«چمران... در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد.» امام خمینی
«خدایا نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.» از آخرین نیایشهای دکتر چمران
سیو یکم خرداد ماه، سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران، مرد عمل، نه مرد سخن، مرد جهاد و شهادت، مصداق کامل مهاجر در راه خدا و... او که در سال 1311ش در شهر قم دیده به جهان گشود، یک سال بعد، با مهاجرت به تهران، در آنجا بزرگ شد و در سال 1336ش در رشته الکترونیک از دانشگاه تهران فارغالتحصیل و سال بعد به عنوان شاگرد ممتاز، بورس اعزام به آمریکا گرفت. سال 1340 تحصیلات دوره دکترای رشته فیزیک را در آمریکا آغاز کرد. اما بخاطر مبارزه سیاسی علیه شاه بورسیهاش قطع شد. پس از اخذ دکترا، در راستای اهداف مبارزاتی خود عازم مصر، سپس لبنان گردید. در سال 1352ش سازمان «امل» لبنان را به همراه امام موسی صدر تشکیل داد و فرماندهیاش را به عهده گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران برگشت و به وزارت دفاع انتصاب گردید و... در نهایت 31 خرداد 1360 در دهلاویه، جبهه غرب کشور به آرزوی دیرین خود رسید.
حضرت امام خمینی در وصف حال او فرمود: «با سرافرازى زیست و با سرافرازى شهید شد و به حق رسید... هنر آن است که بىهیاهوهاى سیاسى و خودنماییهاى شیطانى براى خدا به جهاد برخیزد و خود را فداى هدف کند نه هوى، و این هنر مردان خداست... او در پیشگاه خداى بزرگ با آبرو رفت. چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد.»
چند کلامی از آخرین نیایش آن عزیز:
همیشه آرزو داشتم اگر دوستانم میخواهند از من دفاع کنند، بخاطر حق دفاع کنند نه بخاطر محبت و دوستی. / خدایا هدایت کن که ظلم نکنم، زیرا میدانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است. / خدایا نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است. / خدایا محتاج نکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانهای است. / خدایا ارشادم کن که بیانصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد. / خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بیاحترامی به یک انسان همانا کفر خدای بزرگ است. / خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. / خدایا به سوی تو میآیم، از عالم و عالمیان میگریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده!
روحش شاد و قرین رحمت واسعه الهی باد!
منبع: کنج درون
نظر رهبری انقلاب درباره دکتر شریعتی:
او دنبال فریب رژیم بود، قضاوتهای شهیدمطهری مبالغهآمیز بود.
امروز 29 خرداد ماه سالروز درگذشت یکی از بزرگترین منادیان آزادی و آزادگی در دوران معاصر و نیز یکی از زمینه سازان وقوع و تحقق انقلاب بزرگ خمینی کبیر است. به پاسداشت مقام این اندیشمند بزرگ معاصر نظر مقام معظم رهبری را در خصوص ایشان چه در بُعد همکاری با ساواک - چنان که برخی مخالفان دکتر بدان اذعان دارند - و چه در موضع نقد نامه تند شهید مطهری به امام درباره دکتر شریعتی که در پاورقی کتاب جریانهای مذهبی – سیاسی در ایران ؛ نوشته آقای رسول جعفریان آمده است ، می آورم.
مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد... در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم (آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد).»
دومین موضوع ، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی کرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند.
در این زمینه هم نظر رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالباً مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 کتاب)
اواخر خرداد ماه هر سال یادآور یاد و خاطره زندهیاد دکتر علی شریعتی است. یادآور سرود معروف «معلم شهید ما...» در اوایل انقلاب که برعکس این سالها، آن روزها چنین ایامی پیاپی از صدا و سیما پخش میشد و نام و یاد دکتر را در دلها زنده میکرد. او که 29/خرداد 1356، در منزل اجارهای خود در شهر «ساوثهمپتون» انگلستان، به طور مشکوکی فوت و طبق گزارش پزشک مخصوص بررسی مرگهای مشکوک مورخ 31/خرداد، علت اصلی مرگ «سکته قلبی» اعلام شد. سپس در 5/تیرماه، جسدش به دمشق انتقال یافت و در کنار بارگاه ملکوتی حضرت زینب(س)، کسی که شریعتی با همهی وجود به وی عشق میورزید، به خاک سپرده شد.
امّا واقعاً تا به حال اندیشیدیم که با گذشت 34 سال از فقدان او و با همه بیمهریهای رسمی و غیر رسمی پس از انقلاب، چرا هنوز نام و یاد و میراث او پابرجا؟ مجموعه آثارش هنوز زنده و پرفروش؟ گوش دادن به صدایش جذاب و دلنشین است؟ هرسال که بنابر تناسب شغلی هم که شده در نمایشگاه کتاب بینالمللی تهران حضور پیدا میکنم، سالی را ندیدم که غرفههای عرضه کنندهی آثار دکتر خلوت باشد! همیشه شلوغ و آثارش خواهان داشته است! آن هم بیشتر از ناحیه قشر جوان! جوانانی که او را ندیده و زمانهاش را درک نکردهاند.
سالهای سال است چشم از جهان فروبسته ولی هنوز هم مخالفانی قدر و عاشقانی سینهچاک دارد، به چه دلیل؟ او کیست؟ او چیست؟ چه سحری در کلام و قلمش بودهاست؟ کدام راه را رفته که اینگونه رهرو پیدا کرده؟ درسآموز کدام مکتب و مدرسه بوده که هنوز محصلپرور و شمع محفل دوستان شدهاست؟ چرا؟
در پاسخ، هرکس نظری دارد، حال عالمانه یا عامیانه! بنده نیز عامیانه میگویم؛ این نبود مگر:
ـ از درون و فطرت انسانها خبر میداد و سخن میگفت.
ـ وصف حال دردمندان و جوانان بود.
ـ فقط از دافعه علی(ع) نمیگفت، از جاذبه او هم میگفت.
ـ فقط زخمها و تشنگی امام حسین(ع) و یارانش را نشان نمداد، بلکه از حماسه و آزادگی و آزادمنشی و... آنان نیز سخن میگفت.
ـ تنها اسارت و غم و اندوه زینب(س) را داد نمیزد بلکه از شجاعت و شهامت او هم سخن میراند.
ـ از دین چهرهای خشک و بیروح نشان نمیداد، از موسیقی و هنر هم سخن میگفت. از شور و عشق جوانی، از حال و هوای جوانی! میگفت: بخوان! شک کن! بپرس! ساکت مباش! بر سر بیداد، داد بکش! بر ظالم به شور و یاور مظلوم باش!
و... روحش قرین رحمت الهی باد!
منبع: کنج درون
ولادت امام علی در کتب اهل سنت
1. حافظ ابو عبدالله محمد بن عبدالله، معروف به حاکم نیشابوری، که همه بزرگان اهل سنت او را مورد اعتماد و استناد دانسته اند در کتاب بسیار معروفش، «مستدرک صحیحین» می گوید: روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب کرّم الله وجهه را در خانه کعبه به دنیا آورده است.[1]
2. شاه ولی الله احمد بن عبدالرحیم دهلوی، محدث متعصب اهل سنت، در کتاب «إزاله الخَفاء» می نویسد: بی گمان روایات متواتر است در این که فاطمه بنت اسد، امیرالمومنین علی بن ابی طالب را در درون کعبه به دنیا آورد، بدون تردید او در روز جمعه سیزدهم رجب، سی سال بعد از عام الفیل، در خانه کعبه به دنیا آمده است، و هرگز پیش از او یا بعد از او کسی در خانه کعبه زاده نشده است.[2]
3. شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، صاحب تفسیر آلوسی، در شرح بر قصیده عینیه عبدالباقی افندی عمری می نویسد: ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده است، و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده است.[3]
4. نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکی، از دانشمندان معروف اهل سنت، مشهور به ابن صباغ مالکی در کتاب «الفصول المهمّه» با سلسله سند از ابن مغازلی، از امام سجاد مبنی بر ولادت امام علی در درون کعبه نقل کرده است که: پیش از او کسی در بیت الله الحرام متولد نشد و این برتری ویژه او است از سوی خداوند برای ابراز کرامت و شرافت و شکوهمندی او[4]
منابعی از اهل سنت که به طور صریح به شکافته شدن دیوار کعبه اشاره کرده اند:
1. محمد شریف خان شیروانی در کتاب «چوتهی کتاب» به ولادت امام علی در درون کعبه و شکافته شدن دیوار کعبه و شنیده شدن صدای هاتف غیبی تصریح کرده است.[5]
2. مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی در کتاب «ظهیر البشر» در احوال و فضائل ائمه می نویسد:
«چون خداوند اراده نمود که شرفی بر شرفهای کعبه بیفزاید، دیوار کعبه را بشکافت و فاطمه بنت اسد را به درون کعبه فرا خواند و فاطمه فرزندش علی را در درون کعبه به دنیا آورد.»[6]
3. علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی، درکتاب تجهیز الجیش جریان ولادت امام علی را طبق روایت «بشاره المصطفی» از یزید بن قعنب نقل کرده است.[7]
4. دکتر محمد شاه قادری، دانشمند و پزشک نامی سرزمین لاهور، در کتاب «مصباح المقربین» تصریح می کند که امیرمؤمنان در درون کعبه متولد شد و تصریح می کند که مادر آن جناب در حال طواف کعبه بود که او را درد زایمان گرفت، دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد به درون کعبه فرا خوانده شد، سپس تأکید می کند که هرگز چنین شرف و فضیلتی به جز امیرمؤمنان برای احدی نصیب و میسر نشده است...[8]
منابع:
[1] . حافظ ابی عبدا... محمد بن عبدا.... نیشابوری، مستدرک الصحیحین، حیدرآباد هندوستان، 1324، ج3،ص 483، و موسوی همدانی، سید محمد باقر، علی ـ علیه السلام ـ در کتب اهل سنت، تهران، واژهآرا، 1380، ص 46
[2] . شاه ولی ا... دهلوی، ازاله الخفاء، چاپ هند، ج2، ص 251.
[3] . شهاب الدین ابوالثنا، سید محمود آلوسی، سرح الفریده، در شرح قصیده عینیه عبدالباقی افندی، ص 15 و اردوبادی،محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری: قم: رسالت، 1378، ص 81.
[4] . ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ص 14، و اردوبادی، محمد علی، مولود کعبه، ترجمه عیسی سلیم پور اهری، قم: رسالت 1378 ص 132.
[5] . محمد شریف خان شیروانی، چوتهی کتاب،به زبان اردو، ص 123، 1935م، و مولود کعبه ص1.
[6] . مولوی حافظ حکیم ظهیر احمد سهسوانی، «ظهیر البشر» به زبان اردو ص 18 و مولود کعبه ص 218.
[7] . علامه حسن بن امان الله مولوی عظیم آبادی هندی. تجهیز الجیش، چاپ هند، ص 110، و مولود کعبه ص 222.
[8] . دکتر محمد شاه قادری، مصباح المقربین ص 16، چاپ لاهور، مولود کعبه، ص 228.
(اقتباس از تابناک)
علی که باشی برایت فرقی ندارد یتیم چشم به راهت مسلمان است یا مسیحی یا یهودی. کیسه را می گذاری و میروی. ...
علی که باشی برایت فرقی ندارد که خلیفه مسلمینی یا یک شاکی ساده. میروی دادگاه و چون شاهد نداری حکم به نفعت نمی دهند و برایت فرقی نمی کند او که همراهش به دادگاه رفتی یهودی بود یا. ...
علی که باشی برایت فرفی نمی کند خلخال از پای زن مسلمان در آورند یا یهودی. فقط میگویی اگر از این خبر دق کنی ، حق داری. ...
علی که باشی برایت فرقی نمی کند او که از بیت المال امانت گرفته زینب دخترت است یا هر کس دیگر. ابرو درهم می کشی و مؤاخذه اش می کنی. ...
علی که باشی برایت فرقی نمی کند او که از تو کمک خواسته و سهم بیشتری از بیت المال می خواهد عقیل برادرت است یا دیگری. آهن گداخته را به جان می خری تا او را پشیمان کنی. ...
علی که باشی حتی کعبه هم برایت سینه می شکافد و به آغوشت میکشد. ...
سعی کنیم علی وار باشیم.
