آل ابی سفیان (امویان ومروانیان) ازسرعمد ونیرنگ وفریب وبسیاری ازبرادران اهل سنت مابدلیل تاثیرپذیری ازتبلیغات گسترده ونگاه خوش بینانه به لفظ صحابی، معاویه ابن ابی سفیان را به لقب خال المومنین، کاتب وحی وصحابی پیامبر معرفی کرده اند، تااین شخصیت تاریخی را درحریمی امن قرار داده وبدین وسیله فجایع بزرگ تاریخ اسلام را توجیه ومصون ازنقد وبررسی نمایند .
معاویه درسال دهم هجرت اسلام آورد وپدرش را به خاطر مسلمان شدن که حتی ازسراکراه بود(درسال هشتم هجری بعدازفتح مکه ) با نامه ای توبیخ نمود وبه خاطر این سوء سابقه بعدازاسلام آوردن نیز موردسرزنش بود که عموی بزرگوار پیامبر(عباس) ازپیامبر (ص) خواست تاازسردلجویی امتیازی به معاویه دهد، که آن حضرت معاویه راکاتب مراسلات نمود نه کاتب وحی، ومعاویه چندان دوران وحی را درک نکرده تانقشی درکتابت وحی داشته باشد .
چون خواهر معاویه (ام حبیبه ) یکی اززنان پیامبر(ص) است، لقب خال المومنین رابرای معاویه یک شرافت دینی می دانند، که اگراینگونه باشد حی ابن اخطب یهودی که پدریکی اززنان پیامبر(صفیه) است بایدملقب به جدالمومنین گردد .
راستی باید ازبرادران اهل سنت پرسید که جناب ابوبکر وعایشه درتاریخ اسلام نزدشمامقام والاتری دارند یا ابی سفیان ودخترش ام حبیبه؟ پس چرا محمدابن ابی بکرازارث محروم می شود وبا فجیع ترین شکل دربصره آنهم به دست ایادی معاویه به شهادت می رسد وموردسب ولعن واقع می شود ولی بزرگان شمااعتراضی نمی نمایند، آیا اوخال المومنین نیست ؟
جناب محمدابن ابی بکرشعری دارندکه خودپاسخ این سئوال است :
یا بنی الزهراء انتم عدتی وبکم فی المحشرمیزانی رجح
و اذا صح ولائی لکم لاابالی ای کلب قدنبح .
اوتربیت شده دامان علی (ع) است ودوستی خاندان عترت را امید وپناهگاه خوددردنیا ومیزان عملش درآخرت می داند .
مورخین ازشیعه وسنی نقل می نمایند که معاویه فرد سفاک وخونخواری به نام بسربن ارطاه رابا سه هزار لشگرمامورقتل وعام شیعیان دراقصانقاط سرزمین اسلامی نمودکه عبارت تاریخی دروصف کاراین گروه این گونه است " هرکس ازاصحاب علی ابن ابیطالب (ع) را یافتند، کشتندوحتی دست های خودرااززنان وبچه هابازنداشتند " .
تاریخ آمار این قتل وعام عمومی را بیش ازسی هزار نفربه جزافرادی که درآتش سوزانده شده اندنقل می نماید، وشهادت سبط اکبر پیامبر وافرادی چون عماروحجرابن عدی ومالک اشتر ومحمدابن ابی بکرنیزدرکارنامه معاویه ابن ابی سفیان ثبت شده است .
باکدام منطق می توان پذیرفت که علی ابن ابیطالب(ع) ومعاویه ابن ابی سفیان هردوچون که صحابی پیامبرند، درکرداروگفتارورفتاروسیره حکومت داری خود ره صواب پیموده اند، وماراحق اظهارنظر درکارشان نیست درحالی که رفتارشان کاملا متضاد ودرجهت نفی یکدیگر بوده است .
مبارزه این دوجریان فکری وخط ومشی "شجره طیبه" با "شجره خبیثه(ملعونه اززبان پیامبر) " که درقرآن کریم تبیین شده، نبردی است که درابتدای تاریخ بشر آغاز وتاقیامت ادامه خواهدداشت، وتجسم کامل این دوصراط ومسیر رامی توان درمعاویه وعلی(ع) که هردوازصحابی پیامبرندمشاهده نمود .
در ازمنه ی سابقه بچه ها را از نظر داشتن و نداشتن تحرک به دو دسته تقسیم کرده بودند؛ یک دسته بچه های کم تحرک، مثبت و خوب که سرشان به کارخودشان بود و هیچ مزاحمتی هم برای والدین نداشتند. دسته ی دیگر بچه های پرتحرک، شلوغ کار و بد که مرتباً ورجه وورجه می کردند و البته پیه تنبیه را هم به بدن خود می مالیدند. گذشت تا این که روانشناسان به این نتیجه رسیدند که اصلاً شلوغ کردن یکی از ویژگی های مثبت بچه ها است و اگر شلوغ نکنند و تحرک نداشته باشند در آینده دچار انواع مشکلات و اختلالات خواهند شد. عده ای از پدرها و مادرها که با شنیدن این نظریه تازه به اشتباه فاحش خودشان پی برده بودند، بچه ها را کمی آزادتر گذاشتند و حتی گاهی آن ها را به شلوغ کردن وا می داشتند. اما عده ای دیگر از والدین با گذشت ده ها سال هنوز هم پدر سالارانه رفتار می کنند. تصور می کنند بچه های شلوغ کار بد هستند و باید دفتر و دستک شان تعطیل شود و خودشان هم خفقان بگیرند. آن ها فکر نمی کنند که ممکن است با ساکت کردن بچه های شلوغ هزارجور مشکل برای شان پیش بیاید؛ مثلاً کفتر ذهن شان توی لک برود یا آهوی مغزشان بگریزد و قس علی هذا. اصلاً گویا این ها سخن نغز قدیمی ها را نشنیده اند که گفته است «بچه زدن ندارد». این ها را نوشتم تا این نکته را عرض کنم که از میان فوج جمعیتی که درک خوبی از بچه های شلوغ ندارند، وبلاگ کمیل با پذیرفتن «بچه شلوغ» نشان داد که روانشناسی جدید را خوب مطالعه کرده است. «بچه شلوغ» قبل از اعلام موجودیت، لیست نویسندگان محترم وبلاگ کمیل را مرور کرد و به این نتیجه رسید که اولاً «بچه شلوغ» کجا و یک عده آدم تحصیل کرده و خوش فکر کجا؟ ثانیاً چون نویسنده های وبلاگ همه دوران کودکی را پشت سرگذاشته اند، طبیعتاً شلوغ کار نیستند؛ ولی چون بزرگ و روشنفکرند، «بچه شلوغ» را با بزرگواری خودشان تحمل می کنند. البته باید ببینیم دیگران هم تحملش می کنند یا نه.
سالی که نکوست از بهارش پیداست!
ـ سالهای تحصیل در مقطع کارشناسی، دو واحد را با استادی پاس کردیم که خود از شاگردان مستقیم آیتاله مصباح یزدی بود؛ ایشان گاهی در خلال مباحث خود به یادداشتهای خود از جلسات درس استاد مصباح استناد می کرد و متن آن مباحث را برای ما قرائت می کرد. یادم هست که در یکی از این موارد به تاریخ برگزاری جلسه درس اشاره کرد: اول فروردین فلان سال؛ برای ما خیلی جالب بود و غیرمنتظره. استاد اما خیلی عادی گفت که جناب آقای مصباح جلسات درس خود را تنها یکی دو روز در سال مانند عاشورا تعطیل میکرد و ما در بقیه روزهای سال ملزم به حضور در کلاس بودیم.
ـ در تعطیلات نوروزی امسال، روزی در محضر پدر گرامی همسرم، ذکر خیری از استادان نامدار حوزه شد. ایشان با یادآوری سالهایی که در محضر آیتاله اعتمادی، کتاب رسائل شیخ انصاری را فرا میگرفت گفت روزی پس از پایان درس، استاد با همان آرامش همیشگی به شاگردانش گفت اکنون جنازه مادرم را برای تشییع و نماز به صحن حرم حضرت معصومه میآورند اگر مایل به مشارکت هستید مرا همراهی کنید. این استاد بزرگوار، حتی به مناسبت درگذشت مادرش نیز حاضر نبود یک روز جلسه درس را تعطیل کند.
ـ در اول اسفندماه برای تنظیم سند به یکی از دفاتر ثبت اسناد مراجعه کردم. دفتردار گفت برای این منظور شما نیازمند استعلام از سازمان ثبت اسناد هستید. خوب تا اینجا که مشکلی نبود؛ مصیبت آنجایی بود که دفتردار گفت به صورت معمول، این روند چندان زمانبر نیست اما چون اسفندماه است و نزدیک نوروز هستیم!!! معمولا پاسخ ادارات به بعد از تعطیلات سال نو موکول میشود. تعطیلات سال نو هم اگرچه اسماً 4 روز است اما با مرخصی کارمندان بخشهای مختلف، فعالیت رسمی آنان در نیمه دوم فروردین آغاز میشود. و البته تا بیایند و بعد از این همه مدت، کارهای عقبمانده را برآورد کنند عملا به اردیبهشت منتهی خواهد شد. نهایتا توصیه سردفتر آن بود که بنده اردیبهشت مراجعه کنم.
ـ کشوری که در اثر ضعف فرهنگ استفاده از تعطیلات، عملا فعالیت رسمی و جاری آن بیش از یک ماه فشل میشود، اداره آن از حیث اقتصادی، چیزی شبیه معجزه خواهد بود.
اینجا ، مدفن دو ایران شناس آمریکایی در اصفهان است. پروفسور «آرتور پوپ» و «فیلیس آکرمن» که عمری را در این عرصه سپری کردند و سرانجام نیز در خاک ایران آرمیدند. آرامگاه آنها، سالیان دراز به عنوان مهمانان ابدی خاک ایران، طبق فرهنگ ایرانی و اسلامی، مورد احترام بود. اما تندروهای ایرانی، با هجوم به مقبره آنها، اقدام به شعار نویسی بر روی دیوارهای آن کردند و خواستار تخریب اش شدند.
اینجا کلیسایی در سوریه است و کشیش خفته در آن، سال ها حرمت داشت. اما تروریست ها با هجوم به مقبره کشیش، نبش قبر کرده، بقایای جسد را از قبر بیرون آوردند.
شباهت و فرق تصویر بالا و پایین در چیست؟
گروه اول، خواستار تخریب قبر شد ولی چون امکانش را نداشت، خودشان این کار را نکرد (نتوانست).
گروه دوم، خواستار تخریب بود و توان تخریب هم داشت و این کار را کرد.
پناه می بریم به خدا از قدرت یابی افراط گرایان در ایران اسلامی که اگر تروریست های سوریه، چهره اسلام را خشن جلوه می دهند، افراط گرایان ایرانی علاوه بر آن، سیمای مهربان ایران را نیز، متوحش می نمایانند.
در نقد بیسوادی
فردوسی:
زیان کسان از پی سود خویش / بجویند و دین اندر آرند پیش
اخیراً رئیس جمهور در دانشگاه گفت: میدان را به بیسوادها ندهید! بی سوادها فریاد برآوردند که چرا توهین می کنی؟
متن زیر نوشته قاسم توکلی در تشریح و معنای بی سواد است.
»بی سوادی» فقط ناتوانی در خواندن و نوشتن نیست، بی سوادی فقط این نیست که «ان. پی. تی» را «ام. پی. تی» بنویسیم.
امروزه در عرصه سیاست ، بی سوادی، ناتوانی در درک معادلات پیچیده اقتصادی و سیاسی حاکم بر جهان است.
امروزه بی سوادی ندیدن آمار فساد و جرم و جنایت و تورم و بیکاری و فقر در داخل کشور است.
بی سواد کسی است که رشد اقتصادی منفی 6 درصد را نمی بیند،
بی سواد کسی است که نرخ 35 درصدی بیکاری (در برخی استانهای محروم 50 درصد) را نمی بیند.
بی سواد کسی است که نمی بیند تنها در سال 92 و آن هم تنها در شهر تهران 2700 نفر به علت آلودگی هوا جان باخته اند، آلودگی ای که مهمترین علت آن مصرف بنزین بی کیفیت و غیراستاندارد است. (بنگرید به سخنان رییس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران در تاریخ 7 آذر 92)
بی سواد کسی است که نمی داند راه افتادن سونامی سرطان (با رشد حیرت انگیز 181 درصدی در سال 91) نتیجه مصرف بنزین غیراستاندارد بهعنوان سوخت است. (بنگرید به سخنان اخیر موید حسینی سخنگوی فراکسیون محیطزیست و توسعه پایدار مجلس در گفتگو با روزنامه شرق)
بی سواد کسی است که زندگی 45 درصد مردم ایران در زیر خط فقر (آن هم با آمارهای سال 1391) را مخالف «عزت» نمی داند اما مذاکره با امریکا و پنج بعلاوه یک را مخالف عزت کشور می داند.
بی سواد کسی است که نرخ50 درصدی «شاخص فلاکت» زندگی مردم برایش اهمیت ندارد اما کراوات بستن یک استاد دانشگاه در سوئیس را مغایر آرمانهای انقلاب می داند.
بی سواد کسی است که توافق ژنو را «ژنو-چای» (مترادف ترکمنچای) و مغایر با ارزشهای اسلامی می داند اما کاهش سن فحشا به 13 سال و قاچاق دختران ایرانی برای تن فروشی در دبی را مغایر با ارزشهای اسلامی نمی داند.
بی سواد کسی است که با ذره بین به دنبال برجسته کردن معضلات اجتماعی کشورهای اروپایی و امریکا است اما مرگ سالانه 200 هزار نفر از شهروندان کشور خود را به دلیل اعتیاد و عوارض سوء آن نمی بیند! (بنگرید به سخنان بابک دین پرست؛ معاون کاهش تقاضا و مشارکت های مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر)
بی سواد کسی است که کسب رتبه سوم از حیث داشتن تورم اقتصادی در میان 161 کشور جهان و کسب رتبه 144 از میان 177 کشور جهان از حیث «فساد اداری» او را شرمنده نمی کند اما از انگلیسی صحبت کردن وزیر امور خارجه خشمگین و شرمسار است.
و...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
یارانه نگیرید که دولت نگران است
کف گیر ته دیگ زده دولت تدبیر
باد بدی از جانب صندوق روان است
دخل همه را کرده طرف خرج عطینا
این کار ز موجودی صندوق عیان است
فیکس است حقوق من و تو در همه ی سال
نرخ همه اجناس ولی در نوسان است
آن چیزکه مفت است فقط جان من و توست
حتی دم فیل و پفک و چیپس گران است
یارانه نگیرید اگر چند بمیرید
در روز جزا اجر همه باغ جنان است
از فرط نخوردن چه کسی مرده پدرجان؟
دانید نخوردن چقدر پرهیجان است؟!
یارانه نگیریدکه چرک کف دست است
چرکی که پر از میکرب و آسیب و زیان است
این چرک ولی بهر فلانی شده نعمت
«بابک» همه جا در پی این چرک روان است
طی دوسه سالی شده در چرک شناور
دارایی او گنده تر از حدس وگمان است
یارانه نگیرید اگرطالب فیضید!
این فیض نه آن ناصر بانام و نشان است
از سوژه اگر تا به سحرشعربگویم
از نوک قلم قافیه چون سیل روان است
جاوید ولیکن بکش آن زیب دهان را
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
القصه که یارانه نگیرید ز دولت
چون عامل آلزایمر و فتق و سرطان است
(منبع و شاعر:؟)
باقلب خود مهربان باشیم
بیماریهای قلبی وعروقی شایعترین علت مرگ ومیردرایران می باشد که سن ابتلا به بیماریهای قلبی به علت تغیرات سبک زندکی وتغذیه، دائم روبه کاهش است .
عوامل خطرسازدراین بیماری را می توان به دوگروه تقسیم کرد :
1- عوامل غیرقابل تغییر: که انسان قادر به تغییر این عوامل نبوده ودرتقدیر انسان مقدر شده است، مانند :
- افزایش سن: ازهر5 بیمارقلبی که دراثر این بیماری دچارمرگ ومیرمی شوند، 4نفرآنها سن بالای 65سال دارند، وزنانی که سن بالاتر دارند درصورت حمله قلبی دوبرابر مردان دچار مرگ خواهندشد .
- جنس: مردان بیشتر اززنان در معرض بیماری قلبی وعروقی قراردارند، وباتوجه به اینکه زنان بعداز سن یائسگی بیشتردرمعرض بیماری قلبی قرارمی گیرند، ولی به اندازه مردان دچار بیماری های قلبی نمی شوند .
- وراثت : فرزندانی که والدین آنها دچار بیماری قلبی شده اند، زمینه بیشتری برای بیماری دارند .
- بیماری های مادرزادی: اختلالات عروقی ودریچه ای که هنگام رشد جنین به علل ژنتیکی ودارویی(البته می تواندجزءعلل قابل تغییر توسط والدین باشد) و... تکامل ورشدقلب را مختل می نماید .
2- عوامل قابل تغییر: که انسان قادر است این عوامل راکنترل وبه نفع سلامتی خود وجامعه تغییر دهد، مانند:
- مصرف دخانیات: مصرف دخانیات به خصوص سیگار می تواند بیماریهای قلبی را 2تا4برابرافزایش دهد، وکشیدن سیگار بزرگترین عامل خطر درایست (AREST)قلبی بوده وحتی تماس افرا دبادود سیگارنیزاین خطر را افزایش می دهد .
- افزایش چربی خون به خصوص کلسترول(هیپر کلسترولمی): این چربی در خون با آسیب به عروق قلبی ومحیطی ومرکزی سبب اختلال در جریان خون وآسیب به قلب وعروق خواهد شد .
کلسترول تحت تاثیر سن، جنس، وراثت وتغذیه قراردارد .
- فشارخون بالا : فشارخون بالا درطولانی مدت سبب بزرگی ونارسایی احتقانی قلب وآسیب به کلیه وعروق( عروق قلبی، کلیوی، ومغز) وتمام عروق محیطی ومرکزی خواهد شد .
- افزایش وزن: افزایش وزن که معمولا با افزایش چربی های خون نیز همراه است وکاهش فعالیتهای فیزیکی وکم تحرکی را نیز به همراه دارد، به شکل مضاعف خطر بیماری های قلبی وعروقی را افزایش خواهدداد .
- دیابت : افزایش قند خون (نوع 1و2) حتی با وجودکنترل خطر بیماریهای قلبی را افزایش می دهد ودرصورت عدم کنترل ویا کنترل نامناسب، این خطر بسیا شدیدتر خواهد شد .
دیابت سبب آسیب پیشرونده درعروق کوچک وبزرگ و اعصاب برتمام بافت ها وارگان های بدن به ویژه قلب اثر تخریبی داردوبیش از80درصد بیماران دیابتی با مشکل قلبی ازدنیا می روند .
- فشارروانی(استرس) : استرس های پایدار وطولانی با افزایش ترشح هورمونهای محرک قلب وفشار خون موجب آسیب وتخریب بافت های قلب وعروق خواهندشد .
- عوامل دیگری که می توانندزمینه ساز ویاتشدید کننده بیماری های قلب وعروق باشند، مثل: کم تحرکی، مصرف الکل، مصرف مفرط نوشیدنی های محرک مثل چای وقهوه وکاکائودار، کاهش مصرف سبزیجات ومیوه ومواد فیبردار وافزایش مصرف نمک( به خصوص نمک Nacl) وچربی(به ویژه چربی های جامد درافراد کم تحرک)، فشار کاری طولانی بدون توجه به موارد ارگونومی کار و آمادگی قبلی بدن، اختلالات خواب به خصوص درافرادی که ازخواب کافی درشب بهره مندنیستند ...
آنچه بیماری قلبی را به شایعترین عامل مرگ ومیر تبدیل نموده، عدم توجه انسان به موارد "قابل تغییرخطرساز"دربیماری های قلبی می باشد وعوامل "غیر قابل تغییر" درطول تاریخ انسان همواره وجودداشته ولی بیماری قلبی شایعترین عامل مرگ ومیر درجوامع بشرنبوده است .
اظهارت عالمانه و وحدت آفرین شیخ الازهر درباره اختلافات شیعه و سنی
دکتر احمد طیب رئیس الازهر در گفتگو با شبکه نیل مصر مطالبی درباره عقاید شیعه و سنی مطرح کرد که متن آن در ذیل از نظرتان میگذرد:
* خبرنگار سؤال کرد آیا به نظر شما عقاید شیعه مشکل ندارد؟
ـ شیخ طیب جواب داد: نه چه مشکلی دارند، 50 سال پیش شیخ شلتوت فتوا داده است که شیعه مذهب پنجم اسلام و مانند مذاهب دیگر است.
* خبرنگار گفت: فرزندان ما در حال شیعه شدن هستند چه باید بکنیم؟
ـ شیخ جواب داد: خوب بشوند مگر کسی از مذهب حنفی به مالکی برود ما اشکالی به او میگیریم؟ خوب اینها هم از مذهب چهارم به مذهب پنجم رفتهاند.
* خبرنگار پرسید شیعیان با ما در حال قوم و خویشی هستند و با فرزندان ما ازدواج میکنند.
ـ شیخ جواب داد: چه اشکالی دارد، بین مذاهب ازدواج آزاد است.
* خبرنگار گفت: میگویند شیعیان قرآنشان فرق میکند
ـ شیخ طیب پاسخ داد: این حرفها خرافه پیرزنها است. قرآن شیعیان با ما هیچ فرقی ندارد و حتی رسمالخطشان نیز مانند قرآن ما است.
* خبرنگار گفت: 23 روحانی از یک کشور (عربستان) فتوا دادهاند که شیعیان کافرند، رافضی هستند
ـ شیخ گفت: برای مسلمین جهان فقط الازهر میتواند فتوا دهد و فتوای آنها اعتباری ندارد.
* خبرنگار گفت: پس این اختلافاتی که بین شیعه و سنی مطرح میکنند چیست؟
شیخ پاسخ داد: این اختلافات سیاست خارجی است و میخواهد بین شیعه و سنی اختلاف بیاندازد.
* خبرنگار گفت من یک سؤال جدی دارم؛ شیعیان که ابوبکر و عمر را قبول ندارند، چگونه میگویید اینها مسلمان هستند؟
ـ شیخ طیب گفت: بله قبول ندارند، اما مگر اعتقاد به ابوبکر و عمر جزو اصول دین اسلام است؟
قصه ابوبکر و عمر یک قصه تاریخی است و تاریخ به اصول اعتقادات ربطی ندارد.
* خبرنگار که از این جواب جا خورده بود گفت: شیعیان یک ایراد دارند آن هم این که میگویند امام زمانشان از 1000 سال پیش هنوز زنده است.
ـ شیخ پاسخ داد: خوب ممکن است چرا ممکن نباشد، ولی دلیلی ندارد ما اعتقاد آنان را داشته باشیم.
* خبرنگار پرسید: آیا ممکن است کودک 8 ساله امام باشد؟ شیعیان معتقدند کودک 8 ساله امام شده است.
ـ شیخ گفت: وقتی یک طفل در گهواره پیغمبر بشود اینکه یک کودک 8 ساله هم امام باشد عجیب نیست، هرچند ممکن است ما به عنوان اهل تسنن این اعتقاد را قبول نداشته باشیم؛ اما این موضوع به اسلام آنها صدمهای نمیزند و آنها مسلمانند.
منبع: روزنامه اطلاعات، دوشنبه 18 فروردین 93، ص 16
حاج عباس حیدرزاده: در یکی از ایام فاطمیه، در محضر رهبر انقلاب مداحی می کردم. اواخر مداحی به حاضران گفتم دستها را بیارن بالا و چند مرتبه صدا بزنند یا زهرا.
بعد از پایان مداحی، مقام معظم رهبری گفت: فلانی ما در هیچ کجا، نه در منابع شیعه و نه در منابع سنی نداریم که هنگام بردن نامی غیر از خدا دستان خود را بالا ببرید. از این به بعد این کار را نکنید. وقتی شما این کار را بکنید بهانه به دست دیگران می افتد و می گویند ببینید آنها در کنار نام خدا برای ائمه هم دستان خود را بالا می برند.
.: Weblog Themes By Pichak :.