کجا بهائیان ایران دوست و ایران گرا بوده اند؟ چرا شمار این فرقه ضاله محدود را زیاد جلوه می دهند؟ فرقه ضاله ای که کعبه اش در سرزمین های اشغالی فلسطین و قبله اش اسرائیل است و به جز نقش ستون پنجم دشمن در حدود دو قرن پیدایشش، گلی به سر ایران و ایرانی نزده است. چرا اصرار داریم این فرقه پلید را قهرمان ایران گرایی معرفی کنیم؟ این در حالی است که در مرام و آیین این فرقه ی ضاله، اساساً ایرانی گرایی مطرود است و اصول و اعتقادات "جهان وطنی" مورد توجه است
« باید کسانی سرکار بیایند که اولویتشان اسلام باشد نه ایرانی بودن، اینکه شعار ایران بدهند، این شعار بهاییها هم هست. »
شبکه ایران - حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا / طی روزهای گذشته بیاناتی از حضرت آیت الله مصباح یزدی در جریان سخنرانی دانشگاه شریف منتشر شد که خاطره شرایط تلخ و بغرنج اختلاف افکنی بین نیروهای عدالتخواه در سال های 89 و 90 را در آستانه انتخابات حساس ریاست جمهوری 92 زنده کرد. سایت رجانیوز این جملات را از آیت الله مصباح نقل کرده است:
در برخورد با این جملات دو فرض اساسی را می توان در نظر گرفت: الف) جمله مذکور برآمده از یک شیطنت ژورنالیستی در تنظیم خبر با هدف تعمیق شکاف ها و جریان سازی سیاسی علیه دولت است. ب) خبری از شیطنت رسانه ای نیست و سخنران محترم دقیقا همین جملات را بیان کرده است. این سخن از آن جهت که سست و به دور از منطق است، به نظر می رسد احتمال اول صحیح تر باشد و بسیار بعید است که استاد مصباح این چنین سخن بگوید. چراکه با این منطق، هرکه دم از ایران و ایرانی بزند بهائی است! در هر صورت بازخورد این سخنان با توجه به توصیه های رهبری معظم انقلاب اسلامی مطلوب ارزیابی نمی شود.
در این باره گفتنی هایی هست:
الف) بهائیت؛ دشمن ایرانیت و معتقد به «جهان وطنی»
)یکی از تعالیم دین بهائی برای رسیدن به هدف این آئین که همانا وحدت عالم انسانی است، وحدت لسان و خط است. بدین صورت که باید جمیع ملل از اهل معارف و علوم با اتفاق نظر یک زبان را به عنوان زبان عمومی انتخاب کنند تا هر فرد فقط نیازمند یادگیری 2 زبان باشد. یکی زبان وطنی که با که با قوم خود گفتگو کند و دیگری زبان عمومی که با اهل عالم محاوره کند. و دیگر محتاج یادگکیری زبان سومی نباشد ( چندی پیش شعر خوانی مرحوم دکتر حسن حبیبی در فرهنگستان زبان فارسی از سیما پخش شد که پر ازجملات ستایش آمیز از ایران و ایرانی بود و آن مرحوم با اشک های جاری دلدادگیش به ایران را فریاد می کرد. حال بر اساس منطق "هرکس از ایران و ایرانی دم بزند بهایی است" آیا دیگر نخبه ای برای کشور باقی می ماند؟ با این ملاک باید فاتحه شعرا را خواند و کار تمام ایران دوستان را تمام شده فرض کرد!
کجا بهائیان ایران دوست و ایران گرا بوده اند؟ چرا برخی ها، نسل دلداده ایران را به بهائیت خوش بین می کنند؟! و چرا شمار این فرقه ضاله محدود را زیاد جلوه می دهند؟ فرقه ی ضاله ای که کعبه اش در سرزمین های اشغالی فلسطین و قبله اش اسرائیل است و به جز نقش ستون پنجم دشمن در حدود دو قرن پیدایشش، گلی به سر ایران و ایرانی نزده است. چرا اصرار داریم این فرقه پلید را قهرمان ایران گرایی معرفی کنیم؟ این در حالی است که در مرام و آیین این فرقه ی ضاله، اساساً ایرانی گرایی مطرود است و اصول و اعتقادات "جهان وطنی" مورد توجه است.
بر فرض محال و صد در صد غلط و بی اساس، تصور می کنیم که ایران گرایی و دم زدن ملت ایران از شاخصه های بهائیت باشد، آیا باید هرکه دم از ایران زد را بهائی بدانیم؟! آیااین استدلال سست و عوامانه نیست؟
برای من جای سوال است که چرا برخی با سوء استفاده از نام بزرگان و احتمال زیاد با شیطنت های ژورنالیستی به دنبال اختلاف افکنی و کدورت آفرینی هستند؟ چرا برخی سایت ها در تلاشند که از استاد مصباح یزدی همواره چهره ای عبوس و دور از منطق نمایش دهند؟ همچنان که در دوران وانفسای حاکمیت اصلاح طلبان نیز روزنامه هایی که پایگاه دشمن بودند همین روش را به کار می بردند و با تقطیع ناجوانمردانه سخنان استاد، به دنبال ارائه چهره ای خشن و بی منطق از ایشان بودند.
ب) نظر رهبر انقلاب درباره اتهام به دولت
رهبر معظم انقلاب بعد از مطرح شدن بحث مکتب ایرانی و حمله شدید به دولت، در دیدار دوم با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم فرمودند: « دولتمردان فعلی حرف حق و حرف نظام و حرف انقلاب را میزنند و جای نگرانی نیست... من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم دادم ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد.»
بر این اساس اگر گفته شود که در رفتار دولت مقداری زیاده روی شده شاید قابل پذیرش باشد و همانطور که رهبری به آن اشاره فرمودند باید به عنوان یک اختلاف سلیقه و یا احیاناً اختلاف عقیده تلقی شود (دیدار با سپاهیان 90/4/13 ) اما تهمت بزرگ بهائی گری و بابیت و دشمنی با اسلام و عضویت در فرماسونری از آن دست تهمت های بزرگ و گناهان کبیره ای است که نه تنها تهییج احساسات و تعمیق اختلافات را موجب می شود، بلکه زمینه ساز بازگشت فتنه گران به فضای سیاسی را فراهم می سازد.
متأسفانه رسانه هایی که خود را به جبهه پایداری منسوب می کنند، با این موج آفرینی عملا در حال تکرار اشتباهات ماه های منتهی به انتخابات مجلس نهم هستند که منجر به تشکیل مجلسی با ترکیب فعلی گردید. جالب آنکه قهرمان تهمت زنی به دولت و فراماسونر خواندن مسئولان ارشد اجرایی، علاوه بر فهرست پایداری در فهرست جبهه متحد نیز جای گرفت!
ج) چه کسی « چاوز » سوسیالیست را مروج مهدی موعود (عج) کرد؟!
این جملات نیز در از زبان حضرت آیت الله مصباح، نقل شده است: «مراقب باشید حرفهای غلط نگویند، نیایند بگویند از حکومت صالحان حرف میزنیم و رئیسجمهور ونزوئلا را مطرح کنند.»
توجه خوانندگان محترم را به این سخن چاوز در ملاقاتش با «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگران فلسطین – در غیاب دکتر احمدی نژاد- جلب می کنم :
« برای ما مسیحیان واقعی، قدس، سرزمین مقدس است ... دو سه روز پیش که با احمدی نژاد، مرور می کردیم، همانگونه که آموزه های قرآنی می گوید؛ اینها برخواهند گشت!
یک روز عیسی در حالیکه دست مهدی (عج)؛ امام دوازدهم را گرفته است می آید، و در آن روز، صلح همه جهان را فراخواهد گرفت.
