ظریفی راگفتند زاهدی در دیار ما همی زیَد که شب تابه صبح ذکر فراوان گوید وخدا را درآن ظلمات همی جوید. ازکرامات او همین بس که بواطن خلق همی بیند و داند، و پای برآب همی گذارد وگذرد.

ظریف لب به سخن بگشاد وبگفت: آیا او را دغدغ? خلقخدانیز باشد؟ اگر او پای برنفس خویش هم تواند گذاشتن، پس همانباشد که شما همی گویید و او همی نماید.

(خرداد 93)




تاریخ : سه شنبه 96/1/15 | 2:41 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر