سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در ملاقات فرکی و برانکو چه گذشت؟

با تأمل در این دیالوگ، رسم ادب و فرهنگ را بیاموزیم. دیالوگی بین استاد و شاگرد ، یک ایرانی و یک اروپایی ، یک مسلمان و یک غیرمسلمان. آن چه از این دیالوگ به نمایش در آمده، تمام، ادب و نزاکت و شعور بالا و قدرشناسی و اخلاق و موقعیت شناسی و بافرهنگی در عین تفاوت فرهنگی است. اللهم ارزقنا. آیا دین و اسلام غیر از این میخواهد؟


جملات جالبی که بین این دو رد و بدل شد، باعث انبساط خاطر خبرنگاران شد. مثلاً فرکی به برانکو گفت: خانواده من بعد از 9 سال که تو را دیده اند، می‌ گویند برانکو تکان نخورده اما همه موهای من سفید شده است. برانکو هم در جواب گفت: به هر حال تو در ایران زندگی می‌ کنی و این اصلاً عجیب نیست.

برانکو: ببخشید که من تأخیر کردم. اوضاعمان یک کم پیچیده بود. در خیابان ها هم ترافیک بود.

فرکی: بیا دل هایمان را به هم نزدیک کنیم تا احساسات واقعی من به تو منتقل شود. کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می‌ رسد. من همیشه فکر می‌ کردم وقتی تو را ببینم چه باید بگویم؟ الآن هیچ حرفی ندارم جز این که بغلت کنم.

برانکو بعد از این که فرکی را در آغوش کشید، به فرکی گفت: به هر حال ما روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم و اسرار زیادی بین ماست تا از این دنیا برویم.

فرکی: برنامه نود را دیدم. خیلی ممنونم از حمایتتان. من هم حق مطلب را درباره ایشان ادا می‌ کنم و می گویم که شما که رفتید به شما کم لطفی شد. بعد از 9 سال خیلی راحت تر می‌ شود حرف زد. از قدیم می‌ گویند کوه به کوه نمی‌ رسد ولی آدم به آدم می‌ رسد و هیچ وقت حقیقت پنهان نمی‌ ماند و امروز این حقیقت عیان شد. من وظیفه دارم بگویم. در آن زمان خیلی از حرف ها را من نمی‌ توانستم بزنم ولی الآن می‌ شود در مورد آن حرف زد.

برانکو: به خاطر همین است که من در این سال ها همیشه شما را در قلبم حمل کردم. تمام آن تجربه هایی که من و شما در آن 4 سال کسب کردیم، مثل 50 سال بود و خیلی خوشحالم که ما آن روزهای خوب را با هم تجربه کردیم. باز هم رفقای بزرگی هستیم و البته همکاریم. هیچ چیز بزرگتر و زیباتر از این نیست که دو رفیق حالا با هم رقیب هم باشند.

فرکی: من اعتقادم این است که معلم همیشه معلم است و شاگرد هم همیشه شاگرد است. سن و سال هم هیچ چیز را عوض نمی‌ کند. من در مقابل شما هنوز هم همان احساس شاگردی را دارم. به همین دلیل هم در مورد بازی فردا باید از شما رخصت بگیرم؛ فرهنگ ما اینطوری است.

برانکو در گوشی گفت: خیلی خوشحالم که اولین بازی ام را برابر شما انجام می‌ دهم. اما تلاش می‌ کنم تیمم ببرد. از شما می‌ خواهم که بعد از بازی فردا تهران بمانید تا فرصت داشته باشیم یک شام با هم بخوریم.




تاریخ : پنج شنبه 94/1/27 | 12:25 عصر | نویسنده : محمدحسن عباسی | نظر