اقتباس با کمی رتوش
دکتر شریعتی در مقدمه کتاب علی حقیقتی بر گونه اساطیر این طور نوشته است:
یک آیه در انجیل هست که من خیلی دوستش دارم و فکر می کنم اگر همه ی انجیل تحریف شده باشد، این آیه اصیل است. زیرا بوی سخن یک پیغمبر را می دهد و تصور نمی کنم کسانی که به تحریف یک کتاب آسمانی می پردازند، این قدر شعور و ذوق داشته باشند که چنین جمله زیبایی بسازند.
می گوید: ای انسان ها! از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند. از راه هایی بروید که روندگان آن کم هستند.
دکتر شریعتی در ادامه می گوید: روحانیون قشری قسطنطنیه برای این که به مضمون این آیه عمل کنند، هیچ وقت از خیابان های اصلی و شلوغ عبور نمی کردند، بلکه از کوچه پس کوچه های خلوت می گذشتند. این آیه نشان می دهد که گاه یک زیبایی شگفت، یک فکر بلند و یک سخن عمیق، در اندیشه هایی که شایستگی فهم آن را ندارند، به چه صورت مضحکی تجلی می کند و مسخ می شود.
و علی، این روح پرشگفتی که در همه ابعاد گوناگون و حتی ناهمانند بشری قهرمان است، امروز در میان شیعیان خویش چنین سرنوشتی دارد.
و این امام راستین، شیر پیروز روزهای مدینه و روح تنها و دردمند شب های نخلستان که رسالت خاصی در تاریخ دارد، اکنون از همه وقت ناشناخته تر است و کاش ناشناخته می بود که بد شناخته تر است...
توجه به وضعیتی که در آن قرار داریم نشانگر آن است که این سخن دکتر شریعتی در واقع واگویه و شرح حال افراد جامعه ما است که هر کس علی (ع) را آن گونه که خود دوست دارد، توصیف می کند نه آن گونه که واقعاً هست.
راستی تا به حال چقدر سعی کرده ایم او را بشناسیم و با مرام و راه و روش وی در زندگی آشنا شویم و در مدار وی قدم بزنیم؟
امروز می تواند نقطه شروع خوبی برای حرکت بر مدار زندگی این بزرگ مرد تاریخ اسلام باشد، مردی که شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان را مبهوت عظمت وجودی خویش کرده است.
شهریار شعر و ادب
منبر از پشت شیشه ی مسجد چشمش افتاد و دید چوبه ی دار
عصبی گشت و غیظی و غضبی بانگ بر زد که ای خیانتکار
تو هم از دودمان ما بودی سخت وحشی شدی و وحشتبار
ما سر و کارمان به صلح و صلاح تو به جرم و جنایت است سر و کار
نرده ی کعبه حرمتش کم بود که شدی دارِ شحنه؟ شرم بدار
دار ، بعد از سلام و عرض ادب وز گناهِ نکرده استغفار
گفت: ما نیز خادم شرعیم صورت ، اَخیار گیر یا اشرار
هر کجا پند و بند درمانند نوبت دار می رسد ناچار
لیک منبر فرو نمی آمد باز بر مرکب ستیزه سوار
دار هم عاقبت ز جا در رفت رو به در تا که بشنود دیوار
گفت: اگر منبر تو منبر بود کار مردم نمی کشید به دار!
خدایا!
رحمتی کن تا ایمان ، برایم نام و نان نیاورد.
قوتم بخش تا نامم را و حتی نانم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آنها باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار می کنند ،
نه از آنان که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار می کنند.
(دکتر شریعتی)
خدا و بنده
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است .
بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم.
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم.
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.
خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید
دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده.
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید.
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو
نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد.
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم
و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.
به مناسبت ولادت اسوه عدالت؛ امام علی(ع)
بقاء و زوال حکومتها به چیست؟
همه گویند: به عدالت! جمیع اندیشمندان؛ اعم از دیندار و بیدین، مسلم و غیر مسلم، اُس و اَساس حکومت و حکومتداری را به عدالت، و زوال و نابودی آن را به ظلم و ستم دانند.
امّا عدالت چیست؟ اسوه عدالت، امام علی(ع) می فرماید: «العدلُ یَضَعُ الأُمورَ مَواضِعُها». وضع شئی در موضعش. قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خویش! هرکس و هر چیز به توانائیاش، به قد و قوارهاش! هر نکته و سخن در محلش! و...
عدل چه بُوَد، وضع اندر موضعش / ظلم چه بُوَد، وضع در ناموضعش
در همین پاسخ امام(ع)، که پرسش از افضل و اشرف بودن عدل یا بخشش است، می فرمایند: «العدلُ یَضَعُ الأُمورَ مَواضِعُها، والجودُ یخرجها من جهتها. والعدلُ سائسٌ عامٌّ، والجود عارضٌ خاصٌّ. فالعدل أشرفهما و أفضلهما.»
«عدالت کارها را بدانجا مینهد که باید، و بخشش آن را از جایش برون نماید. عدالت تدبیر کنندهای است به سود همگان، و بخشش به سود خاصگان. پس عدل شریفتر است و با فضیلتتر.»
نتیجه آنکه؛ اگر در جامعهای عدالت واقعی در هر زمینهای، اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... جاری و ساری شود و همه مردم به واقع بپذیرند که عدالت وجود دارد و ظلم و ستم در حداقل است، در این صورت این جامعه پایدار و زوال ناپذیر خواهد بود. ولو در آن جامعه بخشش و گذشت نباشد.
در جوامع بشری، گذشت و بخشش فضیلت است و هر کسی عامل به آن باشد، مورد احترام و اکرام است وگرنه بازخواست نخواهد شد. در صورتی که بیعدالتی و ظلم، از هر نوع آن، منفور و مطرود و مذموم است. پس عدالت و دوری از ظلم وستم افضل بر بخشش و گذشت است.
آیات متعدد از قرآن مجید با صراحت کامل نابودى اجتماعات گذشته را معلول ظلم و ستمکارى معرفى مىکند که عبارت است از؛ تضاد با عدالت و یا بىاعتنایى در باره آن. و بالعکس، هیچ اعتلا و تمدن اصیل را در تاریخ بشرى بدون در نظر گرفتن عامل عدالت، نمىتوان تحلیل و تفسیر نمود، زیرا «عدالت آب حیات شئون سازنده بشرى است. اگر جامعهاى فرض شود که از همه جهات داراى عوامل تمدن اصیل باشد، مانند نوابغ و متفکران کامل، فرهنگ قابل بهرهبردارى، ثروت مادى کلان، وضع جغرافیایى عالى، با این حال عدالت در آن جامعه حکمفرما نباشد، عوامل مزبور مانند هستههاى بسیار با ارزشى که در زیر خاک بماند و بپوسد، و یا در مجراى باد و جایگاه سقوط سنگ و کلوخ قرار بگیرد و از بین برود، مستهلک خواهد گشت و چه بسا موجبات زیانها و بدبختىهاى بیشترى را فراهم خواهد آورد. چرا؟ براى آنکه قانون رویانیدن و بارور ساختن آن هستههاى بسیار با ارزش مراعات نشده است.»
«وقتى که عدالت در رویانیدن و بارور ساختن امتیازات حیات، مراعات نگردد، هشیاران پاکدل جامعه، زندگى با زجر و شکنجهاى دارند، و بىتفاوتها و خودکامهها و شهوت پرستان مانند مگسها که روى شیره مىنشینند و برمىخیزند و آن را به مدفوع مبدل مىسازند، آن امتیازات و نعمتهاى خداوندى را پایمال خواستههاى پست خود مىنمایند.»
اینجاست که باید گفت:
عدل، شمعی بُوَد جهان افروز / ظلم شد آتشی ممالک سوز
سعدی گوید: «حاکمی که عدل نکند و نیکنامی توقع دارد، بر آن ماند که جُو همی کارد و امید گندم دارد.»
چرا؟ با اینکه مدت حکومت و خلافت امام علی(ع) کوتاه بود، و در آن مدت کوتاه هم بیشتر درگیر جنگ با مارقین و ناکثین و قاسطین زمان خود بود، ولی حکومت و دولت او عجین شده با عدل و عدالت و دفع ظلم و ستم؟ چون گفتهاند: عدالت کن! که در عدل آنچه یک ساعت بدست آید، میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را!
مبارک باد روز میلاد اسوه عدل و عدالت!
منبع: کنج درون
.: Weblog Themes By Pichak :.