سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تابستان امسال؛ خدا خواست و زمینه مهیا شد و کمی هم همّت چاشنیش کردیم و چند سفر سیاحتی و زیارتی انجام دادیم! لذا بد ندیدم یک گپ و گفتی و نیمچه گزارشی هم از بعضی سفرها، برای دوستان و خوانندگان وبلاگ داشته باشم، تا هم مشوقی باشد برای سفر و سیر و سیاحت که خالق همه زیبائی­ها نیز در قرآن بر آن تأکید دارد و پیامبر­(ص) و دیگر ائمه­ی معصومین­(ع) هم توصیه کرده­اند. و هم کنکاش و نگاهی نقادانه باشد بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه خودمان. امید است مقبول افتد! با اینکه اندیشه و نوشته­ام قطعاً از عیب و نقص مبرا نیست!

برای اینکه رنجش خاطر و خستگی بر دوستان پیش نیاید، از خیر بعضی سفرها می­گذرم و فقط به سفر، شمال کشور و به سفر استانبول و شهر بورسای ترکیه بسنده می­کنم. (البته با احتیاط و چراغ خاموش!)

الف- سفری به خطّه سر سبز شمال

ساحل افتاده گفت: گر چه بسی زیستم، هیچ نه معلوم شد، آه که من کیستم؟

موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت: هستم اگر می روم، گر نروم نیستم.

اواخر تیر ماه فرصتی پیش آمد تا به همراه خانواده سفری به شمال کشور داشته باشیم تا از مواهب طبیعت و ساحل زیبای دریا بهره­ای ببریم. به لطف دوستان در یکی از بهترین و نزدیکترین اقامتگاه­های فرح­آباد ساری، چند شبی را سُکنی گزیدیم.

اما متأسفانه چیزی که این سفر را بر کام ما تلخ کرد و توبه­ی به شمال رفتن در این فصل و زمان را بر ما روا، غیر از شرجی و دم و گرمای هوا، شلوغی و کثیفی و آلودگی ساحل زیبای دریا بود. مشکلی که باعث شد حتی نتوانیم تنی به آب بزنیم.

حتی شلوغی و ناهنجاری­های اخلاقی و عدم رعایت اخلاق و حقوق جمعی، از لذت غروب آفتاب ساحل و خیر گشت وگذار شبانه­ی کنار دریا را نیز از ما گرفت. با اینحال به امید خلوتی صبح، سحرگاهان از پنجره­ی رو به دریای اتاق، وقتی ساحل خلوت و موج­های آرامش را دیدیم، با خوشحالی به همراه خانواده به طرف ساحل روانه شدیم، اما به قول قدیمی­ها؛ چشمتان روز بد نبینه! کنار دریا پُر بود از زباله­ها و پس ماندهای غذاها و خوراکی­های دیشب مسافران. همه چیز یافت می­شد: از پس مانده­ی غذا تا چوب­های نیم سوخته، پوشک بچه و ... سُرنگ و... همه چیز، زباله­هایی که اصلاً به فکرت نمی­رسید، موجود بود. چرا؟ به چه دلیل؟ این چه روحیه و فرهنگی است که ما مردم ایران داریم؟ چرا فقط همه چیز را برای خود می­خوایم و برای همان زمان؟ به فکر کسان دیگر و زمان دیگر نیستیم؟ تا آنجا که ما دیدیم و شنیدیم، هیچ کجای دنیا اینگونه نیست! این همه آیه و حدیث و توصیه­های دین و مذهب درباره­ی رعایت بهداشت و نظافت و حق و حقوق دیگران و حفاظت از طبیعت و... برای ما مسلمانان نیست؟ مسلمانی فقط به چند رکعت نماز و ریش و ... است؟ خدا رحمت کنه سید جمال اسدآبادی که راست گفت:

غرب رفتم، مسلمان دیدم و اسلام ندیدم، به شرق­(مسلمان) آمدم، اسلام دیدم و مسلمان ندیدم!

واقعاً چطور می­شود، با اینکه متون دینی و مذهبی ما پر از توصیه­ها و تأکید بر رعایت بهداشت و نظافت فردی و اجتماعی و حفظ و نگهداری طبیعت و هر آنچه در اوست! از طرفی کشور و ملتی با تمدن چند هزار ساله! اینگونه عمل می­کنیم؟

علل زیادی می­توان شمرد و ریشه­ای بحث و بررسی نمود، اما در تخصص ماست و نه توانش، لذا به صورت گذری به چند عامل اشاره می­کنیم:

1. عدم فرهنگ سازی و بستر سازی مراکز و متصدیان فرهنگی دولتی و رسمی کشور. از جمله از طریق آموزش و پرورش که بهترین راه هم گنجاندن در کتب درسی و آموزشی مدارس است، از همان مقطع ابتدائی و...

2. بی توجهی یا احساس عدم مسؤولیت مراکز و نهادهای دینی و مذهبی غیر دولتی جامعه. به ویژه نهادهای حوزوی، مساجد و روحانیت و مبلغان مذهبی. آیا وقت آن نرسیده که آقایان از مستحبات و ادعیه­های و وردهای صرفاً فردی بیرون بیایند و واجبات و مستحبات اجتماعی و وظایف و حق و حقوق جمعی و اجتماع را به مردم گوش زد نمایند؟ ثواب و پاداش فقط در عمل به احکام نماز و روزه و حج و خمس و یا تعقیبات و ادعیه­های روزانه و زیارت و نظر و نیاز و... نیست! یا اینکه گناه و عقوبت در چند تار مو و... نیست!

3. عدم احساس وظیفه و امربمعروف و نهی­ازمنکز از طرف خود مردم، به ویژه خود ساکنین و ساحل نشینان. اگر هرکس وظیفه خودش بدونه که علاوه بر رعایت، به دیگران هم تذکر داده و به صورت زبانی و عملی از دیگران بخواهد، قطعاً وضعیت بهتر از این خواهد شد.

4. شعارهای داده شده­ی مسؤولان و عمل نشدن به آن. مثل آزاد سازی سواحل برای عموم مردم. که متأسفانه در حدّ شعار باقی ماند لذا کمبود سواحل عمومی باعث شلوغی و ...

5. نبود تابلوهای تبلیغی و هشدار و تذکر در محل­های خاص. همچنین سطل زباله­های کافی در مکان­های لازم و تخلیه­ی به موقع سطل­های موجود.

شماره­های بعدی، در وبلاگ «کنج درون».




تاریخ : شنبه 90/6/12 | 2:32 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر