در آغاز برای ورود به بحث، تعریف اصطلاحات زیر لازم می نماید:

1- آگاهی سیاسی:به مجموعه اطلاعاتی در باره ی سیاست داخلی و خارجی اطلاق می شود که به فرد امکان می دهد بتواند به تحلیل و بررسی امور سیاسی بپردازد.

2- دیپلماسی:به معنای سیاست، علم سیاست، فن ارتباط با کشورها، مجموعه قواعدی که از روابط بین دولت ها بحث می کند.

3-     دیپلمات: سیاستمدار، مطلع در امورسیاسی

4- انقلابی:شخص یا جریانی که نسبت به وضع موجود معترض بوده و به دنبال تغییر آن وحرکت به سوی وضع مطلوب از راه جنبش عمومی و حرکت مردمی است.

انقلابی که دارای ایده، نقشه و استراتژی است و انقلابیونش دارا ی آگاهی سیاسی بوده و می دانند که به دنبال چه هستند و چگونه باید به دنبال خواسته های خود باشند، به محض پیروزی، فرزندان خود را جهت اداره ی امور به دسته های مختلف تقسیم می کند. آن هایی را که فقط شور انقلابی داشتند و وسیله ای برای ایجاد هیجان و حرکت در توده های مردم بودند پس از پیروزی، در مشاغل معمولی به کار مشغول می کند، آن هایی را که صاحب ایده و نقشه ی راه بودند، به پست های مهم مشاوره ای می گمارد، عده ای هم که توان مدیریت دارند لازم است از پست های مدیریت در سطوح مختلف برخوردار شوند و در نهایت کسانی که دارای قدرت دیپلماسی بالایی هستند باید در پست های مدیریت کلان سیاسی به ایفای نقش بپردازند.

یکی از عوامل توفیق انقلاب ها، شناسایی مهره ها و به دنبال آن مهره چینی و مهره سازی است. شکی نیست که همه ی انقلابیون باید در کنار انقلاب باشند و به کمکش بشتابند؛ چون در صورت غایب بودن انقلابیون، ضدانقلاب آسان تر می تواند در تاروپود انقلاب رخنه کرده و آن را به کجراهه بکشاند. انقلاب هم نباید در روند پس از پیروزی، انقلابیون را به سادگی فراموش و یا از قطار خود خارج نماید. ولی حمایت متقابل انقلاب و انقلابیون به هم نباید به سهم خواهی افراد یا جریان های انقلابی از انقلاب منجر شود یا آن ها خود را صاحب انقلاب تلقی کرده و به بهانه ی مصلحت، موم انقلاب را در دستان قدرت خود به اشکال مختلف درآورند. بعضی از انقلابیون می اندیشند که چون در به بار نشستن انقلاب نقشی داشته اند، پس تا هستند باید همچنان بمانند و اسب قدرت خود را برانند. شاید این سخن درستی نباشد که «انقلاب فرزندان خود را می بلعد» ولی این گونه هم نیست که مادام العمر به آن ها شیر بدهد و در هر شرایطی تر و خشک شان کند. اگر فرد یا جریانی–که بنا بر دست داشتن در فن خطابه و شعر و سخنوری- در تهییج احساسات انقلابی مردم نقش داشته، حالا بخواهد با تمسک به همان فنون و با نادیده گرفتن اصل شایسته سالاری و تقسیم نیروها بر اساس توان و تخصص(که دربالا آمد)، سهم بیشتری در انقلاب داشته باشد، از انقلاب ابزاری برای مطامع خود ساخته و اصل انقلاب را به پرتگاه نیستی کشانده است.

با توجه به تعاریفی که در آغاز این نوشته آمد هر فرد یا جریان انقلابی الزاماً نمی تواند مدیر یا دیپلمات باشد؛ بنابر این حق ندارد در پست های مهم مدیریتی و دیپلماتیک به ایفای نقش بپردازد. بعضی ها انقلابی بودن را به بی مهابا عمل کردن و پوست کنده و ناسنجیده سخن گفتن تعریف می کنند. اگر این ها عهده دار پست های حساس هم باشند، اظهار نظرها شان دو پیامد منفی به دنبال دارد:

اول این که با چنین سخنانی شأن انقلابی بودن و انقلابی گری را خدشه دار می کنند؛ زیرا با رفتار خود به دیگران اعلام می کنند یک انقلابی کسی است که بدون علم و آگاهی و بدون در نظر گرفتن شرایط لازم سخن می گوید، همان وجهه ای که ما امروز از بسیج ساخته ایم و به دیگران معرفی کرده ایم.

دوم این که باید اشتباهی صورت گرفته و جریان به غیر روال خود چرخیده باشد که یک غیر مدیر و غیر دیپلمات بتواند در کشوری تصمیمات مهم و دیپلماتیک گرفته و یا در بسیاری از تصمیمات اساسی تأثیر بگذارد. در یک کلام می توان گفت «آن که زبان دیپلماسی نمی داند، جایش در پست های حساس و دیپلماتیک نیست؛ حتی اگر انقلابی باشد و آن که زبان دیپلماسی می داند باید نقش های دیپلماتیک را بر عهده بگیرد؛ حتی اگر انقلابی نباشد». این اصلی است که اگر جریان مدیریت سیاسی بر مدار آن نگردد وضعیتی به بار می آید که امروز شاهد آنیم و تغییر در این وضعیت نیز جز از راه اقامه ی فرهنگ شایسته سالاری و تقوای سیاسی در میان سیاستمداران ممکن نیست.

(1/12/91)




تاریخ : یکشنبه 91/12/6 | 2:24 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر