سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک روز شوهری از زنش پرسید: درست است که می گویند جنین در شکم مادرش همه ی حرف ها و صداهای اطراف را می شنود و به آن ها عکس العمل نشان می دهد؟

زن گفت: درست است. این موضوع از نظر علمی هم ثابت شده است.

شوهر دهنش را به شکم زن نزدیک کرد و در بهت و حیرت او، اینچنین شروع کرد به صحبت کردن با جنین:

ببین عزیزم! سونوگرافی نشان داده که تو یک دختری. هنوز خیلی مانده است که به دنیا بیایی، اما من و مادرت از حالا منتظر قدوم تو هستیم. اگر به حرف های من گوش می دهی، لازم است قبل از آمدنت به این دنیا چیزهایی را برایت بگویم که حتماً لازم می شود:

1- وقتی به دنیا آمدی و همراه با بچه های زایشگاه شروع کردی به گریه کردن، مشکلی وجود ندارد؛ اما خارج از آن جا و خارج از خانه، حق گریه کردن نداری؛ چون تک خوانی محسوب می شود و مجازات دارد.

2- وقتی به سن کودکی رسیدی باید از گوش دادن به آهنگ ها و – احیاناً- "نی نای نای" کردن با آن ها به شدت پرهیز نمایی؛ چون به شدت شبهه ناک است.

3- از سن نوجوانی و جوانی به بعد باید از انجام رفتارهای مختص آقایان؛ مانند رفتن به ورزشگاه، انتخاب بعضی رشته ها، خندیدن و گردیدن آزادانه و...  پرهیز کنی.

4- بهترین رنگ برای لباس خانم ها مشکی است. پوشیدن لباس با رنگ ها ی دیگر ممنوع نیست، اما حتی الامکان حق نداری بپوشی.

5- وقتی خواستی از خانه بیرون بروی باید کاملاً مواظب مو، آرایش و رنگ لباست باشی. اگر به پارک رفتی باید از پاشیدن آب به رفقا خوداری کنی؛ چون در صورت عدم رعایت موارد بالا، ناگهان بیش از هفت هزار نفر انسانِ نامحسوس، به یکباره در اطرافت محسوس و به تو حمله ور می شوند و خودت بهتر می دانی که حس کردن ناگهانی این همه آدم همراه با هجوم غیر منتظره شان، چه مشکلاتی برای روح و جسم انسان ایجاد می کند.

5- حق فرا گرفتن موسیقی را نداری. اگر هم فراگرفتی، فقط باید ساز بزنی و نباید آواز بخوانی. اگر هم ساز زدی نباید کنسرت بدهی. اگر هم اتفاقاً توانستی پس از چند ماه و گذر از چند صد خوان، مجوز کنسرت بگیری و اگر به احتمال صدهزارم درصد، مجوز صادر شده برای کنسرتت لغو نشد، نباید با مردها روی سن برنامه اجرا کنی. باید جدا از بقیه ی اعضا و در پشت پرده بنشینی و ساز بزنی تا خدای نکرده باعث انحراف در جوان های مردم نشوی.

البته اگر پسر هم بودی مشکلاتت کمتر از این ها نبود، درس و ازدواج و بیکاری و بیمه و زندگی و هزارجور مشکلات ریز و درشت که فعلاً تو نباید غصه ی آن را بخوری. هروقت داداشت خواست چند سال دیگر به دنیا بیاید، همه را مفصلاً برایش شرح می دهم. حالا خوب بخواب و استراحت کن تا بعد. من و مامانت بی صبرانه منتظرت هستیم

*********

خبرها حاکی از آن است که بعد از چند روز، نوزاد مذکور به علت نامعلومی سقط شد. به همراه او کاغذی به دست والدینش رسید که در آن نوشته بود:

بابا! مامان! دوست تان دارم. دوست داشتم شما را ببینم، اما هر چه فکر کردم نتوانستم خودم را برای تحمل دنیای شما آماده کنم. لذا عطا و لقایش را بی خیال شدم. ضمناً به داداش هم بگویید اگر می تواند، اصلاً منعقد نشود. اینطوری درد سرش کمتر است. خداحافظ.

 

(12/2/95)




تاریخ : دوشنبه 95/3/10 | 10:12 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر