در پی مزین شدن وبلاگ وزین کمیل به مطالبی در خصوص «دخالت نظامیان در امور سیاسی» از سوی برادران فرهیخته، آقایان رجایینژاد و عباسی و با عنایت به این که این موضوع مدتها است نقل پارهای از محافل سیاسی و رسانهای است؛ بیجا ندیدیم ـ بدون قصد نقد یا تحلیل مطالب دوستان ـ چند جملهای هم از این قلم ناچیز قلمی شود. امید است ضرری از آن برنخیزد و آبی به آسیاب دشمن نریزد:
1- هرچند حضرت امام به عنوان یک رهبر ـ بلکه یکی از رهبران ـ بزرگ و مقتدر دنیا مطرح، و نظرات و منویات او منشأ بسیاری از سیاستگزاریها و تصویب بعضی قوانین موضوعه در ایران است؛ اما همین نظرات، در مقایسه با قوانین مدون، در جایگاه پایینتری قرار داشته و به لحاظ عدم برخورداری از ضمانت اجرای قانونی، نمیتواند ملاک عمل قانونی قرار گیرد.
2- تمسک به نظرات حضرت امام در دو وجه قابل بررسی است: اول به عنوان یک نظر ارشادی و دیگر به عنوان حکم حکومتی. از آنجا که ایشان ـ به عنوان ولی فقیه ـ نسبت به صدور حکم حکومتی محق بودهاند، پس بدون شک این حق برای رهبران بعد از ایشان هم محفوظ است. بنابراین رهبر فعلی میتواند علاوه بر صدور حکم حکومتی، حکم رهبر قبلی را بر اساس اقتضائات خاص نسخ نماید. البته این که تقریر در مقابل یک رفتار میتواند حکم محسوب شود یا نه؛ جای بسی تأمل است.
3- بیشک ارتش و سپاه دو نیروی نظامی هستند. هر چند وجود دو نیروی موازی (آن هم نظامی) در یک کشور هیچ توجیهی ندارد و هیچ تفسیری برنمیدارد؛ اما به فرض موجه بودن، باید بین وظایف و عملکرد آن دو تناسب و سنخیتی وجود داشته باشد. نمیشود یکی از آنها در تمام امور یک مملکت دست قدرت بگشاید و در همه چیز دخالت نماید؛ اما دیگری فقط به آموزشدادن نیروها و شهیددادن در مرزها مشغول باشد و حتی فرماندهان خود را از نیروهای سپاهی تأمین کند. با وجود چنین وضعیتی میتوان نتیجه گرفت که یا ارتش از انجام وظایف خود کوتاه میآید و یا سپاه پا از حیطهی وظایف خود فراتر می نهد. اما در هر صورت این سوال همچنان اذهان را عرصهی جولان خویش قرار داده که چه کسی پاسخگوی این افراط یا تفریط است؟ و اگر برای این وضعیت توجیه منطقی وجود دارد، پس چرامسوولان ذیربط در لاک سکوت خزیدهاند و گوشهی بیتفاوتی گزیدهاند؟
4- یکی از بزرگترین مشکلات ما عدم تثبیت جایگاه قانون و قانونمندی درکشور است. بعضی ازجلوههای این مشکل را در سه شکل میتوان مشاهده نمود:
الف-4) خلأ قانونی
ب- 4) ناقص و نارسا بودن بعضی از قوانین
پ-4) عدم اجرای صحیح قوانین موجود
چون در این مقال بحث دربارهی سپاه پاسداران است، و از سوی دیگر این نهاد قدرتمند یکی از جلوهگاههای این آسیب بزرگ قرارگرفته، لذا مشکلات قانونی یادشده را به شرح زیر میتوان در آن بررسی نمود:
اول ـ نقص در قانون: وظایف سپاه دراصل یکصد و پنجاهم قانون اساسی چنین تعریف شده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا میماند...
اگر صاحب دقت هم نباشید ـ که مطمئناً هستید ـ در مییابید که این تعریف نه جامع است و نه مانع. از این رو میتواند همهی ارگانهایی را که در جمهوری اسلامی به خدمت مشغولند در دامان خویش گردآورد. بهطوری که با یک تفسیر موسّع از آن، میتوان وظایف هر نهادی را از نهاد دیگری طلب نمود. لابد به یمن همین تعریف است که سپاه پاسداران وظایف بعضی از ارگانهای غیرنظامی را هم به دوش همت خویش میکشد و در حقیقت دولتی است که همهی وزارتخانهها را ـ در اندازهی کوچک ـ در خود جای داده است.
دوم ـ خلأ قانونی: اخیراً عدهای در جواب اعتراض به دخالت سپاه درامور غیرنظامی، اعلام میدارند که بالاخره یکی باید بیاید و کارهای بر زمین ماندهی این مملکت را بردارد. این عده قبل از هر چیز باید از خود سوال کنند:
الف) چرا باید کشوری پس از 30 سال شعار و ادعا، این همه کار روی زمین مانده داشته باشد؟
ب) آیا این کارها متولی ندارد که بیایند و آنها را از روی زمین بردارند؟
پ) چرا کسی وجود ندارد تا از متولیان انبوه کارهای روی زمین مانده سوال و بازخواست کند؟
ت)سپاه پاسداران طبق کدام قانون حق دارد مردهی کارهای دیگران را از زمین برداشته و به تشییع آن بپردازد؟
ث)فرضاً اگر قانون چنین مجوزی را داده باشد، چرا سپاه کارهای پرسود را بر میدارد و امور پر دَم و دود را به دیگران وامیگذارد؟
در بررسی موارد یادشده، رد پای خلأ قانونی را به وضوح میتوان دید که توضیح آن پا از ظرفیت فضای مجاز فراتر میگذارد و سخن به ایجاز پسندیدهتر باشد.
سوم ـ عدم اجرای قوانین موجود: در این مورد فقط به آوردن پارهای قوانین بسنده میکنیم و قضاوت را به دوستان خردمند خواننده میسپاریم. باشد که این مشت را به عنوان نمونهای از خروارها قانون معطل مانده، مورد دقت قرار دهند:
1- نیروهای نظامی و انتظامی حق دخالت در امور انتخابات اعم از امور اجرایی و نظارت را ندارند. (ماده 24 قانون انتخابات ریاست جمهوری و ماده 16 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی)
2- نیروهای نظامی، انتظامی و اطلاعاتی نمیتوانند از طرف هیچ نامزدی، نمایندگی یا نظارت داشته باشند. (تبصره 4 ماده واحده قانون حضور نمایندگان نامزدهای ریاست جمهوری)
3- مداخله، شرکت یا فعالیت کارکنان نیروهای مسلح در دستهبندیها، مناقشههای سیاسی و تبلیغات انتخاباتی ممنوع و جرم تلقی و مرتکبین به شش ماه تا سه سال حبس محکوم میگردند. (ماده 40 قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح مصوب 9/10/82)
4- اعضاء و کارکنان ارتش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی حق عضویت یا وابستگی به گروههای سیاسی را ندارند. (ماده 29 قانون ارتش، ماده 16قانون استخدامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ماده 16قانون استخدام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران)
5- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از نظر سیاسی و عقیدتی تابع ولایت فقیه بوده و از کلیه احزاب و گروههای سیاسی مستقل است و خود نیز هرگز نباید در جامعه شخصیت حزبی پیدا کرده و به صورت یک حزب یا سازمان سیاسی عمل کند. (ماده 47 اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
مطابق ماده یک قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح مصوب 1382 افراد زیر نظامی محسوب می شوند:
الف – کارکنان ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و سازمان های وابسته
ب – کارکنان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان های وابسته
ج – کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و سازمان های وابسته و اعضای بسیج، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
د – کارکنان وزارت دفاع و پشتیبانی نیروی های و سازمان های وابسته
هـ - کارکنان مشمول قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
و – کارکنان وظیفه از تاریخ شروع خدمت تا پایان خدمت
ز – محصلان موضوع قوانین استخدامی نیروهای مسلح – مراکز آموزش نظامی و انتظامی در داخل و خارج از کشور و نیز مراکز آموزش وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
ح – کسانی که به طور موقت در خدمت نیروهای مسلح هستند و طبق قوانین استخدامی نیروهای مسلح در مدت مزبور از اعضای نیروهای مسلح محسوب می شوند.
5- امروز سپاه پاسداران، علاوه بر دست یازیدن به فعالیتهای غیرنظامی، به صورت جزیرهی امنی در آمده که دست هیچ ناظر و پرسشگری به آن نمیرسد. از سوی دیگر این سوال مطرح است که اگر سپاه بخواهد سیطرهی فعالیتهای خود را ـ مستقلاً و مستمراً ـ بر تمام ارگانها و مراکز نظامی و غیرنظامی بگستراند وقدرت خویش را در مواجهه با اصل مردم سالاری بپروراند؛ چه کسی را یارای ممانعت است؟؟
6- اگر دخالت نظامیان در امور سیاسی در دنیا ممنوع شده به خاطر پیامدهای ناهنجاری است که از خود به جای میگذارد از جمله:
یک) تحجر دو) گسترش فضای امنیتی سه) محدود شدن آزادیهای مشروع چهار) تک صدایی پنج) ایجاد بیرغبتی سیاسی در مردم شش) از بین رفتن دمکراسی هفت) ایجاد بی تحرکی در جامعه در ابعاد گوناگون هشت) ...
وجود این شرایط در جامعه فقط مطلوب حکومتهایی است که هم از مردم میترسند و هم سودای ترسانیدن آنها رادر سر میپرورانند. چنین نظامهایی از مردم خود ـ بقدر سالهای نوری ـ دورند و به انحطاط، مجبور! پس لازمهی یک جامعهی آزاد و پویا، دوری از فرهنگ و روحیهی نظامیگری است. چه این موضوع در قوانیناش ذکر شده و چه نشده باشد. آن ها که در قوانین خود برای موضوع «عدم دخالت نظامیان در امور سیاسی» جایی باز نمودهاند – سرو گردن که هیچ- قد و قوارهای از ما بالاترند.
7- مواردی از آن چه که دربارهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته شد، در بارهی «بسیج» – که یکی از ارگانهای وابسته به آن است- هم صادق است. البته در مورد سوابق، جایگاه و عملکرد بسیج سخن فراوان است که اگر عمر بپاید، فرصتی دیگر بباید!
8- از آنچه در این مقال به رشتهی نوشته درآمد میتوان نتیجه گرفت که ولایت مداربودن، گردن نهادن به حکم حکومتی و اعتقاد عمیق به ولایت فقیه – که در جامعهی ما نهادینه شده است – به تنهایی نمیتواند پرسشها، شبهات و ابهامات مبنایی در این موضوع (از بند سوم این نوشته به بعد) را پاسخ بگوید و راهحلی بجوید. بیپاسخ ماندن همین ابهامات و نقاط کور است که کمکم بعضی از نهادها و تعدادی از شخصیتها را زیر تیغ سوال برده و قدم بعدی هم نوبت به اصل نظام خواهد رسید. در آن حال چه کسی میتواند آب رفته را به جوی بازگرداند و چهرههای برگشته از نظام را دوباره به سویش بگرداند؟
.: Weblog Themes By Pichak :.