلم، معرفی ماهیت دین است. ما چیزهایی را از دل اسلام درآوردیم که در اسلام نبوده است و این تعریف از دین طبیعی است که ما را به انحطاط میرساند.
- این مایه افتخار نیست که کسی در حوزه موسیقی مسئول باشد و بگوید که من از بچگی از صدای شجریان خوشم نمیآمد. اینها اتفاقی نیستند. این یعنی حرکت هوشمندانه ما در راه حرکت به سمت اضمحلال و هر کدام از ما باید به سهم خود نقشی در جلوگیری از آن داشته باشیم.تعریف ما از دین این روزها شده بالا رفتن از دیوار خانه مردم به بهانه جمعآوری ماهواره. کجای فرهنگ اهل بیت(ع) چنین کاری ارائه شده است؟ در هیچ کجای تاریخ و سیره اهل بیت(ع) اجازه این کار داده نشده است.
- هنر به واسطه الهام هنرمند است که دینی و غیردینی میشود و لذا هر اتفاق هنری که در هنرمند رخ دهد؛ چه بفمد و چه نفهمد از آن خداست. ما به هر پدیده شگفتی که در تاریخ بپردازیم، آن پدیده در جای خود است و ما هم در جای خودمان و این یعنی هر لحظه ماییم که برای رسیدن به اصل آن پدیده باید رشد کنیم.
فتاوای شاذ آیت الله صانعی
1. تساوی دیه زن و مرد،
2. قصاص مردی که زنی مسلمان را کشته باشد بدون نیاز به پرداخت نصف دیه یک مرد مسلمان به اولیاء قاتل،
3. منع ازدواج موقت برای مرد مسلمان متأهل که با همسرش زندگی می کند.( با توجه به راهکارها و دستورات دین مبین اسلام مستدعی است نظرات راهگشای خود را پِیرامون بحث ازدواج موقت (متعه) و شرایط و حدود آن ذکر فرمائید .
ج- مشروعیت فیالجمله از آن یعنی برای مواقع اضطراری همانند جنگهای طولانی جزء مسلمات مذهب شیعه است و اساساً همان طرز که مرقوم شده مشروعیتش برای موارد اضطرار است و عامل جلوگیری از فساد در همان زمینه میباشد و جلوگیری از فحشاء و منکرات با نماز واقعی که قرآن میفرماید:« إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ» و تربیت صحیح و ترویج نکاح دائم و تکثیر آن و غیر آنها از عوامل بازدارنده میباشد و بنظر اینجانب نه تنها متعه نمیتواند مانع فساد باشد بلکه اگر از مورد فیالجملهاش خارج شود و در عرض ازدواج دائم قرار گیرد اساس زندگی و کانونهای گرم خانواده را به خطر و نابودی انداخته و بیبندوباری ناشی از آن جامعه را به سقوط، از جهات عدیده میکشاند و اگر مشکلات و مفاسد از ناحیه عدم عمل به شرائط و احکام و فرهنگ ازدواج در اسلام باشد میتوان با عمل به فرهنگ صحیح ازدواج و آگاه کردن و اطلاع نسبت به آن قوانین جلو مفاسد را گرفت و امّا اگر مفاسد از ناحیه دیگری باشد مثل عدم وجود کار و در آمدی که مرد با آن مخارج زندگی را تأمین نماید ... ولو فرهنگ ازدواج هم درست باشد و درست عمل شود باز نمیتوان مفاسد را ریشه کن کرد و باید فکری برای رفع آن موانع نمود، آری برای تسهیل ازدواج باید سختگیریهای غیر عقلایی را کنارگذاشت و خانواده ها اگر تمکّن مالی دارند وسیله ازدواج جوانها را فراهم و مدتی که آنها تحصیل میکنند مئونه زندگی آنها را تأمین نمایند تا آنها هم بتوانند درس بخوانند.)
4. محرم دانستن فرزندخواندگان به مرد و زنی که آنها را به فرزندی پذیرفته اند.( شخصى پسر بچه اى را از طریق سازمان بهزیستى به فرزندى قبول کرده است و در آغاز، کارى که باعث مَحرم شدن آن بچه با مادرخوانده شود، انجام نداده است و اکنون بچه، شش یا هفت ساله است. آیا راهى براى مَحرم شدن آنها وجود دارد؟
چون این گونه اعمال که جزء اعمال بر و احسان و نیکى به دیگران، مخصوصاً کودکان بى پناه یتیم و سرگردان مى باشد، مستحب و مطلوب و موجب اجر اخروى و سعادت در دو دنیا است، و از نظر حرمت نگاه کردن و نامحرم بودن بعد از تمیز و بلوغ به حکم ضرورت و مشکل نداشتن فرزند و مشکل گفتن به کودک که تو پدر و مادر ندارى و فرزند ما نیستى، مرتفع مى گردد و جایز مى باشد، و حرج و مشقت رافع حرمت است و اسلام دین سهولت و آسانى مى باشد.)
5. مجاز دانستن دریافت بهره در قرض هایی که برای رفع نیاز نیست بلکه برای افزایش رونق فعالیت اقتصادی است(ربای استنتاجی)
6. پاک دانستن پوست و چرم خارجی،
7. تردید در جاری شدن حکم ارتداد در مورد کسانی که "آگاهانه" و "از روی تحقیق" دین خود را عوض کرده اند،
8.ارث بردن غیرمسلمان از مسلمان،
9. مشروط دانستن ازدواج مجدد مرد مسلمان به رضایت همسر اول.( به طور کلى باید دانست که تعدد زوجات، استحباب ندارد و دلیلى بر استحبابش نداریم و تنها جایز و مباح و مشروع است آن هم به شرطى که باعث صدمه و اذیت و ظلم و فشار روحى و جسمى و غیر آن ها براى زن قبلى نشود، و خلاصه آن که ازدواج بعدى وقتى مشروع و جایز است که نسبت به زن قبل منکر ناپسند و ظلم نباشد، بلکه باید ازدواج بعدى معروف و پسندیده شده باشد; و چگونه مى توان گفت ازدواج بعدى و تعدد زوجات با فرض معروف نبودن نسبت به زن قبلى جائز باشد در حالتى که قرآن رسماً و به طور روشن دستور به معاشرت به معروف با زنان را داده (وعاشروهن بالمعروف) (آیه 19 سوره نساء) و به قول علامه طباطبائى ـ صاحب تفسیر قیّم المیزان ـ در رابطه با حقوق زنان، قرآن و وحى آسمانى کلمه «معروف» را دوازده مرتبه تکرار نموده است.)
10. جواز امامت جماعت بانوان برای آقایان،
11. بلوغ دختران در سیزده سالگی.( شرط بلوغ با نبود سایر شرایط مذکور در رساله عملیّه، برای پسران تمام شدن پانزده سال قمرى، و برای دختران تمام شدن سیزده سال قمرى است.)
* حرمت موسیقى و غنا، حرمت محتوایى است و هر صوت و غنا و موسیقى اى که در آن ترویج بى بند و بارى و بى عفتى باشد و یا براى عیاشى و هوسرانى عیاشان و هوسرانانِ خودخواه و غیر متعهد و یا ترویج باطل و تخدیر افکار و به انحراف فکرى کشاندن انسانها باشد و یا از اسلام، چهره اى ناخوشایند و خلاف سهولت و عدالت نشان بدهد ، حرام است
** مجسمه سازى، براى اهداف عقلایى، حرام نیست و نقاشى و طراحى که داراى مفسده نباشد و بى عفتى و بى بند و بارى را ترویج نکند، جایز است و منعى ندارد.
ختام کلام: ظاهراً فتاوی ایشان با عقل امروز بشر تطابق بیشتری دارد و اگر بناست اسلام دین تمام ادوار واعصار باشد ، که ظاهراً بناست! باید فتاوی فقهای عظام متناسب با مقتضیات زمان و مکان تنظیم شود نه این که مانند اخباریون علمشان و فهمشان و درکشان از مبانی و مسائل دینی در گذشته های دورباقی مانده باشد و آن گاه دیگران را متهم به بدعت و امور دیگر بنمایند. خوبست فقیهان مخالف آراء ایشان اگر استدلالی بر رد این مبانی و فتاوی دارند ، با تأسی به سیره امامان معصوم (ع) ، با ایشان مناظره کنند. همه باید بدانیم که امروزه تکفیر و تخطئه جوابگو نیست. به خصوص در مورد مرجعی که امام (ره) به فضل و دانش ایشان گواهی داده اند و در بین دانشگاهیان بیشترین مقلد را دارند. دین اسلام دین عقل و منطق و عدالت است و اسلام طالبانی توان برآوردن انبوه نیازها و شبهات جامعه امروز را ندارد و به همین دلیل است که روز به روز جوامع و مردمان نسبت به آن بی اعتنا و بلکه بیزار میشوند. و حسرت و تأسف بیشتر آن جا است که اینان خود را نماینده اسلام معرفی کرده و شمشیر داموکلوس را این بار اینان بر بالای سر آزاد اندیشان و حق جویان بلند کنند. مباد که تجربه قرون وسطی و بعد ، دین گریزی دوره رنسانس این بار در دین نبی خاتم و پیروانش به تجربه نشسته شود! راستی آنها که امثال آیت الله صانعی را از قبای مرجعیت خلع می کنند ، به تبعات چنین اقداماتی می اندیشند؟ از تکرار دین گریزی ، این بار توسط مسلمانان ، آن هم از دین نبی خاتم و نمایندگان آن رسول مکرم! یعنی خود ایشان ، واهمه ندارند؟
(برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله صانعی و چندین سایت و وبلاگ دیگر)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب پس از مدتها فرصت کردم به سینما بروم!
موضوع فیلم در حوزه پژوهش هایم بود ، و به واکاوی جریان صهیونیزم و رفتارشناسی ایشان و مبنای فکری چنین کنش هایی می پرداخت.
قبلا از واکنش صهیونیستها نسبت به این فیلم مطالبی را به صورت پراکنده و جسته و گریخته شنیده و خوانده بودم. از جمله ممونع الورود شدن جناب علی نصیریان هنرمند توانمند عرصه سینمای کشورمان به ایالات متحده امریکا.
راستش قصد نقد فنی فیلم و بررسی فاکتور ها و گزاره های هنری فیلم را ندارم و این عرصه را به نقادان متخصص واگذار می نمایم از این رو در باره مضامین و مفاهیم صهیونیزم شناسی آن سخن خواهم راند!
خاتون نامه و کبک وکلاغ
انتشار خاتون نامه از سوی روزنامه ایران وابسته به دولت با نگاه متسامح به مسئله حجاب، آخرین حلقه از تغییر رفتارهای اطرافیان آقای رئیس جمهور است.منصفانه ترین نگاه به رفتارهای دولتی ها در طرح گاه گاه اندیشه های متسامح در سیاست خارجی و داخلی این است که در نزدیکی انتخابات، علاقمندند علاوه بر هواداران سابق، مخاطبان جدیدی را جذب نمایند. این در حالی است که مخاطبان جدید، از آغاز، آزادیهای شخصی و سیاسی و اجتماعی خود را با سیاستهای دولت در تناقض می دیدیند. این ایده اگر قابل اجرا باشد برای یک سیاستمدار کار به جا و مناسبی است که بخواهد هوادارانش را افزایش دهد. با اینکه در مثل مناقشه نیست اما در ضرب المثل های فارسی داریم : کلاغی که تمرین کرد تا مثل کبک راه برود، راه رفتن خودش هم یادش رفت. بعضی شعارهای دولتمردان فعلی دقیقا تمرین راه رفتن کبکی است که نه تنها مخاطبان جدیدی را به آنها اضافه نمیکند بلکه راه رفتن خود را هم فراموش و مخاطبان قدیم را هم پراکنده میکنند. در حوزه های سیاسی و اجتماعی که با شعور یک ملت درگیر است، وقتی ملتی راه و اندیشه ای را از یک مجموعه سیاسی و حکومتی می پذیرد که آن اندیشه در سیر زمان و با پیشینه فکری و تاریخی آنان همخوانی داشته باشد. دولت فعلی و شخص آقای احمدی نژاد وقتی با تکیه به شعارهای ضد اصلاح طلبی، مخالفت با تسامح و تساهل، پایبندی به فقهی ترین قرائت دینی، کمک گرفتن از مداحان و مدد خواستن از جمکران و چاه ان و دیدن هاله نور و با حمایت تابلودار تمام رهبران و چهره های ضد اصلاح طلبی و تسامح خواهی به کرسی ریاست جمهوری رسیده است، روزی که اطرافیان ایشان تصمیم بگیرند که چهره دیگری برای این دولت درست کنند، نه تابلوی جدیدی بر سر این دولت نصب خواهد شد وهم تابلوی قدیم به زمین خواهد افتاد. چنانچه هم اکنون شاهد آن هستیم. طرح مکتب ایرانی و اهمیت دادن به نمادهای ایرانی ، داشتن مشاور رئیس جمهور با ملیت آمریکائی، دعوت زنان به استادیوم های ورزشی، حمایت از مردم اسرائیل، تظاهر به آزاد بودن جوانها و فاصله گرفتن از اتفاقات پس از انتخابات 88 و در نهایت انتشار خاتون نامه با هدف تسامح در امر حجاب، بی شک مخاطبانی را جلب خواهد کزد. اما اینها مخاطبان دولت نهم و دهم نیستند. پیشینه و سابقه به قدرت رسیدن آنها و تصوری که مردم از مکتب آنها دارند این است که اطرافیان رئیس جمهور مثلا وقتی شعارایران برای ایرانیان دوران اصلاحات را تکرار میکنند، برای تحمیق آنان است و جذب این شعارها نمیشوند. تنها فایده ای که دارد این است که مخاطبان اصلی دولت که تصورشان بر این بوده که خصیصه بارز این دولت مخالفت با تسامح و تساهل است، پیوندهای خودشان را با این دولت قطع شده می بینند. واقعیت این است که هیچ شعاری خارج از بسته فکری هیچ جمعیتی مورد پذیرش مخاطبان اجتماعی قرار نمیگیرد. همچنانکه اگر امروز آقای خاتمی و یا هریک از ما، مردم را به شفا گرفتن از چاه جمکران و یا مخالفت با تسامح و تساهل دعوت کنیم، مورد پذیرش جامعه قرار نمیگیرد. انتشار خاتون نامه روزنامه ایران هواداردولت، از سوی مردم طرفدار آن بحث ها، فریبکاری و از سوی مردم مخالف این نگاه، خیانت تلقی میشود. کبک اگر کبک بماند و کلاغ اگر کلاغی راه رود، مقبول است. هم کبک و هم کلاغ بودن معادله زیان آوری است . جریان دولتی برای انتخابات با این شعارهای بی پیشینه نه میتواند کلاغ بماند و نه میتواند کبک وار راه برود.
(منقول از وبلاگ جناب آقای ابطحی)
مشکل مردم سوریه سیاست داخلی بشار است
وقتی برای شرکت در مراسم خاکسپاری حافظ اسد همراه آقای خاتمی به سوریه رفته بودم، رهبران دنیا یکی یکی به فرودگاه دمشق وارد می شدند و بر سر تابوت حافظ اسد حاضر می شدند و ادای احترام میکردند و از همان جا به فرودگاه بر می گشتند. بشار اسد هم بالای سر جنازه بود و احوالپرسی میکرد. اما درمورد آقای خاتمی ، بشار اسد شکل متفاوتی از پذیرایی را برگزید. همراه با آقای خاتمی به اتاق بغل آمد و جلسه کوتاه گفتگوی رسمی با حضور خبرنگاران برگزار کرد. این مسئله در جراید عربی به عنوان یک اتفاق قابل توجه تلقی گردید و همه تحلیل ها این گونه بود که بشار اسد میخواهد نشان دهد که روش آینده اش به خصوص در سیاست داخلی همراه با آزادی های بیشتر و مدارا با مردم است.آقای خاتمی در دنیا در آن ایام به عنوان یک اندیشه اصلاحگرا ی مسلمان شناخته می شد و برای دنیا این نکته مهمی بود. عصر همان روز موقع حرکت کاروان آقای خاتمی به فرودگاه من در حال گفتگو با یکی از خبرنگاران بودم و از همراهی با آنها جا ماندم. وقتی مصاحبه ام تمام شد با یکی از تاکسی های هتل عازم فرودگاه شدم تا خودم را به پرواز آقای خاتمی برسانم. در بین راه راننده تاکسی که دید من عربی صحبت میکنم برایم جوکی را تعریف کرد که از روز قبل که حافظ اسد فوت کرده در بین مردم رواج دارد: میگفت مردم میگویند حکومت تصمیم گرفته که یک روز حافظ اسد را دیر تر دفن کند و از همان دیروز دو هزار نفر مامور امنیتی را کشته اند که روح آنها جلوتر به سرای باقی برود تا مبادا مشکل امنیتی وجود داشته باشد و بعد حافظ اسد برود. این در ظاهر جوک بود. اما پشت این طنز یک واقعیت مهم خوایبده بود. مردم سوریه درچنگال ماموران امنیتی آن قدر فشار دیده بودند که حتی جوک آنها از این دست بود. این در حالی بود که همه رهبران سیاسی دنیا حافظ اسد را پشتوانه قدرتمند ثبات منطقه میدانستند و انصافا هم محور تعادل سیاست خارجی به خصوص در برابر وحشیگری های اسراییل بود. فرق نگاه مردم یک کشور که روزانه با فشارهای داخلی روبرو هستند و سیاست خارجی که خیلی به زندگی مردم سوریه ربطی نداشت در همین نقطه بود. اطرافیان حافظ اسد از کارکشتگان سیاست بودند و بیشتر تحت تاثیر تفکر بلوک شرق بودند. نگاه ها به بشار دوخته شده بود که خودش را از این چنبره خلاص کند و کشورش را در سیاست خارجی با همان مشی پدرش اداره کند ولی در سیاست داخلی تجدید نظر کند. خودش هم دوست داشت به این عنوان شناخته شود. در مراسم مهم چهلم حافظ اسد که در بندر لاذقیه و کنار قبر حافظ اسد برگزار شده بود، من به عنوان رییس نمایندگان ایرانی شرکت کردم. نمایندگان همه کشورها در سطوح مختلف بودند و هر کدام 5 دقیقه صحبت میکردند. نوبت به سخنرانی من که رسید در سخنرانی ام که متنش حتما در اسناد وزارت خارجه هست گفتم چشمهای جهان به آقای بشار اسد دوخته شده. ایشان از یک طرف تجربیات مهم پدرش را دارد و از طرف دیگر فرزند نسل فعلی است که میداند باید کشور را براساس اصول دموکراسی اداره کند و مقتضیات این دوره را میشناسد. وقتی سخنرانی ام را تمام کردم در مسیر رفتن به صندلی خودم از جلو بشار می بایست بگذرم. آقای بشار بلند شد و دست من را گرفت و از سخنرانی ام تعریف کرد و گفت به نکته مهمی اشاره کردی. اما گذشت زمان نشان داد که وی البته بر اساس نهج پدرش در سیاست خارجی و به خصوص در حمایت از حزب الله و مقابله با آتش افروزی های اسراییل در منطقه به خوبی ایستادگی کرد و موفق بود. اما به سیاست داخلی بی توجه بود و افکار کمونیست زده اطرافیان پدرش او را وا داشتند که سیاست سرکوب و امنیتی را تقویت نماید. در زمان حافظ اسد می شد به آن گونه کشور را اداره کرد اما شرایط جهانی و انقلاب ارتباطات و فشار افکار عمومی متفاوت از آن دوران بود. معمولا سیاست خارجی هر چند موفق باشد اما اگر بی توجه به مردم کشور برنامه ریزی شود، مردم آن کشور دچار عصیان میشوند. به نظر من بشار اسد جوان گرفتار همان سیاستمدران پیر شرق زده شد و نتوانست در سیاست داخلی فرزند زمان خودش باشد. آن چه که این روزها در سوریه اتفاق می افتد نتیجه این بی توجهی داخلی است. حمایت ایران و جنبش های آزادیبخش و اصیلی مثل حزب الله از بشار اسد به دلیل سیاستهای خارجی او و مدیریت موفقش در برابر زیاده خواهی های اسراییل است. سیاست خارجی بشار آن قدر موفق و متین بوده است که حتی غربیها و خود اسراییل هم به بقای بشار رضایت میدهند تا بتواند تعادل را در این منطقه حساس و ذر همسایگی اسراییل حفظ کند. اما مردمی که از اختناق داخلی به ستوه آمده اند به نیاز خود فکر میکنند. اصلاحات وعده داده شده بشار اسد اگر زودتر عملی می شد و مردم داخل سوریه احساس آرامش و امنیت میکردند، دنیا نگران شرایط فعلی این منطقه نبود. برای تحلیل واقعیت های امروز سوریه باید به این تفکیک سیاست داخلی و خارجی توجه کرد. بی شک سوریه به دلیل موقعیت مهم استراتژیک و مواضع قابل احترام آن کشور در برابر اسرائیل ، برای همه دنیا پر اهمیت تر از تونس و لیبی است.اما برای شناخت واقعیت آن چه که امروز در سوریه میگذرد توجه به این تفکیک سیاست داخلی و خارجی مهم است. این در حالی است که به نظر میرسد حتی معترضان فعلی با سیاستهای منطقه ای بشار وموافقند و به ندرت در جهان اسلام و داخل مردم سوریه کسانی یافت میشوند که طرفدار اسرائیل باشند
(منقول از وبلاگ جناب آقای ابطحی)
.: Weblog Themes By Pichak :.