سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته ی آقای اصغر فرهادی که در دو بخش بهترین فیلمنامه ی غیر اقتباسی و بهترین فیلم خارجی‌زبان درهشتادو چهارمین دوره ی جوایز اسکار نامزد شده بود، توانست اسکار بهترین کارگردانی فیلم خارجی زبان را از آن خود کرده و باعث شادمانی ایرانیان گردد. در این میان شماری از هموطنان ما، نه تنها این موضوع را از افتخارات ملی محسوب نکردند؛که بسیار هم برآن تاختند. عده ای از آن ها علیرغم اذعان به ویژگی های برجسته ی فنی و ساختاری در فیلم، معتقدند که فیلم جدایی نادر از سیمین با هدف سیاه نمایی جامعه ی ایرانی ساخته شده است. بعضی دیگر هم پا را فراتر نهاده و – کلاًً- منکر وجود هر نوع ویژگی مثبت در فیلم هستند. آن ها معتقدند که انتخاب فیلم مذکور جنبه ی سیاسی داشته و فقط باهدف مبارزه با نظام ایران انتخاب گردیده است. در این مورد توجه به چند نکته لازم است:

الف) فیلم جدایی نادر از سیمین دارای چند ویژگی مثبت است:

1-    سبک ساختاری ویژه در کار فرهادی که در فیلم «درباره ی الی» نمود بیشتری پیداکرده و در این فیلم به اوج خود رسیده است و همین امر باعث شده تا او بتواند به عنوان یک سینماگر صاحب سبک مطرح شود.

2-        داشتن تم اجتماعی – انتقادی ساده و روان

3-        استفاده ی مناسب از قالب روایی، به طوری که این قالب در کل فیلم تحت الشعاع هیچ قالب دیگری قرار نگرفته است.

4-        استفاده از سبک خاصی از تصویر برداری سینمایی

 و موارد دیگر که طرح و توضیح آن ها نه در حوصله ی این بحث است و نه در تخصص نگارنده. اما وجود چنین ویژگی هایی در فیلم جدایی نادر از سیمین باعث شده تا  بتواند ابتدا در ایران و سپس در جشنواره های مختلف دنیا مطرح شده و ده ها جایزه ی ریز و درشت را به خود اختصاص دهد. اگر فیلم های دیگر ایرانی می توانستند پا را از کشور فراتر نهاده و خود را در جامعه ی هنری جهان مطرح نمایند، مطمئناً لحظه ای درنگ نمی کردند.

ب) اسکار- هرچند قائل به تبعیض و جدا نمودن فیلم های داخلی آمریکا از فیلم های خارجی است- اما:

1- جایزه ی معتبری است که کارگردانان نام آشنای جهان برای دست یابی به آن رقابت تنگاتنگی را به جان می خرند. لذا نه اعطا کنندگان اسکار اعتبار خود را به مسلخ سیاست می برند و نه شرکت کنندگان و مدعیان، حاضرند به خاطر یک موضوع سیاسی بی ربط، از حقوق و جایگاه خود صرف نظر کنند.

2- اگر چنین است که اختصاص جایزه به فیلم جدایی نادر از سیمین به خاطر دشمنی آن ها با ایران است؛ پس چون این فیلم در کل دنیا حائز جوایز گوناگون شده ؛ آیا پذیرفتنی است که معتقد باشیم تمام دنیا دست به دست هم داده اند تا به وسیله ی یک فیلم، با ما مبارزه کنند؟

پ) هر فیلمساز و نویسنده ای فرزند زمان خود است و اهداف خود را براساس اقتضائات زمان و مکانی که در آن قرار گرفته تنظیم می کند. لذا فیمسازان را می توان از این دیدگاه به دسته های مختلف تقسیم نمود:

1- عده ای که محصولاتی کیشه ای تولید می کنند و یا کسانی که با ساختن فیلم های مسخره و لوده، آن را به عنوان طنز به خورد مردم می دهند، به این حقیقت وقوف کامل دارند که اولاً عده ای از مردم ما طنز را نمی شناسند. ثانیاً به خاطر وفور تولید فیلم های غیر هنری، سلیقه ها آنقدر پایین آمده که هر فیلمی را به سادگی می پذیرند و به تماشای آن می نشینند. ثالثاً شادی دریغ شده از خود در جامعه را در بعضی فیلم های به اصطلاح طنز جستجو می کنند؛ لذا چنین فیلمسازانی با اشراف به نقاط ضعف جامعه، پس از فروش میلیاردی از یک فیلم، به سراغ فیلم بعدی می روند.

2- دسته ی دوم کسانی هستند که می دانند مردم ما به شدت سیاست زده بوده و جالب این که این پدیده را برای خود آگاهی سیاسی تلقی می کنند. چنین فیلمسازانی با روی آوردان به سیاست و طرح مباحث سفارشی، مقدمات را به گونه ای تمهید می نمایند تا خود و سفارش دهنده ها بتوانند از این آب گل آلود، ماهی مراد خود را صید نمایند.

3- عده ای دیگر از فیلم سازان با درک وضعیت جامعه و تعهدی که نسبت به هنر و رسالت هنری خود احساس می کنند، بر آنند تا با طرح موضوع های شایسته و کارآمد، دِین خود را به جامعه و مردم ادا نمایند. اصولاً پرداختن به مسائل اجتماعی در قالب فیلم، نیازمند مهارت های زیر است:

یک- مهارت فنی در طرح موضوع

دو- مهارت در شناخت جامعه و آنچه در زندگی افراد می گذرد.

سه- داشتن تحمل تیغ منتقدان و تیر سیاستمداران

اصغر فرهادی با ساختن این فیلم و سخنی که به حمایت از هنرمندان محبوس ایراد نمود، ثابت کرد که نسبت به وضع موجود ناراضی است؛ اما چرا باید از انتقاد، دشمنی برداشت شود؟ چرا بعضی از مسؤولان بی فکر و نامدیر، تلاش می کنند فرهادی را در مقابل نظام قرار دهند؟ اصلاً چه تناسبی بین یک فرهادی و یک نظام وجود دارد؟ از سوی دیگر، اصغر فرهادی فرزند این ملت و این نظام است. حتی اگر خطایی هم مرتکب شده باشد، باید مورد راهنمایی مشفقانه قرار گیرد نه این که سنگ ملامت و دشمنی براو بباریم؛ آنقدر که یا در گور عزلت بخزد و یا بساط زندگی نا امن خود را از این دیار نفرین شده بیرون برده و پیشرفت و امنیت را در زیر چتر بیگانگان جستجو کند. و این بار نه با زبان یک منتقد مشفق؛ که با تیغ قلم و دوربین اش به مخالفت با ما برخیزد.

ت) در نوشتار و گفتار بسیاری از منتقدان فرهادی، اصطلاح «سیاه نمایی» در فیلم جدایی نادر از سیمین به صورت برجسته به چشم می خورد. عده ای از این اصطلاح به عمد و عده ای دیکر هم به نشخوار از گروه اول دم می زنند؛ در حالی که «سیاه نمایی» با «نمایاندن سیاهی» متفاوت است. اگر آنچه در فیلم فرهادی آمده، مباین و مغایر با وضعیت موجود جامعه است، درحقیقت می توان گفت که هدف فیلم جدایی نادر از سیمین سیاه نمایی بوده ولی آیا این گونه است؟ آیا چشم های باز و ذهن های منصف، بسیار بیشتر و متنوع تر از آنچه که در فیلم فرهادی انعکاس یافته را در جامعه نمی بینند و درک نمی کنند؟ اصغر فرهادی لکه ی سیاهی را در فیلم اش به نمایش گذاشته که هر شهروندی هر روز، رنگارنگ تر از آن را در مقابل دیدگانش می بیند. اگر نبودن آزادی برای بیان یک اشکال کوچک در جامعه، دیکتاتوری نیست پس چیست؟ مدیران فرهنگی کشور اگر مدیر و فهیم بودند، کار فرهادی را – با هرهدفی که ساخته شده- می ستودند تا در پس این کار،کارستان های دیگری از سوی افراد دیگر پدید آید و آینه های دیگری آراسته گردد تا مسؤولان بهتر بتوانند دردها را ببینند و به درمان آن برخیزند؛ البته اگر چنین قصدی داشته باشند!

ث) اصغر فرهادی که بعد از هرسفر خارجی و آفریدن حماسه ی هنری، مانند یک توریست تبعه ی بیگانه و در سانسور خبری داخلی – غریبانه - وارد ایران می شود، فیلم اش از وزارت ارشاد مجوز دارد. مجوز از سوی کسانی که حاضر نشدند – حداقل- رئیس دفتر خود را به پیشواز او بفرستند. کسانی که خودشان اولین جایزه ی بهترین فیلم را به جدایی نادر از سیمین دادند.

ج) یکی از پارامتر های سنجش مدیریت کارآمد، توانایی تبدیل تهدیدها به فرصت است. اصلاً همه فرض می کنیم که از گروه های سهم خواه در ابتدای پیروزی انقلاب، مخالفینی که در فضای آزاد ایجاد شده در دوران اصلاحات سر برآوردند، اعتراض عده ی زیادی از مردم به نتیجه ی انتخابات ریاست جممهوری در سال88 بوی تهدید بر می خاست؛ اما آیا مدیریت کردن صحیح این تهدیدها نمی تواست آن را به فرصتی برای تبلیغ و تنقیح نظام از اتهامات وارده تبدیل نماید؟ در صورتی که آنچه رخ داد به مراتب فاجعه آمیز تر از چیزی است که در اندیشه می گنجد. اگر فرض کنیم:

1- اصغر فرهادی سر رشته ای در فیلم سازی ندارد

2- فیلم جایی نادر از سیمین لایق دریافت هیچ جایزه ای نبوده و ایران هم در دادن جایزه به او لطف کرده است.

3- فیلم یادشده باهدف سیاه نمایی از جامعه ی ایران ساخته شده است.

ما چه دشمنی با دنیا داریم که مترصدیم هرچه از سوی مراکز بین المللی مورد توجه قرار می گیرد، آن را طرد کنیم؟ سیاستگزاران فرهنگی ایران می توانستند از فرهادی به عنوان یک هنرمند ایرانی – که نام ایران را در عرصه جهانی مطرح نموده- تمجید کنند و اورا در آغوش خود بفشارند تا به آغوش دشمنان رانده نشود. برخورد با فرهادی همان برخوردی است که با خانم شیرین عبادی صورت گرفت. دادن جایزه ی صلح نوبل به خانم شیرین عبادی در سال 2003 به خاطر تلاش او در ترویج مردم سالاری و رعایت حقوق بشر در ایران با عدم استقبال و بی مهری نظام مواجه شد. رفتار مسؤولین، این معنی را به ذهن مردم دنیا متبادر نمود که شیرین عبادی در مقابل نظام ایستاده و نظام هم با این رفتار خود، عدم رعایت حقوق بشر در کشورش را پذیرفته است. حال اگر این موضوع با اقبال ایران مواجه می شد چه صورتی پیدا می کرد؟ جالب این که مدیران ما به این مقدار مدیر و هوشمند نیستند که – حداقل- لحظه ای به پیامد رفتارها و تصمیم گیری های خود بیندیشند تا برای بار چندم به چاه اشتباهات دیگر نیفتند. البته مسؤولین این دیار شیرین و فرهاد نمی شناسند. هرکه بر عقاید آن ها راسخ نباشد باید منسوخ گردد.

چ) عده ای دلیل سیاسی بودن انتخاب فیلم جدایی نادر از سیمین را چنین مطرح کرده اند که فیلم مجید مجیدی به نام «بچه های آسمان» – که قبلاً نامزد دریافت اسکار بوده – علیرغم بهتر بودن از فیلم جدایی نادر از سیمین، انتخاب نشده است.در این مورد لازم است چند مطلب به عرض برسد:

نخست- چه کسی به صورت تخصصی این دو فیلم را با هم مقایسه و در بوته ی نقد گذاشته است تا معلوم شود کدام از دیگری بهتر است؟

دویم- قاعدتاً هر فیلم نامزد شده در جشنواره یا فستیوالی، با فیلم های نامزد شده در همان دوره به رقابت بر می خیزد؛ نه با فیلم های دوره های قبل. شاید اگر فیلم بچه های آسمان در این دوره نامزد می شد، جایزه ی اسکار را به خود اختصاص می داد؛ اما به خاطر رقابت سنگین موجود در آن دوره، حذف گردید.

سه یم- اگر فیلم بچه های آسمان برنده ی اسکار می شد چه؟ لابد آن هم به علت این که توسط دشمنان فرضی و برای مبارزه با نظام ایران انتخاب شده، مورد لعن و بی مهری قرار می گرفت.

ح) چه طرفی می بندیم از این که با طرح این قیاس، مجیدمجیدی را در مقابل اصغر فرهادی قراردهیم؟ آیا لازم است تفرقه ی دهشتناکی که در میان سیاسیون سیاست زده وجود دارد در بین هنر مندان و اقشار دیگر جامعه هم سرایت دهیم؟هرچند همه می دانند که هنرمندان فرهیخته هیچگاه به چنین دام مهلکی گرفتار نمی آیند.

خ) آقای مجید مجیدی – به عنوان یک فیلم ساز صاحب سبک، خوش نام، متدین، متعهد و مردمی- تاکنون چقدر مورد توجه بوده است؟ آیا اورا می توان با به اصطلاح فیلمسازانی مانند آقایان فرج الله سلحشور و مسعود ده نمکی و مانند آن ها مقایسه نمود؟ همچنان که جایگاه او با نامبردگان در سیستم فرهنگی و سیاسی ما نیز قابل مقایسه نیست. بزرگ ترین گناه او و مانند او این است که خود را به لوث بسیاری چیزها – که بعضی ها خود را به آن آلوده اند- نیالوده است. پس طرح اقای مجیدی در مقابل فرهادی از سر دلسوزی نیست؛ بلکه می خواهیم پای اهداف خود را برشانه های او بگذاریم تا اصغرفرهادی را به زیر کشیده و با دستان مبارک خود به دامان دشمن بیندازیم؛ همان کاری را که با بسیاری از نخبگان و اندیشمندان عرصه های مختلف کردیم. برگزاری جشنواره ی فیلم فجر در سال جاری بدون حضور هنرمندان مطرح و با شرکت محصولات بسیار نازل، یکی از پیامدهای این مدیریت ناکارآمد است. دیروز و هزارها چو دیروز نوبت دیگران بود. امروز هم نوبت اصغرفرهادی است. خداوند فردا و فرداهای دیگر را به خیر گرداند! با این وصف نباید در انتظار دمیدن «صبح دولت» بود که «شام نکبت» نزدیک تر است.




تاریخ : پنج شنبه 90/12/18 | 9:20 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر