• وبلاگ : کميل
  • يادداشت : ديپلماسي و انقلابي گري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رجائي 
    با سلام
    فقط جهت آگاهي آقاي رضايي که متأسفانه بعداز چندين سال رفاقت و حضور در جمع دوستان هنوز خبر از مدرک تحصيلي آنها ندارد مي نويسم. جمع کميل تشکيل شده از:
    1 ـ مدرک کارشناسي ارشد جامعه شناسي، طلبه و ده ها مقاله و تأليف در زمينه علوم اجتماعي و سياسي و...
    2 ـ کارشناسي علوم سياسي، کارشناسي ارشد علوم سياسي، طلبه و ده ها سال تجربه کاري و نوشته و مقاله در اين زمينه و...
    3ـ کارشناس علوم سياسي، کارشناسي ارشد تاريخ، طلبه و ده ها مقاله و نوشته در اين زمينه ها با سابقه تدريس و...
    4 ـ کارشناس حقوق با بيش از 25 سال تدريس و مقاله و نوشته در زمينه هاي علوم اجتماعي و...
    5 ـ کارشناسي ارشد مديريت با بيش از 25 سال سابقه مديريتي و فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و...
    6 ـ کارشناسي ارشد حقوق، طلبه و سابقه فعاليت اجتماعي و وکالت و...
    7 ـ دکتراي تاريخ و بيش ده ها سال تدريس در مدارس و دانشگاه ها و ده ها تأليف و...
    8 ـ دکتراي پزشکي، ولي داراي سابقه کار فرهنگي و سياسي و اجتماعي در دانشگاه ها بيش ده سال
    9 ـ کارشناسي حسابداري ولي با سابقه ده ساله تدريس در مدارس و مطالعات فرهنگي و سياسي و...
    باز هم بگم؟! از بقيه دوستان که نام نبردم عذر خواهي مي کنم، آقاي رضايي بر نداشتن مدرک سياسي و علو اجتماعي معترض بودند. ولي ديدن که به جز يک پزشک محترم بقيه همه داراي مدرک علوم اجتماعي بودند. البته اين پزشک عزيز بيشتر از خيلي از صاحبان مدرک از مسائل سياسي و اجتماعي سر در مي آورند.
    علي آقا نکنه اظهار نظرها و نوشته ها و کامنت هايت هم مثل اين شناخت دوستان باشه؟ پس....
    به به! جناب عليمحمدي عزيز! چشممان به جمال کامنتتان روشن شد!
    علي جان! ميداني که حداقل دو نفر از دوستاني که مطلب ميگذارند ، مدرک علوم سياسي دارند و از قضا همانها بيش از بقيه حرص و جوش ميخورند که چرا پا تو کفش ديگران ميکنيد؟!
    انقلاب در لغت به مفهوم دگرگوني شديد است و در اصطلاح به تغييرات وسيع سياسي و اجتماعي اطلاق ميشود(تغيير نظام سياسي يا تغييرات عمده در ساختار داخلي يک نظام. نظير انقلاب! مشروطه و انقلاب اسلامي57) اما پس از انقلاب ، انقلابيون مجبورند براي حفظ نظامي که به وجود آورده اند ، محافظه کار شده و با چنگ و دندان از رهاورد انقلابشان محافظت کنند. بنا بر اين انقلابي بودن در دوره تثبيت بي وجه بوده و با مقصود انقلابيون در تنافي است. زيرا انقلابي خواهان تغييرات و دگرگونيهاي طوفاني است که هيچ حکومتي به انقلابيونش تا وقتي که توان و قدرت دارد ، اجازه چنين کاري را نميدهد. تعجب دنيا هم از ما به خاطر همين است که چرا پس از سالها پس از انقلاب ، ما هنوز هم انقلابي هستيم!
    + عليمحمدي 
    با سلام خدمت دوستان، به نظر مي رسد يک اصل مهم در اينجا مغفول مانده که مي تواند هر دو عرصه ديپلماسي و انقلابيگري را معني و جهت بدهد و آن اصل تأمين منافع ملي است. فرد انقلابي اگر چه با نيتي صادقانه و قصد خدمت به انقلاب، با مواضع و سخنان اصطلاحا خودجوش و انقلابي خود و ديپلماتي که به دور از اهداف انقلاب و در حالت روزمرگي سياسي عمل مي کند اگر چه آشنا به زير و بم قواعد ديپلماسي و کاربلد اين حوزه باشد، هر دو به يک اندازه از منافع ملت دورند و خدمتي به آن نمي کنند. اما اگر اين اصل مد نظر هر يک از اينها قرار گيرد جسارتا عرض مي کنم که مي توان هر دو را داشت و در جهت خدمت به منافع ملي به کار انداخت؛ البته منافع واقعا ملي نه تعريف شده.
    + علي 

    سلام
    جناب عباسي عزيز.. من نگفتم کلاً بي ربط است.. مطلب ايشون سخنان رهبري رو در ذهن زنده کرد بنده بر اساس انقلابي گري در نظام خودمون و از ديد رهبري اين مطلب رو نقد کردم...
    اينجا دوستاني که مطلب ميگذارن هيچکدوم مدارک سياسي و علوم اجتماعي و اقتصاد ندارن ولي مطلب ميگذارن و بحث هم مي کنن..!
    پس فقط بحث هاي پزشکي و تاريخي و فقهي اينجا جواز بحث دارن درسته؟! بعضي دوستان حوصله بحث ندارن.. ولي خب من حوصله ام زياده.. اينجا ميام تا بياموزم و شبهاتم رو حل کنم... مثل همين التفات! موفق باشيد

    علي جان! دلبندم! التفات درست است نه التفاط.
    ميگم بنده خدا آقاي رجائي حق داره از دست شما حرص و جوش ميخوره ها! خب يا در حيطه تخصص نظر بديد يا اصلاً نظر نديد. طوري ميشه؟ آخه اين چه حرفيه که ديپلمات و انقلابي گري به هم ربطي ندارن؟!!!!!!
    + علي 

    با سلام
    ممنون از جوابتان.. تعريف ديپلمات در مطلب شما بر طبق تعريف ديپلماسي تان تعريفي ناکامل است ..

    شما در متن از آغاز يک حرکت انقلابي تا رفتارهاي انقلابي و اشتباهات ممکنه صحبت فرموديد.. من هم خارج از اين مطلب حرفي نياوردم.. شما در جواب جناب "ع-ف" از اين مطلب به عنوان يک اصل سياسي نام برديد که در کشور ما هيچ دانايي نيست که آن را اجرا کند!.. بنده حرفم نقد اين اصل است و اگر التفاط فرموده باشيد آن را با نظر خودم به گونه اي ديگر عرض کردم..
    ضمناً تيتر مطلب شما ناخودآگاه انسان را به صحبت رهبري سوق مي دهد و گرنه بحث ديپلمات و انقلابي گري في ذاته و در نگاه اول ارتباط خاصي با هم ندارند.. بله.. من با نگاه به صحبت هاي رهبري به اين مطلب نگاه کردم ولي دعوا و تعصبي در کار نبود.. شرمنده از جسارت بنده.. موفق باشيد

    + علي 

    سلام..
    در محضر بزرگان جسارت است ولي دو سه نکته به نظرم آمد در مورد مطلب خوب و مهم و درست تان عرض کنم:
    1- ديپلمات يک رابط در امور سياسي با ديگر ملل است. لذا ممکن است کسي سياستمدار و مطلع باشد ولي ديپلمات نباشد و برعکس!.
    2- در مورد تعريف انقلاب به نظرم عبارت "از راه جنبش عمومي و حرکت مردمي" در موقع انقلاب و قبل از آن مصداق دارد. لذا ممکن است کسي انقلابي بماند و فکر کند ولي اين خصوصيت او همراه با جنبش و حرکت مردمي نباشد.
    3- به نظرم در يک حرکت و جرياني که با انقلاب و تغيير اساسي ساختار همراه است وجود افرادي با تفکر نزديک و منطبق بر آن انقلاب در رئوس اجرايي امري بديهي و عقلانيست وليکن استفاده و مشاوره از تمامي نيروهاي متعهد و متخصص، صاحبان ايده و نقشه با هر طرز تفکر در سيستم هاي اجرايي پايين تر نيز امري بديهي و عقلاني به نظر مي رسد.
    4- به نظرم در شرايط کنوني جهان انقلابي ماندن و بودن امري بسيار سخت و دور از ذهن است زيرا مناسبات سياسي و اقتصادي و.. عالم را که البته ترجمان آن را در داخل نيز داريم کساني بر عهده دارند که خيلي با اين روش تفکر موافق نيستند و سعي در قرين کردن اين طرز فکر با تحجر و تندي دارند که باز هم البته در داخل با همين تعريف شناخته مي شود حتي متاسفانه در بين بعضي باصطلاح نخبگان.
    موفق و مويد باشيد


    پاسخ

    سلام علي آقا! لازم است در مورد يادداشت حضرتعالي نکاتي - هرچندکوتاه - عرض شود:
    1- تعريف کلمه ي ديپلمات در فرهنگ لغت همان است که در نوشته ي حقير آمده.
    2- بد نبود اگر نوشته را با دقت و بدون پيش فرض ذهني و به دور از تعصب مي خوانديد.پيشنهاد مي کنم اگر فرصت داريد، يک بار ديگر اين گونه بخوانيد.
    3- بحث انقلابي بودن، انقلابي ماندن، پيروي از ارزش هاي انقلاب از مباحثي است که شما در يادداشت وزين تان به آن پرداخته ايد؛ اما متأسفانه ربطي به موضوع نداشته و بنده هم با آنها مخالف نيستم. نوشته ي«ديپلماسي و انقلابي گري» دعوايي را مطرح نکرده که شما در ميان آن به تعيين بعضي نرخ ها مشغول شده ايد.
    + ع -ف 
    سلام مطالب شما قابل بحث و نقد است که در اينجا نمي توان اين کار را انجام داد.فقط يک سوال: به نظر شما اين الگوي سياسي و حکومت داري در کشور ما قابل اجراست
    پاسخ

    سلام بر شما! اولاً حقير ادعا نمي کنم در اين وجيز و با اين بضاعت اندک چيزي نوشته ام که نقصي ندارد. لذا بسيار خوشحال مي شوم اگر بحث و نقد مهمي نسبت به نوشته و يا پيرامون همين مباحث داريد مطرح ويا ارسال بفرماييد تا از آن استفاده کرده و اگر ممکن باشد در وبلاگ کميل به معرض استفاده ي ديگران هم قرار گيرد. آدرس بنده (h.hoseyni00@gmail.com).
    ثانياً آنچه در اين نوشته آمده يک «الگوي سياسي» نيست؛ بلکه يک «اصل سياسي» است که همه ي حکومت ها با داشتن هرالگوي سياسي بايد از آن تبعيت کنند و در کشور ما هم قابل اجرا است ولي دريغ از يک مجري دانا و توانا!
    + حميد 
    سلام. به مطلب خوبي اشاره کرده ايد. اما فارغ از اين بحث نظري، از حيث عملي در بسياري از کشورهاي جهان، مناصب سياسي در ساختار حکومت، به گونه اي تقسيم شده که سعي مي شود تا جايگاه رئيس دولت، اين شيوه تجويزي شما مورد عمل قرار گيرد؛ لکن در مراتب بالاتر از رئيس دولت، معمولا توجهي نمي شود يا کمتر مورد توجه قرار مي گيرد؛ مثلا کشورها در قبال اظهارات ملکه انگليس انتظار چنداني ندارند که اصول ديپلماسي رعايت شود، اما از نخست وزير انگليس انتظار مي رود که اين اصول را کاملا رعابت کند. البته در جوامعي که رهبر يا پادشاه آن از سطح اختياراتي فراتر از رئيس دولت بهره مند باشد، باز انتظار مي رود که اصول و قوانين رايج و حاکم بر روابط سياسي و ديپلماسي را مورد توجه قرار دهند.........
    پاسخ

    ضمن سپاس از اظهار نظر شما بايد عرض کنم که بالاخره هرکس در هرکشور بايد براساس تخصص اش به کار گمارده شده و در محدوده ي مسؤوليت و وظايف اش سخن بگويد. اگر فردي در کشور مقام تشريفاتي دارد، دنيا به صحبتش به گونه اي نگاه مي کند و اگر صاحب نفوذ باشد، به گونه اي ديگر. از سوي ديگر هيچ شخص ذي نفوذي نبايد هنگام تصميم گيري قاطعانه سخن بگويد و راعيانه تصميم بگيرد ولي هنگام پاسخگويي کنار بکشد و ديگران را متهم کند.اين پديده ي ناميموني است که از خلط وظايف صدها مشکلف ديگر پديد مي آيد.
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ يكشنبه 6 اسفند 91 نوشته (ديپلماسي و انقلابي گري) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    سلام!
    برادر فرزانه و فرهيخته! بي مهابا از نظر رسم الخط فرهنگ لغت بي محابا است. مگر آن که استعمال اين کلمه را با توجه به معنايش (بدون ترس و واهمه) در نظر داشته باشيد. يعني از هيبت و ابهت باشد نه از حب و محبت