خدمت برادربزرگوارم جناب آقای سید حسن حسینی دامت توفیقاته
آنچه مشوق بنده می شودتادرخصوص مطلب انتخابات شماعرایضی بعنوان نقدتقدیم نمایم این است که، احساس می کنم لازم است زوایای بیشتری ازاین موضوع راکه مغفول مانده برای خودودوستان روشن نمایم ودیگراستفاده بیشترازمحضرحضرتعالی دراین خصوص است .
بزعم حقیردرسلسله مطالب شما دونکته قابل نقد وجودداردکه روی سخنم ازابتدانیزمتوجه آن بوده :
1-شما درسلسله مطالب خودیک موضوع علمی فراملیتی وبین المللی رابانگاه زاویه داری که بیشترمعطوف به یک حزب ویافرداست پیگیری فرموده واین نگاه راازاول تاانتهاء حفظ نموده اید.
2- دربررسی دموکراسی که جان کلام آن "حکومت مردم برمردم است"برداشت بنده راغیرعلمی دانسته درحالی که من دموکراسی راتعریف نکردم بلکه برداشت خودراازدموکراسی ازآنچه بایدباشد وآنچه بایدباشدوآنچه درجامعه امروزوجودداردارائه دادم وشماباید درشروع مطلب یک تعریف علمی جامع ومانع ومستندارائه می فرمودید وباذکرانواع دموکراسی حدودوثغورش رامشخص می فرمودید واین ایرادی راکه به بنده واردنموده ایدمتوجه حضرتعالی است .
اگرکسی ازغربیان درنقداسلام سخن براند، آیاشمادرابتدانمی پرسیدکدام اسلام رامی گویید تابتوانید پاسخ اورابطورمشخص بدهید؟
دموکراسی یک تعریف کلی است بابرداشتهای متنوع :
- ارسطوبهترین نوع دمو کراسی را آن می داندکه ثروتمندان وفقیران درحکومت بایک چشم دیده شوند .
- ازدموکراسی تعابیری چون حکومت اکثریت، حکومت قانون وتعدد گروهای قدرت نیزمی شود .
- درلیبرال دموکراسی نیز: جمهوری برمبنای قانون، پادشاهی مشروطه، نظام پارلمانی و جمهوری- پارلمانی ... رانظام دموکراتیک می دانند .
بنده بامثالهای بدل دموکراسی شما که ذکرفرموده ایدموافقم وهرگزازاین مدل دفاع نکردم ولی ظاهرشمابناداریدازدموکراسی بیچاره برای رسیدن به یک نتیجه پیش فرض استفاده کنیدتانتیجه بگیریدکه یک حزب ویایک فردموردنظرشمادراین کره خاکی تنهاموردغیردموکراتیک است .
وقتی شماازیک موضوع جهانی صحبت می فرمایی نمی توانیدنتیجه منطقه ای دلخواه خودرابدون ذکرمحاسن ومعایب گسترده ترموجودبه خواننده خودتحمیل نمایید .
حتی اگرازمیان همه نظرات دموکراسی شرقی وغربی ودینی وغیردینی شمالیبرال دموکراسی راپسندیده باشید، بازنگرش ورفتارجامعه لیبرال دموکراسی باآرمانهای ترسیمی آن تفاوت ماهوی داردویک دموکراسی کاملامسخ شده است که درقسمتهای قبل بدان اشاره شد .
قبل ازطرح دموکراسی درادبیات سیاسی نیزمصائب کنونی وفجایع درجهان وجودداشته ولی آنچه بایدروشنفکران آزاداندیش ومدافعان دموکراسی چون حضرتعالی، برای حفظ حریم دموکراسی تلاش کننداین است که اجازه ندهندبنام دموکراسی همان فجایع تکرارشود، همانگونه که بنام دین بت های جدید تری پرستیده می شود .
این کشورانگلستانی راکه شماباعربستان مقایسه فرموده اید، همانگونه که می تواندبانام دموکراسی سالهاطولانی نیمی ازکره زمین رامستعمره خودنماید، این قدرت رانیزداردکه باساخت وترویج دین ومذاهب انحرافی سالهامسلمانان رابفریبدویاکشوری چون عربستان رابانسخه بدلی دین بلای جان مسلمانان بنمایدوهرگزیک کشوربی هویت نه می تواندازدین بهره مندباشد ونه ازدموکراسی ونه قادرخواهدبوددرمقابل فرهنگ بی گانه حرفی برای گفتن داشته باشد .
بنده غرب رامساوی دموکراسی نمی دانم بلکه غربیان رابزرگترین سوءاستفاده کننده ازدموکراسی می دانم زیرا:آمارپایین مشارکت مردمی، عدم حضورطبقه متوسط وضعیف دربدنه قدرت، بی تفاوتی عموم جامعه ازاتفاقات پیرامون ، فقدان قدرت تحلیل سیاسی واجتماعی دراکثریت این جوامع وتقسیم قدرت بین ثروتمندان وزورمندان نشان ازاین سوء استفاده بزرگ، حتی درجوامع واضعان این دموکراسی جعلی دارد .
اگرآنهااین نسخه بدلی رافقط درمرزهای خودبکارمی بردندسخن شماقابل پذیرش بودکه دموکراسی روابط حاکمان غرب بامردمش راتعریف می کند، ولی امروزه بااین نسخه به اصطلاح نجات بخش قوانین بین المللی تصویب می کنندونقشه های جغرافیایی وسیاسی برای همه ملل ترسیم وماملزمیم تا آنرابه پذیریم .
آنروزکه شورای قدرت حکومتی بانقشه ازپیش تعیین شده وبعدازسالهاحکومت رابه علی(ع) پیشنهادمی کندوآنحضرت شرط می گذارددلیل براین نیست که ایشان حکومت راحق خودنمی داندوتنهاخودراسزاوارترازدیگران پنداشته است، بلکه شورااوراامام نمی داندبلکه مجبوراست به روش گذشتگانی گردن گذاردکه قابل مقایسه بااونیستندوبایک حرکت کودتاگونه ریل حرکت اسلام رامنحرف کرده اندواین شرط نیزازپیش تعیین شده بودچون می دانستند که علی(ع) آنرانمی پذیرد .
این سخن شمایعنی اینکه سقیفه نشینان ترک اولی کردندونه گناهی بزرگ واگرجسارت نباشداین همان اعتقادبرادران اهل سنت وحتی کمی عقب ترازآنان است زیرا بیشترازآن ابن ابی الحدید معتزلی نیز درشرح نهج البلاغه می فرماید: "سپاس می کنم خدایی راکه مفضول رابرفاضل مقدم داشت" وجالبتر اینکه این عالم سنی معتزلی به یکباره اشعری می شود، واین نگاه شمایعنی پذیرفتن همان خلافتی که بعدازعثمان نیزازسرناچاری مردم به اصرارازاوخواستندودرادامه آن خلفای بعدی را...
صرف نظرازمباحث اعتقادی نقلی به نظرشما، آنکس که باوجوداطمینان کامل ازوجودفردی اصلح ترازخودمسئولیتی رابپذیردبه خودوجامعه خودوآیندگانش خیانت نکرده؟ ونکنداین خیانت بزرگ تاریخی رابه فراموشی بسپاریم .
بامراجعه به اتفاقات تاریخی آن زمان وسخنان وسیره آنحضرت ویاران وهمسرش فاطمه (س) وسیره وسخنان پیامبر(ص) می توان حقیقت رادریافت وبنده طرح این بحث را به دوستان صاحب نظردراین فضاپیشنهادمی کنم.
.: Weblog Themes By Pichak :.