اواخر خرداد ماه هر سال یادآور یاد و خاطره زندهیاد دکتر علی شریعتی است. یادآور سرود معروف «معلم شهید ما...» در اوایل انقلاب که برعکس این سالها، آن روزها چنین ایامی پیاپی از صدا و سیما پخش میشد و نام و یاد دکتر را در دلها زنده میکرد. او که 29/خرداد 1356، در منزل اجارهای خود در شهر «ساوثهمپتون» انگلستان، به طور مشکوکی فوت و طبق گزارش پزشک مخصوص بررسی مرگهای مشکوک مورخ 31/خرداد، علت اصلی مرگ «سکته قلبی» اعلام شد. سپس در 5/تیرماه، جسدش به دمشق انتقال یافت و در کنار بارگاه ملکوتی حضرت زینب(س)، کسی که شریعتی با همهی وجود به وی عشق میورزید، به خاک سپرده شد.
امّا واقعاً تا به حال اندیشیدیم که با گذشت 34 سال از فقدان او و با همه بیمهریهای رسمی و غیر رسمی پس از انقلاب، چرا هنوز نام و یاد و میراث او پابرجا؟ مجموعه آثارش هنوز زنده و پرفروش؟ گوش دادن به صدایش جذاب و دلنشین است؟ هرسال که بنابر تناسب شغلی هم که شده در نمایشگاه کتاب بینالمللی تهران حضور پیدا میکنم، سالی را ندیدم که غرفههای عرضه کنندهی آثار دکتر خلوت باشد! همیشه شلوغ و آثارش خواهان داشته است! آن هم بیشتر از ناحیه قشر جوان! جوانانی که او را ندیده و زمانهاش را درک نکردهاند.
سالهای سال است چشم از جهان فروبسته ولی هنوز هم مخالفانی قدر و عاشقانی سینهچاک دارد، به چه دلیل؟ او کیست؟ او چیست؟ چه سحری در کلام و قلمش بودهاست؟ کدام راه را رفته که اینگونه رهرو پیدا کرده؟ درسآموز کدام مکتب و مدرسه بوده که هنوز محصلپرور و شمع محفل دوستان شدهاست؟ چرا؟
در پاسخ، هرکس نظری دارد، حال عالمانه یا عامیانه! بنده نیز عامیانه میگویم؛ این نبود مگر:
ـ از درون و فطرت انسانها خبر میداد و سخن میگفت.
ـ وصف حال دردمندان و جوانان بود.
ـ فقط از دافعه علی(ع) نمیگفت، از جاذبه او هم میگفت.
ـ فقط زخمها و تشنگی امام حسین(ع) و یارانش را نشان نمداد، بلکه از حماسه و آزادگی و آزادمنشی و... آنان نیز سخن میگفت.
ـ تنها اسارت و غم و اندوه زینب(س) را داد نمیزد بلکه از شجاعت و شهامت او هم سخن میراند.
ـ از دین چهرهای خشک و بیروح نشان نمیداد، از موسیقی و هنر هم سخن میگفت. از شور و عشق جوانی، از حال و هوای جوانی! میگفت: بخوان! شک کن! بپرس! ساکت مباش! بر سر بیداد، داد بکش! بر ظالم به شور و یاور مظلوم باش!
و... روحش قرین رحمت الهی باد!
منبع: کنج درون
.: Weblog Themes By Pichak :.