ما چرا اینگونه هستیم؟!
ما مسلمانان، به ویژه از نوع شیعه آن، چرا این گونه هستیم؟ همه انسانیت، مسلمانی، ایمان، معنویت و... را در عبادات و عمل به احکام فردی می بینیم؟ از اجتماعیات و اخلاق انسانی و از غم و اندوه دیگران بی غمیم؟ دینداری خلاصه شده در؛ نماز، روزه، حجاب، خمس و زکات، عزاداری و از این قبیل چیزها! حال، جریان چیه؟!
امروز (دوشنبه، چهاردهم آبان 94) محل کارم بودم و مشغول؛ نزدیک ظهر گفتم یک تجدید وضویی بکنم (البته منظور وضو گرفتن برای نماز ظهر نیست! این اصطلاح مؤدبانه...) از اتاق بیرون آمدم، دیدم یکی از همکاران روحانی در همان وسط راه رو اداره یک تیکه موکت انداخته و در حال نمازه! تعجب کردم! هی به ساعت روی دیوار دقت کردم، دیدم نیم ساعت به اذان ظهره، به این بنده خدا نگاه کردم، در حال نمازه! خدایا چی شده؟ اگر قضای نماز هم باشه، باز نه جاش و نه زمانش الآنه! گفتم شاید اذان شده و ساعت خرابه! تا برم طرفه... آقا نماز را تمام کرد و تعجب مرا دید و پیش از پرسش فضولانه بنده، به زبان آمد و گفت؛ «بله، شنیدم دیشب، نه، پری شب در قم زلزله شده، داشتم قضای نماز آیات به جا می آوردم!» تنها پاسخ و کاری که کردم، خندیدم و سری تکان داده و پی قضای حاجت خویش رفتم. برگشتم و این دلنوشته را نوشتم؛ با حدیثی از امام صادق (ع) که می فرماید:
«برای شناخت ایمان و نیکی و درستکاری کسی به رکوع و سجده طولانی او نگاه نکنید زیرا چه بسا این رکوع و سجده طولانی، چیزی است که آن شخص به آن اعتیاد پیدا کرده است. در این صورت اگر آن را ترک نماید، به دلیل ترک عادت، وحشت زده و پریشان حال گردد. اما برای شناخت، به راستگویی و رعایت حقوق دیگران و ادای امانت اش نگاه کنید و آن را معیار و ملاک قرار دهید.»
واقعاً عبادات و تکالیف شرعی فردی، مثل نماز و روزه، آن هم از نوع بالایی آن، چه جایگاهی نسبت به دیگر احکام دینی و اجتماعی دارد؟ تقید به کدام یک از نشانه های اصلی و محوری دین و ایمان است؟ با توجه به این حدیث از امام(ع) که به صراحت، عبادات و تکالیف شرعی فردی را در معرض آسیب اعتیاد و عادت دانسته، می توان نتیجه گرفت که نمی توان آنها را نشانه قطعی دینداری و ایمان کسی دانست؛ درمقابل، دو نمونه دیگر یعنی راستگویی و ادای حقوق دیگران، توجه به احکامی و وظایفی که در ارتباط با اجتماع و دیگر انسانهاست، و... را می توان به عنوان بهترین و بالاترین نمونه هایی از نشانه دینداری و ایمان حقیقی به شمار آورد. پس روح دینداری و ایمان در اعمال و تکالیف فردی نیست، بلکه جمعی است. به همین دلیل عبادات فردی، ولو کثیر باشد و به ادعای اقامه کنندگان حرفه ای آن «با حال» باشد، اما هیچ اثری در رفتار اجتماعی انسان و تعامل او با سایر انسانها نداشته باشد، فایده ای ندارد. مثلاً یک بازاری و کاسب مقید به احکام فردی (حاج بازای به ظاهر درست و حسابی) اگر از انصاف و شفقت نسبت به خلق خدا بی بهره باشد، نمی توان او را...؛ یا اگر کسی صاحب قدرت است، نسبت به عدالت و حفظ حقوق مردم بی مبالات است... گرچه با شدت هر چه تمام تر نسبت به عبادات و اعمال رسمی دینی جدی و کوشا هم باشد، ولی این اعمال نه تنها هیچ سودی ندارد، بلکه گاه علاوه بر اینکه موجب فریفتن و به اشتباه افتادن دیگران می شود، گاه خود او را نیز به اشتباه انداخته و دچار توهم حقانیت، خود برتربینی و... می سازد.
پروردگارا! یاریمان ده تا از مسلمین واقعی باشیم!
.: Weblog Themes By Pichak :.