سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

این نوشته در تاریخ 1/8/94 نگاشته شده و نگارنده به دلایل شخصی قصد انتشار آن را نداشت، اما با عنایت به حملات شدید و جدید مخالفان برجام، اینک به شما خوبان تقدیم می کردد.

 

مذاکرات هسته ای بین ایران و کشورهای 1+5 – بالاخره- پس از 12 سال به نتیجه ی قانع کننده ای برای طرفین- البته بر روی کاغذ- رسید و در داخل و خارج کشور موافقان و مخالفان خاص خود را داشته و دارد.

قضاوت در مورد ماهیت برجام و تحلیل افکار موافق و مخالف نه در حوصله ی این بحث است و نه تخصص نگارنده اجازه ی ورود به آن را می دهد. هدف از این نوشته فقط یادآوری چند نکته ی برجسته در حاشیه ی مذاکرات است. نوشته ی پیش رو بر آن نیست که به تطهیر اشتباهات دولت آقای روحانی در عرصه های مختلف و نقاط ضعف و ابهام متن برجام بپردازد و یا قدرت های جهانی را دوستانی ارجمند و بره هایی رام و آرام جلوه دهد. مخاطبان این نوشته بعضی مسؤولان نظام و رسانه های متنفّذند. به عبارت دیگر خطاب این نوشته به مردم نیست؛ چون آن ها نقشی در موضوع هسته ای نداشتند و این در حالی بود که به جرأت می توان ادعا نمود رفتار، برخورد و فهم مردم در موضوع هسته ای به مراتب بهتر، معقول تر، منطقی تر و اخلاقی تر از عده ای از مسؤولان رده های بالا بود. کاش برای مردم هم تریبونی در جامعه وجود داشته باشد تا بتوانند طبق قانون اساسی سخن و نظر خود را در مواقعی چنین حساس و سرنوشت ساز به گوش مسؤولان برسانند.

و اما حاشیه های مربوط به توافق هسته ای:


1- مفهوم اصطلاح «برد- برد» را بچه های کوچه و بازار ایران هم می فهمند، اما در حین و پس از مذاکرات معلوم شد عده ای از مسؤولان، نمایندگان و رسانه ها از اصطلاح «برد- برد» درک کافی و لازم ندارند. ظاهراً آن ها در طی سی و چند سال عادت کرده اند ضمن گرد و خاک کردن و شاخ و شانه کشیدن برای این و آن، سرشان را به دیوار بگذارند و فشار دهند تا بلکه خراشی بر آن دیوار ستبر وارد کنند. به این که ممکن است بلایی بر آن سر بیچاره وارد آید و پوستی از آن کنده شود، کاری ندارند. 

واقعیت این است که یک کشور درحال توسعه مثل ایران توانسته در مقابل شش قدرت بزرگ و توسعه یافته ی دنیا بنشیند و در شرایط کاملاً نابرابر، امتیازات برابر بگیرد و با تحقق اصل «برد،برد» شاهکاری ستودنی را رقم بزند. دراین میان عده ای معتقدند که ایران بازی را باخته است. بعضی هم – حتی- اعتقادی به «برد،برد» ندارند و جز به برد خود و باخت طرف مقابل قانع نمی شوند. چندی پیش یکی از منتقدان مشهور پا از اعتماد به نفس کاذب فراتر نهاد و در روزنامه ی مشهور تحت مدیریتش اعلام نمود که بازی برد،برد پذیرفتن ذلت است. ظاهراً بعضی از عزیزان مخالف برجام،جایگاه خود با طرف های مقابل را جا به جا درک کرده اند و بدون در نظر گرفتن واقعیت های تلخ و فاجعه آمیز جامعه، آروغ از سر سیری می زنند. جا دارد خدا را سپاس بگوییم که تحریم های طولانی و طاقت فرسا نتوانسته در زندگی شخصی این عزیزان کوچک ترین خللی ایجاد نماید.

2- در این توافق، امتیازاتی داده و در مقابل امتیازاتی گرفته شد. با عنایت به وضعیت بین المللی ایران- به ویژه از ده سال پیش تا کنون- الحق گرفتن این امتیازات دستاورد مهم و معتنابهی است، اما در این مورد چند پرسش هم به ذهن ها متبادر می شود که:

یک- ماهیت دستاوردهای ما چه بوده؟ دستاوردهای ما همان حقوق مسلمی بوده که طی ده ها سال سوء مدیریت و رفتارهای تند و غیر دیپلماتیک از دست رفته بود؛ همان که ملت های دیگر طبق کنوانسیون ها و پروتوکل های بین المللی و بدون جنگ و درگیری از آن استفاده می کنند. در حقیقت ما سال ها است برای به دست آوردن چیزهایی می جنگیم، به دشمن امتیاز می دهیم و جان و مال و آسایش مردم را به مخاطره افکنده ایم که متعلق به خودمان است و حتی امروز پس از رسیدن به توافق نیز از داشتن آزادانه ی آن محرومیم.

دو- چرا این همه مشکلات؟ سال ها است که مسؤولان ما منشأ مشکلات داخلی و خارجی کشور را استکبار جهانی می دانند. ماهیت استکبار برای همه ی ایرانیان – بلکه برای همه ی ملت های دنیا- کاملاً روشن است. هیچ کس و هیچ کشوری در این دنیا استکبار و استعمار را نمی پسندد، اما مگر به مخاطره انداختن همه چیز یک ملت کار ساده ی است؟ کسانی که دیروز ده ها هزار سانتریفیوژ را مانند فرفره به کار انداختند و محصول آن را در مقابل دوربین های دنیا و از روی عوام فریبی به امام رضا(ع) تقدیم نمودند؛ باید اولاً مواظب دوربین های حسّاس و حرف های نسنجیده ی خود می بودند. ثانیاً طبق وظیفه ای که داشتند می بایست عکس العمل قطعی دنیا را- که برای هر کودک ایرانی قابل لمس بود- پیش بینی می کردند. ثالثاً پیرو واقعی امام رضا(ع) هیچگاه عقل را به تعطیلی نمی کشاند و بر قاطر چموش بی مدیریتی و لاابالی گری سیاسی و اخلاقی پالان تندروی نمی نهد.

3- بعضی افراد و جناح ها در قضیه ی مذاکرات هسته ای و قبل از آن در بحران های مختلف از جمله بحران سال 88 ثابت کردند که بصیرت شان تزریقی است. خودشان توانایی تشخیص مصالح از مفاسد و صحیح از سقیم را ندارند. باید از بالا به آن ها گفته شود که چه بکنند و چه نکنند یا چه چیزی خوب است و چه چیزی بد. بعضی دیگر هم نشان دادند که نسبت به داروی بصیرتِ تزریقی مصون شده اند. آن ها به طور آشکار ثابت کردند که فقط به دنبال خواسته های شخصی و جناحی خود هستند و اگر منفعت شان اقتضا کند حاضرند پای شان را روی مصالح ملی، دستورهای رهبری، انصاف، عدالت و اخلاق بگذارند و بگذرند.

5- همراهی دنیا با آمریکا در فشار به ایران زمانی رنگ می بازد که حسن نیت شان به سوی ایران جلب و هراس شان از ایران منتفی شود. به نظر می رسد دولت یازدهم در زدودن ایران هراسی از ذهن دنیا تلاش زیادی کرده، اما عده ای در گرماگرم مذاکرات به شکل مشکوک و کاملاً آشکار، زبان به تهدید و خشونت گشودند. بی شک آن ها به خوبی می دانند که به کاربردن این زبان، دنیا را نسبت به ایران در ترس و نگرانی نگه خواهد داشت و دست آمریکا را برای بهانه جویی و همراهی قدرت های بزرگ با او بازتر خواهد نمود. با این وجود سعی دارند خاک ایران را به توبره ی ناامنی، بی ثباتی، عقب ماندگی، جنگ و هرج و مرج بریزند و چه بسا - همچون گذشته- از این آب گل آلود ماهی مراد خود را صید کنند.

6- دست دادن دکتر ظریف با رئیس جمهور و وزیر امور خارجه ی آمریکا در سازمان ملل – که به دیپلماسی اتّفاقی مشهور شد- عکس العمل های زیادی را در دنیا و در سطوح مختلف بر انگیخت. در ایران نیز دستمایه ی بسیاری از انتقادهای مهم و گاهی زننده و اهانت آمیز قرار گرفت. این که واقعه ی یادشده بر حسب اتّفاق بوده یا نه، در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی کند. مهم این است که اولاً این دست دادن یک رفتار دیپلماتیک، مؤدبانه و مبتنی بر اعتماد به نفس بوده است. ثانیاً مردم ایران افتخار می کنند که رئیس جمهور کشور قدرتمندی مانند آمریکا برنامه ریزی می کند تا با رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه ی ایران ملاقات نماید. این اتّفاق- حتی اگر بد باشد- هزار بار شرافتمندانه تر از آن است که رئیس جمهوری از ایران به مقامات رسمی و غیر رسمی و شخصیت های مذهبی جهان نامه بنویسد، اما یک جواب خشک و خالی و یا یک اظهار نظر کوتاه شفاهی هم دریافت نکند. یا علاقه ی قلبی خود به مذاکره ی مستقیم با آمریکا را در کشور آمریکا به زبان جاری و رسانه ای کند، اما هیچ توجهی از طرف مقابل دریافت ننماید. و یا به دانشگاهی در آمریکا دعوت شود، مورد اهانت و تمسخر رئیس دانشگاه قرار گیرد؛ اما عکس العمل او فقط یک گله کوچک باشد. اهانت به یک رئیس جمهور، اهانت- نه به شخص او که- به تمامیت کشور اوست. چه ذلّت بار است که رئیس جمهور یک کشور، پیام عزّت ملت و مملکت خود را به گوش صندلی های خالی مجمع عمومی سازمان ملل بخواند و ذلت بارتر این که مسؤولان دلواپس یک کشور- اعم از قضایی، اجرایی، تقنینی و نظارتی- واله و شیدای حرکات ناموزن آن مسؤول شوند و در مقابل این همه مشکلات لب از لب نگشایند و نقدی - هر چندمختصر- ننمایند.

7- منتقدان گرامی برجام معتقدند که توافق هسته ای خطراتی را در زمینه های مختلف برای کشور در پی دارد و مهم تر این که راه نفوذ دشمن به کشور را می گشاید. در این مورد چند نکته قابل یادآوری است:

الف) جا دارد اولاً شب و روز به حال خود بگرییم که پس از چنددهه هنوز نمی توانیم به مسؤولینی اعتماد نماییم که در همه ی دوران پس از پیروزی انقلاب در پست های مختلف به خدمت مشغول بوده اند. ثانیاً مگر برجام جام زهر است که به حلق مان ریخته باشند؟ برجام یک توافق برای رفع بعضی موانع است که بر سر راه روایط بین المللی ما بود. این که ما بتوانیم از آن استفاده کنیم یا نکنیم به مدیریت و توانایی خودمان بستگی دارد. ثالثاً در صورت تحقق پدیده ی نفوذ، باز اتفاقی بدتر از آنچه اکنون افتاده نمی افتد. داشتن مسؤولینی که سرِ عده ای از آن ها به آخور سیاست بازی، رشوه و رانت و جنگل و دریا و زمین خواری، جنگ قدرت، بی اخلاقی سیاسی و اقتصادی، چاپلوسی و مصلحت اندیشی و... بند است، به چه کار این مملکت می آید و چه دردی از ملت دوا می کند؟

ب) دشمن برای نفوذ کردن در یک کشور، از افراد و جناح هایی استفاده نمی کند که مغضوب نظام اند و مدام مورد انتقاد و مراقبت های آشکار و پنهان قرار دارند. بی شک دشمن به سراغ افرادی می رود که به ظاهر ذوب در ولایتند، برای ارزش ها سینه چاک می کنند، در چاپلوسی سنگ تمام می گذارند، نه تنها به انتقاد از وضع موجود نمی پردازند، بلکه به شدت آن را توجیه می کنند و گاهی در اسلام شناسی و دشمن شناسی، بر اهل فنّ هم پیشی می گیرند و به قول معروف کاتولیک تر از پاپ اند. قاعدتاً نفوذی ها را باید از میان جمعیتی جستجوکرد که مدام فریاد نفوذ سر می دهند و برای گم کردن ردّ خود، به این و آن برچسب نفوذی بودن می چسبانند؛ همانطور که مختلسان ملی و جاده صاف کن های اختلاس های چندهزار میلیاردی هم دارای همین ویژگی ها بودند.

پ) امروز موضوع نفوذ در کشور، قبل از این که توسط مسؤولان ارشد نظام به عنوان یک استراتژی تعریف و به صورت ملی پیگیری شود، به یک بحث کاملاً سیاسی و حربه ای برای از میدان به در کردن رقیب تبدیل شده است. جالب این که این بار هم حربه ی نفوذ در دست جناحی است که تا کنون همه ی حربه ها به دست او بوده. گویی این جناح همواره معصوم  بوده و خطرات و تهدیدها اعم از نفوذ و فتنه و تخلف و اختلاس و اشرافیت و استحاله شدن و... متوجه گروه ها و جناح های دیگر است. البته فرار به جلو، مصادره ی همه ی ارزش های ملی و مذهبی و دست پیش گرفتن حربه ی خوبی است که همه ی گروه ها هنر استفاده از آن را ندارند.

پ) آیا «نفوذ» بیماری مسری است که با صحبت کردن، قدم زدن و دست دادن  منتقل و وارد کشور شود؟ چگونه است که کشوری پس از سه دهه انقلاب و ادعای داشتن قدرت مادی و معنوی و بودن الگو برای جهان، حتی از گفتگو با دیگران می هراسد و هر شب کابوس نفوذ می بیند؟ آیا این سخنان نشانه ی ضعف و درماندگی نیست؟

8- آن ها که همواره رقیبان خود را برای استنادشان به بعضی از مطالب رسانه های خارجی ملامت و شماتت می کردند، سخنان تیم مذاکره کننده ی ایرانی را- که مقام معظم رهبری آن ها را امین ملت نامید- وانهادند و برای اثبات ادعاهای خود به گفته های مقامات آمریکایی، اسرائیلی و عربستانی و به نوشته های رسانه های معاند استناد کردند و می کنند. البته عذری نیست و یک بام و چند هوا در این کشور سابقه ای دیرینه دارد.

9- بعضی دوستان، دلیل تاختن بر برجام را احتمال پیمان شکنی از سوی طرف های مذاکره بیان می کنند. این سخن عقلاً و منطقاً قابل پذیرش نیست؛ زیرا اولاً چرا این توصیه ی مشفقانه را به پیشینیان نمی کردند؟ ثانیاً عقب نشینی و ترک میز مذاکره به بهانه ی مذکور، به معنای بهانه جویی– آن هم پس از سال ها- و ضعف و قبول هرآن چیزی بود که علیه ما ادعا می کردند. ثالثاً هیچگاه دیه را قبل از جنایت نمی ستانند. بگذاریم آن ها عهدِ بسته را بکسلند تا دنیا خود در باره ی سره از ناسره قضاوت کند. آنگاه راه ایران برای هر اقدامی در زمینه ی غنی سازی اورانیوم موجه تر جلوه می نماید. رابعاً ساده اندیشی است اگر باور کنیم آمریکا از شیطنت و دور زدن برجام دست برمی دارد. دلیل آن هم کاملاً روشن است. وقتی ما در هنگامه ی مذاکرات نه تنها ادبیات مان نسبت به آمریکا ملایم تر نشد؛ بلکه او را به صورت جدی تر به مبارزه فرامی خوانیم، حضورسیاسی، مستشاری و نظامی خود را در مناطق مختلف شدت می بخشیم، به رسانه ای کردن عمدی انبارهای موشک و انجام رزمایش های تحریک کننده اقدام می کنیم، نباید انتظاری غیر از دشمنی بیشتر داشته باشیم. همانطور که ما دشمنی و مقابله ی خود با آمریکا را استمرار می بخشیم، پر واضح است که دولت آمریکا نیز هر روز علیه ما و همپیمانان مان در منطقه تصمیم جدیدی خواهد گرفت. البته ما در موضوع مذاکرات هسته ای فقط با آمریکا طرف نبودیم. اگر مسؤولان ما با همگرایی و نیز درک و تدبیر سیاسی خود، بتوانند ارتباط مناسبی با کشورهای طرف مذاکره بر قرار کنند، آمریکا در این جریان منزوی خواهد شد.

10- در صورت موفقیت برجام، عده ای برآن خواهند بود تا آن را مانند گوشت قربانی بین خود تقسیم و یا به دیگران تقدیم نمایند. اگر کسانی یا گروه هایی می توانستند در طی درگیری دوازده ساله ی هسته ای، مدیریتی درخور ارائه نمایند، بی شک مضایقه نمی کردند و آن را به نام خود ثبت می نمودند. اگر خدا خواست و نفعی از این رهگذر عاید کشور شد، افتخار آن فقط متعلق به دولت آقای روحانی، تیم مذاکره کننده و مردمی است که – علیرغم نداشتن امکانات و رسانه و تریبون- به شکل های مختلف از این موضوع پشتیبانی کردند و صدالبته تاریخ هیچگاه این تلاش ها و آن سنگ اندازی ها و موش دوانی ها را فراموش نخواهد کرد.

11- زیر سلطه ی آمریکا و قدرت های بزرگ نرفتن، روی پای خود ایستادن و قربانی نفوذ نشدن مساوی با جنگ و مبارزه با این و آن نیست. ما می توانستیم و اکنون نیز می توانیم چنان قدرتمند باشیم که به جای تهدید دیگران و مبارزه با آن ها، به زبان عقل و علم و دیپلماسی سخن بگوییم و کشور را از لحاظ علم و اخلاق و رفاه به چنان ثباتی برسانیم که دیگران با طیب خاطر از ما الگو بگیرند و خواهان آنچه باشند که ما برای خود فراهم نموده ایم. صدور انقلاب اگر از سوی دیگران متقاضی نداشته باشد، مانند هندوانه های صادر شده به کشورهای عربی است که بارگیری نشده، بازپس فرستاده خواهد شد.

12- مسؤولان ما می بایست ده ها سال پیش به این نکته توجه می داشتند که مردم ایران همه جوان و شاداب و پر انرژی و حزب اللهی و مسلمان و جان بر کف و سالم و پرانگیزه نبوده و نیستند که هر روز درگیر مشکلات جدید شوند؛ یک روز انقلاب و درگیری های داخلی، روز دیگر جنگ و پس از آن مسائل هسته ای و موشکی، تحریم و انواع مشکلات و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و... ملت بیمار و بیکار و فقیر و بی انگیزه، چگونه می تواند در مقابل غول جهانی استکبار قد عَلم کند؟ آنچه ملت به آن نیاز دارد، در درجه ی اول رفاه و آسایش است تا بتواند ضمن حفظ توان خود، اهداف بالاتری را دنبال کند.

13- برجام مراحل مختلف تصویب داخلی را طی کرد و با امضای طرفین مذاکره، به ثبت جهانی رسید. دلسوزانی بودند که تا قبل از تصویب برجام، تذکرات معقول و علمی خود را با ادب و متانت در محافل مطرح یا در رسانه ها درج نمودند و چه بسا انتقادشان مورد استفاده ی مسؤولان هم قرار گرفت، اما سؤال مهم این که چرا امروز و پس از تصویب و امضای برجام، عده ای همسو با اسرائیل و عربستان و کشورهای معاند دیگر، سخن از برهم زدن توافق می زنند و هر روز خواب تازه ای برای آن می بینند؟ بی شک این ها از دو گروه خارج نیستند: یا کسانی هستند که از قربانی کردن مصالح ملی در مسلخ منافع شخصی و گروهی ابایی ندارند و یا برجام را فرجام ناخوشایندی برای منافع مالی و قدرت سیاسی و اقتصادی خود می بینند.

10- با وجود نامه ی مقام معظم رهبری به دولت در مورد شیوه ی اجرای برجام، دیگر نیازی به تصویب قانون «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» نبود؛ زیرا اگثر قریب به اتفاق مفاد، در هر دو تکرار شده است.

در نهایت تذّکر مجدد این نکته لازم می نماید که این نوشته به معنای تأیید آنچه در دولت یازدهم می کذرد و حتی به معنای تأیید مطلق برجام نیست. هدف فقط هشداری بود تا از دایره ی عدل و انصاف و حقیقت و مصالح کشور پا فراتر ننهیم و در تصمیم گیری ها، ذره ای هم به فکر وضعیت نابه سامان این سامان باشیم.




تاریخ : دوشنبه 95/2/13 | 10:22 صبح | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر