احترام و اطاعت مردمان، نتیجه وارستگی و ساده زیستی عالمان!
چه در بیرون درماندی، درون آی / بنه در مسلخ وارستگی پای
مدد از عشق جو وز عشق یاری / ببین وارستگی و رستگاری
در تاریخ آورده اند؛ ناصرالدین شاه قاجار در اوایل سلطنت خود برای زیارت مشهد مقدس، عازم آن دیار شد. سر راه در شهر سبزوار اطراق کرد. روزی نزدیکی های ظهر به خدمت آیت الله حاج ملا هادی سبزواری، فیلسوف عصر [بزرگ فیلسوف پس از ملا صدرا] رسید. پس از قدری احوال پرسی و گفتگو، شاه عرض کرد که دستور ناهار دهید، میل داریم هرچه، هر روز خودتان میل می فرمایید، همان را آماده سازند تا امروزی را مهمان سفره ی شما باشم و تبرکاً از غذای شما تناول نمایم! آیت الله به فردی که مأمور پذیرایی بود دستور داد که ناهار هر روزه را بیاورند. ظرفی دوغ و دو عدد قاشق چوبی و مقداری نان خشک شده حاضر کردند. مرحوم سبزواری با دستان خود نانها را خرد کرده و در ظرف دوغ ریخته (ترید کرده) پس از به هم زدن، قاشقی به شاه داد و فرمودند: بسم الله! بفرمایید! و خودشان هم مشغول صرف ناهار شدند. شاه هم به ناچار قاشقی نان ترید شده به دهان گذاشت، اما فرو بردن و جویدن نان خشکیده و ماست ترشیده، با قاشق چوبینه برایشان بسی سخت نمود.
هله می گو که سخن، پر زدن آن مگس است / پر زدن نیز نماند چو رود دوغ فرود
پس از صرف ناهار، هنگاه وداع، شاه به ظاهر بهر خدا، کیسه ای پول داد به حاج آقا. آقا فرمود: بر دارید پولتان را! «چنانکه نان ما از گلوی شما پایین نمی رود، پول شما هم از گلوی ما پایین نخواهد رفت.» شاید بگفتا: معده ی پر دوغ، به ز گوش پر دروغ و عمل کم فروغ!
سلطان جور کی داند که؛
این دوغ خورده، مستی ها پیدا کند / های و هوی ها و سرگرانیها پیدا کند.
بله! این وارستگی و عدم وابستگی به سلاطین و حکومت، آن آزادگی و شجاعت را در پی خواهد داشت! و حمایت و پیروی خلق خدا را در طی راه!
گر بلند افتد چو گردون نشئه ی وارستگی / می توان دامان همت از سر دنیا گرفت
در ریاض دهر، ما را سبز کرد آزادگی / بی بریها اینقدر، چون سرو، دست ما گرفت
اگر سیره ی نظری و عملی حضرت امام خمینی را نگاه کنیم، خواهیم دید؛ علت اصلی پیروی و حمایت مردم از ایشان و موفقیت ایشان در رهبری و پیروزی انقلاب اسلامی و گذر از بحران های عظیم پس از پیروزی، همه در گرو وارستگی و عدم تعلقات دنیوی حضرت امام بود.
حضرت امام بارها خطاب به روحانیت فرمود: وارستگى انسان در رهایى از وابستگیهاست. «تمام وابستگیها منشأش وابستگىاى است که انسان به خودش دارد. تمام وابستگیها از خود آدم پیدا مىشود. وقتى انسان وابسته است، نفسش وابسته است. وقتى این وابستگى باشد، اگر بخواهند برایش تحمیل کنند، چون این وابستگى هست، تحمیل مىکند، قبول مىکند. اگر انسان از این وابستگى وارسته شد، آزاد شد از این، این دیگر آزاد است، این دیگر از کسى نمىترسد؛ همه قدرتهاى عالم جمع بشوند، این نمىترسد.» (صحیفه امام، ج 16، ص 453)
در اشاره ای دیگر منشأ همه کمالات انسان، به ویژه روحانیت را در عدم وابستگی به تعلقات دنیوی، و ساختن و راهنمایی و رهبری ملت را در رستن از قیودات مادی دانسته، می فرماید: «شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختى هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها بازمىدارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارک و تعالى انسان را به مقام انسانیت مىرساند.» (همان، ج 8، ص 267)
آرامش و آسایش و نجات دنیوی و اخروی نیز در گرو همین عدم وابستگی است: «آنچه مایه نجات انسانها و آرامش قلوب است وارستگى و گسستگى از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دائمى خداى تعالى حاصل شود.» (همان، ج 18، ص 511)
منبع: وبلاگ کنج درون
.: Weblog Themes By Pichak :.