آقای دکتر مهدی حائری یزدی در کتاب خاطرات خود (از قول برادرش مرحوم شیخ مرتضی حائری)، داستان جمهوریخواهی رضاخانی را نقل میکند که خواندنی است: «رضا شاه به قم رفت و به علما و مجتهدین پناه برد و آنها برای او چراغ سبز نشان دادند و اجازه دادند که پادشاهی بکند به جای اینکه ریاست جمهوری بکند.» این داستان علی ما نُقل بین رضاخان و حضرات آیات حائری، اصفهانی و نائینی (که ایندو تبعیدی انگلیسیها به ایران بودند)، رخ داده و تصمیم اتخاذ شده علما به رضاخان درباره شکل حکومت به این صورت در کتاب آمده است: «ما از ابتدا به شما میگوییم ما با شما به هر شکلی از اشکال که بخواهی زمامدار کشور باشید به صورت دیکتاتوری و یکه تاز مخالفیم، چه ریاست جمهوری باشد چه پادشاهی باشد، ولی اگر بخواهی یک پادشاهی باشید ... مانند نقش دیوار، یعنی یک پادشاهی که به عنوان پادشاهی معنون است اما هیچ نقشی جز نقش دیوار ندارد و کارها و مسائل مملکتی در دست دولت، در دست مردم، در دست نمایندگان مردم باشد با این صورت موافقیم...». در ادامه آقای دکتر حائری درباره اینکه چرا روحانیون سلطنت را به جمهوریت ترجیح دادند، میگوید: «خودم حدس میزنم که علت این جریان این بود که آقایان علما، مراجع تقلید بخصوص و دیگر آقایان علما و روحانیون شیعه، سنیها هم همینطور، درست اطلاعی از اوضاع جهان، از فرمولهای حکومتی، سیستم های مختلف حکومتی ندارند.» صرف نظر از اصل داستان و صحت و سقم آن که در جای خود قابل بحث بسیاری است، تعلیل و تحلیل آقای دکتر حائری که بعضا مورد استناد برخی پژوهشها قرار میگیرد محل تأمل فراوانی است: اولا باید از ایشان پرسید که شرکت کنندگان در آن جلسه چه کسانی بودند؟ چند ملای محلی که در یک بازه ی زمانی آرام و بی سرو صدا به لحاظ سیاسی می زیستند و سرشان به گفتن مسئله شرعی و روضه ای و مسجدی گرم بوده یا مراجع تقلیدی که یک دوره پرفشار سیاسی همچون مشروطه را پشت سر گذاشته و خودشان در وسط معرکه حضور داشته اند و اتفاقا در آن دوره نظریات حکومتی و سیاسی فراوانی هم مطرح شده است. آیا میتوان گفت که این حضرات از فرم حکومت جمهوری بی اطلاع بوده اند و آن را نمی شناخته اند؟ ثانیا در همین جملات نقل شده از حضرات، شکل حکومتِ مطرح شده (که پادشاهی باشد و دموکراسی هم در مملکت حاکم و مسائل در دست مردم و نمایندگان آنها باشد) نشان از شناخت آنها ندارد؟ مگر نه این است که بسیاری از کشورهای حتی اروپایی هم در حال حاضر به همین شکل حکومت میکنند؟ ثالثا خود آقای حائری علت دیگری هم برای مخالفت علما با جمهوریت مطرح میکند که چون همسایه شمالی ما روسیه اعلامجمهوری کرده بود، علما میترسیدند که آن سیستم که ضد خدا و ضد دین بود بر ایران تحمیل بشود. باید پرسید برای کسانی که زعامت امور مسلمین را عهده دار هستند آیا این ترس، بیجاست؟ اتفاقا ارزیابی پسینی ما از این عمل علما ثابت میکند که آنها درست فکر میکردند زیرا اکنون که بیش از سه دهه از عمر حکومت جمهوری اسلامی میگذرد و تمام تضمینهای لازم برای به انحراف نرفتن جمهوری اندیشیده و تدارک دیده شده از جمله نظارت استصوابی شورای نگهبان و تنفیذ و جهت دهی تبلیغات و اذهان و در اختیار داشتن رسانه توسط حکومت و ... باز هم بسیاری از زعمای قوم در مواردی (البته به حق) نگران انحراف جمهوری و به حاشیه رفتن اسلام اند و بیش از پیش بر سفت و سخت شدن نظارتها تأکید میکنند. رابعا دکتر حائری خودش به رابطه سلطنت و علما که بخصوص در زمان صفویه بسیار قوی بود اشاره میکند. آیا این رابطه قوی به ضرر اسلام و تشیع تمام شد؟ طبیعتا با توجه به آن پیشینه، اقدام علما در انتخاب سلطنت میتوانست بهآنها در ترویج مکتب اسلام کمک شایانی بکند و صد البته تغییر وضع موجود که سلطنت بود و علما کم و بیش از مزایا و معایبش آگاه بودند بهتر از نوع حکومتی بود که هیچ چیزش معلوم نبود. خامسا نمونه های فراوانی از مدلهای حکومتی داریم که توسط همین علما و فقها برای اجرا به جامعه پیشنهاد شده؛ نائینی و مدل حکومت مشروطه (تبدیل افسد به فاسد)، شیخ فضل الله نوری و مشروطه مشروعه (ارائه متمم)، نراقی و ولایت فقیه، سید عبدالحسین لاری و اجرای ولایت مطلقه فقیه، امام خمینی و ولایت فقیه و .... طبیعی است که مبنای مدلهای حکومتی ارائه شده توسط فقها اسلام است و حتما با نگاهی به دیگر مدلها ارائه شده است.
.: Weblog Themes By Pichak :.