ما به مهدی و عیسی می گوییم زود بیایید! زود بیایید! بیایند (بغض چاوز) سریع بیایند! ( تشویق حضار)»
ان شالله بزرگان جسارت این طلبه ی ناچیز را خواهند بخشید. باید پرسید آیا صدها سفر بزرگان حوزوی از جمله استاد مصباح به اسپانیا و آمریکای جنوبی و سایر نقاط جهان تاکنون چنین بازده ای داشته است؟ آیا حضرت آیت الله مصباح توانسته است رهبر سوسیالیست آمریکای لاتین را به یک مروج اسلام و مهدویت تبدیل کند؟
با این وجود این شاهکار در کارنامه دکتر احمدی نژاد ثبت است. رئیس جمهور اسلامی ایران کاری کرد که جناب چاوز به جای ترویج آرمان های چپ گرایانه از آمدن مهدی (عج) سخن بگوید. بنده به خاطر دارم که دکتر احمدی نژاد در موسسه ی امام خمینی (ره) نیز از ابراز گرایش مخفیانه ی چاوز به شیعه ی اثنی عشری خبر داده بود.
کمی انصاف به خرج دهیم، آیا منظور رئیس جمهور مظلوم ما از "حکومت صالحان" حکومت "چاوز" است؟
رساندن دین به تمام نقاط عالم یکی از وظایف علمای قم است. حال که این وظیفه مهم و بعضا بر زمین مانده را رئیس جمهور انقلابی و مکتبی به انجام رسانده است، چرا این چنین زیر پایش را خالی می کنیم؟ آیا حوزه علمیه نباید با استفاده از این فرصت به تبیین حقائق اسلامی برای پاک ضمیرانی چون مرحوم چاوز بپردازد؟
د) تأکید امام خامنه ای در تحذیر همه و اهل قم
حضرت امام خامنه ای در دیدار مردم قم در 19 دی امسال که حضرت آیت الله مصباح یزدی هم حضور داشتند فرمودند :
« یک نکتهى مهم - براى شما جوانان عزیز قمى عرض می کنم ... - شما اگر حواست پرت شد، شما اگر از موقعیت خودت غافل شدى، دلیل این نمیشود که دشمنى هم که در مقابل توست، حواسش پرت شده باشد؛ او ممکن است حواسش جمع باشد، بزند. پس باید حواسها جمع باشد. اینکه ما این همه عرض میکنیم، توصیه میکنیم، تأکید میکنیم، هم به مسئولین، هم به مردم، که خودتان را به مسائل فرعى سرگرم نکنید، براى خاطر این است. اینکه به مطبوعات، به رسانهها، به روزنامهها، به پایگاههاى اینترنتى که امروز رواج پیدا کرده است، هى سفارش میکنیم که از وارد کردن حرفها و مطالب نادرست - که ذهن مردم را مشغول میکند - به فضاى ذهنى مردم پرهیز کنید، به خاطر این است. » ( 91/10/19 )
همچنین ایشان در دیدار با بسیجیان خراسان شمالی فرمودند:
«بعضىها نقطهى درگیرى را اشتباه میکنند؛ خمپاره و توپخانهى خودشان را آتش میکنند به سمت یک نقطهاى که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است. بعضىها رقیب انتخاباتى خودشان را «شیطان اکبر» به حساب مىآورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحى که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتى که شیطان اکبر نیست. من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمروئى؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالى که زید و عمرو هر دو ادعاى انقلاب و اسلام میکنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیرى با دشمن را مشخص کنیم. » (24 / 7 / 91)
هر چه ما بگوییم : «سال ها باید سجده کنیم تا شکر ولایت فقیه را به جا بیاوریم و ... » باید خاطرمان باشد که ابلیس انگاری افراد و مخالفین سیاسی، خروج از ولایت فقیه است. باید امیدوار بود که مکاران صحنه ی سیاست و رسانه های آنان دیگر با تقطیع کلمات حضرت آیت الله مصباح به هزینه کردن نماد بصیرت حوزه، برای مقاصد شوم خود نپردازند .
ه) آیا منحرفان می توانند ارزش های انقلاب را کاملاً برجسته کنند؟
بزرگان اخلاقی حوزه که حضرت آیت الله مصباح هم از همین بقیة السلف می باشند، به ما آموخته اند که اگر به فرض، در افراد انحرافی دیده شد، باید در رفع آن ناصحانه کوشید نه اینکه با جنجال آفرینی راه صلاح را بست و فرصت نفوذ خناسان را ایجاد کرد. ما حتّی درباره شخص "باب" هم داریم که علمای شیراز و تبریز ساعت ها با وی به مناظره پرداختند و سپس حکم به انحراف او دادند!
رهبر معظم انقلاب در دیدار 6 ماه قبل خود با هیئت دولت فرمودند:«در این سالهائى که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاىانقلاب و چیزهائى که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم،خوشبختانه برجسته شده: مسئلهى سادهزیستى مسئولان، استکبارستیزى، افتخار به انقلابیگرى. یک دورهاى بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگرى و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعى میکردند به عنوان یک ارزش منفى یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. امروز خوشبختانه اینجور نیست، درست بعکس است؛ گرایش عمومى مردم و مسئولان کشور به حرکت انقلابى، جهتگیرى انقلابى، ارزشهاى انقلابى و مبانى انقلاب است...
خب، هر بینندهاى احساس میکند و مىبیند که تلاش دشمنان در مقابلهى با جمهورى اسلامى در این سالهاى اخیر، در همین شش هفت سال گذشته و بخصوص در این دو سه سال اخیر، بیشتر شده. به نظر من دو سه عامل تأثیر دارد که ما اگر بدانیم انگیزههاى دشمن از کجا ناشى میشود، تکلیف خود را در برنامهریزىهامان بهتر میفهمیم. به نظر من یکى از علل این دشمنىها، همین پیشرفتهاى شماست؛ یعنى میخواهند این پیشرفتها کند شود. جمهورى اسلامى با داعیهى اسلامخواهى، با داعیهى مردمسالارى اسلامى، با داعیهى رد و نفى مستدل لیبرال دموکراسى، براى تشکیلات استکبارى دنیا یک خطرى است. هرچه شما بیشتر پیشرفت کنید، این خطر براى آنها بیشتر خواهد شد. میخواهند جلوى این را بگیرند.
عامل دوم این دشمنىها، زنده شدن شعارهاى انقلاب است. وقتى شعارهاى انقلاب کمرنگ شود، پنهان شود، آنها طبعاً بیشتر خوششان مىآید و چهرهى همراهترى میگیرند؛ هرچه شما شعارهاى انقلاب را پررنگتر کنید، آنها چهرهشان عبوستر و خصمانهتر میشود؛ این چیزِ طبیعى است»
به راستی مگر می شود دولتی که همین 6 ماه قبل، اینگونه از سوی رهبر انقلاب توصیف شده است، بزرگترین خطر از صدر اسلام تا کنون باشد؟! آیا خطرناک توصیف کردن دولت دهم همان منطق هاشمی رفسنجانی نیست؟
و) زنگ خطر شکل گیری تشکل های افراطی در کشور
این روش کودکانه که با استناد به کلمات تقطیع شده یک انسان بزرگ و با مبنا قرار دادن اخبار مراکز بعضاً تحت نفوذ جریان های قدرت و ثروت، بر خلاف منش رهبری حکم ارتداد و انحراف افراد صادر می شود، روش خطرناکی است که می تواند زمینه ساز شکل گیری گروههای افراطی باشد. چناچه امروز هزاران جوان بازی خورده مسلمان با استناد به ظواهر غیر اسلامی دولت "بشار اسد" منطقه و خط مقدم مقاومت را نا امن کرده اند.
در شرایط کنونی این نوع سخنان چون ریگی در برکه ی احساسات نیروهای کم تجربه ی انقلابی است که در کرانه های آن امواج بلند اختلاف و فتنه هایخانمان برانداز به وجود می آورد. خود بگویید ثمره ی بیش از دوسال اختلاف و تهمت زنی به عدالتخواهان چه بود؟!
البته هرچه این اتفاقات پیش بیاید، انقطاع از اسباب و توکل به خداوند متعال و توسل به ذات مقدس ولی عصر علیه السلام بیشتر و محکمتر شده و ما هم امیدمان به دفع فتنه از جانب آن ولی الله الأعظم است .
.: Weblog Themes By Pichak :.