سخنی حکیمانه و جامعه شناختی از بودا
بودا به دهی سفر کرد. زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه زن شد . کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت: این زن هرزه است به خانهی او نروید. بودا به کدخدا گفت: یکی از دستانت را به من بده. کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت. آنگاه بودا گفت: حالا کف بزن. کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند. بودا لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند. بنا بر این مردان و پولهایشان است که از این زن، زنی هرزه ساختهاند.
رژیم ارباب ـ رعیتی (مرید و مرادی) در حوزه های علمیه
مطلبی از حضرت آیت الله جوادی آملی خواندم که برام خیلی جالب و دلچسب و شیرین بود. بد ندیدم ضمن نقل عین آن و توضیح مختصر، خوانندگان محترم را، در این شیرینی و لذت سهیم کنم. انشاء الله شما نیز لذت کافی ببرید و با توضیح یا نقد بیشتر موجب غنای آن شوید.
حضرت آیت الله در دیدار با شورای عالی حوزه های علمیه تهران فرمودند: «باید رژیم ارباب رعیتی را در حوزه های علمیه ابطال کنیم. ایشان با مقایسه ای بین رژیم ارباب رعیتی در زمان شاه و در حوزه های علمیه تصریح کرد؛ اگر بخواهیم حوزه موفقی داشته باشیم و روحانیت بتواند در دل های مردم جایی باز کند، باید رژیم ارباب رعیتی را در حوزه های علمیه ابطال کنیم. رژیم ارباب رعیتی در مسائل کشاورزی این بود که ارباب، کشاورز را به سوی خود دعوت می کرد؛ شناخت و ابطال این رژیم کار سختی نبود اما شناخت رژیم ارباب رعیتی در حوزه های علمیه و ابطال آبسیار دشوار است. پهن کردن بساط رساله در غیر فصل و دعوت به مرید و مراد، غده ای است که نمی گذارد روحانیت موفق باشد و مردم آنها را در جانشان قبول کنند. این رژیم در هر عصری که بر حوزه های علمیه سایه افکنده، روحانیت را ضربه زده است...»
با یک نگاه، ولو سطحی به بیانات ایشان که نشان از دغدغه ایشان و معضل حاکمیت این روحیات و صفات در حوزه های علمیه و روحانیت تشیع می باشد، به نکات جالبی می توان دست یافت.
الف ـ اذعان به وجود روحیه و بستر ارباب رعیتی و گسترش بازار مراد و مرید بازی در حوزه های علمیه. خود این پدیده و صفتِ رذیله، از جمله آفات و آسیب های حوز های علمیه بوده و مانع پیشرفت همه جانبه طلاب و روحانیت است. دشمنی درونی که شناخت و مبارزه با آن بسی سخت و دشوار بوده و هست و نیاز به همت همه جانبه همه عالمان دلسوز دارد.
ب ـ تأکید بر ابطال و مبارزه با این جریان خوش خط و خال، به ویژه توسط خود روحانیت آگاه و آزاد.
ج ـ معرفی یکی از نشانه های رژیم ارباب رعیتی حوزه ها. یعنی همان «پهن کردن بساط رساله در غیر فصل» در توضیح این مطلب این عالم بزرگ می توان گفت، شاید منظورشان همان عدم سیر مراحل مرجعیت باشد. اینکه هنوز خبری نشده، دفتر و دستکی و شاگرد های خاص، با شهریه های خاص برای آنان، تأسیس مؤسسات و مراکز علمی و فرهنگی ظاهری، اما در اصل برای زمینه سازی مرجعیت و رساله، داشتن حواریین خاص و تنهایی جایی نرفتن و...
د ـ از این معضل و مشکل تعبیر به غدّه کرده اند، یکی از عوارض غده هم تکثیر نابهنگام و ریشه دوانی و غیر قابل کنترل بودن آن و در نهایت کشتن و نابود کردن. البته در صورتی که خود طرف متوجه نشود یا به موقع اقدام به درمان نکند.
خیلی بیشتر از اینها می توان در باب این هشدار دلسوزانه و اعلام خطر حضرت آیت الله جوادی آملی بحث و تحلیل کرد، از جمله با پرداختن به نظام ارباب رعیتی و تعریف و شناخت آن، سپس مقایسه آن با مرید و مراد بازی در حوزه های علمیه. امیدوارم دوستان اهل قلم این لطف را انجام دهند.
ضرورت تشکیل حکومت
این شماره از بحث را با این مقدمه آغاز می کنیم که؛ اگر به متون تاریخی اهل سنت مراجعه کنیم، می بینیم، مباحث تشکیل حکومت و مشروعیت و مقبولیت و پیروی از حکام و سلاطین یک امر حل شده و روشنی است. از همان صدر اسلام خلافت ابوبکر(خلیفه اول) با بیعت مردم شروع شد، سپس خلیفه دوم، عمر با استخلاف خلیفه و حاکم گشت و بعد از آن، عثمان با شورا به حکومت رسید. در ادامه معاویه با زور و غلبه خلافت را به دست گرفت و یزید بن معاویه جانشین پدر شد که از این زمان به بعد حکومت سلطنتی در اسلام(در بین اهل سنت) آغاز گردید و به نوعی تا حال ادامه داشته است و برادران مسلمان سنی مذهب نیز به آنها به عنوان حاکمان اسلامی گردن نهاده و پیروی کرده و می کنند. البته مسلمانان شیعه مذهب مستثنی هستند.
اما در شیعه چی؟ نسبت به تشکیل حکومت چه برداشتی است؟ غیر از زمان کوتاه حکومت امام علی(ع) که با بیعت عموم مردم بود. شیعه رسماً حاکمیت نداشت. حالا در زمان غیبت امام عصر(عج) وضعیت شیعه چگونه است؟ به نظر فقهای شیعه اصلاً تشکیل حکومت اسلامی ضرورت دارد یا نه؟ و...
در پاسخ به پرسش آخری، فقها به سه دسته تقسیم می شوند که به دسته اول و دوم کاری نداریم و از بحث و توان ما خارج است، اما سومی را پی خواهیم گرفت.
سه گروه عبارت است از: 1. عده ای می گویند؛ تشکیل حکومت نه ضرورت دارد و نه امکان، باید منتظر ظهور امام زمان(ع) بود تا با ظهور و قیامش تشکیل حکومت اسلامی دهد؛ 2. عده ای دیگر قائلند که امکان ندارد ولی ضرورت دارد؛ 3. عده ای هم، مثل امام خمینی معتقدند، هم ضرورت دارد و هم امکان، تنها باید تلاش کرد موانع وقوعی آن را کنار زد. پس «اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره جزئى از ولایت است؛ چنانکه مبارزه و کوشش براى آن از اعتقاد به ولایت است. باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم؛ و باید کوشش کنیم که دستگاه اجراى احکام و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامى لازمه اعتقاد به ولایت است. اینجاست که تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره لازم مىآید.» (ولایت فقیه، ص 71) حضرت امام ضمن حمله به مخالفین تشکیل حکومت، آنها را کج فهم دانسته، می فرماید: «کجفهمانى که حتى با تشکیل حکومت اسلامى مخالف، و آن را از حکومت طاغوت بدتر مىدانند!» (صحیفه امام، ج 19، ص 71)
در اینجا این پرسش پیش می آید که دلایل کسانی که قائل به ضرورت و امکان تشکیل حکومت در دوره غیبت امام عصر(عج) هستند، چیست؟ پاسخ و شرح قائلین به این دیدگاه، شماره بعد.
طب طبیعی یاطبیعت طبی :
گلی خوشبوی درحمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم.....
ایرانیان باستان اولین اقوامی هستند که به خاصیت بهداشتی و در مانی گل سر شوی و آب چشمه های معدنی و بعضی گل ولای اطراف چشمه ها ورود خانه هاو در یاچه ها پی برده اند.زمانی که غربیان به خاصیت این مناطق پی بردند آن را "مزارع سلامت "نامیدند.
گل سرشوی یا همان خاک بنتونیت (Bentonit) در کشاورزی،سد سازی،صنایع غذایی،حفاری چاه های نفت،ساختمان سازی،چسب های حشره گیر،مواد شوینده ،سرامیک سازی و....مورد استفاده قرار میگیرد.
این خاک با جذب آب فراوان و ترکیب شیمیایی و هیدراته شدن،علاوه بر موارد فوق باعث نرمی پوست ومو و جلوگیری از مو خوره می شود،که البته در استفاده از آن باید به احتمال انتقال بیماری بریلیوز(Berylliosis )توجه گردد.
استفاده از آب، ماسه ولجن زارهای اطراف بعضی چشمه ها و دریاچه ها در درمان برخی از امراض پوستی و بیماری های مفاصل و روماتیسمی در بین مردم به تجربه ثابت شده است.
یکی از این موارد مهم،اطراف دریاچه ی ارومیه است.آب این دریاچه به علت بالا بودن سدیم وشوری مفرط یخ نمی بندد و موجودات زنده مانند پارازیت ها ، میکروب ها و گیاهان معمولا قدرت رشد و حیات در آن را ندارند.[نمک این دریاچه دو برابر اقیانوس هاست]
استفاده ی درمانی از گل ولای و ماسه واملاح موجود در کناره ی این دریاچه رایج و تجربه شده است.*
* این مطلب با استفاده از هفته نامه ی پزشکی امروز تهیه وتنظیم گردیده است.
موانع بصیرت یابی
هر کاری و امری، بدون استثناء دارای موانعی است. و انسان را در رسیدن به آن هدف اصلی و نهائی دچار مشکل می کند. دست یابی به بصیرت نیز یه این سادگی و راحتی نیست. بالطبع موانعی به همراه دارد. یکی از موانع بصیرت، «حبّ و بغض» است. حب و بغض به هر چی و به هر کی. فرق ندارد آن شیئ باشد یا شخص، این دوستی و علاقه یا کینه و دشمنی، از روی عقل باشد یا احساس، نتیجه یکی است، همان عدم دست یابی به بصیرت و آگاهی! جهت رسیدن به بصیرت واقعی کنار گذاشتن بغض ضروری است. چراکه «حبّ الشی یعمی و یصم» یعنی علاقه به یک چیز، آدمی را کور و کر می کند. آدم کور و کر هم هیچ وقت به بصیرت دست نخواهد یافت. با کینه و حسد، دوز و کلک و دغل، حرص و طمع، پست و مقام، کبر و غرور، کذب و ریا و... خلاصه با «زر و زور و تزویر» که نمی توان بصیر شد و مدال و نشان بصیرت گرفت. حب و بغض هر دو نور عقل را خاموش می کند
وقتی انسان نسبت به یک شخص یا امر و پدیده ای مطلق نگریست، کوتاه نیامد و نسبت به آن هیچ احتمال اشتباه و خطا نداد، قطعاً در مخالفت یا طرفداری نیز کورکورانه و بی تأمل و بی تعقل عمل خواهد کرد و این در تضاد با بصیرت و بصیرت یابی است.
امام خمینی در بیانی می فرمایند: «نظرى که حبّ باشد به یک جریانى، یا بغض باشد به یک جریانى، این نظر نمىتواند یک نظر سالم باشد؛ حُبُّ الشَیءِ یُعمِى و یُصِمُّ. بغض هم همین طور است؛ نور عقل را خاموش مىکند. حبّ مفرط به یک روشى اسباب این مىشود که خود آن کسى که حبّ دارد توجهى به این ندارد که از مبدأ حبّ دارد این مطلب صادر مىشود و این مطلب حق نیست؛ مطلبى است که از راه حبّ است. و خواه یا ناخواه این نظر، نظر صائب نیست... اگر نظر از راه حب شد، همیشه دنبال این مىرود که آن مطلبى را که مربوط به آن روشى است که دوست دارد، ثابت کند، و لو اینکه خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنى هم که بغض به یک روشى دارد نظرش نظر سالم نیست، آن هم دنبال این است که آن طرفى که مورد بغض اوست و آن روشى را که نمىپسندد، با هر توجیهى که باشد، آن را تصحیح کند. و لهذا مىبینید دو طایفهاى که یکیشان این را خوب مىدانند و دوست مىدارند و یک طایفه این را بد مىدانند و دشمن مىدانند، و لو مخالف با عقل باشد، و لو مخالف با منطق باشد، مىپذیرند و تأیید مىکنند... براى اثبات حق و ابطال باطل اگر انسان گرفتار بشود به عصبانیت و عرض مىکنم غیظ و غضب کردن، نه مىتواند حق را به دست بیاورد؛ و نه مىتواند باطل را ردش کند.»[1]
به نام خداوند بصیر
دوست عزیزمان آقای حسینی، با مقاله زیبای «بصیرت» خود، ما را بصیرت دادند و بشارت به اینکه انشاءالله من بعد بیشتر از مطالب وزین و ثمین ایشان و سایر دوستان استفاده خواهیم کرد. حتماً اینگونه خواهد بود! در همین راستا، بد ندیدم چند جمله ای هم، ما درباره بصیرت بنویسیم، شاید بصیر شدیم، اگر تکفیر نشیم!
واقعاً من نمی دانم این چه مرضی است که بعضاً دچار آن شده اند که هرچه مقام معظم رهبری در صددند که با کدهای خاص، مردم را ارشاد عقول نمایند و رهرو راه اصیل، اما عده ای با استناد به سخنان ایشان آدرس غلط می دهند و به طبل بی خردی می زنند که آنچه «آقا» فرمودند، این است و جز این نیست؟! مثلا بعضی از مسئولان در راستای هدفمند کردن فرمایشات رهبری، در راستای اهداف خودشان! و بستن دهن مخالف و منتقد و به اصطلاح بصیرت مضاعف دادن به مردم، می گویند: بصیرت یعنی پیروی محض از نظر و عمل مسئولان، انتقاد و اعتراض نکردن، به به و چه چه گفتن بر هر سیاست دولت، ذوب شدن و حل گشتن در یک جناح و فکر، سرپوش گذاشتن بر هر عیب و عمل غلط حاکمان و صاحب منصبان و... در حالی که نمی دانند یا نمی خواهند بفهمند که شاید عده ای را با توسل به این فریبکاری ها بتوان چند روزی پیرو کرد و سواری گرفت اما نه همه را:
عیبت از بیگانه پوشیده است و میبیند بصیر/فعلت از همسایه پنهانست و میداند علیم
بصیرت مورد تأکید مقام معظم رهبری نمی تواند به معنای پیروی چشم و گوش بسته و احساسی باشد. نمی تواند به معنای حمایت و پیروی کورکورانه از ولایت، یا به قول آقایان به معنی «شیعه تنوری بودن» باشد. چراکه؛
اولاً: بصیرت مأخوذ از بصیر است که از صفات خداوندی است. پس بصیرت یعنی؛ بینایی، دانایی، هوشیاری، تعقل و تفکر در هرکاری، بینش و آگاهی در امور، تدبّر و تدبیر، چشم بینا و چشم دل داشتن، دقیق شدن در افعال و اعمال، کنار نهادن هر گونه فعل احساسی و چشم و گوش بسته و... واِلاّ اطاعت کورکورانه و تقلیدی دیدن امور و نظرات، خود، بستن چشم بصیرت است. حق و باطل، حقیقت و ضلالت، رذالت و خباثت، شناخت سره از ناسره، همه و همه تنها با تفکر و تعقل و تدبّر ممکن است نه با اطاعت و تقلید محض.
دوماً: پیروی و حمایت آگاهانه دارای ارزش است و باقی، نه احساسی و عاطفی که بی ارزش است و فانی. استدلال و اِن قُلت خود بصیرت آور است و موجب شناخت بهتر و دقیق تر.
ناگزیر جملگان حی قدیر / لایزال و لم یزل فرد بصیر
22 دی ماه، تشکیل شورای انقلاب به فرمان امام خمینی
سیره سیاسی امام خمینی و برداشت های مختلف از آن (2)
با اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1357 و پیش از خروج شاه از ایران، اندیشه طرح تشکلی به عنوان «شورای انقلاب» در میان روحانیون معتمد حضرت امام مطرح شد. این ایده در سفر شهید مطهری به پاریس، با امام در میان گذاشته شد که با موافقت ایشان، این شورا تشکیل گردید و اعضای آن انتخاب شدند. سپس حضرت امام طی پیامی، ضمن تشریح برنامه سیاسی چهار مرحله ای خود، اعضای شورای انقلاب اسلامی را تعیین و وظایف آن را برای مردم اعلام نمودند. این پیام یکی از اسناد مهم انقلاب اسلامی است که مسیر انقلاب را تا پیروزی نهائی تعیین کرد و بیهوده بودن تلاش های بختیار را برای ایجاد نوعی تفاهم و همکاری با نیروهای انقلابی در مقام نخست وزیر منصوب شاه پیشاپیش نمایان می سازد. در این اعلامیه درباره دلایل تشکیل شورا و وظایف آن، وضعیت جاری کشور و وظایف و هوشیاری ملت، توصیه های مهمی شده است. اما قصد پرداختن به این پیام نیست، بلکه نکته ای در آن نهفته است که به نوعی در مسیر و سرنوشت انقلاب مؤثر بوده و موجب اختلافات نظری در بین معتقدین به انقلاب شده است.
حضرت امام در اول پیام (22 دی 57) می فرمایند: «به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامی ملت، شورایی به نام شورای انقلاب اسلامی، مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد... موظف به انجام...»[1]
بیست روز بعد، پس از ورود به ایران در نخستین سخنرانی عمومی، در بهشت زهرا (12 بهمن 57) بیان می کنند: «... من دولت تعیین می کنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم! من به واسطه اینکه ملت مرا قبول دارد...»[2]
حدود یک ماه بعد(15 بهمن 57)، در حکم تشکیل دولت موقت به آقاى مهدى بازرگان نیز مجدداً مطلب 22 دی (پیام تشکیل شورای انقلاب ) را تکرار و تأکید می کنند: «... بنا به پیشنهاد شوراى انقلاب، بر حَسَب حق شرعى و حق قانونى ناشى از آراى اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طى اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبرى جنبش ابراز شده است...»[3]
اگر دقت کنیم، در سه مورد بالا (پیام، سخنرانی و حکم)، به نوعی بر دو نکته اساسی و مهم تأکید شده است، نکاتی که بعدها محور مباحث اساسی و سیاسی کشور، یا به نوعی موجب اختلاف برداشت ها شده است. امام می فرماید: 1. به موجب حق شرعی 2. بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران نسبت به اینجانب. کلمه به کلمه این چند خط بار معانی سیاسی خاص خود را دارد و هر کلمه در سرنوشت انقلاب و نظام و ملت تأثیر داشته و دارد. شاید بتوان گفت برای هر کدام از کلمات بکار رفته که قطعاً آگاهانه و با هدف نوشته و بیان شده، بتوان حداقل یک مقاله علمی و تحلیلی نوشت. البته قصد ما این نیست، چراکه نه توانایی آن هست و نه فضای وبلاگ اجازه می دهد. تنها چند خط توضیح و بس، بقیه به عهده دوستان در حد توان!
و اما، نقطه سر خط! اصل مطلب چیست؟ به دنبال چی هستیم؟ مشکل و معضل چیه؟ مسئله چیست؟ به قول قدیمی ها، سر کی و چی را می خواهیم بتراشیم؟! هدف و محور مباحث و لُبِّ مطلب اینجاست که، از تأکیدات حضرت امام می توان؛ منشأ مشروعیت حکومت و نظام، نقش و جایگاه مردم در آن، مقبولیت و جایگاه ولایت فقیه و... را استنباط نمود. اگر عمری باقی باشد و مشکلات قبلی پیش نیاید و مصلحت ذبح نکند قلم و زبان و... را! در شماره های بعدی مباحث را پی می گیریم.
کم خونی فقر آهن
باتوجه به آمار بالای شیوع کم خونی فقر آهن در جامعه (به خصوص در سنین رشد، دوران حاملگی و شیردهی مادران) علاوه بر مراقبت های درمانی و پی گیری موارد حاد با نظر پزشک معالج، رعایت توصیه های غذایی و اجرای آن در سفره غذایی، سهم به سزایی در کنترل و درمان این بیماری خواهد داشت که به اختصار اشاره می گردد:
1. مصرف مواد پروتئینی به خصوص گوشت قرمز
2. مصرف جگر(جگر گوساله سرشار از آهن می باشد.)
3. غلات سبوس دار
4. انواع مغزها مثل بادام و پسته وفندق...
5. حبوبات به خصوص عدس
6. میوه های خشک شده مثل توت، انجیر، برگه ها و........
7. سویا(البته روغن کشی شده آن ارزش کمتری دارد.)
8. انواع سبزیها به خصوص با رنگ سبز تیره تر مثل جعفری
توجه: موارد 1 و 2 در افرادی که بیماری های هیپرلیپیدمی (چربی بالا) و هیپر اورمی (اوره بالا) دارند توصیه نمی شود.
برای جذب بهتر و بیشتر آهن مواد غذایی و داروها در دستگاه گوارش موارد ذیل رعایت گردد:
الف: از مواد غذایی که ویتامین "ث" بالایی دارند، قبل و هنگام غذا بیشتر استفاده شود. مثل: مرکبات کیوی، توت فرنگی، سبزیجات و گوجه فرنگی.
ب: جذب آهن در موارد بیماریهای گوارشی به شدت کاهش می یابد. لذا درمان آن همزمان با درمان کم خونی فقر آهن ضروری می باشد.
ج: مصرف چای، قهوه و نوشابه های گازدار که مواد افزودنی دارند نیز مانع جذب آهن است. حتی المقدور از یک ساعت قبل از غذا تا دو ساعت بعد از آن باید از مصرف این مواد خودداری شود.
بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید درگنج حکیم
به روزگارجوانی که دلی شیدا و سری پرشور داشتیم در محفل دوستانه که مزین بنام شریف کمیل گردید توفیقات و برکات این جمع فراوان بود که ماهنامه ساده و بیآلایش کمیل یکی از آن.
هرکس درخور بضاعت مطلبی ارائه مینمود و دوستان را بهرهای میافزود که خود فرصتی بود برای نوشتن و اندیشیدن تا در منظر نگاه نقادانه دوستان نقاط قوت ابقاء، و کاستیهای آن اصلاح گردد.
بنده نیزمطلبی با عنوان“بهداشت دراسلام”ارائه می نمودم که مطالعه امروزآن یادداشتها برایم شوق انگیزاست وغافل شدن ازآن فرصت گرانبها غم انگیز.
امیدوارم ادامه آنرابا عنوان“بهداشت وسلامت”به فراخورفرصت تقدیم دوستان نمایم.
حذف قید“اسلام”ازعنوان به دلایلی صورت می گیردکه به اختصاربه استحضارمیرسانم:
1.این تغییرموجب وسعت دایره مطالب وسهولت انتخاب قالب شده واگردرجایی ارتباطی عیان بود به موقع بیان خواهدشد.
2.بانظر به محدودیت زمانی علوم حاضر و برداشت های متعد د و متغیر’ انتصاب این علوم به ساحت منزه دین بدون نگرش جامع موجب خدشه و شبهه خواهد شد که این خود نقض غرض است.
3.در این زمانه که سخنان بی قاعده و شبهات بی فایده و اندیشه های به ظاهر زیبای پرزشائبه فکرت و فطرت پاک نسل جوان را مشوش نموده تا جائی که شنیدن حقایق راستین ومحکمات بی پوستین نیز سبب دلزدگی و بی رغبتی می گردد’ این شیوه بیان مباحث نه تنها در خور ثواب نیست بلکه گاهی مستوجب عقاب است.
و اگر نبود الطاف و امداد دائمی پروردگار یگانه و پایمردی عالمان وارسته زمانه’ نه عمودی برجای مانده بود و نه خیمه ای بر پای که: والله خیرحافظا و هو ارحم الراحمین.
فرانسیس فوکایاما نئومحافظه کار، پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل و تبعه ی آمریکاست. وی با شخصیتی نیمه سیاسی ـ نیمه فلسفی دارای سابقه ی کار در اداره ی امنیت امریکا و نیز تحلیلگر نظامی در شرکت «RAND» از شرکتهای وابسته به پنتاگون می باشد. وی در سال 1989 با نگارش مقاله «پایان تاریخ و واپسین انسان» (the End of History and the last man) که در سال 1991 با تفضیل بیشتر و به همین نام، به صورت کتاب چاپ گردید، به شهرت جهانی رسید.
فوکایاما در کنفرانسی که در اورشلیم برگزار شد به ترسیم اندیشه سیاسی شیعه پرداخت. او در این کنفرانس که بازشناسی هویت شیعه نام داشت می گوید:
«شیعه پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست، پرنده ای است که دو بال دارد. یک بال سبز و یک بال سرخ ». این مطالب را وی در اوج پیروزی های ما در سال 1365 می گوید و ادامه می دهد: «بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالت خواهی اوست چون شیعه در انتظار عدالت به سر می برد، امیدوار است و انسان امیدوار هم شکست ناپذیر است نمی توانید کسی را تسخیر کنید که مدعی است فردی خواهد آمد که در اوج ظلم و جور، دنیا را پر از عدل داد خواهد کرد».
بر اساس نظریه فوکایاما بال سبز شیعه همان فلسفه انتظار یا عدالت خواهی است. او می گوید:
«بال سرخ شیعه، شهادت طلبی است که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است»
شیعه با این دو بال افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهراگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی، اخلاقی و ... به آن نمی رسد. آن نقطه که خیلی اهمیت دارد بعد سوم شیعه است می گوید:
«این پرنده زرهی بنام ولایت پذیری بر تن دارد که آنها را شکست ناپذیر نموده است» در بین کلیه مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که نگاهش به ولایت، فقهی است؛ یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد. این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است.
فوکایاما معتقد است: «ولایت پذیری شیعه که بر اساس صلاحیت هم شکل می گیرد، او را تهدید ناپذیر کرده است» در توضیح فنا ناپذیری شیعه می گوید: « شیعه با شهادت دو چندان می شود. شیعه عنصری است که هر چه او را از بین ببرند بیشتر می شود» و جنگ ایران و عراق را مثال می زند... پیشنهاد می کند که با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقف کنید.
وی پس از پایان جنگ، یک مهندسی معکوس برای شیعه و یک مهندسی صحیح برای خودشان نوشت. مهندسی معکوس برای شیعیان ایران این است که ابتدا ولایت فقیه را بزنید. تا این را نزنید نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدی تجاوز کنید. وی نظریه ای با عنوان «میکروپولتیک میل ها و میکروفیزیک قدرت» ارائه می دهد و می گوید برای پیروزی بر یک کشور باید «میل مردم» را تغییر دهیم اگر میل مردم از شهادت طلبی، ایثار، جوانمردی و دهها عاملی که به عنوان فرهنگ شکل گرفته است به رفاه طلبی، غرب زدگی و ... تغییر نیابد مانند این است که آب در هاون می کوبید. این میل ها هم تغییر نمی کنند مگر این که ارکان یک قدرت از آن حمایت کند.
وی راه برخورد با این جریان را تضعیف ولایت فقیه می داند. او می گوید در صورت تضعیف ولایت فقیه، رفاه طلبی جای شهادت طلبی را می گیرد و پس از آن اندیشه عدالتخواهی و انتظار نیز از جامعه رخت بر می بندد.
فرآیند «فروپاشی ایدئولوژیک» در پروژه «ناتوی فرهنگی» یک اصل بنیادین دارد که در هر دوره تاریخی به شکلی ظهور
می کند. او کلید این فروپاشی را «نابودی روحیه مقاومت» در میان ایرانیان دانست و گفت که «برای پیروزی بر یک ملت باید میل و ذائقه مردم را تغییر داد» و کافی است «شهادت طلبی این ها را به رفاه طلبی تبدیل کنید».
فوکومایا در آن کنفرانس اسرائیلی، «سینما» را یکی از ابزارهای این تئوری نامید که می تواند به «نابودی مقاومت شیعی» مدد رساند و از سینمای هالیوود خواست تا در تولیداتش به خلق فرهنگی، جایگزین برای «اسلام» بیاندیشد. حتی بعد ها در سال 2002 که «ریدلی اسکات» فیلم «سقوط شاهین سیاه» را برای پنتاگون ساخت، تحلیلگران گفتند که این فیلم بر اساس همان تئوری فوکایاما ساخته شده است.
فوکایاما در نظریه اش می گوید: «برابر اسناد تاریخی سال 2007 را سال رویارویی غرب با شیعه می دانیم. باید با برنامه دقیق شیعه را جمع کنیم و خودمان گسترش بیابیم.
فوکایاما می گوید: «ما هلالی داریم به نام هلال شیعه که از سوریه و عراق و عربستان می گذرد و تیری را در دست دارد که عقبه اش در قندهار است و به سمت قدس نشانه رفته است. در آرماگدون ما با این تیر مواجه هستیم. از قدس تا قندهار منطقه استراتژیک شیعه است» می گوید: «آمریکا باید افغانستان را اشغال کند تا این تیر نتواند از این طرف شلیک شود» فوکایاما در ادامه می گوید: «شما باید ولایت فقیه را بزنید، بعد اگر بپرسید چگونه می شود ولایت فقیه را زد؟ من می گویم در قانون اساسی» در قانون اساسی آنچه موجب قوام و بقای ولایت فقیه است شورای نگهبان است اگر بتوانید این رکن را از قانون اساسی حذف کنید بخود ولایت فقیه هم در یک رفراندوم زده می شود! شما باید این فیلتر را از بین ببرید. شورای نگهبان هم جز با حمله به نظارت استصوابی از بین نمی رود.
ایشان می گوید: «اگر توانستید ولایت فقیه را بزنید بلافاصله پرنده شیعه افت می کند و سقف پروازش کاهش می یابد و تیرهای شما به راحتی به او می خورد»؛ آن وقت میکروپولتیک میل های شما، اثر می کند، فنا ناپذیری و تهدید ناپذیری هم به طریق اولی از بین می رود. چنین جامعه ای از درون فرو می ریزد بدون این که یک تیر شلیک کنید. می گوید: اگر ولایت فقیه را زدید در گام بعدی، شهادت طلبی این ها را،به رفاه طلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را زدید خود بخود اندیشه امام زمانی، از جامعه شیعه رخت بر می بندد، این لاابالی گری ها و اباحه گری ها در جامعه گسترش می یابد(1).
بدون شرح!
آدرس(1):
http://www.tebyan.net/hawzah/alookat_hawzah/hawzah_politics/vilayatfagih/2010/12/8/146974.html
.: Weblog Themes By Pichak :.