"ما خَلَقتُ الجِنّ وَ الإنسَ إلا لِیَعبُدون" (الذاریات: 56)
"عبادت" به معنای نهایت کرنش در برابر خداوند است؛ و هدف از خلقت جهان و انگیختن پیامبران نیز عبادت خدا بوده است "لَقَد بَعَثنا فِی کُلِّ أمّةٍ رَسولاً أنِ اعبُدوا اللهَ..." (نحل: 36). البته روشن است که خدا نیازی به عبادت ما ندارد "إنّ اللهَ غَنیّ عَنکُم" (زمر: 7) و سود عبادت به خود پرستندگان بازمیگردد. گام نهادن انسان در مسیر بندگی، تنها راه رسیدن به کمال است.
در آموزههای اسلامی، راه و رسم بندگی نه جدای از زندگی بلکه در متن زندگی ترسیم شده است. یعنی سبک زندگی و الگوهای رفتاری انسان مسلمان بازتابی از بنیانهای هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی اوست که از باورهای دینی خود برگرفته است. پس اگر یک کارشناس دینی درباره پرستش و دیانت و معنویت سخن میگوید لزوماً باید جلوه آن در زندگی را بازگوید زیرا زندگی و بندگی در هم تنیده است. دغدغه اصلی انسانها "چگونه زندگی کردن" است. پس اگر راه "بندگی"ای را بیاموزیم که رسم "زندگی" در آن نادیده گرفته شود این بندگی ناقص خواهد بود. با این رویکرد دیگر این شبهه پیش نخواهد آمد که "آیا اساساً دین، برنامهای برای زندگی دارد؟" و یا برخی احتیاط پیشه میکنند و میگویند "به گونهای زندگی کنیم که دین هم رعایت شود." اگر در هم تنیدگی زندگی و بندگی را پذیرفتیم، آنگاه میپذیریم که زندگی هرچه بهتر باشد، بندگی هم جلوهای نیکوتر خواهد یافت. دین، محدود به اخلاق و مناسک عبادی نیست؛ جلوهگری آن را باید در سبک زندگی دید. سبک زندگی لایه رویین است و میتواند نمادی از بندگی تلقی شود.
بر اساس آموزههای اسلامی، انسان باید در متن زندگی به خدا برسد. اولین اثر یاد خدا باید اصلاح زندگی باشد. این نقطه اوج بندگی است که زندگی را با دین به سامان برسانیم. و البته در زندگی بهتر، بندگی هم نیکوتر خواهد بود.
تحلیل پیرامون صلحنامه:
1. با بررسی مفاد دهگانه صلحنامه، پی میبریم که تنها دو امتیاز برای رسول خدا و مسلمانان وجود داشت: یکی اجازه ورود به مکه جهت برگزاری عمره مفرده؛ دیگری امنیت ده ساله طرفین برای تجارت. که از قضا پیامبر(ص) از همین فضا و زمان نهایت بهره را برده و به گسترش دین خود با نامه نگاری و فرستادن سفیران خود به اطراف و اکناف، پرداخت.
2. انعقاد این صلحنامه به مرور آثار خود را بر همگان آشکار کرد و فطانت رسول خدا(ص) نزد دوست و دشمن عیان گردید.
3. پیامبر(ص) این صلحنامه را آغاز فتح مکه میدانستند.(همان ، ص592)
4. چنان که پیشتر گفته شد، مشرکان مصمم بودند که امسال را مانع شوند تا مسلمانان وارد مکه نشوند. این اقدام جنبه حیثیتی و استراتژیک داشت؛ زیرا بر روابط طرفین وضعیت جنگی حاکم بود و آن ها مسلمانان را دشمن خود میدانستند و اگر در چنین شرایطی به آن ها اجازه ورود میدادند، آن را دلیل بر استیلاء دشمن بر خود تلقی میکردند.
5. همچنین گفته شد که آن حضرت برای آرام و رام کردن دشمن و نیز فراهم آوردن فرصت به جا آوردن مناسک عمره مفرده برای مسلمانان، حاضر بودند شرایطی را که قریش می گذارند(بخوانید تحمیل می کنند) قبول نمایند. در واقع نمی خواستند اصل مصالحه را با سخت گیری های بی مورد و بی ثمر، تباه نمایند. به همین دلیل راضی و حاضر به چشم پوشی از برخی حقوق(باز بخوانید مسلّم! ) خود و مسلمانان شدند.
6. اعتراض افرادی که بصیرت کافی نسبت به تحلیل وقایع ندارند، نباید مانع از دستیابی به اهداف شود. کاری که رسول گرامی(ص) با بی اعتنایی به اعتراضات و انتقادات معترضان و مخالفان(و دلواپسان) انجام دادند و ثمراتش در آینده ای نه چندان دور نصیب امت اسلامی گردید.
7. سرپیچی مسلمانان معترض از دستور پیامبر(ص) برای قربانی کردن شترهای خود و تراشیدن سرهایشان.(قابل توجه دلواپسانی که از هر ترفندی بهره می جویند تا بلکه روند مذاکرات را آن گونه که دلخواه آن ها است، به پایان برسانند نه آن گونه که مصالح امت اقتضا می کند.)
مزایای صلح حُدَیبیه:
الف – امنیت ده ساله برای طرفین؛
(مذاکرات هسته ای: ایجاد فرصتی شش ماهه و سپس چند ساله برای راستی آزمایی طرفین)
ب – اجازه ورود به مکه جهت انجام عمره مفرده در سال بعد؛
(مذاکرات هسته ای: اجازه دشمنان قسم خورده به برخورداری ایران از انرژی هسته ای به عنوان حق طبیعی و مسلّم ما!)
ج – پذیرش موجودیت سیاسی دولت مدینه توسط قریش که تا پیش از آن در اندیشه نابودی اسلام و مسلمانان بودند.
(مذاکرات هسته ای: پذیرش ایران هسته ای برای اولین بار توسط دشمنان قسم خورده که در اندیشه نابودی ایران بودند، طی مذاکرات اخیر)
خداوند به تیم مذاکره کننده، عقلانیت و تدبیر و به تحلیلگران ما، بصیرت و به دلواپسان ما، عقل و شعور(به جای شور و هیجانات کاذب) عنایت فرماید.
ختم کلام
دلواپسان را ارجاع میدهم و توصیه می کنم به مطالعه دوباره موضوعات زیر که مربوط به تاریخ صدر اسلام و تاریخ معاصر است. اما این بار با تیزبینی و بصیرت بیشتر و تأملی دقیق تر.
اول – قضیه معامله پیامبر(ص) با مشرکان هنگامی که در شعب أبیطالب و در محاصره اقتصادی دشمنان بودند و از نظر اقتصادی و اجتماعی تحریم شده بودند و پس از سه سال تحمل تحریم ها، مجبور به مذاکره با مشرکان شدند.(چون تحریم ها بدجور فشار آورده بود.)
دوم – قضیه علی(ع) و گذشتن از حق مسلّم خویش جهت تصدی امر حکومت و خلافت امّت؛ آن هم به مدت 25 سال در جریان اجماع سقیفه و نصب خلیفه و شورای شش نفره.
سوم – قضیه علی(ع) و پذیرش آتش بس تحمیلی به ایشان، توسط خوارج، در جنگ صفین و در مصاف با معاویه.
چهارم – قضیه علی(ع) و پذیرش حکمیت تحمیلی به ایشان، بر خلاف تمایل آن حضرت به این امر، در جنگ صفین.
پنجم – قضیه علی(ع) و پذیرش حَکَم تحمیلی به ایشان، در جریان حکمیت تحمیلی.
ششم – قضیه امام مجتبی(ع) و واگذاری امر خلافت ظاهری به معاویه، در جریان مصالحه با وی.(که سابقاً بدان پرداختیم.)
هفتم – قضیه عباس میرزا و انعقاد قرارداد گلستان و ترکمانچای در جریان منازعه با روس. با این نگاه که وی مخیر بود به ادامه جنگ و از دست رفتن کل ایران یا پذیرش آتش بس و انعقاد این دو معاهده و واگذاری بخشی از سرزمین ایران. به راستی اگر شما جای عباس میرزا بودید، چه می کردید؟ البته بعضی که تکلیفشان مشخص است؛ چشم هایشان را می بستند و می جنگیدند تا کل مملکت را با بی تدبیری تحویل دشمن نمایند. سؤال ما از کسانی است که اندک عقلی بر سر دارند.
هشتم – قضیه خلع سلاح ژاپن و آلمان و محرومیت این دو کشور از داشتن ارتش و هر نوع سلاح آتشین و تمکین این دو کشور از دستور مجمع عمومی سازمان ملل، پس از شکست از دشمن(آمریکا و متحدانش) در جنگ جهانی دوم. و از قضا از باب عدو شود سبب خیر اگر ... این دو کشور نیز توان خود را در عرصه های اقتصادی و صنعتی به کار گرفتند و اینک در شمار غول های اقتصادی و صنعتی جهان محسوب می شوند. و اگر می خواستند بیخردانه بر طبل مقاومت در قبال دشمنان بکوبند، معلوم نبود الآن چه وضعیتی داشتند؟
نهم – قضیه امام خمینی و پذیرش آتش بس تحمیلی در پایان جنگ تحمیلی و تعبیر نوشیدن جام زهر. آن هم به دلیل تحریم ایران از طرف جامعه بین الملل و خالی بودن دست ایران از تجهیزات نظامی برای ادامه و اداره جنگ و بهره مندی دشمن از سلاح های فوق مدرن و مشروع و غیرمشروع و شیمیائی و ...
دستمریزاد...!!
پ ن: ناگفته نماند این تیتر جزء معدود تیترهای خلاف اصول عقلی اولیه انقلاب بوده است و خیلی از روزنامه های اعتدال گرا و بعضاً اصلاح طلب برخورد بسیار معقولی با این حماسه داشته اند.
متن صلحنامه و اهداف پیامبر(ص) از انعقاد آن و حواشی و مزایایآن در زیر می آید.
اهداف پیامبر(ص) از انعقاد معاهده صلح:
اول – تأمین امنیت اهالی مدینه از ناحیه جنوبی و مشرکان قریش؛
(چنان که در پرونده هسته ای نیز یکی از اهداف، تأمین امنیت ملت و کشور در قبال دشمنان دندان تیز کرده است نه تحریک آنان بر فرو بردن چنگال و دندان خویش بر گلوی ملت!)
دوم – به رسمیت شناختن اسلام و مسلمین برای اولین بار از سوی قریش(پذیرش موجودیت سیاسی دولت مدینه)؛
(چنان که در منازعه هسته ای بین ایران و دشمنان ملت، این مهم برای نخستین بار جامه عمل پوشید و دشمن لب به اذعان و اعتراف گشود و پذیرفت که ما نیز چنین حقی داریم. در حالی که تا پیش از این اساساً برای ما چنین حقی و جایگاهی قائل نبودند.)
سوم – امکان تردّد مسلمانان به اماکن مختلف؛
(در مذاکرات، وضع تحریمهای جدید با موضوع هسته ای؛ چه نسبت به اشخاص حقیقی و چه حقوقی منتفی شد و این امکان فراهم آمد تا ما بتوانیم با فراغ بال با دیگران در ارتباط باشیم؛ زیرا در شرایط امروزی لابُدَّ مِنه است.)
چهارم – فراهم شدن امکان دعوت جهانی پیامبر(ص) به واسطه نامه نگاری به سلاطین و قیاصره(قیصر روم و همپیمانانش) و کیاسره(کسری – پادشاه ایران و افراد تحت الحمایه اش) با آسودگی خاطر از تعدیات و تعرضات دشمن(مشرکان قریش).
نکته: عرضه خویش بر دیگران و اقبال از ما در عرصه بین المللی، نیازمند تدبیر، مدیریت صحیح، صبوری، کاستن از توقعات، گذشتن از برخی حقوق، خرید زمان برای خویش و باورمند کردن مخاطب با رفتارها و اقدامات سنجیده و پسندیده است.
مفاد صلحنامه حُدَیبیَّه
1 – توقف جنگ به مدت 10 سال بین مسلمانان و مشرکان قریش(اهالی مکه)؛
2 – امنیت کامل همه مردم طی 10 سال مذکور(عدم سرقت از همدیگر و خیانت نسبت به یکدیگر)؛
3 – مصونیت مسلمانان و اهالی مکه در سفرهای تجاری خود به مکه و مدینه و مصر و شام؛
4 – مصونیت مسلمانان در سفر به مکه جهت انجام عمره مفرده؛
5 – بازگرداندن کسانی(زنان و بردگان) که از مکه بدون اجازه سرپرست خود به مدینه رفته اند یا فرار کرده اند؛
6 – مخیّر بودن مشرکان قریش در بازگرداندن مسلمانانی که به مکه رفته اند(گریخته اند.)؛
7 – آزاد بودن طوایف و قبایل بَدَوی مکه در انتخاب همپیمان برای خود از میان مکیان و مسلمانان؛
8 – عدم نقض حقوق همپیمانان؛
9 – بازگشت مسلمانان به مدینه بدون برگزاری عمره مفرده در این سال؛
10 – انجام عمره مفرده از سال بعد به مدت سه روز آن هم بدون حمل سلاح طی این مدت.
چنین توافقنامه ای برای بسیاری که از فطانت و کیاست سیاسی کافی برخوردار نبودند (و متأسفانه جمع کثیری از حاضران را شامل می شد)، قابل هضم نبود و به همین دلیل ندای مخالف برداشتند و عَلَم مخالفت با رسول خدا(ص) را برافراشتند.
حواشی و نکات صلحنامه:
یک – نویسنده صلحنامه، امیرمؤمنان؛ علی(ع) بود.
دو – مشرکان قریش به دلیل نامأنوس بودن واژگان بسم الله الرحمن الرحیم برای آن ها، از پیامبر(ص) خواستند به جای آن بسمک اللهم نوشته شود. و پیامبر(ص) پذیرفتند.
سه – مکّیان از آن حضرت خواستند تا محمد رسول الله(ص) را به محمد بن عبدالله(ص) تبدیل نماید؛ زیرا اگر آن ها آن حضرت را به رسالت قبول داشتند که دیگر دعوایی در میان نبود(!). پیامبر(ص) این خواسته را نیز پذیرفتند و دستور دادند آن را پاک و این را به جای آن بنویسند. نکته جالب اینجا است که علی(ع) که کاتب این صلحنامه است، از این که زیر بار سخن مشرکان برود، استنکاف می ورزیده است اما با فرمان پیامبر(ص) وادار به اطاعت از اوامر ایشان شده است. و جالب تر آن که خود آن حضرت نیز در پیمان صلح میان خود و معاویه در جریان جنگ صفین، بالاجبار واژگان امیرالمؤمنین را از متن صلحنامه زدودند.(سیره رسول خدا ، ص591)
چهار – پس از انعقاد این صلحنامه، خداوند خطاب به پیامبرش فرمود: إنّا فَتَحنا لک فتحاً مُبیناً(فتح:1) در حالی که در جنگ های بزرگی نظیر بدر و أحزاب و خیبر به پیامبر(ص) و مسلمانان چنین نفرموده بود.(ر.ک: سیره رسول خدا ، صص591 – 593)
لطفاً پس از پایان این نوشته که احتمالاً 3 یا 4 قسمت خواهد بود، کامنت مرحمت بفرمائید تا ابتدا کل مطلب دستتان بیاید و بعد دست به قلم شوید. سپاسگزاری می شود.
صلح حدیبیه
لَقَد صَدَقَ اللهُ رَسولَهُ الرُؤیا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنّ المسجدَ الحرامِ إنشاءاللهُ آمِنین. (فتح:27)
لَقَد رَضِیَ اللهُ عن المُؤمِنینَ إِذ یُبایِعونَک تحتَ الشَجَرَه.(فتح:18)
إِنّ الذین یُبایِعونَک إِنّما یُبایِعونَ اللهَ(فتح:10)
إنّا فتَحنا لک فتحاً مبیناً(فتح:1)
ظَنَنتُم أَن لَن یَنقلِبَ الرسولُ و المؤمنونَ إلی أهلیهِم أبَداً ... و ظَنَنتُم ظَنَّ السَوءِ(فتح:12)
محمدٌ رسولُ اللهِ و الذین معهُ أَشِدّاءُ عَلی الکفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم.(فتح:29)
*****
پیش گفتار
از زمانی که آدم آفریده شد و به جهت نافرمانی از دستور الهی، توفیق بهره مندی از مواهب بهشت زمینی را از دست داد و به مراتب نازله و آمیخته با زحمت و درد و رنج و تلاش، هبوط نمود و بر اساس قانون زمین و طبیعت و فطرت بشری که به او حکم می کند تا اجتماعی بِزِیَد تا بتواند گامی رو به پیشرفت و تعالی بردارد، و از آن زمان که رد پای دو مهره قوی در زندگی بشر برای سنگ اندازی در برابر تعالی و استکمال بشریت ، پیدا شد؛ یعنی ابلیس و جنودش؛ شیاطین و نیز نفس أمّاره، دشمنی بین این دو دسته آغاز گشت و تا زمانی که طومار حیات بشری در روی زمین پیچیده شود، این مبارزه و دشمنی وجود خواهد داشت. چنان که قرآن نیز دشمنی و فریبکاری شیطان را تا روز واپسین، تأیید و رخصتی از جانب خداوند می داند تا بشر با غلبه بر آن و مقاومت در برابر آن، ضمن تعالی بخشی به روح خدایی خود، از مَلَک پرّان شود و به مقامی فوق فرشتگان نائل آید. و چه خوب اوصاف و مصاف این دو سپاه و لشگر را امام صادق(ع) در قالب جنود عقل و جهل به تصویر کشیده و با برشمردن اوصاف هر دو گروه، ترسیمی زیبا از دورنمای هر دو گروه در اختیار ما آدمیان قرار داده است تا با اختیار و انتخاب راه درست، به هدف غایی که سلامت نفس و سعادت اخروی و بالمآل، رضایت خداوند که بالاترین آرزو است، نایل آید.
در کتاب إثبات الوصیه این مصاف تاریخی و نفسگیر، با ذکر هر دو گروه شیطانی و رحمانی در مقاطع مختلف از آدم تا خاتم، مذکور آمده است و عبرتی ستودنی مر کسانی راست که میخواهند در پیچ و خم زندگی، راه گم نکنند. از یادآوری تک تک این ادوار صرف نظر کرده و دوستان را به مطالعه آن کتاب شیرین احاله میدهم.
*****
مقدمه
پیامبر گرامی اسلام(ص) به دنبال خوابی که دیده بودند، در شوال سال ششم هجری تصمیم گرفتند تا برای به جا آوردن عمره مفرده، راهی مکه شوند. که البته تا مقدمات سفر فراهم شود، یک ماه زمان برد و ایشان به همراه جمعی از مسلمانان در اول ذیقعده مدینه را به قصد مکه و حج بیت الله الحرام ترک کردند. آن حضرت خواب دیده بودند وارد حرم شده اند ، سرشان را تراشیده و کلید خانه کعبه را در دست گرفته اند. مسلمانان با توجه به خواب پیامبر(ص) ، تردیدی نداشتند که هم خواب پیامبر(ص) صادقه است، هم به وسیله سفر به مکه، آن جا را فتح خواهند کرد. به دستور پیامبر(ص) ، 1400تن از مسلمانان، به همراه خود تنها یک شمشیر غلاف شده برداشتند و هیچ نوع سلاح دیگری به همراه نداشتند. و با این اقدام می خواستند به طرف های مقابل و متخاصم بفهمانند که مسلمانان به قصد عمره و نه جنگ، عازم این سفر معنوی شده اند. با نزدیک شدن مسلمانان به منطقه حُدَیبیه (در 22 کیلومتری غرب مکه) ، مشرکان قریش به تکاپو افتادند تا به هر نحوی شده جلو حرکت مسلمانان را بگیرند و نگذارند آنان وارد مکه شوند. در چنین شرایطی و در مصاف با دشمنِ تا بن دندان مسلح ، آیه 102 سوره نساء نازل شد و به آن حضرت حکم نمود که نماز خوف بخوان تا دشمن بر شما طمع نکند. (وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ، فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً)
در این اوضاع و احوال، پیامبر(ص) برای آرام کردن دشمن و اخذ اجازه انجام عمره، ادامه مطلب...
برخی از «آسیبهای قیام 15 خرداد» با استفاده از مطالب شفاهی (خلاصه شده).
1. برنامهریزی و سازماندهی:
در خصوص برنامهریزی برای مبارزه و سازماندهی نیروها در قیام 15 خرداد، برخی هرگونه طراحی از طرف رژیم و از طرف مخالفین را منکرند و معتقدند: «طراحی دقیقی برای این حادثه نبود، نه از طرف رژیم، نه از طرف ما، و نه عوامل خارجی. سلسله حوادثی در جریان مبارزه پیش آمد و به طور طبیعی منتهی شد به این حادثه ... نه ما چنین سفاکی و خونریزی و تهاجم با تانک و مسلسل به طرف مردم را پیشبینی میکردیم، نه رژیم حدس میزد که چنین حرکت عظیمی پیش بیاید. آنها برای سرکوب و خشونت آماده شده بودند، اما اینکه بگوییم سطح آن را ارزیابی و پیشبینی کرده بودند و چنین کشتاری را برای حاکمیت وحشت و اختناق برنامهریزی کرده بودند، خیلی بعید میدانم» (هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، 1/181-182). فردوست نیز در خاطراتش از ناآشنایی و بیاطلاعی عجیب مسئولین اطلاعاتی و امنیتی کشور و شخص محمدرضا از حرکتهای مردمی قیام 15 خرداد گفته است (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، 1/510-520). به نظر وی رژیم هیچ برنامهی خاصی از قبل از حادثه در سرکوب مبارزین نداشت چون اصلاً این واکنش را از طرف مردم پیشبینی نمیکرد. رژیم به کارهای فردی حساسیت کمتری داشت و تلاش خود را معطوف جریانها و سازمانهای سیاسی میکرد. از نظر رژیم، ایجاد تشکل و گروه و سازمان، به دلیل کارکرد سیستمی و نظاممند آن، گناهی نابخشودنی به حساب میآمد: «...اینها بیشتر ترسشان از تشکل بود؛ یعنی دستگاه از تشکل و تحزّب خیلی میترسید. کارهای پراکنده و فردی هر قدر هم که شدید بود، رژیم را آزار نمیداد. اما همین که میفهمیدند تشکلی در کار است احساس خطر میکردند.» (خاطرات 15 خرداد، مصاحبه با علی حجتی کرمانی، 1/68). محتشمیپور عکسالعمل رژیم را در این واقعه عجولانه و شتابزده توصیف میکند: «حرکتی را که رژیم در روز پانزده خرداد انجام داد، عکسالعملی بسیار شتابزده و عجولانه بود. وقتی که شاه در کاخ خود نشسته بود و خبر حرکت مردم به سوی رادیو، دادگستری و مناطق مختلف اطراف نخستوزیری و کاخ مرمر، یکی پس از دیگری به او میرسید وحشتزده شد و بیاختیار حکم تیراندازی را صادر کرد. علم در این مورد نقش مؤثری را در تحریک ارتش و شاه داشت. قطعاً اگر چنین وضعیتی را پیشبینی میکردند از همان شب و هنگام دستگیری حضرت امام در سراسر کشور، حکومت نظامی اعلام میکردند و اجازه نمیدادند کسی از خانه بیرون بیاید یا تحرکی داشته باشد» (خاطرات محتشمیپور، 354-355).
امامی کاشانی میگوید: «...این حرکت، به رغم قوتها، ضعف ادامه مطلب...
دلِ تنِ لشی دیرم خدایا
به سیگار آتشی دیرم خدایا
به راه جستن تریاک و شیشه
«تن محنت کشی دیرم خدایا»
...................
«دلا از دست تنهایی به جونم»
زداغ بی زنی اندر فغونم
مو که نی کار دارم نی حقوقی
همان به تا ابد بی زن بمونم
...............
«غم درد مو از عطار می پرس»
حال اسب مو از بیطار می پرس
مبادا از خودم گیری سراغم
غم افشار از قاجار می پرس
.............
«یکی درد و یکی درمان پسندد»
یکی سیگار، یکی قلیان پسندد
من از انواع دود نشئه آور
پسندم آن چه را جان، آن پسندد
.............
«وای آن روزی که در گورم کرن تنگ»
ترسم اولاد مو با هم کرن جنگ
یکی باغ و یکی ویلا بخواهد
شده ثروت مرا چون مایه ی ننگ
.............
«مگر شیر و پلنگی ای دل ای دل»؟
مگر خیلی زرنگی ای دل ای دل؟
چرا فکر می کنی کاری بیابی؟
مگر خیلی قشنگی ای دل ای دل؟
شهررمضان الذی انزل فیه القرآن، هدی للناس وبینات من الهدی والفرقان . سوره بقره آیه185
بدن انسان برای حفظ سلامتی خود همواره مقداری از چربی مواد غذایی را در نقاط مختلف ذخیره میکندتادرمواقع نیازآن رابه قندتبدیل وبه مصرف سلولهای بدن برساند، که به مرور زمان چربیهای ذخیره شده تغییر رنگ داده و فشرده میشوند و احتمال اینکه مورد استفاده مجدد قرار بگیرند، بسیار کمتر میشود، که درروزه داری حتی در افراد لاغر و یا با وزن طبیعی، به بدن فرصت داده می شود تااین چربی هارا از ذخایر آن آزاد کرده و مصرف نماید و پس از پایان روزه داری به جای آن، چربیهای تازه و مناسبتری را جایگزین نماید.
غذا خوردن سبب میشود خون فراوانی به دستگاه گوارش سرازیر شود که به دنبال آن، بی حالی و کاهش توان فعالیتهای دقیق فکری وبدنی به خصوص درافرادپرخوراتفاق میافتد، که روزه با استراحت دادن بیشتربه دستگاه گوارش و فرستادن خون کافی به سراسر بدن، بالاخص به سیستم اعصاب، میتواند به سلامتی بدن کمک نماید.
از نظر روانی هم روزه داری بسیار مفید است، چرا که مبارزه بامیل خوردن وآشامیدن ومهاروکنترل هواس واعضاءوجوارح، سبب افزایش قدرت اراده وتکامل قشرعالی مغزخواهدشد .
مهارونگهداری انسان دربرابرشهوات وتمنیات سرکش (که همان تقواست) وتقویت اعتماد به نفس که عامل اساسی در پیشگیری از مشکلات اعصاب وروان است .
چه غذاهایی برای سحرو افطارمناسب است و آیا باید میان این دو وعده، تفاوتی از لحاظ مواد غذایی که مورد استفاده قرار میگیرد قائل شد یا خیر؟ ادامه مطلب...
گزیده ای از گفت وگوی اندیشه پویا با مصطفی ملکیان
اگرچه شکاف طبقاتی به عنوان یک پدیده اقتصادی خطرهای هولناکی برای جامعه دارد، ولی مهمتر از شکاف طبقاتی بین فقرا و اغنیا، ایجاد شکاف عاطفی بین فقرا و اغنیاست. شکاف طبقاتی ای که در ایران وجود دارد با شکاف طبقاتی ای که در هند وجود دارد به لحاظ اقتصادی اصلاً قابل قیاس نیست. شکاف طبقاتی در هند به مراتب از شکاف طبقاتی در ایران کنونی بیشتر است، اما چرا مشکل ایجاد نمی کند؟ و یا... خطری که شکاف طبقاتی در ایران ایجاد می کند، از خطری که شکاف طبقاتی در هند ایجاد می کند ده ها برابر بیشتر است؟ دلیلش این است که در کشور هند شکاف طبقاتی در حد یک پدیده اقتصادی متوقف و منحصر مانده است، اما در ایران این شکاف تبدیل به یک شکاف عاطفی شده است. معمولا کسانی که گرایش های سوسیالیستی و حتی مارکسیستی داشتند در نقاب و پوشش انقلابیان متدین، آگاهانه شکاف طبقاتی موجود در کشور را به شکاف عاطفی تبدیل کردند.
در واقع فقط به فقیر نگفتند که درآمد تو نسبت به غنی ترین غنی کشور یک، به یک میلیون است و باید این را افزایش داد. یک چیزی هم بر این افزودند و گفتند آن ثروتی که غنی دارد فقط از راه خوردن خون تو و زن و فرزند تو به دست آمده است. گفتند آن پول فقط از راه تقلب و دزدی و اختلاس و رشوه و کم فروشی و رانت خواری به دست آمده است.
بنابراین وقتی یک فقیر به ماشین لوکس یک ثروتمند نگاه می کند دو حس دارد: یکی اینکه ماشین ثروتمند صد برابر ماشین خودش می ارزد، اگر ماشین داشته باشد (این وضعیت شکاف طبقاتی ایجاد می کند)؛ نکته دوم اینکه آن ماشین به آن قیمت زیر پای ثروتمند است که زیر پای زن و فرزند فقیر نیست (این حالت شکاف عاطفی ایجاد می کند). خیلی ها که گرایش های مارکسیستی و سوسیالیستی افراطی داشتند بعد از انقلاب ایران با تکرار این سخن مارکس که «تاریخ، جنگ بین فقر و غناست»، گرایش خود را زیر لعاب و آب و رنگ دین پوشاندند و کاری کردند که فقرای ما شکاف عاطفی با ثروتمندان پیدا کنند. نه تنها به فقیر گفتند که با ثروتمند فاصله داری، بلکه گفتند این فاصله به قیمت اینکه حق تو خورده شده به وجود آمده است. حال آنکه هزار عامل دیگر به جز حق خوردن هم می تواند میان افراد یک جامعه فاصله ایجاد کند.
این رویکرد در برخی دولتها بسیار آگاهانه تر انجام شد؛ یعنی به صورت برنامه ریزی شده کاری کردند که بتوانند در قشر عظیمی که از درآمد بسیار پایین در جامعه برخوردار بودند، به لحاظ عاطفی کینه و نفرت و خشم نسبت به ثروتمندان ایجاد کنند. به تعبیر دیگر، در هنگام تصدی این دولتها نه فقط فقر مادی فقرا علاج نشد، بلکه آنها فقر معنوی و اخلاقی هم پیدا کردند. حال آنکه اخلاق دینی و اخلاق عرفانی و فرهنگ شان هرگز به فقرا نگفته بود که باید نفرت و کینه و خشم نسبت به ثروتمندان داشته باشید و همیشه به فکر انتقام جویی باشید. این رویکرد باعث شد که فقرای ما در قیاس با فقرای هند این تفاوت را داشته باشند که فقیر ایرانی به لحاظ اخلاقی و معنوی و روانی هم فقیرتر باشد. بزرگ ترین فساد دولتی همین بود که مردم را در مقابل هم قرار داد.
یادداشتی از حجت الاسلام والمسلمین عبدالرحیم اباذری
در آستانه بیست وششمین سالگرد عروج ملکوتی حضرت امام خمینی (رضوان الله علیه) مقاله ای به قلم مدیر مسئول محترم روزنامه جمهوری اسلامی در نقد چگونگی ساخت و ساز حرم به چاپ رسید، با همه حسن نیت، صداقت و صمیمیتی که نویسنده مقاله داشت، اما ناخواسته محتوای آن مورد بهره برداری سیاسی برخی محافل وافراد خاص قرار گرفت که از چند وقت پیش سنگر گرفته و منتظر فرصت مناسبی بودند تا به هر وسیله ممکن زهر چشمی از بیت امام و دست اندرکاران آن بگیرند و از آب گل آلود، ماهی کینه و کدورت برای خود صید کنند.
البته در این میان مخالفان و موافقانی هم بودند که اینها نیز از سر دلسوزی و حسن ظن به نقد و نظر یکدیگر پرداختند و تا حدودی در رفع سوء تفاهمات کمک کردند و موجب شفافیت موضوع شدند. بخصوص پاسخ دردمندانه سرپرست آستان تا حدودی جامع و کامل هم بود، بسیاری از شبهات را بر طرف نمود. در این میان چند نکته ای نیز از زاویه دیگر به نظر رسید که به شرح زیر تقدیم می شود: ادامه مطلب...
.: Weblog Themes By Pichak :.