«ولایت مطلقه فقیه»
اگر نسبت به تاریخ سی ساله انقلاب اسلامی کشورمان دقیق شویم و به متون و اسناد و موضع گیری های جناح ها و احزاب و اشخاص حقیقی و حقوقی رجوع کنیم، خواهیم دید، برداشت های گوناگون و گاه متضادی از روش و سیره سیاسی امام، به ویژه در سیره نظری ایشان صورت گرفته است. البته این را باید به فال نیک گرفت و استقبال کرد. چراکه در اصل به نوعی اجتهاد در سیره سیاسی و مکتب فکری امام به حساب می آید، راز ماندگاری و حفظ راه و خط امام هم در همین است. اجتهاد در اندیشه موجب پویایی و حیات آن می شود با اینکه با اما و اگرهایی همراه است و شرط و شروطی دارد! و هر اجتهاد و برداشتی باید در بستر خود و با رعایت اصل و فرع های خود انجام گیرد. ولی به هر حال اجتهاد و تضارب آراء نسبت به امری باعث شکوفائی و ماندگاری آن می گردد.
از جمله این مباحث بحث برانگیز که حضرت امام در دوره استقرار نظام جمهوری اسلامی به آن پرداخت، «ولایت مطلقه فقیه» است، مسئله ای که در گذشته هیچ اشاره ای به آن نکرده بود. حتی در دوره نجف که بطور مستقل بحث ولایت فقیه را مطرح و از آن دفاع می کنند، اما حرفی از ولایت مطلقه نمی زنند. حال چه پیش آمد، چه شرایط و مسائلی رخ داد و چرا و به چه دلیل امام «مطلقه» را مطرح می کند؟ اگر از اول به آن اعتقاد داشتند، چرا در نجف یا در اوج انقلاب و یا هنگام نوشتن قانون اساسی اساسی به آن اشاره نکرد؟ اصلاً معنا و مفهوم مورد نظر امام از مطلقه چیست؟ و ...
در پاسخ به سؤالات فوق دیدگاههای مختلفی بیان شده است. یک دیدگاه معتقد است؛ پس از انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی و شروع به کار دولت و مجلس، بنابر وضعیت کشور و ضروریات روز، یکسری تصمیمات و مصوباتی در مجلس و دولت انجام می شد که قشر مذهبی سنتی، بخصوص روحانیت سنتی آن را برنمی تابید. لذا آنها سکوت نکرده و وقت و بی وقت اعتراض می کردند و با نامه نگاری های رسمی و غیر رسمی دولت و مجلس را تحت فشار قرار می دادند. از طرفی وضعیت خاص کشور(جنگ، محاصره اقتصادی و تحرکات گروهکها و نبود قوانین مدون و ...) هم مشکلات را مضاعف کرده بود. با این بستر و زمینه، امام خمینی در دفاع از دولت و مجلس مقوله مصلحت را مطرح می کنند و بحث ولایت مطلقه را پیش می کشند. پس با این وضعیت منظورشان از واژه مطلقه این بوده که حاکم اسلامی مطلقاً در مقابل احکام و حدود شرعی مبسوط الید است و می تواند بنا بر مصلحت تصمیماتی بگیرد و قوانینی تصویب کند. در اصل امام می خواست دولت و مجلس را از قید و بند جزمیات و تحکمات شرعی خلاص کند، در همین راستا بود که با توسل به مقوله مصلحت و تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام، به نوعی نظرات شورای نگبان را تعدیل و جلو برداشت های تند و خشک را گرفت.
با این دیدگاه، بر خلاف آنچه که غالباً تصور می کنند، «مطلقه» به معنای مطلق انگاری و استبداد و مطلق گویی و خودکامگی نیست. با این نگاه ولایت مطلقه فقیه هیچ وقت به معنای حکومت مطلق و دیکتاتوری نخواهد بود. انشاء الله ادامه دارد. والسلام.
.: Weblog Themes By Pichak :.