سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت علی(ع) – آن یگانه ی عرصه ی سیاست و اخلاق و عرفان – وقتی مورد اقبال مردم برای پذیرش حکومت و مسؤولیت قرار گرفت، فرمود: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران، حجّت را بر من تمام نمی‏کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته و رهایش می‏ساختم و آخر خلافت را به کاسه ی اوّل آن سیراب می‏کردم. آنگاه می‏دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‏‌ای بی ارزش‏تر است»- (نهج البلاغه، خطبه 3). و چون به خلافت دست یافت، قدرت را به لنگه کفشی کهنه و وصله دار تشبیه نمود. ما مدعیان باید به این رفتار و گفتار گوشزد می شدیم که قدرت (البته با تعریف علوی آن):

- جز مشقت و مسؤولیت چیز دیگری به دنبال ندارد.

- اصلاً نمی تواند عنصری شیرین و خواستنی باشد.

- احتمال فساد قدرتمندان را به شدت افزایش می دهد.

- تنها زمانی به کار می آید که موجب آرایش و تمشیت امور مملکت شود، حق مظلوم را از ظالم بستاند ودرّه های عمیق و هولناک فقر را با کوه های سر به فلک کشیده ی ثروت های نامشروع و بادآورده پر کند.

مردمی که شیعه ی علی هستند و چتر حکومت اسلامی را هم بر سر خویش گسترده می بینند، ممکن است با توجه به اوضاع کنونی، چند سؤال ساده در ذهن شان رسوخ کرده باشند؛ که چرا بعضی مسؤولان:

- چنان صنم قدرت را در آغوش می فشارند که گویی به جان شان بسته است.

- به هر دری می زنند، به هر وسیله ای متوسل می شوند و به هزینه های میلیاردی، زدو بندهای سیاسی، تخریب رقیب، عوام فریبی و ... روی می آورند تا شاهد همای قدرت بر شانه های ناتوان خود باشند؟

- در مدت چهار سال مسؤولیت و نمایندگی، خود را به جایی می رسانند که می توانند تا چهار نسل خود را تأمین و اداره کنند.

- برای ماندن در قدرت و خذف رقیب، به مباهته، مشاجره، مبالغه، دروغ و فحاشی مشروعیت می بخشند.

- قدرتی که به ذائقه ی علی(ع) این همه تلخ می آمد برای آن ها از عسل شیرین است.

به نظر نگارنده، ولع سیری ناپذیر بعضی ها برای رسیدن به قدرت و ماندن در آن، بیشتر از دو دلیل نمی تواند دشته باشد: یا از سنگینی بار مسؤولیت و عواقب اخروی آن درک و شناخت کافی ندارند و یا دارند؛ اما قدرت، یکی از اهداف آن ها است تا به اهداف مادی و دنیایی دیگر خود نایل شوند. در این میان تنها چیزی که می تواند به این پدیده ی شوم پایانی خوش ببخشد، نظارت دقیق و مطالبه ی شجاعانه ی مردم است.

 

در زمان های گذشته که قدرت موروثی و مادام العمر بود، اگر شخصی به آسیب های قدرت دچار می شد، دیگر سلب قدرت از او به سادگی ممکن نبود؛ مگر این که قدرت برتری ظهور نماید و او را از اریکه به زیر بکشاند. اما امروز به یُمن مردمسالاری، «رعیّت» به «شهروند» و «سلطان» به «نماینده ی مردم» تبدیل شده است. اگر بگذارند سازوکارهای دموکراسی فراهم و سبد کاندیداها پر و متنوع باشد، مردم می توانند نماینده ی خود را در پست ریاست جمهوری و نمایندگی مجلس، به دلخواه خود برگزینند و در صورت از بین رفتن صلاحیت شان، سُکّان قدرت را از او باز ستانند و به دیگری بسپارند. با این وجود بدانیم هرگاه بازار ناکارآمدی رواج یابد، آسیب های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی رو به سوی فلک بگذارد، نان به آجر و آب به سراب بدل گردد، خوبان و شایستگان به سنگ های بسته و لجّاره های دنیای سیاست و اقتصاد به سگ های باز بدل شوند، بی شک در انتخاب مان اشتباه کرده ایم و باید تاوان آن را بپردازیم. هشدار که تا نور آگاهی و بیداری بر جان مان نتابد و تا نتوانیم سره را از ناسره بازشناسیم، همین آش خواهد بود و همین کاسه.




تاریخ : پنج شنبه 94/11/15 | 5:36 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر