شیخ المضیره

زمخشری درربیع الابرار وابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه نقل نمودند که در صفین بعضی روزها ابوهریره نماز را به علی اقتدا می نمود ولی بر سفره معاویه می نشست.

چون از این دوحالت ازاو سئوال کردند چنین گفت: مضیره معاویه ادسم والصلاه خلف علی افضل(مضیره وطعام معاویه چرب تر ونماز در پشت علی افضل است) ، وبدین سبب ابوهریره معروف به شیخ المضیره شد.

             مضیره غذای مخصوص معاویه بود که با شیر طبخ می شد.

راستی شما چه تعداداز این شیوخ المضیره ها را می شناسید؟

آنانکه طبل زن یزیدند وعزادار حسین(ع).

به موسی ایمان آورده اند، اما مفتون کوساله سامری.

عدالت علی لقلقه زبانشان است ودر سودای کاخ سبز امویند.

باشعار دفاع از محرومان برمرکب امارت نشسته اندولی حوصله لحظه ای هم کلامیشان را ندارند.

رای مردم را با شعار عدالت وبا ریش ویقه بسته می ربایند وبزودی تفریحگاه خانوادگیشان سواحل زیبای اروپایی خواهد بود،البته بالباس مناسب حال .

ازتمام خیرات ومبرات خود، فیلم نامه نوشته اندوفیلم ها ساخته .

بنده خدایی هستند که عندالزوم خرمایشان باشد.

درکسب آراءوجذب دلها هراصولی می تواند با مصلحت اندیشی به فرع تبدیل شود.

برای رسیدن به هدف، پیوند با شیطان رانیز به هزار آیه ودلیل اثبات می نمایند.

تاآنزمان که گردی بر قبایشان ننشسته حامی سینه چاک دینند...

راستی نمی خواهید بدانید  عاقبت شیخ المضیره صفین را: ابن ابی الحدید در ص 358 جلد چهارم شرح نهج البلاغه از استاد خودابوجعفراسکافی نقل می نماید:وقتی ابوهریره با معاویه وارد مسجد کوفه شد ودرکنارش نشست وچون کثرت استقبال کنندکان رادید برخاست ودودست بر سر نهادوگفت:ای مردم عراق آیا گمان می بریدمن بر خدا وپیغمبرش دروغ بگویم وآتش جهنم را بر خودبخرم.

آنچه از پیغمبر(ص) شنیدم:برای هررسولی حرمی است وحرم من مدینه ،وهرکس حادثه ای در مدینه بنماید براولعنت خدا وملائکه وتمام مردم باد،وخدا را گواه می گیرم علی در مدینه احداث حادثه نمود(اشاره به قتل عثمان)پس به فرموده پیغمبر باید علی را لعن نمود.

این ماه فرصتی مناسبی است تا خود رابیشتر بشناسیم، که مانیز شیخ المضیره ایم یا نه؟

 انسانیت واخلاق همواره ازابوهریره ها بیشترآسیب دیده تاازمعاویه وافرادی که براصول باطل خود نیز وفادارند.

 

 




تاریخ : پنج شنبه 92/4/27 | 12:15 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

برادر گرامی جناب آقای رضا تاران در وبسایت «نامه های حوزوی» باز هم مطلب قشنگی را ارائه کرده است که امیدوارم بازنشر آن برای خوانندگان وبلاگ کمیل نیز مفید و جذاب باشد: 

گویند چند نفری از متشرعین در باب ذبح شرعی اختلاف داشتند محضر عالمی شرفیاب شدند و مسئله خود را با عالم درمیان گذاشتند، آن عالم گفت: اگر اوداج اربعه منقطع شود فحلال و الا فحرام، مخاطبین که معنای این کلمات را متوجه نمی شدند به یکدیگر گفتند: حاج آقا فعلا قرآن میخواند بهتر است برویم و بعدا می آییم. 

 همین اول کار گفته باشم که منظورم این نیست که بگم دلیل اصلی فاصله گرفتن برخی از مردم از روحانی ها سبک صحبت کردن طلبه هاست، یا اینکه نمیخوام بگم که فهم کردن یکدیگر فقط از طریق الفاظ اتفاق میفته و اگر یه طلبه ای از این الفاظ امروزی استفاده کنه اما منطق نداشته باشه مردم حرفشو قبول میکنن نه بحث اینا نیست میخوام بگم که استفاده از کلمات عرف جامعه در ارتباط گیری نقش داره همین.

 حساب کنید یه نفر از آدمهای ششصد سال پیش زنده شده و شما دارین باهاش حرف میزنید بنظرم فهم زبان هم خیلی سخته، ممکنه کلماتی را بکار ببره که امروزه کسی از اون کلمات استفاده نمیکنه برای همین شما باید برای فهم چند جمله، کلی انرژی و وقت بذارین تا بتونید منظور این شخص را متوجه بشید. حالا بماند اینکه آیا میشه همدیگر را فهمید و درک کرد یا نه.

  نمیدونم با یه روحانی یا طلبه حرف زدین یا نه؟ بعضی از اونا از ادبیات عجیب و غریبی استفاده میکنند ممکنه در یه روز عیدی به شما بگه اسعدالله ایامکم، یا بخواد از شما تشکر کنه بگه سعیکم مشکور، یا بجای خدا حافظی بگه فی امان الله ، یا بعد نماز بگه تقبل الله، یا صبح که شما را میبینه بگه: صبحکم الله بالخیر و.... این ادبیات اگر چه ممکن است در بین برخی از روحانیان مشهور باشد و آنها بواسطه تکرار این کلمه ها بتوانند با همین عبارتها باهم ارتباط برقرار کنند اما باید توجه داشت که این عبارت ها برای مردم عادی چندان جالب نیست و حتی مکرر این عبارت ها از طرف مردم به تمسخر گرفته میشود حتی ممکنه در یه مجلس طلبه جوانی که این جور حرف میزنه و اداهای آخوندی درمیاره، جوونا بگن حاج آقا را راهنمایی کنید بره بشینه پیش پیرمردها اونا همدیگرو بهتر درک میکنن.

یه حاج آقای به اصطلاح امروزی داشت برای بچه های زیر هشت سال حرف میزد، شمردم در یه سخنرانی پنج دقیقه ای که خیلیم سعی میکرد خودشو امروزی و صمیمی نشون بده، بیشتر از بیست کلمه استفاده کرد که حاضرم قسم بخورم حتی یک نفر از این بچه ها معنای این کلمات را نمیدونستن، خب بچه ای که یکی دوبار از این حاج آقاها را به اجبار زیارت کنه و نتونه باهاش ارتباط بگیره و حاج آقا را بفهمه، خب معلومه یه ذهنیتی ایجاد میشه که سخته بعدها درست بشه.

 1-در محافل علمی و تخصصی هر کسی از زبان خاص خودش استفاده میکند، مثلا پزشکان در محیط خودشان از کلمات و ادبیات خودشان استفاده میکنند، اما وقتی با یه بیمار صحبت میکنند باید براش دقیق توضیح بدهند که مشکل بیمار چیسست، اگر یک بیمار دو سه بار به یک پزشکی مراجعه کرد و حس کرد نمیتواند پزشک را بفهمد دیگر به آن پزشک مراجعه نمیکند، در مورد مسائل اجتماعی و دینی مساله خیلی دقیق تر از اینهاست، وقتی یک اندیشه میخواهد در جامعه جایی داشته باشد علاوه بر پشتوانه منطقی باید در قالبی و ادبیاتی باشد که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند.

 2-در ارتباط های اجتماعی زبان نقش مهمی در فهم همدیگر دارد از این رو استفاده از کلماتی که دیگران نیز با آن کلمات آشنا هستند به درک بهتر طرفین خواهد انجامید، مخاطبی که به یک روحانی مراجعه میکند دوست دارد پاسخ پرسش خود را بصورت ساده و البته منطقی دریافت کند تا نیاز خود را رفع کند از این رو استفاده از این ادبیات مخاطب را با ابهاماتی مواجه میکند و همین مساله میتواند دلیلی باشد بر اینکه دیگر به این روحانی یا طلبه مراجعه نکند. مساله بعدی این است که در ارتباطهای اجتماعی باید برای ارتباط بهتر از مشترکات سخن گفت تا همنوایی ایجاد شود تا ارتباط ادامه داشته باشد، استفاده از ادبیات آخوندی این همنوایی را بشدت دچار آسیب میکند.

3-بخشی از ادبیات آخوندی از اصطلاحات اسلامی هستند مانند حرام، حلال، مستحب، مکروه، بسیاری از این اصطلاحات در بین مردم مسلمان جا افتاده است و استفاده از کلمات جایگزین شاید نتواند کارکرد این کلمات را داشته باشد اما بسیاری از اصطلاحات آخوندی، کلمات عربی هستند که لزوما ربطی به اسلام ندارند و بیشتر ادا و اطفار آخوندی هستند از این رو استفاده از این کلمات حجابی را بین مخاطب و طلبه ایجاد میکند.




تاریخ : چهارشنبه 92/4/26 | 6:42 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

نیروی تفکر مثبت

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند:

مراقب افکارت باش که گفتارت می‌شود، مراقب گفتارت باش که رفتارت می‌شود، مراقب رفتارت باش که عادتت می‌شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود، مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود.

نیروی تفکر مثبت اصالتا از نیروی بالقوه برخوردار است که نمیتوان و نمیبایست آنرا دست کم گرفت و یا وجود آنرا انکار کرد چرا که ساختار نفسانیات و معنویات و حتی هستی شخص را تا حد زیادی بدان مرتبط دانست.
حال به بررسی اجمالی کتاب می‌پردازیم که شامل گلچینی از بهترین نکات کتاب میباشد.
-هر کس معمار و سازنده زندگی خویش است و چنین باورهایی را مثلا دست تقدیر و سرنوشت و گردش ستارگان و غیره را میتوان با نیروی اندیشه مثبت برخورد کرد و اثرات منفی آنرا با قدرت اراده و طرز تفکر صحیح از میان برداشت.
برای جلوگیری از خود کم بینی جملات ذیل تکرار شود:
- من جلوه های حقیقت عشق و کمال را دارا هستم و به نحو قابل تحسینی از عهده کارها بر میایم هر بار که با کسی روبرو میشوم زیر لب میگویم روح من به او درود میفرستد.
مهم: آنانکه میخواهند زندگیشان رنگی دیگر پیدا کند و از تاریکی به روشنایی برسند باید به موفقیت تندرستی شادکامی و خوشبختی و فراوانی بیاندیشند و ایده‌های منفی را از ذهن خود دور کنند.
-پروردگارت را فراموش نکن که قادر است و منبع و مولد هر امر مرعی و نامرعی میباشد.
-هنگامی که دست به دعا بر میدارید به خاطر داشته باشید که پروردگار میگوید: تو مرا میخوانی و من به تو پاسخ میدهم و از موضوعات پیچیده ای که از آن خبر نداشتی آگاهت میسازم.
-هرگز کلمه اگر را به کار نرید زیرا با این حرف شک را به ذهن خود راه داده‌اید.
-آرزوهای خود را با ایمان و اعتقاد کامل به زبان بیاورد هر آنچه را که با خلوص نیت مطالبه کنید آنرا بدست میآورید.
-بین ما و هوش بیکران باید نسبت مطیع و منقاد و وفادار باشد و به قدرت ان ایمان بیاوریم.
-عشق و مهر پروردگار و حقیقت وجود او هر لحظه از زندگی مرا اشباح میکند و حال و وضعم روزبروز بهتر میشود.
-تنها تو حامی من هستی و تا تو پشتیبان من هستی هیچکس جز تو نخواهد توانست به من صدمه ای وارد کند.تا خدا با من است چه کسی بر من است؟
-برای تصمیم گیری:1- آرامش جسمانی 2- تمرین و تلقین
-خداوند مرا دوست دارد و از من حمایت میکند آرامش او روح مرا سرشار میکند و نور او فرا راه مرا روشن می‌نماید.
-عشق و محبت هرگونه ترس و تردید بخل حسد و کینه را از دل میزداید و به جای آن شادی و آرامش می‌گذارد.
مهم ***هر شغل و حرفه ای که دارید و از هر راهی ک امرار معاش میکنید در هنگام کار کردن این جمله را تکرار کنید خدا با من است و با من حرف میزند من خودم را به او و عقل و درایت او میسپارم تا مرا راهنمایی کند.
***حریفان و رقیبان خود را از وجود خویش جدا مپندارید این حریفان چیزی نیستند جز ترس و خرافات موهومات غلط و کج اندیشیها جهل کینه خصومت ورزی و حسادت و محکوم ساختن خود است.دشمن واقعی هرکس افکار منفی اوست.
-اگر به هدف رسیدیم و تلاش کنیم باید باز هم همت بلند داشته باشیم و پیش رویم و به آنچه داریم قاع نشویم که مفهوم زندگی و مقصود ان پیش رفتن است و نه در جا زدن و از حرکت باز ایستادن.
-هنگامی که میگویید عقل و خرد خداوند ذهن و فکر مرا از خود میاکند و من در نور او غرق میشوم نیروی عقل خود را چندین برابر ساخته‌اید و رفاه و تنعم بیشتری را نصیب خویش می‌سازید.
- جریان آرامش الهی در روح و قلب و هستی من جاری میشود .با گفتن این جمله آرامش بی سابقه ای را نصیب خود میسازید و یا ""قدرت قادر متعال به من نیرو و سلامتی و نشاط میبخشد""یقین بدانید که از این احساس بی بهره نخواهید ماند.
مهم ***هرگز برای یک شیء یک مکان و یا یک فرد ارزش زیاده قایل نشوید با این کار خود قدرت مستتر در ذات خویش را به دنیای خارج منتقل ساخته اید . وفاداری و ایمان خود را به نیروی نهفته در خویش متصل سازید و همو بر اساس طبیعت و سرشت احساسات و افکار شما پاسخ گو خواهد بود*
مهم ***حقیقت در سکوت باطنی شکل میگیرد و از سکوت زاده می‌شود و انتقال میابد .
مهم ***هنگامی که روح را از هر آلودگی و ترس و خصومت و بغض و عناد و خود محکومی پاک میشود و به جای آن عشق و صفا و صمیمیت و گذشت مینشانید و با آرمان و ایده خود یکی میشوید و نسبت بدان وفادار میمانید در آن صورت است که خواهید توانست آرزوی خود را جان ببخشید.
مهم *** همیشه بر فکر خود مسلط باشید، روح را از حقایق جاودانی هستی سرشار سازید و خود را با روح هستی خویش دمساز سازید و همیشه این جمله را در نظر داشته باشید که""عشق خداوند حامی و پشتیبان شماست.




تاریخ : چهارشنبه 92/4/26 | 3:38 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسن قریشی | نظر

آیا می دانید که روزه گرفتن بدون سحری بسیار مضر می باشد؟

روزه یکی از عبادات بسیار خوب اسلام است که علاوه بر فواید فراوان روحی، در صورتی که درست اجرا شود، می‌تواند سلامت جسمی فرد را نیز تضمین کند. ولی متاسفانه در برخی موارد به دلیل عدم رعایت نکات کلیدی در روزه‌داری، نه تنها افراد نمی‌توانند از مزایای آن بهره‌مند شوند، بلکه دچار مشکلات جانبی خواهند شد که چندان سودمند نیست.

یکی از نکاتی که روزه ‌داران باید به آن دقت کنند این است که هرگز وعده سحری را حذف نکنند، زیرا

این مساله به خصوص برای افرادی که فعالیت ذهنی دارند (دانش‌آموزان) و یا کارگرانی که فعالیت بدنی زیادی دارند و یا افراد لاغر و آن هم در روزهای بلند فصل تابستان بسیار حائز اهمیت است.
روزه داری یکی از مظاهر امساک و انضباط می باشد و روزه دار منضبط می گردد تا یک مدل از غذا خوردن را رعایت نماید، علما که دارای عمرهای طولانی تری نسبت به عوام هستند نیز همگی اهل یک امساک و انضباط هستند و خود را ملزم به رعایت چارچوبها و تدابیر مربوط به مسائل جسمی و روحی می دانند.
با روزه گرفتن یک نظم و انضباط در غذا خوردن که پروسه اساسی و مهم در سلامتی ما می باشد، شکل می گیرد و روزه دار واقعی ملزم به رعایت آن می گردد که خوردن سحری نیز بخشی از این برنامه غذایی در ماه رمضان می باشد.
چنانچه روزه‌داری بر اساس اصول کلی بهداشتی انجام شود، باعث ایجاد تعادل در چربی‌های خون، کاهش وزن اضافی، دفع سموم بدن و تعدیل فشار خون می‌گردد و در کل وضعیت سلامت افراد بهبود چشم‌گیری خواهد یافت.
حذف وعده سحری برای سلامت افراد ضرر دارد و با توجه به طولانی بودن زمان روزه‌ داری در فصل تابستان، به همه روزه ‌داران توصیه می ‌شود که حتماً سحری را در برنامه غذایی خود داشته باشند.
با توجه به طولانی بودن زمان روزه‌ داری در فصل تابستان که حدود 17 ساعت طول می کشد، مصرف غذای مقوی و نوشیدن مایعات در وعده غذایی سحری می ‌تواند انرژی مورد نیاز برای فعالیت روزانه روزه‌ داران را تأمین کرده و عوارض ناشی از کمبود مواد غذایی و مایعات را در بدن کاهش دهد.
نخوردن سحری ممکن است اثرات مفید روزه را از بین ببرد، چون باعث تامین نشدن نیازهای تغذیه‌ ای ضروری روزه ‌دار می ‌شود و در نتیجه بدن او به سوخت ناقص چربی ‌ها متوسل می ‌شود و سوخت ناقص چربی ‌ها در بدن ترکیبات کتونی را به وجود می آورد که نتیجه آن بوی بد دهان روزه ‌دار است.
عوارض دیگر مصرف نکردن سحری شامل سردردها، دردهای عضلانی، بی حالی مفرط ناشی از افت قند خون، کاهش یادگیری، بی حوصلگی و خستگی است بنابراین حتما به روزه داران توصیه می‌ شود که برای خوردن سحری بیدار شوند.
لذا خوردن سحری لازم و واجب است حتی چند لقمه.




تاریخ : چهارشنبه 92/4/26 | 3:25 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسن قریشی | نظر

هرگز بعد از خوردن سحری بلافاصله نخوابید

یکی از آداب روزه داری در ماه مبارک رمضان، بیدار شدن در وقت سحر و انجام مستحبات و اعمال وارده و همچنین خوردن سحری می باشد.

پخش دعای سحر و ماناجات شبانه قبل از اذان صبح و اعلام مجری برنامه ویژه صدا و سیما به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان مبنی بر اینکه تا چند دقیقه دیگر اذان صبح فرامی رسد، یکی از خاطرات ماندنی و جلوه های زیبای این ماه می باشد.

بچه ها حتی کوچکترهایی که هنوز روزه به آنها واجب نشده است، دوست دارند همپای بزرگترها در مراسم سحر بیدار باشند و از خوردن سحری جا نمانند.



مادر خانواده سعی می کند بسته به وسع خانواده بهترین و مقویترین غذاها را برای سحر آماده کند تا اعضای خانواده انرژی و کالری لازم برای تحمل گرسنگی روزه دارای را داشته باشند و فشار کمتری به آنها وارد شود.

اما عادت بسیار اشتباهی که باعث می گردد تمام زحمات کد بانوهای خانه از بین برود و متاسفانه در بین ما فراگیر است و روزه داران گرامی را هنگام برخواستن از خواب در صبح روز بعد با ناراحتی های گوارشی مواجه می کند، خوابیدن با شکم پر بعد از خوردن سحری می باشد.

اکثر افراد عادت دارند تا سحری را نزدیک اذان صبح میل کنند و بعد از خوردن سحری با پخش اذان صبح، نمازشان را خوانده و بلافاصله می خوابند تا قبل از شروع یک روز دیگر از روزه داری، فرصت دیگری هر چند کوتاه برای خوابیدن و استراحت داشته باشند، غافل از آنکه با توجه به این که معده انسان در طی خواب، فعالیت ندارد و هنوز مواد غذایی خورده شده در مرحله هضم در معده آنها قرار دارد، این امر باعث فساد غذا در معده و عدم هضم صحیح و مشکلات گوارشی برای روزه داران شده و سبب می گردد تا غذا در معده بگندد و صبح روز بعد همراه با بوی بد دهان و حالت ناخوشایند برای روزه داران خود را نشان دهد.

در نتیجه ضمن اسراف مواد غذایی مصرف شده که با هزینه های زیاد و وقت و حوصله فراوان تهیه شده اند، باعث گرسنگی روزه داران در طی روز شده و انرژی لازم برای عبادت و کسب و کار در این ماه را از ما می گیرد و در ماهی که باید به خداوند نزدیک تر شویم باعث کسلی بیشتر ما شده و نهایتاً در صورت امکان، با پناه بردن به استراحت و خوابیدن های طولانی مصرف انرژی مورد نیاز بدنمان را کم می کنیم تا بتوانیم گرسنگی و ضعف حاصله را تحمل نماییم.




تاریخ : چهارشنبه 92/4/26 | 3:21 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسن قریشی | نظر

انتخابات ریاست جمهوری هم پایان یافت و اوج حماسه ی سیاسی به قوع پیوست. حالا که در کار خلق حماسه افتاده ایم و قصد داریم حماسه ها را یکی پس از دیگری به کرسی اجرا بنشانیم، بدنیست تأملی هم در معنای کاری که قرار است انجام دهیم داشته باشیم. مطلب زیر - که گذری کوتاه به این موضوع دارد- در اردیبهشت ماه امسال به رشته ی نوشته در آمده؛ اما فضای وبلاگ کمیل- که از شور سیاسی و انتخاباتی مشحون بود- اجازه ی نشر این مطلب در زمان خود را نداد که اینک به حضورتان تقدیم می گردد. 

«حماسه» مقوله ی گسترده ای است که پرداختن به آن، هم نیازمند زمان فراخ و هم دانش لازم است که هیچکدام در نگارنده و مقتضای نگاره ی حاضر موجود نیست. اما مطلبی-نکته وار- به ذهن رسید که فقط به طرح موجز آن بسنده می کنم و مطالب بیشتر و علمی تر در این حیطه را از خوانندگان و دوستان دانا و توانا فرا می گیرم.

حماسه در لغت به معنای شجاعت، دلاوری و جنگاوری است و در اصطلاح به متون منظومی اطلاق می شود که به بیان سرگذشت پهلوانی و جنگاوری پهلوانان و رزم آوران می پردازد.

آنچه در تعریف بالا آمده مربوط به حماسه های مدون موجود در فرهنگ ملل و اقوام مختلف دنیا است که ریشه در افسانه دارد؛ اما دسته ای از داستان ها نیز هستند که ریشه در تاریخ داشته و در عالم واقع آفریده شده اند.این وقایع از آن جا که نقطه ی عطفی در تاریخ بشر یا اقوام خاص محسوب می شوند، درحماسه های ادبی شان نیز انعکاس یافته اند. مثلاً رستم «یلی» در سیستان بوده، اما فردوسی او را «رستم داستان» می کند و از او حماسه ای می سازد که فرهنگ و زبان فارسی به خوبی و زیبایی هرچه تمام تر در آن متجلی است. گاهی نیز اشخاص یا گروهی در زمان خود علیه خان، فئودال، سلطان و یا ستمگر زمان خود به پا خاسته اند که جنبش آن ها پس از سال ها یا قرن ها سینه به سینه گردیده و در نهایت با تغییراتی، سر از متون حماسی در آورده است. بنا براین حماسه ها یا ساختنی هستند یا انتزاعی؛ اما در هر حال خاستگاه هر دو را باید در دل فرهنگ و شرایط فکری و اجتماعی ملت ها جستجو کرد. هرچند«گیل گُمش»، «هانرید» و «شاهنامه» هرسه ماهیتی حماسی دارند؛ اما هرکدام آینه ی سه فرهنگ متفاوتند که از میان سه قوم مختلف برآمده اند.

حماسه- صرف نظر از تعلق آن به قوم و فرهنگ خاص- دارای ویژگی هایی است که در زیر به بعضی از آن ها اشاره می شود:

1-    حماسه- چه آن که از دل تاریخ بر خاسته و یا از بطن افسانه بر آمده، به دلایلی که جای طرح آن در این مقال نیست- برای آیندگان نقش الگویی دارد.

2-    هرحماسه مدت ها قبل از این که به این عنوان شناخته شود، ساخته و واقع شده است. ساختن حماسه مانند نوشتن مطلب نیست که اول عنوان آن را بنویسیم و بعد به شرحش بپردازیم. بسیاری از وقایع - که امروز نام حماسه بر خود گرفته اند- چه بسا در زمان خود مطرح نبوده و حتی مردود و مطرود بوده اند.کار امروز ما زمانی حماسه خواهد شد که آیندگان از آن به خوبی و به عنوان کاری بزرگ و درخور یاد کنند. به عبارت دیگر قضاوت حماسی بودن یا نبودن کار امروزیان به عهده ی آیندگان است.

3-   حماسه- بسته به ماهیت اش- برآمده از خواستگاه خاصی است. باید بستر حماسه در زمان و مکان خود فراهم شود تا پا به عرصه ی وجود بگذارد. حماسه هایی که ما امروز در پی خلق آن هستیم؛ اگر شرایط اش مهیا بود، مدت ها پیش خلق شده و نیازی نبود زحمت آن را ما متقبل شویم. از همین رو نمی توان تعیین نمود که باید فلان حماسه در فلان زمان و فلان مکان ایجاد و آفریده شود و یا نمی شود کسی کنترات کند که حماسه ی خاصی را در زمان و مکان خاصی ایجاد نماید.

  4-     حماسه، مولود خرد و اراده ی جمعی است. اراده ی یک جمع بر تحقق یک امر خاص زمانی تعلق می گیرد که:

الف) آن جمع و گروه برای محقق شدن آن احساس نیاز کند. احساس نیاز یک فرد یا یک قشر نمی تواند در خلق یک حماسه مؤثر باشد و برای حرکت در یک ملت اشتها ایجاد نماید.

ب) شور و شعور گروه برای رفع نیاز و راه های رسیدن به هدف به رشد کافی رسیده باشد.

5-     آفریده شدن حماسه نیازمند بستر زمانی طولانی است. برای مثال واقعه ی عاشورا حماسه ای نبود که بدون هیچ پیشینه ای و بداهتاً در روز دهم محرم ایجاد شده باشد. این واقعه نتیجه ی حدود60سال جدال بین بنی هاشم و بنی امیه، مبارزه ی بین کفر و ایمان و حرکت تدریجی حکومت اسلامی در سراسیبی سقوط بود که در زمان علی(ع) شدت گرفت و در کربلا به اوج خود رسید. شاید ما «امروز» واقعه ای را حماسه بنامیم؛ اما آنچه که در باره ی حماسه بودنش قضاوت می کند «فردا» است. اساساً هر واقعه ای تا در تنور زمان تفتیده و پخته نشود و شرایط حماسه شدن بر او بار نگردد، نام حماسه بر خود نخواهد گرفت.

6-     حماسه ها هیچگاه در زمان تولد، به حماسه مشهور نبوده اند. معمولاً قدر حماسه قرن ها بعد از ساخته شدن شناخته می شود. حماسه ی عاشورا در آغاز یک حرکت شکست خورده می نمود. حکومت شام از این که توانسته بود شعله ی اعتراضی کربلا را خاموش گرداند به جشن و پایکوبی نشست؛ اما همین خاکستر به ظاهر خاموش، جرقه ای برای قیام های دیگر شد و شعله ی آن همچنان گرمابخش اندیشه های آزاد و پاک و تابناک است.

از آنچه در بالا آمد می توان چنین نتیجه گرفت:

یک) این که اعلام کنیم «می خواهیم حماسه ای بیافرینیم» یک لفظ و شعار شاعرانه ی زیبا است که هیچ گاه رنگ واقعیت به خود نمی پذیرد.

دو) درگذشته بسیاری کسان بوده اند که سودای کارهای بزرگ در سر می پروراندند؛که اگر جامه ی انجام به خود می پوشید و شهد واقعیت می نوشید، حماسه ای می شده ماندنی و خواندنی؛ اما چون فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه آماده نبود، به سان یک خیال زیبا و شیرین، در ذهن ایده آل اندیش صاحب اندیشه چرخی زد و به باد فراموشی سپرده شد. بنابراین دست و پا زدن در آمال و پرواز با بال خیال، با زندگی در واقعیت و حال تفاوتی بس شگرف دارد.

سه) حماسه های فرمایشی هیچگاه پا از کتاب و شعر و بخشنامه فراتر نمی گذارند و پس از تحمیل هزینه های هنگفت بر خزانه ی ملت، به دیار نیستی رهسپار می گردند.

چهار) فرق تاریخ و حماسه در این است که تاریخ به فرمان نوشته اما حماسه به ایمان نگاشته می شود، لذا تاریخ رو به گذشته دارد و حماسه رو به آینده. جای تاریخ در کتاب ها است و جای حماسه در دل های مردم.

آنچه در این نوشته آمده، خلاصه ترین است و کوتاه تر از آن ممکن نیست. عناوین دیگری نیز در موضوع حماسه وجود دارد که قابل تأمل و پژوهش است؛ مانند: بسترهای خلق حماسه، ابعاد جامعه شناختی و روانشناختی یک حماسه، ارتباط حماسه با فرهنگ ملی و فرهنگ عامه (folklore  ) و ده ها عنوان دیگر. هرچند پرداختن به بعضی از عناوین یاد شده در کنار موضوع اصلی و همراه با این نوشته- حتی در حد کوتاه و به اندازه ی چند سطر- می توانست به صلابت، وثاقت و نفوذ مطلب در ذهن خواننده کمک شایانی بنماید، اما امیداست انوار تابناک اندیشه های دوستان اندیشمند در این صیت بسیط، عالمانه تر بتابد و ما را در سال خلق حماسه های سیاسی و اقتصادی، بیشتر بهره مند گرداند.

(10/2/92)




تاریخ : چهارشنبه 92/4/26 | 2:8 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

به نقل از مفسرین تفسیر سوره بینه از مشکلترین تفسیرها است و مفسرین در تفسیر آن اختلافات بسیاری دارند بخش مهم آن واژه حنفاء است که این حقیر دو مطلب برای فهم بهتر آن در وبلاگ گذاشتم ولیکن برای فهم واژه حنفاء از هر چه که بگذریم، سخن دوست خوش تر است :

قُلْ صَدَقَ اللَّهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَآیه 95 سوره آل عمران

بگو: «خدا راست گفته ( و اینها در آیین پاک ابراهیم نبوده ) است. بنا بر این ، از آیین ابراهیم پیروی کنید ، که به حق گرایش داشت ، و از مشرکان نبود

ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ   آیه 67 سور ه ال عمران

ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.

وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً ایه 125 سوره نساء

 

دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند ، و نیکوکار باشد ، و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم گردد؟ و خدا ابراهیم را به دوستیِ خود ، انتخاب کرد.

ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ آیه 123 سوره نحل

سپس به تو وحی فرستادیم که از آیین ابراهیم- که ایمانی خالص داشت و از مشرکان نبود- پیروی کن!

 

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ آیه 79 سوره انعام

من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم!

وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما یَکُونُ لی‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسی‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى‏ إِلَیَّ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ ایه 15 سوره یونس

 

و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده می شود ، کسانی که ایمان به لقای ما ( و روز رستاخیز ) ندارند می گویند: «قرآنی غیر از این بیاور ، یا آن را تبدیل کن! ( و آیات نکوهش بتها را بردار ) » بگو: «من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم فقط از چیزی که بر من وحی می شود ، پیروی می کنم! من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم ، از مجازات روز بزرگ ( قیامت ) می ترسم

وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ آیه 135 سوره بقره

( اهل کتاب ) گفتند: «یهودی یا مسیحی شوید ، تا هدایت یابید!» بگو: « ( این آیینهای تحریف شده ، هرگز نمی تواند موجب هدایت گردد ، ) بلکه از آیین خالص ابراهیم پیروی کنید! و او هرگز از مشرکان نبود

حُنَفاءَلِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّماخَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوی بِهِ الرِّیحُفی‏ مَکانٍ سَحیقٍسوره حج آیه 31

در حالی که به خدا گرایش دارید و به او شرک نمیورزید. و هر که به خدا شرک ورزد مانند این است که از آسمان فرو افتد، پس مرغان [شکاری ]او را بربایند یا باد او را در جایی دوردست بیفکند.

وَما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَحُنَفاءَ وَ یُقیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دینُالْقَیِّمَةِسوره بینه آیه 5

و به آنها دستوری داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالی که دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند ، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند و این است آیین مستقیم و پایدار!

وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ آیه 105 سوره یونس

"و (خدا مرا امر کرده به) این که روی به جانب دین حنیف (اسلام و آیین پاک توحید) آور و هرگز هم آیین مشرکان مباش."

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ آیه 30 سوره روم

پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند!

إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنیفاً وَ لَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکینَ آیه 120 سوره نحل

به راستی ابراهیم ، پیشوایی مطیع خدا [ و ] حق گرای بود و از مشرکان نبود.

 

 




تاریخ : چهارشنبه 92/4/26 | 10:32 صبح | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر

   به گزارش پارسینه، صادق زیباکلام نوشت: «در جریان توصیف مناظره ناتمام با سردار حسین الله‌کرم در دانشگاه علوم پزشکی گیلان در رشت، برخی از دوستان با تعجبی حاکی از تاسف پرسیده‌اند که چرا من این قدر به حسین الله‌کرم احترام می‌گذارم و برای وی ارزش قائلم؟ این پرسش بارها و بارها از من صورت گرفته که چرا من این قدر برای «حسین الله‌کرم»ها ارزش و احترام قائلم. خودم اذعان دارم که توضیحی که می‌خواهم بدهم بیش از آنکه اساس و مبنای عقلانی و منطقی داشته باشد، بر پایه احساس و عاطفه می‌باشد.
    سال 1363 بود و ایران درگیر یک جنگ تمام‌عیار با عراق. اینکه این جنگ چرا به وجود آمده بود، آیا اساسا به وجود آمدنش اجتناب‌ناپذیر بود یا برعکس می‌شد جلوی آن را گرفت و اینکه نقش ایران یا عراق یا آمریکا در به وجود آمدن آن چه میزان بود و بالاخره اینکه ایران یا عراق یا کشورهای دیگر در تداوم آن چه قدر نقش داشته‌اند، اصلا در اینجا موضوعیت پیدا نمی‌کند.
   من در مهرماه آن سال به همراه خانواده‌ام برای تحصیل در مقطع دکترا به انگلستان رفتم و حسین الله‌کرم هم در همان مهرماه به ارتفاعات «بازی دراز» در غرب کشور که در اشغال عراق بود، اعزام شد. نکته جالب این است که هر دوی ما داوطلبانه راهمان را انتخاب کرده بودیم. نه کسی حسین الله‌کرم را وادار کرده بود که به جنگ برود و نه کسی مرا وادار کرده بود که به انگلستان بروم. در تمام شش سالی که من با خیال راحت و در آسایش در انگلستان درس می‌خواندم، حسین الله‌کرم در جبهه بود. من درس خواندم و او ارتفاعات «بازی دراز» را با نبرد تن به تن از چنگ عراقی‌ها درآورد. حسین الله‌کرم یک نظامی معمولی نبود. داستان‌های زیادی در مورد وی گفته می‌شود که به افسانه بیشتر شباهت پیدا می‌کند. او ده‌ها بار برای شناسایی وضعیت عراقی‌ها به منظور تدارک نقشه عملیات و بعضا یکه و تنها کیلومترها به داخل خاک عراق نفوذ می‌کرد. حسین الله‌کرم می‌بایستی صدها بار شهید می‌شد ولی قسمتش نبود. جالب است که او نه ادعایی داشت و نه دارد و نه امروز بر کسی منت می‌گذارد و یا خودش را طلبکار می‌داند و نه به من می‌گوید تمام آن سال‌هایی که شما در انگلستان درس می‌خواندید و زندگی می‌کردید، من داشتم در جبهه می‌جنگیدم.
   او چیزی نمی‌گوید ولی من نمی‌توانم فراموش کنم که در هشت سالی که جنگ با عراق جریان داشت، حسین الله‌کرم کجا بود و چه کرد و من کجا بودم و چه کردم.
   پیش‌تر هم گفتم که اساس توضیح و استدلالم بیش از آنچه که متکی بر منطق و استدلال باشد، متکی بر عاطفه و احساس است. بنابراین هیچ محاجه‌ای با عزیزانی که با استدلال‌های منطقی می‌خواهند با «احساس» من مخالفت نمایند، ندارم. در عین حال این را هم می‌پذیرم و کاملا قبول دارم که صرف اینکه و نفس اینکه حسین الله‌کرم هشت سال داوطلبانه به جبهه رفته و جنگیده و بارها ممکن بوده که به شهادت برسد به هیچ روی به معنای آن نیست که حسین الله‌کرم دارای یک حق یا امتیازی بیش از دیگران است و یا آنکه افکار و عقاید وی می‌بایستی از یک وزن و جایگاهی بیش از افکار و عقاید دیگران برخوردار باشد. نه، مساله فقط در نفس در نظر گرفتن و فراموش نکردن آنچه که حسین الله‌کرم و «حسین الله‌کرم‌»ها در آن هشت سال انجام دادند هست و بس.»

 




تاریخ : سه شنبه 92/4/25 | 2:2 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

مصباح یزدی: توفیق حضور در جبهه ها را نداشتم
مصباح یزدی که سخنران شبهای ماه رمضان دفتر رهبری در قم است هر چند از مزایای
جهاد و مجاهده سخن گفته است، اما یادآور شده که اگر چه ما توفیق حضور در جبهه
در سال‌های دفاع مقدس را نداشتیم، اما نقل می‌کنند... ادامه مطلب




تاریخ : سه شنبه 92/4/25 | 12:21 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

  * سایت "انتخاب" از سایت های مدعی اعتدالگرایی مدعی شد که روزنامه آمریکایی "وال استریت ژورنال" طی گزارشی با عنوان"اگر رئیس جمهوری سخن بگوید و کسی به آن توجه نکند، آیا در این صورت او پیروز میدان خواهد بود؟" نسبت به مصاحبه تلویزیونی رئیس جمهور واکنش نشان داده است. انتخاب این جملات را به نقل از وال استریت ژورنال منتشر کرده است: «هفته ی گذشته، احمدی نژاد در تلویزیون ملی ایران ظاهر شد و طی سخنانی طولانی مدت، به تمجید و تحسین از دولت خود پرداخت.  آیا کسی گوش شنوایی برای شنیدن این سخنان داشت؟ خبر سخنان او فاقد ارزش خبری و به مانند خبر سوخته بود. تنها مخاطبان احمدی نژاد جمعیت رو به کاهش حامیانش هستند. رسانه ملی که در طول هشت سال گذشته به عنوان شرکت روابط عمومی شخصی رئیس جمهور عمل می کرد به او پیشنهاد تریبون در جهت سخن گفتن با مردم را داد. احمدی نژاد طی این سخنرانی در هنگام دفاع از سیاست های اقتصادی اش باز هم "در باغ نبود"! منتقدان احمدی نژاد واکنشی همراه با تمسخر و پاسخ هایی در قبال سخنانش از خود بروز دادند. اما ظاهرا چیزی جلودار احمدی نژاد و حامیانش نیست، آنها می گویند احمدی نژاد در پنج نوبت دیگر، تریبون  را در اختیار خود خواهد گرفت.»

خبرنگار "دولت بهار" با مراجعه به پایگاه اینترنتی نشریه وال استریت ژورنال به نتایج جالبی دست یافت. از جمله اینکه بر خلاف ادعای دروغ سایت انتخاب، مطلب مورد اشاره توسط روزنامه وال استریت ژورنال تهیه نشده، بلکه صرفا در بخش وبلاگستان پایگاه اینترنتی این نشریه جای گرفته است. نکته جالب توجه اینکه نویسنده این یادداشت کسی نیست جز "فرناز فصیحی" که اشاره به بعضی سوابق روزنامه نگاری وی حائز اهمیت است:

- دریافت جایزه "رابرت کندی در گرایش‌های جهانی حقوق بشر و عدالت" به دلیل فعالیت های رسانه ای علیه جمهوری اسلامی در جریان حوادث88 شد. وی پس از دریافت این جایزه به رادیو زمانه گفت: «بسیار خوشحالم که توانسته‌ام تاثیرات مسایل اخیر روی مردم ایران را به بقیه دنیا نشان دهم. این جایزه نشانگر آن است که کار ما توانسته تاثیر خودش را بگذارد.» فرناز فصیحی همچنین یکی از جوایزش را از دست شیرین عبادی دریافت کرده است.

- خانم فصیحی همچنین در گزارشی از روابط خود با حسین موسویان پرده برداشته و تاکید کرده است که این عضو تیم هسته ای حسن روحانی یکی از منابع اطلاعاتی او به حساب می آید. وی در زمان بالا گرفتن غائله منصور ارباب سیار و اتهام زنی آمریکا به سپاه قدس، به روایت شنیده های خود از حسین موسویان پرداخت و نوشت: «انجام چنین عملیاتی می‌تواند خودکشی سیاسی جمهوری اسلامی باشد و نیروی قدس نیز تا کنون هرگز به‌صورت مستقل و بدون تایید مقامات بالاتر وارد عمل نشده است.»




تاریخ : سه شنبه 92/4/25 | 9:12 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر